نویسنده: محمد کاوه




 

علم و دانش مانند چراغی است که برای درک بهتر مجهولات و ابهامات زندگی اجتماعی، مؤثر و تسهیل کننده ارتباطات و تفهیم و تفاهم بین افراد بوده و سد و مانع محکمی در برابر نابهنجاری ها و جهالت است. جمله معروف ویکتورهوگو ترجمان دقیق این واقعیت است که باز کردن یک مدرسه، ‌به معنای بستن یک زندان است. با این حال، نمی توان چنین نتیجه گرفت که بی سوادی و یا سوء آموزش و کم سوادی عامل منحصر به فرد ناسازگاری باشد، زیرا در تکوین و تکامل شخصیت کودکان و نوجوانان، آموزش و سواد یکی از لوازم و ضروریات تلقی می شود و اصولاً ‌برای توفیق در انجام همین امر نیز تجمیع سایر عوامل و عناصر سازنده و مثبت مانند تأمین حداقل معیشت، ‌وجود احساس آرامش و تأمین روحی و عاطفی و غیره ضرورت دارد. با این وجود باید پذیرفت که بالا بودن سطح سواد و تحصیلات در بسیاری از موارد از عوامل پیشگیری تلقی شده و به دلیل وسعت بخشیدن به آینده نگری و بینش،‌ مانع از بروز جرم می باشد. بر عکس، ‌فقدان آموزش مناسب و یا کم سوادی و بی سوادی در مقام مقایسه از عوامل تشدید کننده ناسازگاری و بزهکاری به شمار می رود. تحقیقات متعددی این امر را نشان داده اند. به طور مثال، بر اساس یک تحقیق (1380) انجام شده در کانون اصلاح و تربیت تهران، ‌از میان 100 نفر کودک بزهکار،‌7/5 درصد بی سواد یا کم سواد،‌12/5 درصد دارای تحصیلات ابتدایی و 72/5 درصد تحصیلات راهنمایی داشته اند. آمارها هم چنین نشان می دهند که درصد بالایی از جوانان بزهکار سابقه ترک تحصیل دارند. به عنوان نمونه، طبق آماری که از کانون اصلاح و تربیت سنندج گزارش شده، از تعداد 100 نفر مددجو در سال 1376، 66 درصد آن ها ترک تحصیل کرده بودند (نجفی توانا، 1385: 124و 123). هم چنین یافته های یک پژوهش نشان داد که بین عملکرد تحصیلی و عزت نفس و خود ابرازی رابطه مثبت معناداری وجود دارد. ضمن آن که بین عملکرد تحصیلی و سن و سلامت عمومی رابطه منفی معناداری حاکم است؛ که این نتایج با مطالعه ای که توسط پارسونز و همکارانش (1998) انجام شده،‌هماهنگ است(پاشا،1386: 36). مطالعات بهمنی،‌تمدنی و عسکری(1383) نیز نشان داده است که کیفیت زندگی با عملکرد تحصیلی رابطه دارد(زکی، 1386 :416).
از طرفی، میزان سواد و تحصیلات والدین نیز در تعیین رفتار فرزندان نقشی تعیین کننده دارد. روشن است که پدر و مادر با سواد بسیار بهتر و با دید بازتری نسبت به دنیای پیرامون، مسائل و مشکلات خانواده را حل می کنند. والدین تحصیل کرده با روش های علمی و منطقی می توانند فرزندان خود را کنترل کنند. آنان اغلب به دلیل آگاهی و شناخت مسائل و نیاز زندگی خود، شرایط مادی، معنوی و عاطفی مناسبی را برای فرزندان ایجاد می کنند. اما بی سوادی والدین منجر به مسائلی از قبیل روش های غیر منطقی در تربیت فرزندان، ‌پی نبردن به نیازهای روانی فرزندان،‌ نپذیرفتن تغییرات در نگرش های جوانان و تأکید بر روش ها و اعتقادات سنتی خود می شود که تمامی این مسائل موجب می شوند که فرزندان نوعی احساس تنهایی و کمبود کنند و در نتیجه،‌ در پی یافتن هم درد خود به هر شخص و هر موادی روی آورند. بیشتر تحقیقات نشان می دهند که والدین معتادان،‌اغلب بی سواد و کم سوادند. به طور مثال، نتایج، یک تحقیق نشان داد که پدر 64 درصد معتادان و مادر 83 درصد آن ها بی سواد بوده اند. علاوه بر این،‌51 درصد معتادان بی سواد و یا دارای تحصیلات قدیمی و ابتدایی بوده اند (نحوی، 1388 :59و 60). هم چنین برخی مطالعات نشان می دهند که اکثریت مددجویان نوجوان دارای والدین بی سواد و یا کم سواد و دارای تحصیلات پایین بوده اند. به طور مثال، از میان 80 مددجوی نوجوان در کانون اصلاح و تربیت سنندج،69 درصد دارای پدر بی سواد و 86 درصد دارای مادر بی سواد بوده اند؛ که این میزان برای مددجویان کانون اصلاح و تربیت تهران به ترتیب 30و 39/17 درصد بوده است(نجفی توانا،1385: 125 و 126). بنابراین مشخص می شود که بین نادانی و جرم رابطه ای مستقیم وجود دارد، به همین علت باید جهل زدایی از مهم ترین اولویت ها در پیشگیری از جرم باشد. زیرا آگاهی درست و لازم می تواند نقش بسیار مهمی در پیشگیری از جرم داشته باشد. چنانچه در اندیشه حضرت علی (ع)مبارزه با نادانی جزء اساسی ترین برنامه های پیشگیری از انحراف و تباهی است. اولویت انجام این مهم به این دلیل است که آن حضرت نادانی را به صراحت ریشه هر شر و بدی می دانست. ایشان قاعده ای کلی ارایه می کنند که علت لغزش و انحراف رفتاری، عقیدتی و اخلاقی افراد را باید در نادانی آن ها جست و جو کرد. از سخنان ایشان است که فرمودند:«یا دانا باش یا جوینده دانایی، ‌جز این مباش که نابود خواهی شد». و یا در جایی دیگر توصیه می کنند: «به کودکانتان دانشی بیاموزید که برایشان مفید باشد، ‌تا صاحبان افکار باطل آنان را گمراه نسازند» (خسروی،‌1387: 57-61).
منبع مقاله: کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.