نویسنده: محمد کاوه

 

عامل اصلی و عمده ای که به زندگی ما هدف و معنا می بخشد، حدود تعلق و ارتباط ما با دیگران در جامعه است؛ در غیر این صورت هر چیزی ممکن است دستاویزی برای خلاص شدن از شر زندگی شود.
(دورکیم)
من می روم تا گم شوم
از خاطره، از یادها
هم چون غبار کوه کن
از رهگذر از بادها
(آخرین دست نوشته سید احمد... )
کاپلان و سادوک (KAPLAN & SADOCK-1998) خودکشی را چنین تعریف کرده اند: «عمل آگاهانه نابود سازی به دست خود که در بهترین مفهوم می توان آن را یک ناراحتی چند بعدی در انسان نیازمندی دانست که برای رفع مسئله شخصی، خودکشی را بهترین راه حل می داند» (سنگری آببز، 1387: 33). طبق تعریفی نیز که دورکیم در مورد خودکشی ارائه کرده است، ‌خودکشی«به هر حالتی از مرگ گفته می شود که نتیجه مستقیم یا غیر مستقیم عملی باشد که شخص قربانی آن را انجام داده و از نتیجه عملش آگاه بوده است». بیش ترین تحقیقات در زمینه خودکشی توسط دورکیم انجام شده است (کیوی و کامپنهود، ‌1386: 108). او خودکشی را حاصل جمع شدن عوامل گوناگون تأثیرات خانوادگی، ‌اجتماعی و دینی می دانست. هم چنین دورکیم همبستگی اجتماعی و پیشرفت و ضعف آن را با خودکشی مربوط دانسته و معتقد بود خودکشی در دو حد نهایی افراط و تفریط همبستگی اجتماعی و فردگرایی اتفاق می افتد(سنگری آببز، ‌1387: 34). وی در بررسی خودکشی یادآور می شود که اگر نیازهای انسان صرفاً ‌معین نبود و تغییر پذیر بود، ‌در آن صورت افزایش توانایی جامعه برای تأمین نیازهای اعضایش به نوبه خود نیازهای جدیدی را به وجود می آورد و در نتیجه شکاف میان نیازها و ارضای آن ها افزایش می یافت. البته بحث دورکیم درباره خودکشی به هیچ وجه خالی از ابهام نیست؛ اما نکته مهمی را می توان از آن برداشت کرد و آن این است که تمایزی اساسی میان نیازهای زیستی و نیازهایی که جامعه پدید می آورد وجود دارد (گیدنز، 1381: 138).
خودکشی، مرگی بدون پیشینه و بدون هدف نیست؛ بلکه راهی است برای رهایی از مشکل یا بحرانی که فرد را به شدت رنج می دهد. بنابراین، خودکشی با احساس یأس و درماندگی، شک و دودلی، استرس های غیر قابل تحمل، محدود شدن راه های چاره از دیدگاه شخصی و نیاز برای فرار از مشکلات رابطه مستقیمی دارد (سنگری، آببز، 1387: 33). از نظر زمانی، خودکشی از شروع تاریخ مکتوب انجام می شده، اما نگرش ها نسبت به آن برحسب زمان، فرهنگ و انگیزه ها متغیر بوده است(شیرزاد و قره داغی، 1386: 163). مثلاً در یونان و روم باستان خودکشی جرم تلقی می شد و جسد قربانی مورد اهانت قرار می گرفت (انجمن جامعه شناسی ایران، 1383: 125). اما در یک قبیله ابتدایی به نام «کواکیوتل» خودکشی یک امر عادی تلقی می شده است. شواهد نیز حاکی از آن است که در هندوستان، از عهد باستان مطابق آیین هندوها، ‌اندیشه برهمن ها و تأثیر دین برهمایی، خردمندانی که به دنبال کمال و وصول به خیر جاویدان یا «نیروانا» بودند برای رها شدن از همه دردها و با ورود در عالم فنای مطلق، در خلال جشن های مذهبی به وفور دست به خودکشی می زدند. در چین نیز شواهد حاکی است که پس از مرگ کنفوسیوس 500 نفر از شاگردانش خود را به دریا انداخته اند و خودکشی کردند. هم چنین در ژاپن، درمیان اشراف و سامورایی ها، ‌حفظ شرافت و نجابت خانوادگی، نجبا را وادار می کرد به نوعی خودکشی به نام «هاراگیری» دست بزنند. اما با این حال، خودکشی یک پدیده جهانی نمی باشد، چنان که روث بندیکت در تحقیقات خود متوجه شد که خودکشی برای قبیله ابتدایی «زونی» شناخته شده نیست(همان، 166و 167).
معمولاً خودکشی کنندگان برای منطقی نشان دادن کار خود‌، معناهای متفاوتی را به آن نسبت می دهند. ازجمله: خودکشی راهی است برای انتقال روح از این جهان به جهان دیگر». یا «خودکشی راهی است برای تغییر نظر دیگران نسبت به فرد خودکشی کننده»و یا این جمله که : «خودکشی راهی برای انتقام گیری و تسویه حساب با دیگران و ایجاد احساس گناه در آن هاست»(صدیق سروستانی، 1386: 170). شیوه های متداول خودکشی نیز عبارت است از: خوردن تعداد زیادی قرص، قطع کردن رگ دست و استفاده از روش مسمومیت با گاز در خودرو یا منزل (همان، 153).

علائم پیش از خودکشی

گارلند و زایگر (GARLAND & ZIGER-1993) در مورد وضعیت خودکشی نوجوانان، تعدادی از نشانه های بروز خودکشی را مشخص کرده اند. این علائم عبارتند از: اشتغال ذهنی نوجوان به مسئله مرگ، تهدید به خودکشی، عادت به استفاده از الکل و مواد مخدر، اقدام قبلی به خودکشی، احساسات منفی به خصوص ناامیدی و افسردگی، رفتارهای ضد اجتماعی و پرخاشگرانه، سابقه خودکشی در خانواده و در دسترس بودن ابزارهای خودکشی نظیر: اسلحه گرم یا مواد سمی (لطف آبادی، 1385: 188و 189). هم چنین صحبت راجع به فرار در حضور دیگران، خلق و خوی افسرده، احساس گناه، بخشیدن وسایل و متعلقات خود به دیگران، ‌تغییر در عادات غذایی و خواب‌، علاقه نداشتن به شرکت در فعالیت های مورد علاقه، ‌انزوای اجتماعی، مشکل در برقراری تمرکز در فعالیت های روزانه، ‌تقاضای چیزهای مرگ آور، دست زدن به اعمال مخرب مانند: پریدن، سوزاندن اعضای بدن یا روی آوردن به مواد مخدر از جمله نشانه های پیش از خودکشی به شمار می آیند (سنگری، آببز، ‌1387: 34 و 33).

انواع خودکشی از دیدگاه دورکیم

الف- خودکشی خودخواهانه

این خودکشی ناشی از کم شدن میزان همبستگی است (جمشیدیها، 1383: 140). یعنی زمانی که فرد نمی تواند در شرایط سخت و مشکل متکی به گروه باشد، ‌امکان اقدام به چنین عملی فراهم می آید. چنین اقدامی می تواند حاصل احساس تنهایی، ‌درون گرایی، ‌انزوا یا نوعی اختلال روانی نیز باشد و بر اساس پژوهش های انجام شده، همبستگی فرد با خانواده، تأثیر عکس بر میزان این نوع خودکشی دارد.

ب- خودکشی دگرخواهانه

این نوع خودکشی منوط به درجه بالایی از آمیختگی در اهداف جامعه است. فرد در این مورد، ‌در گروه محو شده و جزئی از آن می شود. مانند خودکشی زن همسر مرده در کشور هندوستان که می پذیرد همراه شوهرش سوزانده شود؛ یا فرمانده یک کشتی که مایل نیست بعد از غرق شدن کشتی خود زنده بماند و یا عملیات شهادت طلبانه فلسطینیان علیه اسراییلی ها(باقری، 1387: 82). خودکشی دگردوستانه ناشی از زیاد شدن میزان همبستگی است.

پ- خودکشی ناشی از بی هنجاری

این نوع خودکشی ناشی از بی سازمانی اجتماعی می باشد(جمشیدیها، 1383: 140) و زمانی اتفاق می افتد که نظارتی که جامعه بر رفتارها و هنجارها دارد ضعیف یا حذف می شود. مثلاً‌ در زمان رکود اقتصادی که نظام طبقاتی به هم می ریزد و فرد ناگهان به موقعیت های پایین تر تنزل می کند و احساس شکست و ناامیدی به او دست می دهد و یا در شرایط رونق اقتصادی که رقابت ها به شدت افزایش می یابد و هر چه کوشش در نظام رقابتی، شدیدتر و بیشتر می شود نتیجه کم تری حاصل می شود و شوق زندگی از بین می رود؛ این خودکشی انجام می شود.

ت- خودکشی تقدیرگرایانه یا جبری

این نوع خودکشی ناشی از احساسی است که به فرد دست می دهد و او می فهمد که نمی تواند محیط را تغییر یا تحت تأثیر قرار دهد. بردگانی که در قرون وسطی دست به خودکشی می زدند و یک فرد زندانی که تحمل ماندن در زندان را ندارد، در این گروه قرار می گیرند(باقری، 1387: 82و 83).

عوامل خودکشی

دورکیم در کتاب خودکشی (1897) به بررسی این کنش فردی به مثابه برآیند تصمیمات شخصی پرداخته است تا نشان دهد این پدیده، پدیده ای اجتماعی بوده و نمی تواند از طریق شرایط روانی، زیستی، اقلیمی و نژادی تبیین شود(هاینس، ‌1382، 118). او اظهار کرد که مردم در نتیجه شرایط اجتماعی دست به خودکشی می زنند؛ نه به خاطر شرایط فردی، یکی از این شرایط اجتماعی هم که منجر به خودکشی می شود بی هنجاری است (قنادان و همکاران، ‌1384: 205). وی افزایش بزهکاری ها، ‌قتل ها و خودکشی ها را از سویی با زیر سؤال رفتن ارزش ها و اصول اخلاقی پیشین و از سوی دیگر با فقدان شکل گیری ارزش ها و اخلاق الهام بخش که اسباب دلگرمی افراد را فراهم می آورد تبیین می کرد(منطقی، 1383: 82). به طور کلی، دورکیم علت خودکشی را یک امر اجتماعی می دانست؛ تا فرا اجتماعی و در بحث از عوامل فرا اجتماعی، او 4 عامل را مورد بررسی قرار داد:

1- خودکشی و حالت های روان شناختی طبیعی

دورکیم از طریق بررسی آماری خودکشی گروه های نژادی کشورهای اروپایی و خودکشی و سن در کشورهایی مانند: فرانسه، آلمان، ‌ایتالیا و دانمارک به این نتیجه رسید که بین خودکشی و نژاد ارتباطی وجود ندارد.

2- خودکشی و حالت های روان پریشی

نتایج مطالعات او نشان داد که هیچ نوع حالت روان پریشی وجود ندارد که ارتباط منظم و قطعی با خودکشی داشته باشد.

3- خودکشی و عوامل طبیعی و جغرافیایی

او با وسواس زیاد میزان خودکشی در کشورهای اروپایی بر حسب فصول مختلف سال، ماه ها، ساعت های روز و حتی مناطقی جغرافیایی را مورد بررسی قرار داد و اعلام کرد که تحلیل جغرافیایی خودکشی بر اساس محل انتشار آن ها تأیید کننده رابطه بین خودکشی و محیط طبیعی آن ها نیست.

4- خودکشی و تقلید

به نظر دورکیم، تقلید در محیط کوچک می تواند به تکرار یک عمل و یا یک فکر منجر شود و به دلیل همین محدودیت در شعاع عمل و کم دوام بودن هرگز نمی تواند میزان اجتماعی خودکشی را تحت تأثیر قرار دهد(جمشیدیها، ‌1383: 139-137).
اما اگر چه آسیب شناسی روانیِ منجر به خودکشی گستره جهانی دارد، ولی عوامل مرتبط با اختلال های اختصاصی منجر به خودکشی در کشورهای مختلف متفاوت است و این تفاوت ها ممکن است در ارتباط با روش شناسی ارزیابی آسیب شناسی روانی در کشورها و تفاوت در بروز اختلال های روان پزشکی باشد(قریشی و موسوی نسب، 1387: 119و 120). به هر حال، خودکشی بالاترین درجه اعتراض است. درواقع شخص، علیه هستی خود و بودنش اعتراض می کند. این فرد نه تنها به زندگی «نه» می گوید، ‌بلکه به جامعه و زنده ماندن هم «نه» می گوید(خباز بهشتی، 1388، 20). متأسفانه در مورد علل خودکشی در ایران، یک مطالعه جامعه کشوری وجود ندارد تا بتوان بر اساس آن گفت که عامل اصلی خودکشی چه چیزی است. مطالعات انجام شده هم پراکنده هستند و نتایج آن ها بسته به این که کجا و توسط چه کسی صورت گرفته است فرق می کند. اما چیزی که از این آمارهای پراکنده به دست می آید این است که بیشتر، مسائل خانوادگی و آسیب های اجتماعی به عنوان مهم ترین عامل در خودکوشی ها مطرح بوده است. حال آن که در کشورهای دیگر ممکن است بر اثر بیماری های روانی و یا افسردگی خودکشی صورت گیرد(معتمدی، 1387: 94). به طور مثال، در ایران برخی از تحقیقات نشان می دهند که اکثر نمونه ها عوامل خانگی را علت خودکشی دانسته اند و پس از آن مسائل روانی علت بسیاری از خودکوشی ها عنوان شده است(نوابی نژاد، 1383: 241).
به طور کلی مهم ترین علل و عوامل اقدام به خودکشی در افراد را می توان چنین عنوان کرد:

* اختلالات روانی

اسکیرول (1838) خودکشی را یکی از علائم اختلالات روانی دانست و گفت انسان به زندگی خود خاتمه نمی دهد مگر در حالت هذیان. در روان کاوی‌، دو نظریه وجود دارد، اول آن که شخصی که به خودکشی دست می زند قربانی مرگ پرخاشگرانه ای است که به جای متمایل شدن به جامعه، به سوی خود شخص متوجه می شود؛ و نظریه دوم که نظریه فروید است. فروید اعتقاد داشت کسانی که به خودکشی مبادرت می کنند‌، احتمالاً آن گروه از بیماران روانی هستند که در آن ها «غریزه عشق»خنثی شده است و «غریزه مرگ» با آزادی عمل زیادی وارد صحنه می شود(انجمن جامعه شناسان ایران، 1383، 173). هم چنین به اعتقاد اریک فروم، ‌انسان ها نیز همانند سایر جانوران پستاندار، ‌زندگی را دوست دارند و از مرگ گریزان هستند، اما با وجود این دو اصل، ‌در جریان فرهنگ پذیری و قدرت پذیری، ‌بسیاری از گروه های جامعه به جای شیرینی زندگی، ‌تلخی آن را به عنوان ره آورد شکست ها و تحمیلات اقتداری فرهنگی در می یابند و چون راه رهایی از این تحمیلات را نمی جویند و در خود یارای مقابله در حال و آینده نزدیک را نمی بینند، ‌افسرده می شوند. سپس در پی این افسردگی و بی چارگی، یا بی درنگ اقدام به خودکشی می کنند و یا این که به مدت نه چندان طولانی در افسردگی فزاینده باقی می مانند و دچار روان نژندی می شوند. سرانجام در لحظه ای بحرانی، آنان توان تحمل بیش تر را از دست می دهند و تصمیم به کشتن خویش می گیرند (همان، 122).
امروزه مطالعات روان شناختی اثبات کرده اند که وجود اختلالات روان پزشکی ممکن است قوی ترین عامل خطرساز خودکشی باشد. در بین عوامل خطرساز می توان به نقش اضطراب نیز در پدیده خودکشی اشاره کرد. اضطراب ممکن است عامل مستعد کننده، عامل سببی، ‌عامل آشکار ساز و عامل تداوم بخش یا تثبیت کننده فکر خودکشی و یا تکرار آن باشد (همان، ‌150) نتایج یک مطالعه نشان می دهد 95 درصد افرا####
دی که خودکشی می کنند دچار نوعی بیماری روانی هستند و شایع ترین بیماری روانی، ‌افسردگی و احساس ناامیدی و درماندگی است که 80 درصد را شامل می شود و اسکیزوفرنی با 10 درصد و دمانس و دلیریوم در 5 درصد موارد علت خودکشی هستند(رییسی و همکاران، 1381، 126و 127). کامپاس وگرَنت (COMPAS & GRANT- 1993) و لوینسون و سلی(LEWINSOHN & SEELEY- 1996) نیز نشان دادند که میزان شیوع افسردگی و خودکشی در دوران بلوغ به شدت افزایش می یابد. کامپاس و همکاران (1993) و پیترسون و همکاران (PETERSON ET AL- 1993) گزارش کردند که تقریباً 33 درصد نوجوانان دچار حالت افسردگی می شوند و 33 تا 50 درصد این افراد در طول دوران نوجوانی بر اساس معیارهای تشخیصی دچار اختلال عمده افسردگی می شوند (میکوچی، ‌1383: 163و 164). کاپلان و سادوک(KAPLAN & SADOCK - 1998) متوجه شدند که کاهش سروتونین و نوراپی نفرین از عوامل ایجاد افسردگی و به دنبال آن افکار و اقدام به خودکشی می باشد(چمن آزاد شهری و همکاران، 1383: 136). اما افکار خودکشی در بیماران اسکیزوفرنیک باید جدی تلقی شود؛ چون این بیماران از روش های خشن، بسیار مهلک و گاه غیر عادی استفاده می کنند(سادوک، 1383: 233).

* باورهای دینی و فرهنگی

برخی از فرهنگ های دینی‌، گاهی به عنوان عامل زمینه ساز گذر از اندیشه به عمل، خودکشی را تسهیل می کنند. بعضی دیگر از فرهنگ ها نیز احتمالاً به واسطه ممنوعیت خودکشی، فرد را مردد و گاهی معطل می کنند تا بالاخره در پی تداوم وضع غیر قابل تحمل‌، او را مصمم به خودکشی می سازند. به طور مثال در باور بودایی، زندگی نه تنها شیرین نیست؛ بلکه رنج و الم و ضد ارزش است و «عدم»رهایی محسوب می شود (انجمن جامعه شناسی ایران، 1383: 122).

* کاهش وحدت اجتماعی

تا کنون نظریات و پژوهش های بسیار کمی درباره ارتباط بین متغیر سیاسی و خودکشی انجام گرفته است و ظاهراً هیچ رابطه منطقی و معناداری بین این دو مقوله وجود ندارد اما با این حال برخی پژوهش ها خلاف این موضوع را نشان می دهند. به طور مثال، ‌طبق نظریه چرخه های تجاری- سیاسی، دولت ها سیاست های خود را برای جمع آوری آرای انتخاباتی می فروشند. در دموکراسی های نو، ‌دولت ها هم چون سرمایه گذارانی به شمار می آیند که اهداف سیاسی خود را برای جمع آوری آراء به فروش می گذارند. فلدمن برای بررسی تأثیر انتخابات ریاست جمهوری در میزان خودکشی مطالعه ای انجام داد. او و همکارانش مطابق یافته های دورکیم دریافتند که میزان مرگ و میر در دوران انتخابات بالاتر رفته است. زیرا در این دوره وحدت اجتماعی متزلزل می شود و نظم اجتماعی جدیدی جایگزین نظم قبلی می گردد. بور نیز با تحلیل داده های مربوط به خودکشی دریافت که بین میزان خودکشی و دوره زمانی انتخابات ریاست جمهوری رابطه معناداری وجود دارد. این یافته ها نظریه دورکیم را در خصوص این که کاهش وحدت اجتماعی ممکن است منجر به خودکشی شود تأیید می کند.

* تقلید

دورکیم نقش تقلید را در خودکشی ناچیز تلقی می کرد و شاید اصولاً آن را با خودکشی بی ارتباط می دانست. اما تارد استدلال می کند که همه پیشرفت بشر را می توان با تقلید تبیین کرد. نخبگان، الگوهای رفتاری وارد جامعه می کنند. این الگوها سرمشق توده های مردم قرار می گیرند و در حوزه های فردی و جمعی پذیرفته می شوند. فیلیپس نیز پس از بررسی های گسترده به این نتیجه رسید که بعد از چاپ داستان های خودکشی در صفحات روزنامه های نیویورک تایمز میزان خودکشی افزایش معناداری داشته است. او نظریه خود را درباره تقلید توسعه داد و آن را با پدیده های دیگری مانند: قتل، آدم کشی، تصادفات وسیله نقلیه و دیگر انحرافات در نظر گرفت(همان، 157-159).

* عدم استقلال اجتماعی

در حال حاضر رشد بی رویه جمعیت باعث شده که بسیاری از جوانان، حتی فارغ التحصیلان دانشگاه ها با مشکلاتی در جامعه مواجه باشند که بسیاری از آن ها چون نمی توانند از تحصیلات و معلومات خود استفاده مناسبی ببرند و به استقلال اجتماعی دست پیدا کنند، ‌راهی جز گوشه گیری و انزوا برای خود نمی یابند که چنین مشکلی با فشارهای روحی و روانی فراوانی همراه است و ممکن است به اقدامات نادرستی مثل خودکشی منجر شود(نوایی نژاد، 1383: 239).

* داشتن احساسات منفی

آشکارترین دلیل خودکشی نوجوانان، احساسات منفی و ناامیدی و از دست دادن کنترل خود است. احساس گناه شدید، احساس تنهایی و بی کسی، بی پناهی، فقدان حمایت از نوجوان، ‌ضعف روانی برای تأخیر در کامروایی، ناتوانی در کنترل فشارهای وارده و احساسات، رشد نیافتگی و عدم آمادگی برای مقابله با مشکلاتی که پیش روی نوجوان قرار می گیرد؛ همگی از مهم ترین دلایلی است که ممکن است او را به فکر و یا عمل خودکشی وادار سازد. این ناامیدی و بی پناهی نوجوان ممکن است ناشی از وضع خانواده، ‌مدرسه، گروه هم سالان و حتی شکست در عشق باشد. خودکشی نمودار خشم و ناامیدی فردی است که هیچ راه حلی را نمی شناسد و خود را موجودی بی مقدار می داند که شایسته زیستن نیست. (لطف آبادی، 1385، 187).

* مشکلات اقتصادی

نوسانات اوضاع اقتصادی از ویژگی های جوامع نوین به شمار می رود که در زمان بحران و کسادی، فقر و بیکاری افزایش می یابد و از دلگرمی افراد کاسته شده و روحیه آنان تضعیف می شود. اعتقاد برخی بر این است که کاهش میزان درآمد و سست شدن بنیان اقتصادی جوامع، افزایش ارتکاب خودکشی را به دنبال دارد(نحوی، 1388: 109). جامعه شناسان مارکسیست نیز خودکشی را پدیده ای می دانند که از ساخت جامعه سرمایه داری ناشی می شود(انجمن جامعه شناسی ایران، 1383: 176). هم چنین روان شناسان و کارشناسان امور تربیتی بر این باور هستند که خودکشی، خودسوزی و ترک مدرسه در میان نوجوانان و جوانان به خصوص دختران بیش تر مربوط به افرادی است که مشکلات عاطفی و رفتاری داشته اند و یا از نظر مالی در سطح پایینی بوده اند. دختران معمولاً‌ وقتی به سن بلوغ می رسند دنیای آرمانی خود را با داشتن امکانات مالی، پوشیدن لباس های مناسب و زیبا، استفاده از زیور آلات، ‌زیبایی چهره، مورد توجه قرار گرفتن، آبرومند بودن خانواده، حرمت اجتماعی و ازدواج با جوانی که او را سعادتمند کند به تصویر می کشند. در حالی که عدم دسترسی دختران به این آرزوها می تواند آن ها را دل گیر و افسرده سازد(ستوده، 1386: 69).

* کاهش نابرابری جنسیتی و اجتماعی

تغییرات اجتماعی باعث کاهش در نابرابری جنسیتی و اجتماعی بین زن و مرد می شود. این کاهش در نابرابری نیز ممکن است باعث کاهش حمایت شود و در نتیجه الگوی رفتاری جدیدی ایجاد شود که با جایگاه تاریخی متمایز زنان و مردان در تضاد است. این کاهش نابرابری و حمایت مبتنی بر جنسیت باعث می شود که در نقش اجتماعی و اقتصادی زنان و مردان تزلزل ایجاد شود و در طول سازگاری نهادی این نقش ها و تغییرات جدید اجتماعی، احتمال ارتکاب خودکشی افزایش یابد (انجمن جامعه شناسی ایران، 1383: 160 و 161).

* عدم توانایی حل مشکلات

بر اساس تئوری شناختی‌، تلاش برای خودکشی ناشی از عدم توانایی شخص برای تشخیص و حل مشکل در زمان مواجه با مشکل می باشد(جهانگیر و همکاران، ‌1388‌، 110).
البته خودکشی ها به دلایل دیگر نیز روی می دهند. مثلاً برخی افراد به خاطر احساس گناه یا بدنامی دست به خودکشی می زنند. برخی افراد نیز به خاطر اطاعت از رهبر فرقه خود دست به خودکشی می زنند و عده ای دیگر به بیماری لاعلاج دردناکی مبتلا هستند و می خواهند مرگ را تسریع کنند (کالات، 1386: 381) که به آن «آتانازی(ATANASY)»یا «مرگ از روی ترحم» گفته می شود. در واقع آتانازی انتخاب مرگ راحت برای فرد درمانده و بیماری است که به علت مبتلا شدن به یک بیماری صعب العلاج، ‌آرامش روحی و آسایش جسمی و امید بازیابی سلامت را از دست داده و به دلیل مشکلات پرستاری و مراقبت، ‌خود و اطرافیان را خسته و افسرده کرده و راضی به مرگ می شود(باقری، 1387: 83). به هر تقدیر، عواملی چون، ‌سن، ‌جنس، تجرد، بیکاری، گرفتار بودن به بیماری های مزمن جسمانی، عزت نفس و خودکنترلی پایین، رفتن جامعه به سمت فردگرایی، احساس ضعف و ناتوانی در برابر مشکلات، وجود کارکردهای چند گانه و خارج از تحمل، مشکلات خانوادگی و اجتماعی، بی ثباتی، عدم امنیت فردی و اجتماعی، ‌ناهماهنگی های خانوادگی و اجتماعی از نظر معیارهای اخلاقی و ارزشی( نوابی نژاد، ‌1383: 239و 240). تعارض ها، ‌جنگ ها، ‌از هم گسیختگی های اجتماعی(سیف اللهی، 1386: 227)، خلاء معنوی و اشباع نشدن روحی مثل احساس بیگانگی در زندگی و این که «برای چه زنده ام؟» یا این که «فایده این زندگی چیست؟»(سبحانی نیا‌، 1387: 32)، صنعتی شدن، ‌شهرنشینی، ‌تعدیل فرهنگی، مهاجرت، ‌بیکاری‌، تخریب ساختارهای سنتی و اجتماعی، شکست تحصیلی، شکست عشقی، فقدان فرزند، ازدواج های اجباری، مخالفت والدین با ازدواج فرد با طرف دلخواه، ‌اعتیاد، ‌فرهنگ مرد سالاری، بیماری هایی مانند: صرع، ‌هپاتیت، ایدز، سرطان، و سکته مغزی (سنگری آببز، 1387: 34-36) و مقابله عاطفی و منفعلانه با بحران ها می تواند فرد را به ارتکاب خودکشی سوق دهد(صدیق سروستانی، 1386: 163).

آثار و پی آمدها

مطالعات دوان، ‌دوان، ‌ماکسیم و مکینتاش (DUNNE,DUNNE,MAXIM& MCINTOSH-1987)نشان داد که خودکشی تأثیر عمیقی بر خانواده، ‌دوستان و آشنایان قربانی دارد و باعث افزایش احساس فقدان می شود و کسانی که به قربانی نزدیک تر هستند دچار رنج های گوناگونی می شوند. از آن زمان که فرد با این مشکلات دشوار رو به رو می شود، واکنش ها و مکانیسم های کنار آمدن بسیاری را در روند واکنش به کار می گیرد به خاطر تأثیر روان شناختی پیچیده خودکشی، داغدیدگی، خودکشی برای نزدیکان قربانی دشوار خواهد بود که این داغدیدگی، به تمام خصوصیات فیزیکی، روان شناختی و رفتاری و پاسخ های اجتماعی فردی که شخص یا چیز مهمی را از دست داده است بستگی دارد(یونسی و خدایاری، 1386: 116).

نگاهی به برخی آمارها و تحقیقات انجام شده

خودکشی از جمله مواردی است که آمار دقیق آن موجود است؛ زیرا آثار و علائم خودکشی به راحتی قابل تشخیص می باشد. ولی از آن جایی که اعلام بعضی از آمارها امنیت روانی جامعه را بر هم می زند، تأکید نهادهای قضایی و انتظامی بر محرمانه بودن آمار است(سام گیس، 1386: 92). به هر حال، بررسی ها حاکی از آن است که خودکشی در بین مردان بیشتر از زنان، میان افراد ضعیف و ناتوان بیشتر از افراد قوی و فعال‌، در محیط های شهری بیشتر از محیط های روستایی و در بین اقشار فقیر بیشتر از اقشار مرفه می باشد. هم چنین متأهلان کمتر از مجردها و جوانان کمتر از بزرگ سالان خودکشی می کنند (سیف الهی، 1386: 227). برخی از آمارهای ذکر شده در خصوص خودکشی به شرح زیر می باشد:
*خودکشی 4تا 6 درصد از علل کل مرگ و میر را شامل می شود. در کل جهان حدود 1000 نفر در هر روز دست به خود کشی می زنند. حدود 15 درصد بیماران الکلی خودکشی می کنند و خطر خودکشی معتادان به هروئین 20 بار بالاتر از جمعیت کلی است (نوابی نژاد، 1383: 240و 241).
*مطالعات اجتماعی مربوط به خودکشی در کشورهای مختلف جهان حکایت از آن دارد که شیوع اقدام به خودکشی در فرهنگ های گوناگون، ‌متفاوت است و هر چه جامعه از مرحله سنتی فاصله می گیرد و شهری تر و صنعتی تر می شود، آمار خودکشی نیز افزایش می یابد. به طور مثال، ‌میزان خودکشی در کشورهای اروپای غربی حدود 10 نفر در هر 100 هزار نفر جمعیت تخمین زده می شود؛ در حالی که در ژاپن میزان خودکشی 22/6 نفر در هر 100 هزار نفر جمعیت می باشد(انجمن جامعه شناسی ایران، 1383: 166).
*گارلند و زایگلر(GARLAND&ZIGLER-1993) متوجه شدند که خودکشی سومین دلیل مرگ در بین نوجوانان بین 15 تا 24 سال است و میزان خودکشی در میان نوجوانان در مقایسه با کل جمعیت بسیار بیشتر است (میکوچی، 1383: 163و 164).
*تحقیقات لاهارپ(LAHARPE-1995) و نُوسا و اودِسانمی (NWOSA&ODESANMI-2001) نیز نشان داده اند که میزان خودکشی در نیجریه 4 نفر در هر 100 هزار نفر جمعیت است؛ در حالی که در سوییس 227 نفر در هر 100 هزار نفر می باشد (برکتین، ‌توکلی و نشاط دوست، 1387: 170). در فرانسه نیز هر سال 11 نفر خودکشی می کنند (نحوی، 1388: 35).
*در ایالات متحده آمریکا، ‌خودکشی نهمین علت مرگ و میر است و تقریباً 75 خودکشی در روز اتفاق می افتد(نوابی نژاد، 1383: 240و 241). در همین کشور و در سال 1999، در مقابل هر 3قتل عمدی 2 خودکشی ارادی اتفاق افتاده است (انجمن جامعه شناسی ایران، 1383: 132). برخی از بررسی های انجام شده نیز نشان داده اند که بیش از 36 درصد از دختران نوجوان آمریکایی احساس ناامیدی نسبت به گذشت زمان دارند و 21 درصد آنان به طور جدی به خودکشی فکر می کنند(برگر، 1388، 581). هم چنین دو سوم خودکشی ها توسط سفیدپوستان صورت می گیرد و خودکشی در غیر سفید پوستان پایین تر است، ‌اما در بومیان آمریکا و سرخ پوستان بالاتر می باشد (سادوک، 1383: 231).
*در سال 2000 خودکشی به عنوان بیست و پنجمین علت مرگ و میر در ناحیه مدیترانه شرقی، هفتمین علت در ناحیه اروپا و شانزدهمین علت مرگ در ناحیه جنوب شرقی آسیا شناخته شده است(جهانگیر و همکاران، 1388: 110).
* تحقیقات مرادی و خادمی (1381) نیز نشان داده است که بالاترین میزان خودکشی در مردان کشورهای لیتوانی‌، روسیه و بلاروس به چشم می خورد و در زنان، کشورهای سریلانکا، ‌چین و مجارستان دارای بالاترین نرخ خودکشی می باشند. هم چنین یافته های این تحقیق بیان گر این نکته بود که خودکشی در ایران از بیشتر کشورهای دنیا به ویژه جوامع غربی پایین تر، ولی از سایر کشورهای خاورمیانه بالاتر است(قریشی و موسوی نسب، 1387: 116-119).
*در ایران، اقدام به خودکشی در افراد بالاتر از دیپلم 6 درصد و در افراد زیر دیپلم 41 درصد گزارش شده است.
*خودکشی به عنوان چهارمین علت مرگ در تهران شناخته شده و مهم ترین انگیزه برای اقدام به خودکشی نیز اختلافات خانوادگی است(نحوی، 1388: 98).
*بر اساس تحقیقی که لاری و همکاران (1381) در استان فارس بر روی کودکان 0 تا 15 سال پذیرش شده به مرکز سوختگی دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام دادند، ‌میزان خودکشی 1/4 فرد در هر 100 هزار نفر گزارش شد(جهانگیر و همکاران، 1388: 109).
*طی سال های 1379 تا 1380، ‌بالاترین نرخ خودکشی متعلق به گروه سنی 10 تا 20 سال بوده است(صدیق سروستانی، 1386: 159).
*آمارها نشان می دهند که 3431 نفر در سال 1381 به خودکشی اقدام کرده اند که 65 درصد آن ها مرد و 35 درصد زن بوده اند(میری آشتیانی، 1383: 86) و از بین این افرادی که اقدام به خودکشی کرده اند، 2351 نفر فوت شده اند(نوابی نژاد، 1383: 239).
*طبق اعلام سازمان بهزیستی، نرخ خودکشی در ایران در سال 1382 در ازای هر 100 هزار نفر جمعیت، 6 مورد بوده که این میزان، ‌ایران را در رتبه 58 جهان از نظر خودکشی قرار داده است. معمول ترین شیوه های خودکشی نیز عبارت بوده اند از: حلق آویز کردن با 42/5 درصد، ‌خودسوزی، با 30 درصد و مسمومیت با دارو و سموم با 13/5 درصد. معمول ترین شیوه خودکشی در بین زنان نیز استفاده از قرص و سموم بوده است(صدیق سروستانی، 1386: 156). هم چنین بیشترین خودکشی ها در شهرهای استان های حاشیه سلسله کوه های البرز و زاگرس رخ داده است(روزنامه همشهری، ش 4809، 20).
* آمارها نشان می دهند از تعداد 60 کودک 6تا 13 ساله که طی سال های 1380 تا 1384 اقدام به خودکشی کرده اند، 62 درصد پسر و 36 درصد دختر بوده اند(ثقه الاسلام و همکاران، 1385: 1).
*بر اساس آخرین آمار وزارت بهداشت نیز در سال 1387 تعداد 14000 مورد خودکشی صورت گرفته است؛ یعنی حدود 190 نفر در هر 100 هزار نفر جمعیت (روزنامه همشهری، ش 4809: 20).
*نتایج یک بررسی نشان می دهد 30 تا 60 درصد از افرادی که موفق به خودکشی می شوند، قبلاً سابقه اقدام به خودکشی داشته اند و بین 10 تا 40 درصد از افرادی که اقدام به خودکشی می کنند در نهایت خود را می کشند (شیخ الاسلامی و همکاران، 1387: 77).
*برخی از مطالعات حاکی از آن است که میزان خطر خودکشی بیماران روانی 3 تا 12 برابر بیشتر از افراد غیر بیمار است. این درجه خطر حتی به سن، ‌جنس، تشخیص، ‌وضعیت سرپایی و یا بستری بودن بیمار نیز بستگی دارد. با تطبیق سن و جنس، ‌مشاهده می شود که خطر خودکشی بیماران روانی که سابقه یک بار بستری شدن داشته اند نسبت به افراد همسان، ‌در جمعیت کل 5 تا 10 برابر بالاتر است (انجمن جامعه شناسی ایران، 1383: 150).
*پدیده خودکشی و جرح خویشتن موضوع تحقیقاتی قابل ملاحظه ای در 100 سال گذشته بوده است. به ویژه شایان ذکر است که خودکشی و مرگ در زندان در طول دهه گذشته در حال افزایش بوده است. به طور مثال، تحقیقات دالتون (DALTON-1999) نشان داده است که خودکشی علت اصلی مرگ در زندان های استرالیا می باشد. از 787 مرگی که در زندان های استرالیا بین سال های 1980 تا 1998 اتفاق افتاده است، ‌367 مورد یعنی 46/6 درصد از آن ها جرح خویشتن به صورت عمدی بوده است. در سال 1998 نیز از 68 مورد مرگ، 34 مورد در زندان های استرالیا توسط خودکشی صورت گرفته است که 50 درصد مرگ ها را شامل می شود (مک آرتور و همکاران، 1385).
*تحقیقات لاری متیوک و رالف سرین(LARRY MOTIUK & RALPH SERIN-2003) بر روی 731 بزهکار زندانی در کانادا که اقدام به خودکشی کرده بودند نشان داد که بزهکارانی که اقدام به خودکشی کرده اند از مشکلات روانی بسیار حادی هم چون: مشکلات بیرونی در ارتباط برقرار کردن با دیگران، بازشناسایی اجتماعی سخت، اشکالات درونی و معضلات مربوط به کارکرد خانواده رنج می برده اند (متیوک و سرین، 1385).
*حسن زاده و رجالی (1363)، محسنی(1366)، رنجبر(1367)، پورمند و داویدیان (1369)، آزاد(1372)، جلالی و ترابی (1373) و جان قربانی(1385) گزارش دادند که اقدام به خودکشی در جوانان و زنان بیشتر از سایر گروه هاست؛ و مسائلی مانند: اختلافات زناشویی، درگیری با بستگان، اختلالات روانی و بیکاری از دلایل مهم اقدام به خودکشی هستند. سادوک و سادوک(2003) هم به این نتیجه رسیدند که تنها گروه کوچکی از اقدام کنندگان به خودکشی، ‌قصد از بین بردن خود را داشته اند و بیشتر آن ها انگیزه های دیگری مانند: خودکشی برای نیازهای برآورده نشده، ‌احساس یأس و درماندگی، کشمکش ها و فشارهای روانی شدید، ‌محدود بودن گزینه ها از دیدگاه شخص و نیاز به فرار از مشکلات برای این عمل خود عنوان می کنند.
*تحقیقات حسن زاده و رجالی(1366)، عطاران و شریعت(1375)، شیخ الاسلامی و فلاح زاده(1376)، ظهیر الدین و ثقه الاسلام (1379)، اشکانی و همکاران(1381) و روشن نژاد و همکاران (1381) نشان دادند که بیشترین روش به کار برده شده برای اقدام به خودکشی، ‌مسمومیت دارویی با متوسط 55/8 درصد و انحراف معیار 23/4 درصد بوده است.
*مدرسی و مسعود زاده(1372) نیز به این نتیجه رسیدند که کسی که اقدام به خودکشی می کند، در آن شرایط مرگ را بهترین راه حل مسئله برای خود می داند؛ در حالی که بیشتر افراد جامعه تصوری برخلاف او دارند(برکتین و همکاران، 1387: 170-173).
*بر اساس تحقیقات عطاران و شریعت (1375) و مرادی و خادمی(1381) این نتایج به دست آمد که در خودکشی، روش «حلق آویز کردن» با 56 درصد، ‌به عنوان شایع ترین روش به کار برده شده توسط مردان و با تأکید بر استان های همدان، لرستان و ایلام است و روش «خودسوزی» با شیوه 63/4 درصد، به عنوان شایع ترین روش خودکشی در زنان و با تأکید بر استان های ایلام، کرمانشاه و لرستان می باشد.
*در تحقیقی با عنوان «مرور سیستماتیک بررسی های انجام شده در زمینه خودکشی و اقدام به خودکشی در ایران» که از طریق 19 مقاله با جمعیت 3477 نفر مورد بررسی قرار گرفت، ‌مشخص شد که میان اختلالات روانی و خودکشی ارتباط وجود دارد. این بررسی نشان داد که 45 درصد از افرادی که اقدام به خودکشی کرده اند، دارای مشکلات روانی بوده اند. هم چنین در ایران شیوع خودکشی برابر 7/5 نفر در هر 100 هزار نفر جمعیت مرد و 3/1 نفر در هر 100 هزار نفر جمعیت زن برآورد شده است(قریشی و موسوی نسب، 1387: 118و 119).
*در فاصله زمانی مهر 1382 تا پایان اسفند 1382 تعداد 130 نفر شامل: 51 مرد و 79 زن که در شهرستان اراک اقدام به خودکشی کرده بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. یافته ها رابطه معناداری بین طلاق والدین، خشونت در خانواده، درجه ارتباط کلامی در خانواده اختلاف والدین، مورد اذیت و آزار قرار گرفتن به لحاظ جسمانی، کلامی یا جنسی در دوران کودکی، سابقه اقدام به خودکشی در خانواده یا آشنایان، ‌سابقه مصرف مواد در خانواده، مراجعه به روان پزشک در خانواده و اقدام به خودکشی را نشان دادند(موسوی، و همکاران، 1386: 53).
*یافته های «بررسی روش ها و علل خودکشی های منجر به فوت ارجاع شده به سازمان پزشکی قانونی کشور در6 ماهه اول 1383» نشان داد که از بین 260 مورد خودکشی منجر به فوت، 180 مورد مذکر و 80 مورد مؤنث بوده اند. شایع ترین سن اقدام به خودکشی در دهه سوم عمر و شایع ترین علت خودکشی در مواردی که علت آن از طرف اولیای متوفی اعلام گردید، ‌اختلالات روانی و در رأس آن افسردگی بود. در مراتب بعدی اختلافات خانوادگی و مشکلات اقتصادی قرار داشتند. شایع ترین روش خودکشی نیز «حلق آویز» بوده است. این بررسی نشان داد که در شکل گیری خودکشی، عوامل بسیاری از قبیل: سن، ‌جنس، وضعیت تأهل، سطح درآمد، سطح سواد و موارد نظایر آن تأثیر گذار است و برای کاهش میزان خودکشی باید به ترتیب و پرورش اجتماعی افراد بهاء داده شود و خانواده ها و مربیان باید به طور دقیق و محبت آمیز رفتار کودکان و نوجوانان را تحت نظر بگیرند. از سوی دیگر، مراکز مشاوره باید توسعه یابند و در نهایت نیز مسئولان امور اجتماعی باید در جهت نیازهای اجتماعی افراد هدایت شوند(شیرزاد و قره داغی، 1386: 163).
* در مطالعه ای که بر روی 575 بیمار اقدام کننده به خودکشی، در سال های 1383 و 1384 که به بیمارستان بوعلی سینای قزوین مراجعه کرده بودند انجام شد نتایج نشان داد که در هر دو جنس، بیشترین میزان اقدام به خودکشی در گروه سنی 15 تا 24 سال بود. شایع ترین روش اقدام به خودکشی در هر دو جنس و در مناطق شهری و روستایی «مسمومیت دارویی» بوده و مسمومیت با حشره کش های کشاورزی یک روش مهم اقدام به خودکشی در مناطق روستایی است. شایع ترین عوامل مستعد کننده برای اقدام به خودکشی نیز اختلاف بین زوجین، اختلاف با والدین، شکست در روابط عاشقانه و بیماری های روانی بود (شیخ الاسلامی و همکاران، 1387: 77).
*نتایج یک مطالعه نشان می دهد که خودکشی در فصل پاییز نسبت به سایر فصول و روزهای آخر هفته و در ساعات 6 تا 12 شب بیشتر انجام گرفته و علت آن نیز وجود عامل استرس زا، خانواده گسسته و مشکلات تحصیلی بوده است. در 93 درصد موارد، با دارو خودکشی انجام گرفته و از نظر بیماری های زمینه ای، ‌افسرگی بیش ترین بیماری را شامل می شد. 40 درصد کودکان نیز رفتار خودکشی را از طریق تلویزیون و سپس از مادر و افراد خانواده یاد گرفته اند (ثقه الاسلام و همکاران، 1385: 1).
*مطالعات زیادی عوامل خطر خودکشی را مورد بررسی قرار داده اند ولی بسیاری از افرادی که در معرض ریسک فاکتورهای خودکشی می باشند تمایل به خودکشی در آن ها مشاهده نمی شود. بنابراین این افراد دارای توانایی هایی هستند که افراد اقدام کننده به خودکشی فاقد آن هستند. مطالعات نشان می دهد که ممکن است فاکتورهای حمایتی در این افراد وجود داشته باشد که تأثیرات عوامل خطر را در این افراد کاهش می دهد. از جمله این توانایی ها استفاده از مهارتهای مقابله ای می باشد.
*یک مطالعه (1387) نشان داد بیمارانی که سابقه اقدام به خودکشی داشتند در مقایسه با بیمارانی که سابقه اقدام به خودکشی نداشته اند کمتر تمایل دارند که از مکانیسم های سازگاری استفاده کنند. نتایج این مطالعه با پژوهش کاتلر (KOTLER-1993) نیز منطبق است(جهانگیر و همکاران، 1388: 110-113).
*پوپل و دای (POPPLE&DAY-1996) از مجموعه وسیعی از داده های کشور هلند در زمینه خودکشی استفاده کردند که شامل میزان خودکشی ها بر اساس سن، ‌جنس و وفاداری مذهبی بود. آنان دریافتند که کاتولیک ها، ‌کودکان بیشتر و افراد جوان تری نسبت به پروتستان ها دارند. آن ها با توجه به جوان بودن جمعیت کاتولیک پی بردند که نرخ کلی خودکشی در بین کاتولیک ها به مراتب بیشتر از پروتستان هاست. بر همین اساس، پوپل و دای ادعا کردند که دورکیم در تحلیل خودکشی دچار خطای بوم شناختی شده و نتوانسته است مرگ کودکان و نوجوانان را با در نظر گرفتن طبقه آنان تحلیل کند.
*تورلیندسون و بارناسون(THORLINDSSON & BJARNASON-1998) در مطالعه ای که انجام دادند، متوجه شدند که وحدت خانوادگی در میزان خودکشی تأثیر دارد و جوانانی که با خانواده هایشان دارای وحدت بسیار قوی بودند کمتر تسلیم نابسامانی ها و اعمال انتحاری می شدند(انجمن جامعه شناسی ایران، 1383: 159-161).

مهم ترین اقدامات و راه کارهای پیشگیرانه و درمانی

خودکشی و عوامل مستعد کننده آن در کشورهای مختلف به دلیل وجود تفاوت های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی متفاوت است. بنابراین، ‌پیشگیری از رفتار خودکشی و کنترل عوامل مستعد کننده آن نیاز به برنامه ای جامع و چند بخشی در سطح جامعه دارد و تنها محدود به مداخله در بخش های پزشکی یا روان پزشکی نیست(شیخ الاسلامی و همکاران، 1387: 77). برخی از این راه کارها از این قرار است:
*خودکشی یک معضل اصلی سلامت است که پیشگیری از آن کاربرد رویکردهای مبتنی بر شواهد علمی و مطالعات را می طلبد. افرادی که اقدام به خودکشی می کنند دچار نقص در مهارت های مقابله ای می باشند که نقش مهمی در سلامت روان دارد. روش های شناخت درمانی مانند: آموزش مهارت حل مسئله باعث افزایش مهارت های مقابله ای می شود و در پیشگیری از خودکشی سودمند است (شمسی خانی و همکاران، 1385: 31).
*هر انسانی قادر است برای خودش انگیزه های متفاوتی برای ادامه زندگی بیابد تا بتواند یک زندگی باارزش را ادامه دهد. اما در مورد افرادی که دچار افسردگی هستند، اطرافیان باید هوشیار باشند و به علائم خطری که معمولاً کسانی که قصد خودکشی را دارند از خود نشان می دهند توجه کنند و در ضمن این علائم را جدی بگیرند. در این حالت باید اطرافیان با فرد مورد نظر بیشتر حرف بزنند، ‌او را تنها نگذارند و کمک کنند تا فرد به معالجه خود بپردازد (خباز بهشتی، 1388: 20).
*طبق نظر ژیرارد(GIRARD-1993) موفقیت کودکان در خانواده ممکن است بر نگرش مثبت والدین از خودشان تأثیر بگذارد و با ایجاد محیط صمیمی و دوستانه، احتمال ارتکاب خودکشی را پایین بیاورد.
*از نظر ژیرارد، بین هویت های نقش زن و مرد تفاوت وجود دارد. این هویت ها آسیب پذیری متفاوتی در راستای تهدیدهای مختلف دارند که در خودکشی به اوج خود می رسد. هویت های نقش زنان از نظر سنتی حول خانواده می چرخد. یعنی اگر چه مشارکت زنان در نیروی کار نقشی افزایشی داشته است، ‌اما هویت های شغلی زنان همواره تحت تأثیر نقش خانوادگی باقی مانده است. این نقش های اقتصادی زنان تا حدی در عواطف و احساسات خانوادگی ترکیب شده و توانایی دوری از خودکشی را برای زنان افزایش می دهد(انجمن جامعه شناسی ایران، ‌1383: 152و 153).
*به اعتقاد دورکیم، ‌دین، انسان را از گرایش به خودکشی باز می دارد. در درون مایه دین، ‌باورها و فرایض مشترکی وجود دارد که همه مؤمنان باید از آن پیروی کنند. هر اندازه که وجدان جمعی نیرومند تر باشد، ادغام و اندر تنیدگی اجتماع دینی قوی تر و ارزش های جامعه استوارتر می شوند(همان، 131).
*وفاق، همکاری، امنیت فردی و زیستی و امید به آینده میزان خودکشی را به شدت پایین می آورد(سیف الهی، 1386: 227).
*واکنش های اجتماعی نسبت به خودکشی و خودکشی کننده در افزایش یا کاهش نرخ آن در جامعه مؤثر است. در جوامعی که اقدام به خودکشی مخالف شئون انسانی، ‌فرهنگی و مذهبی تلقی می شود که معمولاً نرخ خودکشی پایین تر از جوامعی است که نسبت به خاتمه دادن عمدی به حیات نظر مناسب تری دارند.
*پیوندهای اجتماعی که از طریق ازدواج، فرزندان، ‌اشتغال، دوستی، مشارکت در امور مذهبی و اجتماعی و سایر فعالیت های اجتماعی، سیاسی، ‌اقتصادی، و فرهنگی شکل قوی تری می گیرند، نرخ خودکشی را کاهش می دهند (صدیق سروستانی، 1386: 166و 167).
*بهترین راه برای پیشگیری از خودکشی، توجیه درست فرد با توجه جدی به رفع نیازها و مشکلاتش و زمینه سازی معالجه او توسط یک روان شناس است که در قدم اول یکی از شیوه های نوین روان شناسی به نام «گفتار درمانی» می تواند مؤثرترین راه درمان باشد. در غیر این صورت باید در بیمارستان های روانی بستری شود.
*مشاوره، راهنمایی و حمایت کامل از فرد مستعد خودکشی، مداخله یکی از افراد آگاه خانواده یا یک دوست که فرد به وی اعتماد داشته باشد، ‌زمینه سازی برای شرکت در محافل، مجالس و نشست هایی که به گونه مستقیم روی افکار و تمایلات فرد تأثیر گذار باشد، ‌معالجه توسط متخصص روان شناس و استفاده از داروهای تجویز شده توسط پزشک از جمله اقدامات مؤثر دیگر در پیشگیری از خودکشی می باشد (سنگری آببز، 1387: 38و 39).
*کارکنان بهداشتی و درمانی لازم است مهارت های مقابله ای را به افراد اقدام کننده به خودکشی آموزش دهند. هم چنین روش های مؤثرتر سازگاری را جایگزین روش های غیر مؤثر کنند(جهانگیر و همکاران، 1388: 113).
*آموختن مهارت های زندگی خانوادگی یکی از نیازهای اولیه خانواده های نوپاست که در معرض برخی آسیب ها از جمله خودکشی قرار دارند. برخی از این مهارت ها که باید از طریق والدین به فرزندان انتقال یابد عبارتند از: آموزش چگونگی رفتار با همسر، مطالعه کتب سودمند در این خصوص و آموزش چگونگی برخورد با کمبود اقتصادی (نحوی، 1388: 115).
منبع مقاله: کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.