شهری باستانی در دیاری آسمانی
می توان گفت دلیل اصلی اهمیت و معروفیت شهر قم وجود مرقد مطهر حضرت معصومه(س) دختر امام هفتم شیعیان حضرت امام موسی کاظم(ع) است. این موضوع را خیلی از جهانگردانی که به ایران و قم سفر کرده اند، اذعان دارند و حتی تعجب
پژوهشگر: سیدمحمد ناظم زاده قمی
یادمان وفات حضرت معصومه(س) که شهر قم با او شناخته می شود ...
سفیر فرانسه در زمان محمدشاه قاجار درباره اهمیت این حرم می نویسد؛ «قم در حال حاضر هنوز یکی از شهرهای مهم ایران است. در حدود ۱۲هزار جمعیت دارد که همواره به سبب زائرانی که به اینجا می آیند تا تکالیف مذهبی شان را انجام دهند، افزایش می یابد. تقدس این شهر نه تنها برای ایرانیان بلکه برای مردم آسیای مرکزی که پیرو مذهب تشیع هستند آنقدر زیاد است که مردگان خود را به آنجا حمل می کنند و به خاک می سپارند. البته کسی حق ندارد مرده ها را در حرم آرامگاه حضرت فاطمه دفن کند. حتی به فتحعلی شاه نیز چنین امتیازی داده نشده است، به همین سبب حیاط مجزایی در کنار امامزاده ساخته شده و جسد فتحعلی شاه در آن به خاک سپرده شده است.» جیمز موریه نیز که در سفارت انگلیس کار می کرده است به اهمیت حرم مقدس قم پی برده و می گوید؛ «آرامگاه متبرک قم از بلندآوازه ترین آرامگاه های ایران به حساب می آید و بارها ایرانیان در هنگام پریشانی و گرفتاری به آن پناه برده و بست نشسته اند... با اینکه آرامگاه همه امامزاده ها پناهگاه و بست قلمداد می شود، برخی مقدس تر دانسته می شوند. بست نشستن تنها مانعی است که بر سر راه قدرت شاه ایران است و جز هنگام بست نشستن همه به یکباره در اختیار شاه ایران هستند.»
اوژن فلاندن فرانسوی که در سال ۱۸۴۰ میلادی به ایران سفر کرده و به قم نیز آمده است، می نویسد؛ «این شهر از نظر اینکه مدفن یکی از اولاد پیامبر یعنی حضرت معصومه است، نزد شیعیان و مردم ایران دارای اهمیت ویژه است... مقبره فاطمه که ایرانی ها معصومه می نامند در تمام مشرق احترامی بسزا دارد و مردم از اکناف به زیارتش می آیند، این فاطمه نوه علی(ع) است... تیمور لنگ نیز به برکت همین فاطمه است که به قم چندان لطمه یی وارد نکرده است و تنها دلبستگی اش غنائم و جواهراتی است که توده مقدسین در مرقد فاطمه گرد ساخته بودند.»
تاورنیه فرانسوی از بزرگ ترین جهانگردان قرن هفدهم میلادی درباره حرم حضرت معصومه(س) می نویسد؛ «مقبره سیده فاطمه نواده محمد(ص) در آخر مسجد واقع شده است. به طوری که میان دیوار و قبر، فقط یک آدم می تواند عبور کند. اطراف قبر ضریح بزرگی از نقره کشیده شده که شانزده پای مربع مساحت آن است. روشنایی چراغ های بسیار که از چراغ دان های طلا ونقره بی شمار نورافشانی می کنند، جلوه و تلالو غریبی به این مکان می دهد. در هر طرف مسجد نزدیک به تالار بزرگی است برای فقرا و اشخاصی که باید از مطبخ و خیرات سلطنتی غذا بخورند.» همچنین دیگر نویسندگان درباره گنبد حرم حضرت نیز مطالبی آورده اند از جمله اینکه؛ «آرامگاه حضرت فاطمه به سبب گنبد طلاکاری شده بلندی که داشت از دور نمایان بود، چسبیده به این گنبد یک نوع گلدسته یی بود که سقفی به سبک بام خانه های چینی داشت و در آنجا اذان گویان مردم را به اقامه نماز دعوت می کردند.» دیگری می گوید؛ «در زمان پیشروی به سوی قم گنبد زراندود فاطمه(س) را کمابیش از دهکده پاسنگون در پنج مایلی شهر از دور دیدیم. گفته شده در روزهای آفتابی، هنگامی که پرتو آفتاب یکراست می تابد، گنبد از کاروانسرای آبشور که در ۱۵مایلی شهر قرار دارد، دیده می شود... قم از سه جهت در خور ملاحظه است؛ روحانیون بسیار، گنبد زراندود فاطمه و ویرانه های آثار باستانی آن.»
محمدعلی خان مینابی که در سال ۱۳۰۹ قمری به قم سفر کرده است به طور دقیق درباره زمان ساخت این حرم این گونه می نویسد؛ «گنبد و بارگاه مقبره حضرت فاطمه را شاه طهماسب صفوی ساخته که در سال ۹۵۵ قمری به اتمام رسیده است. دروازه یی که رو به صحن قدیم باز می شود با دو گلدسته که در برابر گنبد است و گنبد مطهر را فتحعلی شاه طلاکاری کرده است. ضریح چوبین مرقد مطهر در زمان شاه صفی میرزاتقی اعتمادالدوله ساخته شده است و ضریح نقره را ناصرالدین شاه بنا کرده است. و درون گنبد را کیکاوس میرزا پسر فتحعلی شاه آیینه کاری کرده است.»
نکته یی که معمولاً در همه سفرنامه ها به چشم می خورد توجه خاص فتحعلی شاه قاجار به قم است که برای رسیدن به تاج و تخت، نذر کرده و سوگندی درباره قم و مردم قم خورده است که اگر شاه شود بناهای بسیاری در قم ساخته و قمیان را از پرداخت مالیات معاف کند. و بعد از رسیدن به شاهی در وفای به عهدش مدرسه یی بزرگ در کنار حرم حضرت معصومه(س) ساخته و فاضلان مقیم قم را سخت تشویق و پشتیبانی کرده است. همچنین گنبد آرامگاه حضرت فاطمه را زراندود کرده است. دیگر اینکه سالانه مبلغ یکصد هزار تومان برای آرایه های این بنا می پرداخته است.درباره احترام فتحعلی شاه به قم این گونه آورده اند که؛ شاه پی در پی به زیارت آرامگاه فاطمه می آید و پیشکش های گرانبها می آورد. او با این کارها در نظر روحانیون اهمیت یافته است. او در هنگام زیارت همواره پیاده در شهر راه می رود، که این را از فروتنی شاه می پندارند.
همچنین فریزر در سفرنامه خود می نویسد؛ «چنین می نماید که شاه آهنگ سفر به قم دارد. به شهری که دارای بسیاری از اماکن بسیار مقدس است. او می خواهد که استخوان های فرسوده اش پس از آنکه کارکردشان پایان یافت در آنجا آرام گیرد. او تا حدی برای تغییر آب و هوا و رهایی از کارها و توطئه های رنگارنگ به این سفر می رود و تا حدی به قصد زیارت و به عقیده من تا حدی به نیت دیدن آرامگاه خودش که اکنون در آنجا در دست ساخت است.»
پزشک مخصوص ناصرالدین شاه نیز درباره سفر پادشاهان ایران به شهر مذهبی قم می نویسد؛ «پادشاهان فعلی ایران حداکثر به زیارت فاطمه در قم می روند زیرا مشهد که آرامگاه امام رضا است در منتهی الیه مرز مملکت واقع شده و ممکن است مسافرت به آنجا نتایج ناگواری داشته باشد. سایر زیارتگاه ها هم که در خارج از کشور قرار دارند و اصلاً مورد نظر نمی باشند.»
چنانچه گفته شد، امرا و شاهان حتی بعد از مرگ شان نیز توجه و علاقه خود به قم را نشان داده اند، به طوری که هم در سلسله صفویه و هم قاجار سلاطین بسیاری طبق وصیت خود آرامگاه خود را در جوار حرم حضرت فاطمه(س) و در شهر قم قرار داده اند. از جمله آن سلاطین؛ شاه صفی اول، شاه عباس دوم، شاه سلیمان، شاه سلطان حسین، فتحعلی شاه، دو فرزند فتحعلی شاه و محمدشاه. همچنین بنا به نقلی بیش از ۴۴۰ نفر از بزرگان و شاهزادگان در شهر قم مدفون هستند.
گابریل که معتقد است مارکوپولو از قم گذشته است نیز اذعان دارد شهر قم از زمان یونانی ها شناخته شده بوده است؛ «بنایی که در زمان مارکوپولو هم وجود داشت در روی تپه پستی در سمت غربی شهر وجود دارد که قلعه دختر نامیده می شود و احتمالاً در زمان ساسانیان در سده چهارم یا پنجم آتشکده بوده است. این بنا امروزه ویرانه یی بیش نیست اما باید گفت قم قدیم تر از این بناست چون حتی یونانی ها این شهر را به عنوان منزلی در میان ساوه و کاشان می شناخته اند و آن را «ترمنتیکا» می نامیدند. شاید به سبب گرمای شدیدی که بر قم حکمفرماست. حال اینکه آیا قم در زمان مادها یا باز هم پیش از آن وجود داشته است، روشن نیست.» در ادامه نیز برای اثبات اینکه مارکوپولو از قم دیدن کرده است، می نویسد؛ «سروها و چنارهای این سرزمین ردپای زنده تاریخ اند در کنار گلدسته ها و مناره ها. چنانچه زرتشت نیز از این سروها نام برده است. احتمالاً مارکوپولو جز سروی در قم هیچ کدام از سروهای دیگر ایران را از جمله سرو پیر عمر در سنگان کنار دهکده توریان در قشم، سرو امامزاده صالح در تجریش و... ندیده است.»
بر خلاف آنچه امروزه در نظر مردم است و به چشم می خورد، باید گفت در بیشتر سفرنامه هایی که از شهر قم ذکری به میان آمده است، قم شهر سرسبز و پرنعمت و منحصر به فردی بوده است. کلمات و جملاتی که نویسندگان غربی و عربی درباره قم نگاشته اند باعث تعجب و حیرت خواننده خواهد شد. که برای نمونه توجه خوانندگان را به برخی از این گفتارها جلب می کنم.ابن حوقل بغدادی که در سال ۳۳۱ قمری به ایران سفر کرده است راجع به قم می نویسد؛ «شهر قم حصاری دارد و فراخ نعمت است و آب آشامیدنی مردم از چاه و آب باغ ها به وسیله دولاب تامین می شود. میوه ها و درختان پسته و فندق دارد.»ابودلف و حموی نیز قریب به همین مضمون می نویسند؛ «می گویند گاهی در تابستان از آن چاه ها برف بیرون می آمده است.» و در مورد ساخت قم نیز می گویند؛ «ساختمان های قم آجری و سرداب های بسیار خنک دارد.» سفیر ونیز در سال ۱۴۷۳ میلادی نیز قم را شهری کوچک اما زیبا که در دشت نهاده شده است، معرفی می کند.
آدام الئاریوس آلمانی که در ۱۶۳۳ میلادی به ایران سفر کرده است، از شهر قم و محصولات آن بیشتر سخن می گوید و از لحاظ مکانی نیز شهر قم را دقیق تر ترسیم می کند. جادارد جملات نویسنده را عیناً بیان کنم؛ «این شهر روی دشتی هموار قرار گرفته و در سوی راست آن رشته کوه الوند که خود را با قله سفیدش نشان می دهد، واقع شده است. از این کوه دو رشته رودخانه سرچشمه می گیرد و در داخل شهر به یکدیگر متصل و جاری می شوند. در شهر و بیرون آن باغ های بسیاری دیده می شود که میوه های خوب از آنها به دست می آید؛ از آن جمله نوعی صیفی به بزرگی و گردی یک نارنج است که رنگ های زیبایی دارد. این میوه بسیار خوشبوست و از این جهت به آن «شمامه» (نوعی از خربزه) می گویند. در این منطقه گونه یی غریب و نادر از خیار وجود دارد که قطور و کج و معوج و بلند است. غیر از این در حومه شهر کشتزارهای وسیع وجود دارد که در آنها انواع غلات و نیز پنبه کشت می شود.» برخی دیگر از سیاحان نیز به انواع میوه از جمله خربزه، انجیر و انار مرغوب و گندم و برنج در قم اذعان کرده اند.
و مادام دیولافوا با بیان لطیف خود از وفور نعمت و حتی وجود گله غزال در شهر، این گونه علاقه خود را بیان می کند؛ «با وجود گرمای طاقت فرسا، من بسی خوشوقتم که در شهری هستم که نعمت به حد وفور وجود دارد. حاکم به افتخار ما شب نشینی مجللی در باغ ترتیب داد که به واسطه زیادی چراغ مانند روز روشن بود. گله های غزال نیز به این مهمانی زیبایی خاصی داده بود.»
گرچه هستند سیاحانی مانند کنت دوسرسی، سفیر فرانسه در ایران که می گویند؛ «هر قدر به شهر مقدس قم نزدیک می شدیم از سبزی هایی که تا آن موقع در دو طرف جاده به چشم می خورد، کاسته می شد.»
سفرنامه نویسان به مساجد قم نیز توجه زیادی داشته اند و با بررسی که کرده اند تعدادی از مساجد مهم ایران را در این شهر یافته اند، چنانچه تاورنیه می نویسد؛ «چیزی که در قم خیلی قابل ملاحظه است، مسجد خیلی بزرگی است که ایرانیان احترام آن را کمتر از مسجد اردبیل به جا نمی آورند و در همان جا مقبره شاه صفی و شاه عباس ثانی دیده می شود.» همچنین سیف الدوله نیز در سفرنامه خود از دو مسجد قدیمی نامی کرده است و می نویسد؛ «از ابنیه قدیم در شهر فقط دو مسجد مانده است؛ یکی نزدیک به عمارات متعلق به صحن شریف موسوم به مسجد امام حسن عسگری(ع) که از بیت المال آن را ساخته اند که بنای خوبی است. مسجد دیگر هم در آبادی شهر است موسوم به مسجد جامع که به امر خاقان مرحوم تعمیر شده است.»
درباره آب رودخانه قم و قدمت آن جیمز موریه منشی سفارت انگلیس مطلب جالبی ذکر کرده است که برای خوانندگان حتماً جالب خواهد بود؛ «آب رودخانه قم چنان شور است که کمابیش همچون نمک است. با این همه چارپایان خود را به سوی رود راندیم تا از آن آب استفاده کنند. ایرانیان می گویند چارپایان از نوشیدن این آب خودداری نمی کنند بلکه مانند آب شیرین با لذت می نوشند. چنانچه هرودوت می نویسد؛ چارپایان لشگر خشایارشا از آب دریاچه نمک نوشیدند.» همچنین این سیاح انگلیسی در مورد کوهی مرموز در اطراف قم چنین آورده است؛ «در دو فرسنگ و نیمی شمال شهر، کوه «گدن گلمز» به روشنی از شهر قم دیده می شود. این کوه هنوز در ایران آوازه فراوان دارد. این دو کلمه ترکی به این معناست که «آنان که می روند هرگز بازنمی گردند.» این کوه به نام کوه «طلسم» هم خوانده می شود.»
در مورد ساختمان ها و بناهای شهر هم معمولاً نویسندگان از زیبایی و قدمت و شکوه ابنیه قم یاد کرده اند، گرچه مثل کنت دوسرسی از ویرانی این بناهای مهم گله می کند و می گوید؛ «در شهر ساختمان بزرگی وجود دارد که قبلاً کاخ حاکم شهر بوده است و اکنون غیرمسکونی است. تمام اتاق های این کاخ عظیم رو به ویرانیست و هیچ کس به فکر تعمیر آن نیست. اما در داخل اتاق های نیمه ویران این کاخ نقاشی های دیواری بسیار زیبایی دیده می شود که با ورقه های طلا و رنگ های زنده و تند ترکیب یافته بود ولی پادشاهان ایران آنقدر هوسبازند که هر کدام شان اصرار دارند برای سکونت خود کاخ های تازه یی بسازند و ساختمان های پدران شان را به دست فراموشی بسپارند.» همچنین دکتر پولاک آلمانی نیز از تزیینات بناهای قم به وسیله سنگ مرمر سفید یاد می کند و می گوید؛ «یکی از تزیینات بناهای عمومی ایران، صفحه هایی از مرمر سفید است که در بسیاری از مواضع ایران یافت می شود. البته بهترین آنها در درجه اول در یزد و در مراحل بعد در مراغه و قم به دست می آید.» زیبایی شهر تا جایی است که آلفونس گابریل با تعجب می نویسد؛ «با نزدیک شدن به شهر همه چیز غرق شکوهی جادویی و درخشش باعظمت رنگ هاست و پوشیده است از لعاب کاشی به رنگ آبی آسمونی و سبز کبود پر از گنبدهای نقره فام و تارک های زرینی که سر به آسمان کشیده است.»
ایرج افشار سیاح ایرانی معاصر نیز در سفرنامه خود این گونه از شهر قم یاد می کند؛ «قم شهری است قدیمی و محل زیارت و مورد احترام، زیرا مرقد متبرک خواهر امام رضا آنجاست. گنبد زرین، مناره بلند، پیش درگاه آینه کاری و صحن گشاده دارد. آثار هنری و تاریخی ممتاز و بسیار در بقعه و موزه غنی آن وجود دارد. طبعاً از درخشان ترین و دیدنی ترین بقاع دینی و امکنه تاریخی در ایران است. قدمت بنای آن به بیش از ۸۰۰ سال می رسد.»
البته روشن است در زمان های دورتر مثلاً زمان ورود مارکوپولو به ایران، قم از لحاظ بنا و ساختمان شهری درخور اشاره نبوده است، چنانچه گابریل می گوید؛ «اینکه ظاهراً مارکوپولو درباره قم یادداشتی نداشته است و درتالیف کتابش شهر قم را به کلی فراموش کرده است ناشی از وضع فلاکت بار این شهر در نیمه دوم سده سیزدهم میلادی است... قم در زمان مارکوپولو آبادی بارودار متوسطی بود با خانه های گلی نیمه ویران و بدون بناهای هنری خاص. با وجود باغ های زیبای قم که در آن انار، پسته، انجیر و هندوانه به عمل می آید شهر قم هرگز فضای سبز زیادی نداشته است. در قرون وسطی نخل هم در قم به وجود می آمد که قربانی سرما شد.»
اما در سال های بعد از مارکوپولو که سیاحان اروپایی به شهر قم وارد شده اند، وضع شهر به گونه یی بوده است که حتی قم را مستحق پایتختی ایران می دانسته اند، چنانچه لرد کرزن که در حدود سال های ۱۸۹۰ میلادی به ایران سفر کرده است، این گونه می نویسد؛ «قم به راستی وضع ممتازی دارد که شاید در یک نظر آنجا را محل مناسبی برای پایتخت شدن جلوه می دهد. شهر در کنار رودخانه واقع شده است و وضع مرکزی عالی دارد و بسیاری از جاده ها از قم می گذرد. از تهران از قزوین از سلطان آباد (اراک) از بروجرد، از یزد، از اصفهان.» و حتی اهمیت شهر تهران را به خاطر این می دانسته اند که در نزدیکی شهرهای اصفهان و قم قرار داشته است. و موقعیت قم را از هر حیث بهتر از تهران ترسیم کرده اند. استاد دانشگاه کلمبیا در سفری که در سال ۱۹۰۳ میلادی به ایران داشته است به صراحت بیان می کند شهر قم آغاز تمدن و شهرنشینی بوده است؛ «مهمانخانه یی که من در آن استراحت کردم، نشان می داد داریم آهسته آهسته به منطقه تمدن نزدیک می شویم. عمارت مهمانخانه دارای ایوانی بود و یک اتاق بزرگ خواب که در آن میزی و تخت خوابی نهاده بودند. آشپزخانه یی هم داشت که من در آن تابه یی یافتم و به وسیله آن درست کردن املت را امتحان کردم... در قم بود که فهمیدم برای رسیدن به تهران می توانم به عوض آن گاری لعنتی دلیجانی کرایه کنم.»
برخی سیاحان اروپایی بیان کرده اند شمشیرسازی در قم فعال بوده است و بهترین تیغ های ایران برای این شهر است. همچنین کوزه گری و صابون سازی قم را نیز ستوده اند. برخی دیگر نیز به خاطر اینکه در قم نوعی معدن سنگ خاکستری وجود داشته است، قم را صاحب چاپخانه نیز دانسته اند و حتی گفته اند در شهر ضرابخانه نیز دیده شده است. همچنین پوست دوزی قم و شیراز را بهترین پوست دوزی برشمرده اند زیرا پوست حیوانات این دو شهر بوده است که سیاهی پوست در طبیعت پوست بوده است. در صنعت بلورسازی نیز قم سرآمد کشور بوده است و بنا به گفته سیاحان ظرفی از قم که به نام «کاسه قمی» معروف است، در سراسر ایران مصرف دارد. همچنین در قم آن زمان کارگاه روغن کشی نیز مورد اشاره سیاحان قرار گرفته است که به وسیله شتر کار می کرده است. و بالاخره اینکه هانری رنه از وجود اشیای آنتیک و عتیقه در قم پرده برداشته است.
مستشرق مشهور انگلیسی ادوارد براون نیز قم را به عنوان محلی که اولین تلگرافخانه سر راه خود بوده است، یاد می کند.
برخی از سیاحان در مورد افیون قم نیز مطالبی ذکر کرده اند مثل نخستین سفیر امریکا در ایران در سال ۱۸۸۳ میلادی که در این مورد گفته است؛ «محل عمده زراعت افیون در ایران، کرمانشاهان و اصفهان است ولی در زمان ما افیون قم و تهران و یزد رفته رفته از همه جا مطلوب تر شده و حتی برخی افیون قم را بهترین افیون ایران دانسته اند.»
در کتاب مارکوپولو در ایران نیز در مورد راه ها و نفت قم، این گونه بیان شده است؛ «قم با ورود اتومبیل به ایران و بازسازی جاده یی که در سال ۱۸۹۲ میان تهران و قم کشیده شده بود و ادامه این راه از طریق دلیجان به اصفهان، از جهش بزرگی برخوردار شد. همچنین در سال ۱۹۵۳ در حوزه قم جستار نفت آغاز شد. در ۱۹۵۶ حین حفاری دو میلیون تن نفت از چاه بیرون زد تا بالاخره چاه را مهار کردند.»
در آخر خوب است عیناً نوشته ایرج افشار درباره صنعت و بازار قم را بیاورم تا روشن شود به دید یک سیاح ایرانی معاصر، قم در صنعت وبازار چگونه شهری است؛ «از هنرهای محلی این شهر کارهای سفالینه و ظروف چینی نماست. قالیبافی هم در سال های اخیر در این شهر رونقی خاص گرفته است. مخصوصاً قالیچه های گرانبها و ظریف آنجا که با نقش های گل و بته به سرپنجه هنرمندانه دختران نوجوان بافته می شود، نفیس است. ناگفته نماند در تمام فصول سال مسافرین این شهر از سوهان که شیرینی مرغوب و معروف آنجاست و در فصل زمستان با انار ملس کام خود را شیرین می سازند.»
درباره حقارت و بی توجهی مردم به یهودیان نیز مادام دیولا فوا با زبان خودش این گونه آورده است که؛ «بالاخره حدود ساعت هشت به قم رسیدیم و در کاروانسرایی آباد داخل شدیم که عده زیادی از تجار یهودی در آنجا ساکن بودند. ناگهان متوجه شدم در بالاخانه نزاعی روی داده است و کاروانسرادار با دو نفر از نوکران خویش، اسرائیلیان را مجبور کرده است آنجا را ترک کنند. البته این رفتار چندان تعجبی نداشت زیرا یهودیان در این مملکت باید با کمال حقارت و پستی زندگی کنند و چون همواره گرفتار تعدی هستند به تحمل سختی و شداید عادت کرده اند.»
همچنین هانری رنه که در زمان حکومت محمدعلی شاه به ایران سفر کرده است، درباره بافت مردم قم و اینکه شهر قم از شهرهای امن و به قول خودش «دارالامان» بوده است، این گونه می نویسد؛ «عده زیادی از سادات در این شهر اقامت دارند...
بنا بر آنچه تا حال بیان شد، عرق مذهبی مردم قم شاخصه منحصربه فردی بوده است تا جایی که برخی علت عدم حضور مارکوپولو در قم را همین مذهب مردم شهر قم می دانند ولی به نظر گابریل سفرنامه نویس مشهور، این عدم حضور مارکوپولو علت دیگری داشته است؛ «خیلی بعید به نظر می رسد که مارکوپولو از این روی به قم اشاره نکرده است که به خاطر مسیحی بودنش اجازه ورود به شهر مقدس را نیافته است. ناشکیبایی مذهبی امروز که به هیچ غیرمسلمان اجازه ورود به بقعه فاطمه معصومه را نمی دهد، از زمان صفویه به وجود آمده است که در آغاز سده شانزدهم میلادی به قدرت رسیدند. پیش از صفویه مردم شکیباتر بودند.» در ادامه نیز این گونه از مذهب مردم پرده برمی دارد؛ «امروز هم مانند گذشته به احترام تقدس شهر مشروبات الکلی در این شهر فروخته نمی شود.»یکی از نمادهای مذهب در بین شیعیان، سوگواری ها برای ائمه اطهار(ع) است که از دیرزمان ایام سوگواری و تعزیه در قم و شهرهایی مثل مشهد و یزد تا ۴۰ روز ادامه داشته است در حالی که در شهرهای دیگر معمولاً همان ۱۰ روز اول محرم بوده است.
اما درباره فرهنگ و سنت های بومی مردم نیز مطالب جالب و زیبایی از سفرنامه نویسان نقل شده است که برخی از این آداب برای این افراد و محققان جالب توجه بوده و با آنچه درباره قم و مردمش شنیده بودند بسیار متفاوت بوده است و برخی اروپاییان از بذل توجه مردم و حاکمان قم نسبت به خودشان با نوشته های خود قدردانی کرده اند.
آدام الئاریوس در سفرنامه خود درباره خیر مقدم مردم نسبت به خودش این گونه می گوید؛ «در میدان شهر طبالان، سرناچی ها و نی لبک نوازهای بسیاری مستقر شده بودند که موسیقی آنان دلنواز و شاد به گوش می خورد. تمام اهالی، شهر را آب پاشی کرده بودند تا از بلند شدن گرد و خاک جلوگیری شود.»سفیر اسپانیا در دوره شاه عباس اول در سال ۱۶۲۰ میلادی نیز در مورد استقبال مردم قم از خود می نویسد؛ «به محض آنکه آفتاب بالا آمد حکام شهر همراه گروهی سواره و پیاده که از کثرت تعداد سراسر دشت را انباشته بودند به در باغ آمدند تا مرا به همان شیوه که در بیشتر شهرهای سر راه عمل شده بود، همراهی کنند. فرق این استقبال با دیگران عده زیاد مستقبلین بود که تا آنگاه سابقه نداشت... من تصور نمی کردم شهر قم آن اندازه بزرگ و پرجمعیت باشد، از آن همه جمعیت و بزرگی شهر شگفت زده شدم.»
ادوارد براون درباره اشتباه خود نسبت به کینه توزی مردم قم می گوید؛ «برخلاف شهرت، مردم خوبی هم داشت و از قیافه های آنها پیدا بود که خوش قلب هستند با اینکه از نظر مذهبی متعصب می باشند ولی نسبت به دیگران کینه ندارند... اهالی قم بدون ممانعت به من اجازه دادند بیرون از صحن حرم قم بایستم و درون آن را تماشا کنم و حتی با برخی از آنها شروع به صحبت کردم.»
درباره تعصب و احترام مردم به زنان خود، نکته جالبی در نوشته های سفیر اسپانیاست که می گوید؛ «در میان این جمعیت انبوه از بازدیدکنندگان حتی یک زن هم دیده نمی شد و حال آنکه در شهرهای پیشین اکثریت تماشاچیان را زن ها تشکیل می دادند.» و همچنین جیمز موریه انگلیسی می نویسد؛ «چند روزی را که در قم بودیم، زنان زیادی را می دیدم که بر الاغان سوار بودند و مردانی با پای پیاده همراه آنان می رفتند.»
محقق و نویسنده حوزه علمیه قم، محقق مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، کارشناس علوم سیاسی
منابع (به ترتیب زمان سفر)؛-----------------
۱- سفر نامه ابن حوقل، ترجمه جعفر شعار، سیاح بغدادی وفات ۳۶۷ ق شروع سفر سال ۳۳۱ ق
۲- سفر نامه ابو دلف در ایران، جغرافیدان، معدن شناس، متولد جنوب عربستان سفر در سال ۳۴۱ ق
۳- معجم البلدان، شیخ شهاب الدین حموی رومی بغدادی، وفات ۶۲۶ ق
۴- سفرنامه های ونیزیان در ایران، کنتارینی، ترجمه منوچهر امیری، سفیر ونیز در ایران از ۱۴۷۳تا ۱۴۷۷
۵- سفرنامه آدام الئاریوس، ترجمه احمد بهپور، متولد ۱۵۹۹ آلمان، ابتدای سفر ۱۶۳۳، انتشار کتاب ۱۶۵۶
۶- سفرنامه دسیلوا فیگوئروآ، ترجمه غلامرضا سمیعی، سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس، سفر ۱۶۲۰
۷- سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، فرانسوی، سفرهای او بین ۱۶۳۲ تا ۱۶۶۸
۸- سفرنامه کارری، ترجمه عباس نخجوانی، متولد ایتالیا، سفر در سال ۱۱۰۵ق، در عهد شاه سلیمان صفوی
۹- سفرنامه سیف الدوله (یا) سفرنامه مکه، سیف الدوله سلطان محمد، از فرزندان فتحعلی شاه، متولد ۱۲۲۸ق
سفرنامه جیمز موریه، ترجمه ابوالقاسم سری، منشی سفارت انگلیس، سفر در سال ۱۸۰۸
۱۰- سفرنامه دروویل، سرهنگ گاسپار دروویل، نوشته سال ۱۸۱۹م سن پترزبورگ
۱۱- سفرنامه فریزر (یا) سفر زمستانی، متولد انگلستان، در عهد فتحعلی شاه، نوشته ۱۸۳۳، متوفای ۱۸۵۶
۱۲- ایران در ۱۸۴۰ - ۱۸۳۹، کنت دوسرسی، ترجمه احسان اشراقی، سفیر فرانسه، در عهد محمد شاه قاجار
۱۳- سفرنامه اوژن فلاندن به ایران، ترجمه حسین نورصادقی، فرانسوی، در عهد محمدشاه، سفر در سال ۱۸۴۰
۱۴- سفرنامه پولاک (یا) ایران و ایرانیان، یاکوب ادوارد پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، متولد ۱۸۱۸ آلمان
۱۵- سفرنامه فوروکاوا، ترجمه هاشم رجب زاده، در سال ۱۸۸۰، عضو سفارت ژاپن در عهد ناصر الدین شاه
۱۶- سفرنامه اورسل، ارنست اورسل، متولد پاریس، نوشته ۱۸۸۲
۱۷- ایران و ایرانیان، ساموئل گرین ویلر بنجامین، نخستین سفیر امریکا در ایران، سال های ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵
۱۸- یک سال در میان ایرانیان، ادوارد براون، ترجمه ذبیح الله منصوری، سال های ۱۸۸۷ تا ۱۸۸۸
۱۹- شهر قم در دوره ناصری از نگاه لرد کرزن، متولد ۱۸۵۹، سفر در ۱۸۸۹، نوشته سال ۱۸۹۲
۲۰- سفرنامه حاجی پیرزاده، متولد نائین ، متوفای ۱۳۲۱ق، چاپ ۱۳۰۶ق
۲۱- سفرنامه مادام دیولافوا، ترجمه فره وشی، فرانسوی، متولد ۱۸۴۳، سفر در سال ۱۸۸۱
۲۲- مردم و دیدنی های ایران، خانم کارلاسرنا، ترجمه غلامرضا سمیعی، متولد ایتالیا، سال ۱۹۰۰
۲۳- سفرنامه جکسن، آبراهام ویلیامز جکسن، ترجمه منوچهر امیری، استاد دانشگاه کلمبیا، سفر در سال ۱۹۰۳
۲۴- سفرنامه سکینه سلطان وقار الدوله، همسر میرزا اسماعیل خان معتصم الدوله، سال ۱۳۲۳ق
۲۵- سفرنامه از خراسان تا بختیاری، هانری رنه آلمانی،ترجمه فره وشی ، متولد فرانسه، سفر در سال ۱۹۰۷
۲۶- سفرنامه سدید السلطنه (یا) التدقیق فی سیر الطریق، محمد علی خان مینابی، سفر در ۱۳۰۹
۲۷- سفرنامه فرد ریچاردز، متولد انگلستان، ۱۸۷۸، سفر در سال ۱۹۲۰
۲۸- مارکوپولو در ایران، نوشته آلفونس گابریل، ترجمه پرویز رجبی، سفر مارکوپولو ونیزی سال ۱۲۷۵
۲۹- سفرنامچه گلگشت در وطن، ایرج افشار، معاصر
http://www.aftabir.com آفتاب
قم و حرم حضرت معصومه(س)
می توان گفت دلیل اصلی اهمیت و معروفیت شهر قم وجود مرقد مطهر حضرت معصومه(س) دختر امام هفتم شیعیان حضرت امام موسی کاظم(ع) است. این موضوع را خیلی از جهانگردانی که به ایران و قم سفر کرده اند، اذعان دارند و حتی تعجب کرده و گفته اند احترام و بزرگداشتی که از حضرت فاطمه معصومه به عمل می آید، در اسلام به ندرت نسبت به زنی اعمال می شود. سیاحان و سفرنامه نویسان در کتاب های خود به طور مفصل درباره این بقعه و حرم قلم فرسایی کرده اند؛ از زمان ساخت گرفته تا سازنده و شکل این بقعه. در اینجا به نمونه هایی از این نوشته ها اشارتی خواهم داشت.سفیر فرانسه در زمان محمدشاه قاجار درباره اهمیت این حرم می نویسد؛ «قم در حال حاضر هنوز یکی از شهرهای مهم ایران است. در حدود ۱۲هزار جمعیت دارد که همواره به سبب زائرانی که به اینجا می آیند تا تکالیف مذهبی شان را انجام دهند، افزایش می یابد. تقدس این شهر نه تنها برای ایرانیان بلکه برای مردم آسیای مرکزی که پیرو مذهب تشیع هستند آنقدر زیاد است که مردگان خود را به آنجا حمل می کنند و به خاک می سپارند. البته کسی حق ندارد مرده ها را در حرم آرامگاه حضرت فاطمه دفن کند. حتی به فتحعلی شاه نیز چنین امتیازی داده نشده است، به همین سبب حیاط مجزایی در کنار امامزاده ساخته شده و جسد فتحعلی شاه در آن به خاک سپرده شده است.» جیمز موریه نیز که در سفارت انگلیس کار می کرده است به اهمیت حرم مقدس قم پی برده و می گوید؛ «آرامگاه متبرک قم از بلندآوازه ترین آرامگاه های ایران به حساب می آید و بارها ایرانیان در هنگام پریشانی و گرفتاری به آن پناه برده و بست نشسته اند... با اینکه آرامگاه همه امامزاده ها پناهگاه و بست قلمداد می شود، برخی مقدس تر دانسته می شوند. بست نشستن تنها مانعی است که بر سر راه قدرت شاه ایران است و جز هنگام بست نشستن همه به یکباره در اختیار شاه ایران هستند.»
اوژن فلاندن فرانسوی که در سال ۱۸۴۰ میلادی به ایران سفر کرده و به قم نیز آمده است، می نویسد؛ «این شهر از نظر اینکه مدفن یکی از اولاد پیامبر یعنی حضرت معصومه است، نزد شیعیان و مردم ایران دارای اهمیت ویژه است... مقبره فاطمه که ایرانی ها معصومه می نامند در تمام مشرق احترامی بسزا دارد و مردم از اکناف به زیارتش می آیند، این فاطمه نوه علی(ع) است... تیمور لنگ نیز به برکت همین فاطمه است که به قم چندان لطمه یی وارد نکرده است و تنها دلبستگی اش غنائم و جواهراتی است که توده مقدسین در مرقد فاطمه گرد ساخته بودند.»
تاورنیه فرانسوی از بزرگ ترین جهانگردان قرن هفدهم میلادی درباره حرم حضرت معصومه(س) می نویسد؛ «مقبره سیده فاطمه نواده محمد(ص) در آخر مسجد واقع شده است. به طوری که میان دیوار و قبر، فقط یک آدم می تواند عبور کند. اطراف قبر ضریح بزرگی از نقره کشیده شده که شانزده پای مربع مساحت آن است. روشنایی چراغ های بسیار که از چراغ دان های طلا ونقره بی شمار نورافشانی می کنند، جلوه و تلالو غریبی به این مکان می دهد. در هر طرف مسجد نزدیک به تالار بزرگی است برای فقرا و اشخاصی که باید از مطبخ و خیرات سلطنتی غذا بخورند.» همچنین دیگر نویسندگان درباره گنبد حرم حضرت نیز مطالبی آورده اند از جمله اینکه؛ «آرامگاه حضرت فاطمه به سبب گنبد طلاکاری شده بلندی که داشت از دور نمایان بود، چسبیده به این گنبد یک نوع گلدسته یی بود که سقفی به سبک بام خانه های چینی داشت و در آنجا اذان گویان مردم را به اقامه نماز دعوت می کردند.» دیگری می گوید؛ «در زمان پیشروی به سوی قم گنبد زراندود فاطمه(س) را کمابیش از دهکده پاسنگون در پنج مایلی شهر از دور دیدیم. گفته شده در روزهای آفتابی، هنگامی که پرتو آفتاب یکراست می تابد، گنبد از کاروانسرای آبشور که در ۱۵مایلی شهر قرار دارد، دیده می شود... قم از سه جهت در خور ملاحظه است؛ روحانیون بسیار، گنبد زراندود فاطمه و ویرانه های آثار باستانی آن.»
محمدعلی خان مینابی که در سال ۱۳۰۹ قمری به قم سفر کرده است به طور دقیق درباره زمان ساخت این حرم این گونه می نویسد؛ «گنبد و بارگاه مقبره حضرت فاطمه را شاه طهماسب صفوی ساخته که در سال ۹۵۵ قمری به اتمام رسیده است. دروازه یی که رو به صحن قدیم باز می شود با دو گلدسته که در برابر گنبد است و گنبد مطهر را فتحعلی شاه طلاکاری کرده است. ضریح چوبین مرقد مطهر در زمان شاه صفی میرزاتقی اعتمادالدوله ساخته شده است و ضریح نقره را ناصرالدین شاه بنا کرده است. و درون گنبد را کیکاوس میرزا پسر فتحعلی شاه آیینه کاری کرده است.»
توجه حاکمان به قم
از آنجایی که شهر قم شهری مذهبی و درخور اهمیت برای حاکمان بوده است، از طرفی نیز نزدیک پایتخت، همیشه مورد توجه حاکمان و سلاطین بوده و شاهان حتی بعد از مرگ شان نیز افتخار داشته اند که در این شهر آرامگاهی داشته باشند.نکته یی که معمولاً در همه سفرنامه ها به چشم می خورد توجه خاص فتحعلی شاه قاجار به قم است که برای رسیدن به تاج و تخت، نذر کرده و سوگندی درباره قم و مردم قم خورده است که اگر شاه شود بناهای بسیاری در قم ساخته و قمیان را از پرداخت مالیات معاف کند. و بعد از رسیدن به شاهی در وفای به عهدش مدرسه یی بزرگ در کنار حرم حضرت معصومه(س) ساخته و فاضلان مقیم قم را سخت تشویق و پشتیبانی کرده است. همچنین گنبد آرامگاه حضرت فاطمه را زراندود کرده است. دیگر اینکه سالانه مبلغ یکصد هزار تومان برای آرایه های این بنا می پرداخته است.درباره احترام فتحعلی شاه به قم این گونه آورده اند که؛ شاه پی در پی به زیارت آرامگاه فاطمه می آید و پیشکش های گرانبها می آورد. او با این کارها در نظر روحانیون اهمیت یافته است. او در هنگام زیارت همواره پیاده در شهر راه می رود، که این را از فروتنی شاه می پندارند.
همچنین فریزر در سفرنامه خود می نویسد؛ «چنین می نماید که شاه آهنگ سفر به قم دارد. به شهری که دارای بسیاری از اماکن بسیار مقدس است. او می خواهد که استخوان های فرسوده اش پس از آنکه کارکردشان پایان یافت در آنجا آرام گیرد. او تا حدی برای تغییر آب و هوا و رهایی از کارها و توطئه های رنگارنگ به این سفر می رود و تا حدی به قصد زیارت و به عقیده من تا حدی به نیت دیدن آرامگاه خودش که اکنون در آنجا در دست ساخت است.»
پزشک مخصوص ناصرالدین شاه نیز درباره سفر پادشاهان ایران به شهر مذهبی قم می نویسد؛ «پادشاهان فعلی ایران حداکثر به زیارت فاطمه در قم می روند زیرا مشهد که آرامگاه امام رضا است در منتهی الیه مرز مملکت واقع شده و ممکن است مسافرت به آنجا نتایج ناگواری داشته باشد. سایر زیارتگاه ها هم که در خارج از کشور قرار دارند و اصلاً مورد نظر نمی باشند.»
چنانچه گفته شد، امرا و شاهان حتی بعد از مرگ شان نیز توجه و علاقه خود به قم را نشان داده اند، به طوری که هم در سلسله صفویه و هم قاجار سلاطین بسیاری طبق وصیت خود آرامگاه خود را در جوار حرم حضرت فاطمه(س) و در شهر قم قرار داده اند. از جمله آن سلاطین؛ شاه صفی اول، شاه عباس دوم، شاه سلیمان، شاه سلطان حسین، فتحعلی شاه، دو فرزند فتحعلی شاه و محمدشاه. همچنین بنا به نقلی بیش از ۴۴۰ نفر از بزرگان و شاهزادگان در شهر قم مدفون هستند.
تاریخ قم
راجع به تاریخ به وجود آمدن قم بین مورخان و سیاحان اختلاف نظر است ولی آنچه مسلم است این است که قم شهری است قدیمی و دارای تاریخی کهن. چنانچه ابودلف که در سال ۳۴۱ قمری به ایران سفر کرده و از جغرافیدانان و معدن شناسان معروف عربستان بوده است، در سفرنامه خود آورده است؛ «قم در زمان حجاج به دست اعراب به فرماندهی دو نفر به نام «عبدالله» و «احوص» فرزندان «سعد بن ملک بن میرالاشعری» اشغال شد.»همچنین حموی رومی از مورخین قرن هفتم هجری نیز این گونه می نویسد؛ «برخی گفته اند قم شهری است بزرگ و خوب و پاک و اهل آن همگی شیعه هستند. برخی نیز گفته اند اول بار در عهد حجاج بن یوسف در سال ۸۳ قمری این شهر ساخته شده است... بلاذری نیز نوشته است وقتی ابوموسی اشعری از نهاوند به طرف اهواز می رفت در قم مستقر شد و آنجا را فتح کرد.»اروپاییانی که به ایران سفر کرده اند نیز قم را از شهرهای قدیمی و باستانی ایران می دانند، تا جایی که می گویند بطلمیوس آن را «گوریانا» نامیده است. همچنین هانری رنه در عهد محمدعلی شاه قاجار و لرد کرزن در سفرنامه خود در سال ۱۸۹۲ این گونه می نویسند؛ «چنین به نظر می رسد قم از دیرزمانی پیش وجود داشته است هرچند که قبول قول افسانه وار ایرانیان خالی از محظور نیست که زمان آن را به روزگار طهمورث یا کیقباد نسبت می دهند.» در ادامه نیز می گویند؛ «تیمور این شهر را غارت کرد و از آن پس به حالت نیمه ویران فعلی باقی مانده است.» حتی مادام دیولافوا می گوید؛ «برخی بنای آن را به سال ۲۰۳ مسیحی می دانند.»گابریل که معتقد است مارکوپولو از قم گذشته است نیز اذعان دارد شهر قم از زمان یونانی ها شناخته شده بوده است؛ «بنایی که در زمان مارکوپولو هم وجود داشت در روی تپه پستی در سمت غربی شهر وجود دارد که قلعه دختر نامیده می شود و احتمالاً در زمان ساسانیان در سده چهارم یا پنجم آتشکده بوده است. این بنا امروزه ویرانه یی بیش نیست اما باید گفت قم قدیم تر از این بناست چون حتی یونانی ها این شهر را به عنوان منزلی در میان ساوه و کاشان می شناخته اند و آن را «ترمنتیکا» می نامیدند. شاید به سبب گرمای شدیدی که بر قم حکمفرماست. حال اینکه آیا قم در زمان مادها یا باز هم پیش از آن وجود داشته است، روشن نیست.» در ادامه نیز برای اثبات اینکه مارکوپولو از قم دیدن کرده است، می نویسد؛ «سروها و چنارهای این سرزمین ردپای زنده تاریخ اند در کنار گلدسته ها و مناره ها. چنانچه زرتشت نیز از این سروها نام برده است. احتمالاً مارکوپولو جز سروی در قم هیچ کدام از سروهای دیگر ایران را از جمله سرو پیر عمر در سنگان کنار دهکده توریان در قشم، سرو امامزاده صالح در تجریش و... ندیده است.»
جغرافیا، آب و هوا و محصولات
درباره جغرافیا و بناها و مکان های شهر قم در سفرنامه های موجود، مطلب بسیار زیاد است. همچنینبر خلاف آنچه امروزه در نظر مردم است و به چشم می خورد، باید گفت در بیشتر سفرنامه هایی که از شهر قم ذکری به میان آمده است، قم شهر سرسبز و پرنعمت و منحصر به فردی بوده است. کلمات و جملاتی که نویسندگان غربی و عربی درباره قم نگاشته اند باعث تعجب و حیرت خواننده خواهد شد. که برای نمونه توجه خوانندگان را به برخی از این گفتارها جلب می کنم.ابن حوقل بغدادی که در سال ۳۳۱ قمری به ایران سفر کرده است راجع به قم می نویسد؛ «شهر قم حصاری دارد و فراخ نعمت است و آب آشامیدنی مردم از چاه و آب باغ ها به وسیله دولاب تامین می شود. میوه ها و درختان پسته و فندق دارد.»ابودلف و حموی نیز قریب به همین مضمون می نویسند؛ «می گویند گاهی در تابستان از آن چاه ها برف بیرون می آمده است.» و در مورد ساخت قم نیز می گویند؛ «ساختمان های قم آجری و سرداب های بسیار خنک دارد.» سفیر ونیز در سال ۱۴۷۳ میلادی نیز قم را شهری کوچک اما زیبا که در دشت نهاده شده است، معرفی می کند.
آدام الئاریوس آلمانی که در ۱۶۳۳ میلادی به ایران سفر کرده است، از شهر قم و محصولات آن بیشتر سخن می گوید و از لحاظ مکانی نیز شهر قم را دقیق تر ترسیم می کند. جادارد جملات نویسنده را عیناً بیان کنم؛ «این شهر روی دشتی هموار قرار گرفته و در سوی راست آن رشته کوه الوند که خود را با قله سفیدش نشان می دهد، واقع شده است. از این کوه دو رشته رودخانه سرچشمه می گیرد و در داخل شهر به یکدیگر متصل و جاری می شوند. در شهر و بیرون آن باغ های بسیاری دیده می شود که میوه های خوب از آنها به دست می آید؛ از آن جمله نوعی صیفی به بزرگی و گردی یک نارنج است که رنگ های زیبایی دارد. این میوه بسیار خوشبوست و از این جهت به آن «شمامه» (نوعی از خربزه) می گویند. در این منطقه گونه یی غریب و نادر از خیار وجود دارد که قطور و کج و معوج و بلند است. غیر از این در حومه شهر کشتزارهای وسیع وجود دارد که در آنها انواع غلات و نیز پنبه کشت می شود.» برخی دیگر از سیاحان نیز به انواع میوه از جمله خربزه، انجیر و انار مرغوب و گندم و برنج در قم اذعان کرده اند.
و مادام دیولافوا با بیان لطیف خود از وفور نعمت و حتی وجود گله غزال در شهر، این گونه علاقه خود را بیان می کند؛ «با وجود گرمای طاقت فرسا، من بسی خوشوقتم که در شهری هستم که نعمت به حد وفور وجود دارد. حاکم به افتخار ما شب نشینی مجللی در باغ ترتیب داد که به واسطه زیادی چراغ مانند روز روشن بود. گله های غزال نیز به این مهمانی زیبایی خاصی داده بود.»
گرچه هستند سیاحانی مانند کنت دوسرسی، سفیر فرانسه در ایران که می گویند؛ «هر قدر به شهر مقدس قم نزدیک می شدیم از سبزی هایی که تا آن موقع در دو طرف جاده به چشم می خورد، کاسته می شد.»
سفرنامه نویسان به مساجد قم نیز توجه زیادی داشته اند و با بررسی که کرده اند تعدادی از مساجد مهم ایران را در این شهر یافته اند، چنانچه تاورنیه می نویسد؛ «چیزی که در قم خیلی قابل ملاحظه است، مسجد خیلی بزرگی است که ایرانیان احترام آن را کمتر از مسجد اردبیل به جا نمی آورند و در همان جا مقبره شاه صفی و شاه عباس ثانی دیده می شود.» همچنین سیف الدوله نیز در سفرنامه خود از دو مسجد قدیمی نامی کرده است و می نویسد؛ «از ابنیه قدیم در شهر فقط دو مسجد مانده است؛ یکی نزدیک به عمارات متعلق به صحن شریف موسوم به مسجد امام حسن عسگری(ع) که از بیت المال آن را ساخته اند که بنای خوبی است. مسجد دیگر هم در آبادی شهر است موسوم به مسجد جامع که به امر خاقان مرحوم تعمیر شده است.»
درباره آب رودخانه قم و قدمت آن جیمز موریه منشی سفارت انگلیس مطلب جالبی ذکر کرده است که برای خوانندگان حتماً جالب خواهد بود؛ «آب رودخانه قم چنان شور است که کمابیش همچون نمک است. با این همه چارپایان خود را به سوی رود راندیم تا از آن آب استفاده کنند. ایرانیان می گویند چارپایان از نوشیدن این آب خودداری نمی کنند بلکه مانند آب شیرین با لذت می نوشند. چنانچه هرودوت می نویسد؛ چارپایان لشگر خشایارشا از آب دریاچه نمک نوشیدند.» همچنین این سیاح انگلیسی در مورد کوهی مرموز در اطراف قم چنین آورده است؛ «در دو فرسنگ و نیمی شمال شهر، کوه «گدن گلمز» به روشنی از شهر قم دیده می شود. این کوه هنوز در ایران آوازه فراوان دارد. این دو کلمه ترکی به این معناست که «آنان که می روند هرگز بازنمی گردند.» این کوه به نام کوه «طلسم» هم خوانده می شود.»
در مورد ساختمان ها و بناهای شهر هم معمولاً نویسندگان از زیبایی و قدمت و شکوه ابنیه قم یاد کرده اند، گرچه مثل کنت دوسرسی از ویرانی این بناهای مهم گله می کند و می گوید؛ «در شهر ساختمان بزرگی وجود دارد که قبلاً کاخ حاکم شهر بوده است و اکنون غیرمسکونی است. تمام اتاق های این کاخ عظیم رو به ویرانیست و هیچ کس به فکر تعمیر آن نیست. اما در داخل اتاق های نیمه ویران این کاخ نقاشی های دیواری بسیار زیبایی دیده می شود که با ورقه های طلا و رنگ های زنده و تند ترکیب یافته بود ولی پادشاهان ایران آنقدر هوسبازند که هر کدام شان اصرار دارند برای سکونت خود کاخ های تازه یی بسازند و ساختمان های پدران شان را به دست فراموشی بسپارند.» همچنین دکتر پولاک آلمانی نیز از تزیینات بناهای قم به وسیله سنگ مرمر سفید یاد می کند و می گوید؛ «یکی از تزیینات بناهای عمومی ایران، صفحه هایی از مرمر سفید است که در بسیاری از مواضع ایران یافت می شود. البته بهترین آنها در درجه اول در یزد و در مراحل بعد در مراغه و قم به دست می آید.» زیبایی شهر تا جایی است که آلفونس گابریل با تعجب می نویسد؛ «با نزدیک شدن به شهر همه چیز غرق شکوهی جادویی و درخشش باعظمت رنگ هاست و پوشیده است از لعاب کاشی به رنگ آبی آسمونی و سبز کبود پر از گنبدهای نقره فام و تارک های زرینی که سر به آسمان کشیده است.»
ایرج افشار سیاح ایرانی معاصر نیز در سفرنامه خود این گونه از شهر قم یاد می کند؛ «قم شهری است قدیمی و محل زیارت و مورد احترام، زیرا مرقد متبرک خواهر امام رضا آنجاست. گنبد زرین، مناره بلند، پیش درگاه آینه کاری و صحن گشاده دارد. آثار هنری و تاریخی ممتاز و بسیار در بقعه و موزه غنی آن وجود دارد. طبعاً از درخشان ترین و دیدنی ترین بقاع دینی و امکنه تاریخی در ایران است. قدمت بنای آن به بیش از ۸۰۰ سال می رسد.»
البته روشن است در زمان های دورتر مثلاً زمان ورود مارکوپولو به ایران، قم از لحاظ بنا و ساختمان شهری درخور اشاره نبوده است، چنانچه گابریل می گوید؛ «اینکه ظاهراً مارکوپولو درباره قم یادداشتی نداشته است و درتالیف کتابش شهر قم را به کلی فراموش کرده است ناشی از وضع فلاکت بار این شهر در نیمه دوم سده سیزدهم میلادی است... قم در زمان مارکوپولو آبادی بارودار متوسطی بود با خانه های گلی نیمه ویران و بدون بناهای هنری خاص. با وجود باغ های زیبای قم که در آن انار، پسته، انجیر و هندوانه به عمل می آید شهر قم هرگز فضای سبز زیادی نداشته است. در قرون وسطی نخل هم در قم به وجود می آمد که قربانی سرما شد.»
اما در سال های بعد از مارکوپولو که سیاحان اروپایی به شهر قم وارد شده اند، وضع شهر به گونه یی بوده است که حتی قم را مستحق پایتختی ایران می دانسته اند، چنانچه لرد کرزن که در حدود سال های ۱۸۹۰ میلادی به ایران سفر کرده است، این گونه می نویسد؛ «قم به راستی وضع ممتازی دارد که شاید در یک نظر آنجا را محل مناسبی برای پایتخت شدن جلوه می دهد. شهر در کنار رودخانه واقع شده است و وضع مرکزی عالی دارد و بسیاری از جاده ها از قم می گذرد. از تهران از قزوین از سلطان آباد (اراک) از بروجرد، از یزد، از اصفهان.» و حتی اهمیت شهر تهران را به خاطر این می دانسته اند که در نزدیکی شهرهای اصفهان و قم قرار داشته است. و موقعیت قم را از هر حیث بهتر از تهران ترسیم کرده اند. استاد دانشگاه کلمبیا در سفری که در سال ۱۹۰۳ میلادی به ایران داشته است به صراحت بیان می کند شهر قم آغاز تمدن و شهرنشینی بوده است؛ «مهمانخانه یی که من در آن استراحت کردم، نشان می داد داریم آهسته آهسته به منطقه تمدن نزدیک می شویم. عمارت مهمانخانه دارای ایوانی بود و یک اتاق بزرگ خواب که در آن میزی و تخت خوابی نهاده بودند. آشپزخانه یی هم داشت که من در آن تابه یی یافتم و به وسیله آن درست کردن املت را امتحان کردم... در قم بود که فهمیدم برای رسیدن به تهران می توانم به عوض آن گاری لعنتی دلیجانی کرایه کنم.»
کسب و کار و تجارت
همه سیاحان و جهانگردانی که به ایران آمده و قم را مشاهده کردند، به رونق بازار قم اشاره کرده اند. همچنین برخی از صنایعی که در قم بوده است یا مخصوص قم بوده است را ذکر کرده و متذکر شده اند که مهم ترین دلیل جمعیت قم در آن زمان، بعد از حرم حضرت معصومه(س)، وجود این بازار و صنایع قم و همچنین اینکه قم محل عبور و داد و ستد کالاها بوده است. سفیر ونیز در ایران در سال ۱۴۷۷ میلادی به بازار قم اشاره می کند و می گوید؛ «در قم هر چیز به حد وافر یافته می شود... این شهر بازارهای خوبی دارد و بازار صنعتگران و فروشندگان قماش پررونق است.»برخی سیاحان اروپایی بیان کرده اند شمشیرسازی در قم فعال بوده است و بهترین تیغ های ایران برای این شهر است. همچنین کوزه گری و صابون سازی قم را نیز ستوده اند. برخی دیگر نیز به خاطر اینکه در قم نوعی معدن سنگ خاکستری وجود داشته است، قم را صاحب چاپخانه نیز دانسته اند و حتی گفته اند در شهر ضرابخانه نیز دیده شده است. همچنین پوست دوزی قم و شیراز را بهترین پوست دوزی برشمرده اند زیرا پوست حیوانات این دو شهر بوده است که سیاهی پوست در طبیعت پوست بوده است. در صنعت بلورسازی نیز قم سرآمد کشور بوده است و بنا به گفته سیاحان ظرفی از قم که به نام «کاسه قمی» معروف است، در سراسر ایران مصرف دارد. همچنین در قم آن زمان کارگاه روغن کشی نیز مورد اشاره سیاحان قرار گرفته است که به وسیله شتر کار می کرده است. و بالاخره اینکه هانری رنه از وجود اشیای آنتیک و عتیقه در قم پرده برداشته است.
مستشرق مشهور انگلیسی ادوارد براون نیز قم را به عنوان محلی که اولین تلگرافخانه سر راه خود بوده است، یاد می کند.
برخی از سیاحان در مورد افیون قم نیز مطالبی ذکر کرده اند مثل نخستین سفیر امریکا در ایران در سال ۱۸۸۳ میلادی که در این مورد گفته است؛ «محل عمده زراعت افیون در ایران، کرمانشاهان و اصفهان است ولی در زمان ما افیون قم و تهران و یزد رفته رفته از همه جا مطلوب تر شده و حتی برخی افیون قم را بهترین افیون ایران دانسته اند.»
در کتاب مارکوپولو در ایران نیز در مورد راه ها و نفت قم، این گونه بیان شده است؛ «قم با ورود اتومبیل به ایران و بازسازی جاده یی که در سال ۱۸۹۲ میان تهران و قم کشیده شده بود و ادامه این راه از طریق دلیجان به اصفهان، از جهش بزرگی برخوردار شد. همچنین در سال ۱۹۵۳ در حوزه قم جستار نفت آغاز شد. در ۱۹۵۶ حین حفاری دو میلیون تن نفت از چاه بیرون زد تا بالاخره چاه را مهار کردند.»
در آخر خوب است عیناً نوشته ایرج افشار درباره صنعت و بازار قم را بیاورم تا روشن شود به دید یک سیاح ایرانی معاصر، قم در صنعت وبازار چگونه شهری است؛ «از هنرهای محلی این شهر کارهای سفالینه و ظروف چینی نماست. قالیبافی هم در سال های اخیر در این شهر رونقی خاص گرفته است. مخصوصاً قالیچه های گرانبها و ظریف آنجا که با نقش های گل و بته به سرپنجه هنرمندانه دختران نوجوان بافته می شود، نفیس است. ناگفته نماند در تمام فصول سال مسافرین این شهر از سوهان که شیرینی مرغوب و معروف آنجاست و در فصل زمستان با انار ملس کام خود را شیرین می سازند.»
مذهب، فرهنگ و آداب مردم
درباره مذهب مردم قم در سفرنامه ها عمدتاً آنچه اهمیت داده شده سیادت و شیعه بودن مردم شهر است، و این سیادت باعث قدرت و احترام مردم قم بوده است. آنچه از برخی سیاحان نقل شده به دست می آید که مردم قم مردمی مذهبی و متعصب در دین بوده اند و این طور به نظر می رسد در آن زمان علاقه شدیدی که مردم قم به مذهب داشتند در سایر شهرها کمتر دیده می شده است و حتی غیر از شیعیان را در شهر برنمی تابیدند. در اینجا چند نمونه از این نقل ها را بیان می کنم.تاورنیه که در قرن هفدهم میلادی به ایران سفر کرده است درباره یهودیان ایران می نویسد؛ «در مورد یهودیان جالب توجه است که در قم فقط ۱۰ خانوار یهودی وجود دارد، در حالی که در اصفهان بیش از ۶۰۰ خانوار و در کاشان نزدیک به هزار خانوار یهودی زندگی می کنند.» البته لرد کرزن درباره وجود غیرمسلمانان در شهر نظر متفاوتی دارد و می گوید؛ «در این شهر کلیمی یا زردشتی نیست.» و در ادامه می نویسد؛ «بانوان انگلیسی وابسته به دستگاه تلگرافخانه گاهی از لحاظ احتیاط با چادر از خانه خارج می شوند این قبیل امور کم کم در سراسر شرق از بین می رود.»درباره حقارت و بی توجهی مردم به یهودیان نیز مادام دیولا فوا با زبان خودش این گونه آورده است که؛ «بالاخره حدود ساعت هشت به قم رسیدیم و در کاروانسرایی آباد داخل شدیم که عده زیادی از تجار یهودی در آنجا ساکن بودند. ناگهان متوجه شدم در بالاخانه نزاعی روی داده است و کاروانسرادار با دو نفر از نوکران خویش، اسرائیلیان را مجبور کرده است آنجا را ترک کنند. البته این رفتار چندان تعجبی نداشت زیرا یهودیان در این مملکت باید با کمال حقارت و پستی زندگی کنند و چون همواره گرفتار تعدی هستند به تحمل سختی و شداید عادت کرده اند.»
همچنین هانری رنه که در زمان حکومت محمدعلی شاه به ایران سفر کرده است، درباره بافت مردم قم و اینکه شهر قم از شهرهای امن و به قول خودش «دارالامان» بوده است، این گونه می نویسد؛ «عده زیادی از سادات در این شهر اقامت دارند...
بنا بر آنچه تا حال بیان شد، عرق مذهبی مردم قم شاخصه منحصربه فردی بوده است تا جایی که برخی علت عدم حضور مارکوپولو در قم را همین مذهب مردم شهر قم می دانند ولی به نظر گابریل سفرنامه نویس مشهور، این عدم حضور مارکوپولو علت دیگری داشته است؛ «خیلی بعید به نظر می رسد که مارکوپولو از این روی به قم اشاره نکرده است که به خاطر مسیحی بودنش اجازه ورود به شهر مقدس را نیافته است. ناشکیبایی مذهبی امروز که به هیچ غیرمسلمان اجازه ورود به بقعه فاطمه معصومه را نمی دهد، از زمان صفویه به وجود آمده است که در آغاز سده شانزدهم میلادی به قدرت رسیدند. پیش از صفویه مردم شکیباتر بودند.» در ادامه نیز این گونه از مذهب مردم پرده برمی دارد؛ «امروز هم مانند گذشته به احترام تقدس شهر مشروبات الکلی در این شهر فروخته نمی شود.»یکی از نمادهای مذهب در بین شیعیان، سوگواری ها برای ائمه اطهار(ع) است که از دیرزمان ایام سوگواری و تعزیه در قم و شهرهایی مثل مشهد و یزد تا ۴۰ روز ادامه داشته است در حالی که در شهرهای دیگر معمولاً همان ۱۰ روز اول محرم بوده است.
اما درباره فرهنگ و سنت های بومی مردم نیز مطالب جالب و زیبایی از سفرنامه نویسان نقل شده است که برخی از این آداب برای این افراد و محققان جالب توجه بوده و با آنچه درباره قم و مردمش شنیده بودند بسیار متفاوت بوده است و برخی اروپاییان از بذل توجه مردم و حاکمان قم نسبت به خودشان با نوشته های خود قدردانی کرده اند.
آدام الئاریوس در سفرنامه خود درباره خیر مقدم مردم نسبت به خودش این گونه می گوید؛ «در میدان شهر طبالان، سرناچی ها و نی لبک نوازهای بسیاری مستقر شده بودند که موسیقی آنان دلنواز و شاد به گوش می خورد. تمام اهالی، شهر را آب پاشی کرده بودند تا از بلند شدن گرد و خاک جلوگیری شود.»سفیر اسپانیا در دوره شاه عباس اول در سال ۱۶۲۰ میلادی نیز در مورد استقبال مردم قم از خود می نویسد؛ «به محض آنکه آفتاب بالا آمد حکام شهر همراه گروهی سواره و پیاده که از کثرت تعداد سراسر دشت را انباشته بودند به در باغ آمدند تا مرا به همان شیوه که در بیشتر شهرهای سر راه عمل شده بود، همراهی کنند. فرق این استقبال با دیگران عده زیاد مستقبلین بود که تا آنگاه سابقه نداشت... من تصور نمی کردم شهر قم آن اندازه بزرگ و پرجمعیت باشد، از آن همه جمعیت و بزرگی شهر شگفت زده شدم.»
ادوارد براون درباره اشتباه خود نسبت به کینه توزی مردم قم می گوید؛ «برخلاف شهرت، مردم خوبی هم داشت و از قیافه های آنها پیدا بود که خوش قلب هستند با اینکه از نظر مذهبی متعصب می باشند ولی نسبت به دیگران کینه ندارند... اهالی قم بدون ممانعت به من اجازه دادند بیرون از صحن حرم قم بایستم و درون آن را تماشا کنم و حتی با برخی از آنها شروع به صحبت کردم.»
درباره تعصب و احترام مردم به زنان خود، نکته جالبی در نوشته های سفیر اسپانیاست که می گوید؛ «در میان این جمعیت انبوه از بازدیدکنندگان حتی یک زن هم دیده نمی شد و حال آنکه در شهرهای پیشین اکثریت تماشاچیان را زن ها تشکیل می دادند.» و همچنین جیمز موریه انگلیسی می نویسد؛ «چند روزی را که در قم بودیم، زنان زیادی را می دیدم که بر الاغان سوار بودند و مردانی با پای پیاده همراه آنان می رفتند.»
محقق و نویسنده حوزه علمیه قم، محقق مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، کارشناس علوم سیاسی
منابع (به ترتیب زمان سفر)؛-----------------
۱- سفر نامه ابن حوقل، ترجمه جعفر شعار، سیاح بغدادی وفات ۳۶۷ ق شروع سفر سال ۳۳۱ ق
۲- سفر نامه ابو دلف در ایران، جغرافیدان، معدن شناس، متولد جنوب عربستان سفر در سال ۳۴۱ ق
۳- معجم البلدان، شیخ شهاب الدین حموی رومی بغدادی، وفات ۶۲۶ ق
۴- سفرنامه های ونیزیان در ایران، کنتارینی، ترجمه منوچهر امیری، سفیر ونیز در ایران از ۱۴۷۳تا ۱۴۷۷
۵- سفرنامه آدام الئاریوس، ترجمه احمد بهپور، متولد ۱۵۹۹ آلمان، ابتدای سفر ۱۶۳۳، انتشار کتاب ۱۶۵۶
۶- سفرنامه دسیلوا فیگوئروآ، ترجمه غلامرضا سمیعی، سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس، سفر ۱۶۲۰
۷- سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، فرانسوی، سفرهای او بین ۱۶۳۲ تا ۱۶۶۸
۸- سفرنامه کارری، ترجمه عباس نخجوانی، متولد ایتالیا، سفر در سال ۱۱۰۵ق، در عهد شاه سلیمان صفوی
۹- سفرنامه سیف الدوله (یا) سفرنامه مکه، سیف الدوله سلطان محمد، از فرزندان فتحعلی شاه، متولد ۱۲۲۸ق
سفرنامه جیمز موریه، ترجمه ابوالقاسم سری، منشی سفارت انگلیس، سفر در سال ۱۸۰۸
۱۰- سفرنامه دروویل، سرهنگ گاسپار دروویل، نوشته سال ۱۸۱۹م سن پترزبورگ
۱۱- سفرنامه فریزر (یا) سفر زمستانی، متولد انگلستان، در عهد فتحعلی شاه، نوشته ۱۸۳۳، متوفای ۱۸۵۶
۱۲- ایران در ۱۸۴۰ - ۱۸۳۹، کنت دوسرسی، ترجمه احسان اشراقی، سفیر فرانسه، در عهد محمد شاه قاجار
۱۳- سفرنامه اوژن فلاندن به ایران، ترجمه حسین نورصادقی، فرانسوی، در عهد محمدشاه، سفر در سال ۱۸۴۰
۱۴- سفرنامه پولاک (یا) ایران و ایرانیان، یاکوب ادوارد پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، متولد ۱۸۱۸ آلمان
۱۵- سفرنامه فوروکاوا، ترجمه هاشم رجب زاده، در سال ۱۸۸۰، عضو سفارت ژاپن در عهد ناصر الدین شاه
۱۶- سفرنامه اورسل، ارنست اورسل، متولد پاریس، نوشته ۱۸۸۲
۱۷- ایران و ایرانیان، ساموئل گرین ویلر بنجامین، نخستین سفیر امریکا در ایران، سال های ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵
۱۸- یک سال در میان ایرانیان، ادوارد براون، ترجمه ذبیح الله منصوری، سال های ۱۸۸۷ تا ۱۸۸۸
۱۹- شهر قم در دوره ناصری از نگاه لرد کرزن، متولد ۱۸۵۹، سفر در ۱۸۸۹، نوشته سال ۱۸۹۲
۲۰- سفرنامه حاجی پیرزاده، متولد نائین ، متوفای ۱۳۲۱ق، چاپ ۱۳۰۶ق
۲۱- سفرنامه مادام دیولافوا، ترجمه فره وشی، فرانسوی، متولد ۱۸۴۳، سفر در سال ۱۸۸۱
۲۲- مردم و دیدنی های ایران، خانم کارلاسرنا، ترجمه غلامرضا سمیعی، متولد ایتالیا، سال ۱۹۰۰
۲۳- سفرنامه جکسن، آبراهام ویلیامز جکسن، ترجمه منوچهر امیری، استاد دانشگاه کلمبیا، سفر در سال ۱۹۰۳
۲۴- سفرنامه سکینه سلطان وقار الدوله، همسر میرزا اسماعیل خان معتصم الدوله، سال ۱۳۲۳ق
۲۵- سفرنامه از خراسان تا بختیاری، هانری رنه آلمانی،ترجمه فره وشی ، متولد فرانسه، سفر در سال ۱۹۰۷
۲۶- سفرنامه سدید السلطنه (یا) التدقیق فی سیر الطریق، محمد علی خان مینابی، سفر در ۱۳۰۹
۲۷- سفرنامه فرد ریچاردز، متولد انگلستان، ۱۸۷۸، سفر در سال ۱۹۲۰
۲۸- مارکوپولو در ایران، نوشته آلفونس گابریل، ترجمه پرویز رجبی، سفر مارکوپولو ونیزی سال ۱۲۷۵
۲۹- سفرنامچه گلگشت در وطن، ایرج افشار، معاصر
http://www.aftabir.com آفتاب
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}