1- شخصیت زنان

«مدیریت»، دائر مدار «عقل» است و مدیریت مطلوب انسانها، مربوط به افرادی است که از توان عقلانی بیشتری برخوردارند. در این زمینه، یکی از مباحثی که قابل توجه است، بحث مدیریت زنان است.

1/1- مسأله عقل و مدیریت زنان

در خصوص وضعیت عقلانی زنان، یک نکته در روایات به چشم می خورد، مبنی بر اینکه زنها «نواقص العقول» هستند (1)؛ که البته این بحث، جنجالهای بزرگی را ایجاد کرده است.
حال سؤال این است که:
- ناقص العقل بودن زنان یعنی چه؟
- جایگاه زن در مدیریت اسلامی چیست؟
وقتی گفته می شود زنها ناقص العقل هستند، شاید در مقابل، این نکته به ذهن می رسد که لابد عقل مردها کامل است، در حالی که این برداشت، قطعاً غلط است:
چرا که همه ما می دانیم که انسان های کامل العقل، معصومین (ع) هستند و در بین معصومین (ع) زن هم وجود دارد. پس در عالم خلقت، زن کامل العقل هم وجود دارد.
در طرف مقابل، بین مردان و زنان افرادی وجود دارد که دچار فقدانِ فعالیتِ عقلانی صحیح هستند، یا حتی دیوانه هستند. یعنی می توان این نتیجه را گرفت که درجه کارایی عقل هم در بین زنان و هم در بین مردان از صفر تا صد متغیر است.
لذا ما باید به این نکته توجه کنیم که هر زنی را نمی شود با هر مردی مقایسه کرد بلکه این قیاس در حدیث، قیاسی کلی بمعنی مقایسه کلی زنان و مردان با یکدیگر است؛ و یا در شرایطی معنا دارد که آن مرد و زنی که با هم مقایسه می شوند از حیث توان عقلانی مشابه و در یک سطح باشند.
در این هنگام، منطق شرعی دال بر ضعیف تر بودن عقل خانم است که درک این مطلب نیازمندِ تجزیه و تحلیل، براساسِ مبانیِ متقنِ استنباط می باشد.

1/1/1- نقصان در حاصل عقل نه نقصان در عقل فطری

«عقل» در فرهنگ روائی گاه به «قوه بکارگیرنده فکرِ احسن و اعمال اراده ی خدادادی بشر» گفته می شود، گاهی هم به «کارکرد و حاصل عقل» اطلاق شده است:
«العقل عقلان عقلٌ مطبوعٌ و عقلٌ مسموعٌ» (میزان الحکمه ج 6 ص 413 ) (2)
«مقصود از عقل، دو قسم عقل مخلوق (فطری) و عقل حاصل از شنیدن (و دیدن و اطلاعات)
عقل مسموع بعد از عقل مطبوع است که از کارکرد عقل فطری بشر به دست می آید و یا به عبارتی همان معقولات بشری است.
پس وقتی گفته می شود زنان، عقلشان ناقص است، یعنی اینکه زنی که از توان عقلانی مساوی با یک مرد برخوردار است، معقولات ضعیف تری دارد. علت آن هم در عواطف قوی ای است که در وجود زنان نهفته است. چرا که معقولات هر فرد، محصولات تعامل عقل او با عواطف و غرائز نفسانی اش می باشد و از آنجا که نوعاً زنان از عاطفه سرشار و تخیل قوی تر برخوردارند میزان تأثر عقلشان از این عوامل بیش از تأثر مردان می باشد لذا عقلِ مردان، منطقی تر و عقلِ زنان، احساسی تر عمل می کند که نتیجه اش، قوتِ نسبیِ منطقی دستاوردِ عقلانی مردان، نسبت به دستاوردِ عقلانیِ زنان، می باشد.

2/1- عواطف و احساسات زنان

پس عواطف، نقش جدی و مهمی در دستاوردهای بشر دارند و وقتی عقل یک زن با احساساتش ترکیب می شود، معقولی از آن حاصل می شود که بیشتر از معقول یک مرد، تحت تأثیر عواطف و احساسات، قرار گرفته است.

2- جایگاه شغلی و اجتماعی

1/2- زن در جایگاه شهادت

نکته دیگری که در این میان، قابل ذکر است این است که عاطفه شدیدی که در شخصیت زنها وجود دارد و به عنوان سرمایه ای بزرگ، برای حوزه اخلاق و تربیت نسل بشر محسوب می شود، نوعاً تحت تأثیر و تحریک محیطِ بحرانی قرار می گیرد.
به همین جهت است که در زمینه اقامه دعوی و بحث شهادت افراد در محاکم قضائی،‌ شارع مقدس فرموده است که: «اگر دو شاهد مرد نباشد، باید یک مرد و دو زن (به جای یک مرد) شهادت بدهند. (بقره / 282)
علت این امر را قرآن این گونه ذکر می کند:
«أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى» (بقره / 282)
«... تا اگر یکی انحراف یافت دیگری به او یادآوری کند.»
یعنی برای یک زن در مقام شهادت، تحت شرایط متشنج محیط، این احتمال وجود دارد که در معرض تحریک احساسات قرار بگیرد و بر اثر انکار و عجز و لابه ی مُدعی علیه، در دیده ها و حسیات خودش شک و تردید کند یا به او فراموشی دست دهد، لذا نفر دوم، مطرح شده تا از این خلل و نقصان جلوگیری کند و یادآوری نماید.
لذا با وجود اهمیت و فواید عواطف و احساسات سرشار و قدرت تخیلِ قوی زنان در اخلاق و تربیت انسانی، همین عامل مفید، در موضع شهادت می تواند محل خطر و اشتباه باشد و این سخنی است که «وحی» تذکر می دهد و عقل رهیده از بند شهوات، آنرا تصدیق می کند ولیکن عقل التقاطی بشر (التقاط با غرائز و شهوات) از درک آن عاجز است و در برابر پذیرش آن مقاومت می کند.

2/2- زن در جایگاه قضاوت

وقتی بحث مدیریت مطرح می شود علاوه بر مقوله دیدن، قضاوت کردن نیز به دنبال آن مطرح است.
یعنی یک مدیر، باید مسائل و پدیده ها را ببیند و بعد بر اساس تجارب، نظرات و اصول خاص، قضاوت کند و حکم مدیریتی صادر نماید.
قضاوت، امر بسیار پیچیده تری از شهادت است و لذا تحریکات بیشتر از جانب مدعی و مدعی علیه و وکیل آنان، طبعاً بر آن، اثر بیشتر و شدیدتری می گذارد.
بر این اساس، وقتی شرع مقدس در مسأله شهادت، حضور دو نفر زن را به خاطر اجتناب از مشکلات ناشی از عواطف و احساسات شدید زنانه، لازم می داند، طبعاً قضاوت که تعدد نمی پذیرد، در شأن زنان نیست.

3/2- زن در جایگاه مدیریت بر زنان

در بحث مدیریت که به نوعی قضاوت و صدور حکم است، آنجا که مدیریت زنان ضرورت دارد همچون مدیریت زنان بر مجموعه های آموزشی، بهداشتی دختران و بانوان، به طریق اولی، وجود یک نفر دوم به عنوان «قائم مقامِ زن» در کنار «مدیر زن»، لازم و ضروری است.
وجود «قائم مقام» باعث می شود که مدیر زن در رؤیت های خود موفق تر باشد و در صورت نیاز از دیدگاههای نفر دوم استفاده کند و بدین ترتیب، مدیر زن از سوءِ استفاده احتمالی برخی کارکنان در تحریک احساسات مدیر و جهت دهی در مسیر منافع شخصی و گروهی، مصون باشد.

4/2- زن در جایگاه مدیریت بر زنان و مردان

در وضعیتی که شغل یک نفر خانم یا مدیریت او در سازمانی مطرح است که زن و مرد با هم مشغول کار و فعالیت هستند و نوعاً مردان بیشتر از زنان حضور داشته باشند.
در این سر فصل، قرآن معیارهای عقلی و بشریِ بسیار جدی ای مطرح می کند که ضرورت عنایت همه جانبه را از جانب علماء و مسئولان طلب می کند:
در منطق قرآن اگر مردان و زنان در یک فضا و بطور دائم با هم روبرو شوند و نگاه آنها در هم آمیزد و با یکدیگر هم کلام شوند، در دراز مدت مفسدِ است و آلودگی روحی ایجاد خواهد شد.
لذا قرآن برای رفع این مشکل، تأکید می کند که ارتباط سازمانی و سازمان دهی نیروها باید به گونه ای باشد که ارتباط کارمند و ارباب رجوع مرد، با کارکنان زن به حداقل برسد و ترجیحاً با حفظ فواصل و شئون باشد:
«وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ مَتَاعاً فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذلِکُمْ أَطْهَر لِقُلُوبِکُمْ و َقُلُوبِهِنَّ...» (احزاب / 53)
«و هنگامی که چیزی از وسائل زندگی را بعنوان عاریت از آنان می خواهید از پشت پرده بخواهید این کار برای طهارت دل شما و آنها بهتر است!»
ما عقلا و شرعاً مکلفیم در ارتباط با خانمها این نکته را در روابط سازمانی به جد رعایت کنیم.
مواردی که حضرت زهرا (س) و زینب کبری (س) بعد از حادثه سقیفه و بعد از حادثه کربلا از خود در جامعه تجلی دادند مواضع اضطرار است و نه اختیار.

1/4/2- عایشه در جنگ جمل و جایگاه زینب کبری (س)

یک دلیل روشن برای این نکته جنگ اول حضرت علی است که جنگ با خانم پیامبر اسلام است و در زمانی که حضرت زینب حدوداً 32 سال داشتند.
از لحاظ ویژگی اجتماعی - روانی، این جنگ بسیار بغرنج بود زیرا که خلیفه مسلمین با یک خانم طرف شده بود که اگر او را شکست می داد فضیلتی نبود و اگر هم شکست می خورد یک مصیبت بزرگ بود.
از طرف، دیگر جنگ حضرت با عایشه در تبلیغات مخالفین، جنگ با ناموس مردم و ام المؤمنین است ! که برای بسیاری، از جمله این مردمِ نادان گرد آمده در بصره، یک موضوع مهم غیرتی محسوب می شد! لذا با همین تبلیغات توانستند مردم را علیه حضرت بسیج کنند.
حضرت با این توجه می توانست زینب کبری را عُلَم کند و خودش را مستقیماً درگیر نکند تا صدمه شخصیتی کمتری بخورد اما می بینیم که به هیچ وجه این کار را نکرد و حضرت زینب در هیچ صحنه ای اینچنینی که به ظاهر نقش بزرگی را می توانست ایفا کند، حاضر نشد.
همچنین است جایگاه اجتماعی حضرت فاطمه در زمان پیامبر خدا که در هیچ محفل مردان حضور پیدا نکرد اما وقتی حضرت علی خانه نشین گشته و سیدالشهدا و اصحابش به خون خویش غلطیدند، این دو بانوی بزرگوار اضطراراً در جایگاه نقش مردان ظاهر گشته، پرچمداری دین خدا را در آن اجتماع بر عهده گرفتند.

3- جایگاه شغلی زن در جامعه اسلامی

در منطق اسلامی، زنان در خانه دو شغل اساسی الهی و بی بدیل دارد:
اولین شغل او «همسرداری» و دومین شغل او «مادری» است.
اگر نیاز به اشتغال زنان در جامعه باشد، شغل سوم آنان خواهد بود که بر طبق معیارها، باید در جامعه ی بانوان باشد که از این طریق بر مردانِ جامعه و فرزندانشان تأثیر غیر مستقیم خواهند داشت.
بعبارت دیگر تجلی شخصیت زن در وهله اول در جامعه، غیر مستقیم و از طریق خانمهای جامعه است که این خانمها نیز به نوبه خود با تأثر از این آموزشها و تربیتها، بر شوهران و فرزندان خود تأثیر خواهند گذارد.
حال اگر ضرورتِ حضور بانوان در میان مردان جامعه مطرح باشد، شغل چهارم آنان خواهد بود که باید با در نظر گرفتن کفایت حضور بانوان در سه شغل مذکور و در شرایط کمبود حضور مردان در مشاغل عمومی و یا مربوط به خویش باشد! که صرفاً موارد اضطراری جنگ و شهادت مردان و یا مشابه آنرا در برمی گیرد.

1/3- میزان ساعات کاری زنان در منزل و جامعه

شغل اول و دوم زن (همسرداری و مادری) نیاز به وقت موسع و زیادی دارد و اگر ما با این دید نگاه کنیم، متوجه می شویم که تساوی ساعات کارکرد کارکنان مرد و زن در ادارات، امری نادرست و حتی خلاف شرع است! چرا که بر دو شغل اساسی، انسانی، عقلانی و شرعی زن تأثیر بسیار سوئی می گذارد.
این برنامه ریزی، دقیقاً براساس تفکر غربی تساوی زن و مرد در جایگاه شغلی تنظیم شده است.
حال آنکه در مفاهیم دینی در ارتباط با شغل تکوینی الهی زنان در امر خانواده آمده است که:
جهاد زن شوهر داری خوب و خوب شوهر داری است؛ که اولی به محتوایِ رفتار و دومی به شیوه رفتار نظر دارد:
«جهاد المراه حُسن التبعل» (کافی / ج 5 / ص 9)
تربیت نسل از وظایف اساسی و تأثیرگذار بر جامعه است و این وظیفه مهم نیز بر عهده زنان گذارده شده است. برای رعایت این دو رسالت تکوینی و الهی زن، اگر اشتغال زن در جامعه ضرورت دارد، باید به نسبت وقتی که در خانه صرف می کند، از ساعات کارکرد اداری او کاسته شود.
همچنین باید به این نکته توجه کنیم که باید حوزه های شغلی ضروری و مرتبط با بانوان که توسط آقایان اشغال شده است، به آنها (خانمها) اختصاص یابد.
در تاریخ اسلام وقتی پیامبر و امام علی در صحنه حضور دارند به هیچ وجه نمی بینیم که حضرت زهرا در میان مردان ظاهر شود و اصولا وقت این کار را ندارد چرا که تکالیف مهم و حیاتی ای برای زندگی مشترک خود (همسر و فرزندان) و جامعه ی بانوان داشتند یعنی اوقات ایشان صرف همسرداری، مادری و تربیت بانوان جامعه می شد و حتی در این زمینه دچار کمبود وقت بودند.

2/3- رعایت تعادل ساعت کاری زنان و مشارکت مضاعف در جامعه

وقتی ساعت حضور زنان در خانه و جامعه متناسب با رسالتشان تنظیم گشت میزان حضور زنان در اجتماع به یک سوم حضور مردان در اجتماع کاهش خواهد یافت لذا به جهت آنکه نیمی از جامعه را بانوان تشکیل می دهند و ضرورت دارد خود بانوان عهده دار مسائل آموزشی تربیتی و بهداشتی و... ویژه خود باشند؛ لذا مشارکت زنان در این حوزه به سه برابر مشارکت مردان در جایگاه مشابه افزایش خواهد یافت و از این رو قابلیتها و توان بانوان فرهیخته دیگر را که به جهت محدودیتهای فرصت شغلی امکان بروز نداشت، به ظهور خواهد رساند و از این راه نشاط بیشتری در جامعه بانوان ایجاد خواهد کرد.

3/3- جایگاه شغلی زن و محیط تشنج و خشونت

«وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّهً...» (روم / 21)
«و از آیات خداست اینکه از جنس خودتان همسرانی آفرید تا با روی آوری به سوی آنان آرامش یابید.»
«المَراهُ رَیحانه لَیْسَتْ بقهرمانه» (نهج / نامه 31)
«زن همچون گلی خوشبو است نه آنکه زورآزما و جنگنده است.»
شغلهائی که برای «زن» تعریف می شود، باید به دور از تشنج باشد چرا که کار کردن در محیط متشنج با ریحانه بودن زن و کانون آرامش بودن او (لتسکنوا الیها) منافات دارد.
لذا قضاوت و وکالت خانمها به جهت فعالیت در محیط به کثرت متشنج و بحرانی یکی از اشکالات اساسی جایگاه شغلی برای زنان می باشد. تصور کنید که یک زن متدینه بخواهد وکیل بشود. ممکن است گفته شود که حجاب اسلامی خود را حفظ می کند و به کارش می رسد، اما این مراعاتها برای حفظ شخصیتِ زن کفایت نمی کند چرا که او علاوه بر اینکه باید دائما با مردان بیگانه ارتباطات کلامی برقرار کند و مراعات کند که صدایش با حالتی از ظرافت و طنازی نباشد.
«فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» (احزاب / 32)
«پس خضوع و طنازی در قول نداشته باشید چرا که در نتیجه آن کسی که در قلبش بیماری ای است طمع شهوانی می کند.»
یک چنین زنی، اگر حجاب و کلام و رفتار خود را کنترل کند؛ و یک حالتِ جدی در محیط کاری خود، داشته باشد؛ دچار نوعی سانسورِ شخصیت و حالت زنانه اش خواهد شد و مطابق با شرایط کاری خشن از ظرافت و لطافت زنان فاصله خواهد گرفت، لطافتی که مهمترین بُعد آرامش بخش به شوهر و فرزندان، و نگاه دارنده آنان از آسیبهای اجتماعی است.
طبعاً چنین زنی در ایفای نقش شوهرداری و مادری با مشکل جدی روبرو خواهد بود.
علاوه بر اینها، صدمات محیط تشنج و بحرانی، بر روح حساس زن و عواطف زنانه اش در استمرار شغلی به روشنی او را از کانون آرامش منزل بودن، به وجودی دچار تشنج روحی تبدیل خواهد کرد که صدماتش بر خود او و جامعه بشری قابل جبران نخواهد بود.
اگر عاطفه و احساسات زنانه اش را بطور طبیعی، در محیط کار بروز دهد، موجب طمع شهوانی دلهای مریض خواهد شد، و میل و رغبتهای نامبارک بین دو نامحرم رخ خواهد داد، و محبتی در دل خواهد نشست که بستر فحشاءِ پیشرفته تر را فراهم خواهد ساخت.
اگر هم بخواهد جدی باشد و دائما در ساعات کاری، شخصیت زنانه اش را سانسور کند آن مشکلات مذکور پیش می آید.
پس در این گونه شغلها که دوران بین دو امر مفسد است که هیچ کدام مجوز عقلی و شرعی ندارد، جایگاه زن جایگاهی اضطراری است نه اختیاری، آنچنانکه اکنون متأسفانه! چنین است.

پی نوشت ها :

1- نهج / خ 80.
2- نظیر همین معنی با تعبیر «علم»: «العلم علمان مطبوع و مسموع...» (نهج حکمت 338).

منبع: نقی پورفر، ولی الله، مجموعه مباحثی از مدیریت در اسلام، تهران: ماه، 1382، چاپ اول.