نویسنده: شیخ عبدالحمید واسطی
مدرس حوزه علمیه مشهد



 

چکیده:

گزاره های دین، در موضوعات مختلف، تعابیر و توضیحات متنوعی را ارائه می دهند. دست یابی به نگرش دین یا قانون و فرهنگ دین در یک موضوع، نیازمند جمع بندی و تدوین نهایی مجموعه گزاره هایی است که از منابع دین به دست آمده اند؛ چرا که در بسیاری از گزاره های دینی، توصیف ها و تبیین ها، ناظر بر مراتب و درجات آن موضوعات هستند.
برای جمع بندی و تدوین الگوی فکری نهایی، به منطقی نیاز است که با مراتب و درجات موضوعات سروکار داشته باشد. منطق فازی، چنین ابزاری را در اختیار محقق قرار می دهد تا بتواند مدل و سیستم مطلوب را تدوین نماید.
این مقاله، ضمن نگرشی اجمالی به منطق فازی، به نمونه هایی از گزاره های دینی که حاوی مفاهیم فازی هستند اشاره می کند و درنهایت با استفاده از قواعد طراحی یک سیستم فازی، تدوین و جمع بندی ای از چند گزاره ی دینی - راجع به «تقوی» - ارائه می دهد.


واژگان کلیدی: منطق فازی، گزاره دینی، طراحی سیستم، مدل سازی، مدل مفهومی تقوی.


در زندگی روزانه ما کلمات و مفاهیمی به کار می روند که مراتب و درجات دارند و نسبی هستند و نمی توان به صورت منطق دو ارزشی (1) که فقط حکم «هست و نیست» را صادر می کند، با آن ها رفتار کرد؛ به عنوان مثال، اگر چراغی چنان کم نور باشد که نتوان به روشن بودن طبیعی آن حکم نمود، آن گاه عرف، عبارت «چراغ تا حدودی روشن است» یا به عباراتی مشابه با آن را برای انتقال موقعیت به کار خواهد برد؛ یعنی در چنین مواقعی نوعی احساس ناخودآگاهی به فرد دست می دهد که نه می تواند به خاموش بودن چراغ و نه به روشن بودن آن حکم کند؛ یا مثلاً زیبایی یک تصویر، به احساس فردی که درباره ی آن قضاوت می کند و به میزان زیبایی اشیایی که با آن مقایسه می شوند، بستگی دارد. ممکن است این تصویر در دید ناظری که تابلوها و تصاویر دقیقتر و ظریفتری را دیده است، زیبایی کم؛ اما در دید یک ناظر معمولی زیبایی فراوان و خیره کننده ای داشته باشد.
مفاهیمی که دارای مراتب و درجات هستند همگی بسته به مبدأ سنجش و موقعیت های مربوط به آنها تغییر و تحول دارند. (2) یک مرد چهل ساله در یک اردو که شرکت کنندگان آن غالباً پیرمرد هستند، جوان تلقی می شود، درحالی که همین فرد در میان فارغ التحصیلان دبیرستان، دیگر جوان محسوب نخواهد شد. مثالی که به مبنای مفهومی این بحث تبدیل شده، رنگ خاکستری می باشد. رنگ خاکستری، سفید است یا سیاه؟ رنگ خاکستری، تا حدودی سفید و تا حدودی سیاه می باشد و هر چه میزان سفیدی آن افزایش یابد، خاکستری کم رنگ تر و هر چه میزان سیاهی افزایش یابد، خاکستری پر رنگ تر حاصل می شود. برای قضاوت درباره ی رنگ خاکستری در فضای (3) سیاه و سفید، باید از درصد استفاده کرد؛ مثلاً 20% سفید، 80% سیاه. وقتی از دید خرد وجزء گرا به دید کلان و کل گرا منتقل می شویم و می خواهیم در خصوص مجموعه ای حکم صادر کنیم، مفاهیمی از قبیل درصد، درجه، مرتبه، طیف، نسبتاً، تا حدودی، کم و بیش و... به میان می آیند. به عنوان مثال، اختلافی پدید آمده که برای رفع آن تلاش کرده ایم و طرفین نزاع از حالت تدافع و تضارب اولیه به حالت نرمی و آمادگی برای توافق رسیده اند. در این هنگام، کسی از ما سؤال می کند که آیا اختلاف برطرف شد؟ شما اگر بخواهید در یک جمله پاسخ دهید، چه پاسخی خواهید داد؟ اگر بگوییم «اختلاف برطرف نشد»، موقعیتی غیر واقعی را منتقل کرده ایم؛ زیرا جمله بیانگر پایدار ماندن همان حالت تدافع و تضارب اولیه است که با تلاش ما برطرف شده است؛ اما اگر بگوییم «اختلاف برطرف شد»، باز هم موقعیتی غیر واقعی را منتقل کرده ایم؛ زیرا طرفین هنوز به توافق نهایی دست نیافته اند. بنابراین برای انتقال موقعیت واقعی در یک جمله، مجبور هستیم از الفاظی که بیانگر حدود، مراتب و درجات هستند استفاده کنیم؛ مثلاً بگوییم: تاحدودی برطرف شد؛ یا نسبتاً برطرف شد؛ و یا هفتاد درصد برطرف شد. در این صورت مخاطب ما نیز متوجه می شود که اختلاف، حالت اولیه ی خود را ندارد ولی هنوز توافق هم حاصل نشده است. (4)
تلاش برای تبیین دقیق موقعیت های موجود در دنیای واقعی که به دلیل تشکیکی بودن(5)، دارای مراتب و درجات هستند و منحصر به دو حالت «بود» و «نبود» نیستند، به تولد منطق وتفکری به نام «فازی»(6) (Fuzzy) انجامید. تفکر فازی مجموعه ها و پدیده های غیرقطعی و نامشخص و طیف دار را توصیف می کند. منطق فازی با متغیرهای زبانی(7) سروکار دارد. در واقع دنیای ما بسیار پیچیده تر از آن است که بتوان از پدیده های آن یک توصیف ساده و یا تعریف کاملاً مشخصی ارائه داد. (8) این پیچیدگی، نمونه تشکیکی بودن اصل وجود و شبکه ای بودن اصل ارتباطات وجودی پدیده هاست که در تعامل با یکدیگر، از مرتبه ای به مرتبه ی دیگر و در یک طیف یا از طیفی به طیف دیگر، در سلسله مراتب وجودی در صعود و نزول هستند. علم بشری به شیوه ای از تفکر نیاز دارد که بتواند به شکل سیستماتیک و دقیق، پدیده های غیر دقیق را فرموله کند تا به درستی آنها را بشناسد و مورد استفاده قرار دهد. (9)
درجات و مراتب، کلمات حیاتی تفکر فازی هستند. منطق فازی، جهان را آن گونه که هست به تصویر می کشد. (10)
سیستم های فازی، مدل سازی در قالب کلمات را ممکن می سازند. سیستم های فازی برانگیزاننده ی قوانین و معاملات هستند اما هر یک از «تا حدودی» ها و در نهایت میانگین آنها، خروجی سیستم خواهد بود.
بسته به میزان حساسیت و اهمیتی (11) که به مجموعه ی متغیرهای مرتبط با هم در یک سیستم می دهیم، خروجی سیستم شکل می گیرد و این مجموعه در زندگی ما نقش پیدا می کند.
سیستم های فازی، سیستم های مبتنی بر قاعده ی اگر- آنگاه فازی هستند. مثلاً اگر سرعت ماشین بالا باشد، [آنگاه] نیروی کمتر؛ اگر متوسط بود، [آنگاه] نیروی متعادل و اگر سرعت کم است، [آنگاه] نیروی بیشتری وارد کنید. کلمات کم، زیاد، متوسط و متعادل به صورت یک طیف تعریف می شوند؛ مثلاً کم یعنی از صفر تا بیست، زیاد یعنی از هفتاد تا صد و متوسط یعنی از سی تا هفتاد که نقطه ثقل آن پنجاه است. سیستم های فازی امکان تحلیل «چه می شود اگر چنین - یا چنان- شود؟» را مشخص تر و دقیق تر ارائه می دهند. (12) سیستم های فازی بر اساس تعیین موقعیت هایی که در نوسان هستند و درجات و مراتب دارند، استراتژی مناسبی را برای عملکرد سیستم انتخاب می کنند. در سیستم های فازی، طیفی از استراتژی ها باید تعریف و تعیین شوند که هر کدام برای تأثیر گذاری در محدوده ای خاص مناسب می باشند. (13) بر اساس ادراک فازی، (14) تصویر بر اساس پدیده ها ترسیم می شود و حقایق، اشیاء و فرآیندها را به ارزش ها، سیاست ها و اهداف ارتباط می دهد؛ همچنین کنش های متقابل و نحوه ی عملکرد حوادث پیچیده را پیش بینی پذیر می کند. (15)

منطق فازی در گزاره های دین

آیات و روایات زیر را ملاحظه فرمایید:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ (حجرات 13): کسی نزد خداوند با ارزش تر است که با تقواتر باشد.
این گزاره را به صورت «اگر - آنگاه » تبدیل می کنیم: اگر x با تقوا باشد، آنگاه خداوند برای او ارزش قائل خواهد شد و اگر X باتقواتر شود، آنگاه ارزش او نزد خدا بیشتر خواهد شد.
ارزش نزد خداوند و تقوا دو مفهوم فازی هستند که دارای مراتب و درجاتی بین صفر تا یک می باشند. مرتبه صفر (نبود تقوی)، مرتبه ی 0/1 (حداقل تقوی) و مرتبه ی 1 (حداکثر تقوی)، طبق روایات زیر تعریف و مرزگذاری شده اند:
اجعلوا قلوبکم بیوتا للتقوی ولا تجعلوا قلوبکم ماوی للشهوات (حرانی، ص 392): (16)
قلب های خود را جایگاه تقوی قرار دهید، نه جایگاه تمایلات و کشش های نفسانی.
یعنی نقطه صفر تقوی، حالت روانی ای است که فرد، خود را محور قرار دهد و کلیه تصمیمات وانتخاب ها و عکس العمل هایش بر اساس خوشایند یا ناخوشایند خود وی باشد. (17)
... هان علیه الدنیا و ابلیس والخلق و لا یطلب الدنیا تکاثرا و تفاخرا ولایطلب ما عند الناس عزا و علوا و لایدع ایامه باطلا فهذا اول درجه ی التقی: (18)
کسی که از کنار دنیا و شیطان و مردم، به راحتی عبور کند و امور دنیایی خود را برای زیاده خواهی و فخرفروشی انجام ندهد و برای رسیدن به خودمحوری و برتری، چشم به اموال مردم نداشته باشد و عمر خود را بیهوده مصرف نکند، به اولین درجه ی تقوی رسیده است.
التقوی علی ثلاثه اوجه: تقوی بالله وهو ترک الخلاف فضلا عن الشبهه و هو تقوی الخاص وتقوی من الله تعالی و هو ترک الشبهات فضلا عن الحرام وهو تقوی الخاص و تقوی من خوف النار و العقاب و هو ترک الحرام وهو تقوی العام (مصباح الشریعه، ص 38) (19): تقوی سه درجه دارد:
1- تقوای متصل به خدا: اراده ای جز آنچه خدا می خواهد نکند، چه برسد به مواردی که احتمال مخالفت هم داشته باشد- این تقوای خاص خاص است؛
2- تقوا در مسیر خدا: ترک مخالفت با خواسته ی خداوند حتی در موارد احتمالی این تقوای خاص است؛
3- تقوا از روی ترس: ترک حرام ها به خاطر ترس از عذاب- این تقوای عمومی است.
یعنی نقطه ی اوج و حداکثری تقوی، حالت روانی است که در درون خود جز آنچه خداوند می خواهد نیابد و اراده ای جز اراده او نتواند داشته باشد.
زمینه ساز عبور دهنده از نقطه ی صفر برای ورود به منطقه تقوی نیز طبق آیات زیر تعریف شده است:
و أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى (بقره / 237): اگر عفو کنید، به تقوا نزدیک تر است.
اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى (مائده /8): به عدالت عمل کند که به تقوا نزدیک تر است.
یعنی حالت روانی عفو و گرایش به عدالت، موجب زمینه سازی و حرکت به سوی منطقه ی تقوی (حالت های روانی ای که تعریف شد) می شود. (20)
عملگردهای حرکت دهنده از نقطه ی صفر به سوی نقطه ی 1/. در روایات زیر بیان شده اند:
اعمل بقرائض الله تکن اتقی الناس (کلینی، ج2، ص 82)(21): طبق قوانین خداوند عمل کن تا به نقطه ی اوج تقوای عمومی برسی.
اتقی الناس من قال الحق فیما له و علیه (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص 394) (22): با تقواترین فرد، کسی است که حق محور باشد چه به نفع خود او تمام شود و چه به ضرر او.
من احب ان یکون اتقی الناس فلیتوکل علی الله تعالی (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 400) (23): کسی که دوست دارد به نقطه ی اوج تقوا برسد، حالت روانی توکل (24) به خدا را در خود به وجود آورد.
قانون محوری، حق گویی و انتخاب راهبردهای خداوند، سه عملگر حرکت دهنده ی فرد به سوی مراتب برتر تقوا هستند.
تحلیل فازی این مفاهیم به صورت زیر خواهد بود:
مرحله ی اول- تعیین متغیر ورودی سیستم: حالت روانی را متغیر ورودی سیستم، و مراتب و درجات تقوی را متغیر خروجی سیستم می گویند.
مرحله ی دوم- تعیین مجموعه های فازی (زیر مجموعه های متغیر ورودی و خروجی): نُه عنصر فازی برای متغیر ورودی بیان شده است: پاسخ به تمایلات وخواسته ها، گذشت، عدالت خواهی، قانون محوری، حق گویی، راهبرد خواهی از خداوند، انجام وظیفه بدون توجه به منافع مادی و شخصیتی، پیگیری خواست و برنامه ی خداوند، و جایگزینی اراده ی خداوند به جای اراده ی خود.
سه عنصر فازی نیز برای متغیر خروجی ارائه شده است: فجور، حداقل تقوی، حداکثر تقوی.
مرحله ی سوم- انتخاب قوانین (25) فازی:
قانون اول: اگر فرد بر اساس دلخواه و سلائق خود تصمیم گیری کرده و عکس العمل نشان دهد، بی تقوا خواهد بود؛
قانون دوم: اگر در فرد تمایلات عدالت خواهی و(26) گذشت به وجود آید، از حالت بی تقوایی خارج شده، به سوی تقوی گرایش پیدا خواهد کرد؛
قانون سوم: اگر فرد بر اساس قانون(27) خداوند زندگی خود را تنظیم کند، به حداقل تقوی خواهد رسید؛
قانون چهارم: اگر فرد در عکس العمل های خود حق محور باشد و به نفع شخصی توجه نکند یا حداقل های فرهنگ الهی را علاوه بر قانون خداوند در زندگی پیاده کند یا در دو راهی انتخاب میان تشخیص خود و راهکارهایی که خداوند ارائه کرده است راهکار الهی را انتخاب کند، از حداقل تقوی به سوی حداکثر تقوی حرکت می کند؛
قانون پنجم؛ اگر فرد در درون خود انتخاب و اراده ای جز آنچه خداوند دوست دارد نیابد، به نقطه ی حداکثر تقوا رسیده است.
مرحله چهارم- ترسیم نمودار فازی ورودی و خروجی:
توضیح نمودار
اگر گرایش به عدالت خواهی یا گذشت، صفر باشد، آن گاه درجه ی بی تقوایی در حداکثر خواهد بود. هر چه فرد به سمت گرایش به عدالت و گذشت بیاید، درجه ی بی تقوایی کمتر شده، به حداقل تقوی نزدیک خواهد شد. تا وقتی که فرد به قانون محوری در زندگی نرسیده، به حداقل تقوی نخواهد رسید؛ اما به منطقه ی تقوا وارد شده است از این ناحیه در روایات (کلینی، ج2، ص 52) با عنوان ایمان حداقلی نامبرده می شود (کسی که مؤمن اولیه است اما متقی نیست). (28)
در روایات برای هر کدام از عناصر فوق، یک حداقل و حداکثر تعریف شده و شاخص هایی نیز معین گردیده است.
با استفاده از این گونه سیستم سازی، می توان ارزیاب های روانی و پرسشنامه های آماری دقیقی را برای تعیین میزان تحقق اهداف دین، نقاط انحراف و بحران و نیز تولید اطلاعات برای تصمیم سازی تهیه نمود ( تبدیل مفاهیم به شاخص های برنامه ساز).
روایات زیر نمونه هایی از «دیفازی» (29) شدن مفاهیم توسط خود دین را نشان می دهند:
لما سم المتوکل نذر ان عوفی ان یتصدق بمال کثیر فلما عوفی سال الفقهاء عن حد المال الکثیر فاختلفوا علیه فقال بعضهم مانه الف و قال بعضهم عشره الاف فقالوا فیه اقاویل مختلفه فاشتبه علیه الامر. فقال رجل من ندمانه یقال له صفعان الاتبعث الی هذا الاسود فتسال عنه فقال المتوکل من تعنی ویحک فقال له ابن الرضا فقال له وهو بحسن من هذا شینا فقال ان اخرجک من هذا فلی علیک کذا وکذا و الا فاضربنی مانه مقرعه فقال المتوکل قد رضیت یا جعفر بن محمود صر الیه و سله عن حد المال الکثیر فصار جعفر بن محمود الی ابی الحسن علی بن محمد ع فساله عن حد المال الکثیر فقال الکثیر ثمانون فقال له جعفر یا سیدی انه یسألنی عن العله فیه فقال له ابوالحسن ع ان الله عز و جل یقول لقد نصرکم الله فی مواطن کثیره فعددنا تلک المواطن فکانت ثمانین (کلینی، ج7، ص 464): (30)
وقتی متوکل را سم دادند، نذر کرد که اگر خوب شود، پول زیادی را صدقه بدهد. هنگامی که خوب شد، از فقها سؤال کرد که «پول زیاد» چقدر است و او بالاخره چقدر باید صدقه بدهد؟ فقها اختلاف نظر پیدا کردند: بعضی گفتند صد هزار دینار، برخی گفتند ده هزار دینار. درنهایت گفتند که فتاوا متفاوت است و مساله جواب مشخص ندارد. یکی از نزدیکان متوکل به نام «صفعان» گفت: سراغ آن مرد سیاه چهره نمی فرستی تا از او بپرسند؟ متوکل گفت: منظورت کیست؟ صفعان گفت: ابن الرضا. متوکل گفت: مگر او هم این چیزها را می داند؟ صفعان گفت: اگر مسأله راحل کرد، فلان قدر پاداش به من بدهد و اگر نتوانست، صد تازیانه به من بزن. متوکل گفت: قبول است و جعفر بن محمود را صدا کرد وگفت: سراغ ابن الرضا برو و از او راجع به مقدار مال زیاد سؤال کن. جعفر بن محمود به سراغ حضرت رفت و مسأله را پرسید. حضرت فرمود: هشتاد دینار. جعفر بن محمود گفت: متوکل از من دلیل این نظر را خواهد پرسید. حضرت فرمود: خداوند در قرآن فرموده است که «خدا شما را در موقعیت های زیادی یاری کرده است»، ما آن موقعیت ها را شمردیم، هشتاد مورد بود.
این روایت بیانگر حداقل و مرز پایین مفهوم «زیاد» است که بر اساس نظر اسلام، نقطه 8/. مابین صفر و یک می باشد.
ان علیا صوات الله علیه قال فی رجل نذر ان یصوم زمانا قال الزمان خمسه اشهر(کلینی، ج4، ص 142): (31) علی علیه السلام درمورد کسی که نذر کرده بود مدت زمانی روزه بگیرد و تقاضای تعیین تکلیف خود را داشت که چه مدت باید روزه بگیرد، فرمود: پنج ماه. (32)

نمونه هایی از آیات و روایاتی که در آنها مفاهیم فازی به کار رفته است

آیات:

- یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ وَ إِنْ کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِهَا أَوْ دَیْنٍ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً. (نساء/11)
- یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُبِینٌ‌. (مائده/ 15).
- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ‌. (توبه/ 38).
- ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ‌ * وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ‌. (واقعه / 13 و14).
- یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ. (بقره/ 217).
- یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا. (بقره/ 219).
- قُلْ أَیُّ شَیْ‌ءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ أَ إِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لاَ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ وَ إِنَّنِی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ‌ . (انعام/ 19).
- وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ‌. (توبه/ 72).
- اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ‌. (عنکبوت/45).
- فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْیَ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ‌. (زمر / 26)
- حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً. ( جن/ 24).
- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَ الْکِتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِیداً. (نساء/ 136).
- ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‌ . (بقره/ 74).
- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ‌. (بقره/ 165).
- وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ‌ . (بقره/ 191).
- فَإِذَا قَضَیْتُمْ مَنَاسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ. (بقره/ 200).
- فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَالُوا لاَ تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً لَوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ. (توبه/ 81).
- إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً. (مزمل /6)
- وَ لِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ مَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ‌. (انعام / 132)
- وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ‌ . (انعام/ 165).
- نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَ فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ‌. (یوسف/ 76).
- انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلاً. ( اسراء / 21).
- الَّذِینَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ‌. (توبه / 20).
- وَ مَا لَکُمْ أَلاَّ تُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاَ یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قَاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ. (حدید/ 10)

روایات

- ان العمل الدائم القلیل علی الیقین افضل عندالله من العمل الکثیر علی غیر یقین. (کلینی، ج 2، ص 57) (33)
- ایها الناس انا اخبرکم عن اخ لی کان من اعظم الناس فی عینی و کان رأس ما عظم به فی عینی صغر الدنیا فی عینه کان خارجاً من سلطان بطنه فلا یشتهی ما لایجد و لایکثر اذا وجد کان خارجاً من سلطان فرجه فلا یستخف له عقله و لا رأیه کان خارجاً من سلطان الجهاله فلا یمد یده الا علی ثقه لمنفعه کان لا یتشهی و لا یتسخط و لا یتبرم کان اکثر دهره صماتاً فاذا قال بذ القائلین کان لا یدخل فی مراء و لا یشارک فی دعوی و لا یدلی بحجه حتی یری قاضیاً وکان لا یغفل عن اخوانه و لا یخص نفسه بشیء دونهم کان ضعیفاً مستضعفاً فاذا جاء الجد کان لیثاً عادیا کان لایلوم احدا فیما یقع العذر فی مثله حتی یری اعتذاراً کان یفعل ما یقول و یفعل ما لا یقول کان اذا ابتزه امران لا یدری ایهما افضل نظر الی اقربهما الی الهوی فخالفه کان لا یشکو وجعاً الا عند من یرجو عنده البرء و لایستشیر الا من یرجو عنده النصیحه کان لا یتبرم و لایتسخط و لا یتشکی و لایتشهی و لاینتقم و لا یغفل عن العدو فعلیکم بمثل هذه الاخلاق الکریمه ان اطقتموها فان لم تطیقوها کلها فاخذ القلیل خیر من ترک الکثیر ولاحول و لا قوه الا بالله. (کلینی، ج2، ص 237) (34)
- ان الایمان عشر درجات بمنزله السلم یصعد منه مرقاه بعد مرقاه فلایقولن صاحب الاثنین لصاحب الواحد لست علی شیء حتی ینتهی الی العاشر فلا تسقط من هو دونک فیسقطک من هو فوقک و اذا رأیت من هو اسفل منک بدرجه فارفعه الیک برفق و لا تحملن علیه ما لا یطیق فتکسره فان من کسر مؤمنا فعلیه جبره؛ (کلینی، ج2، ص 44) (35) کان المقداد فی الثامنه و أبوذر فی التاسعه و سلمان فی العاشره. (شیخ، خصال، ج 2، ص 447).
- جعلت فداک ما معنی الصلاه فی الحقیقه ؟ قال صله الله للعبد بالرحمه و طلب الوصال الی الله من العبد اذا کان یدخل بالنیه و یکبر بالتعظیم والاجلال و یقرا بالترتیل و یرکع بالخشوع و یرفع بالتواضع و یسجد بالذل و الخضوع و یتشهد بالاخلاص مع الامل و یسلم بالرحمه و الرغبه و ینصرف بالخوف و الرجاء فاذا فعل ذلک اداها بالحقیقه. ثم قیل ما آداب الصلاه؟ قال حضور القلب و افراغ الجوارح و ذل المقام بین یدی الله تبارک وتعالی و یجعل الجنه عن یمینه والنار یراها عن یساره و الصراط بین یدیه والله امامه و قیل ان الناس متفاوتون فی امر الصلاه فعبد یری قرب الله منه فی الصلاه و عبد یری قیام الله علیه فی اصلاه و عبد یری شهاده الله فی الصلاه و هذا کله علی مقدار مراتب ایمانهم و قیل ان الصلاه افضل العباده الله و هی احسن صوره خلقها الله فمن اداها بکمالها و تمامها فقد ادی واجب حقها من تهاون بها ضرب.

پی نوشت ها :

1. منطق دو ارزشی یا دودویی، منطق ارسطویی است که تصدیق های موجود در آن فقط دو حالت «هست و نیست» یا به تعبیر دیگر «درست وغلط» یا «روشن و خاموش» یا به تعبیر ریاضی «صفر و یک» را دارند؛ به عنوان مثال: حسن مریض است؛ حسن مریض نیست.
2. و البته این تغییر و تحول در یک محدوه ی مشخص که حداقل و حداکثری برای آن قابل تعریف است انجام می شود.
3. توجه به این قید مهم است که ما درباره ی خاکستری در فضای کلی رنگ ها که خود خاکستری نیز جزو آنهاست- حکمی را صادر نمی کنیم بلکه در فضای توجه به سیاه وسفید است که این حکم صادر می شود؛ در غیر این صورت، می توان به صورت دو ارزشی گفت این رنگ خاکستری نیست یا خاکستری است.
4. مثال دیگر: مجموعه انسان های قد بلند را در نظر بگیرید. درمنطق کلاسیک (دو ارزشی)، تصور یک شخص بلند قد، با ذکر اندازه ی دقیق قد او همراه است و بدون در نظر گرفتن یک حد و مرز مشخص امکان ندارد که یک قیاس را بتوان گفت راست یا دروغ است. حال فرض کنید مرز بلند قد بودن از 180 سانتیمتر به بالا باشد. آن گاه براساس منطق کلاسیک، فردی که 180 سانت قد داشته باشد بلند قد خواهد بود و فردی که 179 سانت قد داشته باشد بلندقد به حساب نخواهد آمد. در واقع، این حکم، با دریافت های عرفی انسان مخالف است که فرد 179 سانتی را نیز در محدوده ی بلند قدها احساس می کند. اما درمنطق فازی هر دو فرد بلند قد محسوب می شوند، ولی با درجات متفاوت؛ به این صورت که مرز بلند قدی را که 180 سانت بود، درجه ی 1 قرار می دهیم و بر اساس آن بلند قدی فرد 179 سانتی، 9/. است؛ یا به عبارتی این فرد به اندازه ی 9/. بلند قد به حساب می آید. (نسبت به فرد 180 سانتی که به اندازه ی 1 بلند قد است. ) ر. ک: به : مقاله ی «روش شناسی کاربرد منطق فازی در بینش اسلامی»، دکتر علی وحیدیان کامیاد، نشریه دانشگاه اسلامی، شماره 5
5. برای این کلمه در لغت نامه آکسفورد معانی: مبهم، کنگ، نادقیق، درهم و نامشخص ذکر شده است.
6. نظریه فازی در سال 1965 توسط دانشمند ایرانی الاصل، پرفسور لطفی زاده، مطرح گردید. با وجود مخالفت های اولیه، به تدریج ارزش این نظریه در کاربردهای مختلف پدیدار گشت. می توان گفت این نظریه بیش از هر چیز در سیستم های پیشرفته ی کنترل؛ مانند کنترل های صنعتی، کنترل ترافیک، کنترل قطار، سیستم های نظامی، لوازم خانگی، دوربین ها و... کاربرد دارد. (ر. ک. به، لی وانگ. «سیستم های فازی و کنترل فازی»).
7. متغیرهایی را که مقادیرشان نه اعداد بلکه کلمات و مفاهیم زبان طبیعی هستند، متغیرهای زبانی می نامند.
8. توجه به جمله ی مقابل ضروری است: جهان قطعی است اما به صورت فازی؛ یعنی نه به این صورت که امور نسبی باشند و قطعیتی در کار نباشد. (ر. ک: به غفاری و همکاران، ص 80).
9. برخی تفاوت های عمده ی منطق فازی با منطق کلاسیک عبارتند از:
الف. در منطق فازی، ارزش راستی یک گزاره عددی بین 0 و1 است. ولی در منطق کلاسیک یا 0 است یا1؛
ب. در منطق فازی، محمول گزاره ها کاملاً مشخص و معین نیستند و دارای درجات هستند؛ مانند بزرگ، بلند؛ عجول و... ولی در منطق کلاسیک، محمول ها باید کاملاً معین باشند؛ مانند بزرگ تر از 5، ایستاده، فانی و... درواقع ما در منطق فازی با سورهای نامعین مانند اکثر، اغلب، قلیل، به ندرت، خیلی زیاد و... سروکار داریم؛
ج. در منطق کلاسیک، تنها قیدی که معنای گزاره و ارزش آن را عوض می کند، قید نفی است؛ درحالی که در منطق فازی با قیدهای متعددی مانند خیلی، نسبتاً کم، کم، و بیش می توان معنی و ارزش گزاره را تغییر داد؛
د. در منطق فازی، با الگوهای فکری بشری که اغلب شهودی و احساسی است و در قالب کلمات غیر دقیقی که نمی توان به طور قطعی گفت که منظور چه مقدار شن است و چنانچه عدد دقیقی بدهیم، آیا اگر یک دانه شن از آن عدد کمتر بود دیگر نمی توان عنوان «تپه ی شن» را به کار برد؟ (ر. ک. به کامیاد، شماره 5).
10. در کتاب مجموعه های مشکّک این گونه آمده است:
در دنیای علوم برای شناخت پدیده ها، سعی بر کمّی کردن متغیرهای مورد بحث در آن پدیده بوده است. این موضوع سبب تکریم و جانبداری از جنبه های دقیق، محکم و عددی و همزمان تحقیر حالت های مشکک، غیر دقیق و کیفی گشته است... این طرز تفکر، توانایی تسلط بر پدیده های ماشینی که از قوانین محکم و دقیق مکانیک، فیزیک، شیمی و الکترومغناطیس پیروی می کنند را دارد ولی در مقابل از حل مسائل در زمینه ی پدیده های انسانی همچون دستگاه های اقتصادی، سیاسی و تعلیم و تربیت به خوبی بر نمی آید. از این رو مدل سازی همه ی پدیده های انسانی و تحلیل این گونه سیستم ها نیز با استفاده از ریاضیات معمول انجام می گیرد که خود مبتنی بر مفهوم مجموعه است و البته این نیز بر درک محکم و دقیق و خوش تعریف ما از پدیده ها استوار است که اغلب چنین شناختی حاصل نمی شود. به همین دلیل ابزارهای دیگری برای به کارگیری دراین گونه مدل ها ضروری است. مفهوم مجموعه های مشکک (فازی) برای همین منظور پیشنهاد شده است. (ماشینچی، ص 1).
11. این میزان، دارای یک نقطه ی ثقل است که تشخیص آن از ضروریات طراحی سیستم و مدل سازی است.
12. برخی سیستم های فازی ای که بر اساس تفکر فازی در صحنه ی تکنولوژی آشکار شدند، عبارتند از :
ماشین لباس شویی فازی: تفاوت طرز کار این ماشین با ماشین های معمولی این است که دراین ماشین به تنظیم درجه ی شستشو و حرارت نیازی نیست؛ یعنی خود ماشین با استفاده از قوانین فازی و حس گرمایی که دارد نوع الیاف، میزان کثیفی لباس ها و سطح آب را تعیین کرده و بر اساس آن، میزان حرارت و پودر لازم و دور موتور را تعیین می کند.
جارو برقی فازی: تفاوت این جاروبرقی با جاروبرقی های معمولی آن است که با استفاده از حس گرهای مخصوص، میزان ناهمواری و پرز زمین یا فرش و نیز میزان غلظت آلودگی و گرد و غبار را تشخیص می دهد و بر اساس آن میزان مکش موتور را تعیین می کند.
ماشین ظرف شویی فازی: بر اساس تعداد ظروف و نوع چربی و میزان غذای باقی مانده روی ظروف، سیکل کاری و استراتژی شستشو را تغییر می دهد.
اجاق های ماکروویو: بر اساس مقدار غذا و نوع آن، استراتژی و توان پخت را انتخاب می کند. (ر. ک. به تفکر فازی، ص 215 و 216).
13. نمونه این ابزار آلات ماشین ظرف شویی فازی و اجاق های ماکروویو می باشند.
14. Fuzzy Cognitive Maps : FCM (ر. ک. به تفکر فازی، ص 257).
15. به عنوان مثال در کتاب تفکر فازی، ص 259 تا 264 آمده است:
پشت هر مقاله و نطق سیاسی یک FCM (نقشه ی ادراکی فازی) قرار دارد. یکی از این موارد مقاله ای است که هنری کسینجر درباره ی صلح خاورمیانه نوشته است. این مقاله به صورت زیر به یک FCM تبدیل می شود: اگر بنیاد گرایی اسلامی رشد کند آنگاه جنبش های عربی نیز رشد خواهند کرد. اگر جنبش ساف رشد کند، آنگاه قدرت حکومت لبنان تا حدودی کاهش خواهد یافت. رشد جنبش های عربی موجب کاهش تسلط شوروی خواهد شد. بنیادگرایی اسلامی، گره اصلی است. بر اساس این ادراک فازی می توان تحلیل کرد که چه می شود اگر بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه رشد کند؟ طبق معادلات فازی فوق، نتیجه می شود که جنبش های عربی رشد خواهد کرد و تسلط شوروی کاهش خواهد یافت. با کاهش یافتن تسلط شوروی، کنترل سوریه بر لبنان کاهش می یابد (شوروی آموزش و تجهیز ارتش سوریه را به عهده دارد)؛ کاهش کنترل سوریه بر لبنان، حکومت لبنان را قدرت می بخشد؛ و قدرت حکومت لبنان موجب کاهش قدرت جنبش ساف می شود. اما از سوی دیگر رشد جنبش های عربی موجب افزایش قدرت ساف می شوند و افزایش قدرت ساف موجب کاهش قدرت حکومت لبنان می شود. بنابراین با یک متغیر دارای اثر دوگانه روبرو هستیم که بسته به وزنی که به آن می دهیم و به میزان تأثیر آن در کاهش یا افزایش قدرت، درنهایت به دست می آوریم که رشد بنیادگرایی در خاورمیانه به طور نسبی موجب افزایش قدرت لبنان می شود.
16. نخستین مقاله را در این زمینه دکتر علی وحیدیان کامیاد، دانشیار علوم ریاضی دانشگاه فردوسی مشهد منتشر کرد که با عنوان «روش شناسی کاربرد منطق فازی در بینش اسلامی» در نشریه دانشگاه اسلامی (شماره 5) به چاپ رسید و در دومین کنفرانس ریاضیات فازی که در سال 1382 در مشهد برگزار شد نیز ارائه گردید.
17. وصیته علیه السلام لهشام و صفته للعقل.
18. قرآن هویت تقوی را امری ضد استغناء می داند. آیه ی 8 سوره شمس نیز تقوا را ضد فجور بیان کرده است: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا». فجور در لغت یعنی از بین بردن و پاره کردن حائل و ساتر (ر. ک : به مفردات راغب) و در اصطلاح به معنای ارتکاب حرام و پاره کردن رابطه میان انسان و خدا می باشد. (ر. ک. به المیزان، ج 20، ذیل تفسیر آیه ی مذکور. )
19. سند: اقول وجدت بخط شیخنا البهائی قدس الله روحه ما هذا لفظه قال الشیخ شمس الدین محمد بن مکی نقلت من خط الشیطخ احمد الفراهانی رحمه الله عن عنوان البصری و کان شیخا کبیرا قد أتی علیه اربع و تسعون سنه قال کنت اختلف الی مالک بن انس سنین فلما قدم جعفر الصادق ع المدینه اختلفت الیه و احببت ان آخذ عنه کما اخذت عن مالک فقال لی یوما...
20. دنباله ی روایت: و مثل التقوی کماء یجری فی النهر و مثل هذه الطبقات الثلاث فی معنی التقوی کاشجار مغروسه علی حافه ذلک النهر من کل لون و جنس وکل شجره منها تمتص الماء من ذلک النهر علی قدر جوهره و طعمه و لطافته و کثافته ثم منافع الخلق من ذلک الاشجار و الثمار علی قدرها و قیمتها قال الله تعالی صنوان و غیرصنوان یسقی بماء واحده و نفضل بعضها علی بعض فی الاکل فالتقوی للطاعات کالماء للأشجار و مثل طبائع الاشجار والأثمار فی لونها و طعمها مثل مقادیر الایمان فمن کان اعلی درجه فی الایمان و اصفی جوهره بالروح کان أتقی و من کان التقی کانت عبادته اخلص و اطهر و من کان کذلک کان من الله اقرب و کل عباده مؤسسه علی غیر التقوی فهی هباء منثورا. قال الله تعالی افمن اسس بنیانه علی تقوی من الله و رضوان خیر أم من أسس بنیانه علی شفا جرف هار فانهار به فی نار جهنم و تفسیر التقوی ترک ما لیس باخذه بأس حذرا مما به الباس و هو فی الحقیقه طاعه بلاعصیان و ذکر بلا نسیان و علم بلا جهل مقبول غیر مردود.
21. یعنی طیف فیمابین نقطه ی صفر و نقطه ی 1/. با این مفهوم پوشش داده شده است. به جهت اطلاق آیه، شاید بتوان محدوده های فیمابین مراتب تقوی را که منطقه ی عبور از مرتبه ی 1/. تقوی به مرتبه ی 2/. ، از ابزار عفو و عدالت 2/. استفاده شود و برای عبور از مرتبه ی 2/. تقوی به مرتبه ی 3/. ، از ابزار عفو و عدالت 3/. استفاده شود و همین طور تا آخر.
22. سند : علی بن ابراهیم عن ابیه عن النوفلی عن السکونی عن ابی عندالله علیه السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله...
23. سند و تکمله ی روایت: و روی یونس بن ظبیان عن الصادق جعفر بن محمد ع انه قال الاشتهار بالعباده ریبه ان ابی حدثنی عن ابیه عن جده ع ان رسول الله ص قال: اعبد الناس من اقام الفرائض و اسخی الناس من ادی زکاه ماله و ازهد الناس من اجتنب الحرام و اتقی الناس من قال الحق فیما له و علیه و اعدل الناس من رضی للناس ما یرضی لنفسه و کره لهم ما یکره لنفسه و أکیس الناس من کان اشد ذکراً و اعدل الناس من رضی للناس ما یرضی لنفسه و کره لهم ما یکره لنفسه و أکیس الناس من کان اشد ذکراً للموت و اغبط الناس من کان تحت التراب قد أمن العقاب و یرجوا الثواب و أغفل الناس من لم یتعظ بتغیر الدنیا من حال الی حال واعظم الناس فی الدنیا خطراً من لم یجعل للدنیا عنده خطراً و اعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه و أشجع الناس من غلب هواه و أکثر الناس قیمه اکثرهم علما و اقل الناس قیمه اقلهم علما و اقل الناس لذه الحسود و اقل الناس راحه البخیل و الناس من بخل بما افترض الله عز وجل علیه و اولی الناس بالحق اعلمهم به و اقل الناس حرمه الفاسق و اقل الناس وفاء المملوک و اقل الناس صدیقاً الملک و افقر الناس الطامع و اغنی الناس من لم یکن للحرص أسیراً و افضل الناس ایماناً احسنهم خلقاً و اکرم الناس اتقاهم واعظم الناس قدراً و من ترک ما لا یغنیه و أورع الناس من ترک المراء و این کان محقا و اقل الناس مروء? من کان کاذباً و اشقی الناس الملوک و امقت الناس المتکبر و اشد الناس اجتهاداً من ترک الذنوب و احکم الناس من فر من جهال الناس و أسعد الناس من خالط کرام الناس و اعقل الناس اشدهم مدار? للناس و اولی الناس بالتهمه و اعتی الناس من قتل غیر قاتله او ضرب غیر ضاربه و اولی الناس بالعفو اقدرهم علی العقوبه و احق الناس بالذنب السفیه المغتاب و أذل الناس من اهان الناس و أحزم الناس أکظمهم للغیظ و اصلح الناس اصلحهم للناس وخیر الناس من انتفع به الناس.
24. سند و تکمله روایت: روی علی بن مهزیار عن الحسین بن سعید عن الحارث بن محمد بن النعمان الأحول صاحب الطاق عن جمیع بن صالح عن ابی عبدالله الصادق عن آبائه ع قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من احب ان یکون أکرم الناس فلیتق الله و من احب أن یکون اتقی الناس فلیتوکل علی الله تعالی و من احب ان یکون اغنی الناس فلیکن بما عندالله عز وجل اوثق منه بما فی یده ثم قال ع الا انبئکم بشر الناس قالوا بلی یا رسول الله قال من ابغض الناس و ابغضه الناس ثم قال الا أنبئکم بشر من هذا قالوا بلی یا رسول الله قال من لا یؤمن شره و لا یرجی خیره ان عیسی ابن مریم ع قام فی بنی اسراییل فقال یا بنی اسراییل لا تحدثوا بالحکمه الجهال فتظلموها و لا تمنعوها اهلها فتظلموهم و لا تعینوا الظالم علی ظلمه فیبطل فضلکم الامور ثلاثه امر تبین لک رشده فاتبعه و امر تبین لک غیه فاجتنبه و امر اختلف فیه فرده الی الله عز وجل.
25. هویت توکل بر اساس مجموعه ی روایات و تفاسیری که از این مفهوم شده است عبارت است از: انتخاب راه و روشی که خداوند برای رسیدن به مقصودی پیشنهاد کرده است و عدم نگرانی از این که آیا مقصود مورد نظر خود شخص حاصل می شود یا نه؟ توکل به معنی انجام کاری با روشی نامناسب و امید به رسیدن به مقصود توسط خداوند نیست. آنچه در توکل مهم است این نکته است که هنگام تصمیم گیری و وجود دو یا چند راه برای انجام عمل، راهی انتخاب شود که رضای خداوند در آن است و نگران از وصول به نفعی که مورد نظر بود نباشد.
26. براساس عقول و وجدان عمومی.
27. مقصود از قانون، حداقل های الزامی است که در برابر انجام دادن یا ندادن آنها مجازاتی تعریف شده باشد.
28. سند و متن روایت: عده ی من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن ابیه عن هارون بن الجهم او غیره عن عمره بن أبان الکلبی عن عبدالحمید الواسطی عن ابی بصیر قال قال لی ابوعبدالله علیه السلام: یا ابا محمد الاسلام درجه قال قلت نعم قال و الایمان علی الاسلام درجه قال قلت نعم قال و التقوی علی الایمان درجه قال قلت نعم قال و الیقین علی التقوی درجه قال قلت نعم قال فما اوتی الناس اقل من الیقین و انما تمسکتم بادنی الاسلام فایاکم ان ینقلت من ایدیکم.
روایت دیگر از علل شرایع، ج 1 ص 258؛ سند و متن: فیما ذکره الفضل بن شاذان رحمه الله من العلل عن الرضا علیه السلام انه قال: جعل بعد التکبیر الشهادتان لان اول الایمان هو التوحید و الاقرار لله تبارک وتعالی بالوحدانیه و الثانی الاقرار للرسول ص بالرساله و أن اطاعتهما و معرفتهما مقرونتان و لان اصل الایمان انما هو الشهادتان فجعل شهادتین شهادتین کما جعل فی ساتر الحقوق شاهدان فاذا اقر العبد لله عز وجل بالوحدانیه و اقر للرسول ص بالرساله فقد اقر بجمله الایمان لان اصل الایمان انما هو بالله و برسوله.
29. مقصود از «دیفازی» شدن، تبدیل مفهوم فازی به مفهوم مشخص و دو دویی است. (ر. ک. به غفاری و همکاران، ص 199).
30. سند: علی بن ابراهیم عن ابیه عن بعض اصحابه ذکره قال.
31. سند: علی بن ابراهیم عن ابیه عن النوفلی عن السکونی عن جعفر عن آبائه علیه السلام.
32. در دنباله روایت آمده است: والحین سته ی اشهر لأن الله عز وجل یقول تؤتی اکلها کل حین باذن ربها: یعنی اگر لفظ «حین» ( به معنی چند وقتی) را به کار می برد، باید شش ماه روزه می گرفت؛ چرا که «حین» طبق کاربرد قرآن در آیه ی «توتی اکلها کل حین باذن ربها»، شش ماه است.
33. سند: ابن محبوب عن هشام بن سالم قال سمعت أبا عبدالله علیه اسلامی یقول.
34. سند: عنه عن بعض اصحابه من العراقیین رفعه قال خطب الناس الحسن بن علی علیه السلام.
35. سند: محمد بن یحیی عن محمد بن احمد عن بعض اصحابه عن الحسن بن علی بن أبی عثمان عن محمد بن عثمان عن محمد بن حماد الخزاز عن عبدالعزیز القراطیسی قال قال لی أبو عبدالله ع یا عبدالعزیز.


قرآن کریم
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، 1365.
شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، قم: انتشارات جامعه مدرسین قم، 1413.
___ الخصال. قم: (انتشارات) جامعه مدرسین قم، 1403 هجری قمری
حرانی، حسن بن شعبه. تحف العقول. قم: انتشارات جامعه مدرسین قم، 1404 هجری قمری
منسوب به حضرت صادق علیه السلام. مصباح الشریعه. مؤسسه ی الاعلمی للمطبوعات، 1400 هجری قمری مجلسی. بحارالأنوار. بیروت: مؤسسه الوفاء، 1404 هجری قمری
طباطبایی. المیزان، انتشارات اسماعیلیه، 1360.
کاسکو، بارت. تفکر فازی. ترجمه دکتر علی غفاری و همکاران. تهران نشر دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی، 1377.
وانگ، لی. سیستم های فازی و کنترل فازی. ترجمه محمد تشنه لب، نیما صفارپور و داریوش افیونی. تهران: انتشارات دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی، 1378.
ماشین چی، ماشاءالله. مجموعه های مشکک. کرمان: انتشارات دانشگاه شهید باهنر کرمان، 1379.
وحیدیان کامیاد، علی. روش شناسی کاربرد منطق فازی در بینش اسلامی، نشریه دانشگاه اسلامی، ش 5.