نویسنده: محمد کاوه




 

از ماشین پیاده می شوم. کرایه راننده را می پردازم و خودم را به دخترک که حالا گوشه خیابان انتظار چراغ قرمز را می کشد، می رسانم. از او یک دسته گل می خرم و بعد می پرسم: اذیتت کردند؟ با اشاره سر به علامت منفی پاسخم را می دهد. من دوباره می پرسم هر روز این جا کار می کنی؟ می گوید: آره؛ ما هفت تا خواهر و برادریم. بعد به آن سوی خیابان اشاره می کند و پسری 15-16 ساله را نشان می دهد. می گوید: اون برادر بزرگمه، ‌اون دختر هم که بغل دستش وایستاده، خواهرمه.
ما سه تا تو این خیابون کار می کنیم... .
(گفت و گو با یک کودک خیابانی)

تعریف و بیان موضوع:

بر اساس آیین نامه اجرایی ساماندهی کودکان خیابانی، «کودک خیابانی به فرد کمتر از 18 سال که به صورت محدود یا نامحدود در خیابان به سر می برد» گفته می شود (رضیئی: ‌1386: 50). البته در خصوص مفهوم کودکان خیابانی باید توجه داشت که این مفهوم خالی از معانی و دلالت های اخلاقی و عاطفی متفاوت نیست، بلکه مفهومی عام است که می توان آن را بر مصادیق و گروه های مختلفی از کودکان به کار برد. با این حال به نظر می رسد که یک برداشت خوب و واقع بینانه از این مفهوم برداشتی است که 4 ملاک و معیار داشته باشد. 1) انگیزه و چگونگی حضور کودکان در خیابان؛2) وضعیت و کنش های کودکان در خیابان؛3) مدت زمان حضور کودکان در خیابان و طول مدت زندگی خیابانی و 4) شیوه های سرپرستی، مراقبت و نظارت بر کودکان و میزان تماس و چگونگی پیوند کودکان با خانواده و نهادهای اجتماعی حمایتی مرسوم. با توجه به معیارهای یاد شده در یک جمع بندی نهایی می توان کودکان خیابانی را چنین تعریف کرد: «کودکان خیابانی بخشی از گروه بزرگ تر کودکان در وضعیت دشوار یا کودکان آسیب پذیر شهری هستند که ساعت طولانی از شبانه روز و گاه تمام آن را به صورت موقت و یا دائم و برای مدتی نامعلوم خارج از نهاد های اجتماعی حمایتی معمول مانند: خانواده و مدرسه و به قصد کار یا دوری از خانواده در خیابان به سر می برند. این کودکان در مقایسه با دیگر هم سالان خود تماس کم تری با نهادهای فوق الذکر دارند و یا در مراکز ویژه ای غیر از این نهادها نگهداری می شوند که در صورت فقدان آن مراکز ویژه در معرض رها شدن و روی آوردن به کار و زندگی خیابانی و عوارض منفی و خطرات ناشی از آن از قبیل: خشونت، بهره کشی، بزه دیدگی، بزهکاری و انحرافات اجتماعی قرار می گیرند» (حسینی، 1384: 158و 159). البته با توجه به مطالب گفته شده می توان گفت که باید میان دو دسته از کودکان تفاوت قائل شد. این دو دسته عبارتند از: کودکان کار و کودکان خیابانی. در واقع، کودکان کار کودکان زیر 18 سالی هستند که به منظور کسب درآمد، ‌برای تأمین معاش خود و یا خانواده در خیابان مشغول به کار هستند و خود در 2 گروه قرار دارند:
الف- کودکانی که کمتر از 15 سال سن دارند و کار می کنند؛ در حالی که طبق قانون، کار کردن برای آن ها ممنوع است.
ب- کودکان 15 تا 18 ساله ای که بر اساس قانون کار می توانند طبق شرایط خاص (ساعت کم کار و کار سبک) به کار مشغول باشند (موسوی چلک، 1383: 133و 134).
بررسی ها نشان می دهد که حضور کودکان در خیابان و ظهور پدیده کودکان خیابانی در بسیاری از کشورهای جهان به ویژه در کشورهای در حال توسعه، از جمله ایران، امروزه بخشی از معضلات و مشکلات جدی این جوامع را تشکیل می دهد (وامقی، 1384: 175). این معضل نه تنها بخش قابل توجهی از کودکان و نوجوانان را که سرمایه های آینده جامعه هستند، در معرض انواع آسیب ها قرار داده، بلکه جامعه را نیز با زیان های فراوانی رو به رو ساخته است. از این رو، توجه به این پدیده و شناخت ابعاد گوناگون آن به منظور تشخیص علل و عوامل مؤثر بر آن و ارائه راه کارهای علمی و عملی، زمینه را برای کاهش آن فراهم می سازد. البته پژوهش در مورد کودکان خیابانی به دلیل شرایط خاص زندگی این کودکان، مشکل برقراری ارتباط و جلب اعتماد آنان و خانواده هایشان، ‌هم چنین جا به جایی مکرر آنان و سایر موانع موجود، کاری دشوار است (قاسم زاده، 1382: 249).
لاسوک (LASSUK -1992) کودکان خیابانی را شامل گروه های زیر می داند:
* کودکان فقیر؛
* کودکان کارگری که شب ها به خانه بر می گردند و معمولاً به مدرسه می روند و امکان انجام کارهای مجرمانه آنان کم تر است؛
* کودکان خیابانی کارگر که روابطشان با خانواده در حال گسستن است و
* کودکان خیابانی که تماس خود با خانواده را به طور کامل قطع کرده اند. آنان به طور تمام وقت در خیابان زندگی می کنند و کودکان خیابانی واقعی را تشکیل می دهند (حسینی، 1385: 17).
این کودکان برای زنده ماندن به کارهای گوناگونی هم چون: گدایی، فروشندگی، ‌بزهکاری و تن فروشی رو می آورند. عده ای از آن ها با خانواده هایشان در ارتباطند؛ اما عده ای دیگر یا از خانه فرار می کنند و یا خانواده به دلیل مشکلات مالی آن ها را رها می کند. تعداد زیادی از این کودکان به مواد مخدر معتادند و گاهی از موادی استفاده می کنند که آن ها آسیب های مغزی جدی وارد می کند (رضیئی، ‌1386: 51). در میان کودکان خیابانی، گروهی قرار دارند که اصطلاحاً به مشاغل سفید، ‌یعنی فروشندگی، گل فروشی‌، روزنامه فروشی، ‌سیگار فروشی و حتی واکس زنی و حمل و نقل بارها در ترمینال های مسافربری مشغول هستند که البته همین امر امکان بازیابی و اصلاح آن ها را آسان تر می کند. اما برای آن دسته از کودکان خیابانی که به مشاغل سیاه یعنی فروش و توزیع مواد مخدر، مشروبات الکلی، توزیع نوار و تصاویر مستهجن یا خود فروشی می پردازند خطر بسیار بزرگ تر و بازپروری امری مشکل تر است (نجفی توانا، 1385: 62). نوازندگان دوره گرد خیابانی نیز گروه دیگری از این کودکان را تشکیل می دهند. این کودکان روزها تا پاسی از شب را در خیابان ها سپری می کنند و با استفاده از آلات و ادوات موسیقی در فروشگاه های بزرگ، ‌بازارچه ها‌، معابر عمومی پر رفت و آمد، داخل کوچه ها و اتوبوس ها هنرنمایی می کنند. آن ها معمولاً‌ از سوی افراد بزرگسال تعلیم می بینند تا از لحاظ روانی تأثیر لازم را بر مخاطبان و شنوندگان داشته باشند. مثلاً گروهی از آنان در معابر و گذرگاه های نزدیک به اماکن مذهبی با ذکر مدح ائمه سعی می کنند توجه عاشقان اهل بیت (ع) را جلب کنند و گروه دیگر در معابر وابسته به یک طایفه هستند که در چند نقطه خاص یک شهر فعالیت دارند و اساس فعالیت آن ها را دوره گردی تشکیل می دهد و شغل آن ها انحصاری است (شکاری،1383: 116). از نظر اوضاع اقتصادی، عموماً این نوع کودکان از طبقات غیرمرفه و تنگ دست جامعه هستند. البته عده کمی از آن ها هم از خانواده های متوسط و حتی از لحاظ مذهبی پایه های محکم دارند؛ ‌که این عده تحت تأثیر گروه هم سالان و یا در اثر فشارهای ناشی از تعصبات، ‌خانه گریز می شوند. کودکان خیابانی را از لحاظ گذران امور نیز می توان به: کارگران خیابانی دارای مشاغل واقعی، کارگران خیابانی دارای مشاغل کاذب، ولگردان باج بگیر، متکدیان، ‌گروه بزهکاران که عموم این کودکان در آستانه آسیب پذیری و اعمال ضد اجتماعی قرار دارند و کودکان پارک و کلوپ تقسیم کرد. کودکان پارک و کلوپ شامل افرادی هستند که به منابع اقتصادی خانواده دسترسی دارند و با استفاده از همین منابع در پارک ها و کلوپ های مختلف با ولخرجی های خود بین گروه هم سالان مشهور شده و گاهی «بچه معرفت» هم به آنان گفته می شود. این کودکان به علت نابهنجاری های گوناگون موجود در خانواده از منابع عاطفی و انسانی و تربیتی محیط خانواده بی بهره هستند و کمبودها و نایافته های خود را در پارک، ‌خیابان و یا کلوپ ها جست وجو می کنند. با بروز این پدیده، گروه های سوء استفاده کننده با هدف بهره کشی و استثمار کودکان آنان را به دام می اندازند. این گروهها عبارتند از:

الف- گروه های کاسب:

گروه های کاسب به دلیل فرار از مالیات و حق بیمه و استفاده از نیروی پر انرژی و ارزان، ‌با گرفتن شناسنامه، کودکان را در مشاغل خدماتی به کار می گمارند و شیوه برخورد را در مواجهه با بازرسان قانونی به نحو مطلوب منافع خود آموزش می دهند. به کارگیری این کودکان در این گروه ها از لحاظ زمانی به بیش از یک فصل نمی رسد؛ مگر آن که کودک به طور 100 درصد دارای روحیه سازش کارانه و تفاهم باشد و در مقابل اعمال استثمارگرانه آنان مقاومتی از خود نشان ندهد.

ب- گروه های کاسب پاتوق دار:

این گروه ها با داشتن سرمایه و پاتوق مشخص در اماکن زیارتی، تفریحی و معابر عمومی به دست فروشی اشیاء تزیینی و لوازم دستی می پردازند. گاهی نیز این گروه ها به صورت پوششی عمل می کنند و در قالب دست فروشی، در توزیع مواد مخدر فعالیت می کنند.

پ- گروه های متکدی:

گروه های متکدی نیز در دو قالب حرفه ای وغیر حرفه ای با اجیر کردن کودکان اعم از پسر و دختر و گاهی نیز زنان، ‌به تکدی در معابر و میادین و مراکز پر ازدحام می پردازند. کودکان مورد سوء استفاده این گروه ها عمدتاً به صورت اجاره ای و با اجازه والدین صورت می گیرد. این گروه ها برای جلوگیری از مقاومت کودکان و ایجاد حس ترحم در رهگذران، ‌به کودکان داروهای خواب آور می دهند که تداوم این امر موجب اعتیاد این کودکان و گاهی نیز بروز بیماری های روحی و روانی آنان می شود.

ت- گروه های تبهکاری و ضد اخلاقی:

این گروه ها، کودکان مورد سوء استفاده خود را از میان کودکان بی سرپرست یا متواری از مراکز شبانه روزی و دارای سابقه انتخاب می کنند. در میان اعضای این گروه مفاسد بی شمار غیر اخلاقی رایج است. این کودکان علاوه بر آموزش های تبهکارانه و انجام اعمال مجرمانه، مورد بهره کشی جنسی نیز قرار می گیرند و حتی گاهی از این راه برای این گروه های کثیف کسب درآمد می کنند.
از لحاظ وضعیت سکونت نیز کودکان خیابانی را به کارتن خواب ها، اتوبوس خواب ها، قطار خواب ها و هتل خواب ها تقسیم می کنند (انجمن جامعه شناسی ایران، 1383: 206-195). اگر چه از نظر نگرشی و ارزشی همه کودکان خیابانی را نمی توان یکسان دید، اما وجوه مشترک همه آن ها یکسان است. در درجه اول باید توجه داشت که همه آن ها انسان هستند؛ دوم این که در تأمین حداقل نیاز خود ناتوان می باشند و سوم این که برای بقای خود در تلاش هستند. در نهایت هم این که به نوعی مورد بی مهری و بی توجهی قرار گرفته اند و در کل می توان گفت که حقوق آن ها در عرصه اجتماع از سوی فرد یا افرادی از اعضای جامعه نادیده گرفته شده و یا حتی غصب شده است (شکاری، 1383: 114و 115).

نگاه قانون به موضوع:

طبق تصویب نامه کار ایران (1325)، کار کودکان کم تر از 12 سال مجاز نیست مگر به منظور کارآموزی. هم چنین کار کودکان کم تر از 10 سال برای مدتی بیش از 6 ساعت در روز ممنوع می باشد. در قانون جدید کار (1369) نیز دوران کارآموزی و اطلاق عنوان کارآموز به کودکان بین سنین 15 تا 18 سال می باشد. به این ترتیب که کودک کم تر از 15 سال و بیش تر از 18 سال کارآموز نمی باشد. مخالفت قانون گذار با کار کودکان کم تر از 15 سال صرف نظر از رعایت بهداشت و سلامتی و لزوم اشتغال آن ها به تحصیل، به ملاحظات دیگری از قبیل: حفظ تعادل و نیروی معنوی آن ها و جلوگیری از فساد اخلاقی استوار است. زیرا زندگی، تلاش و تکاپوی کارگران خردسال در محیط کار بزرگ سالان و سروکار داشتن آن ها با ماشین آلات و دور بودن از محیط خانوادگی و محبت پدر و مادر تعادل روحی آن ها را متزلزل می سازد (شامبیاتی، 1385: 78).

عوامل مؤثر در پیدایش کودکان خیابانی و کار:

کودکان خیابانی برخلاف آن چه معمولاً تصور می شود به لحاظ جسمانی و روانی دچار نقص و ناتوانی یا بیماری های عمده نیستند و ناسازگاری آن ها با هنجارهای جامعه و شکست فرایند اجتماعی شدنشان ناشی از ویژگی ها و رفتارهای فردی آن ها نیست. بر طبق نظریه بی سازمانی اجتماعی، می توان فرض کرد که پدیده کودکان خیابانی در ایران انعکاسی از شرایط زیست اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی اقشار تهی دست و آسیب پذیر حاشیه نشین است که نتوانسته اند در جریان مواجهه با تحولات اجتماعی حداقل دو دهه اخیر ایران، با شرایط موجود انطباق یابند. جامعه ایران طی این سال ها تحولات سریعی مثل جنگ 8 ساله، برنامه های اقتصادی تعدیل ساختاری، سیاست های اقتصادی- اجتماعی پس از جنگ و امثال آن را تجربه کرده است. هر یک از این تغییر و تحولات در زندگی اقشار و طبقات مختلف جامعه به گونه ای متفاوت بازتاب یافته و پی آمدهای گوناگونی به دنبال داشته است. از پی آمدهای آن، ‌رشد و ترقی بعضی از اقشار جامعه و سقوط و به حاشیه رانده شدن برخی دیگر بوده است. بنابراین می توان چنین عنوان کرد که به خیابان آمدن کودکان ناشی از الگوی انطباق و سازگاری خانواده های محروم و به حاشیه رانده شده از فرآیند ثروت، ‌قدرت و منزلت در یک نظم اجتماعی نابرابر است (حسینی، 1384: 157و 158). اما به طور کلی در بررسی علل به خیابان آمدن کودکان و کار آن ها می توان به عوامل مهم و متعددی اشاره کرد. در بُعد خرد عواملی نظیر: بی سرپرستی یا بد سرپرستی خانواده، سوء رفتار جسمی و جنسی اعضای خانواده، وابستگی والدین به مواد مخدر و مشکلات اخلاقی والدین، عدم به کارگیری راه کارهای تربیتی صحیح، ‌تبعیض شدید بین فرزندان، ‌کمبود محبت، تنبیهات شدید فیزیکی، ناباوری کودک نسبت به ازدواج مجدد والدین، تحقیر شدن کودک، ناامن شدن فضای خانواده برای کودک، ناتوانی و امکانات کم والدین در تأمین مایحتاج خانواده و در بُعد کلان، ‌مهاجرت از روستاها به شهرها، وجود نابرابری و عدم عدالت اجتماعی در سطح کلان جامعه، گسترش فقر و افزایش هزینه های زندگی، بیکاری، ازدحام مناطق مسکونی‌، کمبود امکانات و مراکز تفریحی برای کودکان به منظور گذراندن اوقات فراغت، جاذبه گروه هم سالان، ‌وجود خرده فرهنگ خاص مناطق زاغه نشین، تفاوت شدید طبقاتی، رکود اقتصادی، افزایش بی رویه جمعیت، ‌ویرانیهای ناشی از دوران جنگ بر پیکره سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه، شکاف و عدم درون فهمی بین کودک و والدین، ‌نفوذ رسانه های صوتی و تصویری و حتی گیرنده های ماهواره به دور افتاده ترین روستاها، افزایش بی رویه مشاغل کاذب، ‌اقدام دیرهنگام برای ساماندهی کودکان خیابانی و کار‌، کمبود مشارکت مردمی، کمبود مشارکت دولت در این امر و مواردی از این دست همگی از عوامل مؤثر بر گسترش پدیده کودکان خیابانی و کار است. به طور کلی، بی سازمانی اجتماعی در سطح کلان، عامل اصلی پدیده کودکان خیابانی به شمار می رود و زمانی در جامعه رخ می دهد که نارسایی و شکست در پایگاه ها و نقش هایی که به هم مربوط می شوند به وقوع بپیوندد و اهداف جمعی و فردی کم تر محقق شود. عواملی هم که در ایجاد بی سازمانی اجتماعی دخالت دارند، تقریباً در تمامی جوامع مشابه هستند. در برخی از فرهنگ ها و سنت های بومی نیز اعتقادی وجود دارد که نوجوان برای آشنایی با سرد و گرم روزگار یا حتی مهارت باید هر چه سریع تر حتی در طول مدت تحصیل، کار کند. به نظر آن ها کار مهم ترین شیوه آموزش مسائل زندگی و شناخت اطراف آن است. یکی دیگر از دلائل عمده وجود کودکان خیابانی و کودکان کار در ایران، وجود مهاجران افغانی و پاکستانی است. بر اساس تحقیقات انجام شده، ‌تعداد قابل توجهی از این کودکان، مادران ایرانی و پدران افغانی دارند. بیش تر این خانواده ها به دلیل فقر مالی و نابسامانی های اجتماعی از قبیل: بحران هویت و حاشیه نشینی، یا فرزندان خود را با اراده و آگاهی به خیابان ها برای کسب معاش می فرستند و یا به دلیل نابسامانی های موجود در خانواده، کودکان خانه را ترک کرده و زندگی در خیابان را ترجیح می دهند (میری آشتیانی، 1383: 42). از طرفی دیگر، عدم توجه به علل زمینه ای پیدایش این پدیده، توقف در فعالیت های جمع آوری این کودکان، پس از ترخیص از این مراکز از جمله عوامل مؤثر دیگر در رشد پدیده کودکان خیابانی و کودکان کار است (وامقی، 1384: 175).

آثار و پی آمد ها:

گسترش پدیده کودکان خیابانی عواقب و پی آمدهای بسیار خطرناکی در پی دارد و آسیبهایی را به شخص و اجتماع وارد می کند. یکی از آسیب هایی که به کودکان خیابانی و کودکان کار وارد می شود؛ سوء استفاده جنسی از آنان است. این پی آمد، احتمال آلودگی این کودکان را به ویروس ایدز و بیماری های مقاربتی افزایش می دهد. هم چنین آموزش کودکان و به کارگیری آنان برای حمل و توزیع مواد مخدر، مشروبات الکلی و وسایل غیر قانونی دیگر، آموزش و به کارگیری آن ها برای تکدی گری، سرقت، ‌جیب بری، کیف زنی، ‌خفت گیری، ‌سرقت از منازل و فروشگاه ها، کودک ربایی و انواع دیگر انحرافات اجتماعی، فروش آن ها برای تجارت اعضای بدن به ویژه کلیه، آموزش و به کارگیری در اماکن فساد برای سوء استفاده جنسی، به کارگیری در مشاغل و خدمات پست، ‌دست فروشی، ‌معرکه گیری و جارچی گری همگی از پی آمدها و آسیب های رشد و گسترش کودکان خیابانی است. از طرفی، این کودکان به دلیل خشونت های متنوع و متعددی که از سوی اجتماع به آن ها وارد می شود روحیه لطیف خود را از دست داده و بسیاری از آن ها دچار اختلالات روانی و اضطراب و افسردگی، بدبینی و ترس می شوند (میری آشتیانی، 1383: 43و 44). علاوه بر این موارد، کودکانی که در خردسالی تن به کار می دهند، از آموزش مسائل اساسی زندگی بازمانده، شادابی و توان خود را از دست می دهند و دیدی منفی نسبت به کار و اشتغال پیدا می کنند (قائمی، 1381: 209).

نگاهی به برخی آمارها و تحقیقات انجام شده:

* بر اساس برآورد دفتر بین المللی کار (BIT) از میان 5 کودکی که در جهان به کار گماشته می شوند، 4 نفر از آن ها به کشورهای جهان سوم تعلق داشته اند و تعداد 97 درصد از کارگران یدی از میان این کودکان بوده اند. اکثر این کودکان از سوء تغذیه و بی سوادی رنج می برده اند. در هندوستان 25 درصد کودکان بین سنین 6 تا 9 سالگی و نزدیک به 50 درصد بین 10 تا 12 سالگی به کار گماشته می شوند. بر اساس آمار سازمان حمایت از کودکان (یونیسف) نیز تعداد 250 میلیون کودک در سنین 5 تا 14 سالگی در سراسر جهان مورد استثمار قرار می گیرند. وادار کردن کودکان به انجام منظم و برنامه دار کارهای جسمی، قطع نظر از ایجاد اختلال در امر تحصیل، موجب بر هم خوردن تعادل روحی و جسمی آنان می شود. طبق اعلام (BIT) متوسط اختلاف قد بین کودکانی که قبل از 14 سالگی به کار گمارده شده اند با آن دسته از نوجوانانی که بعد از 18 سالگی مشغول به کار شده اند، 4 سانتی متر می باشد (نجفی توانا، 1385: 135).
* بنا بر اعلام سازمان وحدت آفریقا، (1992)، در این کشور 16 میلیون کودک خیابانی وجود دارد. برخی گزارش ها نیز حاکی از آن است که در مکزیکوسیتی بین 20 هزار تا 25 هزار کودک خیابانی وجود دارد که 90 درصد آن ها قربانی نوعی بهره کشی جنسی می شوند (دفتر امور بین الملل سازمان ملی جوانان، 1382، 220و 236). کشور تایلند نیز دارای 4 میلیون و 600 هزار کودک کار است که در زمینه های مختلف برای حمایت از این کودکان از دولت های خارجی درخواست کمک کرده است (مسکنی، 1383: 6).
* طبق برآوردهای رسمی سازمان بین المللی کار (ILO) در سال 2000 نزدیک به 264 میلیون کودک در سطح جهان مشغول به کار بوده اند که از این میان بیش از 67 درصد آن ها به کارهای خطرناک و بدترین نوع کار اشتغال داشته اند.
* یونیسف(2006) اعلام کرد که 5/7 میلیون کودک در جهان به کار اجباری مشغول هستند (غفاری فارسانی، 1387: 249و 237).
* بنا بر آمار یونسکو، در کل جهان بیش از 100 میلیون کودک خیابانی وجود دارد که سهم ایران از این تعداد، حدود 400 هزار نفر است.
* در فاصله تیر ماه 1383 تا مرداد 1384، ‌مددکاران اجتماعی شهرداری تهران موفق به شناسایی وجمع آوری 14 هزار و 205 کودک بی سرپرست و بد سرپرست از سطح خیابان های شهر تهران شده اند و در روزهای پایانی سال 1385 نیز بیش از 13 هزار کودک خیابانی از طرف شهرداری تهران جمع آوری و ساماندهی شده اند که البته این آمار نشان دهنده کل جمعیت کودکان خیابانی نیست (رضیئی، 1386: 52).
* آمارهای رسمی در مورد کار کودکان حاکی از آن است که در سال 1384، ‌تعداد 308 هزار کودک 10 تا 14 ساله در کشور کار ثابت داشته و 730 هزار نفر نیز کارگر فصلی بوده اند (واحد پژوهش انجمن حمایت از حقوق کودکان، 1386: 24).
* تا سال 1384 حدود 6 هزار و 76 کودک خیابانی در 35 مرکز تحت پوشش سازمان بهزیستی پذیرش شده اند و بیش تر این کودکان نیز تهرانی بوده اند. شهرهای زیارتی و مرزی مثل خراسان رضوی نیز معمولاً تعداد کودکان خیابانی بیش تری دارند (رستم زاده، 1385: 31).
* در یک پژوهش که به منظور بررسی فراوانی سوء استفاده جنسی و افسردگی کودکان خیابانی در جنوب شهر تهران صورت گرفت یافته ها نشان داد که 86/7 درصد از دختران و 48/2 درصد پسران افسرده می باشند. ارتباط افسردگی با سابقه زندان رفتن پدر، ‌بیکاری پدر و منبع تأمین درآمد خانواده، غیر از پدر معنادار بود. یافته های دیگر پژوهش هم چنین نشان داد که 29 درصد از کودکان مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند و فرد سوءاستفاده کننده در 55/5 درصد موارد غریبه بوده است (احمد خانی ها و همکاران، 1381: 14).
* برخی تحقیقات نشان داده است که نوجوانانی که بیش از 20 ساعت در هفته کار می کنند. بیشتر در معرض خطر سوء مصرف واد قرار دارند (مددی و نوغانی، 1384: 26).
* نتایج یک تحقیق (1382) نشان می دهد که 15 درصد کودکان خیابانی دختر و 85 درصد آن ها پسر هستند. 21 درصد از این کودکان از راه گدایی کسب درآمد می کنند و ساعت کار 35 درصد آنها در روز بین 6 تا 10 ساعت می باشد (شکاری، 1383: 36).
* یافته های یک مطالعه (1382) بر روی کودکان خیابانی 5 مرکز استانی تهران، مشهد، ‌اهواز، شیراز و رشت حاکی از آن بود که عواملی چون: نارسایی نهادهای اجتماعی کننده مثل خانواده و مدرسه، فقر اقتصادی خانواده های کودکان خیابانی و ناتوانی آن ها در انطباق با شیوه های زندگی شهرهای بزرگ، آلودگی و آسیب زا بودن محله های حاشیه شهری، فقدان نظارت کافی از سوی سازمان های مسئول و الگوهای نادرست کنش متقابل بین شهروندان و کودک در گسترش این پدیده نقش مؤثر دارند (حسینی، 1384: 155).
* نتایج یک پژوهش صورت گرفته بر روی نمونه ای از کودکان خیابانی نشان می دهد که 21 درصد از این کودکان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند. از میان سوء استفاده کنندگان نیز 55 درصد غریبه بوده و بقیه از دوستان، ‌نزدیکان و یا حتی فامیل فرد قربانی بوده اند. هم چنین درصد بالایی از این کودکان به افسردگی مبتلا بوده اند؛ که این افسردگی با سابقه زندانی شدن و بیکاری پدر و میزان درآمد ارتباط معناداری را نشان می دهد (رضیئی، 1386: 51).

مهم ترین اقدامات و راه کارهای پیشگیرانه و درمانی:

از آن جایی که گسترش پدیده کودکان خیابانی و کار احتمال گسترش انحرافات و آسیب های اجتماعی، فساد و بیماری های مقاربتی را افزایش می دهد و چهره شهرها، به خصوص شهرهای بزرگ را نامناسب می کند، باید درصدد به کارگیری استراتژی های مؤثر و کارآمد در این زمینه بود (میری آشتیانی، 1383: 44). شناخت خانواده های بی بضاعت و کم درآمد و تأمین بودجه آن ها توسط سازمان ها و نهادهای مربوط (رضیئی، 1386: 52)، قانون گذاری، آموزش تحصیلی رایگان و اجباری، آگاه سازی افکار عمومی از طریق رسانه های گروهی (روزنامه اعتماد، 1387)، تدوین برنامه های معطوف به کاهش علل موجد این پدیده، ارزیابی برنامه های موجود و ارتقای آن ها (وامقی، 1384: 175)، تفکیک کودکان کار از کودکان خیابانی، منعکس کردن آمارهای مربوط، آموزش مأمورانی که با کودکان خیابانی در ارتباط هستند، ‌توزیع عادلانه ثروت و تلاش مسئولان کشور برای تعدیل شکاف طبقاتی میان اقشار مختلف جامعه، آموزش والدین در خصوص نوع رفتار با کودکان و نوجوانان، جلوگیری از کثرت جمعیت و مهاجرت اقشار مختلف به شهرها، ‌اقدام برای صدور شناسنامه برای این کودکان و ارائه خدماتی از قبیل: اهدای غذا و لباس توسط نهادهای دینی، دولتی و خصوصی و امکان سکونت از طریق ایجاد مراکز سیار موقت به عنوان سرپناه، آموزش مهارت های لازم برای زندگی در اجتماع، به کارگیری استراتژی های تأمین درآمد متمرکز، ارائه آموزش های حرفه ای و مهارت های شغلی خاص، ‌ایجاد فرصت ها، ‌اجرای برنامه های تفریحی از راه بازی های کنترل شده به منظور بازپروری، ارائه خدمات مددکاری در محل حضور کودکان خیابانی در خیابان ها، توجه به سطح بندی مددکاران هم چون مددکاران خیابانی به منظور شناسایی کودکان، مددکاران ناحیه ای برای برقراری رابطه با خانواده و مددکاران اجتماعی برای حساس کردن جامعه با بحث کودکان خیابانی، ‌تفکیک کودکان پسر و دختر، استفاده از مکانیسم های خاص با رویکرد جنسیتی به منظور پیشگیری یا کنترل آن ها، گسترش سیستم تأمین اجتماعی، ایجاد و گسترش مراکز شبه خانواده برای کودکان خیابانی فاقد خانواده و سپردن آن ها به خانواده های فاقد فرزند، ایجاد مرکز تحقیقاتی به منظور جمع آوری اطلاعات و ارائه آمار دقیق درباره این کودکان و حقوق اساسی آنان به منظور دستیابی به شناخت علل و عوامل مؤثر بر شیوع این پدیده، توسعه و تجهیز منابع انسانی برای کار با کودکان و نوجوانان خیابانی در مؤسسات دولتی وغیر دولتی، تجهیز و فعال کردن نهادها در سطوح شهرداری ها، ‌دولت و سازمان های غیر دولتی برای احقاق حقوق کودکان و نوجوانان و استفاده از تجربیات کشورهای موفق در زمینه بازپروری و کنترل کودکان خیابانی (میری آشتیانی، 1383: 44و 45)، فراهم کردن امکان تحصیل کودکان خیابانی در کنار کودکان غنی در یک مدرسه، مشارکت دادن کودکان در تصمیم گیری های مربوط به خود، آموزش فعالیت های مدنی هم چون پس انداز کردن و امور بانکی به این کودکان، رشد برنامه های کنترل اجتماعی و آموزش های منجر به رشد کنترل درونی، ‌درگیر کردن نوجوانان و جوانان طبقات بالای اجتماع در امر حمایت از کودکان خیابانی و کار (حسینی، 1384: 172)، حساس شدن مسئولان امور اجتماعی استان ها و تشکل های مردمی به روند رشد این پدیده، ایجاد مراکز ساماندهی و حمایت و هدایت کودکان خیابانی در مراکز استان ها و شهرهای بزرگ کشور، برخورد جدی نیروی انتظامی و دستگاه قضایی با گروه های فاسد، سود جو و بزهکار و تشدید مجازات آنان، ‌ایجاد شغل و درآمد مشروع برای یکی از اعضای خانواده های در معرض آسیب، ایجاد مراکز مراقبت و حمایت پس از خروج برای کودکان بزهکار پس از تحمل دوران کیفر، بازتوانی دستگاه های حمایتی، ایجاد نظام مددکاری در مدارس ابتدایی، ایجاد نظام پرورشی پیش دبستانی رایگان برای محرومان، ایجاد و تقویت نظام مشاوره در دوران راهنمایی و دبیرستان، تغذیه کودکان در مناطق محروم، ‌تشدید خدمات اجتماعی، رفاهی، بهداشتی، درمانی و حمایت از خانواده زندانیان، تقویت نظام مددکاری اجتماعی و ایجاد مراکز مصالحه قبل از دادگاه برای کودکان و نوجوانان بزهکار، ایجاد خانه های محل و استقرار گروه های خیریه محلی و مشاوران با هدف ارائه خدمات حمایتی ومشاوره، ایجاد پناهگاه در مراکز تجمع و پاتوق این گونه کودکان، بازگرداندن سریع کودکان خیابانی به بستر خانواده و حمایت بلند مدت از آنان، معاضدت حقوقی نسبت به کودک مورد خشونت واقع شده، ‌ایجاد آموزشگاه های فنی و حرفه ای در مناطق آسیب پذیر، ‌پرورش کودکان در دوره های پیش دبستانی برای قبول سختی ها و مشکلات و آگاه ساختن آن ها با واقعیت های تلخ و شیرین زندگی و ایجاد ارتباط منطقی والدین با کودکان از جمله استراتژی های مؤثر در کاهش پدیده کودکان خیابانی و کار می باشد (انجمن جامعه شناسی ایران، 1383: 212-214).
منبع مقاله: کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.