تاریخ حاکمیت ایرانیان بر خلیج فارس
محققان تاریخ ایران زمین در پژوهش های تازه خویش به اسناد و مدارک قابل تأمل درباره پیشینه خلیج فارس دست یافته اند. کشف این اسناد که پیش از این خبرهای آن در رسانه ها انعکاس یافت، از آن جهت اتفاقی میمون است که
پژوهشگر: محمد بهمنی قاجار
محققان تاریخ ایران زمین در پژوهش های تازه خویش به اسناد و مدارک قابل تأمل درباره پیشینه خلیج فارس دست یافته اند. کشف این اسناد که پیش از این خبرهای آن در رسانه ها انعکاس یافت، از آن جهت اتفاقی میمون است که پاسخی راهگشا برای مجادلات برخی محافل عربی در خصوص نام و هویت خلیج فارس در بر دارد .
در مقاله حاضر با تکیه بر همین اسناد تاریخ خلیج فارس مرور شده است. در جای جای حوادث مورد بحث این دوره نام کهن خلیج فارس به چشم می خورد و به پیوست این مقاله، نقشه ای از خلیج فارس که در آغاز پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار ترسیم شده نیز که متعلق به ۱۱۶ سال پیش است، ضمیمه می باشد. از ویژگی های این نقشه که در آن از خلیج فارس با نام «خلیج ایران یا دریای بندر بوشهر یا خلیج فارس» یاد شده، اشاره به مستندات آن در شرح نقشه است.
جالب آن که یکی از مستندات ترسیم این نقشه، نقشه تأیید شده توسط لرد کرزن وزیر امور خارجه انگلیس است که به وسیله مرکز جغرافیای لندن رسم و طبع شده است.
آبراه خلیج فارس یا دریای بزرگ پارس از عهد باستان به لحاظ اقتصادی و بعدها به جهت اهمیت جغرافیایی و سیاسی آن مورد توجه همه اقوام بوده و تقریباً از هنگام آمدن آریاییان به فلات ایران که از هزاره دوم تا هزاره اول پیش از میلاد انجام گرفته خلیج فارس و سواحل آن محل سکنای ایرانیانی بوده که به تدریج در سرتاسر فلات ایران جای گرفتند و موجب ارتباط فزاینده منطقه پر ارزش اقتصادی خلیج فارس با تمام جهان گردید. ایرانیان از همان آغاز حضور خود در سرزمین مقدس خویش به ارزش های بی مانند دریای پارس پی برده و در جهت سیادت دریایی خود بر این سرزمین کوشیدند. به طوری که بزرگترین پایگاه دریایی را کورش در بحرین تأسیس نمود و بدین ترتیب نخستین نیروی دریایی قدرتمند را ایرانی ها در خلیج فارس ایجاد کردند. «کورش در سال ۵۳۹ پیش از میلاد پس از فتح بابل چون ایجاد نیروی دریایی و بازرگانی را برای حکومت نوپای هخامنشی ضروری دانست، برای اولین بار جزیره بحرین را به صورت پایگاه مهم دریایی ایران در آب های خلیج فارس درآورد.» وی همچنین در حوالی بوشهر امروزی اقامتگاه اختصاصی داشت و بعداً هخامنشیان شهری به نام «ته اوکه» در همین محل بنا نهادند، لوحه های تخت جمشید نیز غالباً به هیأت هایی اشاره می کند که در زمان داریوش به این منطقه رفت و آمد داشته اند ایرانیان همچنین نخستین ملتی بودند که از راه خلیج فارس درهای تجارت جهانی را در منطقه خلیج فارس گشودند، به طوری که داریوش به جهت برقراری ارتباط دریایی خلیج فارس با کشورهای بزرگ آن زمان مانند مصر و کشورهای ساحلی دریای مدیترانه اقدام به حفر کانال داریوش (کانال سوئز) بین دریای سرخ و دریای روم (مدیترانه) نمود.
و بعد از آن نیز سواحل خلیج فارس و بحرین همواره به وسیله شاهزاده های هخامنشی که در فارس و کرمان حکومت می کردند، اداره می شد
«در زمان اشکانیان نیز ایرانیان بر خلیج فارس و جزایر آن تسلط داشتند، محمد بن جریر طبری مورخ ایرانی در کتاب خود به اعرابی اشاره می کند که در زمان اشکانیان در بادیه و حجاز دچار قحطی و فشار سیاهان شدند و به بحرین که جزو قلمرو ایران بودند، آمدند.» (بنابراین ملاحظه می شود که در زمان اشکانیان عرب ها نزدیکترین راه را برای رهایی خود سرزمین ایران دانسته و از حجاز به بحرین آمدند). ابوالفرج اصفهانی مورخ معروف ایرانی در کتاب خود می نویسد: «بعضی از خاندان های عرب چون به ناحیه «هجر» در بحرین رسیدند، چون مردم آن دیار از ورود ایشان جلوگیری کردند، جنگی درگرفت و اعراب در بحرین ماندند.»
لازم به ذکر است، منطقه «هجر» که اصفهانی از آن نام می برد، در زمان اشکانیان هنوز ایجاد نشده بود و این شهر در زمان شاهپور دوم (ذوالکتاف) (۳۱۰ تا ۳۷۹ میلادی) و به دستور او ساخته شد. «آنچه محقق است، اردشیر بابکان (متوفی به سال ۲۴۱) سرسلسله دودمان ساسانی نخستین شهریاری بوده که به عرب ها پس از آوارگی و تحمل فشار سیاهان شبه جزیره عربستان به طور رسمی و قانونی اجازه داد تا در کنار خلیج فارس و دریای عمان سکنی گزینند» (این عرب ها دومین گروه از اعرابی بودند که در زمان اشکانیان خود به بحرین مهاجرت کرده بودند.) پس از آن نیز تا زمان پادشاهی شاهپور ذوالکتاف و در کشاکش نبردهای ایران و روم اعراب جزیرة العرب به تدریج به سواحل جنوبی خلیج فارس نزدیک شدند.
بنا به گفته ابن بلخی در فارسنامه، شهر (خط) را که بعدها مرکز بحرین شد، اردشیر بابکان بنا کرد، نام این شهر ابتدا به دارین معروف بود و بعدها اسم خط به خود گرفت، اردشیر بابکان همچنین اهمیت زیادی جهت بحرین ساحلی قائل بود، بحرین ساحلی به همراه بحرین دریایی یا جزیره بحرین، بحرین بزرگ را تشکیل می داد، بحرین ساحلی جزو قلمرو سیاسی عربستان به شمار می رود و در آن شهرهای احسأ، قطیف، عقیر (اکایر) و الهفوف قرار دارد. این منطقه در زمان ساسانیان به سه ولایت تقسیم می شد که به طور مستقیم با تیسفون پایتخت شاهنشاهی ساسانی ارتباط داشت و به خاطر اهمیت آن، اردشیر بابکان، ولیعهد خود شاهپور اول را والی آن قرار داده بود. سه ولایت بحرین بزرگ در زمان ساسانیان عبارت بودند از: هگر، بنیاد اردشیر و میش ماهیگ.
وستنفلذ دانشمند آلمانی در مورد حضور ایران در سواحل و جزایر خلیج فارس می نویسد: قبل از اسلام، بحرین و سواحل غربی خلیج فارس تحت فرمانروایی ایرانی ها بود و ایرانی ها در نقاط مختلف آن مملکت قلاع محکم ساخته و پادگان نگاه می داشتند و مخصوصاً در سرحد شمالی جهت جلوگیری از حمله اعراب پادگان های بسیار داشتند. یکی از حکام ایرانی به نام اسپیدویه چنان بر آن نواحی مسلط شده بود که ساکنان بحرین را به نام او اسپیدگان می گفتند. در سال ششم یا هشتم هجری، پیغمبر اکرم شخصی به نام علاء الدین بن عبدالله بن خضرمی را به بحرین فرستاده به شیپوخت، حاکم ایرانی آنجا ابلاغ نماید که یا دین اسلام قبول کنند و یا جزیه بدهند، اعراب و ایرانی ها اسلام آوردند، بعد از وفات پیغمبر (ص) یک شاهزاده ایرانی را به عنوان رئیس کل برگزیدند، علاء الدین بن خضرمی باقشونی به مقابله آنها شتاف و آنها را شکست داد
«در اواسط خلافت بنی امیه نهضت پردامنه ای در برابر امویان ایجاد شد، علت اصلی این نهضت ها آن بود که ایرانیان تن به حکومت جبار اموی نمی دادند و در هر ناحیه از ایران گروهی به مخالفت با خلفای آنان قیام می کردند . در سال ۷۲ هجری ابوفدیک خارجی بحرین را از تصرف عمال بنی امیه خارج ساخت و در سال ۱۰۵ هجری مسعود بن ابی، زینب عبدی در بحرین بر خلیفه قیام کرد و والی بحرین را مغلوب ساخت و خود ۱۹ سال در جزایر بحرین اقتدار داشت و از خلیفه فرمان نمی برد.»
« در سال ۲۵۵ هجری قیام بزرگ دیگری به کوشش ایرانیان علیه خلفای عباسی به وقوع پیوست، علی بن محمد صاحب الزنج که ایرانی و پدرش از مردم طالقان بود، سیاهان و بردگانی را که سال ها در زجر و اسارت خلفای عباسی بودند به قیام علیه آنها برانگیخت و سیاهانی که اغلب از زنگبار آفریقا به صورت برده نزد اشراف عرب بودند به تشویق او به قیام علیه خلیفه برانگیخته شدند و بدین جهت او را صاحب الزنگ یا صاحب الزنج می گفتند. اغلب قیام کنندگان سیاهان و بردگان سفیدپوست بودند، می گویند در این جنگ ها دو میلیون و نیم نفر از قیام کنندگان کشته شدند. علی ابن محمد صاحب الزنج را دوستدار خاندان علی(ع) و شیعه علوی می خواندند ... و پس از گشودن بصره به بحرین رفت و مردم بحرین او را مانند پیشوا پذیره شدند، مردم احساء و قطیف از شهرهای بحرین ساحلی نیز به او گرویدند و مردی به نام یحیی پسر محمد ارزق بحرینی به او پیوست و جزو سران ششگانه او شد.
جنبش دیگری که با آزادسازی شهر قطیف (بنیاد اردشیر) به وسیله ابوسعید جنابی (گناوه ای) در سال ۲۸۶ هجری آغاز شد جنبش قرمطیان بود، قیامی که سرآغاز قیام های قرمطیان علیه مشروعیت خلفا در نقاط دیگر ایران بود و در واقع از بحرین تا کوه های البرز گسترده گردید، به عبارت دیگر بحرین و خلیج فارس را می توان پایگاهی بزرگ جهت مبارزه شیعیان با خلافت بنی عباس دانست و از این دیار بود که خیزش بزرگ جهت به چالش کشیدن مشروعیت خلافت بنی عباس آغاز شد. جنبشی که دنباله آن را در کوه های الموت و به رهبری حسن صباح مشاهده می کنیم.
پادشاهان آل بویه که از سال ۳۳۴ تا ۴۴۷ هجری، حدود ۱۱۳ سال حکومت کردند، مجدداً قدرت سیاسی را در منطقه خلیج فارس از آن خود کردند و عملاً خلیفه را به صورت یک مقام تشریفاتی بدون قدرت درآوردند. به هر حال «از زمان به قدرت رسیدن آل بویه، خلیج فارس و بنادر و جزایر آن از جمله سواحل جنوبی و جزایر بحرین به حیطه اختیار و قلمرو آنان درآمد، در دوره اتابکان، فارس، بحرین، قطیف و مضافات آن در تصرف آنان بود. در زمان مغول ها، بحرین در اطاعت فرمانروای فارس بود، حمدالله مستوفی در کتاب جغرافیای معروف خود به نام نزهة القلوب نوشته است: در این بحر یعنی دریای فارس آنچه مشهور است و از حساب ملک ایران بشمارند، مردم کیش، هرمز، بحرین و خارک است. ابن بطوطه (حدوداً متولد ۷۱۱ و متوفی سال ۷۸۴ هجری) که در قرن هشتم هجری از خلیج فارس گذشته، مردم بحرین را شیعه خوانده دلیل آن است که مردم آن قیام کنندگان ایرانی علیه تسلط خلفا بوده اند، در حکومت آل مظفر در فارس و به روزگار پادشاهان تیموری بحرین و جزایر خلیج فارس در تصرف حکام فارس و والیان هرمز بوده است.»
«پس از قدرت گرفتن شاه اسماعیل صفوی و یکپارچگی و قدرت گرفتن ایران و تشکیل شاهنشاهی صفوی در سال ۹۱۳ هجری قمری، آلبوکرک، به دنبال هجوم پرتغالی ها به اقیانوس هند، به منطقه خلیج فارس وارد گردید و پرتغالی ها پس از گرفتن عمان به هرمز آمدند.»
شاه اسماعیل به علت گرفتاری های زیادی که در جنگ های شمالی ایران داشت نتوانست به خلیج فارس توجهی جدی کند. از این رو آلبوکرک در خلیج فارس قدرت گرفت و بحرین را نیز به تصرف درآورد، سیادت پرتغالی ها در خلیج فارس ۱۱۷ سال طول کشید.
«در سال ۱۰۱۱ هجری برابر با نخستین روزهای سال ۱۶۰۲ میلادی خبرهایی از جنوب ایران به شاه عباس (۱۰۳۸ ۹۹۶) می رسید، در این سال پس از مرگ فرخ شاه والی هرمز و باجگذار پرتغالی ها، رکن الدین مسعود حاکم بحرین که تحت فرماندهی والی هرمز بود، ضمن بهره برداری از موقعیت اعلام استقلال کرد و چون از حمله پرتغالی ها بیمناک بود، خود را زیر چتر حمایت الله وردی خان حاکم فارس قرار داد و منتظر کمک نظامی او شد. شاه عباس، هرمز و متعلقات آن را جزئی از ایران می دانست. الله وردی خان با استفاده از موقعیت به متصرفات پرتغالی ها در خلیج فارس حمله کرد. او نیرویی به فرماندهی خواجه معین الدین فالی مرکب از تفنگداران فالی به بحرین فرستاد و بحرین مجدداً به مالکیت ایران درآمد.»
شاه عباس پس از تصرف جزیره قشم به کمک انگلیسی ها به کمپانی هند شرقی پیشنهاد کرد که برای از میان بردن قدرت پرتغال و اخراج آنها از خلیج فارس قراردادی با ایران منعقد نماید تا با کمک یکدیگر به سیادت پرتغالی ها خاتمه دهند، این مذاکرات یک سال طول کشید و بالاخره انگلیسی ها حاضر به همکاری با ایران علیه پرتغال شدند، پس از عقد قرارداد بین ایران و کمپانی انگلیسی هند شرقی، قوای ایران به فرماندهی امام قلی خان حاکم فارس و کشتی های انگلیسی تحت فرماندهی «ودال» خود را برای حمله از راه زمین و دریا آماده کردند و پرتغالی ها پس از شکست در بندرعباس و از دست دادن بحرین، قشم و هرمز در مسقط مستقر شدند.» «هنگامی که افغان ها در ایران مشغول تهاجم بودند، اعراب نیز از موقعیت استفاده کرده و به جزایر بحرین حمله کردند، نادرشاه پس از تاجگذاری و هنگامی که محمدتقی خان شیرازی به استانداری فارس مأمور می شد، به وی دستور داد که با نیروی خود به بحرین رفته و همگی جزایر آن را که در دست شیخ جبار هوله بود بازپس بگیرد، در ماه رجب ۱۱۴۹ هنگامی که نادرشاه به سوی قندهار رهسپار بود، بیگلربیگی فارس به بحرین حمله نموده و جبار هوله جزایر بحرین را بدون نبرد به نیروهای ایرانی تسلیم کرد، پس از آن بیگلربیگی فارس متوجه تسخیر مسقط شده و به طرف آنجا حرکت نمود که نیروهای امام مسقط تسلیم او شده و مسقط دوباره باجگذار ایران شد.» «نادرشاه روز هشتم صفر سال ۱۱۵۲ بعد از ۸۵ روز اقامت در دهلی به سوی ایران حرکت کرد.»
«در هنگام بازگشت نادرشاه از هندوستان به ایران در سال ،۱۱۵۲ اعراب مسقط و عمان برای جبران شکست سال ۱۱۴۹ به کشتی های ایران که در آب های بندرعباس لنگر انداخته بودند، حمله ور شده آنها را غرق کردند و از پرداخت خراج خودداری نمودند، این امر موجب آن شد که نادرشاه به «نظام الملک» فرمانروای دکن فرمان داد که ۲۰ فروند کشتی ساخته به ایران گسیل دارند، کشتی ها در بهار سال ۱۱۵۴ آماده شده و از بندر «سوارت» به بندرعباس رسیدند. بیگلربیگی فارس به همراه کلبعلی خان کوسه احمدلو فرزند باباعلی بیگ کوسه احمدلو با ۵۰۰۰ پیاده و ۱۵۰۰ سوار از سپاهیان پادگان فارس به عمان و مسقط حمله نمودند و پس از یک جنگ سخت دریایی کشتی های تازیان را به گلوله بستند و به گلوله توپ سوراخ و غرق نموده و سپس از خشکی پیاده شده، به مسقط وارد شدند کلبعلی خان در راه خود «دژلوا» را گرفته سلطان بن مرشد امام مسقط چون کار را سخت دید به دژ سحار پناهنده گردید، نیروهای ایرانی به دژ سحار حمله کردند و پس از یک جنگ تن به تن امام مسقط از روی ناچاری برای نبرد با ایرانیان از دژ بیرون تاخت و درگیر و دار جنگ با تیر تفنگ سربازان ایرانی کشته شد، چون امام مسقط کشته شد تازیان از هر سو پا به فرار نهاده و احمدبن سعید، کلانتر دژ سحار، دژ را به سردار ایرانی تسلیم نمود و آنگاه به فرمان نادرشاه، سیف بن سلطان فرزند سلطان بن مرشد را به فرمانداری مسقط و عمان برگماشته و سرداران ایرانی به فارس برگشتند.» به طور کلی در زمان نادرشاه افشار جزایر خلیج فارس از جمله بحرین، هرمز و قشم تحت تسلط ایران باقی ماند، نادرشاه همچنین در فکر ایجاد نیروی دریایی برای ایران بود که به علت مرگ او این آرزوی وی عملی نشد. «وادالا» کنسول فرانسه در بوشهر در مورد خرید کشتی به وسیله نادرشاه در کتاب خود چنین می نویسد: «نادرشاه می خواست نام وی روی دریای خزر باشد و از جان التون انگلیسی انجام این کار را خواست ولی او موفق به انجام آن نشد زیرا وی در سال ۱۷۵۱ در یک بلوا و شورش جان خود را از دست داد، نادرشاه پس از آن به فکر خلیج فارس افتاد، هم او است که بوشهر را به سبب نزدیک بودن به شیراز به عنوان یک پایگاه دریایی انتخاب نمود و ۳۰ ناو جنگی که در اروپا و هندوستان ساخته شده بودند در اختیار داشت، که ملوانان آنها هندی و پرتغالی بودند. نادرشاه همچنین می خواست یک کارخانه کشتی سازی دایر کند، چوب و کارگر از مازندران آورد، اما آنها نتوانستند و بدین ترتیب رویای دریانوردی نادرشاه خیلی زود ناپدید گشت.» پس از کشته شدن نادرشاه و به وجود آمدن آشفتگی در ایران و قدرت گرفتن حکام محلی، هلندی ها مجدداً در سال ۱۱۶۷ هجری (۱۷۵۲ میلادی) خارک را برای مقاصد تجاری خود مناسب دیده و پس از مذاکره با حاکم محلی بندر ریگ (امیرنصیر) با دو کشتی و ۵۰ نفر سرباز جزیره خارک را تصرف نموده و قلعه ای در آنجا ساختند که این آخرین فعالیت هلندی ها در ایران بود.»
بررسی پیشینه تاریخی کشمکش های منطقه خلیج فارس از گاه باستان تا پایان دوره پادشاهی نادرشاه افشار (۱۱۶ ۱۱۴۸) بیانگر هویت تاریخی این منطقه و اقوامی است که در پیرامون این دریای بزرگ زیسته و از آن بهره گرفته و آثار تمدن و مدنیت و میراثی مشترک را پی ریخته اند، نگاهی به این حوادث نشان می دهد که ایرانیان همواره در کشاکش این حوادث حقانیت خود را در برخورداری از این نعمت طبیعی با توجه به وسعت قلمرو خود و موقعیت سرزمینی که دارند با دفاع از تمامیت ارضی، فرهنگی و تاریخی خویش به ثبوت رسانده اند، بدیهی است برای نتیجه گیری بهتر، می باید چالش های بوجود آمده از پایان دوره نادرشاه تا زمان ما نیز در مقاله ای جداگانه مورد بررسی قرار گیرد که در پایان مسلماً به این نتیجه خواهیم رسید که موقعیت ممتاز ایران در طول این مدت که تا زمان ما همچنان ادامه داشته است این امر را ایجاب می کند که اقوام ساکن این منطقه بدون چالش با بزرگترین قدرت منطقه ای یعنی ایران و بدون پافشاری بر روی تعصبات نژادی بر آنچه در طول تاریخ باتوجه به لیاقت و کاردانی خود بدست آورده اند، قانع باشند و بدانند که این امر، طبیعی است که ایران باتوجه به سیادت تاریخی خود در منطقه و موقعیت جغرافیایی و طول سواحل خود در خلیج فارس می باید حرف اول را بزند و تنها راه پیشرفت همه کشورهای منطقه، همکاری با ایران و لزوم فعالیت های مشترک همه جانبه، باتوجه به میراث فرهنگی مشترک در جهت توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بدون دخالت بیگانگان است.
منبع:آفتاب
http://www.aftabir.com
در مقاله حاضر با تکیه بر همین اسناد تاریخ خلیج فارس مرور شده است. در جای جای حوادث مورد بحث این دوره نام کهن خلیج فارس به چشم می خورد و به پیوست این مقاله، نقشه ای از خلیج فارس که در آغاز پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار ترسیم شده نیز که متعلق به ۱۱۶ سال پیش است، ضمیمه می باشد. از ویژگی های این نقشه که در آن از خلیج فارس با نام «خلیج ایران یا دریای بندر بوشهر یا خلیج فارس» یاد شده، اشاره به مستندات آن در شرح نقشه است.
جالب آن که یکی از مستندات ترسیم این نقشه، نقشه تأیید شده توسط لرد کرزن وزیر امور خارجه انگلیس است که به وسیله مرکز جغرافیای لندن رسم و طبع شده است.
آبراه خلیج فارس یا دریای بزرگ پارس از عهد باستان به لحاظ اقتصادی و بعدها به جهت اهمیت جغرافیایی و سیاسی آن مورد توجه همه اقوام بوده و تقریباً از هنگام آمدن آریاییان به فلات ایران که از هزاره دوم تا هزاره اول پیش از میلاد انجام گرفته خلیج فارس و سواحل آن محل سکنای ایرانیانی بوده که به تدریج در سرتاسر فلات ایران جای گرفتند و موجب ارتباط فزاینده منطقه پر ارزش اقتصادی خلیج فارس با تمام جهان گردید. ایرانیان از همان آغاز حضور خود در سرزمین مقدس خویش به ارزش های بی مانند دریای پارس پی برده و در جهت سیادت دریایی خود بر این سرزمین کوشیدند. به طوری که بزرگترین پایگاه دریایی را کورش در بحرین تأسیس نمود و بدین ترتیب نخستین نیروی دریایی قدرتمند را ایرانی ها در خلیج فارس ایجاد کردند. «کورش در سال ۵۳۹ پیش از میلاد پس از فتح بابل چون ایجاد نیروی دریایی و بازرگانی را برای حکومت نوپای هخامنشی ضروری دانست، برای اولین بار جزیره بحرین را به صورت پایگاه مهم دریایی ایران در آب های خلیج فارس درآورد.» وی همچنین در حوالی بوشهر امروزی اقامتگاه اختصاصی داشت و بعداً هخامنشیان شهری به نام «ته اوکه» در همین محل بنا نهادند، لوحه های تخت جمشید نیز غالباً به هیأت هایی اشاره می کند که در زمان داریوش به این منطقه رفت و آمد داشته اند ایرانیان همچنین نخستین ملتی بودند که از راه خلیج فارس درهای تجارت جهانی را در منطقه خلیج فارس گشودند، به طوری که داریوش به جهت برقراری ارتباط دریایی خلیج فارس با کشورهای بزرگ آن زمان مانند مصر و کشورهای ساحلی دریای مدیترانه اقدام به حفر کانال داریوش (کانال سوئز) بین دریای سرخ و دریای روم (مدیترانه) نمود.
و بعد از آن نیز سواحل خلیج فارس و بحرین همواره به وسیله شاهزاده های هخامنشی که در فارس و کرمان حکومت می کردند، اداره می شد
«در زمان اشکانیان نیز ایرانیان بر خلیج فارس و جزایر آن تسلط داشتند، محمد بن جریر طبری مورخ ایرانی در کتاب خود به اعرابی اشاره می کند که در زمان اشکانیان در بادیه و حجاز دچار قحطی و فشار سیاهان شدند و به بحرین که جزو قلمرو ایران بودند، آمدند.» (بنابراین ملاحظه می شود که در زمان اشکانیان عرب ها نزدیکترین راه را برای رهایی خود سرزمین ایران دانسته و از حجاز به بحرین آمدند). ابوالفرج اصفهانی مورخ معروف ایرانی در کتاب خود می نویسد: «بعضی از خاندان های عرب چون به ناحیه «هجر» در بحرین رسیدند، چون مردم آن دیار از ورود ایشان جلوگیری کردند، جنگی درگرفت و اعراب در بحرین ماندند.»
لازم به ذکر است، منطقه «هجر» که اصفهانی از آن نام می برد، در زمان اشکانیان هنوز ایجاد نشده بود و این شهر در زمان شاهپور دوم (ذوالکتاف) (۳۱۰ تا ۳۷۹ میلادی) و به دستور او ساخته شد. «آنچه محقق است، اردشیر بابکان (متوفی به سال ۲۴۱) سرسلسله دودمان ساسانی نخستین شهریاری بوده که به عرب ها پس از آوارگی و تحمل فشار سیاهان شبه جزیره عربستان به طور رسمی و قانونی اجازه داد تا در کنار خلیج فارس و دریای عمان سکنی گزینند» (این عرب ها دومین گروه از اعرابی بودند که در زمان اشکانیان خود به بحرین مهاجرت کرده بودند.) پس از آن نیز تا زمان پادشاهی شاهپور ذوالکتاف و در کشاکش نبردهای ایران و روم اعراب جزیرة العرب به تدریج به سواحل جنوبی خلیج فارس نزدیک شدند.
وستنفلذ دانشمند آلمانی در مورد حضور ایران در سواحل و جزایر خلیج فارس می نویسد: قبل از اسلام، بحرین و سواحل غربی خلیج فارس تحت فرمانروایی ایرانی ها بود و ایرانی ها در نقاط مختلف آن مملکت قلاع محکم ساخته و پادگان نگاه می داشتند و مخصوصاً در سرحد شمالی جهت جلوگیری از حمله اعراب پادگان های بسیار داشتند. یکی از حکام ایرانی به نام اسپیدویه چنان بر آن نواحی مسلط شده بود که ساکنان بحرین را به نام او اسپیدگان می گفتند. در سال ششم یا هشتم هجری، پیغمبر اکرم شخصی به نام علاء الدین بن عبدالله بن خضرمی را به بحرین فرستاده به شیپوخت، حاکم ایرانی آنجا ابلاغ نماید که یا دین اسلام قبول کنند و یا جزیه بدهند، اعراب و ایرانی ها اسلام آوردند، بعد از وفات پیغمبر (ص) یک شاهزاده ایرانی را به عنوان رئیس کل برگزیدند، علاء الدین بن خضرمی باقشونی به مقابله آنها شتاف و آنها را شکست داد
«در اواسط خلافت بنی امیه نهضت پردامنه ای در برابر امویان ایجاد شد، علت اصلی این نهضت ها آن بود که ایرانیان تن به حکومت جبار اموی نمی دادند و در هر ناحیه از ایران گروهی به مخالفت با خلفای آنان قیام می کردند . در سال ۷۲ هجری ابوفدیک خارجی بحرین را از تصرف عمال بنی امیه خارج ساخت و در سال ۱۰۵ هجری مسعود بن ابی، زینب عبدی در بحرین بر خلیفه قیام کرد و والی بحرین را مغلوب ساخت و خود ۱۹ سال در جزایر بحرین اقتدار داشت و از خلیفه فرمان نمی برد.»
« در سال ۲۵۵ هجری قیام بزرگ دیگری به کوشش ایرانیان علیه خلفای عباسی به وقوع پیوست، علی بن محمد صاحب الزنج که ایرانی و پدرش از مردم طالقان بود، سیاهان و بردگانی را که سال ها در زجر و اسارت خلفای عباسی بودند به قیام علیه آنها برانگیخت و سیاهانی که اغلب از زنگبار آفریقا به صورت برده نزد اشراف عرب بودند به تشویق او به قیام علیه خلیفه برانگیخته شدند و بدین جهت او را صاحب الزنگ یا صاحب الزنج می گفتند. اغلب قیام کنندگان سیاهان و بردگان سفیدپوست بودند، می گویند در این جنگ ها دو میلیون و نیم نفر از قیام کنندگان کشته شدند. علی ابن محمد صاحب الزنج را دوستدار خاندان علی(ع) و شیعه علوی می خواندند ... و پس از گشودن بصره به بحرین رفت و مردم بحرین او را مانند پیشوا پذیره شدند، مردم احساء و قطیف از شهرهای بحرین ساحلی نیز به او گرویدند و مردی به نام یحیی پسر محمد ارزق بحرینی به او پیوست و جزو سران ششگانه او شد.
جنبش دیگری که با آزادسازی شهر قطیف (بنیاد اردشیر) به وسیله ابوسعید جنابی (گناوه ای) در سال ۲۸۶ هجری آغاز شد جنبش قرمطیان بود، قیامی که سرآغاز قیام های قرمطیان علیه مشروعیت خلفا در نقاط دیگر ایران بود و در واقع از بحرین تا کوه های البرز گسترده گردید، به عبارت دیگر بحرین و خلیج فارس را می توان پایگاهی بزرگ جهت مبارزه شیعیان با خلافت بنی عباس دانست و از این دیار بود که خیزش بزرگ جهت به چالش کشیدن مشروعیت خلافت بنی عباس آغاز شد. جنبشی که دنباله آن را در کوه های الموت و به رهبری حسن صباح مشاهده می کنیم.
پادشاهان آل بویه که از سال ۳۳۴ تا ۴۴۷ هجری، حدود ۱۱۳ سال حکومت کردند، مجدداً قدرت سیاسی را در منطقه خلیج فارس از آن خود کردند و عملاً خلیفه را به صورت یک مقام تشریفاتی بدون قدرت درآوردند. به هر حال «از زمان به قدرت رسیدن آل بویه، خلیج فارس و بنادر و جزایر آن از جمله سواحل جنوبی و جزایر بحرین به حیطه اختیار و قلمرو آنان درآمد، در دوره اتابکان، فارس، بحرین، قطیف و مضافات آن در تصرف آنان بود. در زمان مغول ها، بحرین در اطاعت فرمانروای فارس بود، حمدالله مستوفی در کتاب جغرافیای معروف خود به نام نزهة القلوب نوشته است: در این بحر یعنی دریای فارس آنچه مشهور است و از حساب ملک ایران بشمارند، مردم کیش، هرمز، بحرین و خارک است. ابن بطوطه (حدوداً متولد ۷۱۱ و متوفی سال ۷۸۴ هجری) که در قرن هشتم هجری از خلیج فارس گذشته، مردم بحرین را شیعه خوانده دلیل آن است که مردم آن قیام کنندگان ایرانی علیه تسلط خلفا بوده اند، در حکومت آل مظفر در فارس و به روزگار پادشاهان تیموری بحرین و جزایر خلیج فارس در تصرف حکام فارس و والیان هرمز بوده است.»
«پس از قدرت گرفتن شاه اسماعیل صفوی و یکپارچگی و قدرت گرفتن ایران و تشکیل شاهنشاهی صفوی در سال ۹۱۳ هجری قمری، آلبوکرک، به دنبال هجوم پرتغالی ها به اقیانوس هند، به منطقه خلیج فارس وارد گردید و پرتغالی ها پس از گرفتن عمان به هرمز آمدند.»
شاه اسماعیل به علت گرفتاری های زیادی که در جنگ های شمالی ایران داشت نتوانست به خلیج فارس توجهی جدی کند. از این رو آلبوکرک در خلیج فارس قدرت گرفت و بحرین را نیز به تصرف درآورد، سیادت پرتغالی ها در خلیج فارس ۱۱۷ سال طول کشید.
«در سال ۱۰۱۱ هجری برابر با نخستین روزهای سال ۱۶۰۲ میلادی خبرهایی از جنوب ایران به شاه عباس (۱۰۳۸ ۹۹۶) می رسید، در این سال پس از مرگ فرخ شاه والی هرمز و باجگذار پرتغالی ها، رکن الدین مسعود حاکم بحرین که تحت فرماندهی والی هرمز بود، ضمن بهره برداری از موقعیت اعلام استقلال کرد و چون از حمله پرتغالی ها بیمناک بود، خود را زیر چتر حمایت الله وردی خان حاکم فارس قرار داد و منتظر کمک نظامی او شد. شاه عباس، هرمز و متعلقات آن را جزئی از ایران می دانست. الله وردی خان با استفاده از موقعیت به متصرفات پرتغالی ها در خلیج فارس حمله کرد. او نیرویی به فرماندهی خواجه معین الدین فالی مرکب از تفنگداران فالی به بحرین فرستاد و بحرین مجدداً به مالکیت ایران درآمد.»
شاه عباس پس از تصرف جزیره قشم به کمک انگلیسی ها به کمپانی هند شرقی پیشنهاد کرد که برای از میان بردن قدرت پرتغال و اخراج آنها از خلیج فارس قراردادی با ایران منعقد نماید تا با کمک یکدیگر به سیادت پرتغالی ها خاتمه دهند، این مذاکرات یک سال طول کشید و بالاخره انگلیسی ها حاضر به همکاری با ایران علیه پرتغال شدند، پس از عقد قرارداد بین ایران و کمپانی انگلیسی هند شرقی، قوای ایران به فرماندهی امام قلی خان حاکم فارس و کشتی های انگلیسی تحت فرماندهی «ودال» خود را برای حمله از راه زمین و دریا آماده کردند و پرتغالی ها پس از شکست در بندرعباس و از دست دادن بحرین، قشم و هرمز در مسقط مستقر شدند.» «هنگامی که افغان ها در ایران مشغول تهاجم بودند، اعراب نیز از موقعیت استفاده کرده و به جزایر بحرین حمله کردند، نادرشاه پس از تاجگذاری و هنگامی که محمدتقی خان شیرازی به استانداری فارس مأمور می شد، به وی دستور داد که با نیروی خود به بحرین رفته و همگی جزایر آن را که در دست شیخ جبار هوله بود بازپس بگیرد، در ماه رجب ۱۱۴۹ هنگامی که نادرشاه به سوی قندهار رهسپار بود، بیگلربیگی فارس به بحرین حمله نموده و جبار هوله جزایر بحرین را بدون نبرد به نیروهای ایرانی تسلیم کرد، پس از آن بیگلربیگی فارس متوجه تسخیر مسقط شده و به طرف آنجا حرکت نمود که نیروهای امام مسقط تسلیم او شده و مسقط دوباره باجگذار ایران شد.» «نادرشاه روز هشتم صفر سال ۱۱۵۲ بعد از ۸۵ روز اقامت در دهلی به سوی ایران حرکت کرد.»
«در هنگام بازگشت نادرشاه از هندوستان به ایران در سال ،۱۱۵۲ اعراب مسقط و عمان برای جبران شکست سال ۱۱۴۹ به کشتی های ایران که در آب های بندرعباس لنگر انداخته بودند، حمله ور شده آنها را غرق کردند و از پرداخت خراج خودداری نمودند، این امر موجب آن شد که نادرشاه به «نظام الملک» فرمانروای دکن فرمان داد که ۲۰ فروند کشتی ساخته به ایران گسیل دارند، کشتی ها در بهار سال ۱۱۵۴ آماده شده و از بندر «سوارت» به بندرعباس رسیدند. بیگلربیگی فارس به همراه کلبعلی خان کوسه احمدلو فرزند باباعلی بیگ کوسه احمدلو با ۵۰۰۰ پیاده و ۱۵۰۰ سوار از سپاهیان پادگان فارس به عمان و مسقط حمله نمودند و پس از یک جنگ سخت دریایی کشتی های تازیان را به گلوله بستند و به گلوله توپ سوراخ و غرق نموده و سپس از خشکی پیاده شده، به مسقط وارد شدند کلبعلی خان در راه خود «دژلوا» را گرفته سلطان بن مرشد امام مسقط چون کار را سخت دید به دژ سحار پناهنده گردید، نیروهای ایرانی به دژ سحار حمله کردند و پس از یک جنگ تن به تن امام مسقط از روی ناچاری برای نبرد با ایرانیان از دژ بیرون تاخت و درگیر و دار جنگ با تیر تفنگ سربازان ایرانی کشته شد، چون امام مسقط کشته شد تازیان از هر سو پا به فرار نهاده و احمدبن سعید، کلانتر دژ سحار، دژ را به سردار ایرانی تسلیم نمود و آنگاه به فرمان نادرشاه، سیف بن سلطان فرزند سلطان بن مرشد را به فرمانداری مسقط و عمان برگماشته و سرداران ایرانی به فارس برگشتند.» به طور کلی در زمان نادرشاه افشار جزایر خلیج فارس از جمله بحرین، هرمز و قشم تحت تسلط ایران باقی ماند، نادرشاه همچنین در فکر ایجاد نیروی دریایی برای ایران بود که به علت مرگ او این آرزوی وی عملی نشد. «وادالا» کنسول فرانسه در بوشهر در مورد خرید کشتی به وسیله نادرشاه در کتاب خود چنین می نویسد: «نادرشاه می خواست نام وی روی دریای خزر باشد و از جان التون انگلیسی انجام این کار را خواست ولی او موفق به انجام آن نشد زیرا وی در سال ۱۷۵۱ در یک بلوا و شورش جان خود را از دست داد، نادرشاه پس از آن به فکر خلیج فارس افتاد، هم او است که بوشهر را به سبب نزدیک بودن به شیراز به عنوان یک پایگاه دریایی انتخاب نمود و ۳۰ ناو جنگی که در اروپا و هندوستان ساخته شده بودند در اختیار داشت، که ملوانان آنها هندی و پرتغالی بودند. نادرشاه همچنین می خواست یک کارخانه کشتی سازی دایر کند، چوب و کارگر از مازندران آورد، اما آنها نتوانستند و بدین ترتیب رویای دریانوردی نادرشاه خیلی زود ناپدید گشت.» پس از کشته شدن نادرشاه و به وجود آمدن آشفتگی در ایران و قدرت گرفتن حکام محلی، هلندی ها مجدداً در سال ۱۱۶۷ هجری (۱۷۵۲ میلادی) خارک را برای مقاصد تجاری خود مناسب دیده و پس از مذاکره با حاکم محلی بندر ریگ (امیرنصیر) با دو کشتی و ۵۰ نفر سرباز جزیره خارک را تصرف نموده و قلعه ای در آنجا ساختند که این آخرین فعالیت هلندی ها در ایران بود.»
بررسی پیشینه تاریخی کشمکش های منطقه خلیج فارس از گاه باستان تا پایان دوره پادشاهی نادرشاه افشار (۱۱۶ ۱۱۴۸) بیانگر هویت تاریخی این منطقه و اقوامی است که در پیرامون این دریای بزرگ زیسته و از آن بهره گرفته و آثار تمدن و مدنیت و میراثی مشترک را پی ریخته اند، نگاهی به این حوادث نشان می دهد که ایرانیان همواره در کشاکش این حوادث حقانیت خود را در برخورداری از این نعمت طبیعی با توجه به وسعت قلمرو خود و موقعیت سرزمینی که دارند با دفاع از تمامیت ارضی، فرهنگی و تاریخی خویش به ثبوت رسانده اند، بدیهی است برای نتیجه گیری بهتر، می باید چالش های بوجود آمده از پایان دوره نادرشاه تا زمان ما نیز در مقاله ای جداگانه مورد بررسی قرار گیرد که در پایان مسلماً به این نتیجه خواهیم رسید که موقعیت ممتاز ایران در طول این مدت که تا زمان ما همچنان ادامه داشته است این امر را ایجاب می کند که اقوام ساکن این منطقه بدون چالش با بزرگترین قدرت منطقه ای یعنی ایران و بدون پافشاری بر روی تعصبات نژادی بر آنچه در طول تاریخ باتوجه به لیاقت و کاردانی خود بدست آورده اند، قانع باشند و بدانند که این امر، طبیعی است که ایران باتوجه به سیادت تاریخی خود در منطقه و موقعیت جغرافیایی و طول سواحل خود در خلیج فارس می باید حرف اول را بزند و تنها راه پیشرفت همه کشورهای منطقه، همکاری با ایران و لزوم فعالیت های مشترک همه جانبه، باتوجه به میراث فرهنگی مشترک در جهت توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بدون دخالت بیگانگان است.
منبع:آفتاب
http://www.aftabir.com
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}