تألیف: موسسه فرهنگی قدر ولایت


 
آیت الله سید ابوالحسن مهدوی، عضو مجلس خبرگان رهبری از استان اصفهان، پیرامون خصوصیات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای( زیّد عزه) می فرمایند:
بنده قابل نیستم که در مورد صفات و ویژگیهای رهبر معظّم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، صحبت کنم. اما به پیشنهاد دوستان، شاید همین اطلاعات اندکی هم که دارم، برای جامعه اسلامی، بخصوص نسل جوانمان، مفید باشد، خود را قانع کردم که سخنانی را هر چند اندک، عرض کنم.
حضرت امام (ره) عنایت ویژه ای روی رهبر انقلاب داشتند و این، زمانی بیشتر جلوه کرد که مقام معظّم رهبری، در زمان ریاست جمهوری شان، در سفری که به خارج از کشور داشتند و برخورد مناسب و مواضع دقیق و اصولی که آن جا ارائه دادند، و احاطه ی علمی و اصولی ایشان به مواضع کشورها و چگونگی برخوردشان با آنها، باعث شد که حضرت امام (ره) عنایت خاص دیگری به ایشان داشته باشند و فرموده بودند که «آقای خامنه ای برای رهبری انقلاب شایسته اند.» (1)

رمز موفقیت در زندگی فردی و اجتماعی

ویژگیهای خاصی که در موفقیت ایشان و به تعبیر دیگر، رمز موفقیتشان در زندگی فردی و اجتماعی بوده، بسیار فراوان است، که کلیات آن را در سه قسمت می توانم عرض کنم:
اول، ایمان قوی ایشان به خداوند و اعتقاد به قیامت که در وجود ایشان است و این از برخوردها، سخنان و نوشته هایشان، کاملاً درک و حس می شود.
دوم، اخلاقیات بسیار خوبی است که در وجود ایشان است، اخلاقیاتی که نمی شود یک خُلق ویژه ای را به عنوان یک اخلاق استثنایی برای ایشان گفت؛ چون جامع همه خُلقهای خوب هستند.
سوم، بخش اعمال صالحه ایشان است، چه در بُعد عبادت، چه در بُعد معاشرت با افراد و چه در احساس مسؤولیتی که فعلاً در این مقام و موقعیت، خداوند بر دوش ایشان گذاشته و عمل می کنند. ایشان یک ذره به مقام و موقعیت خودشان علاقه ندارند و این بسیار مهم است. در یک جلسه ای که مسؤولان در خدمت ایشان بودند، این نکته را بصراحت فرمودند که: «من یک ذره علاقه به مقام رهبری در وجودم نیست.» و بعد هم فرمودند: «در جلسه کسانی هستند که می دانند که من چه می گویم.» اما با این حال فرمودند: «مسؤولیتی که بر دوش من گذاشته شده، من آن را با قدرت و قوّت انجام می دهم. آدمی نیستم که سست و ضعیف برخورد کنم. مسؤولیتم را خوب انجام می دهم. اما یک ذره علاقه هم به این موقعیت خودم ندارم.» و این صفت، ایشان را در بین رهبران دنیا بی نظیر می کند که ما باید افتخار کنیم. جوانان عزیز و مردم کشور ما باید افتخار کنند که چنین رهبری، در این زمان دارند.

وقت شناسی

در ملاقاتهای متعددی که با ایشان داشتیم، برخوردهای شیرین و بسیار جذابی را از ایشان دیده ام که هر کدامشان جداگانه برای انسان، یک خاطره است. نظم مقام معظّم رهبر ی در دیدارها کاملاً محسوس است. ساعتی که وقت ملاقات تعیین می شود، دقیقاً سر دقیقه حضور می یابند و این حاکی از آن نظم قویی است که حاکم بر تمام زندگی ایشان است.

برخورد جذاب و متواضعانه

در برخوردشان با افراد نیز بسیار پرجاذبه برخورد می کنند؛ به طوری که انسان احساس می کند ایشان هم خیلی مایل به ملاقات هستند. حداقل دو بار به خود بنده این جمله را فرموده اند که: «چرا بیشتر نمی آیید پیش من و من بیشتر مایلم شما را ببینم.» واین جمله ی ایشان، ما را کاملاً شرمنده می کرد. ما که قلباً مایلیم به هر شکلی که شده دقایقی را از محضرشان استفاده کنیم، بعد متوجه می شویم که ایشان اظهار تمایل می کنند و آن جمله را می گویند.
تأثیر معنوی که ملاقات و دعای ایشان بر افراد می گذارد، بسیار زیاد است. من اعتقاد دارم و تجربه هم کرده ام در هر ملاقاتی که با ایشان داشتم و می خواستم که مرا دعا کنند؛ تأثیر دعای ایشان را پس از چند روز در خودم می دیدم و احساس می کردم.
صفات و ویژگیهای خوب ایشان بسیار فراوان است. آنچه از نظر خودم بیشتر مورد توجه بوده، تواضع ایشان در همان موقعیت رهبری است و این ویژگی، دلهای میلیونها انسانها را شیفته خود کرده و مشتاق زیارتشان هستند.
وقتی انسان خدمت ایشان می رسد، باورش نمی شود که چه تواضع شدیدی دارند. در ملاقاتهای متعدد، بنده تواضع ایشان را از زوایای گوناگون دیده ام. در یکی از ملاقاتها مسؤول دفترشان اظهار کرد که سریعتر بروید داخل که آقا ایستاده اند و منتظر شما هستند. ما که داخل شدیم، دیدیم ایشان ایستاده اند و منتظر ما هستند تا بعد بنشینند.

دستبوسی

ایشان اجازه نمی دهند به آن صورت افراد دستشان را ببوسند. بارها پیش آمده که بنده با دیگران خدمتشان رسیدیم و مایل بودیم دستشان- بخصوص دست راست ایشان را- که جانباز هم هستند- ببوسیم وایشان مانع شده اند، و تقریباً با افراد دیگر هم دیده ام.
یک بار خدمتشان بودیم، مشتاقان ایشان اطرافشان نشسته بودند و دیگر جا نبود. شخص دیگری آمد و منتظر بود یک جایی بنشیند، اما جا نبود. دو طرف آقا، دو سه متری ایشان جا بود؛ ولی به خاطر هیبت و حرمت آقا کسی نمی رفت آن جا بنشیند. در این حال، ایشان چشمشان افتاد و فرمودند «بیایید این جا بنشینید». با اصرار آقا او را کنار خودشان نشاندند و حاضران بسیار تعجب کرده بودند و از این برخورد متواضعانه ایشان، خوشحال بودند.

نماز اوّل وقت

از دیگر ویژگیهای ایشان، دقت در اقامه نماز اوّل وقت است. بنده در جلسات متعددی که در خدمتشان بودم، در همه ی جلسات این را دیدم که تا وقت نماز می شد، ایشان مباحث را قطع می کردند و نماز می خواندند. یک بار در جلسه ای که بعضی از مسؤولان چند کشور هم آمده بودند و با ایشان کار داشتند، جلسه تا اذان ظهر طول کشید. بعضی از آنان هنوز سخنی با ایشان نگفته و مشکلاتشان را مطرح نکرده بودند و احتیاجی به رهنمود داشتند، ولی آقا برخاستند و رفتند مشغول نماز شدند. البته بعد بین دو نماز و بعد از نماز عصر، افرادی که با ایشان کار داشتند، صحبتشان را کردند. در جلسه اخیری هم که چهار، پنج روز پیش (2) باز خدمتشان بودم، دوباره متوجه این نکته شدم.
تقریباً همه مسؤولان صحبت کردند و مشکلاتشان را مطرح نمودند و ایشان هم رهنمود دادند. اتفاقاً نوبت به من که رسید، نماز ظهر شد. با یک بیان شیرین فرمودند: «آقای مهدوی، دیگر نماز ظهر شده، صدای اذان می آید.» می خواستند که ضمن جلب رضایت بنده بلند شوند. بنده هم اظهار رضایت کردم و گفتم که نه، هیچ مشکلی نیست و بعد هم برخاستند مشغول نماز شدند.

اهمّیت گریه کردن

ایشان برای گریه کردن، اهمیت ویژه ای قائل هستند. نماز مغرب و عشای ایشان معمولاً همین طور است. من گاهی نماز مغرب و عشا خدمت ایشان بودم و دیدم نماز مغربشان که تمام شد، حدود نیم ساعت آقا نشسته بودند و دستشان به صورتشان بود و گریه می کردند. ما نافله های مغرب را خواندیم و نشستیم و دیدیم هنوز ایشان تو حال خودشان هستند. پس از نیم ساعت، تازه برخاستند و نافله های مغربشان را خواندند، و بعد از نافله ها، نماز عشا را. فکر می کنم آن روز، نماز مغرب و عشای ایشان، نزدیک به یک ساعت طول کشید؛ از مقدمه اذان تا پایان نماز عشا. با بعضی از اعضای مجلس خبرگان که صحبت می کردم، آنان هم گفتند ما هم نماز مغرب خدمت ایشان بودیم و این صحبت من را تأیید می کردند. همچنین مسؤول مسجد «جمکران» نقل می کرد که آقا مکرر به آن جا مشرف می شوند. یک بار که ایشان تشریف آورده بودند، به داخل محراب جلو مسجد- که نسبتاً گود هم هست- داخل شدند و ما هم عقب تر ایستاده بودیم که اگر یک وقت آقا کاری داشتند، در خدمتشان باشیم.
ایشان حدود سه ساعت نشسته بودند و گریه می کردند، و پس از سه ساعت، تازه برخاستند و نماز امام زمان (عج) را خواندند و به آقا امام زمان (عج) متوسل شدند. معلوم است مسؤولیت این جامعه بزرگ و هدایت آن و بخصوص شیعه، فعلاً به دست ایشان است و اگر کمک مستقیم و لطف ویژه امام زمان (عج) به ایشان نباشد، یقیناً نمی توانند کاری را انجام دهند. در یکی از ملاقاتهایی که خدمت ایشان بودم، بنده جریانی را خدمت ایشان گفتم که برایشان تازگی داشت و ایشان فرمودند: «من اطلاع نداشتم». عرض کردم که یکی از دوستان مورد وثوق خودم که الان هم هستند، گفتند: من روزی را در جماران در خدمت حضرت امام بودم. اول صبح دیدم که حضرت امام پتویی را درحیات منزلش در جماران پهن کرده و مشغول خواندن دعا هستند. من آهسته رفتم ببینم که چه دعایی را تلاوت می کنند. دیدم که زیارت «آل یاسین» است؛ زیارتی که مخصوص امام زمان (عج) است و چند صفحه پیش از دعای ندبه در مفاتیح الجنان است. حضرت امام در حال خواندن این زیارت و متوسل به امام زمان (عج) شده بودند.
بعد ایشان می گفتند: من دیگر به حضرت امام توجه داشتم و با بعضی پاسداران داشتیم صحبت می کردیم. بعد که به خود آمدم، دیدم که حضرت امام نیستند. حساس شدم ببینم که حضرت امام کجا هستند. رفتم و تمام اتاقها را گشتم؛ اتاق، آشپزخانه، دستشویی و حتی حسینیه جماران را دیدم، اما نبودند. از پاسداران پرسیدیم: «امام بیرون رفته اند؟ » گفتند: «نه، امام داخل منزل هستند.» هیچ کس هم نمی دانست و کسی هم حساس نبود. پس از یک ساعت باز هم حواسم نبود که دقت کنم امام چه وقت در منزل حاضر می شوند. داشتم با اعضای دفتر صحبت می کردم. وقتی برگشتم، دیدم دوباره امام حضور پیدا کرده اند خدمت ایشان رسیدم و بصراحت به ایشان عرض کردم: «کجا تشریف داشتید؟ من همه جا راگشتم، در جماران نبودید.» با بیان بسیار شیرین و کنایه آمیز خودشان فرمودند: «مگر ما می توانیم بدون لطف امام زمان کاری بکنیم.» و دیگر نفرموده بودند که یک ساعت را کجا تشریف برده بودند؛ در خدمت امام زمان (عج) بودند یا جای دیگری.
مشابه این داستان را آقای دکتر پور مقدس که پزشک معالج حضرت امام در بخش قلب هستند، نقل کرده اند که در کتاب «کرامات امام خمینی» دیدم. دیگر نمی خواهم تکرار کنم. منظورم این است که این روحیات در رهبر معظّم انقلاب هم هست و حقیقتاً با حضورشان در مسجد جمکران، که اغلب در مواقع خلوت حضور می یابند، مرتب توسلاتی دارند و از الطاف ویژه ی امام زمان (عج) استفاده می کنند و با امدادهای ایشان، وظیفه خطیر رهبری را انجام می دهند.

ساده زیستی

ساده زیستی ایشان، از ویژگیهای مهم دیگری است که بسیاری از مردم کشور خبر ندارند و آگاه نیستند که ایشان چقدر ساده زندگی می کنند، مخارج زندگی ایشان بسیار کم است. شاید نسبت به اکثریت جامعه، هزینه شان کمتر باشد، مثلاً در منزلشان تنها یک فرش نخ نما وجود دارد و تمام سطح منزلشان موکت است. همچنین برای مخارج روزمره زندگی شان گاهی پول قرض می کنند! آقای محمدی گلپایگانی که مسؤول دفتر ایشان هستند، گفتند: «آقا بعضی اوقات از من پول قرض می کنند. با این که وجوهات و پولهای زیادی در اختیار ایشان است؛ اما یک ریال برای استفاده های شخصی مصرف نمی کنند. گاهی احتیاج پیدا می کنند، از من پول قرض می کنند تا بعد بتوانند قرضشان را بدهند.»
آقازاده های ایشان بسیار ساده زندگی می کنند. سال گذشته که ازدواج یکی از آقازاده های ایشان بود، ما هم اطلاع نداشتیم. حتی برای ازدواجشان هم هیچ پولی ذخیره نکرده بودند. به آن طرفشان فرموده بودند که : «جوانی متدین است؛ اما پولی برای مخارج ازدواجش ندارد؛ آیا حاضرید شما دختر به او بدهید؟ » چند تا از مسؤولان هم خدمت ایشان بودند. یکی از آنها گفته بود که آقا تدین این جوان را احراز می کنید؟ آقا فرموده بودند: «بله، آدم متدینی است؛ اما هیچ پولی ندارد، نه پول دارد و نه زمین.» آن وقت آن آقا گفته بودند: «من حاضرم که به ایشان دختر بدهم.» تا ایشان گفته بودند حاضرم، آقا فرموده بودند: «پسر خود من است.» و بعد مراسم ازدواج بسیار ساده همان جا در دفترشان برگزار شده بود.
ساده زیستی ایشان، واقعاً در تمام زندگی شان مشهود است؛ در خورد و خوراک، و لباس و پوشاکشان هم، همین طور، و جِدّاً انسان وقتی خدمت ایشان می رود، بسیاری از مسائل روحی و عاطفی اش حل می شود.

توجه به جوانان

از جمله ویژگیهای دیگری که می توان نام برد و مردم در رادیو و تلویزیون شنیده و دیده اند، توجه شدید آقا به جوانان است. ایشان توجه ویژه ای نسبت به تربیت نسل جوان دارند و این بسیار مهم است. در برخوردهایشان، کم و بیش مردم اطلاع دارند که یک نشاط معنوی عمیقی در وجود و چهره شان کاملاً مشهود است. وقتی با جوانان دیدار دارند، دلسوزی شان برای رسانیدن جامعه اسلامی و جوانان به کمال انسانیت، حقیقتاً در وجود ایشان مشهود است. من در برخوردهای فراونی این نکته را دیده ام که در مسائل معنوی جوانان، بسیار دقت می کنند. در یکی از دیدارها، مسؤول تهیه ی یک سریال- که حالا نمی خواهم نام ببرم- آمده بود خدمت ایشان و داشت توضیح می داد که این سریال را ما داریم تهیه می کنیم و در آینده، در صدا و سیما نمایش داده می شود. ایشان روی این نکته پافشاری کردند که : برای این که ببینندگان را زیاد کنید، مواظب باشید جاذبه های شهوانی را در فیلمتان ایجاد نکنید، و دیدم روی این مسأله، بسیار حساس بودند و فرمودند: «فیلم امام علی (ع) یک مقدار از این جاذبه ها داشت و واقعیت تاریخی اش چنین چیزی نبود؛ این کار را نکنید.» و روی این مسأله تأکید می کردند.
دوباره در یکی از دیدارهای دیگر که مسؤولان دانشگاههای «پیام نور» خدمت ایشان رسیده بودند، پس از ارائه گزارشی، آقا چند تذکر دادند. تذکر مهمشان این بود که فرمودند: «این جوانهایی که در اختیار شما هستند، باید از نظر اخلاقی و مسائل معنوی شان، روی اینها خیلی وقت گذاشت.» و بعد به آنها فرمودند: «باید شما خیلی احساس مسؤولیت کنید؛ یعنی این جزو وظیفه تان است و فقط کار علمی با جوانان نکنید؛ در مسائل دینی شان هم دقت کنید.»

اشداء علی الکفار

هیبت و عظمت ایشان در برخورد با دشمنان و عوطفت و مهربانی نسبت به دوستان، انسان را به یاد این آیه شریفه می اندازد: «اشداء علی الکفار رحماء بینهم ».(3) جمله های زیبایی ایشان دارند که فکر می کنم یکی از نافذترین جمله هاست و بر روحیه ما بسیار اثر می گذارد و آن، این بود : «ما به هیچ وجه از مواضع اصولی دین و انقلابمان عقب نشینی نمی کنیم.» و بعد می فرمایند: «حتی به خاطر خوشایند امریکا که او خوشش بیاید، ما عقب نمی نشینیم از مواضعمان، در مواضع دینمان، آنچه تشخصی داده ایم، سفت و محکم ایستاده ایم و عمل می کنیم.» سپس اضافه می کنند: «دین که می گوییم، نه دینی است که امریکا بیاید و برای ما توضیح دهد؛ دین یعنی همن دینی که خودمان شناختیم. همان مواضع تشیع که شناختیم و فهمیدیم، روی مواضعش محکم ایستاده ایم و عمل می کنیم.» این جمله خیلی برای من جالب بود و امید زیادی را در درون ما روشن کرد.

توصیه ورزش به نوجوانان و جوانان

توصیه های ایشان برای نوجوانان و جوانان، بسیار زیاد است؛ از جمله، توصیه به نماز اول وقت، شرکت در جلسات دعا و اعتکاف، و خواندن کتابهای مذهبی. در جلسه ای نوجوانی آمده بود که حافظ کل قرآن و حدود نه سالش بود. پس از این که آیاتی از قرآن را تلاوت کرد، مورد تحسین ایشان و حاضران قرار گرفت و آقا که روی بازی و ورزش تأکید داشتند. از پدر آن نوجوان پرسیدند: «این آقازاده شما ورزش هم می کند یا نه؟ »او گفت «بله.» سپس آقا فرمودند: «بچه ها بالاخره احتیاج به ورزش و بازی هم دارند. باید ورزش و بازی هم بکنند.»

مواضع اصولی

مواضع مهمی که ایشان برای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران داشتند، بسیار مهم است. البته این مواضع بسیار زیاد است و کم وبیش اطلاع دارید. در مقاطع مختلفی که انقلاب ما با بحرانهای خاصی مواجه می شد، معمولاً با راهنماییها و رهنمودهای ایشان، آن مقاطع بحرانی را پشت سر گذاشته ایم. مناسبتها و روزهای مهم که به طور مرتب در سال با آن مواجه هستیم، مانند انتخابات گوناگونی که در هر مقطعی داشتیم، رهنمودهای ایشان بسیار کارگشا بوده است. یکی از وقایع مهم، جریان کوی دانشگاه بود. در این مقطع، اگر نبود رهنمودهای آقا، تقریباً انقلاب ما با مشکل جدی رو به رو می شد. دشمنان برنامه ای را طرح ریزی کرده و خوشحال بودند که کار انقلاب را یکسره می کنند. اما سخنرانی و مواضع اصولی باعث شد که انقلاب از آن مشکل هم نجات یابد.

کشف توطئه

ایشان روی مواضع اصولی انقلاب بسیار اصرار و پافشاری می کنند؛ بخصوص روی بحث آزادی و آزادی ایی که دین برای جوانان می آورد و این که اصلاً انقلاب ما برای آزادی از اسارت دشمن و غرب بود، و همچنین فرمایشات متعدد آقا درباره ی اصلاح طلبی دینی که شاید کم و بیش اطلاع دارید و دشمنان ما با همین بحث اصلاح طلبی، می خواستند انقلاب ما را به سقوط بکشند و این چیزی است که دیگر به طور رسمی فاش شد. یکی از افراد با سابقه سازمان سیای امریکا، به صورت سری اعتراف کرد که ما بیست سال در شوروی کار کردیم و رهبر شوروی سابق، گورباچف، پس از این که شوروی تجزیه شد، به طور رسمی اعتراف کرد که غرب مرا فریب داد و فریب دادنش هم از این جا شروع شد که اینها گفتند ما باید کلمه اصلاح طلبی را در بین مردم شوروی پخش و از طریق رسانه ها مرتب این اصطلاح را به مردم منتقل کنیم؛ به گونه ای که مردم راضی به وضع موجود نباشند. می دانید هرکس راضی به وضع موجود نباشد، خواسته اش چیز دیگری است. از طریق روزنامه هایی که خود سازمان سیا به آنها پول می داد، این کلمه اصلاح طلبی را بین مردم پخش می کردند.
حتی رهبر شوروی در این موجی که راه افتاده بود، دم از اصلاح طلبی می زد. خود آن جاسوس اعتراف می کند که زمین زیر پایم لرزید و مطمئن شدم که شوروی رو به سقوط است و دیگر کسی نمی تواند آن را نجات دهد، و چنین هم شد. بیست سال اینها این کار را کردند.
در سال 1374 در مورد انقلاب اسلامی ایران نیز، این اعتراف را کردند که ما انقلاب ایران را با همین لفظ اصلاح طلبی، با مشکل مواجه و ساقط می کنیم. آمدند و این لفظ اصلاح طلبی را کم وبیش تو دهن مردم و مسؤولان انداختند و آنها هم حتی دانسته یا ندانسته، شروع کردند به تکرار کردن، سعی می کردند مردم را نسبت به وضع موجود ناراضی نشان دهند، تا این که خواسته های جدیدی را مطرح کنند. بعضی از این خواسته های جدید، مشروع و قانونی بود؛ مانند رسیدگی به وضع معیشتی مردم، اصلاح ساختار اداری و مشکلات معنوی، در هر صورت، سازمان سیاسی آمریکا پیش بینی کرد که درسال 1374 لفظ اصلاح طلبی را که جا بیندازد، این کار، چهارسال بیشتر در طول نمی کشد و پیش بینی شان این بود که سال 1378 دیگر انقلاب اسلامی ایران فاتحه اش خوانده می شود. در حالی که کم و بیش یادتان هست، تنها شخصیتی که وارد این میدان شدند وانقلاب را از این خطر بزرگ هم رهاندند، رهبر معظّم انقلاب بودند. ایشان حدود یک سال و نیم پیش، همه مسؤولان را از سراسر کشور جمع کردند و در آن سخنرانی استثنایی خودشان، تمام نقشه های دشمن را نقش برآب کردند. بصراحت فرمودند: «دشمن فکر کرده این جا مثل شوروی است!» و بعد فرمودند: «اشتباه کرده، این جا با شوروی پنج فرق دارد و...» و آن توضیحاتی که دادند، نمی خواهم این جا عرض کنم. به هرحال، مردم ما تازه متوجه این خطر شدند و این لفظ اصلاح طلبی که گاهی بر در و دیوارها و شعارهای تبلیغاتی این افراد دیده می شود و هنوز هم گاهی بعضی از احزاب آن را تکرار می کنند، فهمیدند منشأش از کجا سرچشمه گرفته و چه کسانی دارند این را ترویج می کنند و چه مقاصدی دارند. در حالی که اصلاح طلبی حقیقتاً متعلق به افراد مؤمن است؛ مؤمنی که خودش صالح و مصلح جامعه است. اما مخالفان دین، آنهایی هستند که در جامعه فساد را ترویج می کنند و قرآن کریم هم می فرماید: «مخالفان هم هیچ وقت خودشان را مفسد نمی دانند؛ «و اذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون».(4)
به هرحال، با درایت، کیاست و هوشمندی رهبر فرزانه انقلاب، این نقشه دشمنان انقلاب، افشا شد و انقلاب ما این مرحله را هم بخوبی و به سلامت گذراند.

حافظه ی قوی

دیگر از نکات مهمی که می توانم خدمت شما عزیزان عرض کنم، حافظه ی قوی آقاست. کم وبیش افرادی که با ایشان در ارتباطند، قوی بودن حافظه ی ایشان را تأیید می کنند و خاطراتی را هم از ایشان در این زمینه دارند. خاطرات زیادی هم بنده دارم.
در یکی از ملاقاتهایی که نسبتاً جلسه ی خصوصی بود و از هرچیزی صحبت می شد، نام هفت، هشت نفر از بزرگان و بعضی از علما برده شد. نام هر عالمی را که اعضای جلسه می بردند، ایشان تاریخ ولادت و رحلتش را می گفتند. حتی درباره ی ی مرحوم حجت الاسلام فلسفی- که واعظ مشهور ایران بودند- صحبت به میان آمد، ایشان فرمودند: «من از آقای فلسفی، سه تاریخ تولد از خودشان شنیدم.» عجیب این بود که هر بار شنیده بودند، به حافظه شان سپرده بودند. فرمودند: «یک بار گفتند 29، بار دیگر گفتند سال 27 و یک بار هم گفتند سال 28.» به هرحال، عجیب این بود که ایشان که سه تاریخ تولد شنیده بودند، همه آنها را به خاطر داشتند.
یک بار دیگر، نامه ای را چند ماه پیش خدمت ایشان داده بودم. در ملاقات بعدی که خدمت ایشان رسیدم، خودم اصلاً نمی خواستم صحبت کنم، اما خودشان ابتدا فرمودند که : «آن نامه ای که آنجا دادید، من این طور و این اقدام را در موردش انجام دادم.» من اصلاً مایل نبودم که در مورد آن نامه صحبت شود؛ اما دیدم حافظه ی ایشان آن قدر قوی است که نامه ای را که چند ماه پیش به ایشان داده بودم، با دقت درباره ی آن صحبت می کنند و بسیار خوشحال شدم.
یک بار خدمت ایشان رسیدم و نکته ای را درباره ی یکی از ادارات عرض کردم. ایشان فرمودند: «بنویس تا من اقدام کنم.» عرض کردم: «نمی خواهم وقت شما را در مورد مسائل جزئی بگیرم؛ دوست دارم که وقت شما صرف جهان اسلام شود.» دیدم ایشان با لطفی که داشتند، فرمودند: «نه، بنویس. اگر مشکلی هست، بنویس و به من بده.»
حافظه ی قوی ایشان، در اجتهادشان بسیار مؤثر است و فکر می کنم یکی از محورهایی که یک مجتهد نیاز دارد، علاوه بر اطلاعات علمی قوی، باید بر تمام اصول فقه احاطه داشته باشد تا بتواند فروع را بر اصول منطبق و حکم فقهی آن را صادر کند. یکی از ابزارهای مهمی که مجتهد نیاز دارد، حافظه ی قوی است. بنده واقعاً لطف الهی را در حق ایشان- که حافظه ی قوی است- دیده ام.
حافظه ی قوی رهبری و احاطه ای که بر تمام مباحث فقهی دارند، باعث می شود که، جواب مسأله فقهی را بسیار سریع بیان کنند. بحمدالله این یکی از ویژگیهای مهم ایشان است و من این را یک لطف الهی در حق معظّم اله می دانم، که در این سنی که قرار دارند و با همه مشکلاتی که اطرافشان را گرفته و احاطه کرده، اما نسبت به اشخاص، کشورها و هر اتفاقی که می افتد، حضور ذهن دارند. یک بار می فرمودند: «من یک دوره قواعد نظامی کل دین را مطالعه کرده ام.»
آن حافظه یقوی ایشان باعث می شود که انسان یک اطمینان قوی نسبت به برخوردهای نظامی ایشان پیدا کند. یکی از مسؤولان کشورهای خارجی خدمت ایشان رسیدند و گزارشی را دادند. وقتی گزارش او به پایان رسید، ایشان دو، سه نکته را از همان کشور برای او گفتند. آن مسؤول می گفت: «من احساس می کنم آقا از من که در آنجا زندگی می کنم، اطلاعاتش بیشتر است.
از کجا اطلاع داشتند، نمی دانم!»
خلاصه، ایشان جامع ویژگیهای زیبا و شیرینی است که مشتاقان فراوان مایلند لحظاتی را به دستبوسی و در خدمت ایشان بگذرانند و از معنویت، نورانیت، اخلاص و صفای ایشان استفاده کنند.(5)

پی نوشت ها :

1- مرحوم حاج احمد آقا خمینی نقل می کنند: وقتی که آیت الله خامنه ای در سفر کره (شمالی) بودند، امام (ره) گزارشهای آن سفر را از تلویزیون می دیدند، از آن منظره دیدار از «کره»، استقبال مردم و با سخنرانیها و مذاکرات خود در آن سفر خیلی جالب بود و امام (ره) گفته بودند «الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند» (روزنامه رسالت 16/3/1368) نقلهای دیگری از خانم زهرا مصطفوی (دختر حضرت امام «ره») و حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی در این زمینه هست که از نقل آنها خودداری می کنیم.
2- تاریخ مصاحبه 19 تیر 1380 می باشد.
3- سوره فتح آیه 29 ترجمه آیه چنین است: رسول خدا و آنان که با او هستند با کافران سرسخت و با مؤمنان، مهربانند.
4- سوره بقره آیه 11 ترجمه آیه چنین است: و هنگامیکه به آنان گفته می شود که در زمین فساد نکنید می گویند ما اصلاح گریم!.
5- این مصاحبه در تاریخ 19 تیر 1380 توسط واحد فرهنگی دانشکده افسری سپاه پاسداران انجام شده و در اختیار این مؤسسه قرار داده شده است.

منبع: موسسه فرهنگی قدر ولایت، چشمه نور، تهران: صاحب کوثر، چاپ سوم، 1388.