پژوهشگر: مظفر شاهدی



 
در دوره حشمت‌الملک امیرعلم خان سوّم نفوذ انگلستان در منطقه حکمرانی وی تا حدودی گسترش یافته بود. این دوره که هم‌زمان با گسترش رقابتهای استعماری انگلیس و روسیه در ایران بود، دولت انگلستان بر آن بود تا با وی روابط دوستانه‌ای برقرار سازد. بنابراین به نظر می‌رسید که اوّلین پیوندهای بین این خاندان و دولت‌مردان انگلیسی در همین دوره در حال شکل‌گیری بوده باشد، هر چند هیچ‌گونه سندی که حاکی از وابستگی آشکار حشمت‌الملک علم به بریتانیا باشد در دست نداریم، امّا در این دوره رگه‌هایی از دوستی و گرایش حشمت‌الملک به سوی انگلستان وجود داشت، بنابراین می‌شود حدس زد وی به این نتیجه رسیده باشد که رقابت آشکاری که بین انگلستان و روسیّه در منطقه وجود داشت در نهایت به دلیل موقعیتهای ممتازی که انگلیس در این منطقه دارد می‌تواند بر رقیب خود پیشی گیرد. از این رو حشمت‌الملک می‌کوشید تا از یک سو اقتدار و استقلال خود را تا حدودی حفظ کند و از سوی دیگر رضایت و اعتماد کامل حکومت مرکزی را نسبت به خود جلب نماید و با این کار به آنها تفهیم نماید که آلت دست هیچ قدرت خارجی نیست، امّا قراین و شواهد حاکی از گرایش او به سمت انگلستان بود. هر چند به نظر نمی‌رسید عامل تهدید و یا ترس از انگلستان باعث گرایش وی به سوی این کشور بوده باشد، بلکه بیشتر یک نوع تشویش و نگرانی خاطر و در عین حال تعلق خاطر بود که باعث گرایش وی شده بود، به ویژه این که رقبای منطقه‌ای وی که اغلب در قلمروهای شمالی خراسان می‌زیستند بیشتر گرایش به سوی روسیه داشتند. مضافاً اینکه انگلستان همسایه مجاور حوزه حکمرانی حشمت‌الملک بود، امّا مرزهای روسیّه با قلمرو وی فرسنگ‌ها فاصله داشت.
ظاهراً در این دوره حشمت‌الملک امیرعلم‌خان سوّم در مسائل نظامی به توافقهایی با انگلستان رسیده بود. برخی گفته‌ها حاکی از تجهیز قشون تحت امر حکمران قاینات و سیستان با اسلحه‌ها و تجهیزات انگلیسی است و این که آموزشهای لازم جهت نیروهای نظامی حشمت‌الملک را هم افسران انگلیسی برعهده داشته‌اند.
بر طبق گزارش یکی از دولت‌مردان قاجاری در سال 1294ق/ 1877م حشمت‌الملک همیشه انواع و اقسام اسلحه‌های ساخت انگلستان را همراه خود داشت و همچنین صدها قبضه تفنگ و تپانچه از انگلستان خریداری کرده و ارتش محلّی خود را با آن تجهیز کرده بود. این منبع به خصوص اشاره دارد که «سیصد قبضه تفنگ دو لوله از خود خریده در دست سوار دارد ...»1 بنابراین می‌رساند که حشمت‌الملک بدون این که قدرت مرکزی ایران را در جریان امر قرار دهد. و در شرایطی که حکومت مرکزی را کمتر یارای دخالت در امور ایالات کشور و از جمله حوزه حکمرانی وی بود، خود مستقیماً با انگلیسی‌ها وارد مذاکره و معامله شده، و ارتش خود را مستقل از حکومت مرکزی به کمک انگلیسی‌ها تجهیز کرده بود.
در سال 1292ق/ 1875م که شایعاتی در پیشروی روسیّه در مرزهای شمالی افغانستان پخش شده بود حشمت‌الملک علم در ملاقات با مگ گرگور مأمور انگلیسی نگرانی خود را نسبت به این موضوع ابراز کرده بود. مک گرگور می‌نویسد: «خداحافظی با امیرعلم (حشمت‌الملک) را با سخنان ستایش‌آمیز چاشنی کردم. به او گفتم که از آشنایی با مقامی چون او که آوازه محبّت و غریب‌نوازی و حسن تدبیر در اداره قلمرو حکومتش همه جا را فرا گرفته بسیار خوشوقتم و به من ثابت شده که آن همه شهرت و آوازه مبالغه نبوده است. آرزو کردم که در وقت مناسب جانب ما ]انگلیسی‌ها[ را بگیرد ... ملاقات با او اثر خوبی در من گذاشت، به گمان من در مورد او نیز چنین بوده است.»2
یکی از شاهزادگان تبعیدی افغانستان به نام سردار بهبودخان که در دربار حشمت‌الملک امیرعلم‌خان سوّم به سر می‌برد از تمایلات و گرایش وی به انگلستان گزارش می‌دهد: «میرعلم خان تمایل زیادی به انگلیس دارد و هر وقت لازم شود به کمک آنها خواهد شتافت». مک گرگور که این سخنان را از بهبودخان شنیده بود به دولت‌مردان انگلیسی توصیه می‌کند که این فرصت را غنیمت شمرده و در حفظ حشمت‌الملک در حوزه حکمرانی‌اش بکوشد.3
با این حال لرد کرزن هم که در سال 1309ق/1891 از ایران دیدن می‌کند از تمایلات ضدانگلیسی امیرعلم‌خان سوّم حشمت‌الملک گزارش می‌دهد که به دنبال تشکیل کمیسیون مرزی گلداسمیت در 1298ق/ 1872م این تمایل در وی به وجود آمد. به عقیده وی «در هنگام تشکیل کمیسیون مرزی سیستان در سال 1872 جناب امیر حاکم قاینات بود و نسبت به گلداسمیت چنان که باید و شاید مهربانی ننمود و چون سرنوشت قلمرو خود او در میان بود از آن جهت که سیستان از توابع ولایت او به شمار می‌رفته شاید موجباتی برای اهانت او پیش آمده باشد». امّا پس از این که هیئت گلداسمیت آن ناحیه را ترک کردند و از آن پس «وی همواره نسبت به این قبیل افراد انگلیسی که از سامانش عبور کرده‌اند مراقبت کافی مبذول داشته است.»4
بدین‌ترتیب می‌شود گفت که حشمت‌الملک اول به‌رغم تلاش انگلستان هیچ‌گونه رابطه‌ای که حاکی از وابستگی وی باشد با این کشور برقرار نساخت و به عنوان حاکمی مستقل و قدرتمند که حرف شنوی‌اش از حکومت مرکزی ایران بارها مورد تأیید قرار گرفته بود، تا آخر عمر باقی ماند. هر چند قراینی نظیر خرید اسلحه از انگلستان بدون این که حکومت مرکزی ایران را در جریان امر قرار دهد؛ حمایت از کشت محصول تریاک که مستقیماً توسط تجار وابسته با انگلیس خریداری می‌شد؛ و اظهارات برخی از مشاهده‌گران نظیر سردار بهبود‌خان، مک گرگور می‌توانست حاکی از گرایش وی به سوی انگلیس باشد.

پی نوشت ها :

1. میرزا خانلرخان اعتصام‌الملک، سفرنامه میرزا خانلرخان اعتصام الملک نایب اول وزارت امور خارجه، تهران، انتشارات فردوسی، 1351، ص 319-318.
2. سی.ام. مک گرگور، شرح سفری به ایالت خراسان، ترجمه اسدالله توکلی طبسی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1361، جلد اوّل، ص 165 .
3. همان، ص 168 .
4. جرج کرزن، ایران و قضیه ایران، تهران، انتشارات علمی وفرهنگی، 1367، جلد اول، ص 273.

منبع :ایرانیانhttp://www.iichs.org