تألیف: موسسه فرهنگی قدر ولایت


 
علامه مصباح یزدی، نظرشان راجع به مقام معظم رهبری به شرح ذیل است: *

شرایط رهبری، در ایشان جمع است

من پیش از هرچیز، بر خود لازم می دانم که خدای متعال را شکر کنم که چنین شخصیت ارزنده ای را برای این دوران انقلاب، پس از رحلت حضرت امام خمینی (ره) به ما عطا فرمود و این منت را بر جامعه اسلامی گذاشت که این نعمت عظیم در اختیارشان قرار داده شد و از برکات وجود او برای مدیریت جامعه انقلابی خودمان و اثرگذاری در سایر جوامع اسلامی بهره مند شویم.
همان طور که می دانید، برای رهبری جامعه اسلامی از دیدگاه فقهی و دینی، سه شرط اساسی وجود دارد؛ اول این که از لحاظ شناخت اسلام و مبانی اعتقادی، فکری و ارزشی، و بخصوص از لحاظ احاطه بر احکام سیاسی- اجتماعی اسلام، در حد نصاب باشد و حتی المقدور نسبت به دیگران برتری داشته باشد؛ به عبارت دیگر، افقهیت در مسائل سیاسی- اجتماعی در اسلام، یکی از مرجحات رهبری است. کسی که برای رهبری انتخاب می شود، اصل فقاهتش، شرط اساسی است و افقهیت آن از مرجّحات است.
شرط دوم، عدالت و تقواست. صرف دانستن احکام اسلام و آشنایی با مبانی فکر اسلامی، برای رهبری کافی نیست. باید از یک مقام تقوای فوق العاده ای برخوردار باشد که احیاناً منافع شخصی و گروهی و قومی، مانع از رعایت مصالح اسلامی نشود. به تعبیر دیگر، مصالح اسلام را فدای منافع خودش یا گروه خودش نکند، چون این عالیترین پُستی است که در یک جامعه فرض می شود. مرتبه تقوایی هم که در این پُست شرط است، عالیترین مرتبه ی تقوایی است که برای افراد متعارف انسان (یعنی غیرمعصومین) لحاظ می شود؛ بنابراین تقوای کامل، شرط اساسی است و اتقی بودن از مرجّحات است.
سومین شرط، صلاحیت اداری است، یعنی داشتن قدرت مدیریت و رهبری جامعه، که خود این، شروط فرعی دیگری را می طلبد؛ یعنی علاوه بر عالم بودن به مبانی اسلام و تقوای لازم، بتواند احکام و قوانین اسلام را بر موارد خاص و تشخیص مصالح اسلامی تطبیق دهد و در موارد لازم، حکم ولایی صادر کند. بنابراین غیر از آن دو شرط، شرط سومی لازم است که ما اسمش را می گذاریم «مدیریت».
این شرط، وقتی حاصل می شود که هم شخص فراست کافی برای درک مصالح اجتماعی اسلام را داشته باشد، هم واقعیتهای جامعه ی خودش را خوب بشناسد و هم موقعیت بین المللی را بدرستی درک کند، و فراهم شدن چنین شرطی، مجموعه ای از امور دیگری را می طلبدکه بعضیهایش ذاتی و خدادادی است و آن، هوش و فراستی است که بایدداشته باشد، و آن نوری که باید در مؤمن باشد، که «المومن ینظر بنورالله».
چیزهایی را درک کند که دیگران ازدرکش عاجزند. بعضیهایش نیز اکتسابی و تجربی است که البته نیاز به توانمندیهای ویژه دارد: در موقع خودش، تصمیم گیری قاطع داشته باشد، که این کار، تجربه ی اجرایی کافی را می طلبد؛ چون آدم نمی تواند یکدفعه چنین خصوصیتی را حائز شود و باید سالیانی را با مسائل اجرایی و بین المللی آشنا باشد. در تحلیلهای سیاسی، فعالانه شرکت داشته باشد و بتواند قضایای جهانی را صحیح تحلیل کند و مجموع اینها را اسمش را می گذارند «صلاحیت مدیریت.»
حالااگر بخواهیم به این سؤال جواب بدهیم که چه چیز موجب انتخاب مقام معظّم رهبری شد، جوابش این است که در این سه بخش، ایشان از دیگران اصلح بودند.

صلاحیت فقهی، سیاسی واجتماعی

از لحاظ فقاهت بحمدالله در مرتبه ی بسیار عالی هستند و سالیان درازی از محضر اساتید بزرگی استفاده کرده اند. در قم از محضر مرحوم «آیت الله حائری»- رضوان الله علیه- که عنایت خاصی به ایشان داشتند. در مشهد از مرحوم «آیت الله میلانی» که سالیانی از دروس ایشان استفاده کرده اند وپیش از این هم از دروس مرحوم «میرزا هاشم قزوینی» و سپس از سایر مراجعی که در قم و نجف بودند؛ به خصوص حضرت امام (ره) بهره های وافری برده اند. اینها همه علاوه بر آن استعداد ذاتی ایشان است که اگر تعبیر نبوغ درباره ی استعداد ایشان کنیم، تعبیر بیجایی نیست. سطح فهم، هوش و استعداد مقام معظّم رهبری، واقعاً از حد عادی و متعارف خارج است؛ یعنی بسیار بالاتر است و کسانی که با ایشان معاشرت داشتند، چه در دوران تحصیل و چه بعدها، و هم هستند، گواهی می دهند که مقام معظّم رهبری در حد اعلای فقهی وفقاهت قرار دارند. تنها در فقه هم نیست که ایشان در حد بالایی هستند؛ بلکه در مجموعه علوم اسلامی که کما بیش با فقاهت و اسلام شناسی ارتباط می یابند و عبارت است از اصول فقه، فلسفه، تفسیر، حدیث، تاریخ، رجال و رشته های مختلف علوم اسلامی، ایشان بحمدالله تبحر دارند و در بعضیهایش، بیش از دیگران (سایر مراجع) تخصص دارند، و این علاوه بر اطلاعات وسیع دیگری است که در سایر حوزه های معرفتی دارند.
تخصص ایشان تنها در رشته های علوم انسانی نیست، حتی در ادبیات شعر، هنر و سایر مقولاتی که به یک زندگی اجتماعی مربوط می شود، ایشان اطلاعات بسیار خوبی دارند. گاهی شعرا در نقد شعر، با مقام معظّم رهبری بحث کرده و تعجب می کنند که یک فقیه چطور در این مسائل تا این حد وارد هستند. یا در ریزه کاریهای هنری مانند نقاشی و سایر شاخه های هنر، که اطلاعات بسیار جالبی دارند. به هر حال، مجموعه اطلاعات وسیع علمی و معرفتی که در شاخه های مختلف علوم بشری- بخصوص درباره ی علوم انسانی دارند- در بین علما، از ایشان شخصیتی کم نظیر و بلکه بی نظیر ساخته است.
خوب پیداست که این شرط اول که همان بعد علمی باشد، مقام معظّم رهبری حد نصاب را دارند و یکی از مرجحات را هم-که مرجحات علمی است- ایشان واجد هستند.

تقوا و مراتب ایمانی

شرط دوم، مسأله تقوا و فروعش است. اصل دین باوری و یقین به معارف اسلامی، به جز آن علومی است که باعث این می شود آدم معارف اسلامی را یاد بگیرد؛ و آن، نورانیت و معنویتی است که حالت یقین، علم الیقین و عین الیقین را برای انسان به وجود می آورد و یک فضیلت الهی است، که «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء». بنده تا آن حدی که خدمت ایشان معرفت دارم، آگاهانه اعتراف می کنم که در بین همگنانشان، چه در بین شخصیتهای سیاسی و چه در بین شخصیتهای علمی، کمتر کسی به این پایه از یقین و دین باوری پیدا می شود. خوب، ما همگی مان ایمان داریم، خدا را قبول داریم، پیغمبر را قبول داریم، دین را قبول داریم و قیامت را قبول داریم، اما مراتب این ایمان و پذیرش قلبی بسیار متفاوت است.
برای غیر اولیاء الله، تشخیص فقط از راه بررسی آثار ممکن است و در عمل است که درجه و اندازه ایمان ظهور می یابد. حالا برای اینکه مقصودم روشن شود، یک مثال از حضرت امام (ره) می آورم. همه ی دنیا می دانند. ایشان یک بار در یکی از سخنرانیهایشان- حالا یادم نیست قسم خوردند یا نه-
فرمودند: «من در عمرم از هیچ چیز نترسیدم.»(1) ظاهراً کلمه ی «والله» هم گفتند. خوب، این کلمه ای است که ما می شنویم و رد می شویم؛ ولی آن وقتی که تعجب آور بود که یک کسی چنین ادعایی داشته باشد. اما در موارد مختلفی که جریاناتی پیش آمد ثابت می کرد که خدا یک ایمان و نورانیّتی به این مرد داده و یک شناختی نسبت به خدا و قدرت الهی دارد که از چیزی نمی ترسد و از کسی غیر خدا، حساب نمی برد. در دوران پس از انقلاب، دوران رهبری حضرت امام (ره) حوادثی پیش آمد که کوه را خُرد می کرد؛ ولی آن چنان ایشان ایستاد، که انگار نه انگار چیزی واقع شده است. در دوران دفاع مقدس، لحظاتی پیش آمد که تمام فرماندهان به تعبیر عامیانه ی بنده، بریدند؛ ولی ایشان اصلاً خم به ابرو نیاوردند و با یکی، دو جمله، همه را دلداری و روحیه دادند و اصلاً دیدن وضع و حال امام خمینی (ره) برای روحیه گرفتن، کافی بود. اینها مؤید آن ادّعایی بود که فرمودند: «من از هیچ چیز نترسیدم.» و فقط اتّکایش به خدا بود. تا این حوادث پیش نیاید، آدم نمی تواند بفهمد که این ایمان چیست. ما درباره ی شخصیت حضرت امام (ره) چون این نمونه ها از ایشان ظاهر شده و همه دیده اند، دیگر برای همه بین شده است. این مثال را آوردم تا بگویم چنین نورانیّتی در قلب این جانشین شایسته امام هم هست و آثارش در مواقع بسیار حساس ظهور می کند، و همه ما، کم و بیش از مقام معظّم رهبری دیده ایم. بعضیهایش مربوط به همین جریانهای اخیر بود که ایشان به تنهایی حقیقتی را درک و پافشاری کردند و شجاعانه ابراز و قاطعانه پیگیری کردند. این نورانیت، نشأت گرفته از یک قدرت روحی است که جز از راه ارتباط با خدا حاصل نمی شود و همین طور زندگی ساده زاهدانه، که ایشان دارند و باز نمونه اش را جز در زندگی حضرت امام (ره) نمی توان سراغ گرفت.

ساده زیستی

این که تمام امکانات کشور در اختیار یک نفر باشد و مانند یک فرد کاملاً عادی زندگی کند، من نمونه هایی از این مسأله سراغ دارم که باز مثالش را جز در زندگی حضرت امام (ره) نمی توان یافت. این جریان را از زندگی حضرت امام (ره) شنیده اید که در آن زمانی که نفت کم بود و سرمای زمستان شدید بود و مردم مشکلات فراوانی داشتند و جیره بندی سختی در نفت و مواد سوختی بود، امام (ره) در آن منطقه سردسیر استان تهران در جماران، استفاده شان از وسایل گرم کننده، همان اندازه بود که یک روستایی فقیر در دورترین نقاط کشور بود، و حتی حاضر نمی شدند از سهمیه ی دیگران استفاده کنند و سرما را تحمل می کردند، برای این که سهم ایشان بیشتر از بیست لیتر نفت نبود. نظیر این را ما در زندگی این جانشین شایسته شان سراغ داریم. یک وقت، در یک صحبت دوستانه، آن زمانی که گوشت کوپنی بود و گوشتهای یخ زده در تهران توزیع می شد؛ اما در استانهای دیگر کم و بیش گوشت گرم بود، ایشان فرمودند: «من تا به حال (دوران ریاست جمهوری ایشان بود) غیر از این گوشت یخی که مردم می خرند، نخریده ام.» بعد گفتند: «نمی گویم که من گوشت گرم نخورده ام، گاهی شده که نذری بوده یا کسی قربانی کرده و برای ما آورده و ما هم خوردیم؛ ولی خودم برای خرید گوشت گرم اقدام نکرده ام و بجز آن گوشت یخ زده ای که همه مردم استفاده می کنند، نخریده ام.» یا در مورد وسایل منزلشان، مثلاً یک عدد فرش دستبافت است که شاید پس از حدود بیش از چهل سال که از زندگی مشترکشان می گذرد، وجود دارد و آن هم جزو جهیزیه ی همسرشان بوده و نخ نما شده است، و این تنها فرش دستبافت در منزل ایشان است. در زمان ریاست جمهوری شان، فرشی که در خانه مقام معظّم رهبری بود، همین بود و بقیه خانه موکت بود. اینها واقعاً مسائلی است که باید در تاریخ ثبت شود که رئیس جمهور یک کشوری، با این که می توانست حداقل از حقوق عادی خویش به اندازه ی یک کارمند عادی، یک فرش ماشینی تهیه کند؛ ولی ایشان مقیّد بودند که کاملاً ساده زیستی را رعایت کنند و به جدشان آقا امیر المؤمنین حضرت علی بن ابیطالب(ع) تأسی کنند.

شخصیت پاک، آراسته و با تقوای فوق العاده

پس شرط دومی که برای رهبری وجوددارد، تقواست. تقوا را نمی توان وزن کرد و بگوییم چند کیلو است. باید در موارد خاص، آثارش را دید. معمولاً دشمنان درباره ی شخصیتهای سیاسی مختلف کشورمان، چیزهایی شایعه کرده و می کنند. از کاهی، کوهی می سازند، کتابهایی درباره ی آنها می نویسند و نقطه های ضعف شخصیتی آنان را و زندگی شان را فاش می کنند؛ اما درباره ی ایشان نتوانسته اند چیزی بنویسند. اگر یک نقطه ضعفی وجود داشت، آن را هزار برابر می کردند و در رادیو تلویزیون و رسانه های گروهی پخش می کردند؛ برای این که شخصیت ایشان را تضعیف کنند؛ اما بحمدالله هیچ چیز درباره ی زندگی مقام معظّم رهبری و زندگی فرزندان و بستگانشان نیافته اند تا زیر ذره بین بگذارند و آن را وسیله ای برای تضعیف شخصیت ایشان قرار دهند. خود همین می تواند ما را رهنمون شود به این که، تقوا، زهد، پارسایی و وارستگی زندگی مقام معظّم رهبری حتی جای کوچکترین سوء استفاده را برای دشمنان نگذاشته است، که البته این هم لطف خداست که شخصیت ایشان را چنین پاک و آراسته نگهداشته تا دشمنان نتوانند حرفی بزنند. به هر حال، این دومین ویژگی است که می تواند موجب انتخاب ایشان باشد.
از آثار تقوای مقام معظّم رهبری، چیزهایی است که آدم به طور عادی انتظار آن را ندارد؛ مثلاً یک رهبر در این پُست حساس، آن هم در این شرایط حساس بین المللی این کارها را انجام دهد و آن، اعمالی است که ایشان در یک سلسله عبادات مستحبی مانند سحرخیزی، تعقیبات مفصل پس از نماز و... دارند. همین طور اصراری که بر زیارت مشاهد مشرفه مانند زیارت مشهد، قم و بخصوص مسجد جمکران دارند که گاهی اوقات، به صورت ناشناس به مسجد جمکران مشرف می شوند و توسلاتی دارند. همچنین گاهی بارها در بین مردم دیده شده اند. این کار واقعاً قابل توجه است که یک رهبر با آن همه مشغله و خطرهایی که می تواند ایشان را تهدید کند؛ اما بر انجام این امور تأکید دارند و هرگز توسلات و عباداتشان را فراموش نمی کنند. این نشانه عمق دین باوری مقام معظّم رهبری است و این که اعتقاد دارند از عبادات و توسلات، کمکهایی دریافت می کنند و روشنیهایی برایشان حاصل می شود. اینها همه نشانه این است که ایشان از یک تقوای فوق العاده ای برخوردارند که نظیرش را کمتر در همگنانشان می توان یافت.

صلاحیت مدیریتی و اجرایی

شرط سوم، مدیریت و صلاحیت رهبری جامعه است و آن ویژگیها و شرایطی که پیش از این اشاره کردم. اولاً، مقام معظّم رهبری از دوران آغاز جوانی و شاید تعبیر رساترش این است که از نوجوانی، ایشان با مسائل سیاسی آشنا بوده و یک شخصیت مبارز در تمام دوران عمرشان به شمار می رفتند.
ایشان از دوران جوانی، فعالیّتهای سیاسی را آغاز کردند. در زمان رژیم گذشته، به فرموده خودشان، اوّلین جرقه را از سخنان مرحوم «نواب صفوی»-رضوان الله علیه- دریافت کردند؛ جرقه ای بود که در زندگی ایشان، اثر عمیقی گذاشت و نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی احساس مسؤولیت کردند. (2) و تحت تربیتهای ایشان به بار نشستند و از ایشان یک شخصیت سیاسی بسیار ممتاز ساختند.
پیش از انقلاب، زندگی مقام معظّم رهبری از سه حال خارج نبود، یا با برگزاری جلسات بحث و سخنرانی و گفتگوهای خصوصی، مشغول تبلیغ و تربیت جوانان بودند، تا آنها را برای پذیرفتن مسؤولیت در یک نظام اسلامی آماده کنند، یا در زندان به سر می بردند و یا در تبعید بودند، که در آن جا هم باز همین برنامه ها به صورتی کمرنگ تر ادامه داشت. در تبعیدگاهها هم ایشان از کارهای علمی و تبلیغی شان دست بر نمی داشتند. در هرجا، به هر صورتی که میسر بود، مقام معظّم رهبری در تربیت جوانان و آشنا کردن آنان با مسؤولیتهای سیاسی و اجتماعی در کنار مسؤولیتهای فردی و اخلاقی، اهتمام وافری داشتند، عمر ایشان پیش از انقلاب، با همین امور سپری شد.
خوب، طبعاً در این دوران طولانی، تجربه های زیادی برای تعامل با مردم، شناخت آنان، تأثیرگذاری در مردم و مسائل مختلف مبارزه- چه در داخل و چه در سطح بین المللی- آموختند و از ایشان یک شخصیت ممتاز ساخت. پس از انقلاب هم که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود، از طرف حضرت امام (ره) به عنوان عضوی از شورای انقلاب تعیین شدند و بعد هم دائماً پستهای بسیار حسّاسی را متعهد شدند، و جالب این است کسی که زندگی اش، زندگی طلبگی بوده و در مدرسه و درس و بحث و سخنرانی گذرانده، نماینده حضرت امام (ره) در نیروهای مسلح می شوند و این مسؤولیت را به نحو بسیار شایسته ای انجام می دهند. ضمن این که در این دوران هم خودشان تجربیّات زیادی می آموزند و با مسائل نظامی بیشتر آشنا می شوند، و همین طور شخصیتهای نظامی و کسانی که صلاحیت داشتند این مسؤولیتها را عهده دار شوند، در همین دوران شناسایی کردند، و خدا مقدر فرموده بود، آن روزی که باید ایشان به عنوان فرمانده ی کلّ قوا، این مسؤولیت را به دوش بگیرند، در یک دوران طولانی، شرایطش برای ایشان فراهم شده باشد یعنی با مسائل نظامی و جنگ آشنا بودند و شخصیتهای نظامی را خوب می شناختند، و نقطه های قوت و ضعفشان را هم می دانستند.
بالاخره در آغاز پیروزی انقلاب، عضویت در مجلس خبرگان، عضویت در مجلس شورای اسلامی، مشارکت در پایه گذاری حزب جمهوری اسلامی و بعد دو دوره ی ریاست جمهوری در آن شرایط بسیار حساسی که شاید نظیرش دیگر تکرار نشود، این مجموعه تجربه های بسیار ارزنده و بی نظیر، از ایشان یک شخصیت سیاسی بی نظیر ساخت. حالا ما اینها را در نظر بگیریم، از یک سوء کسی که آن مرتبه از فقاهت، علم و وسعت معلومات و آگاهیها و معارف مختلف بشری را دارد و از سوی دیگر، آن مقامات معنوی، تقوا، تعبد و تقید نسبت به رعایت کوچکترین احکام شرعی، انجام برنامه های عبادی و توسلات را حائز است و از دیگر سو تجربه بیش از سی سال مدیریت جامعه در ایشان وجود دارد، خوب چه کسی می توانست بهتر از مقام معظّم رهبری عهده دار این مسؤولیت عظیم شود؟
التبه از حضرت امام (ره) سؤال نکردیم یا نشنیدیم- که دیگران هم سؤال کرده باشند و پاسخ صریحی داده باشند- که چه موجب شد نسبت به ایشان علاقه مند شدند و این که اشاراتی در مورد رهبری داشته باشند؛ ولی بعید می دانم بجز همین دلایلی که عرض کردم، باشد و قطعاً هم همین بوده است. حالا نکته های دیگری هم بود یا نه، ما اطلاع نداریم؛ و یا الهامات دیگری بوده، ما خبر نداریم و هیچ هم بعید نیست؛ ما نفی نمی کنیم. اما مسلماً همه ی این جهاتی که مربوط به علم، تقوا و قدرت مدیریت ایشان بوده، اینها ملحوظ و در حدّی است که امتیازات ایشان را در هر سه جهت، دست کم در هیچ کس پیدا نمی کنیم. فرضاً اگر کسی در فقه عبادی یا احکام فقه فردی، از ایشان افقه باشد؛ اما در جامعیت نسبت به این شرایط، قطعاً هیچ کس را مانند ایشان نداریم. همان طور که در زمان حضرت امام (ره) بزرگترین نگرانی ما و علاقه مندان به آینده انقلاب این بود که وقتی جامعه از رهبری امام (ره) محروم شود، چه کسی جانشین او خواهد شد و بنده شخصاً وحشت داشتم و هیچ وقت به خودم جرأت نمی دادم در این باره فکر کنم؛ اما دیدیم که خداوند یک جانشین شایسته ای را برای او ذخیره کرده بود. الآن هم واقعاً ما به خودمان اجازه نمی دهیم اصلاً در این زمینه فکر کنیم؛ چون وحشت می کنیم و کسی دیگر را سراغ نداریم که واجد این شرایط باشد و جز این چاره ای نداریم که دعا کنیم خداوند به طول عمر ایشان بیفزاید و تا ظهور ولی عصر (عج) مقام معظّم رهبری را پایدار بدارد.

اراده و توکّل قوی

حالا یک بحث در مورد این تعیین عوامل شخصیت وجود دارد. تربیت هم به یک معنا، جزو محیط است ؛ بنابراین ما عامل سوم را، اراده ی خود شخص توأم با توفیقات الهی می گیریم. حقیقت این است که تعیین کردن سهم این عوامل، بسیار مشکل است. ممکن است کسانی از لحاظ وراثت، از بزرگانی در سلسله ی آباء و اجدادشان برخوردار بوده و در محیط بسیار خوبی هم پرورش یافته باشند؛ ولی نه تنها یک شخصیت مطلوبی از آنان نساخته، بلکه چه بسا جور دیگری شوند. ما اگر این دو عامل وراثت و محیط، و حتی تربیت را به عنوان یک عامل سومی بجز محیط حساب کنیم، نمی توانیم اینها را تنها علت تامّه برای تعیین شخصیت محسوب کنیم؛ چون موارد زیادی در تاریخ وجود دارد مانند فرزند نوح و فرزند بعضی از ائمه خودمان که هم از عامل وراثت قوی برخوردار بودند و هم در محیط پاکی از خانواده پیغمبران و ائمه اطهار (ع) بزرگ شدند، و بعضیهایشان نه تنها مفید نبودند، که مضر هم بودند. باید اراده خود شخص توأم با توفیقات الهی را عامل اصلی تلقّی کنیم. بحمدالله مقام معظّم رهبری، از چنین اراده قوی و قاطعی برخوردار بوده و ثابت کرده اند که در شرایط بسیار حساسی که عوامل محیط، چیز دیگری را اقتضا می کنند، ایشان می توانند برخلاف مسیر حرکت کنند و بلکه مسیر جامعه را تغییر دهند. نمونه اش در همین جریان اخیر، پس از حمله ی یازدهم سپتامبر در آمریکا بود که تقریباً همه شخصیتهای سیاسی کشور، به نحوی و به دلایل مختلف، نرمشی را در مقابل آمریکا توصیه می کردند و عملاً هم دیدیم که حتی شعار «مرگ بر آمریکا» هم یک مدتی ترک شد و تنها ایشان بودند که این خطر را احساس کردند که ما در مقابل این دیو، هر قدر نرمش نشان دهیم، او جدی تر و گستاخ تر می شود و لذا با موضعگیری قاطع ایشان، مجدداً مرگ بر آمریکا در فضای نماز جمعه و جامعه طنین انداز شد. ما در دورانهای گذشته، بخصوص دوران انقلاب، تنها به قدرت خدای متعال توکّل کرده و توسّل به اولیای خدا و اعتماد به نیروی مردم مسلمان- که آن هم در واقع بازگشتش به توکّل بر خدا می شود- داشته ایم و به هیچ چیز دیگر نمی توانستیم اعتماد کنیم، و این خدا بود که به فرمایش حضرت امام (ره) همه جا ما را پیروز کرد، با اسلام ما را پیروز کرد. متأسفانه ما اینها را تعارف حساب می کنیم؛ و دلیل این هم که تعارف حساب می کنیم این است که دیگر پایبندش نیستیم؛ به جای این که بگوییم اسلام ما را پیروز می کند، می گوییم فرهنگ غربی و مدرن باید ما را پیروز کند یا سیاستهای مثلاً گفتگوها و دیالوگها، و اینها ما را باید پیروز کند.
حضرت امام (ره) در این جهت، جانشینی نداشتند بجز مقام معظّم رهبری، که در موقع خودش ثابت کردند که ایشان هم همین باور را دارند، اما در درجات پایین ترش. ما کمتر کسی را می شناسیم که به این پایه از دین باوری رسیده باشد. به هر حال، این ویژگی بسیار ممتازی است که در سایه ایمان و تقوا برای ایشان پیدا شده و از نیروی اراده و قاطعیتی که خدای متعال به ایشان عطا فرموده، بهره می برند.

دین باوری، فراست، قاطعیت و خدمت به مردم

آنچه توجه من را بیشتر جلب کرده و مجوب ارادت بیشتر من به ایشان شده، اول، دین باوری ایشان است. همان طوری که عرض کردم، یک شخصیت سیاسی که سی سال عمرش را در مسائل سیاسی دنیا و داخل کشور صرف کرده، کمتر فرصت می کند که به خودسازی بپردازد و نسبت به احکام شرعی تعبد داشته باشد. این یک توفیق فوق العاده الهی می خواهد که برای همه میسر نمی شود. باز ما در این دوران، بجز شخصیت حضرت امام(ره) در آن زمان، کسی را سراغ نداشتیم که آن همه مسؤولیتها را داشته باشد؛ اما از عبادت غفلت نکند.
باز هم از حضرت امام (ره) مثال می آوریم؛ چون هر چه بیشتر ذکر ایشان شود، دلها بیشتر روشن و نورانی می شود و موقعیت جانشین ایشان هم بیشتر شناخته می شود. می دانید که آن وقتها آقای «حاج حسن صانعی» در خدمت حضرت امام (ره) بودند. کسی که بیشتر با ایشان محشور بوده و کارهای شخصی حضرت امام (ره) را انجام می دادند. گاهی سؤال می شد که در مواقع حساس که خطرهای فوق العاده ای در این کشور اتفاق می افتاد، مثلاً تهدیدهای آمریکا و بعضی همسایگان یا آن حمله ی عظیم عراق به ایران اسلامی با آن تجهیزات جهنمی و کمکهای خارجی- که واقعاً هر انسانی را خُرد می کرد- وقتی این خبرها به حضرت امام (ره) می رسید، ایشان چه کار می کردند؟ یادم می آید که آقای صانعی آن وقتها می گفتند: «امام می نشستند و قرآن می خواندند، انگار نه انگار که هیچ اتفاقی افتاده است.» اگر قرآن و کلام خدا را باور نداشت و اصلاً ارتباط با خداوند نبود، چه کسی می توانست مشکلات عظیم انقلاب را حل کند؟ ! فقط راه چاره را باید از بیانات قرآن کریم فهمید.
در آن زمانی که حضرت امام (ره) از پاریس تشریف آوردند و در هواپیما از ایشان پرسیدند که شما چه احساسی دارید؟ فرمودند: «هیچی» نمونه ی این را ما فقط در مقام معظّم رهبری می بینیم. حالا ممکن است اولیای خدا، گوشه و کناری باشند که ما نشناسیم و نمی خواهمی نفی کنیم؛ اما کسانی که در مظانّ ندارم و چون امثال بنده بالاخره اهل فن هستیم و به قول معروف، اهل بخیه هستیم، سردرمی آوریم که خداوند چه پایه ای از ایمان و دین باوری را به ایشان عنایت فرموده است و شاید کسانی که اهل فن نیستند، اهمیت این مسأله را بدرستی درک نکنند. به هرحال، آن چیزی که بنده را به طرف ایشان جذب می کند، یکی اش همین مسأله دین باوری ایشان، تقیدشان نسبت به رعایت احکام شرعی و تعبدشان در این که باید در بیت المال صرفه جویی شود، ریخت و پاش نشود و رعایت محرومان و مستضعفان بشود، است. البته می دانید که همیشه همه ی قدرتها در دست یک نفرمتمرکز نمی شود؛ اما ایشان در حدی که در توانشان است، سعی می کنند که احکام الهی را، از ریز و درشت، در زندگی خود و خانواده شان دقیقاً رعایت کنند.
به هرحال، مقام معظّم رهبری دوست دارند به خانواده های شهدا، محرومان، ضعفا، جوانان و اقشار مختلف مردم خدمت کنند و تنها محبت و رحمت ایشان به جامعه خود ما منحصر نمی شود، هر جای دیگر هم مردم محروم و مظلوم باشند، ایشان واقعاً دل می سوزانند واز عمق دل نگران می شوند، و دلشان می خواهد به آنان خدمت کنند. تعبیر چنی نکارهایی، در مرتبه عالی اش، درباره ی پیغمبر اکرم (ص) صادق است: «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم.»(3) واقعاً نمونه هایش را ما در شخصیت مقام معظّم رهبری دیده ایم، که هر سختی به مردم برسد، ایشان این سختی را بر خود احساس می کند و هر رنجی که مردم و ضعیف ترین افراد جامعه می کشند، انگار این رنج به خودشان وارد می شود و برای رفع مشکلات مردم، دلسوزی می کنند.
یکی دیگر از ویژگیهای بسیار مهم مقام معظّم رهبری، «فراست، تیزبینی و دوراندیشی» ایشان است، که در بین همگنانشان، ممتاز هستند. چیزهایی را درک می کنند و از دور می بینند که دیگران توجه نمی کنند. حالا یا قدرت درک دیگران ضعیف است و یا ایشان به خاطر آن نورانیت و معنویتی که دارند، فهم سالمتری دارند، که «ان تتقواالله یجعل لکم فرقانا».(4) این هم یک امتیازی است که واقعاً من را شیفته ایشان کرده است.
«قاطعیت» ویژگی مهم دیگر مقام معظّم رهبری است. وقتی وظیفه ای را تشخیص دهند، برای انجام آن، دیگر باکی ندارند. آن جا که حقایق اسلام و ارزشهای اسلامی در میان باشد و خطری برای آن احساس کنند، هیچ چیز دیگری برایشان اهمیت ندارد؛ این هم به همان دین باوری ایشان برمی گردد. قاطعیت، صلابت و اهتمامی که به حفظ عزت اسلام و ارزشهای اسلامی دارند، اینها چیزهایی است که من را شیفته ی ایشان کرده است. حالا صفات دیگری هم هست که من عقلم نرسیده و نشناخته ام و نفی نمی کنم.

مواضع عزّتمندانه و قاطع

در یک کلمه، حفظ عزّت اسلامی در مقابل جنود کفر و استکبار، بخصوص امریکا واقعاً افتخار آفرین است. نمونه های متعددی در این زمینه وجوددارد. یکی، سخنرانی ایشان در سازمان ملل متحد است که بسیار موضعگیری بجا، قاطعانه و عزتمندانه ای بود و حدّاقل اقران و همکارانشان باور نمی کردند. نه تنها باور نمی کردند؛ بلکه نگران بودند که این موضعگیری، عکس العمل و خطرهایی را برای کشور و ایشان به وجود می آورد. ریشه این عمل ایشان را در همان ایمان و توکّل شان به خداوند متعال می دانم.
پس از رحلت حضرت امام (ره) هم دو، سه موضعگیری سیاسی حساسی در مقابل آمریکا داشتند. مواردی بود که تقریباً همه بریده بودند و کسی که صد در صد موافق نظر ایشان باشد، وجود نداشت. ولی مقام معظّم رهبری قاطعانه موضع گرفتند و شبیه آن تعبیراتی بود که حضرت امام (ره) می فرمودند: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.»
آخرین مورد هم همین جریان پس از واقعه یازدهم سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان بود. این قاطعیت مقام معظّم رهبری و موضعگیریهایشان در مقابل کفر جهانی به سرکردگی آمریکا، که کمابیش همه دولتهای دنیا و دولتمردان را مرعوب کرده و تحت تأثیر قرار داده بود، از عزت اسلامی و الهی شان نشأت گرفته است و در واقع، اگر این موضعگیریهای ایشان نبود، معلوم نبود ما امروز الان در چه وضعی به سر می بردیم و انقلابمان به کجا کشانیده شده بود. امیدواریم که خداوند بر طول عمر و عزّت ایشان بیفزاید!

تربیت فرزندان و رعایت مرزهای اسلام

حقیقت این است که من به خاطر این که محیط زندگی ام جدا بوده و آن چنان ارتباط خانوادگی نداشتیم و همیشه در قم زندگش می کردم و در لاک طلبگی خودمان بودیم، از زندگی خصوصی ایشان زیاد اطلاعات ندارم.
اما می دانم نسبت به تربیت فرزندانشان حسّاسیت خاصی نشان می دهند. از یک طرف، نسبت به آنان بسیار مهربان و صمیمی هستند؛ اما از طرف دیگر، از آنان می خواهند نسبت به ارزشهای اسلامی واحکام پایبند باشند. ترکیب این دو عنصر، کار دشواری است. هرگز توقع ندارند قانون شکنی شود و یا از مرزهای ارزشهای اسلامی فراتر بروند. در این زمانی که ما زندگی می کنیم و وضع فرهنگ جهانی را نسبت به نوجوانان و جوانان درک می کنیم، به قول بعضی از علمای علوم تربیتی، دوران فرزند سالاری است؛ در چنین دورانی که نمونه هایش را هم در خانواده های مختلف می بینیم؛ به نحوی که آقازاده ها در خانواده ها از قدرت خاصی برخوردارند و مسائل را بسیار تحت الشعاع خود قرار می دهند، دیگر رعایت حداقل ارزشها را هم در مورد خودشان نمی کنند؛ اما می بینیم که مقام معظّم رهبری طوری فرزندانشان را تربیت کرده اند که آنان حتی هوس چنین تخلفاتی را نمی کنند؛ یعنی طوری تربیت شده اند که مجال تجاوز از مرزهای اخلاقی و ارزشی اسلام را ندارند. این موفقیت بسیار بزرگی است؛ بخصوص برای کسی که در رأس هرم قدرت یک کشور قرار گرفته است. استفاده از این موقعیت، هم برای خودشان و هم بستگانشان، بسیار راحت است؛ اما طوری هم خود و هم فرزندانشان را تربیت کرده اند که خیال سوء استفاده از این موقعیت برایشان پیش نیامده و نمی آید و این، بسیار موقعیت برجسته ای است و باز نعمت خدا و توفیق بزرگ الهی است.

دقّت و حُسن استنباط در مسایل فقهی

همان طوری که می دانید، مراجع بزرگ برای پاسخ دادن به استفتائات، برای این که احتیاط کامل را رعایت کنند، جلسه استفئاء دارند. این کار، در همه بیوت مراجع مرسوم است و در گذشته هم بوده و حالا هم هست، یعنی عده ای از بزرگان و فضلای درسشان یا فضلایی که با آنان سابقه بحث علمی داشته اند، آنها جلسه ای را برای پاسخ به استفتائات تشکیل می دهند و وقتی سؤالی به صورت شفاهی یا کتبی می شود، آنان می نشینند با هم بحث و مشورت می کنند و مسأله را پخته می کنند؛ بخصوص مسائلی که یک مقدار جنبه ی مستحدثه و نو داشته باشد. در این جلسه، مقام معظّم رهبری هم با عده ای از علما چنین بحثهای فقهی و تخصصی را دارند واغلب از همین اصحاب استفتاء و دوستان بحثهای فقهی شان هستند، که برای پُستهای مربوط به رهبری انتخاب می شوند. از جمله کسانی که سابقه زیادی در این جلسه ها دارند، بعضی از اعضای شورای نگهبان هستند؛ مانند حضرت آیت الله جنتی، حضرت آیت الله مؤمن، حضرت آیت الله یزدی، حضرت آیت الله هاشمی شاهرودی و بعضی از بزرگان دیگر که دارند که هفتگی، به طور منظم بحثهای فقهی را در حضور ایشان انجام می دهند. من از آنان شنیده ام و شهادت می دهند که دقت نظر مقام معظّم رهبری به قدری بالاست که- گاهی برای ما این مطرح می شود- نسبت به بعضی از اساتیدشان هم، برتری دارند و تأیید می کنند که ایشان در یک حدّ بسیار بالایی از فقاهت و حسن استنباط قرار دارند و این، شایستگی مقام معظّم رهبری را برای صدور فتوا و مرجعیت اثبات می کند.
متأسفانه بنده به خاطر گرفتاریهایی که در قم دارم، توفیق استفاده از درسهای ایشان را نداشتم. اما از بزرگانی که در درس مقام معظّم رهبری شرکت می کنند، گاهی به طور مستقیم شنیده ام و گاهی با واسطه، که دقت استنباط ایشان ونظرهای بدیع و ابتکاریشان در مسائل مستقیم فقهی یا علوم مربوط به فقه مانند رجال و درایه و مانند اینها، بسیار ممتاز است و سطح درس ایشان، با عالیترین سطوح درس فقهی خارج مراجع بزرگ، قابل مقایسه است.

مردم بویژه جوانان، قدر این نعمت عظیم را بدانند

توصیه می کنم که مردم با قدر این نعمت عظیم را بدانند. متأسفانه آدمیزاد طوری است که فراموشکار است، تا نعمتی از دستش نرود، قدرش را نمی فهمد. تا ما مریض نشویم، قدر سلامتی را نمی دانیم. وقتی فقیر نشویم، قدر ثروت را نمی دانیم و خدا نکند روزی از این نعمت عظیم محروم شویم. ما باید فکر کنیم و کشور خودمان را با کشورهای دیگر و رهبر خودمان را با رهبران کشورهای دیگر مقایسه کنیم؛ کسانی که در رأس هرم قدرت پیشرفته ترین کشورهای دنیا هستند و پرونده های سوء استفاده مالی و فساد اخلاقی در کشور خودشان دارند. آن وقت کسی در کشور ما رهبر است که کوچکترین نقطه ضعف اخلاقی در زندگی اش پیدا نکرده اند. چقدر فرق است بین این دو؟ و خدا چه نعمت عظیمی را به ما عطا فرموده که ما را شایسته ی وجود چنین رهبری دانسته است و از این نگران باشیم ک اگر از این نعمت قدردانی نکنیم، خدای نکرده از ما سلب شود. به هر حال، یکی از سنّتهای هشدار دهنده ی خدا، همین است که اگر کسانی شکر نعمت را بجای نیاورند، در معرض سلب نعمت قرار می گیرند.
من به همه عزیزان توصیه می کنم، بخصوص جوانان عزیزمان که درباره ی عظمت این نعمت، بیشتر فکر کنند و وظیفه ی خودشان را در ادای حق این نعمت- که همان اطاعت از مقام ولایت فقیه و جانشین مقام پیغمبر اکرم (ص) و ائمه معصومین است- درک کنند و احترام لازم و شایسته ای را نسبت به آن رعایت کنند، و اجازه ندهند که شیاطین، حتی شبهه ای در مورد موقعیت و شخصیت ایشان القا کنند و ذهن جوانان ما را مشغول نمایند.

پی نوشت ها :

* این مصاحبه در تاریخ 4 آبان ماه 1380 توسط معاونت فرهنگی دانشکده افسری سپاه پاسداران دراصفهان، با آیت الله مصباح یزدی در قم انجام شده است.
1- حضرت امام خمینی (ره): «از هیچ چیز نمی ترسم بحمدالله تعالی. و الله تا حالا نترسیده ام. آن روز هم که می بردندم [دستگیری در شب 15 خرداد 1342 و انتقال به زندان در تهران]، آنها می ترسیدند، من آنها را تسلیت می دادم که نترسند.» صحیفه امام، جلد 1 ص 293 (بیانات پس از آزادی از زندان، در تاریخ 1343/1/26).
2- مشروح دیدار نواب صفوی و تأثیر آن را از زبان مقام معظّم رهبری در زندگینامه معظّم له، از انتشارات این مؤسسه مطالعه فرمایید.
3- سوره توبه، آیه 128.
4- سوره انفال، آیه 29.

منبع: موسسه فرهنگی قدر ولایت، چشمه نور، تهران: صاحب کوثر، چاپ سوم، 1388.