فضیلت دعای ابوحمزه ثمالی
دعای ابوحمزه دعایی است که وجود مبارک امام سجاد، زین العابدین علیه السلام در تمام سحرهای ماه مبارک رمضان میخواندند. شایسته است پیروان عترت طاهرین تأسّی کنند و در سحرها بیدار باشند و این دعای نورانی را قرائت نمایند.
نگاهی به دعای ابوحمزه ثمالی
دعای ابوحمزه دعایی است که وجود مبارک امام سجاد، زین العابدین علیه السلام در تمام سحرهای ماه مبارک رمضان میخواندند. شایسته است پیروان عترت طاهرین تأسّی کنند و در سحرها بیدار باشند و این دعای نورانی را قرائت نمایند.
این دعا در جوامع روایی و حدیثی ما آمده، در مصباح کَفعَمی است و در اقبال سیّدبن طاووس نیز وجود دارد. مرحوم سیّدبن طاووس میگوید: با سند خاصی که ما به هارون بن موسیِ تلعلُکبُری داریم، او از حسن بن محبوب سراد و او از ابوحمزه ثمالی نقل میکند. این هارون بن موسیِ تلعکبُری که ابن طاووس سلسله سندش در نقل این دعای نورانی به او ختم میشود، از بزرگان حدیث بوده و مورد وثوق است.
دعا طبق بیان نورانی امام سجاد علیه السلام بهترین عبادت است و ذات اقدس الهه در این آیه مبارکه که فرمود: «ادْعُونی اَستَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذین یَسْتَکْبِرونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین»؛ به سه نکته اشاره کرد. نکته اول این که دعا عبادت است، دوم این که ترک دعا استکبار است و سوم این که خداوند مستکبران را، یعنی تارکان دعا را به دوزخ تهدید کرده است.
اُکبُر از رجال بنام اسلام است. مکان و منطقه مخصوصی به عنوان طَلّ اُکبُری نام گذاری شده است که این هارون بن موسی مال آن منطقه و محدوده خاص است. هارون بن موسیِ طَلّ اُکبُری! او از حسن بن محبوب که هم به صَرّآء و هم به ضَرّآء ملقّب است نقل میکند که او هم موثّق است.
حسن بن محبوب از ثابت بن دینار، مُکنّی به ابوحمزه ثمالی نقل میکند. ابوحمزه ثمالی طبق بیاناتی که از ائمه علیهم السلام رسیده است از نظر زهد، سلمان عصر خود بود. از وجود مبارک امام رضا سلام الله علیه نقل شده است که ابوحمزه ثمالی لقمان عصر خود بود. او چهار امام را اِدراک کرد.
از محضر نورانی چهار امام، معارف الهی را فراگرفت. خدمت امام زین العابدین علیه السلام رسید، شاگردی امام باقر سلام الله علیه افتخار او شد. تلمّذ محضر امام صادق سلام الله علیه بهره او شد و مقداری هم از عصر امام کاظم سلام الله علیه را درک کرد، بنابراین این حدیث نورانی از نظر سند تام است.
گذشته از این که از جهت مضمون و محتوا بسیار بلند است. روایت را از دو جهت میتوان معتبر دانست. یکی از نظر سند که طریق، طریقیت دارد، نه موضوعیت. گاهی ممکن است روایت ضعیف باشد، ولی محتوای او بسیار عمیق و بلند باشد. با خطوط کلّی قرآن و روایات هماهنگ باشد. این هم یک تبیّن علمی است. یعنی انسان وثوق دارد، اطمینان دارد که این مضمون از غیر خاندان عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین نمیرسد و نرسیده است. و این که گفته شد: «إنْ جآءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَاءٍ فَتَبَیَّنُوا» (۲)برای آن است که انسان وثوق پیدا کند این مطلب رسیده است.
این دعا در جوامع روایی و حدیثی ما آمده، در مصباح کَفعَمی است و در اقبال سیّدبن طاووس نیز وجود دارد. مرحوم سیّدبن طاووس میگوید: با سند خاصی که ما به هارون بن موسیِ تلعلُکبُری داریم، او از حسن بن محبوب سراد و او از ابوحمزه ثمالی نقل میکند. این هارون بن موسیِ تلعکبُری که ابن طاووس سلسله سندش در نقل این دعای نورانی به او ختم میشود، از بزرگان حدیث بوده و مورد وثوق است.
دعا طبق بیان نورانی امام سجاد علیه السلام بهترین عبادت است و ذات اقدس الهه در این آیه مبارکه که فرمود: «ادْعُونی اَستَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذین یَسْتَکْبِرونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین»؛ به سه نکته اشاره کرد. نکته اول این که دعا عبادت است، دوم این که ترک دعا استکبار است و سوم این که خداوند مستکبران را، یعنی تارکان دعا را به دوزخ تهدید کرده است.
اُکبُر از رجال بنام اسلام است. مکان و منطقه مخصوصی به عنوان طَلّ اُکبُری نام گذاری شده است که این هارون بن موسی مال آن منطقه و محدوده خاص است. هارون بن موسیِ طَلّ اُکبُری! او از حسن بن محبوب که هم به صَرّآء و هم به ضَرّآء ملقّب است نقل میکند که او هم موثّق است.
حسن بن محبوب از ثابت بن دینار، مُکنّی به ابوحمزه ثمالی نقل میکند. ابوحمزه ثمالی طبق بیاناتی که از ائمه علیهم السلام رسیده است از نظر زهد، سلمان عصر خود بود. از وجود مبارک امام رضا سلام الله علیه نقل شده است که ابوحمزه ثمالی لقمان عصر خود بود. او چهار امام را اِدراک کرد.
از محضر نورانی چهار امام، معارف الهی را فراگرفت. خدمت امام زین العابدین علیه السلام رسید، شاگردی امام باقر سلام الله علیه افتخار او شد. تلمّذ محضر امام صادق سلام الله علیه بهره او شد و مقداری هم از عصر امام کاظم سلام الله علیه را درک کرد، بنابراین این حدیث نورانی از نظر سند تام است.
گذشته از این که از جهت مضمون و محتوا بسیار بلند است. روایت را از دو جهت میتوان معتبر دانست. یکی از نظر سند که طریق، طریقیت دارد، نه موضوعیت. گاهی ممکن است روایت ضعیف باشد، ولی محتوای او بسیار عمیق و بلند باشد. با خطوط کلّی قرآن و روایات هماهنگ باشد. این هم یک تبیّن علمی است. یعنی انسان وثوق دارد، اطمینان دارد که این مضمون از غیر خاندان عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین نمیرسد و نرسیده است. و این که گفته شد: «إنْ جآءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَاءٍ فَتَبَیَّنُوا» (۲)برای آن است که انسان وثوق پیدا کند این مطلب رسیده است.
وثوق به صحت مطلب گاهی از راه طریق است و گاهی از نظر متن. ولی در اینجا جامع بین طریق و محتواست. یعنی هم سند معتبر است، و هم مضمون و محتوا.
مطلب دیگر آن است که دعا طبق بیان نورانی امام سجاد سلام الله علیه بهترین عبادت است و ذات اقدس اله در این آیه مبارکه که فرمود: «ادْعُونی اَستَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذین یَسْتَکْبِرونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین»؛ به سه نکته اشاره کرد. نکته اول این که دعا عبادت است. دوم این که ترک دعا استکبار است. سوم این که خداوند مستکبران را، یعنی تارکان دعا را به دوزخ تهدید کرده است. این بیان از امام سجاد سلام الله علیه در صحیفه سجادیه او نقل شده است.
مطلب سوم آن است که همان طوری که قرآن «یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً، یَنْطِقُ بَعضُهُ بِبَعض، یَشهَدُ بَعضُهُ بِبَعض»، آیات را باید با یکدیگر تفسیر کرد. ادعیه این چنین است، احادیث این چنین است، روایات دیگر این چنین است. اگر ما خواستیم دعاها را خوب تفسیر کنیم، باید از یکدیگر کمک بگیریم. برخی از دعاها شاهد و مفسّر دیگرند. مخصوصاً آنچه که از امام سجاد سلام الله علیه در این زمینه رسیده است. یعنی صحیفه سجادیه یک شرح نورانی است برای دعای ابوحمزه ثمالی. این دعا که امام سجاد را با سائر ادعیه آن وجود مبارک میتوان به خوبی حل کرد.
مطلب بعدی آن است که در غالب این ادعیه کلمه بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم در طلیعه و آغازش نیست. با این که به ما دستور دادند هر کاری که شروع میکنید اول نام ذات أقدس إله را ببرید. پاسخ این سوال این است که هر کاری را باید به نام خدا شروع کرد. نام خدا گاهی به صورت بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم است، گاهی به صورت اذکار و اُوراد دیگر . هیچ دعایی نیست که بدون نام خدا شروع شده باشد. همین دعای ابوحمزه ثمالی گرچه اولش بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ندارد، اما اول «الهی» و مانند آن است. خدایا! «الهی! لا تُؤدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکْ وَلا تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکْ». پس به نام خدا شروع شده است؛ چون به نام شروع شده است، مشمول آن احادیثی نخواهد بود که هر کاری که به نام خدا شروع نشده است، ابتر و بی نتیجه است.
مطلب دیگر آن است که دعا طبق بیان نورانی امام سجاد سلام الله علیه بهترین عبادت است و ذات اقدس اله در این آیه مبارکه که فرمود: «ادْعُونی اَستَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذین یَسْتَکْبِرونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین»؛ به سه نکته اشاره کرد. نکته اول این که دعا عبادت است. دوم این که ترک دعا استکبار است. سوم این که خداوند مستکبران را، یعنی تارکان دعا را به دوزخ تهدید کرده است. این بیان از امام سجاد سلام الله علیه در صحیفه سجادیه او نقل شده است.
مطلب سوم آن است که همان طوری که قرآن «یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً، یَنْطِقُ بَعضُهُ بِبَعض، یَشهَدُ بَعضُهُ بِبَعض»، آیات را باید با یکدیگر تفسیر کرد. ادعیه این چنین است، احادیث این چنین است، روایات دیگر این چنین است. اگر ما خواستیم دعاها را خوب تفسیر کنیم، باید از یکدیگر کمک بگیریم. برخی از دعاها شاهد و مفسّر دیگرند. مخصوصاً آنچه که از امام سجاد سلام الله علیه در این زمینه رسیده است. یعنی صحیفه سجادیه یک شرح نورانی است برای دعای ابوحمزه ثمالی. این دعا که امام سجاد را با سائر ادعیه آن وجود مبارک میتوان به خوبی حل کرد.
مطلب بعدی آن است که در غالب این ادعیه کلمه بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم در طلیعه و آغازش نیست. با این که به ما دستور دادند هر کاری که شروع میکنید اول نام ذات أقدس إله را ببرید. پاسخ این سوال این است که هر کاری را باید به نام خدا شروع کرد. نام خدا گاهی به صورت بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم است، گاهی به صورت اذکار و اُوراد دیگر . هیچ دعایی نیست که بدون نام خدا شروع شده باشد. همین دعای ابوحمزه ثمالی گرچه اولش بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ندارد، اما اول «الهی» و مانند آن است. خدایا! «الهی! لا تُؤدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکْ وَلا تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکْ». پس به نام خدا شروع شده است؛ چون به نام شروع شده است، مشمول آن احادیثی نخواهد بود که هر کاری که به نام خدا شروع نشده است، ابتر و بی نتیجه است.
شرح حضرت آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی
أَعوذُ باهللِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسمِ اهللِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ و صَلَّی اللَهُ عَلَی محمَّد و آلِهِ الطّاهِرینَ وَ لَعنَةُ اللَهِ عَلَی أَعدَائِهِم أَجمَعینَ مِنَ اآلنَ إِلَی قیامِ یومِ الدّین
ابتالءات و تربیت سالکین راه خدا
منزلت أبوحمزه ثمالى دعای ابوحمزه ثمالی: »ابوحمزه« از اصحاب حضرت سجّاد علیه السّالم و از اصحاب حضرت امام محمّد باقر علیه السّالم است؛ )1 )و علّت اینکه این دعا به نام ابوحمزه ثمالی معروف شده، چون ـ طبق روایتی که مرحوم شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجّد دارد ـ این دعا را ابوحمزه ثمالی از حضرت سجّاد روایت کرده؛ و روایت کرده است که حضرت سجّاد علیه السّالم در شبهای ماه مبارک رمضان بیشترِ از شب را نماز میخواندند و وقتی که از نمازها فارغ میشدند آن وقت این دعا را میخواندند.
حاال إن شاء اهلل به خواست خدا اگر توفیق باشد ما هر شب یک چند فقره از این دعا را معنا میکنیم. إِلَهِی الَ تُؤَدِّبنِی بِعُقُوبَتِک وَ الَ تَمکر بِی فِی حِیلَتِک مِن أینَ لِی الخَیرُ یا رَبِّ وَ الَیوجَدُ إِالَّ مِن عِندِک، وَ مِن أینَ لِی النَّجَاةُ وَ الَ تُستَطَاعُ إِالَّ بِک، الَ الَّذِی أحسَنَ استَغنَی عَن عَونِک وَ رَحمَتِک، وَ الَ الَّذِی أسَآءَ وَاجتَرَأ عَلَیک وَ لَم یرضِک خَرَجَ عَن قُدرَتِک.)2) إِلَهِی الَ تُؤَدِّبنِی بِعُقُوبَتِک »ای پروردگار من! ای خدای من! مرا أدب نکن به عقوبتی که به من میکنی.« وَ الَ تَمکر بِی فِی حِیلَتِک »در آن حَذاقت و حدّت نظری که در امور من داری با من مکر مکن و خدعه نکن.« از اینجا استفاده میشود که ممکن است خداوند علی أعلی انسان را به عقوبت ادب کند و در امر انسان حیله کند، در حیلهای که در امر انسان میکند، مکر کند.
حاال إن شاء اهلل به خواست خدا اگر توفیق باشد ما هر شب یک چند فقره از این دعا را معنا میکنیم. إِلَهِی الَ تُؤَدِّبنِی بِعُقُوبَتِک وَ الَ تَمکر بِی فِی حِیلَتِک مِن أینَ لِی الخَیرُ یا رَبِّ وَ الَیوجَدُ إِالَّ مِن عِندِک، وَ مِن أینَ لِی النَّجَاةُ وَ الَ تُستَطَاعُ إِالَّ بِک، الَ الَّذِی أحسَنَ استَغنَی عَن عَونِک وَ رَحمَتِک، وَ الَ الَّذِی أسَآءَ وَاجتَرَأ عَلَیک وَ لَم یرضِک خَرَجَ عَن قُدرَتِک.)2) إِلَهِی الَ تُؤَدِّبنِی بِعُقُوبَتِک »ای پروردگار من! ای خدای من! مرا أدب نکن به عقوبتی که به من میکنی.« وَ الَ تَمکر بِی فِی حِیلَتِک »در آن حَذاقت و حدّت نظری که در امور من داری با من مکر مکن و خدعه نکن.« از اینجا استفاده میشود که ممکن است خداوند علی أعلی انسان را به عقوبت ادب کند و در امر انسان حیله کند، در حیلهای که در امر انسان میکند، مکر کند.
معنی دقیق مکر خدا و عقوبت پروردگار برای ادب کردن انسان
حاال باید دید معنی مکر چیست؟ و عقوبت پروردگار برای ادب کردن انسان کدام است؟ »خدایا مرا ادب نکن به عقوبت خودت!« نمیگوید: مطلقا مرا ادب نکن، به عقوبت مرا ادب نکن. پس معلوم میشود خدا ممکن است انسان را ادب کند به عقوبت و ادب کند به غیر عقوبت؛ آن وقت تقاضا میدهد که مرا به عقوبت ادب نکن. خیلی جمله، جمله غریبی است! خیلی پر معناست این جمله! چه قِسم؟ مگر ممکن است خدا انسان را ادب کند به عقوبت؟
عقوبت یعنی عقاب؛ یعنی گوشمالی و تنبیه. أدب یعنی در صراط مستقیم وارد شدن، و کار انسان معتدل شدن، و به هوش آمدن و متنبّه شدن. بخالف افرادی که ادب ندارند ـ حاال ادب در هر موردی به مناسبت خود اوست ـ یعنی در صراط مستقیم نیستند؛ یا جنبه افراط دارند، یا جنبه تفریط دارند، یا تند میروند، یا کند میروند، یا شرائط و آداب آن محلّ و مجلس را مالحظه نمیکنند، یا غافلند و جاهلند از شأن موال و متنبّه نیستند؛ اینها آن افرادی هستند که به شرائط عبودیت و مولویت واقف نیستند؛ و شخصی که ادب دارد، یعنی آن کسی که این جهات را میداند، واقف به این جهات است؛ و البتّه در صراط عبودیت، بنده باید دارای ادب باشد؛ چون بیادب را که به حرم پروردگار راه نمیدهند. آن وقت خداوند علیّ أعلی که نظر رحمت با بندگان خود دارد، آنها را که میخواهد به حرم خود راه بدهد و روی صفت رحیمیتِ خود راهی برای آنها به نشأه دیگر باز کند، و راه مناجات آنها را با خود بگشاید، مسلّم باید آنها را ادب کند دیگر!
تا بعد از اینکه آنها ادب شدند آن وقت روابط بین بنده و موال بر اساس عبودیت و ربوبیت محفوظ میماند؛ و بنده قابلیت پیدا میکند که در صراط مناجات پروردگار بایستد و با او ردّ و بدل کند؛ این مال بندهایست که دارای ادب باشد. حاال آن افرادی که ادب ندارند آنها از رحمت خدا دورند و بحث در آنجا نیست؛ و معلوم میشود که ادب خیلی امر مهمّی است که خود حضرت سجّاد علیهالسّالم میفرماید: مرا که ادب میکنی، باید بکنی ولی به عقوبتت ادب نکن؛ پس ادب الزم است و بیادبی خیلی بد است، از همه چیز در راه سیر و سلوک بدتر بیادبی است؛ چون همین که بنده از صراط ادب خارج شد، غیرت موال موجب درخشیدن برق غیرت و حمیت میشود و آن بنده را بکلّی از درجات و از ادّعاها ساقط میکند.
عقوبت یعنی عقاب؛ یعنی گوشمالی و تنبیه. أدب یعنی در صراط مستقیم وارد شدن، و کار انسان معتدل شدن، و به هوش آمدن و متنبّه شدن. بخالف افرادی که ادب ندارند ـ حاال ادب در هر موردی به مناسبت خود اوست ـ یعنی در صراط مستقیم نیستند؛ یا جنبه افراط دارند، یا جنبه تفریط دارند، یا تند میروند، یا کند میروند، یا شرائط و آداب آن محلّ و مجلس را مالحظه نمیکنند، یا غافلند و جاهلند از شأن موال و متنبّه نیستند؛ اینها آن افرادی هستند که به شرائط عبودیت و مولویت واقف نیستند؛ و شخصی که ادب دارد، یعنی آن کسی که این جهات را میداند، واقف به این جهات است؛ و البتّه در صراط عبودیت، بنده باید دارای ادب باشد؛ چون بیادب را که به حرم پروردگار راه نمیدهند. آن وقت خداوند علیّ أعلی که نظر رحمت با بندگان خود دارد، آنها را که میخواهد به حرم خود راه بدهد و روی صفت رحیمیتِ خود راهی برای آنها به نشأه دیگر باز کند، و راه مناجات آنها را با خود بگشاید، مسلّم باید آنها را ادب کند دیگر!
تا بعد از اینکه آنها ادب شدند آن وقت روابط بین بنده و موال بر اساس عبودیت و ربوبیت محفوظ میماند؛ و بنده قابلیت پیدا میکند که در صراط مناجات پروردگار بایستد و با او ردّ و بدل کند؛ این مال بندهایست که دارای ادب باشد. حاال آن افرادی که ادب ندارند آنها از رحمت خدا دورند و بحث در آنجا نیست؛ و معلوم میشود که ادب خیلی امر مهمّی است که خود حضرت سجّاد علیهالسّالم میفرماید: مرا که ادب میکنی، باید بکنی ولی به عقوبتت ادب نکن؛ پس ادب الزم است و بیادبی خیلی بد است، از همه چیز در راه سیر و سلوک بدتر بیادبی است؛ چون همین که بنده از صراط ادب خارج شد، غیرت موال موجب درخشیدن برق غیرت و حمیت میشود و آن بنده را بکلّی از درجات و از ادّعاها ساقط میکند.
ادب یعنی استوار بودن در مقام و راه
ادب یعنی استوار بودن در مقام. انسان کالمی زیاد نگوید، کم نگوید، توصیف نکند موال و خدای خود را به یک اوصافی که خودش قائل نیست و خودش متحمّل نیست؛ آنطور خدا را توصیف بکند که واقعاً معتقد است نه بیشتر، و لو بیشتر خدا دارد امّا این توصیف نکند. نگوید خدایا قربانت بشوم! خُب میگوید: بیا بشو! کی میخواهد برود بشود؟ بیخودی قربانت بشوم دیگر! حاال برای رفیق آدم بگوید قربانت بشوم مهمّ نیست؛ چون هیچ وقت او نمیگوید بیا بشو! و اگر بنا بود که عالم دنیا هم مانند عوالم دیگر، هر حرفش روی حساب و کتاب بود، آن وقت معلوم میشد اینهائی که قربان همدیگر میشوند، بین مشرق و مغرب بینشان فاصله است و از همدیگر دور میشوند، اگر بنا بود که این کلمات بر منصّه حقیقت مینشست و موضع خودش را پیدا میکرد. خدایا تو چنینی، تو چنانی، ما را عذاب کن آنچه ما میخواهیم به ما بده! ما را ببَر در جهنّم امّا از رحمت مالقات خود و زیارت خودت ما را دور نکن! هر عذابی و هر مسکنتی به ما بدهی ما راضی هستیم، امّا ما را به مقام فناء برسان، ما را به مقام وصل برسان! ما را به جمال خودت نائل گردان! بله؟! خدا میگوید: چی میگوئی؟! هر عذابی میخواهی تو را بکنم؟ هر بدبختیای بتو بدهم؟ بسم اهلل، حاضر باش! تعارف که نداره دیگر.
منبع:
1. فرهنگ نیوز
2. متقین pdf
منبع:
1. فرهنگ نیوز
2. متقین pdf
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}