پژوهشگر: اکبر مشعوف




 
نعمت‌الله نصیری در مرداد 1289 در شهرستان سمنان متولد شد. پدرش محمد نصیری (عمیدالممالک) و مادرش زرین تاج خانم نام داشت. نصیری پس از طی تحصیلات مقدماتی و عادی در اول مهر 1313 با درجه نایب دومی از مدرسه صاحب منصبی فارغ التحصیل شد، و از بین چهل و دو نفر، شاگرد هشتم گردید.1 مشاغل وی عبارتند از: فرمانده دسته مسلسل سنگین، فرمانده دسته و گروهان دانشکده افسری، معاون دانشکده تکمیلی، فرمانده گردان 2 هنگ 18 کرمان، فرمانده گردان مستقل سیرجان، فرمانده گردان پیاده دانشکده افسری، فرمانده دوره تکمیلی و معاون رسته پیاده دانشکده افسری، رئیس ستاد دژبان مرکز، فرمانده دانشکده پیاده، در سال 1329 ابتدا به فرماندهی هنگ پیاده پهلوی و سپس با درجه سرهنگی به فرماندهی گارد شاهنشاهی منصوب شد.2 در 22 مرداد 1332 با سمت فرمانده گارد شاهنشاهی مأموریت یافت که فرامین شاه را مبنی بر انفصال دکتر محمد مصدق از نخستوزیری و انتصاب سرلشکر زاهدی به آنها برساند لذا نصیری از رامسر وارد تهران شد و در ابتدا فرمان انتصاب سرلشکر زاهدی را به وی داد و آنگاه فرمان عزل مصدق را به وی ابلاغ نمود ولی به هنگام مراجعت از منزل دکتر مصدق، سرتیپ ریاحی که در آن زمان رئیس ستاد ارتش بود وی را توقیف و روانه زندان کرد.
در کودتای 28 مرداد که کودتاکنندگان زندان را اشغال کردند و زندانیان آزاد شدند نصیری جزء رهاشدگان از زندان بود که تعدادی از افراد گارد شاهنشاهی را که در زندان پاسگاه نظامی شرق تهران در اسارت بودند آزاد نمود. آنگاه به اتفاق ابوابجمعی جمعی خود در حمله به خانه دکتر مصدق که اشغال خانه وی و فرار او را همراه داشت شرکت نمود.3 شاه به پاس خدمات نصیری در کودتای 28 مرداد فرمان ترفیع یک درجه نظامی (سرتیپی) او را تلگرافی از رم صادر کرد.4 در سال 1337 به دریافت درجه سرلشکری نائل گردید و در مهر ماه سال 1339 به سمت معاونت ژنرال آجودانی و در آذر ماه همان سال در مقام ریاست شهربانی کل کشور قرار گرفت. در مرداد ماه سال 1341 به درجه سپهبدی ارتقا یافت.5 در خرداد ماه سال 1342 با حفظ سمت ریاست شهربانی کل کشور به دلیل سوابق و عملکردش در کودتای 28 مرداد و مسئولیتهای بعد از کودتا، برای در هم شکستن قیام مردم به رهبری حضرت امام خمینی به فرمانداری نظامی تهران منصوب شد. قلع و قمع بیشتر مبارزان، دستگیری افراد فعال و مورد نظر، جلوگیری از تجمع مردم در شب، جمع آوری اجساد و انتقال آنان به اماکن خاص جهت محو آثار کشتار و مشخص نشدن تعداد کشته‌شدگان، هدف حکومت نظامی بود.
پس از سرکوب قیام 15 خرداد، به دلیل عدم همکاری با پلیس و تعطیل کردن میدان میوه و تره بار تهران در روز پانزده خرداد، نصیری دستور بازداشت طیب را صادر کرد. و در زندان متن از پیش تهیه شده‌ای را به او داد و گفت «بخوان و امضا کن». خلاصه متن این بود که، من (طیب) مقداری پول از آقای خمینی گرفته‌ام، که اگر روزی چنین اتفاقی افتاد و ایشان دستگیر شد، من نفری 25 ریال بین مردم پخش کنم تا به خیابانها بریزند و بگویند، یا مرگ یا خمینی. طیب حاضر به امضای متن نشد. نصیری از حاج اسماعیل رضایی خواست که متن را امضا کند که او هم قبول نمی‌کند. به رغم شکنجه و آزارهای زیاد هیچ یک حاضر به تأیید متن مورد نظر نصیری نشدند. دادگاه بدوی پس از چند جلسه، سرانجام در 27 مرداد رأی خود را مبنی بر اعدام طیب و حاج رضایی صادر کرد. در 12 شهریور دادگاه نظامی تجدیدنظر شروع به کار کرد و در 22 مهر رأی دادگاه صادر شد. طیب و حاج رضایی را با اینکه دلایل کافی نداشتند فقط بر اثر اعمال فشار نصیری و درخواست او از شاه، محکوم به اعدام کردند. سرانجام طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی در روز 11 آبان ماه 1342 در میدان تیر پادگان حشمتیه تیرباران شدند.6
نصیری در بهمن سال 1343 به سمت معاون نخست وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور منصوب شد. وی در 12 مهر سال 1350 به درجه ارتشبدی رسید. دوران فرماندهی او بر ساواک اوج فعالیت ساواک در دستگیری، شکنجه و سرکوب وحشیانه و ظالمانه مخالفان و منتقدان رژیم بود. این اقدامات باعث بدنامی و منفوریت ساواک و رئیس آن نصیری شد و با اوج گیری انقلاب اسلامی، شاه مجبور شد در تیر ماه 1357 او را از ریاست ساواک معزول و در تاریخ 21 تیر ماه همان سال به سفارت ایران در پاکستان منصوب کند. شاه برای نجات خود از مهلکه نصیری را از سفارت نیز عزل و به تهران فراخواند. و در 16 آبان ماه 1357 او را به زندان انداخت. سرانجام در 22 بهمن توسط مردم دستگیر و در ساعت 23:45 روز پنجشنبه 26 بهمن 1357 به حکم دادگاه انقلاب اسلامی تیرباران گردید.
نصیری در طول اشتغال 60 نشان داخلی و خارجی دریافت کرد.7 وی دو بار ازدواج کرد که همسر نخست او پروین نصیری و همسر دوم زلیخا خلوتی نام داشت. از نصیری دو فرزند به نامهای محمدرضا و زرین ناز بر جای مانده است.8

پی نوشت ها :

1. اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 34138، 34044ـ پ.
2. حسین فرودست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج2، جستارهایی از تاریخ معاصر (تهران: اطلاعات، 1370)، ص 509.
3. علیرضا اوسطی، ایران در سه قرن گذشته، ج2 (تهران: پاکتاب، 1382)،ص 829.
4. عبدالرفیع حقیقت، تاریخ سمنان: شامل وقایع تاریخی از دوران ما قبل تاریخ ... فرهنگی و اقتصادی سالهای اخیر (سمنان: فرمانداری کل سمنان، 1352)، ص 309.
5. حسین فرودست، ص 509.
6. جواد منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج2 (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378)، ص 23، 336ـ 339.
7. اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 34211ـ پ.
حسین فرودست، ص 509.
فوق العاده روزنامه کیهان، جمعه 27/11/1357، ص2.
8. اسناد مؤسسه تاریخ معاصر ایران، 34046ـ پ.

http://www.iichs.orgمنبع : ایرانیان