نویسنده: محمد کاوه




 

الکل طبقه ای از ملکول هاست که شامل: اتانول‌، متانول، ‌الکل پروپیل و مواد دیگر است. اتانول همان است که افراد می نوشند، ‌اما الکل های دیگر که اگر مصرف شوند مسموم کننده هستند (کالات، 1386: ‌238). اتانول از مولکول های نسبتاً‌ ریزی تشکیل شده است و همین که جرعه ای الکل سرکشیده شود، به سرعت وارد معده و روده کوچک می شود.درون معده و روده کوچک توده عظیمی از رگ های خونی کوچک وجود دارد که از طریق آن ها اتانول به آسانی و به سرعت جذب بدن می شوند (اتکینسون، اتکینسون و همکاران، ‌1385 :234). الکل در آب کاملاً محلول است و در سراسر بدن پخش می شود. اوج غلظت خونی در 30 تا 90 دقیقه حاصل می شود.مصرف سریع الکل و مصرف آن با معده خالی جذب آن را تسریع و در زمان رسیدن به اوج، سطح خون را کاهش می دهد.افزایش سریع غلظت الکل در خون با درجه مستی همبستگی دارد.مستی در زمان افزایش سطح بارزتر است تا زمان کاهش آن.90 درصد الکل در کبد با اکسیداسیون کبدی متابولیزه می شود و 10 درصد باقی مانده بدون هیچ تغییری از کلیه و ریه دفع می شود.الکل یک ماده مسکن است که خواب آلودگی و کاهش فعالیت نورونی ایجاد می کند. می توان آن را با سایر مسکن ها و ضد اضطراب ها نظیر: بنزودیازپین ها، باربیتورات ها و کارباماها طبقه بندی کرد.این مواد با الکل تحمل متقابل ایجاد کرده، ‌نمای مسمومیت و ترک مشابه به وجود می آورند و احتمالاً با دوزهای بالا مهلک هستند، به خصوص اگر با سایر داروهای مسکن همراه شوند (سادوک، 1383 :64). سرعت ورود الکل به خون بستگی به عوامل متعددی دارد که عبارتند از: نوع و مقدار غذای موجود در معده، نوع الکل، غلظت آن و غیره. وجود غذا در معده به خصوص غذاهای مرکب موجب کندی جذب الکل می شوداگر سطوح الکل در خون به 0/5 درصد برسد تفکر، قضاوت و مهارها شل شده و گاهی از هم گسسته می شوند. در غلظت 2 درصد، ‌کار تمامی نواحی حرکتی در مغز مختل شده و نواحی کنترل کننده هیجانات نیز تحت تأثیر قرار می گیرند. در سطح 3 درصد، ‌شخص معمولاً دچار گیجی شده یا به حالت بهت فرو می رود اگر سطح الکل در خون به 4 تا 5 درصد برسد، ‌فرد به حالت کما فرو می رود . در سطوح بالاتر نیز مرکز کنترل کننده تنفس و قلب تحت تأثیر واقع شده و مرگ فرا می رسد.مرگ معمولاً‌ ناشی از ضعف تنفسی یا آسپیره کردن مواد استفراغ شده خواهد بود( مددی و نوغانی، 1384: 74و 75).
اعتیاد به این ماده، ‌از زمان های قدیم وجود داشته و اغلب افراد آن را به عنوان اهریمنی که قادر است انسان را وادار به انجام اعمال شیطانی کند می شناسند.انسان بعد از نوشیدن چند جرعه مشروب(الکل)، احساس عدم تعهد نسبت به مسئولیت های خود و در عین حال احساسی غیر واقعی پیدا می کند. طرز تکلم فرد سریع و غلیظ می شود؛ دچار پرش افکار توأم با تکرار و بی ارتباطی روند افکار می شود؛ حرکات و واکنش های عضلانی او تا حدی از قدرت اراده اش خارج می شود ودر صورت ادامه مشروب خواری شخص به حالت کما فرو می رود.این تحریک تکلم، ‌تفکر و حرکات، به دلیل تسکین یافتن سلول های کورتکس است. زیرا معمولاً این سلول رفتارهای فوق را کنترل می کنند.با تسکین این سلول ها، تسلط و اختیار فرد بر رفتارهای عادی کم تر شده و در نتیجه رفتارهای غیر عادی، به منصه ظهور و عمل در می آیند. تأثیرات دیگر الکل عبارتند از: اختلال در بینایی به ویژه دو تا دیدن اشیاء و افراد، ‌کاهش قدرت تشخیص و قضاوت وکم شدن احساس درد و ناراحتی.اگر فرد به اندازه کافی مست شود، ‌به حالت بی هوشی می افتد و پس از به هوش آمدن نیز نمی تواند آن چه را که گفته و یا عمل کرده است به یاد بیاورد. مصرف الکل چندین تأثیر آنی بر روی انسان می گذارد. این تأثیرات شامل: اختلال در ادراک و قوای عقلانی، کاهش موقتی اضطراب، ترس و غم، ‌کاهش تسلط کورتکس مغز بر رفتار و ضعیف شدن رفتارهای اخلاقی و احساس مسئولیت می باشد.الکلیسم مزمن نیز ممکن است سبب چند اختلال عمده در بدن و رفتار انسان شود.آسیب به غدد داخلی به ویژه تیروئید و تخمدان، آسیب به دستگاه قلب و عروق، اختلال فشار خون و خونریزی زیر جلدی که اغلب باعث سرخ شدن و تورم صورت و دماغ می شود. هم چنین باعث کوچک شدن و تحریک پذیری جدار معده، لرزش زیاد، بیماری کبدی و اختلال در دستگاه اعصاب می شود.
اما مهم ترین علایم حاصل از استعمال دراز مدت الکل عبارتند از:

1. حمله الکلی یا دلیریوم ترمنس (DELIRIUM TREMENS)

حدود 5 درصد معتادان به الکل، دچار حمله الکلی می شوند.اغلب این حملات پس از یک مشروب خواری سنگین رخ می دهد؛ ولی امکان دارد بر اثر قطع ناگهانی استعمال مشروب نیز ایجاد شود.این واکنش نوع خاصی از عکس العمل هایی است که در اثر آسیب به سلول های مغزی ایجاد می شود.این حمله با حالت اخطار شروع شده و بیمار احساس اضطراب، عصبانیت، بی حوصلگی، و حساسیت نسبت به عوامل خارجی می کند.در این حالت بیمار گیج می شود؛ زمان ومکان را گم می کند؛ هیجان زده و مضطرب می شود؛ آگاهی او کاهش می یابد، توجه و حافظه اش محدود می شود؛ بی قراری و بی خوابی به او دست می دهد؛ تکلمش نامفهوم می شود؛ واکنش های حرکتی توأم با لرزش در حرکات دست و پا از خود بروز می دهد؛‌به شدت عرق می کند؛ اشتهای خود را از دست می دهد و دچار تهوع و ضعف بدنی می شود. بارزترین علایم این حالت، ‌خطای ادراک و توهم است که بیش تر جنبه بصری دارد.بیمار در برابر چشمان خود موجوداتی زشت و خطرناک را مشاهده می کند. فرد حیواناتی مانند: مار، ‌سوسک، ‌خرچنگ، ‌مارمولک و خفاش را می بیند که از در و دیوار یا حتی بدن او بالا می روند و سریع تغییر شکل و رنگ می دهند.گاهی بیمار به دلیل ترس شدید از این جانوران خیالی، به خودش آسیب می رساند. معمولاً مریض به حدی از این حالت خود وحشت زده می شود که تا مدتها از نوشیدن الکل خودداری می کند. اما دوباره مشروب خواری را از سرمی گیرد و آماده حمله بعدی می شود.

2. توهمات الکلی(ALCOHOLIC HALLUCINATIONS).

این نشانگان، نادر است و تنها در تعداد معدودی از معتادان مزمن یافت می شود.این حالت تا حدی شبیه به حمله الکلی است؛ اما با آن تفاوت هایی نیز دارد.بیمار مبتلا به توهمات الکلی، واکنش تحریکی الکلی دارد، امام توهمات او بیش تر شنوایی است تا بینایی. در ضمن در حرکات دست و پایش لرزش دارد و نسبت به آنها بی اراده است. این نشانگان معمولاً چند هفته به طول می انجامد و از حمله الکلی طولانی تر است. بیمار صداهایی می شنود که او را متهم به گناه و یا تهدید به مجازات می کند.در بعضی موارد، فرد مبتلا به این توهمات خودکشی می کند.

3. نشانگان ورنیک (WERNICKES SYNDROME)

کارل ورنیک عصب شناس آلمانی، ‌در اواخر قرن نوزدهم متوجه شد که معتادان به الکل پس از مدتی دچار عدم تعادل در ایستادن و یا راه رفتن می شوند. هم چنین در شعور آگاه، اغتشاش و در عضلات چشم، ‌فلجی پیدا می کنند. در نشانگان ورنیک، زوال دستگاه مرکزی اعصاب به ویژه مغز میانی مطرح است. شروع آن ناراحت کننده و اغلب پس از یک حمله دلیریوم آغاز می شود. ممکن است حال بیمار به تدریج وخیم شود تا حدی که به حالت بهت زدگی و کما بیافتد.

4. نشانگان کورساکف (KORSAKOFFS SYNDROME)

این سندروم تقریباً در 1 درصد معتادان مزمن الکلی یافت می شود و گاهی بلافاصله پس از دلیریوم بروز می کند. اولین بار یک روان پزشک روسی به نام سرگئی کورساکف در اواخر قرن نوزدهم این علایم را مورد شناسایی قرار داد. سندروم کورساکف 3 علامت بارز دارد:
* تورم تعداد زیادی از سلول های اعصاب محیطی و در موارد پیشرفته، از دست دادن احساس، از بین رفتن تدریجی نیروی عضلات و فلج.
* فراموشی یا نسیان(AMNESIA) در وقایع اخیر.
* پر کردن جاهای خالی حافظه با داستان های تخیلی که آن را "خالی بندی (CONFABULATION) می نامند.

5. زوال مزمن الکلی(CHRONIC ALCOHOLIC DETERIORATIN)

پس از گذشت سال ها اعتیاد به الکل، به تدریج روند غیر قابل ترمیم زوال قدرت های عضلانی شروع می شود. آغاز این زوال با اختلال در قضاوت و سایر استعدادهای درک مفاهیم انتزاعی است و سپس به فعالیت های ساده تری مانند: توجه و حافظه نیز سرایت می کند. زوال عاطفی به این صورت رخ می دهد که فرد به تدریج نشانه هایی مبنی بر از دست دادن غرور، بی حالت بودن عاطفی، ‌عصبانیت، ‌بی حوصلگی و تکانه ای بودن رفتار، ‌از خود بروز می دهد. نتیجه این عوارض، اختلال در شرایط اجتماعی، ‌شغلی و اقتصادی فرد است. شخص، انگیزه پیشرفت را از دست می دهد؛ خود خواه و غیر مسئول می شود و دیگر قادر به ادامه کار یا شغل خود نخواهد بود. او نسبت به هر کسی که از مشروب خواری او انتقاد کند حساس و پرخاشگر می شود.در منزل رفتار او با بدخلقی و خشونت توأم می شود.در روابط زناشویی خود دچار اختلال می شود و همین امر مشروب خواری او را بیش تر می کند.این دایره معیوب به سرعت می چرخد و شخص را به سوی نابودی می کشاند(شاملو، 1382: 266-269).

اختلالات مربوط به الکل

مست کردن (INTOXICATE). دلیریوم ناشی از مسمومیت(INTOXICATION DELERIUM). به سبب مست بودن طی چند روز، قطع الکل (ALCHOHOL WITHDRAWL). دلیریوم ناشی از قطع الکل(WITHDRAWL DELERIUM)، سندروم کورساکوف یا اختلال فراموشی مستمر ناشی از مصرف الکل(ALCHOHOL INDUZED PERSISTING ANESIC DISORDER)، اختلال روان نژندی ناشی از الکل (ALCHOHOL INDUZED PSYCHOTIC DISORDER)، دلیریوم ترمنس (DELERIUM TREMENS)، ‌دمانس مستمر، ‌اختلالات خلقی و اختلات اضطرابی از مهم ترین اختلالات شناخته شده مرتبط با مصرف الکل می باشند(همان، 113).

نظر اسلام نسبت به الکل

درباره خَمر که نوشیدن آن در زمان پیامبر(ص) و در شهرهای حجاز رایج بود آیات متعددی در قرآن آمده که به 3 آیه آن اشاره می شود:
* سوره بقره آیه 219:« ای رسول خدا از تو درباره خمر و قمار سؤال می کنند، ‌بگو در آن ها گناه کبیره است».
* سوره مائده آیه 90: در این آیه شراب خواری در ردیف بت پرستی ذکر شده و از کارهای شیطان محسوب گردیده است و خداوند امر فرموده که: «از نوشیدن مسکر اجتناب کنید».
* سوره مائده آیه 91:« شیطان می خواهد به وسیله شراب خواری و قمار بین شما دشمنی ایجاد کند».
در این که منظور از خمر، مسکر است تردیدی وجود ندارد و مسکر چیزی است که سکرآور باشد و انسان را از حالت طبیعی خارج کند، مانند شراب، ‌عرق و بسیاری از مواد مخدر و روان گردان (اسعدی، 1381 :33). شراب در قرآن به «رجس» و «عمل شیطانی» تعبیر شده است که باعث اختلاف و کینه در بین اعضای جامعه می شود. شراب و اعتیاد باعث زایل شدن عقل و توانایی انسان در تفکر درست و ادراک صحیح می شوند و خود این امر چراغ سبزی است برای سایر انحرافات. کسی که توانایی فکر کردن را از خود سلب کرده، ‌ناخواسته خود را برای تن دادن به سایر درخواست های نفسانی آماده ساخته است. عقل و وجدان به عنوان حافظان انسان به منظور جلوگیری و خروج از حدود انسانی و اجتماعی پیوسته در گفت و گو با نفس می باشند. در حالی که با تعطیل شدن این دو محافظ‌، ادمی چون اتومبیلی بی ترمز رو به سراشیبی سقوط می ماند که امکان نجاتی برای او متصور نیست. در مرحله ای فراتر، ‌وابستگی طبیعی بدن انسان و احساس نیاز به مصرف مداوم این مواد، ‌سرچشمه بسیاری از کجروی ها خواهد شد. انسانی که گرفتار مصرف مواد می شود، ‌ضمن این که هوش اجتماعی خود را تا حدی زیادی از دست می دهد، به دلیل وابستگی به این مواد قدرت کافی برای ایفای نقش اجتماعی خود را نیز از دست می دهد. از این رو ضمن انگل شدن در اجتماع، ‌به دلیل عدم توانمندی در رفع احتیاجات اقتصادی خود از جمله تهیه مواد، ناخواسته به سایر انحرافات اجتماعی مثل سرقت، عضویت در گروه های بزهکاری و مشابه این روی خواهد آورد(بزرگی، 1387 :106). به دلیل همین تأثیرات است که پیامبر گرامی اسلام(ص) به مسلمانان سفارش کردند:" شراب خوار اگر خواستگاری کند، ‌به او دختر ندهید" (علیزاده، ‌1382 :97).

سبب شناسی اعتیاد به الکل

الف- وراثت و عوامل بیولوژیک

نقش ژنتیک و الکلیسم به خوبی از طریق مطالعه فرزند خوانده ها و دوقلوها آشکار شده است. پژوهش هایی که در سوئد و دانمارک صورت گرفته به خوبی مبین آن است که والدین الکلیک می توانند دارای فرزندان الکلیک شوند (مددی و نوغانی، 1384: 58). به طور مثال، ‌مطالعات بییرو و همکاران (BIERUT ET AL -1998). نشان داده است که مشکلات وابسته به الکل، ‌در دوقلوهای یکسان افراد الکلی به مراتب بیش از دوقلوهای غیر همسان است.هم چنین خطر بروز الکلیسم در اولاد افراد الکلی بیشتر از سایرین است و این خطر حتی در صورتی که فرزندان افراد الکلی از بدو تولد از والدین زیستی خود جدا شوند و بدون آگاهی از مشکلات آن ها بزرگ شوند، ‌هم چنان پابرجاست (خانکه و همکاران، 1388: ‌34). از سوی دیگر، شواهد به دست آمده نشان می دهد که توزیع فراوانی اعتیاد به الکل بین اعضای خانواده ها از لحاظ آماری چشم گیر است. به عنوان نمونه، در تحقیقی که آمارک (AMARK) در میان 645 معتاد به الکل در سوئد انجام داد مشخص شد که تقریباً 25 درصد برادران و خواهران این بیماران، مبتلا به الکلیسم بودند. در پژوهشی دیگر بلویلر (BLEULER) با مطالعه اقوام 50 معتاد آمریکایی و 50 معتاد سوییسی مشاهده کرد که در هر 2 گروه، ‌28 درصد پدرها، 50 درصد مادرها، ‌15 درصد برادرها و 5 درصد خواهرهای بالاتر از 40 سال، ‌مبتلا به مصرف الکل بودند. البته شیوع الکلیسم در خانواد ها دلیل محکمی بر ارثی بودن آن نیست. فرضیه دیگر این که فعالیت نابهنجار غدد داخلی ممکن است سبب اعتیاد به الکل شود.در تحقیق بلویلر، ‌نشان داده شد که در 28 درصد معتادان آمریکایی و سوییسی، ‌اختلالات غدد داخلی به ویژه تیروئید و هیپوفیز وجود داشت(شاملو، ‌1382: ‌269).

ب- عوامل روان شناختی

از نظر توماس تروتر (THOMAS TROTTER-1804). عادت باده گساری یک بیماری ذهنی است(اسعدی، ‌1387: ‌27). به اعتقاد برخی از محققان نیز اغلب افرادی که در مصرف مشروبات الکلی افراط می کنند‌، افرادی بی اراده بوده و می خواهند با نوشیدن الکل، ‌تشویش، ‌وابستگی و بی ارادگی خود را پنهان کنند(گینوت، ‌1386: 169). یکی از نویسندگان در این خصوص می نویسد:« در بطری مشروب، ‌نارضایتی به دنبال رضایت می گردد.ترس جای خود را به شجاعت می دهد و خجالت مبدل به عزت نفس می شود.البته روز بعد از مشروب خواری، شرمندگی در انتظار شخص دقیقه شماری می کند». به هر حال، معمولاً‌ افراد برای کاهش اضطراب مشروب می خورند.اما افراط در مشروب خواری ممکن است نشانه عدم ثبات شخصیت یا واکنشی نسبت به فشار محیط باشد.از دیدگاه روان کاوان، ‌مشروب خواری نوعی دفاع روانی است. به عنوان نمونه، ادلر (ADLER) نوشیدن الکل را جبرانی برای فرار از احساس حقارت می دانست و رادو(RADO) نتیجه گرفت که مشروب خواری برای بر طرف کردن احساس پوچی، ‌محرومیت، ‌یأس و سرخوردگی در زندگی است. نظریه پردازان یادگیری نیز بر این باور هستند که مشروب خواری برای کاهش اضطراب و احساس محرومیت است، زیرا مشروب خوار به دفعات مکرر مشاهده می کند که مشروب خواری با کاهش اضطراب همراه است.لذا رفتار مشروب خوارانه او بر اساس قوانین یادگیری روز به روز قوی تر می شود و به صورت عادت در می آید.به طور کلی، مشروب خواران دارای شخصیتی رشد نیافته، کودکانه، نارسیستیک و لذت طلب هستند. تحمل محرومیت را ندارند و قبول مسئولیت و رویارویی با مسائل زندگی برایشان دشوار است. استعمال الکل برای هر فردی هدف خاص خود را دارد. شرایط نامساعد خانوادگی نیز می تواند فرد را به سوی الکل بکشاند.تحقیقات بلویلر نشان می دهد که 22 درصد از بیماران آمریکایی و 28 درصد از معتادان سوییسی کسانی هستند که قبل از سن 10 سالگی به دلیل مرگ و میر یا طلاق، ‌خانواده ای گسسته داشته اند. گریگوری (GREGORY) در پژوهشی که در کانادا انجام داد مشاهده کرد که 30 درصد از معتادان به الکل، از داشتن پدر و مادر و یا هر دو قبل از سن 10 سالگی محروم بوده اند. نایب (NIGHT) به این نتیجه رسید که کودکان مورد محبت و توجه افراطی از سوی والدین، ‌در بزرگسالی معتاد به الکل می شوند.زیرا افرادی خودخواه، رشد نیافته، ‌لذت طلب، ‌کم تحمل و متکی بار می آیند.از طرف دیگر، پژوهش گری به نام شیلدر (SCHILDER) نشان داد که رفتارهای خشونت آمیز، تهدید، ‌طرد، تمسخر و تنبیهات شدید و نامتناسب نیز می تواند کودک را چنان ناامن و مضطرب کند که برای رهایی از این وضع متکی به الکل شود.

پ- عوامل فرهنگی اجتماعی

با مطالعه این مسئله در کشورهای مختلف، تفاوت های روشن و چشم گیری بین فراوانی اعتیاد به الکل در بین مردان و زنان دیده شده است.مثلاً در انگلستان در مقابل هر 2 مرد معتاد به الکل 1 زن الکلی وجود دارد؛ در حالی که در کشورهای اسکاندیناوی، ‌در ازای هر 20 مرد معتاد 1 زن الکلی وجود دارد.در آمریکا این نسبت 6 به 1 است. تنها توجیه منطقی این تفاوت، ‌عوامل فرهنگی اجتماعی است.مثلاً‌در این فرهنگ برای مشروب خواری زن و مرد دو معیار دارند.برای زنان معیارهای سخت تر و برای مردان معیارهای ساده تر. در تحقیقاتی که در گروه های اقلیت در آمریکا به عمل آمد، معلوم شد که اعتیاد به الکل در بین چینی ها، ‌ژاپنی ها و به ویژه آسیایی ها و سیاه پوستان مسلمان، به مراتب کم تر از سایر گروه های اقلیت و سفید پوستان است. هورتون(HORTON) در بررسی ها و تحقیقات خود به این نتیجه رسید که 3 دسته از عوامل فرهنگی در ایجاد اعتیاد مؤثر هستند.1) مقدار تنش زایی و اضطراب انگیزی جامعه در افراد.2) طرز تلقی و برخورد جامعه نسبت به مشروب خواری و 3) عوامل و امکاناتی که جامعه برای رضایت خاطر افراد برای آن ها فراهم می سازد(شاملو، ‌1382: ‌271- ‌269).

پی آمدهای مصرف الکل

الکل عمدتاً به صورت آرامش بخش عمل می کند و مصرف متوسط آن تنش را کاهش می دهد. اما در مقادیر بیشتر می تواند رفتارهای پرخاشگرایانه و مخاطره جویانه را عمدتاً با فرونشاندن ترس و اضطراب که معمولاً از این گونه فعالیت ها جلوگیری می کنند افزایش دهد. در مقادیر باز هم بیش تر، مانند میگساری افراطی، ‌فرد دچار بی هوشی و حتی مرگ می شود(کالات، 1386: 238). برخی مطالعات نیز دلالت بر این دارند که مصرف الکل حتی در مقادیر متوسط برای ایجاد نقایص هوشی و اجتماعی کافی است و گاهی اثرات آن به قدری فجیع است که فرد به صورت سربار برای جامعه در می آید.از طرفی، ‌کارپ، ‌کازی، مولر، ‌آنجلو، و دیویس (KARP ,QAZI,MOLLER,ANGLO& DAVIS -1995) اعلام کردند که ارتباط بین مصرف الکل توسط والدین با عقب ماندگی ذهنی در کودکان و یا مرگ و میر نوزادان روشن و قابل اثبات است (گلانتر و هارتل، 1386: ‌106). الکسیس کارل در این رابطه می گوید:«مستی زن یا شوهر در لحظه آمیزش، ‌جنایت واقعی است، ‌زیرا کودکانی که در این شرایط به وجود می آیند، ‌اغلب از عوارض عصبی یا روانی درمان ناپذیر رنج می برند»(سهراب پور، 1386: 42و43). تحقیقات متعددی نیز نشان داده است که مستی و خماری ناشی از مصرف الکل، ‌در هنگام تولید مثل موجب مسمومیت نطفه شده و آثار سوء از بدو کودکی به طرق مختلف ظاهر می شود.پدر و مادر الکلی حوصله رسیدگی به وضع کودک و تربیت او را نداشته و در اثر مستی، ‌محیط خانوادگی به طور دائم متشنج می شود.هم چنین مشاهده حالت اسفناک و تأثرآور مستی پدر یا مادر اثرات ناگواری بر روحیه کودک باقی می گذارد(شامبیاتی، ‌1385 :181و209). افزون بر این، با انجام آنسفالوگرافی های مکرر ثابت شده است که فرزندان افراد الکلی مبتلا به ناهنجاری های مغزی و عصبی می شوند(اسعدی، 1381: ‌28و 29). آمارها نشان می دهند که مرگ کودکانی که والدین آن ها مشروبات الکلی می نوشند، ‌بیشتر از سایر کودکانی است که بر اثر سایر امراض از بین می روند و کودکانی که از پدران شراب خوار به وجود می آیند، اغلب ضعیف، علیل و به تشنج های شدید مبتلا هستند و قدرت دفاعی آن ها در مبارزه با مشکلات ناچیز است و در برابر عفونت های مختلف بسیار حساس هستند. نقص بدنی، انحراف ستون فقرات، ‌کرو لالی‌، عوارض ناشی از نارسایی غده تیروئید، ضایعات مغزی، عقب ماندگی، عدم رشد طبیعی‌، مالیخولیا، دیوانگی های حادّ وغیره در این گونه کودکان فراوان دیده می شود( سهراب پور، 1386: 42و 43). علاوه بر این، کوری، هورلِمان و سِتِرتوبولت(CURRRIE ,HURRELMANN& SETTERTOBULTE-2000) به این نتیجه رسیدند که الکل می تواند بر رشد روانی نوجوانان و فعالیت های تحصیلی و تفریحی آنان تأثیر بگذارد. در خصوص نقش الکل بر بروز رفتارهای انحرافی نیز مطالعات مختلفی انجام شده است. به طور مثال، بررسی های پیمایشی گفلنر وهاندلِبی(GFELLNER& HUNDEEBY -1994) بر روی بیش از 2600 نوجوان کانادایی نشان داد که استعمال الکل با رفتارهای مشکل ساز بیشتری مرتبط است تا استعمال دیگر مواد (اسدورو، 1384 :168).
مِلزِر لونگ(MELZER LONDON-1998) نیز در بررسی رفتارهای پر خطر نشان داد نوجوانانی که الکل مصرف می کنند 2 برابر سایرین تمایل به حمل سلاح و آسیب رسانی به دیگران دارند. هم چنین هیبل، اَندرسون و آهلسترون (HIBELL, ANDERSON & AHLSTRON- 2000) ادعا کردند نوجوانانی که الکل مصرف می کنند تمایل بیش تری برای مصرف سیگار و سایر داروها و هم چنین رفتارهای پر خطر جنسی دارند(باریکانی، 1387: 196). در ایران یافته ها (1384) حاکی از آن است که مصرف الکل با شیوع 21/6 درصد شایع ترین رفتار پرخطر در میان نوجوانان است و پس از آن به ترتیب مصرف سیگار با 21 درصد، ‌رفتار جنسی ناایمن با 19/5 درصد، ‌خشونت با 10/4 درصد، ‌مصرف مواد با 10/1 درصد و اقدام به خودکشی با 6/2 درصد رفتارهای پرخطر شایع در میان نوجوانان می باشند(سلیمانی نیا و همکاران، 1384 :86). البته یافته ها نشان می دهند که الگوی شیوع رفتارهای پرخطر در نوجوانان دختر و پسر متفاوت است. به این معنا که در دختران، شایع ترین رفتار پرخطر مربوط به رفتار جنسی ناایمن است و به دنبال آن، ‌مصرف سیگار، ‌الکل، ‌خشونت، ‌خودکشی و مصرف مواد مخدر قرار دارد؛ اما در پسران، ‌ترتیب شیوع رفتارهای پرخطر این گونه است: مصرف الکل، ‌سیگار، رفتار جنسی ناایمن، مصرف مواد، ‌خشونت و خودکشی (سلیمانی نیا، 1386 :85). در مورد عوامل مستعد کننده برای روی آوردن به رفتارهای پرخطر نیز مطالعات گوناگونی انجام شده است. به طور مثال، در تحقیقی که در هند صورت گرفت، ‌این نتیجه به دست آمد که نوجوانانی که دارای جنسیت پسر، ‌دارای قصد ترک تحصیل از مدرسه، زندگی در خانواده تک والدی و دارای عزت نفس پایین می باشند، در بالاترین میزان خطر برای روی آوردن به رفتارهای پر خطر هستند(همان، 77). از طرفی دیگر، ‌مرکز آمار ایالات متحده( 2002) اعلام کرد که نوجوانان مست باعث 15 درصد از تصادفات کشنده در گروه سنی خود شده اند (برگر، 1388: 518).
از نظر شیوع مصرف، پلتزر، ‌مالاکا و فاسوانا (PELTZER, MALAKA & PHASWANA- 2001) میزان شیوع مصرف نوشیدنی های الکلی را در دانش جویان دانشگاه آفریقای جنوبی 11 درصد گزارش کردند. بر پایه گزارش ارائه شده از سوی انستیتو ملی سوء مصرف مواد(NATIONALINSTITUTE ON DRUG ABUSE -2004) نیز حدود 86/2 درصد دانش جویان آمریکایی در طول زندگی 81/7 درصد در سال گذشته و 66/2 درصد در ماه گذشته نوشیدنی های الکلی مصرف کرده اند(طارمیان و همکاران، 1386 :340). در ایران نتایج مطالعه ضیاء الدینی، ‌زارع زاده و حشمتی(1385) بر روی دانش آموزان سال آخر دبیرستان و پیش دانشگاهی کرمان نشان داده است که میزان مصرف الکل در پسران 16/2 درصد و در دختران 4/5 درصد می باشد(باریکانی، ‌1387 :196).
منبع مقاله: کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.