نویسنده: محمد کاوه




 

همان گونه که افراد از لحاظ ترجیح دادن غذاها و انگیزش های دیگر تفاوت دارند، از نظر جهت گیری جنسی (SEXUAL OREANTATION) نیز متفاوت هستند. جهت گیری جنسی عبارت است از: «گرایش فرد به پاسخ دادن جنسی به شریک مرد یا زن: یا هر دو یا هیچ کدام». آن هایی که شریک های هم جنس را ترجیح می دهند جهت گیری جنسی هم جنس گرا دارند (کالات،1386: 143). تاریخ از انحرافات جنسی و نقش آن ها در زندگی اقوام و جامعه ها نشانه های بسیار دارد. هلاک قوم لوط به این دلیل که آنان به جای زنان، ‌روابط جنسی با مردان داشتند و ویرانی شهر «سَدوم(SADOME)»به دلیل فساد اخلاقی و هم جنس بازی را می توان در این رابطه ذکر کرد (ستوده،‌1386: 169).
از نظر تاریخی عبارت عنوان هم جنس گرایی (HOMOSEXUALITY) به جای عبارت «سَدوم» که ریشه مذهبی دارد، ‌از قرن نوزدهم متداول شد و کلمات «لواط (ANAL ENTERCOUPSE=PEDERASTY)»و «مساحقه(LESBIAN)»که در زبان فارسی به کار می رود به روابط جنسی دو انسان هم جنس گفته می شود. در خصوص کودکان، ‌این عمل نشان دهنده فساد به معنای واقعی کلمه نمی باشد و به طور عمده به علت بدآموزی یا تأثیر پذیری از هیجانات و تحریک های نوجوانی یا کنجکاوی، انجام می شود.به همین خاطر اکثر کودکانی که به عنوان فاعل و یا قربانی مرتکب آن می شوند، بعد از رسیدن به سن رشد از انجام آن خودداری می کنند و از نظر جزایی‌، در صورت عدم بلوغ، فقط تعزیر می شوند( نجفی توانا، 1385: 48و 49). به نظر استیون سیدمن (STEVEN SEIDMAN -1994) انحراف هم جنس گرایی پدیده ای اجتماعی- تاریخی است، نه پدیده ای طبیعی.
اگر چه این خود افراد هستند که همواره به هم جنسان خود جذب می شوند، ‌اما این افراد هرگز انسانی با شخصیتی متمایز از سایر انسان ها و اشخاص به شمار نمی آیند. با این وجود،‌ تمایزگذاری میان رفتار و هویت جنسی سبب می شود تا رفتار هم جنس گرایانه صرفاً تبیین کننده هویت جنسی در برخی جوامع باشد(محمدی اصل، ‌1388: 325). این انحراف جنسی معمولاً به 2 صورت بروز می کند. یکی عدم تمایل به جنس مخالف و روی آوردن به هم جنس خود و حالت دوم، روی آوردن به هم جنس به دلیل محرومیت از ارتباط با جنس مخالف. این رفتار حتی قبل از بلوغ به صورت کنجکاوی نسبت به دستگاه تناسلی هم جنس بروز می کند و کودکانی که از تربیت مناسب و شرایط خانوادگی مساعد بهره مند نباشند،‌ بیشتر دچار آن می شوند (لطف آبادی، 1385: 199).
به طور کلی، هم جنس گراها افرادی هستند که ترجیح می دهند با افراد هم جنس خودشان در مدت زمانی دراز به فعالیت جنسی بپردازند. آن ها صرفاً ‌با افراد گروه هم جنس خود به فعالیت جنسی دست می زنند و مجذوب افراد جنس مخالف نمی شوند. در هم جنس بازی‌، چه بین پسران و چه دختران، ‌نمی توان فاعل و مفعول را از یکدیگر تمیز داد، مگر این که یکی از آن ها از نظر جسمی و روانی دیگری را در این عمل استثمار کرده باشد و حالت فاعلیت داشته باشد. عده ای از محققان در این زمینه معتقد هستند که علایم و نشانه های هم جنس گرایی در زنان متداول تر است، ‌زیرا زنان اغلب به طور عادی همدیگر را در آغوش می گیرند، ‌نوازش می کنند و می بوسند، ‌در حالی که این حالت در مردان دیده نمی شود. هم چنین بعضی از زنان مجرد به علت تعهدات اخلاقی، ترس از احتمال آبستنی و مبتلا شدن به امراض مقاربتی، ‌از تماس عادی جنسی با جنس مخالف سرباز می زنند؛ به همین دلیل برای زنان زمینه برای عمل هم جنس بازی مستعدتر است(اکبری، 1385: 153). نکته درخور توجه این که در برخی از کشورهای اروپایی و آمریکایی، هم جنس بازان درصدد هستند تا در همه زمینه ها حقوقی یکسان با زوج های ازدواج کرده داشته باشند، رابطه جنسی آن ها ازدواج به شمار آید و از حقوق بهداشتی، بیمه، ‌بازنشستگی، حق به فرزندی گرفتن کودکان، ‌وراثت،‌ مالیات و برخی موارد دیگر، کاملاً‌ مشابه با زوج های قانونی استفاده کنند. آن ها از جامعه صرفاً تساهل حقوقی درباره عادات و رفتارهای خود را نمی خواهند؛ بلکه خواهان آن هستند که همگان این عادات و رفتارهایشان را تأیید و تصدیق کنند. اساس راهبرد آنان دست زدن به اقدام هایی هوشمندانه به منظور انحراف اذهان عمومی از رفتارهای غیر طبیعی آن ها از طریق ملزم کردن جامعه به تکیه بر روی حقوق مدنی و فردی آن هاست. اعلامیه ملی حقوق هم جنس بازان ایالت متحده آمریکا که در سال 1972 صادر و از طرف هم جنس بازان کانادا نیز حمایت شد راه را برای تغییر افکار عمومی درباره امور جنسی و هم جنس بازی هموار ساخته است. چیزهایی که هم جنس بازان در این اعلامیه خواستار آن بودند عبارتند از:
ـ محو کلیه قوانینی که حاکم بر سن ارضای جنسی است؛ تا به این ترتیب به بزرگسالان اجازه داده شود با کودکانی که خودشان راضی هستند، در هر رده سنی و از هر جنسی، رابطه جنسی برقرار کنند.
ـ باطل کردن کلیه قوانین ضد لواط و روسپی گری بزرگ سالان یا کودکان.
ـ پذیرفتن حق هم جنس بازان برای به فرزندی گرفتن و حضانت از کودکان صغیر.
ـ لغو کلیه قوانینی که روابط جنسی یا تعداد افرادی را که در یک واحد زناشویی وارد می شوند محدود می سازد.
برخی از مربیان آموزش جنسی در ایالات متحده، به دانش آموزان مدارس چنین القاء می کنند که هم جنس بازی یک انتخاب نیست، بلکه وضعیتی مادرزادی مانند چپ دست بودن است. اما مشکل این طرز تفکر آن است که هیچ کس تا کنون نتوانسته کوچک ترین تفاوتی از نظر ژنتیکی، هورمونی یا شیمیایی میان هم جنس بازان و دیگران بیابد،‌ علاوه بر این، چنان چه علل فیزیکی برای این امر وجود داشته باشد، باید میان جمعیت جهان به یک اندازه یافت شود. «مؤسسه تحقیقات علمی کانادا در زمینه امور جنسی» در پژوهشی (1984) به این نتیجه رسید کودکانی که در خانواده های غیر مذهبی بزرگ می شوند؛4/5 برابر بیشتر از دیگر کودکان امکان دارد که روش زندگی هم جنس گرایانه را برگزینند(گاردنر،‌1386: 231-236).
از نظر آسیب شناسی، ‌مطالعه و بررسی علل هم جنس گرایی به دلیل آن که تشخیص،‌ پیشگیری و درمان آن برای جلوگیری از مفاسد اجتماعی از اهمیت بسیاری برخوردار می باشد، مورد توجه روان شناسان قرار گرفته است. آنان نقش پدر و مادر را در ایجاد هم جنس گرایی بسیار مؤثر می دانند و بر این باور هستند که محرومیت و دوری از پدر به ویژه در زمانی که کودک در مرحله رشد جنسی قرار دارد،‌ یا وجود مادری سخت گیر سبب می شود که پسر به چنین انحرافی دچار شود. هم چنین اگر یک پسر در خانواده ای پرورش یابد که به شیوه مادر سالاری اداره می شود و مادر سلطه گر و محدود کننده است و پدر ضعیف و سلطه پذیر و طرد کننده است، چون مادر را مظهر و منبع قدرت می داند خود را با او همانند سازی می کند و نقش زنانه را می پذیرد و از نظر برقراری رابطه جنسی به مردها متمایل می شود. عکس این رفتار نیز صادق است. یعنی اگر دختری دارای پدری پرخاشگر باشد، خشونت بی حد و حصر او دختر را چنان از مردان می ترساند که حتی الامکان تفکر درباره برقراری رابطه با مرد را به او نمی دهد. در چنین شرایط محیطی و تربیتی، شخصیت او چنان شکل می گیرد که دوران بلوغ و بعد از آن، خلاء روانی خود را در کنار هم جنس خود پر می کند (ستوده، 1386: 173و 174). یکی دیگر از علل گرایش به هم جنس این است که هنگامی که فرد در ارضای صحیح نیازهای جنسی خود دچار مشکل می شود، ممکن است تمایل به هم جنس پیدا کند یا در روابط جنسی او اختلال ایجاد شود طوریکه حتی مرتکب جنایات جنسی شود(سالاری فر،‌1385: ‌47). از طرفی، این یک واقعیت فیزیولوژیکی است که از نظر ساختمان جنسی،‌ تمام افراد تا حدی دو جنسی هستند؛ اما گرایش هم جنس گرایی،‌ به شرایط زیستی و محیطی فرد نیز بستگی دارد. یکی از انواع هم جنس گرایی که آن را «شبه هم جنس گرایی(PSEUDO HOMOSEXUALITY) یا «هم جنس گرایی تصادفی(ACCIDENTAL OMOSEXUALITY)» نام نهاده اند، ‌در افرادی پیش می آید که امکان ارتباط سالم با جنس مخالف را ندارند، مانند کسانی که در زندان،‌ سربازخانه و مدارس شبانه روزی زندگی می کنند. این امر نقش محرومیت را در ایجاد این انحراف نشان می دهد. یکی دیگر از نظریه های قدیمی که در توجیه روان پویایی هم جنس گرایی هنوز هم مقبولیت زیادی دارد، نظریه «تنفر از جنس مخالف» است. بر اساس این نظریه، ‌فرد در دوران تکامل روانی جنسی خویش در ارتباط با دیگران، ‌به ویژه پدر و مادر و به خصوص در رابطه با والد هم جنس خود دچار مشکلات عاطفی می شود و بر اثر این محرومیت ها نیاز به حمایت و محبت جنس موافق و ترس و تنفر از جنس مخالف در او پدید می آید. همین امر او را برای هم جنس گرایی آماده می کند (شاملو، 1382: 257). تحقیقات مایر(MYER-1985) نیز نشان می دهد که ارتباط جنسی با هم جنس که اساساً ناشی از شکل گیری نادرست هویت جنسی است، ‌معمولاً ریشه در سلطه گری و قدرت نمایی و یا حمایت بیش از حد والد جنس مخالف دارد که به جای جذابیت طبیعی، ‌موضوع همانند سازی کودک قرار می گیرد. کودکانی که به این نوع اغتشاش هویت جنسی گرفتار شده اند، اگر مورد سوء استفاده یا تجاوز جنسی قرار بگیرند و محیط زندگی و ارتباطات نامناسبی با هم سالان خود داشته باشند احتمال بیش تری دارد که بعداً دچار انحراف هم جنس گرایی شوند (لطف آبادی،1385: 199). در یک پژوهش بحث برانگیز دیگر که توسط گونتر دورنر(GUNTER DORNER) انجام شده، چنین نتیجه گیری شده است که هم جنس گرایی در انسان ها با عملکرد زمان بندی دقیق مقادیر بیشتر یا کمتر هورمون مردانه پیش از تولد ارتباط مستقیم دارد، که البته با تزریق هورمونی پیش از تولد می توان از بروز هم جنس گرایی جلوگیری کرد. اما نتایج این پژوهش خشم هم جنس گرایان را برانگیخته است؛ زیرا وضعیت آنان را یک بیماری به شمار می آورد در حالی که آن ها می خواهند این امر یک مسئله طبیعی تلقی شود(گاردنر، 1386: 237). از طرفی دیگر، ‌میل به هم جنس گرایی برای ارضای نیاز جنسی به خاطر نیازمندی به آن و نبودن راه صحیحی برای ارضای نیاز جنسی به وجود می آید. قانع نبودن از ارضای نیاز جنسی به وسیله جنس مخالف، دوستی های بی حساب نسبت به هم جنس، ارتباط زیاد با افراد هم جنس زیبا یا توجه بیش از حد به تصویر آنان،‌زندگی دسته جمعی افراد هم جنس، محیط های آلوده، آزادی فرد در ارتباط، ‌معاشقه و شوخی با هم جنس، تماس جسمی با هم جنس، زیاد نشستن در دستشویی و نارضایتی از تجربه جنسی گذشته با جنس مخالف از جمله عوامل مؤثر دیگر در گرایش به هم جنس می باشد(ثابت،1387: 141و 148). برخی از روان پزشکان نیز اعتقاد دارند که هم جنس گرایی یک امر اکتسابی است، نه ذاتی (گاردنر،‌1386: 237) و هم جنس خواهان مرد(گِی ها) و هم جنس خواهان زن (لِزبین ها)،‌ این گِی بودن و لِزبین بودن را صرفاً‌ به عنوان رفتار جنسی نگاه نمی کنند، بلکه به عنوان نوعی هویت خود در نظر می گیرند. به این معنا که هویت جنسی مساوی است با هویت انسانی. یعنی فراتر از یک رفتار جنسی به این موضوع توجه کرده و خودشان را با آن تعریف می کنند؛ ‌یا به این وسیله تلاش می کنند تا مشخصات خودشان را رقم بزنند (علیخانی،1383: 179).
این انحراف نیز عوارض نامطلوبی به همراه دارد. یکی از این عوارض، ‌پیدا شدن احساس زنانه در فرد و ضعف مفرط جنسی فاعل و مفعول است، به گونه ای که آن ها بعد از مدتی قادر به آمیزش جنسی(SEXUAL INTER COURSE) به صورت طبیعی نیستند. از طرف دیگر، ‌از دست دادن احساسات طبیعی، بر روح و جسم اثر نامطلوب می گذارد و فرد در خودش یک نوع از خود بیگانگی نسبت به خویشتن و جامعه می بیند و قدرت اراده را که رمز موفقیت در کارهاست کم کم از دست می دهد. یکی دیگر از آثار سوء ناشی از هم جنس بازی‌، ترک ازدواج و در نتیجه عدم زاد و ولد است. هم چنین ارضای میل جنسی در صورتی که از راه مشروع و صحیح صورت نگیرد نفس لوامه انسان را ملامت می کند و همین که نیرویی از درون یا بیرون فرد را مورد سرزنش قرار دهد، او عصبانی شده و از خود پرخاشگری نشان می دهد (ثابت،1387: 142-147). برخی از مطالعات نیز نشان می دهد که بین یک سوم تا نیمی از آزارهای جنسی کودکان را هم جنس بازان انجام می دهند. به طور مثال، در یک پژوهش (1987) که توسط «مؤسسه تحقیقات علمی رفتار جنسی» تحت عنوان «جنایت، خشونت و هم جنس بازی» انجام شد این نتیجه به دست آمد که در تمام قتل های جمعی یا زنجیره ای در آمریکا طی دو دهه پس از سال 1970، ‌دست کم 68 درصد قربانیان به وسیله هم جنس بازان به قتل رسیده اند و یک سوم هم جنس بازان دچار بیماری «سادومازوخیسم» هستند که 600 برابر بیشتر از غیر هم جنس خواهان است. نرخ بیماری های مقاربتی نظیر، سفلیس،‌ سوزاک، زگیل اندام تناسلی و غیره نیز در هم جنس بازان بسیار بالاتر می باشد، که برخی از این بیماری ها منشأ ویروسی داشته و تا آخر عمر با بیمار همراه هستند و ممکن است به دیگران نیز منتقل شوند. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی(1981)، ‌مردان هم جنس باز، در بیش از نیمی از موارد ابتلاء به سفلیس مقصرند(گاردنر،1386: 247-250).
از نگاه قرآن، لواط یا هم جنس بازی نوعی تجاوز و عدوان از چارچوب فطرت آدمی و مایه فضاحت و خواری جامعه، عملی اسراف کارانه،‌ جاهلانه و موجب فسق و خروج از نظام حاکم بر روابط انسان و هستی است (طهماسبی نیک، 1383: 171) از منظر شیعه نیز نتیجه نامطلوب هم جنس بازی‌، قطع نسل بشر و خراب شدن دنیای انسان هاست. به همین دلیل از طریق تبیین انواع مجازات های مرگ بار به مقابله با این نوع نظام جنسیتی می پردازد. امام رضا (ع) مجازات دنیوی لواط را مرگ می داند که درون آتش یا زیر دیوار و یا با ضربه شمشیر صورت می گیرد و مجازات اخروی را عذاب در طبقات گوناگون جهنم می داند. اما قرآن اشاره ای به هم جنس بازی زنان (مساحقه) نمی کند. تعداد احادیثی هم که به این مسئله پرداخته اند بسیار کمتر از موضوع لواط است؛ ولی مجازات دنیوی آن همانند زنا، صد ضربه شلاق تعیین شده و عقوبت اخروی آن نیز از قول امام صادق(ع)چنین است: «جایگاهشان آتش است. روز قیامت این گونه زنان آورده می شوند و بالاپوشی از آتش، پا افزاری از آتش و روبندی از آتش بر آنان پوشیده می شود»(رضایی و آشنا، 1387: 146-148). هم چنین بنا به نظر مشهور، بلکه نظر اجماع فقهای شیعه،‌ کیفر جرم شنیع لواط هر گاه همراه با آمیزشی جنسی باشد، ‌اعدام است و در صورتی که تنها همراه با تفخیذ (مالیدن آلت) و مانند آن باشد، 100 ضربه شلاق است. از جمله مجازات های محدود کننده و جنبی جرم لواط هم این است که مادر، خواهر و دختر مفعول بر فاعل حرام می شود(طهماسبی نیک، 1383: 159). از نظر قانونی، ماده (112) قانون مجازات اسلامی چنین مقرر کرده است: «هر گاه مرد بالغ و عاقلی با یک فرد نابالغ لواط کند،‌ فاعل کشته می شود و مفعول اگر مکروه نباشد تا 74 ضربه شلاق تعزیر می شود». ماده (113) نیز تصریح کرده است: « هر گاه نابالغی، نابالغ دیگر را وطی کند، ‌تا 74 ضربه شلاق تعزیر می شود مگر آن که یکی از آن ها اکراه شده باشد» (قبله ای خویی،1387: 182). در خصوص مساحقه نیز کیفر هر یک از مرتکبان 100 ضربه شلاق است. اما با این وجود،‌ اِعمال مجازات منوط به این است که هر یک از طرفین، بالغ، عاقل،‌ دارای اختیار و قصد انجام هم جنس بازی با یکدیگر را داشته باشند (ولیدی،1380: 157).
منبع مقاله: کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.