نویسنده: محمد پورغلامی


اهمیت ماه رمضان در چیست؟ چرا ماه رمضان را «ماه خدا» می‌نامند؟(1) آیا ارزش ماه رمضان صرفاً به «روزه»ی آن است؟ آیا «روزه»ی ماه مبارک، «هدف» است یا «وسیله»؟ اگر روزه هدف است، پس چرا در آیه‌ی 183 سوره‌ی بقره(2) هدف از روزه را رسیدن به «تقوا» بیان کرده است؟ و اگر روزه صرفاً وسیله است، چگونه می‌توان از این وسیله برای رسیدن به هدف آن (یعنی تقوا) استفاده کرد؟ آیا صرفاً با نخوردن و نیاشامیدن می‌توان به «تقوا» دست یافت؟
 سؤالات بالا و سؤالاتی نظیر آن، موضوعاتی هستند که می‌بایست برای هر کدام از آن‌ها پژوهش‌های جداگانه‌ای انجام داد، اما به نظر می‌رسد اگر «روزه» را به مثابه «وسیله»ای برای دستیابی به هدف متعالی‌تری به نام «تقوا» تعریف کنیم، آن گاه می‌بایست تأثیرات روزه و ماه رمضان را در ساحت زندگی فردی و اجتماعی انسان مورد بررسی قرار دهیم. اینکه «روزه» و «شهر خدا» چه تأثیرات و پیامدهای فردی و اجتماعی دارد و چگونه حکومت و مردم می‌توانند از این فرصت برای ساخت «جامعه‌ی دینی» بهره برند، سؤالات مهمی هستند که باید مورد بررسی قرار گیرند.
به طور کلی، می‌توان تأثیرات ماه رمضان را در سه سطح مورد مداقه قرار داد:
 
1. سطح خُرد:
در سطح خُرد، این «فرد» است که باید مورد دقت قرار بگیرد. باید بپرسیم که روزه و شهر خدا چه تأثیری بر فرد فرد مردمان جامعه دارد؟ به نظر می‌رسد ماه رمضان نه تنها موجب تغییر در شیوه‌ی خوردن و آشامیدن فرد می‌شود، بلکه تغییر در شیوه‌ی رفتاری و اخلاقی فرد را نیز ممکن می‌سازد. به عبارت بهتر، روزه باید باعث تغییر در رفتار و گفتار فرد نیز بشود. چنان که امام صادق (علیه السلام) فرموده‌اند:
«روزه نه همین ترک از خوردن و آشامیدن است؛ بلکه باید در روز روزه نگاه دارید زبان خود را از دروغ و بپوشانید دیده‌هاى خود را از حرام و با یکدیگر نزاع مکنید و حَسَد مبرید و غیبت مکنید و مجادله مکنید و سوگند دروغ مخورید بلکه سوگند راست نیز و دشنام مدهید و فحش مگویید و ستم مکنید و بى‌خردى مکنید و دلتنگ مشوید و غافل مشوید از یاد خدا و از نماز و خاموش باشید از آنچه نباید گفت و صبر کنید و راست‌گو باشید و دورى کنید از اهل شرّ و اجتناب کنید از گفتار بد و دروغ و افتراء و خصومت کردن با مردم و گمان بد بردن و غیبت کردن و سخن‌چینى کردن و خود را مُشْرِف به آخرت دانید و منتظر فَرَج و ظُهور قائم آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشید و آرزومند ثواب‌هاى آخرت باشید و توشه‌ی اعمال صالحه براى سفر آخرت بردارید.»(3)
حدیث فوق نشان می‌دهد که ماه رمضان فقط بهانه‌ای است برای آنکه فرد بتواند از «سبک زندگی» مرسوم خود مقداری دور شود و خود را هر چه بیشتر به سبک زندگی خدایی نزدیک سازد؛ سبک زندگی‌ای که در آن قرار است از «دلبستگی»ها و «وابستگی»های متداولِ دنیاییِ خود، دل بکند. همین موضوع نیز موجب خواهد شود که تأثیرات شهر خدا در «درون فرد» نمایان شود. کمااینکه امام خمینی (رحمت الله علیه) نیز می‌فرمایند اگر با تمام شدن ماه رمضان، تغییری در فرد به وجود نیامد، بداند آن گونه که باید، روزه نگرفته است:
«شما اقلاً به آداب اولیه‌ی روزه عمل نمایید و همان طوری که شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه می‌دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصی باز دارید! از هم‌اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ نگه داشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانی را از دل بیرون کنید! اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییری پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم می‌شود روزه‌ای که از شما خواسته‌اند، محقق نشده است.»(4)
 
2. سطح میانی:
در سطح میانی، واحد «خانواده» باید مورد توجه قرار بگیرد. بر این اساس، ماه رمضان نه تنها موجب تغییر در «سبک زندگی فرد» می‌شود، بلکه تا اندازه‌ای روابط بین افراد خانواده و بستگان آن‌ها را نیز مورد تأثیر قرار می‌دهد. چنان که می‌دانیم، یکی از مشکلات زندگی در جوامع مدرن امروزین آن است که افراد یک خانواده، فرصت کمی برای «با هم بودن» پیدا می‌کنند. پدر خانواده مجبور است برای کسب درآمد، بیشتر ساعات خود را در بیرون از خانه صرف کند. فرزندان خانواده بیش از آنکه در محیط خانه باشند، یا در کلاس‌های درسی مدارس هستند یا در کلاس‌های آموزشی فوق‌العاده یا در جمع دوستان. آن زمانی هم که در خانه حضور دارند، بیش از آنکه ارتباط با سایر اعضای خانواده داشته باشند، مشغول گذران عمر خود در فضای مجازی یا بازی‌های کامپیوتری یا تماشای فیلم و انیمیشن هستند. چنین وضعیتی موجب شده تا اعضای خانواده بیش از گذشته از یکدیگر دور شوند. این را بگذارید کنار روابط سرد بستگان و آشنایان که معمولاً در طول سال، خبر چندانی از همدیگر ندارند. اما ماه رمضان موجب می‌شود تا اعضای یک خانواده، حداقل برای صرف افطاری و سحر هم که شده، دور هم جمع شوند. دور یک سفره جمع شدن، اگرچه در ظاهر عملی است غریزی برای پاسخ به رفع نیاز گرسنگی و تشنگی، اما تأثیر فرهنگی‌اجتماعی آن همان «با هم بودن» است.
 بسیاری از آسیب‌ها و مشکلاتی که برای جوامع مدرن تعریف می‌کنند ناشی از همین نبودن اعضای خانواده با هم است و حال ماهی فرارسیده که می‌تواند تا اندازه‌ای جبران مافات کند. از سویی دیگر، تأکید و سفارشی که در احادیث ائمه (علیه السلام) بر افطاری دادن شده است، خود عاملی است که خانواده‌ها به بهانه‌ی افطاری، به دیدار یکدیگر بروند و در کنار هم، بر سر یک سفره بنشینند.
 
3. سطح کلان:
اگر منظور از سطح کلان را «جامعه» معنا کنیم، واضح است که تغییر رفتار در افراد جامعه و تغییر در سبک زندگی شخصی آنان، بازتاب و نمود عینی در جامعه خواهد داشت و حال که سبک زندگی شخصی افراد در ماه رمضان تغییر پیدا کرده، در جامعه نیز شاهد تغییراتی خواهیم بود. به همین علت است که بنا بر آمار و پژوهش‌های انجام‌شده توسط آسیب‌شناسان اجتماعی، می‌توان گفت که آمار جرم و جنایت در جامعه، به میزان قابل توجهی در ماه رمضان کاهش می‌یابد.(5) از همین جا می‌توان فهمید که «ایمان» و «تقوا» دو عامل مهم در کاهش آسیب‌های اجتماعی است.
حال که به اجمال متوجه تأثیرات متعالی ماه رمضان در سه سطح خُرد، میانی و کلان شدیم، سؤال آن است که چرا کاری نکنیم که این تأثیرات برای کل ماه‌های سال باشد؟ آیا معلمان، اساتید، روحانیون و همه‌ی آن‌هایی که دستی در تعلیم و تربیت افراد جامعه دارند، نمی‌توانند فرآیند تربیتی خاصی را بر مبنای سبک زندگی «شهر خدا» پی‌ریزی کنند؟ آیا سیاست‌گذاران فرهنگی و اجتماعی کشور به جای آنکه میلیاردها تومان صرف هزینه‌های مختلفی چون برگزاری همایش‌ها و سمینارهای مبارزه با آسیب‌های اجتماعی یا گسترش و تقویت بازداشتگاه‌ها، ندامتگاه‌ها، زندان‌ها و غیره یا آموزش قانون‌پذیری و جامعه‌پذیری به افراد جامعه کنند، بهتر نیست تصمیمات و سیاست‌های خود را در جهت تقویت ایمان و تقوای افراد سوق دهند؟ در این صورت، آیا با نتایج بهتری روبه‌رو نخواهند بود؟ وقتی می‌توان با تقویت تقوای فردی و جمعی، از حجم قابل ملاحظه‌ای از آسیب‌های اجتماعی کاست، چرا چنین نکنیم؟
به نظر می‌رسد مشکل سیاست‌گذاران فرهنگی و مسئولین تربیتی کشور در آن است که می‌خواهند بر مبنای الگوهای تربیتی غربی، جامعه را طراحی کنند. الگوی تربیتی در جوامع غربی بر مبنای «مهار بیرونی» است. این عقیده‌ی مرسوم در دستگاه فلسفی غرب که انسان ذاتاً شرور به دنیا آمده است، موجب شده تا برای کنترل انسان، هر روزه بر حجم مهارهای بیرونی و کنترل‌های اجتماعی بیفزایند. آموزش مسائلی چون قانون‌پذیری و جامعه‌پذیری نیز بر همین مبنا شکل گرفته است تا رفتار انسان در حوزه‌ی اجتماعی هر چه بیشتر مورد کنترل قرار گیرد. در حالی که در الگوی تربیت دینی، بیش از مهار بیرونی، این «مهار درونی» است که مورد اهمیت قرار دارد. مهار درونی یا همان چیزی که در ادبیات دینی از آن تحت عنوان «تقوا» یاد می‌شود، یعنی وضعیتی که در آن، افراد جامعه، به دلیل تقرّب به خدا، از بسیاری از مخاطرات و آسیب‌های اجتماعی چشم‌پوشی کنند.
 
در تلقی دینی از انسان، بر خلاف نگاه فلسفی غرب، انسان دارای فطرتی پاک و خدایی است. به همین دلیل هم هست که انبیاء (علیهم السلام) دعوت خود را از همین نقطه، یعنی زنده کردن فطرت خدایی انسان‌ها، شروع می‌کردند. بدون شک هنگامی که فطرت انسان، خدایی شد و جهت حرکتش نیز به سمت خدا شد، بسیاری از آسیب‌ها و بزه‌های اجتماعی از جامعه رخت برخواهد بست.
 
حال، با توجه به مباحث گفته‌شده، جمهوری اسلامی برای شکل‌گیری «جامعه‌ی دینی» در شکل تمام و کمال خود، چاره‌ای ندارد جز آنکه با اتخاذ شیوه‌های درست فرهنگی و تربیتی، «تقوا»ی فردی و جمعی جامعه را افزایش دهد؛ وگرنه به همان دردی مبتلا خواهد شد که جوامع غربی بدان دچار شده‌اند. بی‌شک یکی از مهم‌ترین فرصت‌ها برای دستیابی به این هدف، ماه رمضان و «زندگی به سبک شهر خدا» است.
 

پی‌نوشت‌ها:
 
1. قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ یُضاعِفُ الله‏ُ فیهِ الحَسَناتِ وَ یَمحو فیهِ السَّیِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَکَهِ: ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است که خداوند در آن حسنات را مى‏افزاید و گناهان را پاک مى‏کند و آن ماه برکت است (بحار الانوار، ط ـ بیروت، ج 93، ص340، فضایل الاشهر الثلاثه، ص 95).
2. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
3. مفاتیح الجنان.
4. سیمای فرزانگان، ص 159 و 161؛ برداشت‌هایی از سیره‌‌ی امام خمینی (رحمت الله علیه)، ج 3، ص 8.
5.  http://24onlinenews.ir/news-24671.aspx
منبع: سایت برهان