استیون اسپیلبرگ

اسیتون اسپیلبرگ در روز هیجدهم دسامبر 1946 شهر سن سینایی(1)از توابع در ایالت اوهایوی آمریکا که عمده یهودیان مهاجر اروپایی در آن ساکن بوده از پدر و مادری یهودی به نامهای آلن و لیا به دنیا آمد.لیا مادرش در آن روزگاه یک نوازنده پیانو بود که آهنگ های کلاسیک می زد، اما هیچ وقت به عنوان یک نوازنده حرفه ای شناخته نشد.وقتی استیون در شش سالگی همراه پدرش به سینما رفت و فیلمی از مسسیل ب.دمیل را روی پرده دید تصمیم خود را گرفت و به خودش قول داد که کارگردان شود.پدر و مادر مذهبی اش به شدت تلویزیون نگاه کردن او را کنترل می کردند تا او به سن مناسبی نرسید اجازه پیدا نکرد به تماشای سریال های پلیسی و دلهره آور بنشیند.هیچ وقت در مدرسه شاگرد اول نمی شد و هیچ وقت هم اهل ورزش نبود.گاهی او پدرش خانه را ترک می کردند و می رفتند به جایی که بتوان باران شهاب سنگ ها را به خوبی تماشا کرد.این صحنه استیون را برانگیخت تا گوشه چشمی به فضاشناسی هم داشته باشد.زمانی که پدرش یک دوربین هشت میلی متری خرید تا فیلم خانوادگی بگیرد، چندان با دوربین آشنا نبود و استیون که می دید پدرش چم و خم کار را بلد نیست، دوربین را از او گرفت و چندی بعد فیلمی را به نام آخرین خرابی قطار را ساخت.پس از آن چند فیلم دیگر ساخت و سعی کرد داستان پردازی را وارد آن ها کند.کم کم پروژکتوری هم پیدا شد و استیون فیلم هایش را به نمایش گذاشت و بلیت فروخت.مادر و خواهرانش هم پاپ کورن می فروختند.چند سال بعد فیلم کوتاه فرار از ناکجا آباد را ساخت که در یک مسابقه محلی برنده جایزه پنجاه دلاری شد.
استیون زمانی که به هفده سالگی رسید تصمیم گرفت از استودیوی یونیورسال دیدن کند.همان جا فرصتی پیش آمد تا با جان فورد استاد مسلم فیلمسازی دیدار کند فورد هم که دید او علاقه زیادی به سینما دارد حسابی تشویقش کرد.کمی بعد یک فیلم علمی تخیلی به نام نور آتش ساخت که به شدت جاه طلبانه بود.فیلم به طریقه رنگی فیلم برداری شد و موسیقی متن هم داشت.پدرش به خاطر او یک شب اسکاتس دیل را اجاره کرد و فیلم به نمایش درآمد.استقبالی که از فیلم شد فوق العاده بود.(2)
اسپیلبرگ که در سن 18 سالگی فیلم دیگری را به نام مبارزه به معرض نمایش گذاشت.
داستان فیلم درباره ی یک مرد یهودی است که در تجارت شکست می خورد و تصمیم می گیرد.به سرزمین موعود یعنی فلسطین مهاجرت کند.این فیلم در آمریکا کمترین توفیقی به دست نیاورد.از این رو یک توزیع کننده یهودی آن را به انگلستان برد و در آنجا به نمایش گذارد.ولی باز هم شکست خورد و از استقبال عمومی بی نصیب ماند.با این حال توزیع کننده یهودی از حمایت از اسپیلبرگ دست برنداشت و از او خواست تا باز هم فیلم بسازد.(3)
پس از آن اسپیلبرگ در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا و در رشته سینما مشغول به تحصیل شد.وی در دوره ی دانشجویی با ساخت فیلم کوتاه آمبلین مورد توجه اهالی هنر قرار گرفت و به عنوان دستیار کارگردان، جذب تلویزیون آمریکا شد.(4)
اسپیلبرگ نیز با شور و شوق عجیبی دومین فیلمش را با نام رهایی بر روی پرده سینما برد و در آن صحنه های جدال خونین میان حیوانات درنده و مردم یک شهر آرام به تصویر کشید.وی درباره ی این فیلم گفت:
«مردم شهر آرام، مظلومان و مستضعفان زمین یعنی یهودیانند و حیوانات درنده همان نازیها و عربهای تروریست هستند که می خواهند آرامش یهودیان را بر هم بزنند.(5)»
این سخنان به قدری توهین آمیز و وقیح بود که یکی از منتقدین آمریکای در پاسخ به این اظهارات اسپیلبرگ گفت:
«چرا شما در این فیلم، درباره کشتار سرخ پوستان به دست آمریکایی ها چیزی نگفتید؟!»
پس از چند سال، ظرافت فیلم سازی اسپیلبرگ نقل محافل شد.کاگردانی چند قسمت از سریال گالری شب، مارکوس ویلبی پزشک محله، نام بازی و کلمبو را به او سپرده شد.
اسپیلبرگ با خواندن فیلمنامه ریچارد ماتیسن درباره رویارویی یک راننده سواری و یک راننده کامیون، توانست نظر شبکه تلویزیونی A.B.C را جلب کند و آن ها تهیه کنندگی دوئل را به عهده گرفتند.(6)وی با ساخت این فیلم در سال 1971 توانست وجهه ای جهانی برای خود کسب کند.(7)با دیدن فیلم، کمپانی یونیورسال حقوق آن را خرید و از اسپیلبرگ خواست تا صحنه هایی دیگر را به آن اضافه کند و فیلم را روانه پرده سینماها کنند.سه سال بعد از فیلم دوئل، وی فیلم شوگرلندا اکسپرس را ساخت.هزینه ی ساخت این فیلم سه میلیون دلار بود ولی سیزده میلیون دلار فروش کرد.این فیلم چندان نظر منتقدان را جلب نکرد اما اسپیلبرگ کوشید ایده اصلی فیلم یعنی علاقه رسانه ها به جنایتکاران را در کارهای بعدی اش هم تکرار کند.در سال 1975 فیلم آرواره ها را ساخت که روی شایدر و ریچارد دریفوس در آن بازی کردند.هزینه ساخت این فیلم ده میلیون دلار بود
در حالی که در کمال شگفتی فیلم چهارصد و شصت میلیون دلار فروش کرد و نام اسپیلبرگ در صدر کارگردانان زنده جهان قرار گرفت.
فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم که در سال 1977 ساخته شد.نشان داد که او شیفته فضا و فضاشناسی است.ما هر چند با یکی از شخصی ترین فیلمهای او رو به رو هستیم اما آشکارا رگه هایی از اندیشه های سینمایی جورج لوکاس را هم می توان در این فیلم کشف کرد.این فیلم، دویست و هفتاد میلیون دلار فروش کرد و همه از دین فرانسواتروفو کارگردان فیلم موج نوی فرانسه در این فیلم شگفت زده شدند.
فیلم 1941 با فروش نود میلیون دلاری اش یک شکست مسلم برای اسپیلبرگ محسوب می شد.فیلم داستان ژنرالی است که اعتنایی به دور و برش ندارد و فقط می خواهد کارتون رامبو را تماشا کند.دو سال بعد، اسپیلبرگ فیلم مهاجمان صندوقچه گمشده را ساخت.(8)» در این فیلم مسلمانان مصری، جاسوس نازیها و آدمهایی بدکاره معرفی شده اند.سپس شخصیت ایندیانا جونز را آفرید.باستان شناسی خوشگذاران که درگیر ماجراهای فوق العاده می شود.در عین حال فیلم، آزمونی بود تا هریسن فورد قدرت بازیگری اش را به رخ بکشد و شوخ طبعی و با مزه بودنش راز به همه ثابت کند.
اسپیلبرگ با ساخت فیلم E.T ئی.تی-موجود ماورای زمینی-در سال 1982 وارد دوران جدیدی شد.وی توانست بسیاری از اعتقادات یهودی را در این فیلم بگنجاند.«پس از این بود که ئی.تی به امضای اسپیلبرگ تبدیل شد و کوکان هم نام او را حفظ کردند.فیلم، تلفیقی از فانتزی و واقعیت بود.پرداخت آن چنان دقیق بود که هم هاز دیدنش لذت بردند.فروش فوق العاده فیلم در مقابل بودجه اندک اش سرنوشت اسپیلبرگ را تا حدودی تغییر داد و به مسیر دیگری
انداخت.(9)»
وی در مورد ئی.تی می گوید:
«این فیلم درباره ی دوست داشتن است.درباره چیزی است به نام محبت که کم دارد از یادمان می رود.درباره این است که چرا در روزگار ما دوست داشتن دارد محو می شود.این روزها فنّاوری جای همه چیز را گرفته، ایرادی هم ندارد.به نظرم اگر ئی.تی بتواند درس دوس داشتن را به یادمان بیاورد، به هدف خود نزدیک شده است.
ئی.تی اهل زمین نیست، ماوراء زمینی است.همه چیزش با ما فرق دارد.به ویژه نفس کشیدنش.هر چیزی که داستان فیلم طلب کند، باید از آن استفاده کرد.جدا از این، داستان ما تخیّلی هم هست و خب، همه این چیزها به تخیّل راه پیدا می کنند.(10)»
پس از فیلم ئی.تی دو سال طول کشید تا اسپیلبرگ فیلم بعدی اش را بسازد فیلم ایندیانا جونز و معبد مرگ دنباله ای بود بر فیلم مهاجمان صندوقچه گمشده، اما به لحاظ داستانی مقدمه آن حساب می شود.اسپیلبرگ کوشید همه آن چیزهایی که بچه ها دوست دارند در فیلمش بگنجاند.از سیخ کباب پزی گرفته تا اتاقی که حشرات عظیم و خزنده در آن حرکت می کردند.یک سال بعد، بر اساس رمانی از آلیس واکر، فیلم رنگ ارغوانی را ساخت تا دلبستگی اش به داستان های سنگین رانشان دهد.فیلم هیچ جایزه ای نبرد و همه از سوزناک بودن اش گله کردند.سه سال بعد یعنی در سال 1987 اسپیلبرگ فیلم امپراطوری خورشید را کارگردانی کرد، فیلمی که در کارنامه او معمولاً فراموش می شود اما عملاً یک فیلم حماسی است که داستان اش در سال 1941 اتفاق می افتد.سال 1989 برای او
سال خوبی بود چون در این سال دو فیلم ساخت.اولی ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی بود و دومی همیشه.آخرین قسمت ایندیانا جونز به گمان بعضی ها به پای قسمت اول و دوم نرسید اما به گمان بعضی دیگر هیچ جوری نمی توان صحنه های اکشن و صحنه های کمدی بکوب بکوب اش را فراموش کرد.فیلم همیشه داستان سوزناک و منحصر به فردی دارد و در عین حال یکی از آخرین فیلم هایی است که اُدری هپبرن در آن بازی می کند.اسپیلبرگ در سال 1991 فیلم هوک را با بازی داستین هافمن، رابین ویلیامز جولیا رابرتز ساخت که اصلاً فیلم موفقی از آب درنیامد.خود او در آن سال ها گفته بود به نظرش داستان زیاد بچگانه شده اما مسئله این بود که شخصیت اصلی فیلم مردی سی ساله بود و هیچ بچه ای به سرنوشت مرد سی ساله اهمیت نمی دهد.پارک ژوراسیک محصول 1994 برای اوج فروش بود ک نهصد و سیزده میلیون دلار دایناسورهای فیلم، فروش آن را تضمین کردند و پول زیادی را به جیب اسپیلبرگ ریختند.(11)
در همان سال او فیلم فهرست شیندلر راساخت.البته چندین سال پیش یک دلال یهودی که آثار قبلی اش را مورد حمایت قرار داده بود به او گفته بود که اگر فیلمی در مورد درد و رنج یهودیان در جنگ جهانی دوم بسازد، توجه تمام یهودیان جهان به سوی او جلب شد و فیلمش به بزرگترین و مهم ترین سند رنجها و محنت های قوم یهود تبدیل می شود.
اسپیلبرگ هم پس از چندین سال کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی، این پیشنهاد را به رومن پولانسکی داد.ولی هنگامی که پولانسکی با‌ آن مخالفت کرد سرانجام خودش در سال 1994 فیلمبرداری این فیلم را آغاز کرد.
روزنامه های رژیم صهیونیستی با تیتر درشت، خبر آغاز ساخت فیلم را منتشر کردند و عزر وایزمن رئیس جمهور وقت رژیم صهیونیستی، در فرودگاه بن
گورین شخصاً از اسپیلبرگ استقبال کرد تا حمایت کامل رژیمش را از این فیلم، به وی اعلام نماید.
وایزمن حتی برای به اصطلاح تبریک فیلم، یک خاخام یهودی را با وی به لهستان فرستاد تا در تمام لحظات فیلمبرداری در کنارش باشد.این خاخام، شنبه هر هفته را تعطیل می کرد و با تیم سازنده ی فیلم نماز می خواند و همیشه به آنها می گفت:
«این فیلم شما را به خداوند متعال نزدیک می سازد و شما از مقربان درگاه او هستید.(12)»
اما موضوع فیلم چیست؟
«یهودیان برای کسب همدردی جهانیان با رژیم اشغالگر قدس از تکرار نغمه برخاسته از رنجهای خود در کوره های آدم سوزی نازی و آوارگی در دیگر سرزمینها خسته نشده و نمی شوند و این موضوعی است که فیلم حول محور آن می چرخد.اما مسأله جدید و قابل توجه، حجم انبوه امکانات انسانی و مادی است که در تصویر برداری و پرداختن به موضوع، مورد استفاده قرار گرفته و احساسات قویترین انسانها را تحریک کرده و آنها را به اشک ریختن در برابر آنچه که برای این یهودیان بیچاره اتفاق می افتد وامی دارد.(13)»
فیلم با عبارت «هنوز هم اسرائیلیان در هر جا که باشند خاطره مردی بزرگ و قهرمانی ملی چون شیندلر را زنده نگه می دارند»به پایان می رسد.این فیلم در آن واحد در تمامی نقاط جهان بجز کشورهای عربی به نمایش درآمد.برخی از کشورهای عربی مانند لیبی، تونس و سوریه از ابتدای شروع تبلیغات فیلم، آن را یک فیلم صهیونیستی و مملو از اکاذیب به شمار آوردند.(14)
پس از ساخت فیلم فهرست شیندلر، اسپیلبرگ مورد حمایت مادی رژیم صهیونیستی و محافل صهیونیستی آمریکا قرار گرفت.وی به پشتوانه این کمکها و حمایت های مالی صهیونیستها توانست در صدر ثروتمندترین سینماگران هالیوود قرار گیرد.
مجله آمریکایی فروبس در سال 1994 درباره اسپیلبرگ و میزان درآمد و ثروتش نوشت:
در طول تاریخ کارگردانان نابغه، اولین بار است که نام وی(اسپیلبرگ)در صدر لیست گرانترین ستاره گان هالیوود قرار می گیرد.
به نوشته این مجله اسپیلبرگ در سال 1994 با کسب درآمدی بالغ بر 335 میلیون دلار در ردیف پُردرآمدترین ستارگان سینما قرار گرفت.(15)
اسپیلبرگ در سال 1997 بعد از ساخت فیلم دنیای گمشده:پارک ژوراسیک ، فیلم آمیستاد را با بازی مورگان فریمن و آنتونی هاپکینز ساخت که فروش ناچیزی کرد، هر چند خیلی ها آن را شاهکار دانستند.
فیلم نجات سرباز رایان که یک سال پس از فیلم آمیستاد ساخته شد مسیر سینمای جنگ را در جهان تغییر داد و نشان داد می توان جنگ را با شکوه تصویر کرد.
اسپیلبرگ، با این فیلم طولانی ترین جنگ را که تا کنون تاریخ سینما به خود دیده است به روی صحنه آورد.این فیلم روایت پیاده شده نیروهای متفقین در نورماندی است که سرآغاز شکست کامل ارتش هیتلری در جنگ جهانی دوم شد.وی در مصاحبه با مجله اشپیگل آلمان در خصوص این فیلم در جواب این سوال که آیا شما به عنوان یک یهودی سعی نکردید مطالبی را درباره ی این فیلم بازسازی کنید که از جلوه یبیشتری برخوردار باشد اظهار داشت:
«در واقع دیر زمانی بود که داستانهای جنگ جهانی دوم مرا مجذوب خود ساخته بود.چون پدر81 ساله من نیز در آنجا جنگیده بود.از طرفی من حدود 3 سال بر روی فیلم فهرست شیندلر وقت صرف کرده ام.و این امر باعث شد که بتوانم موضوع فیلم جدید را بیشتر لمس کنم.من دوربین های افراد زیادی را به تمام نقاط جهان فرستادم تا در این باره اطلاعات ارزنده ای به دست آورند و باید این موضوع برای بازماندگان به ارث گذاشته می شد(16)»
در اواخر دهه 90 قرن بیستم، انجمن منتقدان فیلم آمریکا با بررسی و اظهار نظ در مورد آثار سینمایی ساخته شده در سال های دهه نود میلادی، استون اسپیلبرگ را بهترین فیلمساز این سالها تشخیص دادند.
منتقدان آمریکایی با ارزشگذاری محصولات سینمایی ده سال آخر قرن بیستم،فهرستی به عنوان بهترین آثار این دهه ترتیب دادند که فیلم بهرست شیندلر استیون اسپیلبرگ در صدر آن جای دارد.این فیلم که به ماجرای کشتار یهودیان در سالهای تسلیم نازیسم بر اروپا می پردازد در سال 1993 با کسب هفت جایزه اسکار عنوان بهترین فیلم سال را دریافت کرد.
بلافاصله پس از فیلم فهرست شیندلر و در مقام دوم جدول بهترین فیلمهای دهه نود، فیلم نجات سربازان رایان، آخرین ساخته اسپیلبرگ قرار دارد.این فیلم نیز -که داستان آن در بستر حوادث دوران حمله متفقین به ساحل نورماندی فرانسه در سال 1944 جریان پیدا می کند-در سال 1999 پنج جایزه اسکار کسب کرد.بسیاری از اهل سینما معتقد بودند که عنوان بهترین فیلم سال باید به جای شکسپیر عاشق به این فیلم داده می شد که جوایز مهمتری نسبت به فیلم شکسپیر عاشق کسب کرده بود.
بدین ترتیب اسیون اسپیلبرگ به عنوان فیلمسازی که دو فیلم او، رده های نخستین را در میان بهترین فیلمهای دهه نود اشغال کرده اند بهترین کارگردان این دهه به شمار می رود.
اسپیلبرگ همچنین در ردیف معدود سینما گرانی جای دارد که توانسته اند سه بار افتخار دریافت جایزه اسکار را نصیب خود سازند.در میان سینما گران برجسته جهان، او بیش از هر کس دیگری به موضوع یهودی ستیزی و کشتار یهودیان پرداخته و اکنون نیز در حال ساخت سری فیلمهای مستندی در مورد همین موضوع است.عده ای بخشی از پیشرفت او را در سینما مرهون همین خدماتی می دانند که در حق یهودیان کرده است.(17)
سه سال بعد از ساخت فیلم نجات فیلم سرباز رایان، در سال 2001 اسپیلبرگ بر اساس طرحی از استنلی کوبریک فیلم هوش مصنوعی را ساخت که چندان مورد استقبال قرار گرفت، اما در عین حال بعضی ها آن را یکی دیگر از شاهکارهای اسپیلبرگ دانستند.این فیلم در ژانر علمی-خیالی قرار دارد و به ارتباط انسانها در جهان تکنولوژی زده امروز می پردازد.
وی یک سال بعد در سال 2002 فیلم گزارش اقلیت و اگر می تونی منو بگیر را ساخت «ششمین جشنواره سالانه فیلم هالیوود، فیلم گزارش اقلیت را به عنوان بهترین فیلم برگزید.(18)»
اسپیلبرگ در سال 2004 فیلم ترمینال را با بازیگری تام هنکس را به روی صحنه آورد.این فیلم در مورد یک مهاجر بلاتکلیف بود.ساخت و نمایش فیلم جنگ دنیاها در سال 2005 دوباره نام این کارگردان را سر زبانها انداخت.(19)این
فیلم پس از اینکه جرج بوش رئیس جمهور آمریکا طی یک سخنرانی تلاش کرد افکار عمومی جهان به ویژه مردم آمریکا را فریب دهد و حمایت نظامی خود به افغانستان و عراق را توجیه کند ساخته شد.بوش همواره از حوادث 11 سپتامبر به عنوان توجیه حمله به افغانستان یاد کرده است.ناظران سیاسی معتقدند حالا که معلوم شده بهانه های دولت بوش برای حمله به عراق واقعیت نداشته است، رئیس جمهور آمریکا برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود، مردم آمریکا را همچنان در بیم حملات احتمالی توسط تروریستها نگه می دارد.به همین لحاظ، همزمان هالیوود در احیای این وحشت در دل مردم آمریکا به بوش و نو محافظه کاران کمک می کند.در همین راستاست که اسپیلبرگ فیلم تخیلی و رعب انگیز جنگ دنیاها را درباره حملات وحشتناک به خاک آمریکا ساخت.این فیلم درست یک روز پس از سخنرانی بوش در یک پایگاه نظامی، اکران شد.فیلم جنگ دنیاها با اینکه درباره ی حمله ی ناگهانی موجودات فضایی به کره زمینه است اما تماماً یادآور صحنه های واقعی و وحشتناک حوادث 11 سپتامبر است.(20)اسپیلبرگ در این فیلم، مسأله تروریسم را مطرح کرده و لزوم مقابله با آن را در لفافه بیان می کند، چرا که ویرانگری، تروریستها را محدود به یک منطقه نکرده و همه جوامع را مورد هجوم آنها می داند.علاوه بر آن هجوم تروریستها به مترو لندن و زمزمه هایی که از حمله تروریستی بعدی در فراسنه یا ایتالیا خبر می دهند،باعث شده که فیلم جنگ دنیاها به یک پیشگویی و داوری درست از زندگی پر اضطراب در غرب تبدیل شود.اسپیلبرگ با ابزار قدرتمند سینما مقابله با تروریسم جهانی را مطرح کرد و وظیفه یشناسایی را بر عهده ی سیاستمداران گذارد.او هیچ گروه یا کشور خاصی را تروریست نمی خواند فقط از زبان بازیگر خود
چنین مطرح می کند که آنها از جایی غیر از آمریکا و اروپا آمده اند.(21)
اسپیلبرگ در همین سال دست به کار ساخت فیلم انتقام(مونیخ)شد.این فیلم درباره ی ماجرای گروگان گیری در المپیک مونیخ، ماجرای به قتل رسیدن 11 ورزشکار اسرائیلی توسط چریکهای فلسطینی جنبش الفتح و متعاقب آن کشته شدن پنج چریک فلسطینی و یک افسر پلیس آلمان است.این ماجرا پیش از این نیز در مستندی به نام یک روز در سپتامبر و فیلم تلویزیونی 21 ساعت در مونیخ دستمایه کار سینماگران قرار گرفته بود.(22)ژیلا آلماگور هنرپیشه یهودی که یکی از بازیگران اصلی این فیلم است در این باره اظهار داشت:
هدف اسپیلبرگ از ساخت چنین فیلمی، بهبود چهره منفور صهیونیستهاست.(23)
ژیلا آلماگور ضمن بیان این مطلب که این فیلم برای اسرائیل دستاوردهایی را در بر خواهد داشت گفت:
«این فیلم سه گانه بر اساس کتاب انتقام ساخته می شود که در آن حادثه ی تاریخی کشتار عده ی زیادی از روسای گروههای پارتیزانی فلسطین، توسط سازمان جاسوسی اسرائیل(موساد)روایت شده است.این حادثه برای اسرائیل بازتاب بدی به همراه داشت.(24)»
این مأموریت انتقام جویانه رژیم صهیونیستی در تلافی گروگانگیری 11 ورزشکار اسرائیلی در المپیک مونیخ سال 1972 توسط گروهی از مبارزان فلسطینی با نام سپتامبر سیاه انجام شد.در این حادثه جریان عملیات نجات،
عده ای از ورزشکاران به طرز مرموزی به قتل رسیدند.آلما گور در این فیلم در نقش مادر یکی از نیروهای اصلی سازمان موساد را بازی می کند.وی در مصاحبه ای رادیویی در این باره گفت:
«این مسأله برای اسپیلبرگ خیلی مهم است که در این فیلم اسرائیل را به آنچه می خواهد برساند.(25)»
استیون اسپیلبرگ سلطان بی چون و چرای صنعت تجارت هالیوود سالهاست که بر تخت عاج خود تکیه زده است.وی «در مقام تهیه کننده ارشد سینما، تا کنون 104 فیلم با عناوین تهیه کننده، تهیه کننده همکار، تهیه کننده اختصاصی و سرمایه گذار در کارنامه سینمایی اش ثبت شده است و تا کنون 48 فیلم در کارنامه اش دیده می شود.ضمن اینکه نویسندگی 26 فیلم سینمایی را نیز به عهده داشته است.(26)وی همچنین از بنیانگذاران و صاحب شرکت فیلمسازی دریم ورکز پیکچرز(27)می باشد.(28)او «در فلسطین اشغالی به پادشاه یهود شهرت یافته و از بارزترین مؤسسان و حمایت کنندگان سازمان نار التواره(آتش تورات)به شمار رفته و خود او بود که این نام را برای این سازمان برگزید.
فعالیت های اسپیلبرگ بود که باعث شد این سازمان از بقیه سازمانهای یهودی صهیونیستی آمریکا در ابعاد تبلیغاتی، خدماتی، فلسفی و دینی متمایز شده و شعبه هایی در اکثر کشورهای جهان داشته باشد(29).»
دوره ی کاری اسپیلبرگ به طور مشخص به سه بخش تقیسیم می شود:یکی تا قبل از سال 1975 و پیش از ساخته شدن فیلم آرواره ها را در بر می گیرد.در آن دوره نخستین، اسپیلبرگ با گرایش به آفرینش سینمایی خالص و با کمترین حشو و زوائد آثار فوق العاده ای چون دوئل و شوگرلندا اکسپرس را ساخت.اما بعد از آرواره ها بود که شهرت اصلی واقعی اسپیلبرگ آغاز شد.فیلمهای پرفروش و عظیم آرواره ها، ئی.تی و برخورد نزدیک از نوع سوم و سه گانه ماجراجویانه ایندیانا جونز بودند که اسپیلبرگ را بر تخت هالیوود نشاندند.فروشهای سرسام آور و دور از تصور تک تک این فیلمها به اضافه خلاقیت و ابداعات منحصر به فرد تکنسین های آثار او تحولی چشمگیر در فهرست سینمای آمریکا ایجاد کرد.ولی از سال 1993 با چرخشی غیرقابل تصور فیلم فهرست شیندلر ساخت.کمترین کسی باور می کرد که این فیلم(کاملا صهیونیستی)ساخته اسپیلبرگ باشد.
دوره ی سوم کاری اسپیلبرگ از همین سال 1993 آغاز شد و جز فیلم صد در صد تجاری پارک ژوراسیک 2 و دنیای گمشده، عمدتاً آثاری تلخ و سنگین را شامل می شود.(30)فهرست شیندلر، نجات سرباز رایان، جنگ دنیاها، انتقام،مهاجمان صندوقچه گمشده از جمله آثار می باشد.
آنچه که می توان از لابلای فیلمهای اسپیلبرگ، ذهنیت و دغدغه ی فکری او را پیدا کرد این است که وی به آینده آدمها بدبین است.خود او می گوید «آینده را همین آدمهایی می سازند که می بینیم.همین آدمهایی که فرزند آدمهای قبلی اند، فرزند همان ها که تاریخ را ساخته اند.و در میانه این ساخت و ساز، آنچه همیشه مورد غفلت بوده آدمها بوده اند.سرنوشت شان زندگی و دغدغه هایشان.در قرن بیست و یکم نمی توان به آینده انسانها بدبین نبود.(31)»
در کارنامه هنری اسپیلبرگ، سه جایزه اسکار وجود دارد وی توانسته به عنوان مطرح ترین فیلمساز هالیوود به شمار آید.وی تا کنون بیش از 100 فیلم را تهیه و نزدیک به 48 فیلم را کارگردانی کرده است که از آن جمله می توان به آثار زیر اشاره کرد:
-آخرین اسلحه(The Last Gun)1959
-جوخه آتش(Fighter squad)1961
-نام بازی(The name of the game)1968
-ئی.تی "E.T"(The Extral Terrestrial)1982
-داستانهای شگفت آور(Amazing stories)1985
-همیشه(Always)1989
-فهرست شیندلر(shindler List)993
-پارک ژوراسیک(Jurassic park)1993
-نجات سرباز رایان(Saving private Ryan)1998
-اگه می تونی منو بگیر(Catch me if you can)2002
-جنگ دنیاها(war of the worlds)2005
و فیلم ایندینیا جونز 1 تا 4 که اولی در سال 1989 و چهارمی در سال 2006 ساخته شد.(32)

آوای موگرابی

آوای موگرابی(33)یکی از مطرح ترین کارگردانان اسرائیلی سینمای صهیونیسم می باشد.فیلمهای سینمایی او به عنوان سیاسی ترین کارگردان اسرائیل بسیار مورد
توجه قرار گرفته است.فیلمهایی چون:چگونه آموختم بر ترسم غلبه کنم و شارون را دوست بدارم که رو این طنز آمیزیست از زندگی، اخلاق و رفتار شارون و فیلم آگوست و فیلم انتقام با یکی از چشمانم از جمله آثار قابل توجه موگرابی در این زمینه به شمار می آیند.
آوی موگرابی در سال 1956 در اسرائیل متولد شد.وی پس از پایان تحصیلات دبیرستان در سال 1979در رشته فلسفه دانشگاه تل آویو پذیرفته شد.در موسسه هنری رامات هشارون(34)به فراگیری مبانی و اصول هنر سینما در مؤسسه پرداخت.وی پس از پایان دوره فراگیری سینما و کسب مهارت در زمینه فیلمبرداری و کارگردانی، در سال 1983 به عنوان دستیار دوم کارگردان کارش را شروع کرد و در سال 1989 با ساخت فیلم گروش(35)رسماً به کارگردانی روی آورد و بعدها به عنوان فیلمبردار، نویسنده و تهیه کننده، به تولید آثار بیشتری پرداخت.
وی در عرصه فیلمسازی مستند به طور حرفه ای مشغول به فعالیت گردید و به چهره ای مطرح در سینمای محلی و تجاری اسرائیل مبدل شد.
موگرابی از اعضای حزب لیکود اسرائیل بوده و از جمله کسانی است که در جریان انتخابات نخست وزیری سال 1996 با پیوستن به گروه رقص و آواز هاسیدیک(36)به طرفداری از نتانیاهو پرداخت و با شعار بگذارید بی بی(بنیامین نتانیاهو)به قدرت برسد به حمایت از وی پرداخت.اما مدتی بعد با پیوستن به گروه وایلد -اید(37)به طرفداری از آریل شارون برخاست و در جلسات و میهمانی های پرشور و نشاط این گروه که باز هم همراه با رقص و آواز بود به تبلیغ
درباره شایستگی شارون پرداخت.(38)
موضوعاتی که موگرابی در فیلمهایش مطرح می کند باعث شده که او را سیاسی ترین هنرمند اسرائیل لقب دهند.(39)زیرا کمتر به سراغ سوژه های رمانتیک رفته و اغلب از اختلافات و درگیری های اسرائیل با فلسطینیان و مشکلات حاکم بر این رژیم فیلم ساخته است.برخی آثار سینمایی او عبارتند از:
1-فیلم چگونه آموختم بر ترسم غلبه کنم و شارون را دوست بدارم
آوی موگرابی در سال 1997 فیلمی را به نمایش گذاشت که حیرت همگان را برانگیخت:چگونه آموختم بر ترسم غلبه کنم و آریل شارون را دسوت بدارم فیلمی کمدی -سیاسی از زندگی خصوصی آریل شارون بود که به اعتقاد سینما گران اسرائیلی در صدد بود تا هم اسرائیل را به عنوان یک کشور فرهنگی در سطح بین الملل مطرح نموده و هم چهره آریل شارون را به عنوان فردی مثبت اندیش و حامی صلح و حقوق بشر به جهانیان معرفی نماید.(40)
موگرابی در مورد این فیلم گفت:«مدتها بود که ساخت فیلمی در مورد شارون ذهنم را مشغول کرده بود، چون، اخلاق و رفتار و منش سیاسی او را دیده بودم و می دانستم، سوژه خوبی برای فیلم خواهد بود.از این رو، مترصد فرصت بودم.من در جریان انتخابات سال 1966 از او حمایت کردم و بیشتر به او نزدیک شدم(در سال 96 شارون جز نامزدهای نخست وزیری بود و به نفع نتانیاهو کناره گیری کرد)و تصمیم گرفتم فیلمی را با هدف ارزیابی و معرفی او کلید بزنم.در تمام مدتی که مشغل ساخت فیلم بودم،شارون را از زوایای مختلف دیدم و تعجب کردم!چقدر دوست داشتنی بود.(41)»
2-فیلم آگوست
فیلم دیگر مو گرابی که تحسین کمیته حقوق بشر را نیز به دنبال داشت آگوست نام دارد.در این فیلم با تبعیض قایل شدن میان فلسطینیان و اسرائیلی ها مخالفت شده و زندگی مردم اسرائیل را پس از 28 سپتامبر 2000(زمان وقوع انتفاضه الاقصی)نشان می دهد.مو گرابی در مصاحبه ای درباره ی این فیلم گفته است:
زندگی مردم عادی اسرائیل چنین است.حملات فلسطینیان زندگی مردم اسرائیل را به مخاطره انداخته و یک بحران امنیتی ایجاد کرده است.
وی در ادامه افزود:
زندگی روزمره اسرائیلی ها با اغتشاش و نا آرامی عجین گشته است.
مو گرابی در فیلم مستند آگوست چند مسئله مهم روز، همچون دیوار بحث انگیز حایل و مسئله عقب نشینی اسرائیل از کران باختری را دستمایه ی کار خود قرار داده است.(42)
در این فیلم در ماه آگوست سال 2001 در خیابانهای اسرائیل فیلمبرداری شد.زمانی که خیابانها پر از خشم و یأس و ترس بود، مو گرابی به خیابان رفت، بدون گروه هنری اش و حتی بدون فیلمنامه، فقط با یک دوربین ویدیویی به ثبت تمامی وقایع پرداخت.او به تدوین و ویرایش این صحنه ها پرداخت و صحنه ها را با دقت بسیار کنار هم چید و در نهایت فیلمی عاطفی و هیجانی از اسرائیل امروز تولید کرد.آگوست تصاویر زیادی از اغتشاش، درگیری و کتک کاری دارد.در یک صحنه از فیلم، مو گرابی به همراه دوربین خود به میان جمعی از اسرائیلی ها می رود که برای پلیس هورا می کشد.زیرا پلیس، جوان فلسطینی را که به طرف آنها سنگ پرتاب کرده است را گرفته و کتک می زند و در صحنه دیگر گروهی از اسرائیلی ها را نشان می دهد که لباس کهنه اعراب را پوشیده اند.مو گرابی در پاسخ به سؤال
خبرنگاری پیرامون مفهوم این صحنه گفته است:این تغییر لباس اسرائیلی ها نوعی نمایش مخالف بود به اعرابی از حومه تل آویو به شهر آمده اند تا به رونق اقتصادی و آموزش و تحصیل بهتر دست پیدا کنند و جو شهر را متشنج سازند.مو گرابی در مورد صحنه دیگی که در آن عده ای دور دوربین حلقه زده بودند و خود را می آراستند و حرفهای زشتی بر ضد فلسطینیان می زدند توضیح داد:همه بر علیه اعراب سخن می گویند ولی نمی توان تکذیب کرد که اسرائیل عادت کرده است فلسطینیان را تروریست بخواند.

3-فیلم انتقام با یکی از چشمانم
فیلم مو گرابی، انتقام با یکی از چشمانم است که در جشنواره کن 2005 به نمایش در آمد و در ماه ژوئن همان سال بر پرده سینماهای اسرائیل به اکران در آمد.
این فیلم هم، چون فیلم های قبلی مو گرابی، مستند بوده و به بررسی اختلافات و درگیری های اعراب و اسرائیل می پردازد طوری که عمق این اختلافات را برای بیننده هویدا می کند.موضوع اصلی فیلم، در مورد مبارزات مردم فلسطین در انتفاضه دوم است.(43)
وی باز هم با دوربین خیابان آمده و صحنه ها را آشکار می کند و آنها را با افسانه یهودی ماسادا(44)ترکیب نموده است.ماسادا یکی از اسطوره های یهود است که به صهیونیستها یاد می داد که مردن بهتر و گرامی تر از تسلیم است.مو گرابی در مورد دلایل ترکیب داستان ماسادا با صحنه های مستند درگیری میان اعراب و اسرائیل گفت:«داستان ماسادا در دنیای امروز بسیار مهم گشته چرا که بسیاری از حملات و بمبگذاری های امروز شبیه به داستانهای ماسادا است.از این رو برای
ساخت این فیلم، استفاده از آن را مفید دانستم.(45)»
در این فیلم مو گرابی حوادث و حال و هوایی را که مرد فلسطینی از شهر خود نقل می کند، با جو تل آویو مقایسه نموده و از مجموع این حالات و ترکیب آن با افسانه ماسادا، فیلم:انتقام با یکی از چشمانم، شکل می گیرد.(46)مو گرابی در این فیلم به نقد حرکات خشن اسرائیلیان پرداخته و در جواب خبرنگاری که از او دلیل نشان دادن این مسائل را پرسیده بود گفت:«من هم خوب می دانم نشان دادن این مسائل و نقد این حرکات باعث نارضایتی مردم شده و به طبع مخالفت و عدم حمایت مخاطب را در بر دارد ولی واقعاً چاره چیست؟ اینها وجود دارند.(47)
در واقع فیلم انتقام، داستان مرد فلسطینی است که نسبت به زورگویی اسراییلی ها قیام کرده و در نهایت در محاصره چند آمبولانس و یک تانک اسراییای قرار می گیرد که ناگهان یک دختر جوان فلسطینی با ماشینی مجهز و ضد گلوله به آنه حمله می کند و باعث ترس نیروهای اسرائیلی می گردد.(48)و ...
فیلم انتقام با یکی از چشمانم مثل فیلم مو گرابی تولد مبارک با هزینه و یارانه دولت اسرائیل ساخته شده است.(49)
آوی مو گرابی به عنوان یک فیلمساز جنجالی مطرح است.هر چند به نظر می رسد عقایدی ظاهراً بی طرفانه در فیلمهایش دارد و بیشتر منطق گرا است.مثلاً همواره اسرائیل را به عنوان حکومتی اشغالگر و غاصب نشان داده و مشکلات فلسطینیان را به تصویر می کشد.
ولی او در عین به ظاهر بی طرفی از سیاستهای اسرائیل طرفداری می کند.مثلا هنگامی که به بهانه فیلم آگوست خبرنگاران فرانسوی(در فرانسه)درباره دیوار
حائل از او سؤال می کنند می گوید:«از ساخت دیوار حایل حمایت می کنم زیرا حملات مسلحانه فلسطینیان باعث ایجاد تشنج در زندگی اسرائیلی ها شده است.»
مو گرابی در جشنواره کن 2005 در فرانسه یکی از مطرح ترین کارگردانان اسرائیلی بود.
سوابق هنری و اجرایی مو گرابی را می توان به شرح زیر برشمرد.(50)
1-فیلم هانا(به عنوان دستیار دوم کارگردان)(1983)
2-فیلم نیروی دلتا(به عنوان دستیار دوم کارگردان)(1986)
3-همیشه می گوییم خداحافظ(به عنوان دستیار دوم کارگردان)(1986)
4-گروش(نویسنده و کارگردان)(1989)
5-چگونه آموختم بر ترسم غلبه کنم و آریل شارون را دوست بدارم(نویسنده، کارگردان، تهیه کننده و تدوینگر)(1997)
6-تولدت مبارک آقای مو گرابی(نویسنده، کارگردان، فیلمبردار و تدوینگر)(1999)
7-آگوست(نویسنده، کارگردان، تهیه کننده، فیلمبردار و تدوینگر)(2002)
8-انتقام با یکی از چشمانم(نویسنده، کارگردان، فیلمبردار)(2005)
9-سرباز(به عنوان تهیه کننده مشترک با یک شرکت فرانسوی)(2005)

گیرت ویلدر

گیرت ویلدر از جمله کارگردانانی است که بر دوستی و روابط خود با رژیم صهیونیستی و مقامات این رژیم تاکید کرده و هیچگاه گرایش اسلام ستیزی خود و هتاکی به دین مبین اسلام را انکار کرده است.این کارگردان هلندی، در فیلمی که به عنوان فتنه در سال 2008 ساخت به روشنی به پیامبر اسلام حضرت محمد(ص)اهانت و برخی احکام اسلامی را نیز به تمسخر گرفته است.وی در این فیلم
تلاش کرده نشان می دهد که مخالفت اسلام با روابط نامشروع اخلاقی و همجنس بازی، نوعی عقب ماندگی و مخالفت با تمدن می باشد.گیرت ویلدرز که پیش از این نام او به خاطر حمایت از تصویب مجازات حبس ابد پس از سه بار ارتکاب جرم دهان به دهان گشته بود، خود را نامزد اکثریت کرسی های پارلمان هلند کرد.اما اعتراض ها و نا آرامی هایی که پس از این ماجرا به وجود آمد باعث کاهش آرای حزب گیرت ویلدرز یعنی حزب دموکراسی و آزادی شد.به طوری که ویلدرز فقط توانست تنها صاحب یک کرسی در پارلمان شود.پس از این در اوایل سال 2006 با انتشار کاریکاتورهای موهن دانمارکی دومین ضربه بر موقعیت حزب ویلدرز وارد آمد و حزب او به دلیل تحریم مسلمانان و آزادیخواهان فقط سه کرسی پارلمان را از آن خود کرد.پس از این شکست بود که ویلدرز حزب آزادی را بنیان نهاد.برهمین اساس ناظران میان شکست های سیاسی ویلدرز و حرکت های ماجراجویانه او علیه مسلمانان ارتباط جدی قائل هستند.ویلدرز پس از این به نماد اسلام ستیزی در هلند تبدیل شد، همان کاریکاتورهای موهن را در وب سایت اختصاصی خود نهاد و حمایت خود را از چنین اعمالی سیاه ابراز داشت.
به باور برخی ناظران انگیزه های اسلام ستیزی ویلدرز در صحنه هلند چندان غریب و عجیب نیست چه آن که او مناسباتی نزدیک با اسرائیل دارد.ویلدرز در 25 سال گذشته بیش از 40 بار به سرزمین اشغالی فلسطین سفر کرده و از دوستان نزدیک آریل شارون و ایهود اولمرت به حساب می آمد.خود او مدعی است روابط نزدیکی نیز با «موساد» دارد.علاقه او به اسرائیل تا آنجاست که خود در سال 2003 در یک سخنرانی اعتراف کرد:«در طول عمرم سفرهای بسیاری داشته ام؛ از تونس گرفته تا ترکیه و از قبرس تا ایران به همه جا سفر کرده ام.اما هرگز احساسی را که وقتی برای اولین بار بر خاک اسرائیل(سرزمین اشغالی فلسطین)گام گذاردم، فراموش نخواهم کرد.»او در 8 سال حضور در پارلمان هلند
نیز بارها در پارلمان این کشور از اسرائیل حمایت کرده و با کشورهای مختلف آن از در ستیز درآمده است.او در مقابل این اظهار علاقه به صهیونیست ها آشکارا تنفر خود را از اسلام ابراز داشته است.او به همین لحاظ به شدت مخالف حضور مسلمانان در هلند است و می گوید اگر مسلمانان هلند می خواهند در این کشور بمانند باید قرآن را به کنار نهند.(51)
سابقه دشمنی ویلدرز با اسلام طولانی است.آن چنان که او در هلند به عنوان یک نژاد پرست شهرت پیدا کرده است.
در حالی که طبق قانون اساسی هلند تبعیض قائل شدن میان شهروندان این کشور ممنوع شده است وی در سال 2006 خواستار ممنوعیت فعالیت مدارس اسلامی و مساجد شد.علاوه بر این او بارها اعلام کرده است که به دنبال تصویب قانونی است که هیچ مهاجر مسلمانی اجازه ورود به این کشور را نداشته باشد.
ویلدرز که سالها در سرزمینهای اشغالی فلسطین زندگی کرده است، در پارلمان هلند به عنوان یکی از دوستداران همیشگی رژیم صهیونیستی شهرت دارد.وی به صراحت از قدرت گیری دو جنبش حماس و پیروزی حزب الله لبنان ابراز نگرانی کرده است.او در سالگرد حادثه 11 سپتامبر ضمن برگزاری تجمع افراطی علیه مسلمانان، بدترین ناسزاها را علیه مقدسات اسلامی روا داشت.تا جایی که او در وقیح ترین بخش عقایدش، قرآن کریم را با کتاب نبرد من هیلتر مقایسه کرد:
در صحنه ی سیاسی هلند ویلدرز یک سیاستمدار ورشکسته شناخته می شود.وی پس از شکست های پی در پی در این کشور درصدد برآمد با اتحاد با راستگرایان افراطی فرانسه اتریش و بلژیک جبهه ی واحدی علیه مسلمانان اروپا به وجود آورد.به همین لحاظ وی در تدارک طرح فتنه از همراهی و حمایت مجموعه ای از نیروهای ضد اسلامی اروپا برخوردار شد.
او در صحنه هلند ادامه دهنده مسیری است که پیش از آن چهره ای معروف ضد دینی مانند ایان هرسی علی سیاستمدار سومالیایی الاصل حامی جریانهای ضد دینی و تئون گوگ فیلمساز ضد اسلامی پایه گذار آن بودند.در خارج از هلند نیز ویلدرز، بر پشتیبانی جریان راستگرای اروپا پشتگرم است که نمونه بارز آن در اقدام مؤسسه انگلیسی انتشار دهنده فیلم فتنه نمایان شد.(52)

پی نوشت ها :

1.Cin Cinnati
2.آزرم، محسن:"روزی روزگاری اسپیلبرگ"، روزنامه همشهری، ضمیمه هفتگی، شماره 118، 22 مرداد 1381، ص 26
3.روزنامه کیهان، "کارگردان آمریکای، صنعت یهودی"، ترجمه سعید طبیعت شناس، 1380/2/1، شماره 17067،ص 12
4.www.imdb.com/name/nm000229
5.الغیظی، محمد:پیشین، ص 127
6.آزرم، محسن، پیشین.
7.Ibid
8.آزرم، محسن، پیشین.
9.همان.
10.روزنامه همشهری، "گزیده ای از یک گفتگو با استیون اسپیلبرگ"، ترجمه امید بهار، 1381/3/7، ص 25
11.آزرم، محسن، پیشین.
12.همان، ص 108
13.الغیضی، محمد:پیشین، ص 56
14.همان، ص 58
15.همان، ص 59
16.روزنامه سلام، "مصاحبه با استیون اسپیلبرگ سازنده نجات سرباز رایان"، ترجمه فاطمه جعفراده، شماره 2213، ص 7 به نقل از:اینترنت دسامبر 1998
17.روزنامه آزادگان، "اسپیلبرگ، هنکس، فریمن برترین های سینمای دهه نود"، 1378/10/15، شماره 73، ص 12
18.روزنامه توسعه، "هالیوود ستاره هایش را معرفی کرد"، شماره 414، ص 11
19.روزنامه اعتماد، "تأثیرگذارترین شخصیت های سینمای جهان"، 84/5/20، شماره 901، ص 10
20.روزنامه رسالت، همکاری هالیوود با بوش برای فریب افکار عمومی، 1384/5/3، شماره 5633، ص 10
21.نشریه رویداد و گزار اسرائیل، موسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی-علمی ندا، 1384/5/19، شماره 259، ص 47
22.روزنامه شرق، المپیک از دریچه سینما، مازار فکری ارشاد، 1383/5/26، شماره 266، ص 6
23.روزنامه رسالت، "اسپیلبرگ در خدمت صهیونیسم"، 1384/4/23، ص 20
24.همان.
25.همان.
26.تهرانی، مهدی:"مروری بر سابقه حرفه ای استیون اسپیلبرگ و آخرین فیلمش جنگ دنیاها"، روزنامه های ابرار، ضمیمه 1384/5/22، ص 8
27.Dream Works
28.روزنامه اطلاعات، "استیون اسپیلبرگ قدرتمندترین چهره ی تاریخ سینما"، ضمیمه، 30 آذر 1383، ص 5
29.مجله نداء القدس، "چهره های سرشناس هنر و سیاست آمریکا در دام صهیونیستها"، دفتر جنبش جهاد اسلامی در تهران، سال سوم شماره 54، 1379/7/1، ص 16
30.آشوری، علیرضا:روزنامه همشهری، "کشتی شکسته"، 1383/7/13، شماره 3515، ص 18
31.آزرم، محسن:روزنامه شرق، "خداوند همه ما را بیامرزد"، 1384/4/20، شماره 520، ص 16
32.www.tiscali.co.UK/entertainment/Film/biographies/steven-spilberg Films.htm
33.Avi mograbi
34.Ramat Hasharon
35.Gerush
36.chasidic song & dance
37.Wild -eyed
38.www.16 beaver group.org/Mondary/archives/000250.php
39.www.hrw.org/iff/2002
40.www.Fvif.com/new 97
41.Ibid
42.www.islam-online.net/English/news/2003/8/31 arrticle 08.shtml
43.www.Festival-Cannes.fr
44.Masada
45.Ibid
46.www.holiywood reporter
47.www.AFP news.com
48.www.Yahoo.com.news
49.Ibid
50.www.imbd.com/name
51.روزنامه ایران، 1387/1/15، شماره 3894، ص 4.
52.تقوی، مهدی:در برابر فتنه، روزنامه ایران، 1387/1/21، شماره 3899، ص 7

منبع :صفاتاج، مجید، (1387)، سینمای سلطه(هنر هفتم)، تهران: سفیر اردهال، چاپ اول 1387.