نویسنده: مایکل پولارد
مترجم: محمد رضا افضلی



 

تلفن هنگامی به راستی سودمند واقع می شد که بتواند صدا را ، با استفاده از سیمهای تلگراف به فواصل بسیار دور انتقال دهد. بل اراده کرده بود که برد تلفن را افزایش دهد. او و واتسون توانستند مکالماتی را در فواصل 3 کیلومتری، هشت کیلومتری و 25 کیلومتری انجام دهند.
بل ذاتاً اندیشه ی تجاری نداشت، اما از پیامدهای اقتصادی تلفن، در صورتی که به وسیله ی عملی وجدی برای ارتباط تبدیل می شد، آگاهی داشت. بل، با اطلاع از توانایی بالقوه ی این وسیله ، بی صبرانه در پی دست یافتن به هدف بود.

بخش اخبار با تلفن

« وقتی دهانم را به دهنی نزدیک کردم، گویی موجی از هیجان از میان حضار گذشت و آنها برای نخستین بار فهمیدند که منظور تلفن چیست. »
بل در توصیف نمایشی که در 1877در سیلم برگزار شد.
در فوریه 1877، وقتی بل که دیگر تقریباً سی ساله بود، نمایشی برای گروهی از شنوندگان در سیلم، ماساچوست ، برگزار کرد مردم واقعاً به ارزش تلفن پی بردند. واتسون در بوستون ، واقع در 22 کیلومتری سیلم، مانده بود این دو از طریق تلفن آهنگ رد و بدل کردند، با هم گفتگو کردند و نخستین گزارش خبری تلفنی را نیز فرستادند. روز بعد روزنامه ی بوستون گلوب خبر این نمایش را با عنوان زیر چاپ کرد: « ارسال با تلفن، نخستین گزارش خبری روزنامه که با صدای انسان واز طریق سیم مخابره شد. »
روزنامه های دیگر در سراسر شمال آمریکا نیز این خبر را نقل کردند و نشریات علمی اروپایی نیز به نقل آن پرداختند.
البته همه تا این اندازه از تلفن استقبال نمی کردند. الایشاگری، شکست خورده و بد خلق ، تلفن بل را به درد نخور می دانست. او در جایی نوشت « این تلفن فقط علاقه ی محافل علمی را جلب می کند. » گری عقیده داشت که تلفن به هیچ وجه نمی تواند جای تلگراف را بگیرد. او تحت تأثیر نمایش بل در نمایشگاه فیلادلفیا نیز قرار نگرفته بود. به گفته ی خودش، تنها چیزی که شنیده بود « صدایی بسیار ضعیف و خیالی بود که به صدای انسان اندک شباهتی داشت. »
تلفن سوء ظن آدمهای خرافاتی را نیز بر انگیخته بود . در نظر بسیاری از مردم ، شنیدن صدای انسان ، بدون دیدن خود او، بدعت به حساب می آمد. از نظر بعضی دیگر، صداهایی که ازتلفن بیرون می آمد، مرموز و ماوراء طبیعی و حتی شیطانی بود. یکی از روزنامه های آمریکا اعتقاد داشت که تلفن یکی از ابزارهای شیطان است. این اولین یا آخرین باری نبود که اختراعی نو، با مخالفت کوته فکران رو به رو می شد.

پیشرفتها

درهمان سال که فناوری تلفن درحال پیشرفت و تکمیل بود، مسئله ی طرح آن پیش کشیده شد. مدلهایی که بل به نمایش گذاشته بود، آن قدر ساده و راحت نبودند که توده ی مردم بتوانند از آنها استفاده کنند. درمدلهای بل، ارسال کننده ی پیام می بایست روی میزی می ایستاد و در داخل یک قوطی حرف می زد. سپس برای شنیدن پاسخ می بایست خم می شد و گوشش را به قوطی نزدیک می کرد. بل مدلهای پیشرفته تری طراحی کرد، اما نخستین تلفنی که کاربرد عمومی پیدا کرد، تلفنی بود که مخترعی دیگر به نام ویلیام چانینگ آن را طراحی کرده بود. تلفن چانینگ وسیله ای بود که فقط از یک قطعه تشکیل می شد که به تناوب آن را به عنوان گوشی و دهنی به کار می بردند. استفاده از این وسیله، سرعت مکالمات تلفنی را بسیار کاهش می داد و آشفتگی و سردرگمی زیادی هم در پی داشت.
در چهارم آوریل 1877، برقکاری به نام چارلز ویلیام، که واتسون نزد او کار کرده بود، نخستین خط تلفن دائم را مالک شد. سیم تلفن از کارگاه او در بوستون تا خانه اش کشیده شد. چیزی نگذشت که عده ی بیشتری خواستار استفاده از این اختراع جدید درخانه های خود شدند، اما درهمین مرحله بود که سؤال مهمی مطرح شد: آیا مردم باید تلفن را بخرند یا اجاره کنند؟ سرانجام قرار شد مردم تلفن را اجاره کنند، هر چند از این طریق درکوتاه مدت پول کمتری نصیبل بل و شرکایش می شد.
بل و همکارانش ، برای ایجاد یک سیستم تلفن واقعی، به شبکه نیاز داشتند. مذاکرات با شرکت وسترن یونیون به جایی نرسید. غول صنعت تلگراف هنوز هم نگران به خطر افتادن حرفه ی خود بود و نمی خواست شبکه ی خطوط تلگراف خود را برای ارتباط تلفنی به اشتراک بگذارد.
درهر حال، پس از مدتی مشخص شد که سیمهای سنگین تلگراف برای تلفن مناسب نیستند. در ژوئیه ی 1877 بل، واتسون هابارد و توماس ساندرز ( که نخستین حامی مالی بل بود) ، شرکت تلفن بل را رسما تأسیس کردند.
یک هفته بعد، در یازدهم ژوئیه ، بل با میبل گاردینر هابارد ازدواج کرد. آنها به اروپا سفر کردند تا ماه عسلی طولانی را در این قاره بگذرانند؛ در طی همین سفر بود که طرز کار تلفن را در پیشگاه ملکه ی ویکتوریا، به نمایش گذاشتند.

بزرگترین دشمن

با فرا رسیدن تابستان 1878 ، روزنامه ها و نشریات علمی گزارشهای هیجان انگیزی درمورد قابلیتهای تلفن متشر کردند. مجله ی فرانسوی لانیچر، گزارشی چاپ کرده بود که در آن عکسی از یک تلفن عمومی دیده می شد و پلیس برای درخواست کمک برای مردم که در تصادف رانندگی مجروح شده بود، از آن استفاده می کرد. یقیناً در آن زمان این کار نوعی نمایش تبلیغاتی بود. بسیاری از گزارشهای خبری که درمورد تلفن منتشر می شد، بیشتر متکی بر خیالات بود تا حقایق، اما بل، هابارد و واتسون از این بابت نگرانی نداشتند. درحقیقت بعضی از این افکار خیالپردازانه که در روزنامه ها مطرح می شد، از جانب خود بل بود. در نظر او هر نوع تبلیغی برای تلفن مناسب و بجا شمرده می شد.
اگر چه روزنامه ها در تبلیغ برای تلفن از چیزی فروگذار نکردند، اشتیاق چندانی برای استفاده از تلفن درمیان عامه ی مردم پدید نیامد. مردم کمتر ازحدی که مخترع تلفن انتظارش را داشت، آرزومند استفاده از این معجزه ی ارتباطی جدید بودند. تا ژوئن 1878 فقط 100 دستگاه تلفن فروخته شد. تا ماه اوت این تعداد به 600 دستگاه رسید و تا پایان سال، جمعاً 2600 دستگاه تلفن به فروش رفت. هیچ کس نمی توانست ادعا کند که تلفن مثل تندر، آمریکای شمالی را در نوردیده است.
درکشورهای دیگر هم که بل تلفن خود را در آنجا به ثبت رسانده بود، اوضاع کم و بیش به همین ترتیب بود. بزرگترین دشمن شرکت بل بی تفاوتی و بی علاقگی مردم بود؛ کسی علاقه ی کافی به تلفن نشان نمی داد. مردم در مورد تلفن نیز، مانند بسیاری از نو آوریهای دیگر، محتاطانه برخورد می کردند. بسیاری از مردم منتظر بودند که تلفن کاملتر شود. بعضی دیگر هم درانتظار کاهش قیمت تلفن بودند.

کار بزرگ شرکت تلفن نیوهاون

در مورد تلفن، دلیل موجهی برای ماندن در انتظار تکمیل هر چه بیشتر، وجود داشت. نخستین خطوط تلفن بین یک محل و محل دیگر کشیده می شد. مالک یا مشترک تلفن، فقط می توانست با مشترک دیگری مکالمه کند که خط تلفنش به او وصل بود. هیچ سیستمی برای برقراری ارتباط بین یک مشترک و مشترکان مختلف وجود نداشت.
نخستین مرکز تلفن در ژانویه ی 1878 در نیوهاون، واقع در کونتیکت گشایش یافت. البته کیفیت کار هنوز پایین بود و ارتباط مکرراً قطع می شد. خطوط تلگرافی که در نزدیکی خطوط تلفن بودند. با آنها تداخل می کردند. گاه مکالمه کننده ناگزیر می شد سه یا چهار بار جمله ای را به صدای بلند ادا کند تا طرف مکالمه آن را بفهمد.
بسیاری از این مشکلات اولیه بیشتر ناشی ازبی سامانی سیستم تلفن بودند و ارتباطی با خود اختراع نداشتند. دراغلب موارد این مشکلات بل را نگران نمی کرد. او اذعان داشت که شم اقتصادی ضعیفی دارد.
بل درجایی می نویسد « معاملات تجاری و سوداگری برایم ناخوشایند است و پرداختن به این قبیل امور اصلاً کار من نیست. » پس این جنبه از کار را تمام و کمال به هابارد سپرد. بدین ترتیب می توانست، دست کم تا مدتی ، روی سخنرانیها و نمایشهای خود متمرکز شود.

« بیزار از تلفن»

« هر چه انسان به خاطر اختراعش مشهورتر می شود، بیشتر آماج حمله ی مردم قرار می گیرد. »
بل، درنامه ای به یک دوست، 1878
در اواخر دهه ی 1870 ، بل به علل بسیاری از در گیری با مسائل تلفن خسته شد. مهمترین علت این بود که کارهای تجاری چندان خوشایند بل نبود و او استعدادی دراین زمینه نداشت. دومین علت این بود که در 1878 ، حق بل برای اینکه خود را مخترع تلفن بخواند، زیر سؤال رفت. شکایتهای مختلفی از او شد، اما ناخوشایندترین آنها شکایت شرکت وسترن یونیون والایشاگری بود که در آن بل را به دزدیدن طرح گری و کلاه گذاشتن برسر اداره ی ثبت اختراع متهم کرده بودند. این شکایات و جلسات دادرسی که برای رسیدگی به آنها برگزار می شد، تقریباً بیست سال به طول انجامید. سرانجام بل تبرئه شد، اما اتهامات اولیه او را عمیقاً آزرده بود. بل در یکی از غمبارترین لحظات زندگی خود به میبل نوشت:
« از تلفن بیزارم و آن را تا ابد کنار می گذارم. »

چالشهای جدید

حقیقت ماجرا این بود که بل به راستی از تلفن بیزار نشده بود، بلکه فقط از آن خسته شده بود. او موفقیت عظیم را کسب کرده بود. پس از آن به دیگران امکان داده بود تا ایده های او را کامل کنند، به پیشرفتهای جدید نائل شوند، شبکه های تلفن راه اندازی کنند و اختراع او را در سرتاسر جهان بفروشند. بل ذهنی بیقرار، کنجکاو و جستجوگر داشت. همین ویژگیها او را به سوی اختراع بزرگش رهمنون شده بود. اکنون که در آمد خوبی داشت و می توانست به کارهای مورد علاقه اش بپردازد، برای چالشهای جدید آماده بود. او زمانی به میبل گفته بود « من باید کار مهمی انجام دهم. »

کج فهمی ادامه دارد

تا سال 1880 تلفن مقبولیت چشمگیری بین مردم یافته بود. روزی در آن سال ، بل سوار قطار، عازم کارولینای شمالی بود که قطار خراب شد. رئیس قطار به نزد او شتافت و گفت:
« عذر می خواهم حضرت آقا، آیا شما مخترع تلفن هستید؟ »
بل پاسخ داد: « بلی. »
رئیس قطار پرسید: « آیا برحسب تصادف تلفنی همراه خود ندارید؟ ماباید با نزدیکترین ایستگاه صحبت کنیم و کمک بخواهیم.
بل ناچار بود برای رئیس قطار شرح دهد که هر چند تلفنی به همراه دارد، درخواست رئیس قطار عملی نیست. تا آن زمان هم مردم هنوز متوجه نشده بودند که تلفن چگونه کار می کند.
داستان دیگری نقل می کنند از بانویی که نزد دکتر خود رفته بود و بعد برای شوهرش تعریف می کرد که « همسر دکتر دیوانه شده است؛ او یک قوطی روی دیوار اتاقش داشت که با آن حرف می زد وانمود می کرد مشغول حرف زدن با یک آدم است» .
یکی دیگر از داستانهای نادرستی که در مورد تلفن بر سر زبانها بود این بود که تلفن می تواند سبب سرایت بیماری شود. تلفن تقریباً درهمان زمانی به مونترال ، کانادا، رسید که آبله مرغان دراین شهر شایع شده بود.
بعضیها عقیده داشتند که این بیماری از راه سیمهای تلفن همه گیر شده است. یک دسته سرباز لازم شد تا اغتشاشگرانی را که جلو درمرکز تلفن جمع شده بودند، پراکنده کنند.

اصلاحات ادیسون

هر سال اصلاحات بیشتری روی سیستم تلفن انجام می شد. یکی از مهمترین آنها را رقیب دیرینه ی بل، یعنی توماس ادیسون انجام داد. دستگاه دیافراگمی بل به عنوان گیرنده خوب کار می کرد، و تقریباً درهمه ی تلفنهای امروزی نیز از نوع پیشرفته ی آن استفاده می شود. اما دیافراگم برای فرستنده چندان کار آمد نبود. می بایست در مقابل آن فریاد کشید تا صدایی به آن برسد و تغییراتی هم که در جریان الکتریکی ایجاد می کرد به اندازه ای ضعیف بود که نمی شد آن را به مسافتهای طولانی انتقال داد.
ادیسون روی فرستنده ای کار می کرد که در آن به جای آهنر با یک قطعه زغال کوچک قرار داشت. او کشف کرده بود که اگر زغال تحت فشار، مثلا فشار امواج صوتی، قرار گیرد جریان الکتریسیته ای که از داخل آن می گذرد تغییر می کند. فرستنده یا ذهنی تلفنی که ادیسون بر اساس این فکر اختراع کرد، هنوز هم تغییر اساسی نیافته است و امروزه به کار می رود. در نخستین میکروفونها نیز از همین اصل استفاده شد.
تغییرات جریان ایجاد شده به وسیله ی دهنی زغالی، بهتر از تغییرات جریان حاصل از فرستنده ی دیافراگمی به مسافتهای دور انتقال می یافت. اما این تغییرات هم نیاز به تقویت داشتند. اینجا بود که ادیسون سهم مهم دیگری در تکمیل تلفن ایفا کرد و آن ابداع سیم پیچی القایی بود. این سیم پیچ به یک آهنربای الکتریکی مضاعف شبیه بود. سیمهایی از دهنی تلفن به دور یک میله ی آهنی کشیده می شد و دور میله می پیچید. سیم پیچ دیگری، با تعداد دور بیشتر، نیز روی میله ی آهنی پیچیده شده بود و به سیمها تلفن وصل می شد. تغییرات جریان الکتریکی ، درهنگام عبور از سیم پیچ اول به سیم پیچ دوم به شدت تقویت می شد و قابل انتقال به مسافتهای دور بود.

شماره گیر جدید

با گذشت زمان مخترعان دیگر نیز اصلاحات دیگری در سیستم تلفن ایجاد کردند. یکی ازمهمترین آنها دانشمند یا برقکار نبود، بلکه مأمور کفن و دفن بود؛ آلمون بی استراوگر که حرفه اش برگزاری مراسم تشییع و تدفین بود.
در نخستین مراکز تلفن، برای اتصال خواستاران مکالمه به اشخص مورد نظر، از شیوه های دستی استفاده می شد. تلفن کننده هندلی را می چرخاند تا متصدی از تلفن کننده سؤال می کرد که با کدام شماره می خواهد تماس پیدا کند. سپس به آن شماره زنگ می زد و پس از دریافت پاسخ، سیمهای تلفن این دو را به هم وصل می کرد. این کار مدتی طول می کشید و همواره این نگرانی وجود داشت که مبادا متصدی فضولی، حرفهای شما را گوش کند.
استراوگر بیش ازهر کس دیگر این سیستم را نگران کننده یافت. او نگران بود که مبادا وقتی بستگان متوفایی به مرکز تلفن زنگ می زنند و از متصدی می خواهند که شماره ی او را وصل کند، متصدی مرکز تلفن، به جای شماره ی او، شماره ی یکی از رقبایش را وصل کند. بنابراین به کار روی سیستمی پرداخت که به همه امکان شماره گیری مستقیم بدهد. مرکز تلفن خودکار استراوگر، که در سال1889 اختراع شد، این امکان را به همه داد. با گرفتن هر شماره روی شماره گیر تلفن، شخص به یک مجموعه از شماره ها راه می یابد و با گرفتن آخرین شماره، تلفن شخص مورد نظر زنگ می زند. ایده ی استراوگر اساس سیستم استاندارد تلفن خودکار در سرتاسر جهان شد. هنوز هم این سیستم متداول است، اگر چه از دهه ی 1960به بعد، به تدریج جای خود را به سیستمهای الکترونیکی داده است.
شبکه های تلفن به آهستگی گسترش یافتند. در سال 1884 ساکنان بوستون می توانستند به آسانی با کسانی که در نیویورک اقامت داشتند، تلفنی گفتگو کنند. شیکاگو در 1892 به شبکه ی راه دور پیوست و بل نخستین مکالمه را از نیویورک با این شهر انجام داد. تاسال 1915طول کشید تا ارتباط تلفنی بین کرانه های شرقی وغربی آمریکا برقرار شود.

موسیقی تلفنی

چیزی از اختراع تلفن نگذشته بود که یکی از نویسندگان روزنامه ی نیویورک تایمز، از این فکر رؤیایی سخن گفت که شاید روزی برسد که تلفن رویدادها و مراسم عمومی را به خانه ها انتقال دهد. در دهه ی 1880این رؤیا تحقق یافت. اگر چه هنوز درحدود چهل سال دیگر تا نخستین پخش رادیویی موسیقی مانده بود، چند شرکت تلفن درآمریکا و اروپا، پخش کنسرت و حتی نمایش را از طریق خطوط تلفن آغاز کردند. این سیستم که تئاتر وفون یا تئاتر تلفنی نامیده می شد، برای مدت کوتاهی با شد؛ هر چند، بنا به گزارشی « صدایی که ازتلفن بیرون می آمد به اندازه ای ضعیف بود که هر شنونده می بایست درحین گوش دادن به اجرا، هر دو گوشش را به گوشی تلفن بچسباند. »
بسیاری از پیشرفتهای تلفن حاصل تحقیقات رقیب بل، توماس ادیسون است. بل از تحقیقات ادیسون برای تکمیل تلفن شادمان بود. بل فقط می خواست حق خود را به عنوان مخترع اولیه ی تلفن محفوظ نگه دارد.
بل در سال 1879 ، درسی و دوسالگی، ازحرفه ی خدمات تلفن کنار کشید و از عضویت در هیئت مدیره ی شرکت تلفن بل استعفا داد. تقریباً در همان زمان، توماس واتسون نیز کنار رفت. او نیز دوست داشت در دوران باقیمانده از زندگی خود کارهای دیگری انجام دهد. هیجان تلفن برای مردمی از قماش بل و واتسون فروکش کرده بود. دیگران می توانستند با تأسیس و اداره ی صنعت تلفن رضایت خاطر کسب کنند، اما این کارها کار امثال بل و واتسون نبود. واتسون به سفر دور اروپا رفت، ازدواج کرد. و پیش از دست زدن به حرفه ی کشتی سازی که موفقیت شایانی را نیز برایش به همراه داشت، به مزرعه داری پرداخت. بل که با دختر دلخواهش ازدواج کرده بود و ثروت کافی داشت، به خانه ی جدیدی در واشینگتن نقل مکان کرد تا ببیند سالهای باقیمانده از عمرش را چگونه باید سپری کند.
منبع :پولارد، مایکل،(1385) ، آلگزاندر گراهام بل، محمد رضا افضلی، تهران، انتشارات فاطمی، چاپ دوم 1390.