پژوهشگر: وصال روحانی




 
به راستی شوماخر حقیقی کیست و پشت آن ذهن و چهره چه می گذرد و هدفش چه بوده است؟ و آیا او را به سبب توسل جستن به هر وسیله غیرقانونی باید شیطان شمرد و یا به دلیل حمایت مفرط از خانواده و اطرافیانش یک فرشته؟
با وجود گذشت چند ماه از کناره گیری میشاییل شوماخر، هنوز در مورد جایگاه او در صحنه ورزش جهان ابهام هایی وجود دارد. تردیدی نیست که او موفق ترین ورزشکار شرکت کننده در رقابت های اتومبیلرانی «فرمول یک» در تاریخ برپایی این مسابقات بوده و ۷ بار قهرمان شدن در این رقابت ها نشانه و سند آن است. با این حال این سؤال هم خودنمایی می کند که آیا او واقعاً برترین و با کلاس ترین راننده شاغل و حاضر در این رقابت ها بوده است یا خیر و اگر گمان کنیم که بحث ها و اختلاف سلیقه ها درباره وی بزودی پایان می گیرد و مسأله مشخص خواهد شد، اشتباه کرده ایم و این نکته ای است که حکم قاطعی را نمی توان در ارتباط با آن صادر کرد. هر کس را در جامعه این ورزش که ببینید حرف هایی برای گفتن درباره «شومی» دارد، اما کمتر کسی می تواند ادعا کند که او را واقعاً می شناسد. او خاطرات فراوانی را از خود به جای گذاشته که بعضی شیرین و برخی تلخ اند و مهم تر از همه تصویر مشکوکی است که از یک قهرمان بزرگ به جای مانده است. مشکوک از آن رو که مشخص نیست چه تعداد از موفقیت ها و دستاوردهای وی محصول و نتیجه دخالت مسائل غیرورزشی و رندانه ای بوده است که معمولاً در سال های اخیر از شخص شوماخر و تیم «فراری» دیده شده است و هر چیز و هر عاملی صرف به پیروزی رساندن آن می شد و در این راه از برخی کارهای ناجوانمردانه و به عنوان مثال جورکردن وسیله تصادف سایر اتومبیل ها با یکدیگر به قصد حذف حریفان نیز پرهیز نمی شد.

دور از ذهن

با این وجود نمی توان انکار کرد که رکوردها و دستاوردهای شومی فوق العاده است و شاید هرگز تکرار نشود. از آن جمله است فتح ۹۱تورنمنت گراندپری در سال های حضورش در این رقابت ها و البته ۷ بار کسب عنوان قهرمانی این پیکارها که رکورد ۵ مرتبه قهرمانی خوان مانوئل فانجیوی آرژانتینی را در این مسابقات که در دهه ۱۹۵۰ به دست آمده بود، شکست و با رقابت شدید و پایاپایی که اینک بین راننده های حاضر در «فرمول یک» برقرار است (و نظر به برابری قوای آن ها) دور از ذهن می نماید که روزی راننده ای بالاتر از این سطح ظاهر شود و به تعداد قهرمانی های فزون تری دست یابد.
همانطور که پیش تر گفتیم،خاطرات فراوانی از شوماخر به جای مانده که برخی شیرین اند و بعضی هم تلخ. عده ای مایل اند از مهارت های فنی و تعداد پیروزی های او بگویند که فوق العاده اند و برخی نیز ترجیح می دهند به این نکته اشاره کنند که شومی جنجال ها و حرکات نه چندان مقبولی را در تعدادی از مسابقات اتومبیلرانی «فرمول یک» به انجام رساند و از هر طریقی کوشید که رقبای خود را از صحنه خارج کند تا خودش پیروز شود. تصادف ظاهراً طراحی شده او با دیمون هیل بریتانیایی در تورنمنت واپسین سال ،۱۹۹۴ همچنین کوششی که از سوی گروه و دسته شومی در سال ۱۹۹۷ برای نازل کردن بلایی مشابه بر سر ژاک ویلنیوی کانادایی و خارج کردنش از صحنه رقابت با راننده آلمانی صورت پذیرفت، نمونه های روشنی در این زمینه هستند و متأسفانه تعداد این موارد به همین دو نمونه ختم و خلاصه نمی شود و بارها حس شده که شومی با طراحی فراری می تواند رقبای خود را با اتفاقاتی مثل تصادف اتومبیل های رقیب با یکدیگر، ناکام و از پیروزی دور کند و در عوض خودش به پیروزی برسد. شوماخر و فراری حتی به نیروهای خودی هم رحم نکردند و این قصه بارها بیان شده است که در سال ۲۰۰۲ و در گرماگرم رقابت های آن سال گراندپری اتومبیلرانی جهان، سران فراری به روبنز باری کلو راننده برزیلی وقت آن تیم دستور دادند که به رغم پیشتاز بودن در مسیر مسابقه گراندپری اتریش، کنار بکشد و راه را باز کند تا شوماخر از او جلو بزند و رتبه نخست تورنمنت و امتیازات حاصل از آن را مال خود کند.

در انتهای مسیر

شوماخر حتی در تورنمنت امسال موناکو نیز از چنین کارهایی غافل نماند و در جریان مسابقه زمان سنجی (تعیین خط)وقتی احساس کرد که زمان های حاصله برخی از رقبا بر وی می چربدو باید به هرشکل سد راه آنان شود،ماشینش را در انتهای مسیر طوری پارک کرد که مانع حرکت دیگران شود و آنها با برخورد با ماشین متوقف شوند و یا با دیدن آن از سرعت خود بکاهند.
شوماخر این کار را در آخرین ثانیه مسابقه و زمانی انجام داد که هیچ کس انتظارش را نداشت و یک غافلگیری کامل و واقعی را برای آنها به وجود آورد.
با این حال ما یک میشاییل شوماخر دیگر هم داریم که پیروزی های پرتعداد و عالی اش در درجه اول محصول سرسختی و پایداری او بوده است و به لحاظ عزم راسخ و پرکاری سرآمد ورزشکاران مطرح بوده است. در واقع اگر شومی این قدر موفق بوده است، بدین خاطر است که بیشتر از بقیه کار می کرد، به طراحی دقیق امور می پرداخت و حساب همه چیز را در ذهنش داشت و هیچ گاه بی مطالعه به میدان نمی رفت. شومی هرطور که بود، عادت داشت که خانواده خود را دور از نظرها و فارغ از دخالت های مکرر رسانه ها قرار دهد و حتی وقتی خودش رودرروی خبرنگاران می ایستاد، بسیاری از احساسات حقیقی اش را نمی گفت و کسی نمی دانست در افکار این مرد چه می گذرد.

مرد دو چهره

اما به راستی شوماخر حقیقی کیست و پشت آن ذهن و چهره چه می گذرد و هدفش چه بوده است؟ و آیا او را به سبب توسل جستن به هر وسیله غیرقانونی باید شیطان شمرد و یا به دلیل حمایت مفرط از خانواده و اطرافیانش یک فرشته؟ «سابین کم» یکی از مشاوران و رازداران «شوماخر»می گوید:« هر دو حالت در مورد میشاییل صدق می کند و او هر دو وضعیت و چهره را دارد. بهتر است بگویم وقتی شومی پشت فرمان می نشیند (و به روایت صحیح تر وقتی می نشست) فقط به پیروزی فکر می کند و از هر تصور دیگری خارج می شودو برنامه و نگرش اش حول همین محور است و به همین خاطر بی رحم نشان می دهد. در عین حال وقتی او در پیست حضور ندارد ، موجودی به کلی متفاوت است و کاملاً انسانی عادی و مهربان در حق اطرافیان خود است. او همیشه بر کار و اهدافش متمرکز است و می داند که چه می کند. در کمتر زمانی می توانید او را به شکلی بیابید که برای نبرد آماده نباشد، برعکس او یک مبارز همیشگی است. تنها بدی قضیه در این است که عده ای در تمامی این سال ها تجسم و تصویری را که از میشاییل در ابتدای راه قهرمانی در سال های ۱۹۹۴ و ۹۵ دارند ، حفظ کرده اند و هنوز به همان چشم به وی می نگرند، حال آن که او از آن تاریخ به بعد به کلی تغییر کرده و اینک آدم دیگری است. این دسته از افراد حتی حالا که چندماه از اعلام بازنشستگی شومی می گذرد، بازهم اجازه می دهند همان مصادیق و برداشت ها از مقابل چشم هایشان رژه برود و به آن پایبند هستند.»

بی ارتباط با رایکونن

در کلام «کم» و از نظرگاه او شوماخر قهرمانی است که با فشار روانی فراوان زندگی اش کنار آمد و چیزی را حل و تحمل کرد که برای سایر ورزشکاران قابل فهم و تحمل نبوده است، ولی حالا که ایام حضورش در مسابقات پایان یافته است، کاملاً آرامش دارد و می توان او را بهتر دید و کامل تر شناخت. از مدتی پیش مقرر شده بودکه کیمی رایکونن ستاره فنلاندی تیم مک لارن در انتهای فصل ۲۰۰۶ به «فراری» بیاید و عضو این تیم شود، اما شومی به این دلیل کناره گیری نکرده که از این قضیه ناراضی بوده و یا آن را وسیله ای برای تبدیل شدن ناگزیر خود به نفر دوم این تیم می دیده است. «کم » می گوید:«شوماخر این تصمیم را براساس باورهای شخصی خودش و برنامه های موردنظر گرفت و نه مسائل دیگر و آمدن و رفتن این و آن. او دقیقاً می داند که چه چیزهایی را می خواهد و چه چیزی به نفع اش است و از ارزش همه مسائل اطلاع دارد. او از زندگی اش راضی است.»
شوماخر که به روایتی سالی حداقل ۵۰میلیون دلار درآمد داشته ، در جداسازی زندگی ورزشی خود از مسائل زندگی خصوصی اش کاملاً موفق بوده است. فرزندان او هیچ گاه در پیست و حول و حوش مسابقات وی رؤیت نشده اند و با این که هر هفته پیشنهاداتی از مطبوعات برای رفتن خبرنگاران به خانه او و تهیه گزارش هایی از آن جا می رسد، اما معمولاً این درخواست ها از جانب وی رد می شود. باز به حرف های «کم» باز می گردیم: «میشاییل معمولاً ساکت و کم حرف است و با صدای بلند صحبت نمی کند. او ترجیح می دهد در کنار دوستان و اعضای خانواده اش باشد و اجازه نمی دهد کسی در زندگی او دخالت کند. وی به واقع می خواسته است که از آنها در قبال دخالت رسانه ها دفاع نماید و نگذاشته است که وجوه خصوصی زندگی خودش هم بر سایرین روشن شود. در نتیجه وقتی به خانه می آید، مزاحمتی او را رنج نمی دهد و می تواند دوباره باتری های خود را شارژ و تجدید قوا کند و در آرامش زندگی کند. اگر دائماً با رسانه ها بجنگید، آرامشی برای شما نمی ماند و این کاری است که شومی از آن پرهیز داشته و به این خاطر توانسته است ۱۰۰درصد حواس خود را بر روی زندگی و حرفه خود متمرکز نماید.»

ط ایرادی عمده

شوماخر چندماه پس از اعلام بازنشستگی نیز همین خصلت ها را در خود همچنان حفظ کرده و واجد همین شرایط است و نمی خواهد آنها را کنار بگذارد و دلیل توفیق اش نیز همین مسأله است. تفاوت بزرگ برای او این است که دیگر در مسابقات شرکت نمی کند و از قضا همین مسأله و نبود مهارت و کارایی وی در میدان می تواند ایراد عمده مسابقات «فرمول یک» در فصل ۲۰۰۷ باشد، رقابتی که از اواخر اسفندماه امسال به راه خواهد افتاد و تا اواخر مهرماه ۸۶ ادامه خواهد یافت.
منبع:آفتاب
http://www.aftabir.com