نویسنده: شارل ریست
مترجم: کریم سنجابی



 

گاهی گفته می شود مکتب «سوسیالیسم کاتولیک»، ولی کاتولیکها عموماً به این عنوان افراطی که تنها مناسب اقلیتی از آنان است معترض هستند. اصطلاح «سوسیالیسم مسیحی» نیز برای نخستین بار بوسیله یک فرانسوی به نام فرانسوا هوئه در کتابی موسوم به «ملکوت اجتماعی مسیحیت» بکار برده شده است(1853)(2).
اما پیش از وی در سالهای 1838-1840 شخص دیگری به نام بوشه (مؤلف کتاب: آزمایش مجموعه ی کاملی از فلسفه از لحاظ دیانت کاتولیک و ترقی)(3) و حتی کشیش آتشین آبه دولامنه(4) مؤلف کتاب مسئله کار(1848) می توانستند لااقل مدعی پیشگامی در این طریق باشند. همه می دانند که بوشه بنیانگذار اتحادیه های تعاونی تولیدکنندگان بود ولی کمتر کسی می داند که لامنه منادی اتحادیه های تعاونی اعتبار تقریباً به همان شکلی بود که رایفیزن(5) در آلمان مشغول تحقق بخشیدن به آن بود.
مع الوصف هیچیک از این سه سلف، حسن قبول در نزد کاتولیکان اجتماعی کنونی نیافته است، زیرا هر سه آنان می خواسته اند که کلیسا را با انقلاب فرانسه تزویج کنند(6)، از آن پس پیشرفته ترین کاتولیکان اجتماعی به این اکتفا کرده اند که در تزویج آن با حکومت عامه کوشش بنمایند، برنامه ای که ترجمان بلیغی همانند مارک سانیه یافته است.(7)
اندکی بعد عالیجناب کتلر، ‌اسقف مایانس(8) عقیده ای را موعظه می کند که دیگر به هیچوجه از آنچه بزودی«معتقدات دروغین 89» نامیده می شود، متأثر نیست،‌ بلکه برعکس ملهم از بنیادهای قرون وسطائی است. وی و بویژه پیروانش موفانک کاهن و آبه هیتز(9) اتحادیه های حرفه ای و اصناف را به عنوان عامل اصلی سازمان اجتماعی کاتولیکی توصیه می کنند.(10)
در فرانسه جنبش اجتماعی کاتولیکی که در دوران امپراطوری دوم به خواب رفته بود، پس از مصائب 1870 دوباره بیدار می شود. مارکی دولاتور دوپن و کنت آلبردومون (11) الهام دهندگان آن می شوند. بویژه نفر دوم که بیشتر با فصاحت بیانش و اندکی نیز با ایجاد «محفل های کاتولیکی کارگران» تحرک نیرومندی به آن می بخشد. در همان زمان مجله ی «اتحادیه کاتولیک»(12) نیز انتشار می یافت که برنامه عمل خویش را با وفاداری تمام، مطالعه ی همه امور اقتصادی با روحیه کاتولیکی قرار داده بود. در واقع، سازمان صنفی و حرفه ای را مصممانه در رأس برنامه ی اجتماعی کاتولیکی قرار دادند(13) البته این بدان معنی نیست که موضوع«خانواده»، سنگ اصلی بنیاد اجتماعی لوپله متروک شده باشد. ولی چنین پنداشته می شد که هرگاه خانواده باید مرکز اصلاح اخلاقی باقی بماند، برای اصلاح و نوسازی اقتصادی جامعه باید اتحادیه با جنبه ی اقتصادی محض اساس و پایه ی عمل قرار داده شود.
چنین ترتیبی در بدایت امر اندکی موجب شگفتگی است. زیرا به درستی قابل درک نیست که اتحادیه صنفی چه رابطه ی خویشاوندی ممکن است با انجیل داشته باشد و یا با چه وسایلی می تواند جامعه را در جهت مسیحیت تغییر بدهد. اما باید متوجه بود که هرگاه نظام صنفی در انجیل نیست، لااقل صفت مشخص تمام دوره ی قرون وسطی است که در آن سلطنت کلیسا بهتر مستقر بود، و تا زمانی که نظام مذکور دوام داشت آنچه را امروزه مسئله ی اجتماعی می نامند اساساً مطرح نبود و به همین مناسبت می توان تصور کرد که در آن مزایا و فضایل لازمی برای حفظ صلح بین کار و سرمایه وجود داشته است. اما مسلماً! به نظر نمی رسد که امروزه اتحادیه ی کارگری این نقش صلح آمیز را بر عهده بگیرد، ولی برای احیاء مجدد همان مزایا کافی است که اتحادیه ی صنفی به ترتیب زمانی که در آن تشکیلات پیشه وری و اخوت یکی بود، با روحیه ی دینی منضبط گردد.
مع الوصف برخلاف گفتار مخالفان جنبش کاتولیکی اجتماعی که از برهان ساده ی مذکور سوءاستفاده می نمایند، مطلب بر سر این نیست که دوباره به نظام استادکاری قرون وسطائی برگشت شود. آنچه را کاتولیکان اجتماعی بر آن تکیه می کنند اتحادیه جدید بر اساس اتحادیه گرائی کنونی است و دلیل آنکه این اساس پایه ای چندان تنگ و فشرده برای بنیادنهادن جامعه نوین نیست، آنست که نو اتحادیه گرایان(14) نیز که بسی دیرتر ظاهر شده اند چیزی غیر از آن نمی خواهند و نه تنها از آن جامعه ای جدید بلکه اخلاقی جدید را انتظار دارند( چنانکه بیشتر هم به آن اشاره شد). بنابراین می توان گفت که با قرار دادن مطلب در این زمینه سیاست کاتولیکی اجتماعی خود را بسی بصیر و آگاه نشان داده است.
در آغاز جنبش کوشش می شد که اتحادیه ی مختلط(15)تشکیل دهند که در آن کارفرمایان و کارگران را با هم جمع کنند و به نظر می رسید که این ترتیب بهترین تضمین برای حفظ صلح اجتماعی باشد ولی نتایج آن بسیار یأس آور بود(16) و بنابراین لازم آمد که از آن صرف نظر نمایند و به تشکیل سازمانهای صنفی و جداگانه کارفرمایان و کارگران اکتفا کنند ولی سازمانهای مذکور با یکدیگر در زمینه مقررات مربوط به کار برای حل اختلافات همکاری داشته باشند. این اتحادیه های غیر مختلط ولی موازی باید به تدریج مبدل به مراجع رسمی قانونگذاری کارگری بشوند،‌ بطوری که دولت از تکلیف مذکور سبکبار گردد و آنرا به دست های مجرب تر از خود واگذار نماید. هرچه مربوط به مسائل کار و مشاغل باشد: مانند مدت کار روزانه، تعطیل هفتگی، کارآموزی، بهداشت کارگاهها،‌ کار زنان و کودکان، و حتی حداقل نرخ مزد به جای آنکه بوسیله ی قوانین دولتی خشک و بی انعطاف و به همین جهت همواره غیر قابل اجرا مقرر بشود، بعد از این بوسیله ی خود اتحادیه ها برقرار می گردد. و این مقررات برای تمام آنها اعم از کارفرمایان و کارگران که مربوط به یک شغل و حرفه هستند الزام آور می شوند. هر کس آزاد است در اتحادیه وارد بشود یا نشود ولی نمی تواند از مقررات آن تخلف کند تا بوسیله ی پائین آوردن شرایط کار با کسانی که در اتحادیه هستند رقابت نماید. شعار مصوب اینست: «اتحادیه آزاد ولی در حرفه ی سازمان یافته»(17).
هرگاه بر آزادی طلبان گران آید که بدین صورت اتحادیه های خصوصی ساده عهده دار نوعی قدرت قانونگذاری بشوند، به آنها جواب داده می شود که«مشارکت در کار» هم خود نوعی همبستگی بدان پایه طبیعی و ضروری است- یا به عبارت دیگر بدان پایه مستقل از هر نوع قرارداد ارادی بین افراد ذینفع- که مشارکت در محل سکونت. با وجود این همگان قبول دارند که همه ی ساکنان یک شهر و یا یک روستا باید تابع قانون اکثریت سازمان یافته محل باشند. چرا وضع حرفه باید غیر از وضع محل سکونت باشد؟(18) حتی تا آن حد پیش می روند که برای اتحادیه های صنفی، نقش سیاسی رسمی هم بشناسند، یعنی توصیه می کنند که سازمان حرفه ای پایه ی نظام جدید انتخابات لااقل برای یکی از دو مجلس باشد.
تصور از جامعه ای که بر اساس این نمونه تشکیل شود بسیار آسان نیست، هرچند شاید نه به آن حد مشکل که برای دیگر طرحهای نوسازی جامعه لازم است. نخست به نظر می رسد که این وضع تنها مخصوص جامعه ای می تواند باشد که پیرو مذهب کاتولیک است.(19) در واقع هرگاه در قالب چنین سازمان صنفی دشمنان مذهب و یا حتی افراد بی تفاوت برتری داشته باشند همه چیز دگرگون می شود و همین خود صورت پذیری آن را کاملاً فرضی می سازد. ولی از این بگذریم.
چنین جامعه ای بر اساس برادری به تمام معنی کلمه تشکیل می شود- و حتی چنانکه هم اکنون گفتیم تنها آن برادری که می تواند سندی قاطع داشته باشد یعنی اخوت حاصل از فرزندی الهی- و نه بر اساس برابری افراد به آن معنی که اجتماعیون برای این کلمه قائل هستند، زیرا حتی در یک خانواده فرزند یک پدر بودن مانع از نابرابری برادران نیست و حتی متضمن حق ارشدیت و یا لااقل تکالیف آن هست. در سازمان صنفی هم برابری به این معنی حکمفرما خواهد بود که از جهت حیثیت حقیرترین کارها مساوی با به اصطلاح شریفترین آنها خواهد بود و هر کس می تواند خرسند و حتی سربلند از وضعی باشد که خدا برای او قرار داده است.(20)
اما این جامعه دارای سلسله مراتب خواهد بود. از جانب کارفرمایان قدرت توأم با مسئولیت و تمام تکالیفی که ناشی از آنست. از جانب کارگران احترام به حقوق آنها، تأمین زندگی در حداقل مزد و احیاء خانواده(21).
مکتب کاتولیکی اجتماعی علیه ماده ی اول برنامه ی سوسیالیستی اعلام جعل می کند که می گوید:« رهائی کارگران فقط بوسیله کارگران صورت پذیر خواهد بود.» خیر! رهائی با همکاری کارفرمایان و همه طبقات اجتماعی صورت خواهد گرفت، حتی آن طبقات غیرحرفه ای مانند مالکان و بهره خواران و خود مصرف کنندگان(22) که باید مسئولیت های ناشی از شرایط متفاوت خود و تکلیف خاصی که بر عهده آنها است درک کنند. عیناً مانند آن مباشری که در تمثیل کتاب مقدس آمده است، یعنی با «بکار انداختن همه ی استعدادها که ارباب به آنها سپرده است».
اتحادیه های مسیحی آلمان که اکثریت بزرگ آنها از کاتولیکان تشکیل شده است، تدریجاً مقام مهمی در آن کشور پیدا کرده، حتی در مواقعی توانسته اند موجب شکست اتحادیه های سوسیالیست سرخ بشوند. آنان پیشنهاد کردند که بین کارفرمایان و کارگران اتحاد برقرار گردد ولی با وجود این به شدت معترض بودند که آنان را با «زردها» مشتبه سازند، یعنی مدعی هستند که استقلال آنها در برابر کارفرمایان کمتر از استقلال آنها از سوسیالیست ها نیست.
مداخله ی دولت در آغاز امر برای تأسیس سازمان صنفی لازم خواهد بود ولی این سازمانها پس از آنکه استقرار یافتند، چنانکه گفتیم اندک اندک قوه ی قانونگذاری و قدرت انتظامی دولت را لااقل در زمینه ی کارگری و مخصوصاً در مهمترین نکته ی آن یعنی تعیین مزد و هر آنچه مربوط به آنست، مانند تشکیل صندوقهای بازنشستگی در خود مستهلک خواهند ساخت(23). ولی قدرت قانونگذاری حتی خارج از مسائل صنفی دامنه ی وسیعی خواهد یافت، بویژه در نظامات مربوط به حقوق مالکیت، منع رباخواری، حمایت از کشاورزی و غیره.(24)
پاپ لئون سیزدهم در منشور« خدای جاویدان»(25) که همان نص پل قدیس را تکرار می کند می گوید:« دولت وزیر خدا است برای کار خیر» ولی همان پل در جای دیگر نیز گفته است: قانون آموزگاری است که باید ما را بسوی مسیح رهنمائی کند. هرگاه این کلام را به این معنی برگردانیم که نقش قانون هدایت مردمان به همبستگی برادری است، تصوری بالنسبه صحیح از مقامی که آئین کاتولیک برای دولت قائل است خواهیم داشت.
[بین نظام صنفی که لاتوردوپن و اسقف کتلر موعظه می کردند و آنچه را به این عنوان پس از پایان جنگهای جهانی اول شمار کثیری از نویسندگان منادی آن شده اند، مشابهت ها چشمگیر است. بیشک جنبش نخستین در حد زیادی سلف کوشش دومی است، هرچند بطور کلی اندیشه ی دینی در این دومی وجود ندارد. گرایش به نظامات صنفی بسان نو- اتحادیه گرائی فرانسه و یا «گیلد سوسیالیسم» انگلستان(26) همانند میانگینی است که از مدتها پیش بین فردیت گرائی محض آزادمنشان و دولتگرائی سوسیالیستها جستجو می شد. تلاقی این سه گرایش که مع الوصف در محیط های بس متفاوت و تقریباً معارض از لحاظ تمایلات سیاسی بوجود آمده اند خود پر معنی است. ما پیشتر نیز به این نکته در مبحث اجتماعیگرائی دولتی اشاره کردیم. در واقع آسان نیست که تصویر دقیقی از این نظام صنفی و از نسخه های بس متفاوت که مکتبداران آن عرضه نموده اند ترسیم کرد(27)، گائتان پیرو با کوششی که در جهت استخراج جنبه ی نوآوری این جنبش کرده، صفت مشخص آن را چنین توصیف می نماید: «رسالت نظام صنفی تقریر قواعدی است که در صنف بر همه حکمفرما باشد... بنابراین نظام صنفی متضمن صفتی بالاتر از اجتماعات آزاد و قبول عضویت های داوطلبانه است. صنف وجود نخواهد یافت مگر آنکه صورت مجمع رسمی دولتی داشته باشد و در قلمرو خود بتواند وضع قانون بکند و آن را بر قانون شکنان تحمیل نماید.» هرگاه این تعریف بر نظام صنفی صادق باشد (و به گمان ما صادق است)، به خط مستقیم ناشی از جنبش کاتولیکی اجتماعی است و در آن همان مفهوم«مشارکت در کار» دیده می شود که در فوق به آن اشاره شد و ویژه بنیان گذاران آنست. صنف گرائی کنونی بخوبی ممکن است عاری از جنبه ی مذهبی و ایمانی باشد، با وصف این مشخص ترین شعار و قاعده ی خود را مدیون لاتور دوپن و کتلر است. کامیابی افکار آنان پس از گذشت پنجاه سال مثالی دیگر از جمله موارد درخشش های غیرمنتظری است که اوضاع و احوال گاهی بطور ناگهان به افکار و عقایدی می دهد که سالها در پرده ی حجاب بوده اند. در این مورد احساس این نیاز که به هر قیمت باید سازمانی یافته شود که بتواند به مبارزات طبقاتی پایان دهد به فکر سازمان صنفی دوباره نیرو بخشیده است. چنین تصور می شود که انگیزه ی جدیدی یافت شده که می تواند جایگزین همبستگی طبقاتی بشود، یعنی انگیزه ی منافع مشترک صنف. ولی محل تأمل است که احساس این منفعت مشترک، جدا مانده از عواطف مذهبی و ایمانی بتواند رشته بالنسبه نیرومندی بین اعضاء صنف تشکیل بدهد که به مبارزات و معارضات آنها پایان بخشد و نیز مخصوصاً قابل تأمل است که جنبش صنفگرائی، بی اعتبار شده پس از پایان جنگ دوم جهانی به سبب وابستگی هایش با نظامهای شکست خورده ی مستبد و انحصارطلب بتواند به نام دیگری تجدید حیات بکند].
مکتب کاتولیکی اجتماعی گاهی گرایش های بسیار حاد ظاهر ساخته که به سوسیالیسم به معنی اخص نزدیکتر بوده است. ولی این گرایش ها بیشتر به صورت تظاهرات فردی باقیمانده و بعلاوه از جانب رم نیز صریحاً محکوم شده و تعلیم دهندگان آنها هم عموماً راه تسلیم اختیار کرده اند.
نخست در 1888 لوز ویتز(28) در مجله ی اتحادیه کاتولیک به شدت هرچه تمامتر قدرت به اصطلاح تولیدی سرمایه را مورد حمله قرار داد(29) و این خود جنجالی به وجود آورد که مورد انکار کنت دومون واقع شد. این نظریه بعداً برنامه ی حزب معروف به «کشیشهای جوان»(30) گردید. و نیز باید جنبش«شیار» (1890-1910) را به خاطر آورد که در جهت سیاسی کوشش می کرد تا کلیسا را با حکومت عامه و حتی با جمهوریت آشتی بدهد و در جهت اقتصادی هم بدان حد پیشرفت که الغای نظام مزدوری و کارفرمائی را خواستار شد، عیناً همان اتحادیه های کارگری که در ماه دوم اساسنامه «اتحادیه ی عمومی کار» هدف اصلی را «محو نظام مزدوری و کارفرمائی» قرار داده اند. جنبش مذکور به جای آنکه راه حل را در عمل موازی اتحادیه های کارفرمائی و اتحادیه های کارگری جستجو کند، گرایشش بر حذف اتحادیه های نخستین و استقرار اتحادیه های دومی است. بطوری که اینان صاحب همه ی وسایل تولید ثروت شده و بنابراین بتوانند جمیع محصول کار را برای خویش نگاهدارند(31). معذلک با نهضت اتحادیه های کارگری بیشتر از جهت اخلاقی این تفاوت را دارد که کمال مطلوب عالیتری از تأمین رفاه مادی اعلام می دارد و آن را برای رهائی طبقه ی کارگر ضروری تر معرفی می کند. چنانکه گفته شد نهضت «شیار» به فرمان پاپ منحل گردید ولی معذلک این جنبش واقعاً اتحادیه گرا و هوادار کارگر به خدمت خود ادامه داد.
هرگاه مکتب کاتولیکی در تشکیل جناح چپ خود با زحمت و اشکال مواجه شده باشد، در برابر همواره جناح راستی داشته که صفت مشخص آن بالطبع برتری عنصر کارفرمائی بوده است. «مسئله عبارت از نجات کارگر بوسیله خود او نیست، بلکه رستگاری او بوسیله کارفرما است»(32). این همان شعار مسلک «کارفرمای خوب» است که قبلاً از طرف مکتب لوپله اعلام شده بود. بطور خلاصه جناح راست مکتب کاتولیکی اجتماعی معتقد است که بنیادهای موجود جامعه برای حل مشکلی که مسئله اجتماعی نامیده می شود کاملاً کافی هستند، تنها به این شرط که با روحیه ی مسیحائی تجدید نیرو کنند و طبقات حاکمه راه پیش رفتن به سوی ملت را بیاموزند.

پی نوشت ها :

1. درباره ی این عقاید و جنبش های وابسته به آن مراجعه شود به تألیف بزرک و سودمند ژرژهوگ Georges Hoog, Histoire du Catholicisme Social en France (1942 edit. Domat-Montchrestien)
2.Francois Huet, Le Regne Social du Christianisme
هوئه در شهر گاند استاد بود و به همین مناسبت او را بلژیکی می گویند، همچنان که والراس را نیز سویسی خوانده اند.
3.Buchez, Essai dun traite complet de philosophie, au point de vue du Catholicisme et du progres
4.Abbe de Lammenais,La Question du Travail
آبه لامنه در واقع کاشف اصل بس ثمربخش تضامن بین بدهکاران بود، اصلی که می توانست برای تنگدستان جانشین وثیقه عینی بشود. وی می گوید:« چرا کارگر نمی تواند وام بگیرد؟ برای آنکه وثیقه ای جز کار آینده اش ندارد، ولی برای آنکه کار آینده ی صورت وثیقه واقعی پیدا کند باید که اطمینان بخش بشود و این صفت را از راه اتحادیه تعاونی بدست می آورد. تعاون و تضامن اعضای اتحادیه جهات عدم اطمینان را زایل می کند و با پایین آوردن ارزش وثیقه ضرورت وام را هم کاهش می دهد».(La Question du Travail, p.25) «اساس مسئله اینست که باید به حالتی رسید که بعد از این کارگران برای خود و نه برای دیگری کار بکنند... روزی خواهد رسید که کسی مزرعه ای را که نکاشته است دیگر درو نخواهد کرد و هر کس میوه ی کار خویش را خواهد چید».
5.Raiffeisen
6.«هدف انسانی مسیحیت عیناً همان هدف انقلاب(کبیر فرانسه) است: و این اولی است که الهام بخش دومی شده است» Buchez, Traite de la Politique, t.III, p.504)
7. Marc Sagnier بنیانگذار جنبشی از جوانان کاتولیک و مجله ای به نام شیار(Sillon) در سال 1894، که در سالهای قبل از جنگ بین الملل اول به خاطر اینکه از طرف پاپ خطرناک تشخیص داده شده بود منحل گردید ولی به نام دیگری مجاهده ی فرزانه ی خود را ادامه داد.
8.Mgr. Von Ketteler
9.Abbe Hitze و Le Chanoine Moufang
10.مهمترین نوشته هایش در سال 1864 تحت عنوان مسئله کارگری و مسیحیت جمع آوری و منتشر شدند.
11.Comte Albert de Mun, Marquis de la Tour du pin
مقاله های مارکی دولاتوردوپن در دو مجلد یکی تحت عنوان «به سوی یک نظام اجتماعی مسیحی(1907)Vers un ordre Social Chretien و دیگری به نام: ملحض اصول سیاست اجتماعی(1909) Aphorismes de politique Sociale انتشار یافتند.
12.L`Association Catholique
13.« ما باید تمام ابتکارات شخصی و تمام خواسته های عمومی خود را متوجه این اصلاح بنیانی بکنیم که« تجدید سازمانهای صنفی و حرفه ای جامعه»است (از برنامه ی کار محفل های کارگری 1894).
پس اتحادیه های تعاونی کارگری کنار گذاشته می شود. مکتب های اجتماعی- کاتولیکی خوش آمد بسیار کمی نسبت به آنها نشان می دهند و باز هم کمتر آنگاه که صورت شرکت تعاونی مصرف داشته باشند. برعکس مکتب کاتولیکی با اتحادیه تعاونی اعتبار بسیار مساعد است، زیرا آن را مؤسسه ای می داند که بیشتر در خدمت طبقات متوسط یعنی بازرگانان کوچک و پیشه وران کوچک است. اسقف کتلر باز هم بین اتحادیه ی صنفی و اتحادیه ی تعاونی تولید مردد بود. در آن زمان برای این نوع اخیر نه تنها در فرانسه بلکه در برنامه سوسیالیست های مسیحی انگلیسی و حتی در برنامه ی سوسیالیستی آلمانی لاسال هم بسیار تبلیغ می شد. ولی آبه هیتز تردیدهای استادش را کنار گذاشت و یکسره اعلام داشت: «برای ما راه حل مسئله اجتماعی اساساً و منحصراً در تجدید طبقات پیشه وران است. ما کم و بیش خواهان برقراری مجدد نظام صنفی به همان صورت هستم که در قرون وسطی وجود داشته است، نظامی که برای این زمان بهتر از هر نظام دیگری که پیش از آن و یا پس از آن بوده، راه حل کامل مسئله اجتماعی را نشان می دهد. ما می گوئیم برای این دوره... بنابراین گفتگو امروزه بر سر احیاء محض و ساده گذشته نیست... ما خواستار این سازمان صنفی بر اساسی اقتصادی بسیار گسترده تر و سنجیده با روحیه ای بیشتر منطبق بر دموکراسی هستیم.» (سرمایه و کار Capital et Travail).
14.Neo-Syndicalistes
15.Syndicat mixte
16. در 1894 کنگره ی محافل کاتولیکی در شهر رمس اعلام داشت که:« بی کتمان مشکلاتی که مانع تعمیم اتحادیه های مختلط است، باید هدف کوشش های ما، تشکیل این نوع اتحادیه ها باشد» و در 1904 روتن Le Pere Rutten یکی از رهبران اتحادیه های کاتولیکی بلژیک در گزارشش راجع به اتحادیه های مسیحی چنین گفت:« ما طرح اتحادیه های مختلف را کنار نمی گذاریم و قبول داریم که از لحاظ نظری کاملترین ترتیب است ولی این امر نباید موجب شود که چشم خویش را بر روشنائی ببندیم و لجوجانه قبول نکنیم که در حال حاضر ایجاد اتحادیه ی مختلط لااقل در 90 درصد از مراکز بزرگ صنعتی کشور، سودای غیرقابل حصولی است.» (منقول از دشن Dechesne، سندیکاهای کارگران بلژیکی 1906، صفحه 76).
17. این برنامه قبل از 1914 بیشتر در اتریش، ‌یکی از کشورهائی که در آن جنبش کاتولیکی اجتماعی بس نیرومند است، توصیه می شد. نظام پیشه وری واقعاً هیچوقت در آن کشور بطور کامل از بین نرفته بود. اینک کوشش می شد که به آن حیات جدیدی- لااقل در صنایع کوچک- به صورت سازمانهای صنفی با مقررات الزام آور برای همه ی اعضاء صنف داده شود.
18. «همبستگی نخستین (شهر و یا روستا) در همه زمانها سازمان یافته بوده است ولی همبستگی دومی خیر، چرا؟ در هر دو حال روابط مخصوصی برقرار می شود، نیازمندیهای یکسانی بوجود می آید، رقابت های اجتناب ناپذیر،‌برخوردها و تضاد منافع ظاهر می گردد، مجموعه روابطی که هم آهنگ ساختن آنها با یکدیگر برای تأمین صیانت جمع و حفظ اختیار هر یک در تعیین سرنوشت خویش، بر طبق یک نظام قانونی، ضروری است.»
Henri Lorin, Principes del`organisation professionnelle(l`Association, Catholique, 15 Juillet 1892)
البته به این حرف می شود جواب داد که در سازمان شهر و یا روستا، اکثریت مردم وضع قانون می کند و حال آنکه در سازمان آزاد صنفی سررشته کار در دست اقلیت است. اما به این ایراد هم می شود جواب داد که در سازمان شهر و یا روستا آن به اصطلاح اکثریت انجمن محلی که حاکم بر مقدرات است، نماینده ی اقلیتی از انتخاب کنندگان و باز هم اقلیت کوچک تری از مجموع سکنه محل بیش نیست، بویژه هرگاه در نظر گرفته شود که زنان هم در رأی شرکت ندارند. بعلاوه از روزی که نظامات اتحادیه الزام آور بشود، بی شک دیری نخواهد گذشت که اکثریت و بلکه جمیع کارگران صنف را دربرخواهد گرفت.
19. کشیش آنتوان Le Pere Antoine در دروسش راجع به اقتصاد اجتماعی صفحه 154 می گوید:« مسئله ی اجتماعی ممکن نیست بطور کامل حل شود مگر با احیاء رسوم مسیحیت» و حتی قاطع تر از آن اعلام نظر لئون هارمل Leon Harmel در مجله اتحادیه ی کاتولیک است که می گوید:« ما جز یک درمان نمی بینیم و آن اینکه قدرت پاپ در سراسر جهان شناخته شود و هدایتش مقبول تمام ملل واقع گردد.» (دسامبر 1889).
معذلک در «هفته های اجتماعی Les Semaines Sociales» یعنی اجتماعات سالیانه بررسی های اجتماعی که امروزه مهمترین تجلی جنبش کاتولیکی اجتماعی است و در آن همه مسائل اقتصادی کنونی مورد بحث قرار می گیرد، اجتماع منحصر به کاتولیکان نیست بلکه جمیع کسانی را که پیرو مسیحیت هستند در خود می پذیرد.
20.«نتیجه سازمانهای صنفی متشکل در تحت سرپرستی مذهب اینست که همه ی اعضاء آن راضی از سرنوشت خود، بردبار در کار خویش و پذیرای یک زندگی آرام و سعادتمند هستند» (بخشنامه پاپ لئون 13).
«Encyclique de Leon XIII du 28 decembre 1878 ,dite Quod- Apostolici»
مراجعه شود به تاریخ اتحادیه اصناف Histoire des Corporations de Martin Saint Leon
21.«اتحادیه صنفی اساساً تصویری از کلیسا است. در کلیسا همه ی مؤمنان در برابر خدا مساوی هستند ولی برابری آنها همانجا متوقف می شود. از جهات دیگر همه ی دارای سلسله مراتب هستند.»
(Segur-Lamoignon,Association Catholique, 13 juillet 1894)
22.اتحادیه اجتماعی خریداران La Ligue Sociale d`acheteurs که در 1900 در پاریس تشکیل شد از الهامات جنبش کاتولیکی اجتماعی است.
23. این بخشنامه مشهور پاپ در 1891راجع به وضع کارگران موسوم به Rerum-Novarum است که چنین مقرر می دارد. «بالاتر از اراده آزاد آنان(اراده کارفرمایان و کارگران برای عقد قرارداد کار) یک قانون عدالت طبیعی عالیتر و دیرین تر وجود دارد که می گوید مزد نباید از حدی که معاش یک کارگر قانع و درستکار را کفایت نماید، کمتر باشد... ولی از ترس اینکه در این مورد و موارد مشابه مانند طول مدت کار روزانه،‌ مقامات رسمی به موقع مداخله ننمایند، بویژه با گوناگونی اوضاع و احوال در زمان و مکان، بهتر آن خواهد بود که اصولاً حل این مسائل بر عهده اصناف و اتحادیه ها قرار داده شود.»
24.کاتولیکان اجتماعی عموماً و در همه ی کشورها حمایت طلب هستند، زیرا چنین می پندارند که «نظام صنفی آنان بدون حمایت مؤثر نمی تواند در برابر رقابت خارجی مقاومت کند».
(Programme de l'oeuvre des Carcles Ouvriers, art.7)
و نیز باید افزود که این حمایت طلبی بیشتر بدان سبب است که اکثر پیروان آنها در اتحادیه های کشاورزی هستند.
25.Encyclique Immortale Dei de Leon XIII.
26.Corporatisme, Neo-Syndicalisme, Guild-Socialism
27.رساله ها، مقاله ها و کتابهای مربوط به نظام صنفی چه در ایتالیا و چه در فرانسه مجموعاً یک کتابخانه تشکیل می دهند. این ادبیات را استاد گائتان پیرو Gaetan Pirou در تحقیقش راجع به صنف گرائی جدید (Essais sur le Corporatisme، پاریس 1933 نشریه کتابخانه سیره) با بسی دقت و ظرافت مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. در چنین موضوعی ترتیبات تحقق یافته بیشتر جالب توجه هستند تا نظریه های مربوط به آینده و طرحهائی که از یک نویسنده ی صنف گرا به نویسنده ی دیگر بکلی متفاوت است. این گوناگونی در حواشی عقیده ی اصلی بسیار کم آموزنده هستند. بنابراین ما بدان اکتفا کردیم که اصل و منشا نظر را بیان کنیم، و کوشش درباره ی تشریح صور مختلف آن و تطبیق با واقعیات اقتصادی را بر عهده دیگران بگذاریم. در واقع صاحب نظران صنف گرا عموماً نسبت به این صورتها زیاد خرسند نیستند. از آن جمله ژاک والدور Jaques Valdour معتقد است که به استثناء کشور اسپانیا، هیچیک از قوانین سرشناس مربوط به نظامات صنفی جوابگوی آرمان و مطلوب بزرگی که از آن انتظار داشته اند نبوده است. قوانین مذکور یا زیاده از حد دولتگرا هستند و با بیش از حد صنف گرا. بی شک نگاهداری حد متعادل بین این دو چندان آسان نیست.
28.Loesewitz
29.«قدرت تولیدی ادعائی برای سرمایه که ستمگری بزرگ جوامع بت پرست، و از لحاظ اقتصادی آخرین علت مصائب اجتماعی است، چیزی جز کلامی مجعول برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت امر نیست:‌ یعنی تصاحب ثمرات کار دیگری بوسیله ی کسانی که متصرف وسائل کار هستند.»
(Loesewitz Association Catholique 1886 ,article, Legislation du Travail)
30.Parti des Jeunes abbes
31. قسمتی از صورت مجلس یکی از اجتماعات «شیار Sillon» در نوامبر 1907 به این شرح است: مارک ساینه Marc Sagnier می گوید: آن دگرگونی اجتماعی که ما در رؤیای آن هستیم، رفقا، برای رشد و کمال فرد است نه مستهلک شدن او در اجتماع، ما می خواهیم که معادن، کارخانه ها و صنایع تعلق به گروههای کارگر داشته باشد نه به دولت.
یکی از حاضرین: این همان سوسیالیسم است.
مارک ساینه: هر قدر می خواهید آن را سوسیالیسم بنامید، برای من یکسان است ولی به هر حال اجتماعیگرایی سوسیالیست ها یعنی اجتماعیگرایی یکنواخت شدگان نخواهد بود. ما می خواهیم رنجبران را از کارفرما رهایی بخشیم نه به خاطر آنکه آنها را تحت اداره ی یک کارفرمای بزرگ و واحد یعنی دولت قرار بدهیم، بلکه بدان صورت که رنجبران خود جمعاً بتوانند کارفرمای خود بشوند.»
32. میلسان Milcent در مجله ی اتحادیه ی کاتولیک 1897 جلد دوم صفحه 58.
نوعی دیگر از این مکاتب، مکتب کاتولیکی فردیتگرا و آزادمنشی است که نمایندگان آن شارل پرن Charles Perin استاد دانشگاه لوون، مؤلف کتاب «توانگری و سوسیالیسم مسیحی La Richesse et le Socialisme Chretien و استاد رامبو Rambaud مؤلف تاریخ عقاید هستند (Cours d'histoire des Doctrines)
ممکن است به این جناح راست و آزادمنش «انجمن های صندوقهای روستائی و اعتبار» از نوع رایفیزن Raifeisen در آلمان و فرانسه و بلژیک و ایتالیا را افزود- هرچند در کشور اخیر تأسیس آنها مدیون کوشش یک فرد اسرائیلی است بنام Wollemborg.

منبع: ژید، شارل؛ ریست، شارل؛ (1380)، تاریخ عقاید اقتصادی(جلد دوم: از مکتب تاریخی تا جان مینارد کینز)، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم.