نویسنده: سید محمد مهدی زاده




 

اقتصاد سیاسی ارتباطات در امریکای شمالی، به شدت تحت تأثیر نوشته های دالاس اسمایت و هربرت شیلر است. اسمایت و شیلر در مقایسه با اندیشمندان اروپایی، به ارائه ی برداشت نظری روشن نسبت به ارتباطات کمتر علاقه دارند. آن ها بر این باورند که صنعت ارتباطات به بخش مهمی از یک نظام شرکتی تبدیل شده که هم سودجویانه و هم غیردموکراتیک است.
دالاس اسمایت توجه خود را از وسایل ارتباط جمعی به عنوان ابزار ایدئولوژیک طبقه ی حاکم، آن طور که مارکس می پنداشت به سمت عملکردهای اقتصادی آن ها در نظام سرمایه داری جلب می کند. به زعم وی، نقش مهم رسانه های جمعی، فروش
بسته های ایدئولوژی به مصرف کنندگان نیست، بلکه هدف آن ها فروش مخاطبان به تبلیغات و صاحبان آگهی های تجاری است. او خاطر نشان می سازد که مخاطبان عملاً برای صاحبان تبلیغات (یعنی استثمارگران اصلی خود) کار می کنند؛ چرا که وقت خود را به طور رایگان به رسانه ها اختصاص می دهند و رسانه ها نیز وقت آن ها را یک جا و به عنوان یک «کالا» به صاحبان تبلیغات می فروشند (قنبری، 184:1382)
هربرت شیلر، ضمن نقد دیدگاه های خوش بینانه ی غربی در خصوص پیشرفت های فناوری اطلاعات و ارتباطات و شکل گیر جامعه ی اطلاعاتی، این تحولات را ناشی از فشارها و الزام های نظام سرمایه داری و آثار و پیامد آن را تأمین منافع شرکت های تجاری سرمایه داری به زیان اکثریت محروم در جامعه ی به اصطلاح اطلاعاتی می داند.
وی در نوشته های خود، در خصوص نقش اطلاعات در توسعه ی سرمایه داری، بر چند موضوع تأکید می کند:
1. او نخست توجه خود را به ارتباط معیارهای تجاری با پیشرفت های اطلاعات معطوف می دارد. به زعم شیلر، نوآوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی، تحت تأثیر فشارهای تعیین کننده ی حاکم بر بازار خرید و فروش و تجارت به منظور به دست آوردن «سود» صورت می گیرد. وی اصلی ترین پیامد خصوصی سازی امکانات و فرایندهای ارتباطی را «تحمیل معیار بازار» می داند. برای شیلر، مرکزیت اصول بازار، یک اجبار نیرومند در کالایی سازی اطلاعات و به معنای دسترسیِ فزاینده به اطلاعات تنها به شرط قابلیت فروش آن می باشد. اطلاعات امروزه به عنوان یک کالا مورد داد و ستد قرار می گیرد (وبستر، 162:1380).
شیلر در کتاب اطلاعات و اقتصاد بحران(420) می نویسد: «هسته ی فرهنگ یعنی همان اطلاعات، در جوامع صنعتی به یک کالای تجاری و به مقوله ای قابل فروش تبدیل شده است... اکنون تفکیک فرهنگ، سیاست و اقتصاد بی معنی به نظر می رسد. ارتباطات الکترونیک، مخرج مشترک تولید فزاینده ی کالاها و خدمات است و اطلاعات که به اصلی ترین بخش فرایند تولید تبدیل شده است و به نوبه ی خود یک کالای مهم به حساب می آید، تحت کنترل معیارهای بازار درآمده است، تحت کنترل معیارهای که در تولیدات صنعتی و فرهنگی، همسانی ایجاد می کند» (شیلر، 100:1375).
وینسنت مسکو و دیوید لوین در خصوص نقش اطلاعات و ارتباطات در فرایند کالایی سازی می نویسند: «فعالیت ها و فناوری های اطلاعات و ارتباطات در تمام بخش های جامعه در فرایند کالایی سازی مشارکت دارند. برای مثال، گسترش ارتباطات کامپیوتری نه فقط به شرکت های ارتباطی بلکه به همه ی شرکت ها امکان می دهد تا کنترل بیشتری بر فرایندهای تولید، توزیع و مبادله داشته باشند. همچنین کالایی سازی، مدخلی برای درک اعمال و نهادهای خاص ارتباطی است. برای مثال، گسترش جهانی کالایی سازی در دهه ی 1980 پاسخی بود به کاهش جهانی رشد اقتصادی، که به افزایش تجاری سازیِ برنامه سازی های رسانه ای، خصوصی سازی رسانه ها و نهادهای ارتباطات و آزادسازی بازارهای ارتباطی منجر شد».
مسکو و لوین با اشاره به قابلیت های اینترنت در گسترش فرایند کالایی سازی می افزایند: «مطالب غیراخلاقی همیشه یک کالای پرطرفدار رسانه ای است که با گسترش جهانی اینترنت، میزان آن به شدت افزایش یافته است. صنعت سکس از همان ابتدا ظرفیت های بالقوه اینترنت و مهم تر از آن، سهولت توزیع محتوای دیجیتال را تشخیص داد. مطالب غیراخلاقی یکی از سودآورترین تجارت ها در اینترنت است و سالانه میلیاردها دلار صرفِ خرید این محصولات می شود، که این درآمد به جیب شرکت های فراملیتی می رود. فرایند کالایی سازی، زنان و کودکان را به اشیایی برای مصرف جنس مذکر تبدیل می کند» (مسکو و لوین، 9:2007).
مبحث دوم، تأکید شیلر بر این نکته است که نابرابری های طبقاتی، عامل عمده ی پخش، دسترسی و قابلیت های تولید اطلاعات است. به عبارتی، وضعیت طبقاتی تعیین می کند که چه کسی، چه اطلاعاتی را به دست می آورد، و چه نوع اطلاعاتی را می تواند به دست آورد. بنابراین، با توجه به جایگاه فرد در سلسله مراتب طبقاتی، فرد ممکن است در انقلاب اطلاعاتی، برنده یا بازنده باشد(وبستر، 162:1380).
سومین مبحث کلیدی شیلر این است که جامعه ای که در حال تجربه ی تغییرات مهمی در زمینه ی اطلاعات و ارتباطات است، جامعه ی دارای نظام سرمایه داری شرکتی محسوب می شود. یعنی سرمایه داری معاصر از طریق نهادهای شرکتی حاکمیت یافته، و عمدتاً بر تولید محصولات توسط چند شرکت محدود و سازمان هایی که دارای ثروت کلان ملی و بین المللی هستند، استقرار یافته است. در صدر فهرست اولویت های شرکت ها، این اصل قرار دارد که اطلاعات و فناوری های اطلاعاتی، ترجیحاً برای اهداف خصوصی و نه عمومی توسعه خواهد یافت(وبستر، 3:1380-162).
شیلر از جریان مستمر و پرحجم اشاعه ی پیام های اقناع کننده از سوی شرکت های چند ملیتی برای پذیرش «فناوری اطلاعات به مثابه ی کلید پیشرفت» انتقاد می کند و می گوید که این پیام ها تحت حمایت شرکت ها، حجم معتنابهی از تلاش های دولت آمریکا را در زمینه ی اطلاع رسانی تشکیل می دهند.
او با اشاره به گسترش نفوذ قدرت و اندیشه ی شرکت ها، عقیده دارد که در چنین شرایطی، محاسبه ی توان تجاری عملاً معیاری برای ارزیابی نیات و دستاوردهای افراد شده است. وی اذعان می دارد که اگرچه دولت ها در تأمین مقوله ی پشتیبانی نقش دارند، اما
این شرکت های فراملیتی هستند که اصلی ترین عنصر بخش فناوری اطلاعات را تشکیل می دهند و به عنوان بازیگران اصلی، انتقال قدرت از دولت ملی به موجودیت فراملی را استمرار و شتاب می بخشند.
شیلر، جامعه ی اطلاعاتی را بازتابی از اجبارها و الزام های سرمایه داری، و در عین حال، استمرار پیشرفت های اطلاعاتی را، حمایت از سرمایه داری می داند: در ابتدا سیر پیشرفت سرمایه داری بر قلمرو اطلاعات تأثیر گذاشت و در عین حال، اطلاعات تبدیل به بنیانی اساسی برای پیشرفت تاریخی سرمایه داری شده است.
وی اطلاعات و فناوری اطلاعات و ارتباطات را از چند جنبه برای تداوم و تقویت امپراتوری چند ملیتی، ضروری می داند:
1. شرکت هایی که جهان را در جستجوی تجارت می پیمایند، به زیرساخت پیچیده ی ارتباطات کامپیوتری برای فعالیت روزمره ی خود نیاز دارند. غیر قابل تصور است که یک شرکت با گردانندگانی در نیویورک بتواند فعالیت هایش را در چند کشور جهان، بدون شبکه ی پیچیده و قابل اعتماد اطلاعاتی، کنترل و ساماندهی کند (وبستر، 164:1380).
تردیدی نیست که دلیل اصلیِ علاقه ی همگانی شرکت های بزرگ به بزرگراه های اطلاعاتی این است که به کمکِ آن می توان به بازارهای بزرگی دست یافت و بر وسعت عملیات بازاریابی، یعنی هدف گیری و انگیزه شناسی و مدیریت محصول و ارتباط فروش، افزود(داوسن و فاستر، 85:1379).
2. شیلر استدلال می کند که مقدار بسیار زیادی از فراورده های رسانه ای، تنها در شرایط بازار قابل تولید می باشند و همزمان قصد این است که به کار داد و ستدِ محصولات امریکایی یاری رساند. بنابراین، تولیدات تلویزیونی، فیلم های هالیوود، پخش ماهواره ای و... بر مبنایِ تجاری سامان یافته و کارکرد آن ایجاد تسهیلات برای فروش کالاها و خدمات است.
3. از طرف دیگر، خرید و فروش جهانیِ کالاهایی مانند نوشابه ی کوکاکولا، ماشین های فورد یا سیگارهای مارلبورو، بدون پشتیبانی اطلاعاتی سیستم وسایل ارتباط جمعی، ممکن نیست(وبستر، 166:1380).
ادعای شیلر این است که اصول بازار و مهم ترین آن یعنی کسب حداکثر سود، بیانگر تحولات قلمرو اطلاعات، مانند سایر قلمروهای جامعه ی سرمایه داری است. بنابراین، فشار بازار در تعیین نوع اطلاعاتِ در حالِ تولید و این که این اطلاعات برای چه کسانی و در چه شرایطی تولید شود، تعیین کننده است. شرکت هایی که بر صنعت اطلاعات سلطه دارند، جسورانه براساس اصول بازار اقدام می کنند و برای این منظور، محصولات و فراورده های خود را به زمینه هایی گره می زنند که چشم اندازهایی از بیشترین سود را عرضه کنند.
قلمرو دیگری که انقلاب اطلاعاتی با نفوذ به زندگی روزمره ی مردم، اهداف سرمایه داری را در جامعه تأمین می کند، قلمرو مصرف و ایجاد و تحکیم سرمایه داری مصرفی است. به این معنا که، مردم در سبک زندگی مبتنی بر استقلال فردی(در مقابلِ جمعی)، از طریق پرداخت شخصی هزینه ی آن چه به دست می آورند، «یک زندگی را می خرند». این شیوه، سبکی از زندگی خانواده مدار را معرفی می کند که در ازای آسیب رساندن به روابط مدنی میان شهروندانِ غالباً منفعل و مصرف کننده ی محصولات سرمایه داری، لذت گرایی و خودشیفتگی، گسترش و تحکیم می یابد. بنابراین، سرمایه داری مصرفی، یک سبک زندگی شدیداً خصوصی است. با این ویژگی، فضیلت های همگانی مثل صمیمیت، مسئولیت و تعهد اجتماعی به طور فزاینده جای خود را به تأمین نیازهای فردی می دهند.
شیلر می نویسد: «سرمایه داری با تقویت مصرف گرایی از حمایت عمومی قابل توجهی برخوردار شده و توانسته است شیوه ای از زندگی و مجموعه ای از باورها را که رفاه انسان را به مالکیت فردیِ مجموعه ای از کالاها و خدمات قابل خرید گره می زند، با موفقیت به فروش برساند» (شیلر، 120:1375).
وی، ناتوانی جنبش های رادیکال در اروپای غربی برای تغییر بنیادین ساختارهای سیاسی و اقتصادی جامعه را تا حدود زیادی ناشی از عدم تمایل اکثر مردم در پیوستن به فعالیت هایی می داند که ممکن است مالکیت یا امید به کسب کالاهای مصرفی و پاداش ها را به مخاطره بیفکند؛ چرا که هیچ چیز در این جوامع، ارزش از دست دادنِ کالاهای مصرفی یا ارزش از کف دادنِ فرصت کسب این کالاها را ندارد.
به باور شیلر، پیشرفت های اطلاعاتی در توسعه ی مصرف گرایی نقشی بنیادی دارند؛ چرا که آن ها فراهم آورنده ی ابزارهای مورد نیاز سرمایه داری شرکتی، در ترغیب مردم به دلخواه و اجتناب ناپذیر دانستن این سبک از زندگی هستند.
شیلر استدلال می کند که در هنگامه ی استمرار آتش بار اطلاعات، همه ی قلمروهای حیات و وجود انسان در تیررس تهاجم ارزش های تجاری قرار دارد... که مهم ترین آن ها به طور واضحی، «مصرف» است(وبستر، 201:1380).

پی نوشت ها :

1. Information and the crisis economy

منبع : مهدی زاده، سید محمد، (1389)؛ نظریه های رسانه: اندیشه های رایج و دیدگاه های انتقادی، تهران: نشر همشهری، چاپ اول 1389.