نویسنده: محمد کاوه




 

کسی که خدا کُشتنش را حرام کرده است مکشید؛‌مگر به حق...
(آیه 33 سوره اسراء)
9 صبح بود که من و کمال بر سر یک کلاه با هم گلاویز شدیم و دعوا با میانجی گری دوستانمان پایان یافت. من که خیلی عصبانی بودم به بازار رفتم و یک چاقو خریدم و ساعت 10 بود که دوباره پسر عمه ام را دیدم. در اوج خشم چاقو کشیدم و ... (به نقل از روزنامه ابرار شماره 5836)

تعریف و بیان موضوع:

از نظر فقهی و با توجه به مصادیق موجود در ماده(206) قانون مجازات اسلامی، قتل عمدی «سلب ارادی حیات انسان زنده به وسیله انسان دیگری به طرق پیش بینی شده در قانون است» (سپهوند و عسکری پور، 1386: 30). در بین انواع خشونت، ‌قتل خطرناک ترین و مخوف ترین و در عین حال نادرترین نوع خشونت در جوامع است (صدیق سروستانی، 1386: 124). به جرأت می توان ادعا کرد که در جوامع امروز جهان، ‌قتل انسان ها بالاترین چهره و درجه خشونت را نشان می دهد. از این رو بالاترین عمل مجرمانه در یک جامعه قتل به شمار می رود (بیات، 1387: 82). قاتلان برای کشتن قربانیان خویش از روش های مختلفی استفاده می کنند. انگیزه هایی نیز که منجر به قتل افراد دیگر می شود با توجه به عوامل فردی و اجتماعی و اثرات محیطی فرق می کند. به همین دلیل از سالیان گذشته، تغییراتی در روند جنایت و روش های به کار رفته برای قتل در جوامع بشری مختلف ایجاد شده است. به همین منظور بررسی اپیدمیولوژیک (همه گیری شناخت) بر روی قاتلان و مقتولان در جوامع پیشرفته به صورت منظم انجام می گیرد تا تغییرات ایجاد شده در روند جنایت به موقع معلوم شده، اقدامات لازم برای پیشگیری و کاهش این جرم صورت گیرد (افتخاری و قربانی، 1384: 179). از نظر جرم شناسی، ‌تمام قتل های عمد به عنوان قتل و رفتار جنایی طبقه بندی نمی شوند و ممکن است جزء «قتل های توجیه پذیر» باشند. برای مثال، وقتی یک افسر پلیس در حال انجام وظیفه، فردی را می کشد، عمل وی به عنوان رفتار جنایی و قتل شناخته نمی شود، زیرا قتل به عنوان یک رفتار جنایی به نوعی انگیزه آدم کشی ارادی و عمدی اشاره دارد که سبب می شود یک انسان منطقی شخص دیگری را به قتل برساند. اما از نقطه نظر جامعه شناسی انحرافات، قتل یک مسئله اجتماعی تلقی می شود؛ زیرا مسئله اجتماعی بر اساس ارزش ها و هنجارهای حاکم بر جامعه به عنوان وضعیتی نامطلوب و مضر شناخته می شود که افراد جامعه را تهدید می کند (احمدی، 1384: 192و 193). از نظر دین اسلام نیز، قرآن کریم کشته شدن یک نفر را که از آن به قتل یاد می کند معادل قتل کل انسان ها دانسته و این تعبیر بسیار به جا می باشد که گویی قرآن درصدد فهم این معنا به آدمیان است که جان انسان ها به عنوان مملوک خداوند و خلیفه او بر روی کره خاکی بسیار با ارزش و با اهمیت است و از بین رفتن یکی از ایشان به مانند از بین رفتن کل آدمیان تلقی می شود (بزرگی، 1387: 106). در آیه (92) سوره نساء نیز چنین آمده است: «خداوند هیچ گاه مباح نکرده و هرگز مباح نمی کند که یک مؤمن، مؤمن دیگر را بکشد». خداوند قتل مؤمن را حرام کرده است؛ مگر در قتل خطایی. چون در این قتل، مؤمن قصد قتل مؤمن نکرده یا اصلاً قصد کشتن نداشته یا قصد کشتن داشته ولی به گمان آن که مقتول کافر و یا جایز القتل است او را کشته است (مؤذن زادگان، ‌1382: 249و 250).

انواع قتل:

به طور کلی، ‌همه قتل ها شرایط و ویژگی های یکسانی ندارند. از این رو، یک سنخ بندی مشخص و واحدی از قتل موجود نیست و صاحب نظران مختلف با توجه به علایق و ملاک های خاص، دسته بندی های ویژه ای از این پدیده انجام داده اند. برای مثال ولفگانگ و فراکوتی (WOLFGANG & FERRACUTI-1982)در تحلیل خرده فرهنگ خشونت، قتل های رسمی را به 2 دسته تقسیم کرده اند:
1. قتل های عقلانی، ‌طراحی شده، ‌تعمدی، ‌جنایی و با قصد قبلی. مانند: قتل هایی که تروریست ها انجام می دهند.
2. قتل در حالت احساسات، ‌خشم و کینه شدید یا کشتن در نتیجه عملی که به قصد آسیب و صدمه انجام می گیرد بدون این که نیت و قصد معینی برای کشتن وجود داشته باشد. مانند: اغلب همسر کشی ها (احمدی، 1384: 194).
نوعی از قتل که به «قتل زنجیره ای» مشهور است به معنای کشتن عده ای از افراد اغلب ناآشنا یکی پس از دیگری و در زمان های مختلف می باشد. در قتل زنجیره ای، قاتل قربانی خود را از فاصله دور زیر نظر می گیرد، فعالیت های معمول و روزانه او را بررسی و با تظاهر به دوستی اعتمادش را جلب می کند و وارد خانه اش می شود. مدتی در آن جا می ماند و پس از به دام انداختن و بستن تمام راه های فرار بر او جانش را می گیرد. در این فرآیند، معمولاً قاتل قربانی خود را شکنجه می دهد و از زجر کشیدن، ‌التماس کردن و سایر واکنش های او لذت می برد(صدیق سروستانی، 1386: 123). نوع دیگری از قتل، ‌قتل به خاطر شرف یا «قتل ناموسی» می باشد که یکی از مسائل اجتماعی است که در سالیان اخیر توجه روزنامه نگاران، حقوق دانان، مدافعان حقوق بشر به ویژه مدافعان حقوق زنان و نیز صاحب نظران اجتماعی و سیاسی را به خود جلب کرده است و مباحث مختلفی را در سطح ملی و بین المللی در پی داشته است. اصطلاح ناموس معادل کلمه انگلیسی «آنر (HONER) است. این اصطلاح را به معنای: احترام، ‌عزت، ‌افتخار، شرافت، ‌سربلندی، ‌نیک نامی، پاکدامنی در زنان، عفت و نجابت تعریف کرده اند. یاسمین حسن قتل های ناموسی را چنین تعریف کرده است: «قتل ناموسی یک نوع آدم کشی است که در آن، یک زن به خاطر رفتار جنسی نامشروعی که مرتکب شده یا احتمال داده می شود که مرتکب شده باشد به قتل می رسد». این نوع قتل در مواردی نظیر: روابط عاشقانه غیر مجاز، خیانت به همسر، زنا و از دست رفتن بکارت و نمونه های مشابه که اعمال و رفتارهای ضد ناموسی، بی عفتی، بدنامی و فضیحت تلقی می شوند رخ می دهد. قتل های ناموسی، رسم و سنت قدیمی است که امروزه با وجود تحولات و دگرگونی های گسترده در جهان، ‌هنوز در برخی از مناطق پا بر جا مانده است. به طور مثال، در جامعه قبیله ای عرب خوزستان اصطلاح ناموس از جمله مفاهیمی است که ارزش منحصر به فردی دارد و بیان گر یک واقعیت اجتماعی و فرهنگی است. اعضای این جامعه خدشه دار شدن شرف و آبروی خود را دردناک تر از دست دادن مال یا مرگ یک عزیز تلقی می کنند و این قتل ها از نظر مردم جوامعی که در آن ها مشاهده می شود جرم به حساب نمی آیند؛ بلکه به عنوان اقدامی مشروع برای پاسداری و دفاع از ناموس و شرف تلقی می شوند. حجاریان (1385) در پژوهشی نشان داد که عواملی هم چون: اجتماع سنتی، نظام مردسالاری، فقر فرهنگی، کهنه گرایی قوانین، ‌کوتاهی دستگاه قضایی و ازدواج های نامناسب در شکل گیری تعصب ناموسی و به دنبال آن وقوع جرم قتل ناموسی مؤثرند. سازمان دیده بان حقوق بشر فلسطین نیز اعلام کرد که نگرش زنان و مردان در مورد قتل های ناموسی همانند هم نیست. پاسخ گویان زن معتقدند نباید فردی را که مرتکب روابط جنسی نامشروع شده به قتل رساند، ‌بلکه باید به وی کمک کرد. اما مردان به این دلیل که فکر می کنند مرگ می تواند لکه ننگ را تطهیر کند با کشتن فرد خطا کار موافق هستند. مطالعات مختلف حاکی از آن است که قتل های ناموسی بازمانده میراث فرهنگی گذشته است که قوانین کنونی را نیز تحت تأثیر قرار داده است. یک گزارش در خصوص قتل های ناموسی در کشورهای پاکستان، فلسطین و اردن نشان داد که قتل های ناموسی ناشی از حاکمیت سنن قبیله ای مردسالارانه است(زارع و غانمی، 1387: 142و 134).

* نگاه فقها و قانون به موضوع:

از نظر فقهی 2 نظریه در خصوص مجازات قتل عمدی وجود دارد. اولین نظریه آن است که مجازات قتل عمدی صرفاً قصاص است، اما چون قصاص حق الناس است، ‌اولیای مقتول می توانند با توافق قاتل حق خود را به دیه یا کمتر و بیشتر از آن مصالحه کنند. هم چنان که می توانند از اِعمال آن صرف نظر کرده و قاتل را عفو کنند. پیروان نظریه دوم معتقدند که مجازات قتل عمدی یکی از دو امر قصاص یا دیه بنا به انتخاب اولیای مقتول است(پوربافرانی، 1388: 115و 116). از نظر قانونی نیز ماده(170) قانون مجازات عمومی بدون این که از قتل عمدی تعریفی ارائه دهد مقرر داشته است: «مجازات مرتکب قتل عمدی اعدام است؛ مگر در مواردی که در قانون استثناء شده باشد» (پور بافرانی، 1385: 50). در مورد قتل فرزند توسط مادر، در قانون مجازات اسلامی و قانون مجازات عمومی، مقررات خاصی به چشم نمی خورد. بنابراین مجازات این قتل، مانند بقیه قتل ها قصاص می باشد و قصاص هم قابل تخفیف نیست. اما قانون مجازات اسلامی صورتی را پیش بینی کرده است که در قوانین کیفری خارجی به جز کشورهایی که حقوق کیفری آن ها تحت تأثیر فقه اسلامی است، سابقه ای ندارد و آن قتل فرزند توسط پدر است. ماده (220) قانون مجازات اسلامی در این خصوص آورده است: «پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد، قصاص نمی شود و فقط به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد». برابر ماده (16) قانون حدود و قصاص نیز اگر پدر یا جدّ پدری فرزند خود را بکشد، فقط به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول محکوم و تعزیر می شود. بنابراین به موجب این دو ماده، چنان چه پدری فرزند خود را به قتل برساند قابل تعقیب کیفری می باشد؛ ‌اما در نهایت به جای قصاص باید دیه بپردازد. ولی این امر در مورد مادر تجویز نشده است و در صورت ارتکاب قتل عمد فرزندش، مجازات او تابع مقررات قصاص خواهد بود (زراعت، 1381: 156).

* عوامل مؤثر در بروز قتل:

در خصوص این که چرا یک فرد، ‌انسانی را می کشد نظرات گوناگونی از سوی دانشمندان ابراز شده است. به طور مثال، ‌برخی از اخلاقیون و زیست شناسان وجود یک کروموزوم (Y) اضافی را در فرد موجب بروز خشونت زیاد می دانند. هم چنین از نظر عده ای از روان شناسان، ‌تعارض بین «نهاد» و «فرامن» و از نگاه برخی از جامعه شناسان، ناکامی و خشونت عامل قتل می باشد (صدیق سروستانی، 1386: 133-140). تضادگرایان نیز رقابت، ستیز وناسازگاری افراد با یکدیگر برای دستیابی به منابع کمیاب و محدود را عامل اصلی وقوع قتل می دانند. پیروان این دیدگاه معتقدند که خشونت، ‌ماهیت طبیعی جامعه بشری است و به علت وجود رقابت و بهره کشی در جامعه بشری، قتل به عنوان نوعی خشونت امری مورد انتظار و اجتناب ناپذیر است. هم چنین از منظر کارکردگرایان، ‌قتل در اکثر مواقع توسط افرادی انجام می شود که همبستگی و پیوستگی ضعیفی با جامعه خود دارند. در مقابل، افرادی که آمادگی بیشتری برای همسازی با اصول و ارزش های پذیرفته شده جامعه دارند کمتر مرتکب قتل می شوند. به علاوه هنگامی که افراد جامعه نتوانند از طریق وسایل مورد قبول جامعه اهداف خود را محقق سازند ممکن است از ابزارهای نامشروع استفاده کنند و در چنین شرایطی جرایمی نظیر قتل افزایش خواهد یافت (احمدی، 1384: 194و 195). انتقام گیری نیز می تواند یکی از دلایل عمده قتل به شمار رود. بسیاری از قاتلان سریالی از شرایط نامطلوبی در زندگی شخصی و اجتماعی برخوردارند و اعتقاد دارند که باید انتقام خود را از جامعه به هر نوی که شده بگیرند. به همین دلیل، بهترین راهی که بتواند آن ها را تخلیه روانی کند انتخاب می کنند که همان قتل است. از نظر این قاتلان، مهم ترین علت این کار‌، انتقام گیری و رفع کمبودهای شخصیتی آن ها می باشد. محمد بیجه(قاتل کودکان پاکدشتی)، خفاش شب (صیاد زنان و دختران)، مرتضی حنایی(قاتل زنان خیابانی) و اصغر قاتل و امید(قاتلان زنجیره ای کرج) از جمله قاتلانی هستند که در چند سال اخیر در ایران اقدام به قتل های زنجیره ای یا سریالی کرده اند (عرب کرمانی، 1387: 3). نتایج بررسی علل اقتصادی ارتکاب قتل در ایران (1382) نیز دال بر این است که صنعتی شدن، ‌بیکاری، فقر نسبی و نابرابری درآمدی از جمله متغیرهای مهم و تأثیرگذار بر ارتکاب قتل درایران است(صادقی و همکاران، 1384: 86و 87) و خارج شدن از حالت عادی، پنهان کردن جرمی دیگر، اختلافات عقیدتی و اخلاقی، اختلافات قومی و قبیله ای، مسائل ناموسی، اختلافات مالی و ملکی (صدیق سروستانی 1386: 125)، مسایل خانوادگی، وجود فرهنگ خشونت و مردسالاری، اعتیاد و ضعف مبانی دینی نیز می تواند منجر به قتل شود (بیات، 1387: 88).

آثار و پی آمدها:

قتل پی آمدهای گوناگونی را با خود به همراه دارد. برخی از مهم ترین عوارض ناشی از قتل عبارتند از:

الف- بروز مشکلات اقتصادی در خانواده مقتول:

از آن جایی که برخی از خشونت ها منجر به فوت سرپرست خانواده می شود، این دسته از خانواده ها با از دست دادن سرپرست خود با مشکلات اقتصادی رو به رو می شوند که در نتیجه آن، ‌کودکان و دیگر اعضای خانواده مجبور می شوند که در سنین پایین ترک تحصیل کنند و برای تأمین هزینه های زندگی به کار کردن مشغول شوند. از طرفی، از دست دادن یکی از اعضای خانواده، اعضای دیگر خانواده را با بحران های گوناگون مواجه کرده و زمینه انحرافات و بروز مسائل را در خانواده فراهم می کند.

ب- رواج بیش از حد خشونت و پرخاشگری در جامعه:

رواج بیش از حد خشونت و پرخاشگری در جامعه در طول زمان منجر به شکل گیری فرهنگی خاص می شود که خشونت و پرخاشگری را به عنوان تنها راه حل تضادها و مشکلات در سطح روابط بین فردی می داند. رواج فرهنگ خشونت در جامعه به باز تولید آن در حد بالا کمک می کند و این امر منجر به افزایش تضاد و تنش در روابط بین افراد می شود.

پ- فروپاشی خانواده و تبعات ناشی از آن:

طبق نظریه یادگیری اجتماعی، رفتار والدین با یکدیگر و با کودکان مدل های مهمی برای کودکان به حساب می آید. کودکانی که شاهد رفتارهای پرخاشگرانه والدین خود بوده اند احتمال بیشتری دارد که در روابط با دیگران از خود خشونت نشان دهند. رفتارهای پرخاشگرانه، این مدل را به کودکان یاد می دهد که این روش ها راه حل های مناسبی برای حل مشکلات هستند.

ت- پایمان شدن حقوق شهروندی:

جرم قتل جزء آن دسته از جرایمی است که قربانی به هیچ وجه نمی تواند حق از دست داده خود را جبران کند؛ زیرا این نوع جرم منجر به از بین رفتن قربانی می شود (همان، 83-85).

نگاهی به برخی آمارها و تحقیقات انجام شده:

* صندوق جمعیت ملل متحد تخمین می زند که سالانه بیش از 5 هزار زن و دختر توسط اعضای خانواده و یا بستگان خود تحت عنوان قتل های ناموسی محکوم به مرگ می شوند (زارع و غانمی، 1387: 135).
* بر اساس یک آمار (1992) در آمریکا، سالیانه 300 نفر از والدین توسط فرزندانشان به قتل می رسند و در سال (1993)، ‌حداقل روزی 3 کودک در اثر بی توجهی و آزار خانواده خود مرده اند (صدیق سروستانی، 1386: 142).
* آمارها (1997) نشان می دهد که در کشور آمریکا نوجوانان مرتکب 2300 فقره قتل شده اند که این رقم 12 درصد کل جنایات در آمریکا را تشکیل می دهد (بیگلان و همکاران، 1387: 6).
* نتیجه یک تحقیق که پیرامون قتل و جنایت در 29 شهر بزرگ جهان انجام شده نشان می دهد که 8 شهر از 12 شهر جهان که بیش ترین قتل ها در آن صورت می گیرند، در آمریکا می باشند (بیات و همکاران، 1387: 92).
* در همین کشور (1998) سیاهان بیشتر از سفیدپوستان، ‌جنوبی ها بیشتر از شمالی ها و مردان بیشتر از زنان مرتکب قتل شده اند. هم چنین فراوانی قتل در سنین پایین تر‌، اواخر بهار و اوایل تابستان و شب های آخر هفته بیشتر است(محسنی، 1386: 121).
* بر اساس گزارش تحقیقی هفته نامه نیوزویک(1999)، ‌شمار نوجوانان و جوانانی که در آمریکا به قتل می رسند بالغ بر 4 برابر هر کشور صنعتی دیگر است که بسیاری از این قتل ها بر اثر اصابت گلوله و یا مصرف مواد مخدر می باشد.
* بر اساس تحقیقات صورت گرفته (1999) شمار نوجوانانی که در آلمان غربی به قتل می رسند 1 نفر از هر 100 هزار نفر است و ژاپن با داشتن 0/5 درصد در هر 100 هزار نفر، جایگاه مناسب تری دارد. اما کم ترین قتل مربوط به کشور اطریش، ‌با داشتن 0/3 درصد برای هر 100 هزار نفر است(شامبیاتی، ‌1385: 12و 13).
* طبق تحقیقات انجام شده توسط فرجاد(1371) و عبدی(1376) درباره پدیده قتل در ایران و ویژگی های اقتصادی و اجتماعی قاتلان، ‌عوامل اقتصادی و فرهنگی، روابط خانوادگی، سن و جنس و وضعیت تحصیلی با قتل هایی که در دهه های اخیر رخ داده است رابطه معناداری داشته است. بر اساس این مطالعات، نرخ قتل در میان زنان کمتر از مردان بوده است و اکثر قتل ها را گروه های سنی زیر 40 سال انجام داده اند. میزان تحصیلات بالا نیز رابطه منفی با قتل داشته است(احمدی، 1384: 197).
* براساس آمار ماهیانه سازمان زندان ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور، تا شهریور ماه سال 1380، آمار زندانیان زن مرتبط با قتل عمد 293 نفر بوده که 14 نفر از آن ها زیر 18 سال سن داشته اند. هم چنین تعداد زندانیان مرد مرتبط با قتل عمد 4662 نفر بوده که 124 نفر از آن ها کمتر از 18 ساله بوده اند(محمدی اصل، 1384: 36).
* آمارهای سال 1380 حاکی از رشد530 درصدی قتل عمد و رشد 640 درصدی قتل غیر عمد نسبت به سال 1365 می باشد(صدیق سروستانی، 1386: 114).
* تحقیقات در ایران نشان می دهد که قاتلان ایرانی اکثراً بی سواد یا کم سواد، مجرد و از طبقات محروم جامعه هستند.
* بر اساس آمار وزارت کشور(1383) بیش ترین نرخ قتل در کشور بین سال های 1375 تا 1381، با 6/85 مورد قتل در هر 100 هزار نفر جمعیت به استان سیستان و بلوچستان مربوط است و پس از آن به ترتیب، استان های کرمان (4/56 مورد)، هرمزگان(4/06 مورد)، کرمانشاه(3/87 مورد) و فارس و ایلام با (3/68 مورد) می باشد. کمترین نرخ قتل نیز در استان اردبیل با 1/09 مورد روی داده است. پس از این استان، به ترتیب استان های گیلان (1/23 مورد)، گلستان (1/26 مورد)، چهارمحال و بختیاری(1/31 مورد) و آذربایجان شرقی(1/33 مورد) قرار دارند (همان، 125-128).
* بنا بر اعلام مسئولان استان خوزستان (1382) طی 2 ماه 45 قتل ناموسی و در طول سال 1382تعداد 54 مورد قتل ناموسی صورت گرفته است (زارع و غانمی، ‌1387: 135).
*در یک بررسی (1383) بر روی کلیه مقتولان شهر تهران طی نیمه دوم سال 1382 و نیمه اول سال 1383 که 347 نفر بوده اند، یافته ها نشان داد که 79/5 درصد از مقتولان مذکر و میانگین سنی آن ها 32/6 سال بوده است. بیش ترین انگیزه قتل، نزاع های منجر به قتل با 35/2 درصد و کمترین انگیزه، ‌لواط با 1/7 درصد ذکر شده است. در 53/9 درصد، قتل توسط اسلحه سرد اتفاق افتاده و شایع ترین اسلحه مورد استفاده نیز چاقو بوده است. یافته ها هم چنین نشان داد که بین روش ها و انگیزه های مختلف منجر به قتل و سن، ‌جنس، وضعیت تأهل، وضعیت اعتیاد، ‌شغل و ملیت مقتولان ارتباط معناداری وجود دارد. هم چنین شایع ترین علت قتل، ‌نزاع های ساده بوده است(35/2 درصد). در رده های بعدی، ‌به ترتیب سرقت، ‌اختلافات خانوادگی، ‌موارد نامعلوم، تجاوزات جنسی و سایر علل قرار داشتند که احتمالاً به خاطر حس انتقام جویی، نداشتن صبر وگذشت، عدم احترام به هم نوع، مشکلات اقتصادی، بیکاری و اعتیاد می باشد. بیشتر قتل ها در فصل بهار و کم ترین آن ها در فصل پاییز اتفاق افتاده است. به طوری که کمترین قتل در آبان ماه با 3/7 درصد و بیش ترین آن در اردیبهشت ماه بوده است. احتمالاً چون آبان ماه مقارن با ماه مبارک رمضان بوده است، شیوع قتل در این ماه نسبت به سایر ماه ها به طور قابل توجهی کمتر بوده است. از میان کلیه مقتولین، حدود 25 درصد افغانی بوده اند. شایع ترین وسیله استفاده شده برای قتل با انگیزه جنسی، خفه کردگی با رشته و دست بوده است(63/2درصد). شایع ترین انگیزه قتل در زنان بعد از اختلافات خانوادگی، تجاوز جنسی بوده است(18/9 درصد) که با متون معتبر علمی که درصد بالایی از موارد قتل های غیر خانوادگی را با تجاوز جنسی مرتبط می داند هم خوانی دارد(افتخاری و همکاران، 1384: 179-183).

مهم ترین اقدامات و راه کارهای پیشگیرانه:

ایجاد اشتغال و درآمد کافی برای همه افراد جامعه، توزیع برابر ثروت، ‌توسعه عدالت اجتماعی، مبارزه با بی سوادی، ‌فقر، اعتیاد و حاشیه نشینی، تصویب قوانین مناسب و رونق فرهنگ مبارزه با جرم، آموزش همگانی، حذف برنامه ها و فیلم های خشن از تلویزیون، برنامه ریزی فرهنگی و آموزشی، برنامه ریزی برای تقویت سازمان ها و امور مشاوره و مددکاری، تقویت برنامه های فرهنگی و دینی، تقویت نهادهای قضایی وانتظامی، برنامه ریزی به منظور ارتقای سطح تحصیلات افراد جامعه، برنامه ریزی به منظور مقابله با فرهنگ ابتذال و رشد فرهنگ انسانی اخلاقی در بین مردم، ‌توجه به آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت درست، آموزش های لازم و مناسب در زمنیه عواقب طلاق و نحوه پیشگیری از پاشیده شدن انسجام خانواده و جلوگیری از ازدواج های اجباری از جمله راه کارهای مؤثر در کاهش نرخ قتل می باشد (بیات، 1387: 90و 91)
منبع مقاله: کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.