والتر لیپمن
والتر لیپمن(1) (1974- 1889) از فلاسفه و متفکران لیبرالی بود که تحت تأثیر تحولات تاریخی قرن بیستم ، به ویژه تجربه ی دو جنگ جهانی و بحران رکود اقتصادی و سیاست جدید روزولت، دچار تحول فکری شد؛ و از فرد گرایی
والتر لیپمن(1) (1974- 1889) از فلاسفه و متفکران لیبرالی بود که تحت تأثیر تحولات تاریخی قرن بیستم ، به ویژه تجربه ی دو جنگ جهانی و بحران رکود اقتصادی و سیاست جدید روزولت، دچار تحول فکری شد؛ و از فرد گرایی به نوعی جمع گرایی روی آورد؛ و حتی اندیشه ی برنامه ریزی و مدیریت جمعی در قرن بیستم را همپایه ی کشف عقل دریونان باستان می شمرد. با این حال تعارض میان ارزش های عمده ی لیبرال- دموکراسی به ویژه نظم با آزادی و بازار آزاد با عدالت اجتماعی، ذهن او را همواره به خود مشغول کرده بود. وی دموکراسی را نه تنها نوعی سازمان حکومتی بلکه نوعی راه زندگی می دانست. آثار عمده ی او عبارت اند از : مقدمه ای بر سیاست(2) ( 1913) ؛ افکار عمومی(3) ( 1922) ، جامعه ی خوب(4) ( 1937) ؛ گفتارهایی در فلسفه ی عمومی(5) ( 1955) .
لیپمن درمقدمه ای بر سیاست دموکراسی را عالی ترین ابزار تمدن و مهم ترین مانع بر سر راه استقرار استبداد، چه حکومت مستبدان نا آگاه و چه حکومت مستبدان روشن بین و با حسن نیت، می داند. به نظر وی وظیفه ی اصلی دموکراسی آموزش مردم و مطلع ساختن حکام از رأی و نظر آنان است؛ وی همچنین بر آن بود که دولت مدرن تنها با ایجاد رفاه عمومی می تواند آزادی و نظم و قانون را حفظ کند. افکار لیپمن از 1922 به بعد متحول شد؛ و در دو کتاب افکار عمومی و جامعه ی خوب استدلال کرد که دموکراسی تنها برای جوامع کوچک مفید است و در جوامع مدرن و پیچیده ی امروز آگاهی مردم برای اداره ی امور کافی نیست. در دموکراسی های امروز فرود مقهور مردم فریبان می شود و آگاهی جمعی خصلتی تصنعی پیدا می کند. بنابراین دموکراسی عملاً چیزی جز حاکمیت بی اثر مردم نیست. جامعه ی مطلوب آن نیست که تحت حاکمیت مردم بی کفایت باشد. پس همان بهتر که نقش مردم در دموکراسی به ابزار حمایت و رضایت از سیاست ها یا مخالفت با آن ها محدود باشد و حکومت در دست شایستگان قرار گیرد. بدین سان لیپمن ازحکومت اشرف فکری به شیوه ی افلاطونی دفاع می کرد. حکومت باید در دست گروهی برگزیده و آگاه از آرمان های بزرگ بشری باشد. وی همچنین به تعارضات برنامه ریزی اقتصادی با اصول لیبرالیسم وقوف بیشتری یافت؛ و دولت اقتدار طلب را لازمه ی جمع گرایی اقتصادی به شمار آورد؛ همچنین درکتاب گفتارهایی در فلسفه ی عمومی از نظریه ی دموکراسی اکثریتی یا ژاکوبنی، که بر طبق آن عامه ی مردم برای حل مشکلات عمومی صلاحیت دارند و نظر اکثریت ملاک درستی سیاست هاست، انتقاد کرد.
به نظر لیپمن دموکراسی های غربی گروه هایی را به قدرت رسانده اند که به معیارها و ضوابط اخلاقی توجهی ندارند. به گمان وی راه نجات از این وضع تأکید بر استمرار اندیشه ها و سنت فکری مندرج درمنشورها و اعلامیه های حقوق بشر است تا حقوق مردم حفظ و قدرت حکومت محدود شود. مردم گرفتار علایق و منافع گذاری خودند؛ و صلاحیت اظهار نظر درباره ی مسائل کلی، مانند جنگ و صلح، را ندارند. از همین رو نقش مردم باید به تأیید یا رد سیاست هایی محدود باشد که خود مصدر آن نبوده اند. برای حفظ اصول دموکراسی باید قوه ی مجریه ای مستقل و نیرومند و صالح وجود داشته باشد که علایق راستین و عمومی جامعه را دریابد و کارگزار نظر مردم عامی نباشد. به طور کلی لیپمن به صلاحیت فکری عامه خوش بین نبود، لیکن آزادی اندیشه و بیان را بهترین وسیله برای کشف حقیقت می دانست، و به اصول اساسی لیبرالیسم پای بند بود. درعین حال تأکید می کرد که حق بهره برداری از نهادای دموکراسی تنها منحصر به کسانی است که بدان ها ایمان داشته باشند و در نگه داری آن ها بکوشد. وی همچنین بر ضرورت حفظ اصول لیبرالیسم کلاسیک، که در قرن بیستم مورد حمله ی توتالیتاریسم قرار گرفته ، تأکید می کرد: « اولین اصل لیبرالیسم این است که نظام بازار آزاد باید به منزله ی مهم ترین عامل تنظیم تقسیم کار حفظ و تقویت شود. » (6)
پی نوشت ها :
1. Walter Lippmann.
2. A Preface to Politics.
3. Pubilc Opinion.
4. The Good Society.
5. Essays in the Public Philosophy.
6. The Course of American Democratic Thought, p. 307.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}