نویسنده: احمد کریمیان




 

بی تردید، یهودیان از جهات بسیاری با دیگر ملت های جهان متفاوتند.
آنان طی دوران حیات طولانی خویش، همیشه به عنوان یک اقلّیت وابسته و تابع، در حاشیه ی جوامع و در کنار ملت های مختلف جهان زیسته اند.
در میان این ملت ها «خوی یهودی» و «رفتار و منش یهودی» مقوله ای آشنا و شناخته شده به شمار می آمده و در طول تاریخ، تقریباً به یک معنا به کار می رفته است.
این خوی وخیم که تحت تأثیر مستقیم آموزه های توراتی و تلمودی و تلقینات و القائات رجال دینی یهود، شکل گرفته است، مظهر شخصیّت و روحیّات ثابت و تغییر ناپذیری بوده که همواره به صورت های ویژه، ظهور و بروز می یافته و غالباً عکس العمل ها و تحریکاتی را در میان جامعه ی اکثریت، موجب می شده است.
نمونه ی بارز این تحریکات، در سلوک اروپاییان با این قوم، در طی بیش از پانزده قرن(1)، قابل ملاحظه است.
یهودیان به لحاظ باورهای ذهنی و اعتقادات دینی، دچار نوعی «خودشیفتگی» و در تعاملات اجتماعی، به گونه ای برخوردار از روحیّه ی «دوری گزین(2)»، «وابسته(3)» و «اسکیزویید(4)» ارزیابی شده اند.
بدیهی است که این اختلال های شخصیّتی نمی تواند در نحوه ی رفتار و عملکرد آنان نسبت به دیگران بی تأثیر باشد.
روان شناسان تأکید می کنند، کسانی که دچار تضاد شخصیّت بوده و باورهای ذهنی آنان با واقعیت های عینی و خارجی انطباق ندارد، یعنی از یک سوی خود را برتر از دیگران می انگارند، ولی در عمل، با احساس «خود کهتر بینی» به حقارت و ذلّت خویشتن اذعان دارند، از اعتدال و سلامت رفتار و اتخاذ مواضع منطقی و متین در موقعیّت های مختلف برخوردار نیستند.
بر این اساس، یهودیان در طول تاریخ همواره به داشتن هنجار و رفتاری ویژه، شاخص بوده اند. در سراسر دورانی که در موضع ضعف و ناتوانی به سر می بردند، تن به خضوع و ذلّت و تملّق و احیاناً مزدوری می سپردند و در موارد اندکی هم که به طور موقّت اقبال و قدرتی می یافتند، قساوت و رذالت و خشونت را از حد می گذراندند.
زندگی در محیط «گتو» و آوارگی و انزوا و هم چنین آلام و رنج هایی که در طول تاریخ بر قوم یهود تحمیل می شده است، بر شخصیّت فردی و قومی این طایفه، تأثیری ژرف و نیرومند گذارده و عنصر ترس و ذلّت را بخشی از جوهره ی شخصیّت موروثی این قوم قرار داده است.
طی قرون متمادی، یهودیان در برابر فشارها و ستم هایی که از خارج بر آنان وارد می آمده است، همواره سر تسلیم فرود می آورده اند. این تمکین و تسلیم، یا به دلیل روحیّه ی ذلّت پذیری و ابتلا به نوعی اختلال روانی موسوم به «مازوخیسم» (Masochism)(5) صورت می پذیرفته و یا حدّاکثر می کوشیده اند با کوچ کردن و مهاجرت به نقاط دیگر، فشار و رنج کم تری را متحمّل شوند.
هرتزل، مؤسّس صهیونیسم سیاسی، می گفت:
همه چیز مبتنی بر نیروی دافعه ی ماست. نیروی دافعه ی ما چیست؟ تیره بختی یهود(6).
وی در جای دیگری تصریح کرده است:
یهود ستیزان، در آینده ای نزدیک، دوستان ما خواهند بود و کشورهایی که با یهودیان خصومت می ورزند، هم پیمان و متحد ما محسوب خواهند شد!
پیام عبارت هرتزل، روشن است. او به خوبی می دانست که صهیونیسم باید اهرم اقتدار و نفوذ خود را بر مظلومیت قوم یهود متّکی سازد. هر چه این شکنجه ها و آزارها، یهودیان را بیش تر تحت فشار قرار دهد، تحریک احساسات عمومی جهان، برای پذیرش و حمایت از اهداف صهیونیسم، و اخذ غرامت از دولت های «یهود ستیز»، آسان تر خواهد بود.
راستی تاریخ، کدام قوم را در سراسر جهان سراغ دارد که خویشتن را در برابر کسب آزار و شکنجه بفروشد و عزّت و کرامت انسانی خود را در برابرِ گرفتن غرامت، به سودا گذارده باشد؟
اَبا اِبان نیز- در زمانی که وزیر آموزش و پرورش رژیم صهیونیستی بود- در همایشی که در روزهای دوازدهم تا چهاردهم ژوئن 1962/م، از سوی یهودیان آمریکا در شهر قدس برگزار شد، خطاب به آنان گفت:
مایلم که بی پرده با شما سخن بگویم. ما اسرائیلی ها نسبت به ادامه ی زندگی شما (در آمریکا) به عنوان یک اقلیّت، بدبین و نگران هستیم. من یقین دارم که حفظ هویّت یهودی شما، به دلیل نبودِ هیچ گونه فشار و آزاری بر شما، در معرض خطر است(7).
شاعران یهود، در سروده های خویش، از خصلت های روانی قوم خود، با تعبیرهای گوناگون یاد کرده اند. بیالیک در قصیده ی «حقیقتاً این ملت، ملتی است» می گوید:
حقیقتاً این ملت، حقیر و سرشار از خواری و ذلّت است.
تعفّن و آلودگی، همه ی وجودش را پوشانده است؛ از کف پا تا فرق سر؛
زیرا این ملت، در روز میراث و روز رنج با طیب خاطر، کاری نکرد.
سپس می گوید:
حقیقتاً که این ملت، تباه شده و شیفته ی ننگ و ذلّت است.
کارهایش بی اساس و رفتارش غیر شرعی است.
... ملتی که ضربه ی شلّاق او را بیدار نسازد، هرگز قیام نمی کند.
و مادامی که با ظلم و شکنجه، از جای نجنبد، هیچ گاه بر نمی خیزد.
بیالیک، قصیده ی خود را این چنین به پایان می برد:
پژمرده برگی بر شاخسار درختی سیمگون، در میان تاکستانی خشکیده صعود می کند.
آیا قطره ای ژاله می تواند غنچه ی گندیده ای را حیات بخشد؟
حتّی اگر در شیپور هم دمیده شود و پرچم افراشته گردد؛
آیا مرده زنده می شود؟ آیا مرده تکان می خورد؟
این سایه ی سیاه و سنگین یأس و نومیدی که بر اشعار حاییم بیالیک دامن گسترده است، چیزی جز بازتاب شخصیّت منفی و رضا و تسلیم ذلّت بار هم کیشان او در برابر فشارهای وارده نیست.
او با این اشعار کوشیده است با ترسیم و نقد ویژگی های قومی یهودیان، احساسات آنان را تحریک کرده و به اتخاذ شیوه های برتر زندگی و اتّصاف به ارزش های اخلاقی، ترغیب سازد.
شاعر یهودی دیگری، به نام شاؤول چرنیکوفسکی در قصیده ای با عنوان «من ایمان دارم»، نکبت و تیره بختی یهودیان را مورد انتقاد قرار داده و تأکید می کند که انسان گرسنه امّا آزاد، بسی برتر از انسان سیری است که در قید ذلّت می باشد:
آدمی از گرسنگی نمی میرد.
آزادگی انسان، ارزشمندتر از لقمه نانی است که با ذلّت به چنگ آورد(8).
آن چه در بالا اشاره شد تنها یک بُعد از ابعاد شخصیّت یهود را نسان می دهد.
امّا نیم رخ دیگر چهره ی این قوم، در رفتار قهرآمیز، درندگی، قساوت و خشونتی است که در مقام اقتدار و سلطه نسبت به زیردستان خود، اعمال می کنند.
بسیاری از بخش های اسفار عهد قدیم، حاکی از کشتار، قساوت و بی رحمی یهودیان نسبت به مردمانی است که مغلوب آنان شده اند و حتّی در برخی موارد آشکارا تأکید می کند که این رفتارهای خشونت آمیز، ناشی از شریعت الهی بوده و خداوند به قوم برگزیده ی خود فرمان داده است که همه ی ساکنان سرزمین گشوده شده را از دم تیغ بگذرانند.
تورات در سِفر استر، طی چند صفحه، به عنوان بخش زرّینی از تاریخ اقتدار یهود، به خوبی توضیح می دهد که چگونه یهودیان از راه نفوذ یک دختر زیبای یهودی به نام استر در دربار خشایار، شاه هخامنشی، کشتار عظیمی بر ضدّ مخالفان خود به راه انداخته و با خشونت تمام، بیش از 75 هزار نفر از آنان را قتل عام کرده اند.
آن چه استر بر ضدّ مخالفان یهود صورت داد، یک اتّفاق بی نظیر نیست؛ بلکه در تاریخ نمونه های فراوان دارد. چنان که نرون (Neron) امپراتور روم (54-68م.) بنا به تحریکات معشوقه ی یهودی اش، به نام پوپائه آسابینا (Poppaea Sabina) نسبت به مسیحیان رفتاری وحشیانه یافت و به شکنجه و آزار آنان پرداخت(9).
تورات در سِفر تثنیه، به بنی اسرائیل چنین فرمان می دهد:
در شهرهای داخل مرزهای سرزمین موعود، هیچ کس را نباید زنده بگذارید. هر موجود زنده ای را از بین ببرید(10).
در این مورد، نگاهی گذرا به جمله هایی از سفر یوشع، خالی از بهره نیست.
... قوم اسرائیل از هر سو به داخل شهر (اریحا) هجوم بردند و آن را تصرّف کردند. هر چه که در شهر بود از بین بردند؛ زن و مرد، پیر و جوان، گاو و گوسفند و الاغ، همه را از دم شمشیر گذراندند(11).
در همان روز یوشع به شهر مقیده حمله کرده، آن را گرفت و پادشاه و تمام اهالی آن جا را کشت، به طوری که هیچ کدام از ساکنان آن جا نتوانستند جان سالم به در ببرند. بعد از آن، یوشع و افرادش به لبنه حمله کردند... و آن ها تمام ساکنان آن را مانند اهالی شهر اریحا از دم شمشیر گذراندند.
بعد از آن به شهر لاخیش حمله بردند... تمام اهالی شهر را مثل اهالی لبنه از دم شمشیر گذراندند.
هنگامی که اسرائیلی ها(12) به لاخیش حمله کردند، هِورام پادشاه جازر با لشکر خود سر رسید تا به مردمان شهر لاخیش کمک نماید؛ امّا یوشع، او و تمام افرادش را شکست داد و کسی از آن ها را زنده نگذاشت. یوشع و افرادش در همان روز به شهر عجلون نیز حمله بردند و تمام ساکنان آن جا را مانند اهالی لاخیش هلاک نمودند. بعد از عجلون به شهر حبرون حمله کردند و آن را با تمام آبادی های اطرافش گرفتند و پادشاه و همه ی ساکنانش را کشتند، به طوری که یک نفر هم زنده باقی نماند. سپس از آن جا به شهر دبیر بازگشتند و آن را با تمام دهکده های اطرافش گرفتند و پادشاه و همه ی مردمش را مانند اهالی لبنه قتل عام نمودند.
به این ترتیب ... قوم اسرائیل چنان که خداوند دستور داده بود، تمام ساکنان آن سرزمین را هلاک نمودند از قادش برنیع تا غزّه، و از جوشن تا جبعون، همه را قتل عام کردند.(13)
امّا جنایات هولناکی که در فلسطین اشغالی، از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی تاکنون نسبت به ساکنان بومی و بی پناه این سرزمین صورت گرفته و هر روز با شیوه های جدیدتر و ابعاد گسترده تر در حال وقوع است، خود، داستان دردناک و اندوه بار دیگری است.

پی نوشت ها :

1. یعنی دست کم از سده‌ی چهارم میلادی با اعلان رسمیت آیین مسیح در امپراتوری روم، از سوی کنستانتین اول تا سده‌ی هجدهم میلادی.
2. Avoidant personality disorder (اختلال شخصیتی روی‌گردانی از مردم).
3. Dependent Personality disorder (اجازه دادن به دیگران برای تصمیم‌گیری‌های مهم).
4. Schizoid Personality disorder (نارسایی در استعداد برقرار کردن روابط اجتماعی). این اصطلاحات در کتاب ‌های روان ‌شناسی مورد بحث واقع شده‌اند؛ از جمله: ر.ک: دیوید ال- روز نهان و مارتین ای.پی. سلیگمن، روانشناسی نابهنجاری، ترجمه‌ی یحیی سید محمدی، ج 2.
5. به مفهوم عام، نوعی اختلال روانی است که به موجب آن، شخص، خواهان اذیت و آزار و اهانت دیگران نسبت به خویشتن است.
6. انجلینا الحلو، عوامل تکوین اسرائیل السیاسیه و العسگریه و الاقتصادیه؛ ص 10.
7. مصطفی عبدالعزیر، الاقلیه الیهودیه فی الولایات المتحده الامیریکیه، ص 96.
8. ر.ک: سناء عبداللطیف حسین صبری، الجیتو الیهودی، ص 358-360.
9. دیوید دیوک، الصحوه، النفوذ الیهودی فی الولایات المتحده الامریکیه، تعریبِ ابراهیم یحیی الشهابی، ص 122.
10. تورات، سفر تثینه، فصل 20، جمله‌ی 16.
11. سفر یوشع، فصل 6، جمله‌های 20-21.
12. چنانکه ملاحظه می‌شود، در ترجمه و بازنویسی تازه‌ای که از تورات به عمل آمده است، تعبیر یهودی را به اسرائیلی برگردانده ‌اند تا نوعی ارتباط قوی و تاریخی میان اسرائیل امروز با یهودیان باستان، به نظر آید.
13. تورات، سفر یوشع، فصل 10، جمله‌های 28-41.

منبع :کریمیان، احمد، (1384)، یهود و صهیونیسم: تحلیل عناصر قومی، تاریخی و دینی یک فاجعه، قم: مؤسسة بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّة قم)، چاپ دوم.