جان دیوئی
دیوئی( 1859- 1952) در دانشگاه های میشگان، شیکاگو، کلمبیا فلسفه درس می داد و در روان شناسی و علوم آموزشی نیز دست داشت؛ برخی او را پدر آموزش و پرورش پیش روخوانده اند. از آثار عمده ی او فلسفه و تمدن(1) ، فرد گرایی
نویسنده: دکتر حسین بشیریه
دیوئی( 1859- 1952) در دانشگاه های میشگان، شیکاگو، کلمبیا فلسفه درس می داد و در روان شناسی و علوم آموزشی نیز دست داشت؛ برخی او را پدر آموزش و پرورش پیش روخوانده اند. از آثار عمده ی او فلسفه و تمدن(1) ، فرد گرایی قدیم و جدید(2) ، جامعه و مسائل آن(3) قابل ذکر است. (4) وی از بنیان گذاران مکتب عمل گرایی بود؛ ولی برخلاف جیمز، اعتقاد داشت که انسان همواره اسیر توحش طبع خود نیست، بلکه می تواند با بهره گیری از خرد و تجربه دشواری ها را آسان سازد. به نظر دیوئی فلسفه هدفی عملی دارد و باید همچون ابزاری برای رشد و توسعه توانایی های انسان و جامعه به کار گرفته شود؛ از این رو مکتب فلسفی او را ابزارگرایی(5) نیز خوانده اند. به نظر او حتی مقولات کلی و انتزاعی ذهن به موجب ضرورت های زیستی پیدا شده است، و وظیفه ای در زندگی تجربی ما ایفا می کند. اندیشه و شناخت آدمی به طور کلی محصول واکنش ذهن به محیط خارجی است. به عبارت دیگر شناخت خود تجربه است؛ و نظر حاصل عمل است. علم و فلسفه باید تمدن و فرهنگ انسان را پیش ببرند وگرنه بی ربط و بیهوده اند.
از نظر فلسفه ی سیاسی، جان دیوئی شرطی اصلی تحقق دموکراسی را رعایت برابری همه ی افراد می دانست. وی بر خلاف جیمز جایگاه خاصی برای نوابغ قایل نبود، بلکه معتقد بود همه ی مردم کم و بیش از هوش و خرد بهره مندند؛ از این رو هیچ فرد یا گروهی تافته ی جدا بافته به شمار نمی رود که بتواند بدون رضایت دیگران بر آنان حکومت کند. به نظر دیوئی دموکراسی ازنظر سیاسی و اجتماعی نقش و ارزشی آموزش دارد. بحث و گفت و گوی عمومی اذهان را پرورش می دهد و آماده ی زندگی جمعی می سازد. دموکراسی برای آن که از آرمان های خود دور نشود باید همواره بازبینی و از نو سازمان داده شود. به نظر او رشد جامعه ی صنعتی نو به بنیاد دموکراسی آسیب های اساسی وارد می کند؛ زیرا صنایع بزرگ و خصلت های انحصارگرا، تمرکز گرا و بوروکراتیک چنین جامعه ای به آزادی و استقلال و قوه ی ابتکار فرد گزند می رساند؛ و او را به مهره ای ساده در دستگاهی بزرگ تبدیل می کند. درحقیقت، در چنین جامعه ای آرمان های اصلی لیبرالیسم مسخ می شود. بنابراین بازسازی دموکراسی وظیفه ای همیشگی و عمومی است. اگر قرار است لیبرالیسم و دموکراسی به آرمان های خود وفادار بمانند، باید انسان را از سرگشتگی و تنهایی و اضطراب و ناامنی ای که جامعه ی صنعتی نو به همراه می آورد رهایی بخشند. از همین رو به نظر دیوئی ، با توجه به مقتضیات جامعه ی نو، باید برخلاف لیبرالیسم کلاسیک امنیت اجتماعی و برابری اقتصادی افراد را بر آزادی آنان اولویت بدهیم. دیوئی نیز مانند برخی از اندیشمندان لیبرال- دموکرات آزادی مثبت را از آزادی منفی تمیز می دهد؛ و آزادی مثبت را برتر می شمارد. معنای آزادی منفی این است که فرد بتواند آنچه را می خواهد انجام دهد یابه عبارت دیگر، از هر تعرضی مصون باشد. اما آزادی مثبت وقتی تحقق می یابد که فرد بتواند توانایی های بالقوه ی خود را توسعه و کمال بخشد. آزادی بیان را باید آزادی مثبت به شمارمی آورد، زیرا بدون آن انسان نمی تواند ذهن خود را پرورش دهد.
دموکراسی مطلوب جان دیوئی با دولت لیبرال قرن نوزدم تفاوت های آشکار دارد و مستلزم نوعی مهندسی اجتماعی(6) ، یعنی برنامه ریزی مستمر به نفع عموم ، است. دیوئی بر آن بود که اقتصاد بازار آزاد با دموکراسی متناسب نیست و با شکست مواجه شده است. از همین رو هدایت و برنامه ریزی اقتصادی برای پاسداری از دموکراسی ضرورت پیدا کرده است. به نظر اوکمونیسم و فاشیسم مدعی هدایت و برنامه ریزی اند، لیکن این کار آنان بر سنت های فکری مرده و پوسیده متکی است؛ و به هر روی جامعه ی برنامه ریزی شده با جامعه ی دایماً درحال برنامه ریزی فرق بسیار دارد. دموکراسی نیازمند جامعه ای است که پیوسته درحال برنامه ریزی باشد؛ و تحقق چنین جامعه ای امکان بحث و گفت و گوی آزاد و دایمی برای یافتن راه حل مشکلات در هر برهه ی تاریخی است. در چنین جامعه ای همه ی نظریات باید پیوسته درمعرض آزمون و نقد و نفی و ابطال قرارگیرد. تا امکان نوسازی دموکراسی همواره فراهم باشد، به نظر دیوئی دموکراسی بیش از هر نظام سیاسی دیگر با برنامه ریزی مداوم تناسب دارد؛ زیرا دردموکراسی اساس تصمیم گیری سیاسی نه هوا و هوس و نه جزمیات و سنن فکری منسوخ، بلکه آزمون و تجربه ی و تفحص دایمی است. میان علم و دموکراسی رابطه ای تنگاتنگ وجود دارد؛ به این معنی که شیوه ی مطلوب در دموکراسی آزمایش اندیشه ها و عقاید است؛ و این همان روش علم است. به نظر دیوئی « علم یگانه منبع و ضامن آینده ای دلخواه و شادمانه است. » با رشد روش علمی، انسان می تواند از سقوط تمدن حاضر، همانند تمدن های پیشین، جلوگیری کند. علم و اندیشه ابزاری است که با آن جهان را تغییر می دهیم و بر وفق مراد خود می سازیم. با توجه به رابطه ی نزدیکی که به نظر دیوئی میان علم و دموکراسی وجود دارد، « درمان دردهای دموکراسی را نیز باید دردموکراسی بیش تر جست. »
پی نوشت ها :
1. Philosophy and Civilzation.
2. Individualism Old New.
3. The Public and is Problems.
4. از جمله آثاری که از وی به فارسی ترجمه شده است بدین شرح است : بنیاد نو در فلسفه، ترجمه ی صالح ابوسعیدی ، ( اقبال ، 1337) ؛ تجربه و آموزش و پرورش، ترجمه ی اکبر میر حسینی، ( تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1369) ؛ مدرسه و اجتماع، ترجمه ی مشفق همدانی، ( تهران، صفی علیشاه، 1327) .
5. instrumentalism.
6. social engineeing.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}