نویسنده: محمد فاکر میبدی



 

حضور همگان یا فقط گروهی از مردم

بیعت را به هر معنایی که بپذیریم این س-ؤال را در خود دارد که آیا شرکت همه مردم شهرها در مشروعیت مسئولیت بیعت شونده لازم است و یا مردم ِمرکز کشور کافی است و به فرض ِکفایت مردم مرکز آیا حضور کل، شرط است و یا اکثریت کافی است؟ در لابه لای سخنان امیرالمؤمنین(ع) که مظهر بارز اخذ بیعت است به این دو سؤال پاسخ داده شده است.
درباره مورد اول می فرماید: "فلم یکن للشاهد ان یختار ولا للغائب ان یردّ؛
[64]حاضران حق فسخ ندارند و غائبان حق رد ندارند." غایب اعم از این اهل آن شهر باشد و حضور نداشته باشد و یا این که اصلاً ساکن شهر دیگری باشد؛ به ویژه این که این سخن امامخطاب به معاویه است که در شام بود و به بهانه عدم حضور در مراسم بیعت از فرمان علیسرباز می زد.
و درباره مورد دوم فرمود: "هذه بیعة عامة من رغب عنها رغب عن دین الاسلام واتبع غیر سبیل اهله؛
[65] این بیعتی است عمومی، هرکس از آن سرباز زند از دین اسلام خارج شده است و راه دیگری غیر از راه مسلمین پیموده است."
ملاحظه می شود که امام در حالی بیعت خود را بیعت عمومی توصیف می کند و همگان را ملزم به مفاد آن می داند، که افرادی چون عبدالله بن عمر، سعدبن ابی وقاص، حسان بن ثابت، محمدبن مسلمة، اسامه بن زید، زیدبن ثابت و... در این بیعت شرکت نداشتند.

تجدید نظر در بیعت

مطلب دیگر این است که: آیا بیعت قابل تجدید نظر است؛ بدین معنا که اگر مردم روزی گرد هم آمدند و از روی میل و رغبت با کسی بیعت کردند آیا می توانند پس از آن در بیعتی دوباره فردی دیگر را برگزینند؟ علی(ع) در پاسخ نامه معاویه کلماتی دارد که پاسخ این سؤال نیز در آن داده شده است، آن حضرت می فرماید: "لانها بیعة واحدة لایثنی فیها النظر ولا یست‍أنف فیها الخیار؛
[66] بیعت یک بار بیش نیست و تجدیدنظر در آن راه ندارد."
سر این امر روشن است، چراکه هر روز ممکن است عده ای به بهانه ای مردم را بدبین و خواهان تجدیدنظر شوند. بلی اگر بیعت شونده فاقد شرایط لازم برای خلافت و امامت باشد و یا بشود، مسئله شکل دیگری به خود می گیرد.
نکته ای را که نباید از نظر دور داشت این است که تجدیدنظر به معنای بیعت دوباره و تغییر رهبر، صحیح نیست، اما به معنای تقویت رهبر برگزیده نه تنها جایز است که در مواقع حساس و بحرانی لازم است، و اثرات روانی شایان توجهی دربر خواهد داشت.

آزادی یا اجبار؟

نکته دیگری که قابل توجه است این که آیا اخذ بیعت به هر نحوی که باشد هرچند ازروی اجبار و یا اغفال ارزش مند است، یا این که لازم است بیعت با اراده و آزادی و از روی آگاهی باشد.
برای دست یابی به جواب سؤال فوق هم چنان به سراغ نهج البلاغه و کلام علی(ع) می رویم و پاسخ خود را از آن می یابیم.
امام(ع) می فرماید: "با یعنی الناس غیر مستکرهین ولامجبرین بل طائعین مخیرین؛
[67]مردم بدون اکراه و اجبار و با میل و رغبت با من بیعت کردند."
از این سخن علی(ع) معلوم می شود که اگر مردم به زور با آن حضرت بیعت کرده بودند مخالفان می توانستند علیه وی استدلال و احتجاج کنند.
و در جای دیگر می فرماید: "لم تکن بیعتکم ایای فتلة؛
[68] بیعت شما با من ناگهانی ( بدون تفکر و مشورت) نبود. یعنی اگر چنین بود ارزشی نداشت حال آن که بیعت با برخی دیگر "فتلة" صورت گرفت."
[69]

بیعت در روزگار معاصر

انتخاب رهبر در عصر ما یکی از جنجالی ترین مباحث حکومتی این دوره است و مسائل مهمی نیز در پی دارد که سزاوار است با دقت مورد بررسی قرارگیرد، ولی از آن جا که در این مختصر مجال بررسی همه جانبه آن نیست به ناچار با توجه به مبانی ارائه شده به کلیاتی اشاره می شود.
مبنای اهل سنت: روشن است بر مبنای اهل سنت که رهبر و خلیفه در هر زمان جانشینی پیامبر(ص) را بر عهده دارد و تعیین آن با اخذ بیعت ممکن بلکه متعین است، می توانند با انجام بیعت عمومی همانند دیگر زمان ها اقدام کنند، البته لازم است این برنامهقانون مند و طبق ضوابط صورت گیرد و برای بیعت کننده و بیعت شونده شرایط و صفاتیدرنظر گرفته شود. شرایطی که در منابع حدیثی خود اهل سنت وجوددارد که از جمله آن هامی توان به علم، عدالت، شجاعت؛... اشاره کرد. به این صورت نیز می توان عمل کرد که مردم عده ای از اهل حل و عقد را گزینش نمایند تا آن ها با بینش بیش تر در معرفی رهبر و اولوالامر اقدام نمایند تا افزون بر حمایت ضمنی فرهیختگان جامعه، گزینش ولی امر نیز با آرای کیفی صورت پذیرد.
مبنای انتخاب: برخی عقیده دارند که تعیین رهبر در اصل باید تنصیصی باشد ولی اگر نصی در بین نبود همانند دوران غیبت در نزد شیعه و بعد از پیامبر نزد اهل سنت، تعیین رهبر با انتخابات انجام می شود.
[70]
طبق این نظر در عصر کنونی، انتخابات می تواند جای بیعت را بگیرد و همه آثار آن را در بر داشته باشد. و کاملاً روشن است که این امر مبتنی است بر مشروعیت اصل انتخابات و این که انتخابات امروز همان بیعت عصر گذشته است، و نیز قانون مندشدن انتخابات و حل فروعات آن نظیر لزوم نامزدشدن در صورت تعدد، ترجیح برخی بر بعض دیگر در

صورت توزیع شرایط، پذیرش سیستم اکثریتی و جزآن.

آیا انتخابات امروز همان بیعت است: باید یادآور شد که انتخاباتی که امروزه صورت می گیرد نمی تواند همان بیعت عصر اول باشد چراکه آن گونه که پیش از این نیز گفته شد: بیعت به معنای پذیرش طاعت است و بیعت کننده متعهد می شود طبق رأی و نظر بیعت شونده عمل کند و حال آن که ماهیت انتخابات عکس بیعت است و شخص منتخب باید بر اساس توکیل و اراده موکل اقدام کند. افزون بر آن بیعت قابل فسخ و عزل نیست ولی در انتخابات و توکیل این امر متصور است. و اگر بنا باشد در آیات و روایات دلیل بر صحت انتخاب پیداکرد می بایست این امر را در دیگر عناوین نظیر "شورا" جستجو نمود.
مبنای بیعت بعد از شورا: بعضی عقیده دارند در این زمان که دسترسی به امام منصوب ممکن نیست می بایست به طریقه بیعت بعد از شورا مسئله را حل کرد؛ بدین معنا که ابتدا اهل حل و عقد با بررسی های لازم نامزد ولایت را تعیین می کنند و سپس با مراجعه به آرای عمومی (بیعت به مفهوم سیاسی) و بیعت عمومی، مردم بر این انتخاب صحه می گذارند.
[71] قبول این نظر در این روزگار مبتنی بر پذیرش شیوه گزینش اهل سنت بعد از پیامبر است که در شورا و با بیعت خاص تعیین و سپس در مسجد پیامبر و با بیعت عمومی صورت گرفت.
مبنای تعیین توصیفی: مطابق این مبنا، انتخاب رهبر و ولی امر، در عصر غیبت که به نیابت از حضرت حجه ابن الحسن(عج)است به نحو تعیین از سوی آن حضرت می باشد.لکن این تعیین به شکل تنصیصی و آن گونه که در عصرائمه و نواب خاصه انجام شده نیستبلکه تعیین توصیفی است؛ بدین معنا که منوب عنه (امام معصوم) با بیان شرایطی مردم رادر شناخت ولیّ و رهبر راهنمایی کرده است و این خود مردم هستند که باید با تحقیق و تفحص و یا مراجعه به خبره و اهل نظر و تشخیص به رهبر واقعی دست یابند.
[72]
تفاوت این دو مبنای اخیر در این است که بر مبنای اول، مردم رهبر را انتخاب می کنندو یا بر انتخاب اهل حل و عقد صحه می گذارند، ولی بر مبنای دوم مردم نقشی در انتخابرهبر ندارند، چراکه اصلاً رهبر انتخابی نیست بلکه انتصابی است.

بررسی

با ملاحظه در ادله نقلی ولایت فقیه می توان گفت حق با نظر اخیر است چراکه ازتعابیری چون: "مَن کان مِن الفقِهاء... فللعوام ان یقلِّدُوه"، "هو حجتی علیکم"، "جعلته علیکم قاضیاً"، "جعلته علیکم حاکماً" آن چه به ذهن متبادر است نصب بر شیوه غیرمعین است.
بر این اساس نه بیعت و نه انتخاب نقش مستقیم در تعیین رهبر ندارد، بلی بعد از تعیینمی توان با بیعت به مفهوم اصلی و یا مفهوم جایگزینی، رهبر را در اعمال ولایت یاری داد و به او دل گرمی بخشید.

نقش غیرمستقیم مردم در معرفی رهبر

در سیستم تعیین توصیفی، وظیفه ای که بر عهده مردم گذارده شده است شناخت مصداق موجود در میان واجدان شرایط رهبری است، ولی از آن جا که بسیاری از مردم قادر به تشخیص نیستند و یا نمی خواهند خود اقدام نمایند و یا به هر دلیل دیگر در این تشخیصدخالت نمی کنند، می توانند این حق را به خبره و اهل تشخیص واگذارکنند تا آنان این کار را انجام دهند، این واگذاری و گزینش می بایست به صورت انتخابات قانون مند انجام شود و بر اساس پذیرش اصل شورا و قبول سیستم اکثریتی که در خلال کلمات امامامیرالمؤمنین(ع) وجوددارد انجام شود، از این رو می توان گفت مردم رهبر منصوب را باواسطه خبرگان شناسایی می کنند که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بداناشاره شده است که می گوید: تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است
[73] "تعبیر بهتعیین" در این جا و "معرفی" در پایان اصل مربوط گواه این است که حتی خبرگان نیز، درنصب رهبر دخالتی ندارند، زیرا کسی حق ندارد برای "منوب عنه" تعیین تکلیف کند و کسی را به عنوان نماینده وی منصوب نماید.

نقش بیعت در تحکیم ولایت فقیه

نقشی که بیعت به طور کلی در حکومت اسلامی - قطع نظر از مصداق های آن - ایفا می کند، همان تحکیم ارکان حکومت و ایجاد هم دلی بین رهبر و رهرو - نه به عنوان دلیلبرنصب -‌است که از عصر نبوی و عهد علوی بوده و در زمان ظهور حضرت ولی عصر(عج) نیز طبق روایات (یبایع الناس) خواهدبود.
در عصر غیبت نیز که حاکمیت با فقیه جامع الشرایط است همین نقش بر عهده بیعت است و به عنوان عاملی برای تحکیم پایه های ولایت و هم دلی و هم سویی بین ولیّ ِامر و امت اسلام خواهدبود، چراکه این سنت و سیره ای که از آغاز بوده و در انجام نیز خواهد بود دلیلی ندارد که در عصر میانی وجود نداشته باشد و ایفای نقش ننماید.
درنتیجه اگر بیعت برای امام زمینه ساز اعمال امامت است برای فقیه نیز زمینه ساز اعمال ولایت و اعلام پذیرش از سوی مردم خواهد بود.

نمود بیعت در عصر غیبت

در این جا ممکن است این سؤال مطرح شود که در عصر حاضر بیعت چگونه می تواند نمود پیداکند، به شیوه تصافق و دست دادن و یا به شیوه دیگر؟
اگر بپذیریم تصافق تنها به عنوان شیوه ای رایج در هر برهه ای از زمانِ، نشان اعلامحمایت و وفاداری و پذیرش اطاعت بوده است همان معنا امروز نیز در قالب دیگر نظیر اخذ رأی و بیان آری یا خیر، می تواند صورت داد.
توجه به این نکته لازم است که نمی‌گوییم بیعت همان انتخابات است و یا این که همه انتخابات تأیید و اعلام پشتیبانی است بلکه می گوییم تأیید و پذیرش را می توان از طریق انجام اخذ آرا تحصیل کرد؛ به عبارت دیگر، تصافق، که خود نوعی ابزار اعلان بوده، با دگرگونی زمان، دست خوش تحول و دگرگونی شده و به شکل اخذ رای جلوه گر شده است. بنا بر این اگر روزی بنا باشد بیعت مصطلح از مردم گرفته شود این شیوه، بهترین خواهدبود، افزون بر این که تصافق و دست دادن همه امت با رهبر برای مردم امکان ندارد.

پی‌نوشت‌ها:

[64] . نهج البلاغه صبحی صالح، نامه6.
[65] . ارشاد مفید، ج1، ص237.
[66] . نهج البلاغه صبحی صالح، نامه7.
[67] . همان، نامه1.
[68] . همان، خطبه136.
[69] . ر.ک: الاسکانی، المعیار والموازنه، ص38.
[70] . دراسات فی ولایة الفقیه، ج1، ص493.
[71] . معالم الحکومة الاسلامیة، ص258.
[72] . محمدهادی معرفت، ولایت فقیه، ص134؛ انوارالفقاهه (بیع)، ج1، ص519.
[73] . ر.ک: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب 1368، اصل107.

منبع:فصلنامه حکومت اسلامی شماره 5