موساد در ایران (1340 ـ 1357)
شواهد موجود نشان میدهد که آمریکا در تلاش بود همزمان با گسترش روابط موساد و ساواک، بسیاری از مسئولیتهای سیا را در ایران و خاورمیانه به موساد واگذارد. تا آغازین سالهای دهۀ 1340ش. سیا در تشکیل، آموزش، تجهیز و راهبری
پژوهشگر: مظفر شاهدی
شواهد موجود نشان میدهد که آمریکا در تلاش بود همزمان با گسترش روابط موساد و ساواک، بسیاری از مسئولیتهای سیا را در ایران و خاورمیانه به موساد واگذارد. تا آغازین سالهای دهۀ 1340ش. سیا در تشکیل، آموزش، تجهیز و راهبری ساواک نقش درجه اول داشت و اینک آمریکا در نظر داشت با سپردن بخش مهمی از مسئولیتهای جاری سیا به موساد از نیرو و توان سیا در امور مهمتری استفاده کند. با این حال هدف آمریکا از این طرح، کاهش حضور سیا در ایران و کاستن از همکاری آن با ساواک نبود؛ بلکه مقصود اصلی حضور بیشتر موساد در ایران بود تا با هماهنگی با ساواک که خود تابعی از خواستههای سیا بود، هماهنگی بیشتری بین این سرویسها در ایران و خاورمیانه به وجود آید. به عبارت دیگر با حضور موساد در ایران، در حیطه وظایف و عمل سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی حامی سیاستهای آمریکا در منطقه، تغییراتی حاصل شد. در این میان اسراییل به دلیل درگیری و دشمنیهای آشکاری که با دنیای اسلام و کشورهای عربی داشت، بیش از پیش میتوانست با تهدیدات موجود مقابله کند.
آمریکا ترجیح میداد همگام با حضور قدرتمند سیا در ایران، روابط ساواک و موساد راگسترش دهدو از امکانات بسیاری که ایران در اختیار اسراییل قرار میداد بهره برد. آمریکا امیدوار بود درفاصلهای نه چندان دور، در موارد بسیاری در حیطه وظایف و عمل ساواک و موساد یگانگی و همسویی ایجاد شود. گفتنی است بین خواستهها، اهداف و حیطه عمل این دو سرویس در مسائل مختلف داخلی و خارجی و نیزفعالیتهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی در رابطه با امنیت داخلی و کشورهای هدف، اختلاف آشکاری وجود نداشت. گویی حکومت ایران هم ماننداسرائیل باکشورهای اسلامی و عرب اختلاف دارد. به تبع آن، اعمال سیاستی واحد و همسان درقبال این کشورها توسط موساد وساواک، انکارناپذیر مینمود. تحولات آتی نشان داد که آمریکاو اسرائیل دربهرهگیری از این سیاست، موفقیتی قابل توجه کسب کرده و ساواک چنانکه دلخواه سیا و موساد بود، درمسیر مطلوب آن دو گام برمیدارد. 1
از اوایل دهۀ 1340ش. و همزمان با ریاست سرلشکر حسن پاکروان بر ساواک، روابط موساد و ساواک گسترش یافت و با هدایتهای سیا و آمریکا، موساد نه به عنوان سرویس جایگزین بلکه به مثابه سرویس مکمل و در عین حال پرتوان به جمع سرویسهای دوست و همگرا در ایران و خاورمیانه پیوست. 2 با گسترش روابط موساد و ساواک، کمربند امنیتی آمریکا در برابر شوروی در منطقه استراتژیک خاورمیانه، استحکام بیشتری یافت. بدین ترتیب پس از آمریکا، اسرائیل دومین کشوری بود که با ایران روابط استراتژیک داشت. با روند رو به گسترش روابط اطلاعاتی ـ امنیتی ایران و اسرائیل، ایران بیش از پیش در مدار آمریکا و غرب قرار گرفت و به تبع آن از کشورهای اسلامی دور افتاد. موضوعی که البته در این میان مورد توجه قرار نگرفت، تأمین منافع جهان اسلام بود. گازویورووسکی در این باره میگوید:
ایران در این دوره روابط بسیار نزدیکی را با اسرائیل به جریان انداخت. ایران در سال 1950 با اسرائیل روابط سیاسی غیر رسمی برقرار کرد، و در سال 1957 به اسرائیل اجازه داده شد که یک دفتر روابط در تهران تأسیس کند. افزون بر همکاری نزدیک دو کشور در زمینههای اطلاعاتی و نظامی، ایران در دهۀ 1960 مقدار قابل توجهی نفت به اسرائیل میفروخت و به ساخت خط لوله نفتی ایلات ـ اشلکون کمک مالی کرد، و اسرائیل هم به ایران کمکهای کشاورزی و کمک در برابر بلایای طبیعی میداد. گرچه هر دو دولت کوشیدند که تا آنجا که ممکن بود در روابط خود محتاط باشند، ولی بسیاری از ایرانیان آگاه، تا اندازهای از روابط واقعی و نزدیک دو کشور اطلاع داشتند. بسیاری از ایرانیان با مردم فلسطین در زمینههای ضد امپریالیستی یا پان ـ اسلامی، ابراز همدردی میکردند و از این روی به شدت از تمایل شاه به حفظ روابط نزدیک با اسرائیل، منزجر بودند. افزون بر این، همین که آمریکا به اسرائیل نزدیکتر شد، بسیاری از ایرانیان روابط ایران و اسرائیل را، بیش از پیش نشانگر نفوذ امپریالیسم آمریکا در ایران به حساب آوردند.
پس از افزایش انفجارآمیز بهای نفت و خروج نیروهای نظامی بریتانیا از خلیجفارس، شاه به گونهای فزاینده درگیر کشمکهای منطقهای مانند درگیری در عمان و شاخ آفریقا شد. بسیاری از ایرانیان، اینگونه اقدامها را نمونه بارزتر همراهی ایران با امپریالیسم آمریکا به حساب میآوردند. در میان این کشمکشهای منطقهای، به ویژه قیام ظفار در عمان، برای ایرانیان هشداردهنده بود، زیرا سربازان ایرانی در این سرزمین جنگیده و کشته میشدند تا قیام مسلمانان علیه یک پادشاه خودکامه را که چیزی بیش از یک دست نشانده بریتانیا به حساب نمیآمد، سرکوب کنند. 3
گسترش مخالفت کشورهای عربی با شاه و حمله به مشی او در برابر دنیای اسلام، بیش از پیش در دوستی او با اسرائیل مؤثر افتاد. برخی کشورهای عربی در رسانههای خود، شاه را خائن به آرمانهای دینی و اسلامی ارزیابی میکردند که با دشمن بزرگ جهان اسلام (اسرائیل) پیوندهای گستردهای برقرار کرده است. همزمان، جوسازیهای اسرائیل و نیز حمایتهای پیدا و پنهان برخی کشورهای عربی از مخالفان سیاسی شاه، موجب نزدیکی هر چه بیشتر حکومت ایران با اسرائیل شد. 4
بن گورین نخستوزیر اسرائیل در این باره پیشگام سایر رهبران اسرائیل بود. او طی نامهای در اوایل دهۀ1340ش. به شاه هشدار داد که اگر در گسترش روابط سیاسی و امنیتی با اسرائیل بیش از این تعلل شود، از سوی کشورهای تندرو عرب تبعات سوئی متوجه شاه و رژیمش خواهد شد.
مسافرت نیکیتا خروشچف دبیرکل حزب کمونیست شوروی در اردیبهشت 1343 به قاهره که گسترش روابط شوروی و مصر را در پی داشت، بیش از پیش شاه را برای گسترش روابط خود با اسرائیل مصمم ساخت. طی سالهای بعد و به دنبال تحولات سیاسی ـ امنیتی که هر از گاه در خاورمیانه و کشورهای عربی روی میداد، رهبران اسرائیل میکوشیدند روابط خود را با ایران تحکیم بخشند. تا اوایل دهۀ 1970م./1350ش. که مصر قرارداد کمپ دیوید را با اسرائیل امضاء کرد، تندرویهای رهبران سیاسی این کشور همواره بزرگترین سلاح تبلیغاتی رژیم صهیونیستی برای نزدیک کردن سیاست خود با رژیم پهلوی بود. 5 دیگر کشور عربی که با اعمال سیاستهای قهرآمیز در برابر اسرائیل و نیز حکومت ایران موجبات همکاریهای گسترده ساواک و موساد را فراهم آورد عراق بود. موساد و ساواک طی حدود 20 سال همکاری، بخش مهمی از فعالیت مشترک خود را به عراق اختصاص دادند.
عراق با حکومت پهلوی رقابتی پرتنش داشت و کشمکشهای سیاسی و تهدیدات نظامی ـ امنیتی طرفین بر ضد دیگری تمامی نداشت. 6 مسائلی از این دست، روابط ایران و اسرائیل را گسترش داده و این دو کشور را به یکدیگر وابسته کرد. فرد هالیدی تصریح میکند که در شرایط انزوای ایران از سوی کشورهای اسلامی خاورمیانه، ایران و اسرائیل مشتاقانه روابطشان را «تحکیم» بخشیدند. 7 ایران بیش از هر کشور دیگری با صهیونیستها روابط سیاسی ـ امنیتی و اقتصادی داشت. ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران، در این باره میگوید:
شاید مطلعترین همکاران خارجی من در تهران، که کمتر از همه به چشم میخورد نمایندۀ سیاسی اسرائیل در تهران بود. او که یکی از دیپلماتهای ارشد کشور خود به شمار میرفت در تهران عنوان سفارت نداشت. زیرا با وجود روابط نزدیک و صمیمانۀ اسرائیل با حکومت شاه، چون ایران یک کشور اسلامی بود شاه ترجیح میداد روابط ایران و اسرائیل در سطح غیر رسمی باقی بماند. با وجود این چون قریب هشتاد هزار یهودی در ایران زندگی میکردند و جامعۀ یهودیان ایران در کلیۀ رشتههای تجارت و اقتصاد ایران رسوخ کرده بودند دیپلماتهای اسرائیلی در تهران به شبکه اطلاعاتی وسیعی در ایران دست داشتند که نظیر آن در اختیار هیچ کشور دیگری نبود. 8
مایکل لدین از کارگزاران سیاست خارجی آمریکا نیز با اشاره به خشم انقلابیون ایران به رهبری امام خمینی (ره) از اسرائیل، درباره روابط گسترده ایران و اسرائیل چنین نوشته است:
کسانی که به روابط میان ایران و اسرائیل آشنایی ندارند، چه بسا از شدت خشم آیتالله خمینی از همان سال 1975 دچار شگفتی شوند. آنها عموماً از این امر بیخبرند که همه نخستوزیران اسرائیل از دیوید بن گورین گرفته تا مناخیم بگین در این دوره به تهران رفتهاند همچنان که بسیاری از رجال دیگر اسرائیلی این کار را کردهاند، مثلاً موشه دایان و اسحاق رابین، در کمال خفا به تهران رفتهاند، تا با همتایان ایرانی خود دربارۀ منافع مشترکشان گفتگو کنند و میان دو کشور همکاری شدیدی وجود داشته است. ایران برای اسرائیل معتمدترین تأمینکننده نفت بوده است و اسرائیل در عوض با کمک به تهران در زمینه آمادگی نظامی و با سهیم کردن ایران تا حد معینی در اطلاعات سرویسهای اطلاعاتی خود و حتی با تأمین کمک فنی واکنش نشان داده است. اسرائیل در تهران سفارت نداشت، لکن یوری لوبرانی رئیس هیئت اسرائیلی در ایران به اندازه هر دیپلمات دیگری که رسماً این عنوان را داشت، سفیر بود. 9
بر اساس همین روابط نزدیک و منافع مشترک بود که شاه موافقت کرد موساد در بخشهای غربی و جنوبی کشور چند پایگاه جاسوسی ـ اطلاعاتی ایجاد کند و با یاری ساواک بر ضد کشورهای عربی ـ اسلامی منطقه به اقدامات جاسوسی و اطلاعاتی دست زند. حسین فردوست، موساد را پس از سیا، فعالترین سرویس اطلاعاتی ـ امنیتی خارجی میداند که در ایران حضور گسترده داشت. 10
از همان سالهای نخست دهۀ 1340ش. موساد با همکاری ساواک، سه پایگاه اطلاعاتی ـ جاسوسی در استانهای خوزستان، ایلام و کردستان تأسیس کرد که عمده فعالیت آن عملیات اطلاعاتی ـ جاسوسی بر ضد عراق و برخی کشورهای عربی دیگر بود. برخی از همکاران اطلاعاتی موساد و ساواک در این پایگاهها، عرب بودند و تابعیت کشورهای عراق، کویت، امیرنشینهای امارات، بحرین و نیز عربستان را داشتند. طی سالهای بعد، فعالیت این پایگاهها گسترش یافت و با بهرهگیری از تجهیزات جاسوسی مدرن و نصب رادارهای متعدد در مناطق مختلف مرزی ایران با عراق، بخش اعظمی از خاک این کشور تحت کنترل قرار گرفت. 11
http://www.iichs.orgمنبع : ایرانیان
آمریکا ترجیح میداد همگام با حضور قدرتمند سیا در ایران، روابط ساواک و موساد راگسترش دهدو از امکانات بسیاری که ایران در اختیار اسراییل قرار میداد بهره برد. آمریکا امیدوار بود درفاصلهای نه چندان دور، در موارد بسیاری در حیطه وظایف و عمل ساواک و موساد یگانگی و همسویی ایجاد شود. گفتنی است بین خواستهها، اهداف و حیطه عمل این دو سرویس در مسائل مختلف داخلی و خارجی و نیزفعالیتهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی در رابطه با امنیت داخلی و کشورهای هدف، اختلاف آشکاری وجود نداشت. گویی حکومت ایران هم ماننداسرائیل باکشورهای اسلامی و عرب اختلاف دارد. به تبع آن، اعمال سیاستی واحد و همسان درقبال این کشورها توسط موساد وساواک، انکارناپذیر مینمود. تحولات آتی نشان داد که آمریکاو اسرائیل دربهرهگیری از این سیاست، موفقیتی قابل توجه کسب کرده و ساواک چنانکه دلخواه سیا و موساد بود، درمسیر مطلوب آن دو گام برمیدارد. 1
از اوایل دهۀ 1340ش. و همزمان با ریاست سرلشکر حسن پاکروان بر ساواک، روابط موساد و ساواک گسترش یافت و با هدایتهای سیا و آمریکا، موساد نه به عنوان سرویس جایگزین بلکه به مثابه سرویس مکمل و در عین حال پرتوان به جمع سرویسهای دوست و همگرا در ایران و خاورمیانه پیوست. 2 با گسترش روابط موساد و ساواک، کمربند امنیتی آمریکا در برابر شوروی در منطقه استراتژیک خاورمیانه، استحکام بیشتری یافت. بدین ترتیب پس از آمریکا، اسرائیل دومین کشوری بود که با ایران روابط استراتژیک داشت. با روند رو به گسترش روابط اطلاعاتی ـ امنیتی ایران و اسرائیل، ایران بیش از پیش در مدار آمریکا و غرب قرار گرفت و به تبع آن از کشورهای اسلامی دور افتاد. موضوعی که البته در این میان مورد توجه قرار نگرفت، تأمین منافع جهان اسلام بود. گازویورووسکی در این باره میگوید:
ایران در این دوره روابط بسیار نزدیکی را با اسرائیل به جریان انداخت. ایران در سال 1950 با اسرائیل روابط سیاسی غیر رسمی برقرار کرد، و در سال 1957 به اسرائیل اجازه داده شد که یک دفتر روابط در تهران تأسیس کند. افزون بر همکاری نزدیک دو کشور در زمینههای اطلاعاتی و نظامی، ایران در دهۀ 1960 مقدار قابل توجهی نفت به اسرائیل میفروخت و به ساخت خط لوله نفتی ایلات ـ اشلکون کمک مالی کرد، و اسرائیل هم به ایران کمکهای کشاورزی و کمک در برابر بلایای طبیعی میداد. گرچه هر دو دولت کوشیدند که تا آنجا که ممکن بود در روابط خود محتاط باشند، ولی بسیاری از ایرانیان آگاه، تا اندازهای از روابط واقعی و نزدیک دو کشور اطلاع داشتند. بسیاری از ایرانیان با مردم فلسطین در زمینههای ضد امپریالیستی یا پان ـ اسلامی، ابراز همدردی میکردند و از این روی به شدت از تمایل شاه به حفظ روابط نزدیک با اسرائیل، منزجر بودند. افزون بر این، همین که آمریکا به اسرائیل نزدیکتر شد، بسیاری از ایرانیان روابط ایران و اسرائیل را، بیش از پیش نشانگر نفوذ امپریالیسم آمریکا در ایران به حساب آوردند.
پس از افزایش انفجارآمیز بهای نفت و خروج نیروهای نظامی بریتانیا از خلیجفارس، شاه به گونهای فزاینده درگیر کشمکهای منطقهای مانند درگیری در عمان و شاخ آفریقا شد. بسیاری از ایرانیان، اینگونه اقدامها را نمونه بارزتر همراهی ایران با امپریالیسم آمریکا به حساب میآوردند. در میان این کشمکشهای منطقهای، به ویژه قیام ظفار در عمان، برای ایرانیان هشداردهنده بود، زیرا سربازان ایرانی در این سرزمین جنگیده و کشته میشدند تا قیام مسلمانان علیه یک پادشاه خودکامه را که چیزی بیش از یک دست نشانده بریتانیا به حساب نمیآمد، سرکوب کنند. 3
گسترش مخالفت کشورهای عربی با شاه و حمله به مشی او در برابر دنیای اسلام، بیش از پیش در دوستی او با اسرائیل مؤثر افتاد. برخی کشورهای عربی در رسانههای خود، شاه را خائن به آرمانهای دینی و اسلامی ارزیابی میکردند که با دشمن بزرگ جهان اسلام (اسرائیل) پیوندهای گستردهای برقرار کرده است. همزمان، جوسازیهای اسرائیل و نیز حمایتهای پیدا و پنهان برخی کشورهای عربی از مخالفان سیاسی شاه، موجب نزدیکی هر چه بیشتر حکومت ایران با اسرائیل شد. 4
بن گورین نخستوزیر اسرائیل در این باره پیشگام سایر رهبران اسرائیل بود. او طی نامهای در اوایل دهۀ1340ش. به شاه هشدار داد که اگر در گسترش روابط سیاسی و امنیتی با اسرائیل بیش از این تعلل شود، از سوی کشورهای تندرو عرب تبعات سوئی متوجه شاه و رژیمش خواهد شد.
مسافرت نیکیتا خروشچف دبیرکل حزب کمونیست شوروی در اردیبهشت 1343 به قاهره که گسترش روابط شوروی و مصر را در پی داشت، بیش از پیش شاه را برای گسترش روابط خود با اسرائیل مصمم ساخت. طی سالهای بعد و به دنبال تحولات سیاسی ـ امنیتی که هر از گاه در خاورمیانه و کشورهای عربی روی میداد، رهبران اسرائیل میکوشیدند روابط خود را با ایران تحکیم بخشند. تا اوایل دهۀ 1970م./1350ش. که مصر قرارداد کمپ دیوید را با اسرائیل امضاء کرد، تندرویهای رهبران سیاسی این کشور همواره بزرگترین سلاح تبلیغاتی رژیم صهیونیستی برای نزدیک کردن سیاست خود با رژیم پهلوی بود. 5 دیگر کشور عربی که با اعمال سیاستهای قهرآمیز در برابر اسرائیل و نیز حکومت ایران موجبات همکاریهای گسترده ساواک و موساد را فراهم آورد عراق بود. موساد و ساواک طی حدود 20 سال همکاری، بخش مهمی از فعالیت مشترک خود را به عراق اختصاص دادند.
عراق با حکومت پهلوی رقابتی پرتنش داشت و کشمکشهای سیاسی و تهدیدات نظامی ـ امنیتی طرفین بر ضد دیگری تمامی نداشت. 6 مسائلی از این دست، روابط ایران و اسرائیل را گسترش داده و این دو کشور را به یکدیگر وابسته کرد. فرد هالیدی تصریح میکند که در شرایط انزوای ایران از سوی کشورهای اسلامی خاورمیانه، ایران و اسرائیل مشتاقانه روابطشان را «تحکیم» بخشیدند. 7 ایران بیش از هر کشور دیگری با صهیونیستها روابط سیاسی ـ امنیتی و اقتصادی داشت. ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران، در این باره میگوید:
شاید مطلعترین همکاران خارجی من در تهران، که کمتر از همه به چشم میخورد نمایندۀ سیاسی اسرائیل در تهران بود. او که یکی از دیپلماتهای ارشد کشور خود به شمار میرفت در تهران عنوان سفارت نداشت. زیرا با وجود روابط نزدیک و صمیمانۀ اسرائیل با حکومت شاه، چون ایران یک کشور اسلامی بود شاه ترجیح میداد روابط ایران و اسرائیل در سطح غیر رسمی باقی بماند. با وجود این چون قریب هشتاد هزار یهودی در ایران زندگی میکردند و جامعۀ یهودیان ایران در کلیۀ رشتههای تجارت و اقتصاد ایران رسوخ کرده بودند دیپلماتهای اسرائیلی در تهران به شبکه اطلاعاتی وسیعی در ایران دست داشتند که نظیر آن در اختیار هیچ کشور دیگری نبود. 8
مایکل لدین از کارگزاران سیاست خارجی آمریکا نیز با اشاره به خشم انقلابیون ایران به رهبری امام خمینی (ره) از اسرائیل، درباره روابط گسترده ایران و اسرائیل چنین نوشته است:
کسانی که به روابط میان ایران و اسرائیل آشنایی ندارند، چه بسا از شدت خشم آیتالله خمینی از همان سال 1975 دچار شگفتی شوند. آنها عموماً از این امر بیخبرند که همه نخستوزیران اسرائیل از دیوید بن گورین گرفته تا مناخیم بگین در این دوره به تهران رفتهاند همچنان که بسیاری از رجال دیگر اسرائیلی این کار را کردهاند، مثلاً موشه دایان و اسحاق رابین، در کمال خفا به تهران رفتهاند، تا با همتایان ایرانی خود دربارۀ منافع مشترکشان گفتگو کنند و میان دو کشور همکاری شدیدی وجود داشته است. ایران برای اسرائیل معتمدترین تأمینکننده نفت بوده است و اسرائیل در عوض با کمک به تهران در زمینه آمادگی نظامی و با سهیم کردن ایران تا حد معینی در اطلاعات سرویسهای اطلاعاتی خود و حتی با تأمین کمک فنی واکنش نشان داده است. اسرائیل در تهران سفارت نداشت، لکن یوری لوبرانی رئیس هیئت اسرائیلی در ایران به اندازه هر دیپلمات دیگری که رسماً این عنوان را داشت، سفیر بود. 9
بر اساس همین روابط نزدیک و منافع مشترک بود که شاه موافقت کرد موساد در بخشهای غربی و جنوبی کشور چند پایگاه جاسوسی ـ اطلاعاتی ایجاد کند و با یاری ساواک بر ضد کشورهای عربی ـ اسلامی منطقه به اقدامات جاسوسی و اطلاعاتی دست زند. حسین فردوست، موساد را پس از سیا، فعالترین سرویس اطلاعاتی ـ امنیتی خارجی میداند که در ایران حضور گسترده داشت. 10
از همان سالهای نخست دهۀ 1340ش. موساد با همکاری ساواک، سه پایگاه اطلاعاتی ـ جاسوسی در استانهای خوزستان، ایلام و کردستان تأسیس کرد که عمده فعالیت آن عملیات اطلاعاتی ـ جاسوسی بر ضد عراق و برخی کشورهای عربی دیگر بود. برخی از همکاران اطلاعاتی موساد و ساواک در این پایگاهها، عرب بودند و تابعیت کشورهای عراق، کویت، امیرنشینهای امارات، بحرین و نیز عربستان را داشتند. طی سالهای بعد، فعالیت این پایگاهها گسترش یافت و با بهرهگیری از تجهیزات جاسوسی مدرن و نصب رادارهای متعدد در مناطق مختلف مرزی ایران با عراق، بخش اعظمی از خاک این کشور تحت کنترل قرار گرفت. 11
http://www.iichs.orgمنبع : ایرانیان
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}