نویسنده: سید محمد مهدی زاده




 

هنری جنکینز در کتاب یغماگرانِ متن(1) (1992)، شرح جالبی درباره ی «فرهنگ هواخواهی»(2) می دهد. وی ضمن ردّ دیدگاه های منفی درباره ی هواخواهان (دوست داران پروپا قرص یک ستاره، بازیگر، سبک نمایشی، یا برنامه ی رسانه ای)، به طور جدی از کردارهای آنان به عنوان فعالیت های معنادار و با اهمیت دفاع می کند. دَن لافی، مطالعه ی مردم نگارانه ی جنکینز درباره ی کردارهای هواخواهی را متأثر از نظریه های فیسک و دوسرتو می داند. جنکینز به پیروی از دوسرتو استدلال می کند که هواخواهان، فعالانه با متونی که به صورت انبوه تولید می شود، برخورد می کنند. وی بر این باور است که متون تولید شده، مواد خام اولیه را برای زایش فرهنگی و تعامل اجتماعیِ هواخواهان فراهم می سازد(جنکینز، 1992 به نقل از لافی، 176:2007).
بعضی از منتقدان، هواخواهی از عناصر رسانه ای را ملازم با عدم بلوغ و کوته فکری می دانند که متأثر از فرهنگ توده ای است. به این معنا که، هواخواهیِ رسانه ای بر عوام فریبی و استثمار [مخاطبان توسط رسانه ها و صنایع رسانه ای] دلالت می کند که به منظور تقویت رابطه ی مخاطبان با محصولات و بازیگران رسانه ای یا افزایش شهرت آن ها ایجاد می شود تا در نهایت سود بیشتری را عاید مالکان رسانه ها کند(مک کوایل، 55:1380). در مقابل، نظریه پردازانی چون فیسک، دوسرتو و جنکینز، هواخواهی رسانه ای را نه نشانگر فریب کاری رسانه ها، بلکه نشان دهنده ی «قدرت خلاقه» مخاطبان می دانند. براساس این رویکرد، «هواخواهانِ عناصرِ رسانه ای، معانی جدیدی از محتواهای ارائه شده می آفرینند و به ایجاد روش های شناخت مسائل فرهنگی، نمایش های دارای سبک، هویت مندی اجتماعی و اجتماعاتی که هواخواهان را از دام فریب رسانه ها برهاند، کمک می کنند(مک کوایل، 6:1380-55).
براساس نظریه های فرهنگی جدید، هواخواهیِ رسانه ای مستلزم «تولید» یک عنصر رسانه ای توسط خود مخاطبان است، چرا که فعالیت های هواخواهان، رویداد رسانه ای را توسعه می دهد.
جنکینز با این ادعای دوسرتو موافق است که خوانندگان، خانه به دوشانِ آزاد و فارغ البالی هستند که از متنی به متنی دیگر سَرَک می کشند و هیچ گاه به طور دائم در یک متن غرق نمی شوند. به زعم وی، هواخواهان همانندِ خانه به دوشان، به رمزگشایی رمزهای مسلط، توافقی یا تقابلی در تولیدات رسانه ای هدایت نمی شوند، بلکه به طور دائم
روابط شان با متون را ارزیابی و معانی آن ها را در راستای علایق و منافع شان، بازسازی می کنند(جنکینز، 1992 به نقل از لافی، 176:2007).
به گفته ی جنکینز، شیوه ی مصادره به مطلوب متون رسانه ها توسط فرهنگ خواهی، واجد سه ویژگی اصلی است: «نخست، نحوه ای که هواخواهان متون را به قلمرو تجربه ی زیسته شان نزدیک می کنند؛ دوم، تأثیر بازخوانی در فرهنگ هواخواهی؛ و سوم، فرایندی که طی آن، اطلاعاتِ مربوط به برنامه های تلویزیونی در تعامل های مستمر اجتماعی جای داده می شود(جنکینز، 1992 به نقل از استوری، 301:1386-300).
پس می توان گفت نخستین ویژگیِ قرائت هواخواهان، شدت مشارکت فکری و عاطفیِ آن هاست. جنکینز می نویسد: «هواخواه متن را به [تجربه ی زیسته ی] خود نزدیک می کند، نه به این منظور که متن روح او را تسخیر کند، بلکه با این هدف که هواخواه بتواند روح متن را هر چه بیشتر تسخیر کند. صرفاً از راه تبدیل کردنِ محتوایِ متون رسانه ای به جزیی از زندگیِ روزمره، و نیز صرفاً از راه مشارکتی تنگاتنگ در معانی و درون مایه های آن متون است که هواخواهان می توانند آن متون را مصرف کنند و منبعی فعال از آن ها بسازند».
استوری، تفاوت بین خواننده هواخواه و سایر خوانندگان را عبارت از شدت مشارکت فکری و عاطفی ای می داند که موجد «ارزش های از پیش شکل گرفته خواننده» می شود. خواننده ی معمولی هر متنی را در چارچوب علایق تحول یابنده اش قرائت می کند، حال آن که قرائت هواخواهان در قلمرو «تجربه ی زیسته ی» هواخواهی صورت می گیرد.
دومین ویژگی قرائت هواخواهان این است که آن ها نه فقط متون را می خوانند، بلکه همچنین آن متون را مستمراً از نو قرائت می کنند. این فرایند قرائت مستمر و مجدد، باعث تغییراتی همه جانبه در رابطه ی بین خواننده و متن می شود. به این معنا که، بازخوانیِ متن، توجه خواننده را از این سؤال که «چه اتفاقی خواهد افتاد» به این که «چگونه رویدادها شکل می گیرند» معطوف می سازد، یعنی خواننده به موضوعاتی از قبیل روابط شخصیت ها، مضامین روایت، تولید دانش ها و گفتمان های اجتماعی توجه خواهد کرد(استوری، 302:1386).
آخرین ویژگیِ قرائتِ هواخواهان این است که برخلاف معمول که خواندن فرایندی انفرادی است و به طور خصوصی صورت می گیرد، هواخواهان متن های مختلف را به عنوان جزیی از یک اجتماعی قرائت می کنند. فرهنگ هواخواهی عبارت است از نمایش و اشاعه ی عمومیِ تولید معنا و نحوه ی قرائت متون. هواخواهان معناسازی می کنند تا با یکدیگر مراوده داشته باشند. بدون نمایش و اشاعه ی عمومیِ این معانی، هواخواهی معنایی ندارد.
در نگاهی دیگر، جان تامپسون(1379) هواخواهی را یک جنبه ی عادی و معمولیِ زندگی روزمره و عامل ایجاد شبکه ای از روابط اجتماعی با دیگرانِ دارای گرایش ها و سلایق فرهنگیِ مشابه و نیز جزئی جدایی ناپذیر از طرح «ساختِ خود» (هویت سازی) می داند.
با وجود تأثیرپذیریِ جنکینز از دوسرتو، بین نقطه نظرات این دو درباره قرائت خوانندگان از متون رسانه ای تفاوت هایی نیز وجود دارد. استوری معتقد است، دیدگاه های جنکینز از این حیث با دیدگاه های دوسرتو تفاوت دارد که به اعتقاد جنکینز، برخلاف قرائت عامه که نوعی «معناسازیِ موقت است»، قرائت هواخواهان از راه بحث با سایر هواخواهان استمرار می یابد. دومین تفاوت بین نحوه ی قرائت خواننده ی عامه پسندِ دوسرتو و فعالیت های هواخواهان این است که در هواخواهی، هیچ تمایز اکیدی بین خواننده و نویسنده وجود ندارد. فرهنگ هواخواهی صرفاً به مصرف مربوط نمی شود، بلکه تولید متونی(از قبیل انواع ترانه، شعر، رُمان، مجله ی هواخواهان، نوار ویدئویی) را که در واکنش به متون حرفه ای هواخواهی در رسانه ها ساخته می شوند نیز دربر می گیرد(استوری 297:1386).
جنکینز معتقد است که هواخواهان به ده روش مختلف، نمایش های تلویزیونیِ مورد علاقه خود را بازنگاری (بازسازی) می کنند.
1. زمینه سازیِ مجدد: تولید نوشته های کوتاهِ توصیفی و داستان های کوتاه و رمان هایی که هدف از آن ها، پرکردن خلأ روایت های پخش شده [از رسانه ها] و اظهار تلویحیِ توضیحاتی بیشتر برای اَعمالِ خاص است.
2. بسط دوره ی زمانیِ مجموعه: تولید نوشته های کوتاه توصیفی و داستان های کوتاه و رمان هایی که پیشینه ی شخصیت ها و غیره را- که در روایت های پخش شده مورد کاوش قرار نگرفته است- معلوم می کنند، یا برای بسط مجموعه در آینده به مدتی بیش از دوره ی شامل شده در روایت پخش شده، پیشنهادهایی می دهند.
3. کانونی سازی مجدد: این نحوه ی بازنگاریِ متون، زمانی رخ می دهد که هواخواهان کانون توجه خود را از شخصیت های اصلی به شخصیت های ثانوی معطوف می سازند. برای مثال، شخصیت های مؤنث یا سیاه پوست که نقشی حاشیه ای در داستان ایفا می کنند، در کانون رویدادهای اصلی قرار می گیرند و اهمیت می یابند.
4. تعدیل اخلاقی: شکل گیری کانونی سازی مجدد که طی آن، سامانِ اخلاقی روایت پخش شده وارونه می شود(شخصیت های شرور به افرادی خوب تبدیل می شوند). در برخی موارد، سامان اخلاقی بی هیچ تغییری باقی می ماند، اما داستان مجدداً از زاویه ی دید شخصیت های شرور بازگویی می شود.
5. تغییر ژانر: برای مثال، شخصیت های یک روایت علمی- تخیلی، در داستانی عاشقانه یا فیلمی وسترن جای داده می شوند.
6. گذار: شخصیت های یک برنامه ی تلویزیونی، در یک برنامه ی دیگر ایفای نقش می کنند.
7. جابه جایی شخصیت ها: شخصیت های داستانی با نام ها و هویت هایی متفاوت در موقعیت های روایی جدید قرار داده می شوند.
8. شخصی کردن روایت: جای دادنِ نویسنده در نسخه ای از برنامه ی تلویزیونی مورد علاقه اش.
9. تشدید عواطف: تولید داستان های موسوم به «صدمه- تسلی» که در آن، برای مثال، شخصیت های محبوب بحران هایی عاطفی را از سر می گذرانند.
10. شهوانی سازی: داستان هایی که در آن ها، جنبه ی شهوانیِ زندگی یک شخصیت بررسی می شود.
هواخواهان علاوه بر نگارش داستان، نوارهای ویدئویی موسیقی هم می سازند که در آن ها تصاویری از برنامه های مورد علاقه ی تلویزیونی در توالی ای جدید و با استفاده از یک ترانه ی عامه پسند به عنوان موسیقی متن، تدوین می شود. هواخواهان همچنین آثار هنری تولید می کنند، مجله انتشار می دهند؛ ترانه هایی را درباره ی برنامه های تلویزیونی یا شخصیت های این برنامه ها یا اساساً خودِ هواخواهی، تضنیف و در همایش ها به اجرا درمی آورند؛ و فعالیت های تبلیغی را سازماندهی می کنند(استوری، 300:1386-297).
جنکینز، هواخواهان را یغماگرانی می داند که می خواهند دستاوردهای شان را حفظ کنند و غنایم شان را همچون شالوده ای برای بر ساختن یک اجتماعی فرهنگیِ بدیل مورد استفاده قرار دهند. وی معتقد است «هواخواهان برحسب مخالفت شان با ارزش ها و هنجارهای زندگیِ روزمره مشخص می شوند، یعنی کسانی که در مقایسه با «ملال زدگان» (دارای خصلتی سطحی و کوته فکرانه)، زندگی ای پربارتر و احساساتی پرشورتر دارند، با قید و بندهای کمتری بازی می کنند و تفکرشان عمیق تر است» (جنکینز، 1992 به نقل از استوری، 303:1386).
به گفته ی جنکینز، هواخواهی ساحتی را به وجود می آورد که ویژگیِ آن مردود شمردن ارزش ها و رفتارهای ملالت بار، و ستایش عواطف عمیقاً ریشه دار و لذت های شورآفرین است. وجود داشتنِ پدیده ای به نام هواخواهی، به خودیِ خود نقدی است بر اَشکال متعارف فرهنگی مصرفی.
به اعتقاد وی، جنبه ی فوق العاده قدرت بخشِ فرهنگِ هواخواهی، عبارت است از مبارزه برای دگرگون ساختن همان نیروهایی که بسیاری از امریکایی ها را به تماشاگر تبدیل می کند و ایجادِ فرهنگی مشارکتی تر. به عبارتی، اجتماعی هواخواهیِ جنکینز، در برابرِ فشارها و الزام های امر روزمره و معمولی، از خود مقاومت نشان می دهد.
جنکینز در مقاله ی مخاطبان تعاملی(3)، درباره ی تغییر هواخواهی به واسطه ی ارتباطات کامپیوتری جدید می نویسد: «محیط دیجیتال جدید، سرعت ارتباط در میان هواخواهان را افزایش داده است و بحث و گفت و گوی «آن لاین» میان اجتماع هواخواهان درباره ی موضوعات و رویدادهای جدید، این پدیده را جهانی و نیز پیچیده ساخته است. به خاطر گستره ی وسیع اجتماع [هواخواهی] و کوتاه شدن زمان واکنش [در محیط دیجیتال]، هواخواهی صحنه(قلمروی) است که به میزان بسیار زیاد بر فعال گرایی مصرف کنندگان تأثیر گذاشته شده است» (جنکینز، 4:2003-283).

پی نوشت ها :

1.Text Poachers
2. Fandom culture
3. Interactive Audiences

منبع : مهدی زاده، سید محمد، (1389)؛ نظریه های رسانه: اندیشه های رایج و دیدگاه های انتقادی، تهران: نشر همشهری، چاپ اول 1389.