نویسنده: آندره گرمیکو
مترجم: مهوش غلامی




 

گرومیکو وزیر امور خارجه اتحادیه جماهیر شوروی سابق که سالها رهبری سیاست خارجی آن کشور را در اختیار داشت درباره کینز می نویسد:
« برای مثال جان مانیاردکینز اقتصاددان معروف هر چند یک انگلیسی بود اما خیلی خوب در تعریفی که من از دموکراسی آمریکائی کردم می گنجد. زیرا بسیاری از ایده های او در مورد دخالت دولت در اقتصاد در آمریکا به اجرا درآمدند ایده های او مورد تحسین اقتصاددان های تئوریک غربی و همچنین میلیونرهای آمریکایی قرار گرفت. این ایده ها در سیاست روزولت برای فائق آمدن بر بحران اقتصادی که عامل روی کار آمدنش بود تجلی یافت. اصل عمده ای که او بر آن تأکید داشت، این بود که به کمک قوانین که منحصراً در اختیار دولت باشند می توان بر نارسایی های سیستم سرمایه داری غلبه کرد.
من نخستین بار «کینز» را در سال 1943 در شورای «تشکیلات امدادی و اسکانی سازمان ملل» در آتلانتیک سیتی ملاقات کردم. این یکی از نخستین کنفرانس های زمان جنگ برای بحث درباره اقتصاد کشورهای تحت اشغال هیتلر بود. «کینز» از جانب دولت انگلیس در این کنفرانس شرکت کرده بود و هر چند در پشت صحنه باقی ماند، اما یکی از چهره های بانفوذی بود که خط کنفرانس را مشخص می کرد.
برای مثال یک بار به من گفت: متفقین غربی و در صدر آنها امریکا و انگلیس نه تنها در جنگ علیه فاشیسم که در آن برنده خواهیم شد دارای منافع مشترک هستند بلکه همکاری بعد از جنگ نیز به همان اندازه برای آنها منفعت دارد. » او هر چند مراقب بود آینده را پیش بینی نکند، اما به نظر می رسید می گوید امپراطوری استعماری انگلیس بعد از جنگ در وضع خطرناکی قرار می گیرد و در این صورت به کمک اقتصادی هم پیمان مقتدر امریکایی خود نیازمند است.
من از او پرسیدم «آیا برای انگلیس خطرناک نیست که در موقعیتی قرار گیرد که دیگر نتواند مستقل از آمریکا باشد؟».
«کینز» به جای آنکه مستقیماً پاسخ دهد گفت «قدرت بالقوه عظیم انگلیس را که من مطمئنم بعد از جنگ هم آنرا خواهد داشت در مد نظر داشته باشید. »
بعد از او پرسیدم «شما دیدگاه های تئوریک خود در مورد دوره متفاوتی را که برای قدرتهای مخالف هیتلر خواهد آمد چگونه پیاده می کنید؟»
«کینز» در حالی که کلمات خود را می سنجید گفت «من به سوسیالیسم اعتقاد ندارم. کشورهای سرمایه داری همان راهی را که صدها سال پیموده اند ادامه خواهند داد. این به معنای آن نیست که جهان به سفید و سیاه تقسیم می شود. برخوردها و تلاقی هایی خواهد بود و دولت کشورهای سرمایه داری در برخورد با مسائل اقتصادی به انعطاف پذیری بیشتری نیاز خواهند داشت؛ بنابراین منطقی است که پیش بینی کنیم دولت بیش از هر زمان دیگر در امور مداخله خواهد کرد. اما این مداخله هماهنگ با منافع مؤسسین شرکت ها خواهد بود نه علیه آنها. حائز اهمیت است که هر دو بخش باید دولت را در غلبه بر مشکلات اقتصادی یاری کنند.
بدون تردید منظور «کینز» از مشکلات، همان «بحران» بود؛ بنابراین پرسیدم «در آن صورت نظرتان ندر مورد استدلالهای مارکس درباره غیر قابل اجتناب بودن بحران اقتصادی در جوامع سرمایه داری چیست؟
پاسخ او در آن زمان عجیب بود، وی گفت: «من تصدیق می کنم که استدلال مارکس دارای پایه های خوبی است، اما جامعه سرمایه داری اکنون توسعه یافته و طبقه ثروتمند از تجارب گذشته آموخته که چگونه بر تغییرات اقتصادی غلبه کند. »
من گفتم «یکی از نکات اصلی در اقتصاد سیاسی مارکس تئوری او در مورد قانون ارزش اضافی و تحلیل او از کارهای درونی سرمایه داری بود. نکته اصلی در مکتبی که اکنون «کینسینیسم» نام گرفته چیست؟»
او کمی فکر کرد و بعد گفت: به طور خلاصه، نکته اصلی تئوری من در مورد مقررات دولتی عبارت است از ضرورت حفظ تقاضای مؤثر و اشتغال کامل». کشورهای سرمایه داری بعد از جنگ به هیچ یک از این اهداف اساسی دست نیافتند. مکتب های «نئوکینز» تشکیل شدند که برخی به چپ و برخی به راست تمایل داشتند. اما هیچ یک از آنها نتوانست سیستم سرمایه داری را از نارسایی های مداوم نجات دهد. از زمان جنگ جهانی دوم نه تقاضای مؤثر بلکه تقریباً تورم همیشگی و تلاش بیهوده برای رفع بحران های اقتصادی مشخصه اقتصاد کشورهای سرمایه داری بود که کاهش میزان تولید، عدم استفاده کامل از سرمایه و نوسانات سرمایه گذاری و بازارهای ارزی تجلی آن بوده است. در مورد اصل اشتغال کامل نیز کافی است حال میلیونها نفر بیکار را جویا شوید. برداشت شخصی من از «کینز» این بود که او ارزش خود را می دانست و ظاهراً با ابهتی که داشت او را از دیگران متمایز می ساخت. او که در کت شلوار مشکی خود با پارچه عالی انگلیسی باوقار جلوه می کرد، ترجیح می داد درباره موضوعات مهم حرف بزند. و در گفتگوهای کوتاه در مورد موضوعات اجتماعی که هموطنانش خیلی دوست داشتند شرکت نمی کرد. او مرد جالبی بود و در گفتگوها ریزبینی خاصی نشان می داد. کینز دانشمندی با استعداد خارق العاده ای بود و با هشیاری به طبقه و سیستمی که او و اجدادش در آن رشد یافته بودند خدمت کرد.
منبع مقاله: قدیری اصل، باقر؛ (1386)، سیر اندیشه اقتصادی، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دهم1387.