نویسنده :ولی الله نقی پورفر



 
در فرهنگ اسلامی، انسان به عنوان یک جزء از عالم خلقت و اشرف مخلوقات و به عنوان عامل اساسی در تحولات عالم، مورد توجه قرار می گیرد و علاوه بر او، سایر اجزاء عالم نیز در حوادث تأثیر دارند در حالیکه در نگرشهای مدیریتی رایج، فقط انسان دست اندرکار حوادث معرفی می شود البته برای عوامل طبیعی (جماد، نبات، حیوان) در دخل و تصرف حادثه ها تأثیر تصادفی قائل هستند اما آنها جن و ملک را نمی شناسند تا به تأثیرات آنها در حوزه علم مدیریت توجه کنند، علم مدیریت به این امور جاهل است و نقش عوامل طبیعی را نیز تصادفی و غیر قابل برنامه ریزی شده می داند.
قطعاً افرادی که به این عوامل، علم و آگاهی ندارند، نقش طبیعت را در عملکرد عالم، نقشی تصادفی می دانند.

1- عوامل غیبی و حادثه طبس

به طور مثال در جریان حمله آمریکا به طبس، وقتی طوفان شن به راه افتاد و ارتش آمریکا را زمین گیر و مجبور به فرار کرد، آنها جریان را یک حادثه و رویداد اتفاقی و طبیعی تلقی کردند. (1) در حالی که این جریان، اتفاقی و عادی نیست.
قرآن کریم در این زمینه تعابیر گویایی دارد:
«وَ أیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوها» (توبه / 40)
«خداوند پیامبر اسلام را با لشکریانی یاری کرد که شما آنها را ندیدید.»
همچنین طوفانی که به صورت عذاب بر قوم عاد وارد شد، از دیدگاه قرآن یک شخصیت با شعور است که درباره آن می فرماید:
«تَدَمِّرُ کُلَّ شَیءٍ بأمْر رَبِّها» (احقاف / 25)
«هر چیزی را به فرمان پروردگارش زیرورو و نابود می کند.»
یعنی آن باد، با وجود آنکه به صورت طوفانی سرکش «بریح صرصر عاتیه (حاقه / 6)» بر قوم عاد نازل شد، اما مطیع و بنده خدا بود و به امر پروردگار دمار از روزگار آن قوم کافر در آورد!

2- آن سگ مأمور خدا بود!

در این زمینه، جریان یک سگ که مأموران محافظ امام را به سوی یک خانه تیمی هدایت کرده بود جالب و شنیدنی است. (صحیفه نور)
در زمان حیات امام، منافقین تعدادی اسلحه سنگین و مهمات در یک خانه در نزدیک جماران مخفی کرده بودند تا در فرصت مناسب به حسینیه حمله کنند و به امام آسیب برسانند. ولی یک سگ در آن خانه با سماجت و اصرار فراوان و پارس کردن مداوم، مأموران تجسس را در آن خانه به طرف زیرزمین متروکه آن خانه راهنمائی کرده بود. مأموران به تصور وجود مواد مخدر و مسائل خلاف اخلاق آن خانه را بازدید کرده بودند ولی چیز خاصی پیدا نکرده بودند. اما آن سگ با پارس کردن شدید، آنها را به زیرزمین متروک هدایت کرده بود که از سالها قبل قفل بود و با تجسس معلوم شد که زیرزمین درِ دیگری دارد که از جای دیگر باز می شود. پس از باز کردن قفل آنجا، مأموران متوجه وجود دستگاه موشک انداز، ضد هوائی و مقادیری مهمات می شوند! و توطئه منافقین خنثی می شود.
امام در این زمنیه فرمودند: «آن سگ مأمور خدا بود.»

3- نقش ملائکه در اندیشه سازی و تصمیم سازی

در منطق قرآن باور به ملک جزء موضوعات اساسی اصول اعتقادی می باشد:
«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِن رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کَلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ...» (بقره / 285)
«رسول خدا بدانچه بسویش از جانب پروردگارش فرو فرستاده شده ایمان دارد و مؤمنان همگی به الله و ملائکه اش و کتب الهی و رسولانش ایمان دارند.»
اینکه خداوند اصرار دارد که در بحث ایمان بعد از خدا، ایمان به ملک جزء آموزشهای دینی قرار بگیرد از آن رو است که نقش ملائکه را در ارتباط با خود به طور جدی مورد مطالعه قرار دهیم.
در زمینه ملائکه در آیات متعدد قرآن، نهج البلاغه (خصوصاً در خطبه اشباح) (2) و کلام ائمه معصوم (ع) (مانند دعا برای ملائکه در صحیفه سجادیه) مباحث و موضوعات مفصلی وجود دارد که منحصر بفرد است.
ما اگر در شناخت نسبت به ملائکه و نحوه تأثیرگذاری آنها در عملکرد خود و نحوه ارتباط با آنها درست عمل کنیم، این شناخت و معرفت و ایمان، مانند در و گوهر ارزشمندی به یاری ما می آید. ولی متأسفانه هنوز بینش منطقی و صحیح در این زمینه وجود ندارد، مدیریت علمی که اساساً فاقد آن بینش است و در حوزه اسلام نیز هنوز با یک بینش روشن اجتهادی - مدیریتی در مورد آن تحقیق نشده است.
به طور مثال در برخی از مجالس این جریان نقل می شود که یک ملک به نام فطرس به گناه افتاد و پر و بالش سوخت و بعد امام حسین در سنین نوزادی او را نجات و شفا داد.
در این بینش یک اشکال جدی وجود دارد و آن اینست که در بیان قرآن ملائکه اصلاً مرتکب گناه نمی شوند! تا اینکه محل شفاعت واقع شوند:
«لا یَعْصُونَ اللهَ ما أمَرَهُمْ» (تحریم / 6)
«آنان (ملائکه) خدا را نسبت به آنچه که خدا به آنان فرمان داده مخالفت نمی کنند.»
پس ما در آموزش تعالیم دینی در این مورد مشکل و کمبود داریم.
اولین قدم در مدیریت، هدف گذاری است. یک مدیر وقتی می خواهد هدف گذاری کند، نیاز به اندیشه و تدبر دارد تا بتواند برای رسیدن به هدف برنامه ریزی و تصمیم گیری کند.
براساس تعالیم قرآنی، ملک، در حوزه اندیشه و تصمیم گیری مؤمن نقش مؤثر و جدی دارد:
«وَ مَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلَّا بُشْرَى‏ وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ» (3)
«و خداوند امداد ملک را قرار نداد جز به جهت بشارت (به مؤمنان) و اینکه به جهت آن (امداد) دلهایتان سکون و آرامش یابد.»
یعنی ملائکه به عنوان کمک و مدد الهی با مؤمنین ارتباط برقرار می کنند و در ذهن و فکر و قلب آنها نقش تبلیغاتی و روانی و تقویت فکری دارند.

4- نقش اجنه در اندیشه سازی و تصمیم سازی

یکی دیگر از عواملی که در فرهنگ اسلامی مطرح است و در تفکر غیر اسلامی جایگاهی ندارد، بحث جن است. مقوله جن و شناخت آن، یک مبحث بسیار وسیع است خصوصاً در مورد جن منحرف و فاسد که در رأس آن شیطان معروف (ابلیس) قرار دارد. شناخت شیطان و شیاطین تحت فرمان او، (شیطان شناسی) یکی از مسائل بسیار اساسی در مدیریت اسلامی است.
مقدمه جدی مدیریت اسلامی،‌شیطان شناسی است. تا مدیریت شیطانی را نشناسیم، مدیریت اسلامی را به خوبی نخواهیم شناخت:
«فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى‏» (بقره / 186)

«پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد و به الله ایمان آورد پس به حقیقت به دستگیره محکم چنگ زده است.»
یعنی مقدمه ایمان و تمسک به ریسمان و دستگیره الهی، کفر ورزیدن به طاغوت و شیطان است. انسان تا شیطان را نشناسد، کفر و برائت نسبت به او معنی پیدا نمی کند. شیطان شناسی و کافر شناسی و برائت از آنان، مقدمه شناخت خدا و ایمان به خدا و ارزشهای والای الهی و زمینه ساز چنگ زدن به ریسمان محکم الهی است.
در ضرورت حیاتی این معنا امیرالمؤمنین هم در نهج البلاغه می فرماید:
«و اعلَموا انکم لن تعرفوا الرشد حتی تعرفُ الذی تََرَکه» (نهج / خ 147 / دشتی)
«و به یقین بدانید که شما هرگز راه رشد را نخواهید شناخت تا آنگه بشناسید کسی را که راه رشد را رها کرده است.»
تا «گمراهان» را درست نشناسیم، «راه خدا» و «راهیان راه خدا» را درست نخواهیم شناخت.

1/4- راههای انحرافی

از نظر فرهنگ اسلام، راه های انحرافی به طور کلی دو گونه است:
1- راه هائی که از حیث نظری منکر اسلام و ضد دین است.
«فَفِرُّوْا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُم مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ» (ذاریات / 50)
2- راه هائی که در درون دین است اما از مسیر صحیح خارج شده است.
«وَ لاَ تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّی لَکُم مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ» (ذاریات / 51)
متأسفانه وجود فرقه ها در داخل دین و حتی در درون مذهب شیعه مصیبت بزرگی شده است. ما وظیفه داریم راه علوی خالص را بشناسیم و بدانیم که فرق راه علوی با مسیرهای ادعایی و غیر صحیح کدام است؟ تا راههای انحرافی را نشناسیم راه علوی خالص را نخواهیم شناخت.

2/4- ائمه (ع) مهمترین مدد رسان در شناخت راههای انحرافی

متأسفانه چون این علم و بینش در سطح جامعه وجود ندارد، بسیاری از افراد به راه های کج و انحرافی و التقاطی دچار می شوند. تفکر التقاطی، تفکری است که از ترکیب چندین فکر و راه (خدا و غیر خدا) حاصل شده و زمینه ساز مشکلات و مسائل عدیده ای برای اسلام و شیعه شده است؛
ما باید بتوانیم راه انحراف را با معیارهای صحیح شناسائی و تبیین کنیم تا خلوص در دین را بتوانیم درک کرده، بدان متلبس شویم. اگر مسیرهای غلط را شناختیم، نسبت به آنها مصون می شویم و از افتادن در دام آنها رهائی می یابیم.
امام علی (ع) می فرماید:
«و لن تاخذوا بمیثاق الکتاب حتی تعرفوا الذی نقضه» (نهج / خ 147 / دشتی)
«و هرگز به تعهدات محکم قرآن نمی توانید دست یازید تا آنکه بشناسید آنرا که تعهدات محکم قرآن را نقض نموده است.»
تا آنها را که ضد قرآن هستند، آنهایی را که بنام قرآن، قرآن را نقض می کنند نشناسید، نمی توانید به قرآن ملتزم شوید.
امام حسن مجتبی هم در اولین خطبه ای که پس از شهادت حضرت علی ایراد می کنند، همین مباحث را با تأکیدِ جدی مطرح می کنند، و می فرمایند:
«شما نمی توانید به کلیت قرآن ملتزم باشید مگر آنکه تحریف کنندگان و بدعت گذاران در قرآن را بشناسید و آنگاه است که التزام به احکام حقیقی خواهید داشت.» (4)
سپس حضرت علی (ع) در ادامه می فرماید:
«آیا می دانید برای شناخت شیطان، دشمن و منحرفین چه کسانی مرجع هستند؟ آنها اهل بیت هستند که خود، قرآن ناطقتند و بینش صحیح را به مردم ارائه می کنند.» (5)

3/4- دوری از مکتب اهل بیت (ع) عامل اساسی انحراف

اولین برکت وجودی اهل بیت (ع) این است که به طور نظری و عملی، شیطان شناسی و دشمن شناسی را به وسعت به ما می آموزند و تفهیم می کنند و نحوه مقابله با آنرا به ما نشان می دهند.
این نکته از برکات عظیم اهل بیت عصمت و طهارت است که اهل سنت از آن محرومند!
برخی از تناقض ها که در مکتب دینی اهل سنت وجود دارد و آنها را دچار پیچیدگی و گرفتاری لاینحل دینی کرده است، از عدم تأسی به سیره اهل بیت ناشی می شود.
مثلا این نکته را مطرح می کنند که صحابه همه مجتهدند و معذور!!!
این سخن جمع ضدین را ممکن ساخته است. از این رو هم معاویه را قبول دارند و هم امام علی.
در فرهنگ آنها از یک گروه ده نفری موسوم به «عشره مبشره بالجنه» (6) نام برده می شود. یعنی ده نفری که ورود آنها به بهشت حتمی است! انسان وقتی به اسامی این ده نفر نگاه می کند، متعجب می شود که چرا در این لیست هم اسم امام علی وجود دارد و هم اسم طلحه و زیبر!
وقتی امام علی در جنگ جمل رو در روی طلحه و زیبر ایستاده و شمشیر کشیده و جنگیده است، چگونه ممکن است طرفین این جدال خونین، بر حق و اهل بهشت باشند؟!
بعنوان نمونه دیگر:
غزالی متفکر برجسته اهل سنت، در خصوص وصف رفتار و کردار یزید، بنا را بر احتیاط می گذارد و می گوید پشت سر مرده مسلمان نباید حرف زد ! چرا که ادعای اینکه او قاتل امام حسین است، امری یقینی نیست! و ممکن است فرماندهان بدون اذن او این کار را انجام داده باشند و لذا غیبت او حرام است بلکه تهمت محسوب می شود!!
واقعاً چنین تفکری ناقص و نارسا و فاجعه است.
آنها در شرایط امروز جامعه جهانی هم مشکل دارند. براساس نظر علمای دینی الازهر مصر، مسلمانان وظیفه دارند از کسی که حکومت را بدست می گیرد، تبعیت کنند. تنها شرط دائمی حاکم این است که ظاهراً مسلمان باشد و حتی اگر ظالم بود، اشکالی ندارد و وظیفه دینی اطاعت و تبعیت از اوست.
به جهت همین ملاک ظلم ستیزی شیعه بود که حتی در زمان شاه، اگر برخی از روحانیون درباری بودند، از مردم مخفی می کردند و اجازه نمی دادند که احدی از ارتباط آنها با دربار شاه با خبر شود. در حالیکه علمای کشورهای اسلامی، از دولت و حاکم خود حقوق می گیرند و توسط آنها عزل و نصب می شوند!
در زمان رضاخان (اوائل قرن 14 شمسی) طرحی برای لائیک کردن افغانستان و ترکیه و ایران ریخته بودند، این طرح در ترکیه جواب داد ولیکن در افغانستان و ایران جواب نداد، در افغانستان به جهت روحیه قومی و قبیله ای و نظم ناپذیری و در ایران به جهت استقلال روحانیت از حکومت و اتکاء به قدرت مردمی.
در این زمینه آیت الله مکارم شیرازی (که در زمان شاه در کردستان تبعید بودند) نقل می کردند که:
در یکی از نشستهایی که با علمای اهل سنت (مولوی ها) داشتم به آنها گفتم شما چرا ساکت هستید و همراه سایر مردم علیه شاه قیام نمی کنید؟ آیا شما شاه را مسلمان و متدین می دانید؟
آنها پاسخ دادند که نه! ما او را مسلمان نمی دانیم ولیکن ما از دو نعمت و برکت شما شیعیان محرومیم و این محرومیت ما را از قیام منع می کند.
یک مسأله خمس است که در مذهب شیعه هست اما اهل سنت ندارد لذا حقوق علمای سنی از دولت و دربار می رسد و اگر ما بخواهیم علیه رژیم پهلوی سخن بگوییم، حقوق ما را قطع می کنند.
نعمت دیگر، «وجود امام حسین (ع)» است! شما شیعیان هر جا پرچم امام حسین را علم می کنید، هزاران نفر زیر آن جمع می شوند در حالیکه ما چنین شخصیت هائی در مذهب خود نداریم.
البته علاوه بر این دو عامل، عوامل دیگری نیز وجود دارد که باعث تمایز و برجستگی تفکر و قدرت شیعه می شود.
پس اهل بیت (ع) مرجع معرفی شیطان و نشان دادن راه شیاطین هستند و موجب می شوند که انسان با معرفت و برائت از راه شیطان، به صراط مستقیم الهی وارد شود.
امام صادق در روایتی می فرماید که:
«سیاست معاویه و بنی امیه این بود که مردم با جریان نفاق و شیطنت و شرک آشنا نشوند. لذا به سخنرانان و اهل منبر دستور داده بودند که فقط از واجبات و مستحبات و تکالیف دینی و نماز و انفاق و روزه و سخن بگویند و بیان مسائلی در مورد شیطان، شرک، انحراف، نفاق و... را ممنوع کرده بودند تا در نتیجه، مردم
به دشمن و شیطان، معرفت پیدا نکنند! و توان فکری مبارزه با ظلم را نداشته باشند» (7)
چقدر این سیاست و جریان شیطانی دستاورد اغواگرانه داشت.
البته فساد اخلاقی و حدود شکنی مردم، بسترِ مساعدِ موفقیتهای معاویه بود:
«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ» (زخرف / 54)
«پس (فرعون) قومش را تحقیر و بی شخصیت کرد پس آنان او را اطاعت نمودند چرا که آنان قومی متجاوز به حدود الهی بودند.»

4/4- تأثیر نهضت امام حسین در بیداری تشیع

حرکت امام حسین و شهادت او، این کید شیطانی معاویه را شکست و به همه فهماند که معاویه شیطان بزرگ و بتی عظیم در لباس دین بود. نتیجه اول نهضت کربلا دشمن شناسی و طاغوت شناسی بود که تفسیر عملی آیه الکرسی بود. از این رو شیعیان که از مکتب امام حسین الهام می گیرند، آموخته اند که باید با شیطان و مظاهر آن در هر لباس مبارزه کرد و هیچ گاه زیر بار ظلم و انحراف نباید رفت.
امروز هم مردم ما این را می دانند و به این معنی عمل می کنند. رمز قیام علیه ظلم «یا حسین» است در دوران دفاع مقدس هم ثابت کردند و با «یا حسین و یا ابوالفضل» قیام کردند و علیه دشمن دین، و شیطان و نفاق و شرک جنگیدند و از شهادت نهراسیدند اکنون نیز در جبهه فکری و اخلاقی و اقتصادی و سیاسی همچون جبهه نظامی سیره اهل بیت را باید چراغ راه خویش قرار دهند و از کید دشمن نهراسند.
این روحیات و این توانمندی، همه و همه به عنوان عوامل یاری رسان و کمک کننده ی مسلمین و مدیریت اسلامی از برکات اهل بیت است که بایستی با آموزش تفصیلی فرهنگ جامع قرآن و اهل بیت تداوم بخشیده شود.

پی نوشت ها :

1- اگرچه یک ژنرال آمریکائی که در آن حادثه نقش داشت، بعدها گفته بود: به نظر می رسید که آیه الله خمینی در بالکن حسینیه جماران ایستاده بود و هر بار با حرکت دست یکی از هواپیماها و هلیکوپترهای ما را به زمین می انداخت!
2- خطبه 91 (دشتی) که در آن علاوه بر خداشناسی، مسائلی در خصوص اقسام، ویژگی صفات فرشتگان و نیز پاک بودن آنها از رذایل اخلاقی ذکر شده است.
3- انفال / 10 و آل عمران / 126 با اندکی تفاوت.
4- بحارالانوار ج 78 ص 105.
5- نهج / خ 147.
6- سنن ابن ماجه / ج 1 / ص 48.
7- تحلیل امام صادق (ع) از سیاست بنی امیه، اصول کافی، ج 2، ص 415، حدیث 1.

منبع: نقی پورفر، ولی الله، مجموعه مباحثی از مدیریت در اسلام، تهران: ماه، 1382، چاپ اول.