چگونه از اعتیاد پیشگیری کنیم؟
منظور از پیشگیری، تلاش در جهت کاهش عرضه (SUPPLY REDUCTION) و کاهش تقاضا (DEMAND REDUCTION) در مورد مواد مخدر می باشد. همان طور که از نام آن پیداست، راهبردهای کاهش عرضه درصدد کاهش دسترسی افراد به مواد بوده و به این وسیله توان ایجاد اختلالات مصرف مواد را محدود می سازند. متداول ترین شیوه در این راهبرد، تقویت و پشتیبانی از سازمان های حقوقی درگیر در امر کنترل و جلوگیری از فروش مواد می باشد. چنین سازمان هایی، ممانعت از تولید و جلوگیری از قاچاق مواد را به عهده دارند. در رویکرد کاهش تقاضا، اولین گام به منظور القای پیشگیری به قصد انتقال هنجارهای فرهنگی و اجتماعی صورت می گیرد. این هنجارها که به طور عمده دارای مبانی دینی و ارزش های مذهبی می باشند بر باورهای اخلاقی پرهیزکاری و رعایت اصول شهروندی استوار می باشد. دومین و جدیدترین نمونه از راهبردهای کاهش تقاضا را می توان در گستره ای از برنامه های آموزشی مبتنی بر مدارس و مراکز آموزشی مشاهده کرد. طراحی و ارائه این برنامه ها بر اساس این پیش فرض می باشد که عوامل مؤثر اجتماعی مانند گروه هم سالان و رسانه ها به عنوان عوامل شروع مصرف مواد هستند. بنابراین برنامه های فوق در پی آموزش مهارت هایی هستند که به آنان امکان می دهد تا در برابر فشارهای موجود مقاومت کرده و از اقدام به شروع مصرف مواد خودداری کنند. این برنامه های پیشگیرانه را می توان بر اساس میزان درگیری جامعه هدف به مصرف مواد به 3 سطح تقسیم کرد:
* همگانی: تمامی جمعیت مورد نظر مانند جوانان را شامل می شود.
* انتخابی: صرفاً گروه های پر خطر مثل نوجوانانی که مشکل تحصیلی، ناراحتی روانی و محیط متشنج خانوادگی دارند را در بر می گیرد.
* موردی: شامل مصرف کنندگان مواد مخدر می باشد (خانکه و همکاران، 1388: 104-106).
فرا تحلیل 49 اثر تحقیقی طی سال های 1370 تا 1384 با رویکرد روانی اجتماعی مربوط به پیشگیری از سوء مصرف مواد نشان داد که با توجه به تعدد متغیرهای مستقل اثرگذار بر گرایش به سوء مصرف بر اساس ضرایب اثر گذاری درجه بندی کوهن به ترتیب میزان های تأثیر، متغیرهای آموزش مهارت های زندگی و مقاومت اجتماعی و گروه همسال و نوع دوستان هر یک با 43 درصد میانگین اثرگذاری بر متغیر وابسته (رفتار اعتیادی و گرایش به سوء مصرف مواد)، آگاهی از اثرات مواد با 42 درصد میانگین اثرگذاری، کیفیت مناسبات و روابط فامیلی با 41 درصد میانگین اثرگذاری، عوامل خلقی و شخصیتی و جابجائی های مکانی و مهاجرت هر یک با 39 درصد میانگین اثرگذاری، سن با 38 درصد میانگین اثرگذاری، نظارت و کنترل والدین و بیماری افسردگی هر کدام با 36 درصد میانگین اثرگذاری، متغیرهای رفتاری شخصیتی با 35 درصد میانگین اثرگذاری، تعاملات درون گروهی و عملکرد تحصیلی هر یک با 34 درصد میانگین اثرگذاری، فیلم و کاریکاتور، عوامل خانوادگی و وضعیت فعالیت اقتصادی هر یک با 33 درصد میانگین اثرگذاری، سابقه اعتیاد در خانواده، اعتیاد پدر و حساسیت در روابط متقابل هر یک با 31 درصد میانگین اثرگذاری و آگاه سازی از طریق پوستر و کاریکاتور با 30 درصد میانگین اثرگذاری به عنوان عوامل مؤثر بر رفتار اعتیادی در مطالعات انجام شده مطرح هستند (محسنی تبریزی، جزایری و بابایی، 1389).
* آموزش پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر
حَسن و اِلدِفراوی (HASAN & ELDEFRAWI- 1996)دریافتند که مصرف مواد مخدر، الکل و کجروی های اخلاقی در سنین نوجوانی آغاز می شود. به اعتقاد جان پابلو و اِستفان (JUAN PABLO & STEFAN- 2004) نیز نوجوانی یک دوره بحرانی در زندگی است و الگوهای رفتاری مهم که می توانند بر سراسر زندگی فرد تأثیر بگذارند در این دوران شکل می گیرند. مصرف مواد و الگوهای رفتار نادرست جنسی نیز از این دوره شروع می شوند (باریکانی، 1387: 192، 193). هم چنین نتایج یک مطالعه (1387) در ایران نشان می دهد که سن خطرزا برای گرایش به مواد مخدر، دوران نوجوانی یعنی بین 14تا 25 سالگی است (اسکندری، 1387، 161). این یافته ها لزوم ارائه آموزش پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر به نوجوانان را روشن می سازد. واضح است که آموزش، تأثیر شگرفی در جامعه و پیشگیری از اعتیاد نیز نقش مؤثری دارد. بنا بر یافته های یک تحقیق، آموزش تا 66 درصد می تواند از گرایش به اعتیاد پیشگیری کند. بنابراین باید در حوزه آموزشی فعالیت های بیش تری صورت گیرد. مجتبی کاشانی در زمینه آموزش، شعری سروده است:
ذهن ما باغچه است
گل در آن باید کاشت
ور نکاری گل من علف هرز در آن می روید
زحمت کاشتن یک گل سرخ
کم تر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است
گل بکاریم بیا
تا مجال علف هرز میسر نشود
(ماه نامه ایران پاک، ش11: 7).
پس بدون شک در هر برنامه پیشگیرانه، آموزش حرف اول را می زند. مسلماً با افزایش سطح آگاهی و نگرش نوجوانان از خطرات و عوارض مصرف مواد اعتیاد آور و روش های پیشگیری از قبیل: مقاومت در برابر فشار هم سالان و دوستان، غلبه بر استرس بدون مصرف مواد مخدر، ورزش و تفریح های سالم و ادامه دادن به یک زندگی سالم، آن ها می توانند گام های مؤثری در اتخاذ رفتارهای پیشگیرانه بردارند(ابوالفتحی، 1382: 1).
اما در آموزش پیشگیری از سوء مصرف مواد به نوجوانان موارد مهم زیر باید رعایت شود:
1. تشویق نوجوانان به بحث های آزاد، روشن و صریح برای ارائه مطالب مرتبط مواد و مصرف آن و هم چنین برنامه های پیشگیری از مواد. اطلاعات مربوط به پی آمدهای کوتاه و بلند مدت مصرف مواد باید جذابیت و وسوسه انگیز بودن در این گروه سنی را مورد توجه قرار دهد و آن ها را هدایت کند.
2. تأکید بر آموزش مهارت های زندگی مانند: مهارت حل مسئله، مقاومت در برابر فشار هم سالان، ایجاد و توسعه دوستی های سالم، رویارویی با استرس و برقراری ارتباط با بزرگسالان.
3. پرهیز از فریبنده و جذاب جلوه دادن مصرف مواد. مثلاً از طریق پذیرفتن رفتار مصرف مواد در برخی از مشاهیر مانند: موسیقی دانان، هنرپیشه ها و ورزش کاران.
4. تأکید بر عدم مصرف مواد توسط اکثر مردم و حتی بخش عمده ای از افراد هم سن آن ها.
5. تأکید بر مسئولیت پذیری شخصی و اجتماعی. یعنی باید به نوجوانان فرصت داده شود تا مسئولیت پذیری خود را ثابت کنند.
6. تأکید بر توسعه فعالیت های سالم مانند: ورزش، موسیقی، هنر، عضویت در تیم ها و فعالیت های داوطلبانه برای پرکردن اوقات فراغت.
7. تأکید بر ایجاد اهداف مثبت در زندگی مانند: ادامه تحصیل، توسعه مهارت های حرفه ای یا شغلی.
8. تأکید بر رعایت قانون و پی آمدهای عدم رعایت آن.
9. تأکید بر ایجاد و گسترش داشتن احساس مثبت از خویشتن و ظرفیت ها و قابلیت های خود.
10. تأکید بر درک فشار و نفوذ گروه هم سال و دارا بودن توانایی مقاومت در برابر آن.
11. تأکید بر شناخت منابع کمکی غیر از هم سالان.
12. تأکید بزرگسالان بر مدل های سالم و مسئولانه رفتاری. والدین باید به همان اندازه که دوستان هم سن و سال فرزندان خود را می شناسند، اطرافیان بزرگسال آن ها را نیز بشناسند.
هم چنین برای آموزش پیشگیری از سوء مصرف مواد به نوجوانان باید اطلاعات زیر به آن ها داده شود:
* چگونه موادی مانند، الکل، تنباکو، حشیش، کوکایین، مواد استنشاقی، توهم زا، محرک ها و اَشکال گوناگون آن ها را تشخیص دهند.
* در این سنین مصرف الکل، تنباکو و دیگر مواد مخدر غیر قانونی است.
* امتحان یا آزمایش کردن مواد به معنای مصرف آن هاست؛ بنابراین همان خطرهای شدید اعتیاد را دارد.
* چگونه مواد وارد کشور می شود و چگونه جامعه به مبارزه و جنگ با مصرف مواد می پردازد
* قوانین مربوط به مصرف، ساخت و فروش مواد، برای حمایت از مردم طراحی شده اند.
* میزان وسعت مشکل مواد از لحاظ محلی و تلاش های منابع قدرت برای کنترل آن چیست؟
* چگونه اعتیاد بر افراد خانواده تأثیر می گذارد؟
* سیگارهای فاقد تنباکو و آبجوها نیز جزء مواد مخدر به حساب می آیند و برای جوانان مضر و غیر قانونی هستند.
* چگونه مصرف استروییدها می تواند به بدن و ذهن صدمه بزند.
* چرا و چگونه تأثیر مواد از شخصی به شخص دیگر به خصوص بلافاصله پس از مصرف تغییر می یابد (دفتر برنامه کنترل مواد مخدر سازمان ملل متحد، 328و 329).
فعالیت های پیشگیری با استفاده از رسانه ها
رسانه ها در شکل دادن و تقویت هنجارهای اجتماعی بسیار اهمیت دارند. در این میان، رادیو و تلویزیون نفوذ بیشتری دارند؛ ولی نقش روزنامه ها، مجلات، پوسترها و آگهی های تبلیغاتی را نیز در ایجاد نگرش ها و ارزش ها نباید نادیده گرفت(همان، 91). رسانه ها قادر هستند نگرش های مخرب را زیر سؤال ببرند و در جهت کم رنگ کردن آن ها برنامه ریزی کنند. نگرش های مخربی مانند: «مواد مخدر برای سلامت و رفع درد یا خستگی مفیدند»، «معتادان را باید به دریا ریخت»، «افراد بااراده هرگز معتاد نمی شوند» و یا «مصرف تفریحی برای اشخاص قوی ممکن و لذت بخش است». هم چنین رسانه ها می توانند نگرش های جدید ایجاد کنند. نگرش هایی مثل: «خطر اعتیاد برای همه وجود دارد» یا «معتاد قابل اعتماد نیست»، از طرفی، رسانه ها توانایی این را دارند تا ابزاری بسیار مناسب برای تقویت ارزش های موجود باشند. ارزش هایی که از طریق تمرکز و تأیید رسانه ها در افکار عمومی تقویت شوند شامل: ارزش های اجتماعی و تعهدات ملی و ارزش های فردی می باشند. در فعالیت های پیشگیرانه سوء مصرف مواد با ابزار رسانه ها، ارجحیت با تقویت ارزش ها و تعهدات اجتماعی، ملی، فرهنگی و مذهبی است. این نقش ها فرد را به عنوان عامل تأثیرگذاری در شبکه جامعه معرفی می کند و مسئولیت های جمعی را برای تک تک افراد گروه در نظر می گیرد و آن ها را ملزم به در نظر گرفتن عواقب اجتماعی رفتارهای خود می کند و رعایت ضوابط را برای زندگی اجتماعی سالم متذکر می شود. رسانه ها می توانند با نمایش الگوهای افرادی که به بایدهای ملی، فرهنگی یا مذهبی خود احترام می گذارند و حمایت ضمنی از آن ها، بر این ارزش ها تأکید کنند. در امر پیشگیری از سوءمصرف مواد، اثر تقویت ارزش های فردی کمتر از تقویت ارزش های اجتماعی است. با این حال، معمولاً برای افراد راغب به سوء مصرف مواد، ارزش های فردی مثل راحتی یا خوش گذرانی بر ارزش های جمعی مانند مسئولیت روابط خانوادگی یا اجتماعی ارجحیت بیش تری دارد. به همین دلیل، فعالیت در جهت تقویت ارزش های فردی باید بر باورها و ارزش هایی که اعتماد به نفس فرد را افزایش می دهد و یا علائق مذهبی وی را تقویت می کند متمرکز باشد تا رفتار سوء مصرف مواد به عنوان پناهگاه و حامی زیر سؤال برود و فرد قادر شود که با اعتماد به نفس بیشتر به حل مشکلات و مسائل خود بپردازد(همان، 125). ارتقاء سلامتی در ارتباط با مواد مخدر اولین دلیل جذابیت رسانه هاست، چرا که دیگر عوامل اطلاع رسانی نوجوانان مانند مدرسه، نمی تواند به تعداد قابل توجه نوجوانی که در معرض خطر قرار دارند دسترسی داشته باشد(محمدی فرود، 1387: 59). هم چنین رسانه ها ابزاری پرارزش در افزایش سطح آگاهی، افشاگری و اعتراض علیه فساد و تباهی هستند. هر جامعه ای با توسل به این ابزار و در صورت استفاده صحیح و منطقی از آن می تواند راه سعادت خود را هموار سازد. قدرت رسانه ها در حدی است که می توانند در خصوص مشکلات اجتماعی به افراد هشدار داده و در عمل، به نهادها و سازمان های دولتی کمک بزرگی برسانند. اعتیاد از جمله مشکلات اجتماعی است که از این قائده مستثنی نمی باشد و رسانه ها باید با آگاهی بخشی و اطلاع رسانی شفاف، جامعه را در برابر خطرات این معضل اجتماعی بیمه کرده و از سوی دیگر دولت را در امر مبارزه با آن یاری کنند(فرقانی، 1380). در امر اطلاع رسانی کوشش می شود تا اطلاعات و مطالب جدید به فرد داده شده، وسعت دانش وی مورد توجه قرار گیرد و از طریق افزایش دانش، فرد به انجام دادن کار یا فعالیتی ترغیب یا از آن دور شود (دفتر برنامه کنترل مواد مخدر سازمان ملل متحد، 102).در زمینه اعتیاد، ارزیابی مسئولان و متخصصان نشان گر آسیب جدی اعتیاد به ساختار اجتماع می باشد. رسانه ها در معرفی این معضل به جامعه، به عنوان یک مشکل جدی و در کمین نقش تعیین کننده ای دارند. رسانه ها می توانند در این زمینه توجه و حمایت عمومی را برای فعالیت گسترده در جهت کاهش یا کنترل این آسیب اجتماعی برانگیزند و هم چنین نظر سیاست گذاران را به این معضل در حال رشد جلب کنند و از این طریق نقش سه جانبه ای در ایجاد مشارکت اجتماعی از طریق اثر بر عموم و تأثیر بر سیاست های دولت و از طرف دیگر تحریک و تشویق متخصصان مربوط به تغذیه علمی و پویای مسئله ایفا کنند. برای آگاهی والدین یا معلمان و معرفی راه کارهای مفید به آن ها نیز آموزش از طریق رسانه ها ممکن است. این اطلاعات می تواند شامل اقدامات پیشگیرانه یا مقدماتی مثل چگونگی برخورد با کودک در مراحل مختلف رشد، معرفی رفتارهای محافظت کننده، معرفی روش برخورد صحیح با نوجوانان و جوانان و یا چگونگی رویارویی با علائم خطر، علائم مصرف یا علائم اعتیاد در نوجوانان باشد(همان، 123 و 126).
به طور کلی، دو نظریه اصلی و عمده درباره نقش رسانه ها در پدیده های اجتماعی وجود دارد: اول، نظریه رسانه های قدرتمند و دوم، نظریه قدرت محدود رسانه ها؛ که طبق این نظریه، وسایل ارتباطی می توانند در کنار سایر عوامل اجتماعی در بروز یک پدیده یا حل یک بحران مؤثر باشند. اما تنها عامل تغییر یا حتی قدرتمندترین آن ها نیستند. با چنین دیدگاهی می توان در کنار بسترهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، برای رسانه ها در 3 سطح پیشگیری، درمان و بازپروری نقش قائل شد. با این حال، شاید بتوان گفت که در سطح پیشگیری، رسانه ها بیشتر از سایر سطوح کارآیی دارند. چون پیشگیری یک کار فرهنگی است. البته در سطح بازپروری نیز رسانه ها می توانند مؤثر واقع شوند. یعنی معرفی عوامل بازگشت احتمالی افراد به مصرف دوباره مواد مخدر کاری است که رسانه ها از عهده آن بر می آیند. بنابراین، یکی از مهم ترین نقش های رسانه ها شامل: اطلاع رسانی، آگاهی بخشی، سرگرمی، تبلیغی و نیز کارکرد توسعه ای و نظارتی است. در واقع، در قالب آموزش و اطلاع رسانی است که می توان آموزه های لازم را درباره اعتیاد به طور غیر مستقیم و در قالب های جذاب و هنرمندانه به نسل جوان انتقال داد و خطرات و عواقب گرایش به اعتیاد را به آن ها یادآور شد، بدون آن که جوان احساس کند که مورد نصیحت و امر و نهی قرار گرفته است. زیرا اگر او احساس کند بایدها و نبایدها به او دیکته می شود، ترجیح می دهد خودش تجربه کند، به این دلیل که جوان از نصیحت بیزار است. پس آموزش نباید به طور مستقیم باشد، بلکه باید شیوه های جدید و غیر کلیشه ای را برای این منظور پیدا کرد. در قالب نقش اطلاع رسانی می توان واقعیات مربوط به اعتیاد و عوارضی که از رهگذر آن دامن فرد و جامعه را می گیرد برای مخاطبان، تشریح کرد. مثلاً آفات بهداشتی و روانی اعتیاد، احتمال مبتلا شدن به بیماری هایی نظیر ایدز و اثرات اجتماعی آن نظیر: محرومیت از حقوق و منزلت اجتماعی و طرد شدن از خانواده و جامعه، بیان سرگذشت افراد معتاد را می توان در قالب های مختلف داستان، گزارش و غیره به تصویر کشید. ولی باید کار اطلاع رسانی را از آگاهی بخشی جدا کرد. اگر چه اطلاع رسانی و آگاهی بخشی در ماهیت از هم جدا نیستند، اما آموزش، امری مادی و ملموس است؛ در حالی که آگاهی بخشی امری ذهنی و به معنای ارتقای سطح تشخیص و خرد مخاطب است به گونه ای که او خود به خود به این نتیجه برسد که مواد مخدر و اعتیاد چیز بدی است و حتی برای جلوگیری از گرایش دیگران وارد عمل شود. برای دست یافتن به چنین هدفی، رسانه ها می توانند شیوه رفتار والدین با فرزندان و هم چنین نحوه کنترل غیر مستقیم روابط فرزندان با دوستان در محیط مدرسه و دانشگاه و سطح جامعه را به خانواده ها بیاموزند. اما این شناخت تنها به خانواده ها محدود نمی شود. دولت مردان هم باید به این شناخت برسند که اعتیاد یک معضل تک بعدی نیست؛ یا این که چگونه می توان راه های درمان، پیشگیری و حتی بازپروری را نتیجه بخش تر کرد. ارتقای آگاهی و سطح شناخت جامعه نسبت به اعتیاد با ارایه پاره اطلاعات یعنی اطلاعات ناقص، جسته و گریخته و یا متناقض میسر نمی شود. اگر رسانه ها تنها به این بسنده کنند که عواقب سوء اعتیاد را انعکاس دهند، هیچ تأثیری نخواهد داشت. اتفاقاً این امر یکی از کارکردهای رسانه هاست. حداقل در مورد اعتیاد باید مردم را محروم دانست و اطلاعات شفاف و نزدیک به واقعیت به آن ها ارائه کرد؛ زیرا این مردم هستند که از رهگذر اعتیاد آسیب می بینند. در زمینه عملکرد مسئولان در مبارزه با مواد مخدر و حد بحران اعتیاد در جامعه نیز باید اطلاع رسانی شفاف صورت گیرد. رسانه ها باید با شفاف کردن بحث اعتیاد و مبارزه با قاچاق و روشن کردن تناقضات اطلاعاتی که در این زمینه از سوی مسئولان مختلف ارائه می شود، آن ها را به این صرافت بیاندازد که برای رسیدن به یک نتیجه واقعی، باید از جزیره ای عمل کردن فاصله گرفت و با ارائه اطلاعات صحیح، واقعی و منسجم، اعتماد عمومی را حفظ و تقویت کرد. در غیر این صورت ممکن است این تلقی به وجود بیاید که مصلحت حکومتی ایجاب می کند که چنین تناقضاتی وجود داشته باشد. در این باره رسانه ها این توانایی را دارند که در قالب گزارش های تحقیقی، واقعیت های مربوط به عملکرد دستگاه های مسئول در این زمینه را به نقد بکشند و با ارائه راه کارهای جدید و انعکاس نظرات منتقدان و کارشناسان به هماهنگی و انسجام بخش های ذی ربط در سیاست گذاری و برنامه ریزی کمک کنند. استفاده از نظرات کارشناسان و افراد متخصص و منتقد یکی از این راه کارهاست. رسانه ها قادرند با به میدان کشیدن نخبگان نو اندیش، آن را به تولید فکر، ارائه راه کارهای نوین و سیاست های مناسب تشویق کنند و ریشه های معضل اعتیاد را مو شکافی کند تا یک شناخت واقعی از علل و عوامل اعتیاد به وجود بیاید. این نخبگان می توانند دارای تخصص های گوناگون باشند. از سیاست و اقتصاد گرفته تا علوم مذهبی و اجتماعی. راه کارهایی که رسانه ها از زبان نواندیشان و نخبگان ارائه می کنند حتی می تواند مسئولان را به ضرورت انجام اصلاحات و تغییرات ساختاری در زمینه های اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی سوق دهد و آن ها را متقاعد کند که اگر به دنبال ریشه کن کردن این پدیده هستند چاره ای جز انتخاب این راه ندارند. زیرا اعتیاد عارضه ای اجتماعی است و تحت تأثیر عوامل مختلفی مثل: فقر، تبعیض و نابرابری، افسردگی و سرخوردگی اجتماعی بروز می کند. وقتی رابطه مردم با حکومت رابطه ای مبتنی بر اعتماد متقابل باشد، می توان انتظار داشت که آن ها هم دل و هم نوا برای رفع این پدیده اقدام کنند. از طرفی، از آن جایی که بخشی از اعتیاد ناشی از افسردگی، بریدگی از اجتماع و سرخوردگی از محیط است، بنابراین رسانه ها می توانند نقش و جایگاه شادی را بررسی کرده و حتی دیدگاه فرهنگ دینی را در این باره معرفی کنند و راه های درست آن را از منظر دین بشناسانند. اتفاقاً کارکرد سرگرم کننده رسانه ها اگر چه ممکن است در نگاه اول چندان جدی و مهم تلقی نشود، اما می تواند به نیاز جامعه به خصوص جوانان پاسخ دهد. این نقش هنگامی مهم تر به نظر می رسد که آگاه سازد اسارت انسان امروز در زندگی خشک و بی روح ماشینی، او را بیش از هر زمان دیگری نیازمند سرگرمی کرده است. نگاهی به زندگی معتادان مؤید آن است که بخشی از آنان مصرف مواد مخدر را برای پر کردن اوقات فراغت و به عنوان سرگرمی انتخاب کرده اند. یعنی اعتیاد بهانه ای است برای گذراندن وقت های خالی و فرار از روزمرگی، و این طبیعت یک جوان است که اگر وقت آزاد داشته باشد و راهی برای استفاده مفید از آن نداشته باشد به انواع انحرافات روی آورد. بنابراین، برای مهار اعتیاد، تنها برخورد با معتاد که خود معلول و بیمار است کافی نخواهد بود؛ بلکه باید زمینه های گرایش به اعتیاد از بین برده شود.
از بین بردن سرخوردگی اجتماعی، فراهم کردن فرصت بروز درونیات و امکان شادی کردن، از علل گسترش گرایش به اعتیاد و ضرورت برخورد با معتاد می کاهد؛ چون یک جامعه شاد به اعتیاد روی نمی آورد (فرقانی، 1380).
بنابراین می توان ادعا کرد که به طور قطع، رسانه ها به ویژه رسانه های دیداری و شنیداری بیش ترین نقش را در تبلیغات مؤثر بر کنترل اعتیاد در جامعه دارند. از همین رو به هر میزان فراگیری سازمان صدا و سیما بیشتر باشد و شبکه های تلویزیونی بتوانند در مناطق دور افتاده و روستاهای کشور مردم را نسبت به مضرات مواد مخدر آگاه کنند، در عمل از روند رو به رشد اعتیاد در جامعه کاسته می شود. البته نقش رسانه های مکتوب، اغلب در شهرهای بزرگ و برخوردار، تعیین کننده است، زیرا در مناطق دور و محروم، به طور معمول مردم دسترسی مطلوبی به این گونه رسانه ها ندارند و بیشتر، مخاطبان صدا و سیما هستند. بنابراین باید از همین طریق نیز وارد عمل شد(هفته نامه سلامت ش173). اما پیام های رسانه های گروهی که با معاملات مواد مخدر مخالف هستند می توانند در محله های فقیرنشین شهرهای بزرگ مؤثرتر باشند (محمدی فرود، 1387: 61). تجربه ثابت کرده است که تکرار تبلیغات، در نهایت تأثیر خود را بر فکر و رفتار افراد جامعه می گذارد و حتی اگر پیام به صورت یک سویه ولی به طور دائم برای مخاطب تکرار شود، به لحاظ روان شناختی در ضمیر مخاطب تأثیر خواهد گذاشت. البته اگر بتوان ساختار آموزشی را به گونه ای تعبیه کرد که مخاطبان و متولیان اطلاع رسانی در ارتباطی دو طرفه مانند جلسات مناظره و پرسش و پاسخ به تبادل نظر در خصوص پدیده اعتیاد بپردازند، به طور قطع نتایج مطلوب تری نیز به دست خواهد آمد(هفته نامه سلامت، ش 173). در همین راستا، در چندین مصوبه ستاد مبارزه با مواد مخدر که رییس سازمان صدا و سیما هم از اعضای آن است، مسئله تبلیغات مطرح شده و فیلم های متعدد کوتاه و بلند آموزشی و عبرت آموز تولید یا به فارسی برگردانده شده و از برنامه های مختلف سیما پخش شده است. هم چنین نمایش نامه های رادیویی و سخنرانی های متنوع نیز از طریق رادیو برای آگاهی و ارشاد عامه مردم ارائه شده است. علاوه بر این ها، مقالات متعددی هم برای ارشاد و هدایت مردم در مطبوعات منتشر می شود و ارشاد نوجوانان، جوانان و اقشار آسیب پذیر اجتماع از راه رسانه های جمعی ادامه دارد؛ ولی باید اذعان داشت که با توجه به موقعیت استراتژیکی کشور، فعالت های بیش تری باید در این زمینه صورت بگیرد(اسعدی، 1381: 64و 65)؛ زیرا اگر مردم احساس کنند که هیچ تلاشی برای تحقق حقوق شهروندی آن ها صورت نمی گیرد، آن گاه تبلیغات علیه اعتیاد تبدیل به ضد تبلیغ می شود. البته باید نقش و معنای تبلیغ را در مبارزه با اعتیاد از معنای آن در ادبیات ارتباطی جهان متمایز کرد. در معنای رایج، از تبلیغ استفاده می کنند تا رفتار مخاطب را به هر قیمت تغییر دهند و رفتار او را با خواست منبع هم سو کنند، در حالی که در مبارزه با اعتیاد پیش از هر چیز باید مردم و مسئولان به شناخت و آگاهی برسند. در زمینه تبلیغات علیه مواد مخدر باید از اصول روان شناختی و شیوه های جذب غیر مستقیم و دلچسب استفاده کرد؛ زیرا تبلیغاتی که شعار زده و کلیشه ای باشد هیچ تأثیری نخواهد داشت. جوانان از این کلیشه ها که در آن ها در نهایت به تقبیح اعتیاد پرداخته می شود خسته شده اند. بنابراین باید شیوه هایی هنرمندانه را به کار گرفت تا بتوان آن ها را جذب کرد (فرقانی، 1380). به طور کلی، استراتژی هایی که در آن از رسانه ها استفاده می شود عبارتند از:
1- ارتباط با نویسندگان و کارگردانان به منظور ارائه اطلاعات واقعی و الگوی صحیح از معتادان و مواد مخدر و ضررهای ناشی از سوء مصرف مواد.
2- استفاده از چهره های محبوب ورزشی، علمی و هنری برای ارائه الگو به نوجوانان و جوانان.
3- استفاده از معتادان آسیب دیده به جای معتادان بهبود یافته به این دلیل که افراد فکر نکنند هر وقت که بخواهند می توانند مصرف مواد را ترک کنند.
4- نمایش برنامه ها و فیلم های آموزشی و برگزاری نشست هایی در این زمینه برای بحث و تبادل نظر و نقد این فیلم ها (کاویان و همکاران، 1388: 25).
اما با وجود این که رسانه ها می توانند در مسئله اعتیاد بسیار تأثیرگذار باشند، متأسفانه برخی خط قرمزها اجازه انتشار آمار و اخبار در این خصوص را از رسانه ها سلب کرده است. لذا باید تدابیری اندیشیده شود تا بحث اطلاع رسانی در حوزه اعتیاد با پشتوانه علمی و بر اساس آگاهی و به منظور افزایش دانش افراد جامعه و معتادان صورت گیرد. متأسفانه شرایط برای برقراری ارتباط دو سویه میان افراد جامعه و رسانه ها فراهم نشده است؛ به طوری که فقط اطلاعات در اختیار آن ها قرار داده می شود و هیچ ارتباطی از سوی مخاطبان با جراید برقرار نمی شود. افزایش دانش والدین، آگاهی درباره علائم و خصوصیات افراد معتاد، اعلام آمار افراد مبتلا به اعتیاد و مواردی از این دست، تأثیرات بسیار زیادی بر سن اعتیاد در ایران و کاهش مصرف مواد مخدر خواهد داشت. بی شک این امر ضمن افزایش آگاهی می تواند افراد جامعه را درباره معضل اعتیاد حساس کند؛ضمن این که از ترویج شایعات در این زمینه خودداری می کند. معرفی پدیده اعتیاد، بیان آسیبهای ناشی از آن و آشنا کردن مردم به انواع و اقسام مواد مخدر نوظهور در جامعه از مهم ترین رسالت های رسانه ها در امر اطلاع رسانی محسوب می شود. با اطمینان می توان گفت که هیچ نهادی به اندازه رسانه های جمعی نمی تواند در ایفای نقش آموزش و ارتقای آگاهی مردم مؤثر باشد؛ زیرا رسانه ها می توانند با به تصویر کشیدن آثار سوء اعتیاد در جامعه با کمترین هزینه، بیش ترین نتیجه را عاید جامعه کنند(هفته نامه سلامت، ش 173).
فعالیت های پیشگیری با استفاده از مدرسه
ساختار مدرسه در برنامه های وسیع پیشگیری سهم به سزایی دارد و هزینه مداخلاتی که از طریق مدرسه صورت می گیرد نسبتاً کمتر است. همراهی مدرسه در برنامه های جامع اجتماعی موجب می شود تا پیام ها، ارزش ها و نگرش های واحدی به نوجوانان منتقل می شود. این مداخلات عبارتند از:الف- دخالت دادن و آگاه سازی والدین نسبت به خطرات مواد مخدر
این مداخله از طریق: برگزاری جلسات، فرستادن جزوه ها یا بروشورهای آموزشی برای والدین و ترغیب والدین به شرکت در تشکیلات مرتبط با والدین از طریق انجمن اولیاء و مربیان برای ایفای نقش های فعال تر صورت می گیرد. البته در جوامعی که والدین برای تأمین نیازهای اولیه زندگی با مشکل روبه رو هستند و یا به سختی کار می کنند، تشویق آنان به این گونه فعالیتها به تلاش بیش تری نیاز دارد.ب- برگزاری دوره های آموزشی یا روش های تغییر نگرش دانش آموزان
بسیاری از روش های آموزش اطلاعات یا تغییر و تثبیت نگرش فرد را می توان از طریق ساختار مدرسه برای گروه های دانش آموزان طرح ریزی کرد. این آموزش ها می توانند به وسیله برگزاری کلاس، نمایش فیلم، جزوه و یا بحث های گروهی انتقال یابد. یکی از روش هایی که نگرش گروه دانش آموزان را مورد هدف قرار می دهد، استفاده از روش «تلقیح شناختی» می باشد. با این شیوه، علاوه بر ارائه اطلاعات و باورهای صحیح در مورد مصرف مواد، دانش آموزان را در مورد عقاید و باورهایی که احتمال دارد در آینده با آن روبه رو شوند به بحث وا می دارند. استفاده از این روش منجر به تثبیت نگرش های آموخته شده می شود و آنان را برای تحمل فشارهایی که در آینده ممکن است از طریق دیگران برای پذیرفتن باورهای ناسالم اِعمال شود، مهیا می سازند. از شیوه های دیگر برای تغییر نگرش، ایجاد گروه های دانش آموزی است که تحت عناوینی مانند «گروه های سالم» با هر گونه عمل خلاف مخالفت می کنند. پیوستن فرد به چنین گروهی و به دنبال آن اِعمال فشار گروه، منجر به شکل گیری نگرش های ضد مصرف مواد می شود.پ- وضع مقررات واضح در رابطه با مواد مخدر
وجود و اعلام مقررات جدی این پیام را می رساند که مصرف سیگار و مواد مخدر از نظر اجتماعی پذیرفته شده نیست. برای وضع چنین سیاست هایی باید ابتدا وسعت مسئله را در مدرسه، از ابعاد مختلف تخمین زد و مطابق با آن، مقررات لازم را تنظیم کرد. این مقررات باید شامل ممنوعیت هر گونه حمل، استفاده و فروش سیگار و مواد مخدر باشد و عواقب سرپیچی از این مقررات نیز باید معلوم و روشن باشد. در صورت امکان، از اخراج نباید به عنوان تنبیه استفاده کرد؛ زیرا اخراج شدن از مدرسه خود عامل مهمی در گرایش به اعتیاد می باشد. علاوه بر این، تحقیقات نشان می دهد که دانش آموزی که به دلیل مصرف مواد از مدرسه اخراج می شود، احتمال سوء مصرف در هم کلاسی هایش به دلیل دوستی با او بیشتر از هنگامی است که در مدرسه باقی می ماند و تحت نظارت و مشاوره و درمان قرار می گیرد.ت- ایجاد امکانات مشاوره و درمان
مدرسه باید امکانات کافی مشاوره یا درمان را برای کسی که به هر دلیل در رابطه با مواد مخدر دچار مشکل شده است، فراهم آورد و وجود این امکانات را به اطلاع دانش آموزان و والدین آن ها برساند. هم چنین قبل از استفاده از هر گونه تنبیه در مورد افرادی که از مقررات عدم مصرف تخطی کرده اند، ابتدا باید از آنان جهت شرکت در جلسات مشاوره تعهد گرفته شود.ث- استفاده از معلمان آگاه
بعد از والدین، معلمان بیش از سایر افراد بالغ با دانش آموزان سروکار دارند. آموزش معلمان در مورد نشانه های مصرف مواد و یا اختلالات روانی به ویژه مشکلات خلقی، شیوه برخورد با آن و چگونگی ارجاع موارد به مراکز مشاوره و درمان موجب می شود تا معلمان به عنوان مراجع مهم شناسایی و ارجاع، عمل کنند. اهمیت مشارکت معلمان در پیشگیری از مصرف مواد نیز کاملاً روشن است؛ اما این مشارکت به اطلاعات و تبحر کافی نیاز دارد. بدیهی است که اطلاعات معلمان باید از اطلاعات دانش آموزان بیشتر باشد. هم چنین معلمان باید از نیازهای دانش آموزان و عوامل و موقعیت هایی که آن ها را در معرض خطر قرار می دهد، آگاهی یابند. معلمان نیز ممکن است دارای نگرش مثبت یا خنثی نسبت به مواد مخدر باشند و یا حتی خود مصرف کننده سیگار و مواد مخدر باشند. از آن جایی که معلمان الگوهای مهم زندگی کودکان و نوجوانان به حساب می آیند، تأثیر نگرش و رفتار آنان بر دانش آموزان کاملاً روشن است. بنابراین معلمان لازم است که از انتقال هر گونه نگرش مثبت نسبت به مواد به دانش آموزان پرهیز کنند. از معلمان در صورت ارائه آموزش های کافی و لازم می توان در امر انتقال اطلاعات مربوط به مواد و یا تغییر نگرش دانش آموزان یا ایجاد مهارت های مقاومت در برابر فشار دوستان نیز استفاده کرد. مطالعات مختلف نشان داده اند که آموزش هایی که به وسیله معلمان انتقال می یابند علاوه بر کم هزینه بودن، تأثیر قابل توجهی در افزایش آگاهی و تغییر نگرش کودکان و نوجوانان دارند.ج- اصلاح روش تدریس و برخورد با دانش آموزان
بخش مهمی از زندگی کودکان و نوجوانان در مدرسه سپری می شود. ارتباط و نحوه برخورد معلمان با آنان و احیاناً مشکلاتی که در این رابطه به وجود می آید از مهم ترین وقایع زندگی دانش آموزان می باشد. تصحیح این ارتباطات در کاهش عوامل استرس زا و تقویت اعتماد به نفس دانش آموزان تأثیر به سزایی دارد. اصلاح روش تدریس معلمان به نحوی که دانش آموزان را به بحث، مداخله و اظهار نظر، استقلال و تصمیم گیری تشویق کند، از روش های دیگر پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر می باشد. در میان انواع فعالیت های آموزشی، بر نقش اساسی روش های فعال: یادگیری اکتشافی، پژوهش، مباحثه و نمایش تأکید می شود (دفتر برنامه کنترل مواد مخدر سازمان ملل متحد، 88-91).رویکردهای نوین پیشگیری از اعتیاد
برخی از مهم ترین رویکردهای اخیر کارشناسان به مسئله اعتیاد شامل موارد زیر می شود:الف- ارائه اطلاعات در زمینه مهارت های مقاومت دارویی یا مهارت های عدم پذیرش دارو
در این روش، اطلاعات و مهارت های مورد نیاز برای شناخت، اجتناب یا پاسخ به موقعیت های پر خطر به دانش آموزان آموزش داده می شود. موقعیت هایی که دانش آموزان به احتمال زیاد با آن مواجه می شوند، شرایط متفاوتی از فشار گروه هم سالان برای مصرف مواد در آنان ایجاد می کنند. دراین روش، دانش آموزان نه تنها با موقعیت هایی که در اثر فشار گروه هم سالان برای مصرف مواد قرار می گیرند، آشنا می شوند، بلکه با نحوه واکنش به آن تقاضاها و فشارها و شیوه عدم پذیرش آن نیز آشنا می شوند. علاوه بر این، به دانش آموزان در زمینه نحوه مقاومت و پاسخ دهی به اثرهای ناشی از تبلیغات رسانه ها، به ویژه شیوه مقابله با اثرهای متقاعد سازی تبلیغات به وسیله جذابیت های موجود در آنان، از راه سازماندهی عقاید و نگرش های مخالف با این تبلیغات اطلاعات لازم داده می شود.ب- بهبود بخشیدن به تصورهای نادرست و نابهنجار
از رویکردهای متعدد و متنوعی برای اصلاح تصورها و باورهای غلط در بین نوجوانان و جوانان استفاده می شود. یکی از این روش ها، ارائه آمار مرتبط در زمینه شیوع سوء مصرف مواد در میان گروه های همتای نوجوانان است. اغلب این اطلاعات از بررسی های ملی و منطقه ای به دست می آیند. با ارائه این اطلاعات، نوجوانان می توانند تصورهای خود را از سوء مصرف مواد با میزان واقعی مصرف آن در جامعه مقایسه کنند و از ساختن اقلیم عاطفی گسترده در زمینه شیوع مصرف مواد برای خود، در حد بسیار وسیع جلوگیری کنند. این اقلیم عاطفی، از دیدگاه روان شناختی زمینه سوء مصرف مواد را برای افراد فراهم می کند. روش مؤثر دیگر، شرکت دادن دانش آموزان در برنامه های پیشگیری است. این دیدگاه مشارکتی در پیشگیری، دانش آموزان را موظف می کند تا خودشان به بررسی و مطالعه عوارض سوء مصرف مواد از بعد فردی و اجتماعی بپردازند و با توجه به این مطالعه ها، میزان عوارض و شیوع سوء مصرف مواد را برآورد کنند و در نهایت اقدام های مؤثرتری در برنامه های پیشگیری داشته باشند.پ- استفاده از رهبران همتا
رهبران همتا با توجه به توانایی هایشان در رهبری و هدایت عقاید و نظریه ها انتخاب می شوند. آن ها افرادی هستند که در میان هم سالان خود از جایگاه باورپذیری خاص و قابل قبول تری برخوردارند. این رهبران بر اساس نقشی که ایفا می کنند، از پایه های مختلف تحصیلی انتخاب می شوند. در بیشتر مطالعات، رهبران همتا را دانش آموزان مسن تر تشکیل می دهند. فلسفه این رویکرد این است که از نظر میزان باورپذیری در میان دانش آموزان، رهبران همتا اغلب نسبت به معلمان و سایر بزرگسالان از قدرت و تأثیرگذاری بیش تری برخوردارند. این رهبران با عملکردها و نقش های مختلف می توانند بر روی سایر دانش آموزان تأثیرهای عمیق روانی- عاطفی داشته باشند.ت- رویکرد تقویت شایستگی ها یا تقویت صلاحیت
این رویکرد بر اساس تحقیق ها و تئوری های بنیادی پایه ریزی شده است، اکثر تحقیقات در این زمینه، روی برنامه آموزش مهارت های زندگی متمرکز هستند. بنیان نظری این برنامه ها، تئوری یادگیری اجتماعی بندورا(1977) و تئوری رفتاری جیسور و جیسور (1997) است. این برنامه ها، سوء مصرف مواد را پدیده ای معرفی می کنند که تحت تأثیر باورهای اجتماعی، به صورت ذهنی و درونی در می آیند. بنابراین در نتیجه این تأثیرهای اجتماعی است که مصرف مواد در افراد تقویت می شود و عوامل درون فردی، شخص را مستعد این تأثیرها می کند. برخی از مطالعات صورت گرفته در این خصوص حاکی از آن است که این رویکرد مؤثر نخواهد بود مگر این که در آن از برخی روش های مهارت های مقابله ای نیز استفاده شود. به عبارتی دیگر، مؤثرترین برنامه پیشگیری، ترکیبی از روش های مسئله مدار مدل تأثیرهای اجتماعی به همراه رویکرد تقویت شایستگی در افراد است. در واقع این رویکرد به آموزش مهارت های زندگی و به کارگیری مهارت های عمومی در موقعیت های سوء مصرف مواد اشاره دارد. به طور مثال، مهارت های مربوط به رفتار قاطعانه در موقعیت هایی که شخص ممکن است تحت تأثیر گروه هم سالان برای مصرف سیگار یا الکل یا داروهای مخدر دیگر تحت فشار قرار گیرد. البته استفاده از این مهارت ها فقط محدود به موقعیت های سوء مصرف مواد نمی شود و می توان در مواجهه با موقعیت های گوناگون زندگی نیز از آن استفاده کرد. این رویکرد اجزایی دارد که عبارتند از: مهارت های مقاومت دارویی، مهارت های خود رهبری و خود نظاره گری رفتار و انواع مهارت های اجتماعی عمومی هم چون: برقراری ارتباط مؤثر، نحوه اجتناب از سوء تفاهم ها، چگونگی سخن گفتن و پرسیدن سؤال ها، غلبه بر کم رویی، مقابله با خشم و رفتارهای پرخاشگرانه، ملاقات با افراد ناآشنا، گسترش دوستی های سالم، تکریم و تمجید از افراد، برخورد با موقعیت های انفعالی و رد تقاضاهای غیر منطقی افراد، سخنرانی در جمع، حفظ کنترل درونی، مقابله با شکست، مقابله با تنهایی(امینی و امینی، 1388: 27-29). تصمیم گیری، حل مسئله مهارت های شناختی برای مقاومت در برابر تأثیر رسانه های گروهی و بین فردی، مقابله مؤثر با اضطراب و فشار روانی، قاطع بودن، افزایش عزت نفس و خود کنترلی را شامل می شود (گلانتر و هارتل، 1386: 386و 387). خود کنترلی نیازمند چند پیش شرط است که عبارتند از: آگاهی از زشت و زیبا و بایدها و نبایدها، باور به این امر که آن چه می دانند درست است، احساس آبرومندی و عزت نفس، تسلط بر نفس و داشتن اعتماد به نفس (قائمی امیری، 1387: 201-203).ث- روش آموزش پسخوراند
در روش آموزش پسخوراند عصبی، درمانگر الگوی عملکرد مغز بیمار را به صورت امواج دریافت و پس از تنظیم به شکل بهینه این امواج را وارد مغز او می کند. در این روش، تکالیف و برنامه هایی به بیمار داده می شود تا ذهن او فعال شود. این روش طی سه دهه اخیر در جهت بهبود اختلال سوء مصرف مواد مورد استفاده قرار گرفته و تا کنون به همراه سایر برنامه های درمانی در افزایش بهبود این بیماران مفید و مؤثر ارزشیابی شده است. نتایج یک بررسی در خصوص اثر بخشی روش آموزش پسخوراند عصبی همراه با دارو درمانی نشان می دهد که روش آموزش پسخوراند عصبی می تواند منجر به کاهش اختلالاتی هم چون: وسواس، پرخاشگری، روان گسستگی و کاهش تمایل به مصرف مواد مخدر، ایجاد علائم ترک اعتیاد، کاهش ولع مصرف مواد و بهبود در متغیرهایی مثل: علائم جسمانی، افسردگی، سلامت روان و عملکرد مغزی بیماران شود(ماه نامه ایران پاک، ش 21: 31).منبع : کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}