مشارکت سیاسی زنان در صدر اسلام
مقدمه
ظهور دین اسلام و دعوت آشکار رسول اکرم (ص) از قبیله و عشیره خویش و پس از آن از سایر مشرکان و ساکنان شبه جزیره عربستان، قدرتمندان و صاحبان زر و زور را وحشت زده ساخت. و توسعه دین الهی در میان مردم، موجب آن می شد که قدرت از کفشان ربوده شده و مردم به آنان توجه نداشته باشند. از آنجا که طرفداران دین رو به افزایش بودند لذا دعوت دینی و یکتاپرستی از نظر آنان صبغه سیاسی بخود گرفت، و مهاجرت به یثرب و شهرت مدینة النبی این ترس و وحشت را افزایش بخشید و الحاق هر دسته و جمعی به این آئین جدید و پیمان بستن و بیعت کردن با رسول خدا (ص)، حرکتی سیاسی تلقی شد. زیرا تعداد ایمان آورده ها آنچنان بود که مسلمانان صاحب قدرتی شوند و سایر قدرت ها و حکومت ها را تحت الشعاع خود قرار داده و سبب متلاشی شدن آنها گردند.در این مقاله، گزارش حرکت های سیاسی زنان را با بیعت کردن ایشان آغاز می کنیم و در مطالعه تاریخ و سیر زندگانی مسلمانان صدر اسلام می بینیم که زن مسلمان و پیرو رسول الله (ص) زمانی با عهد بستن با رهبر جامعه، مشارکت سیاسی دارد؛ با سیاست و روش خلیفه غاصب بیعت نمی کند و در روزگاری از حربه گریه کردن، علیه سیاست غلط حکام و سلطه گران استفاده می کند؛ گاه در برابر سیاست ظالمانه، زبان به اعتراض می گشاید و از گفتن حق و یادآوری کلام رسول خدا (ص) اِبا ندارد؛ روزگاری با نصیحت، متخلف موضع سیاسی خویش را مشخص می کند و بالاخره زمانی در دربار خلیفه، ظلم او را آشکارا برملا می کند.
این مقاله سعی کرده است تا حرکت ها و مشارکت های سیاسی بانوان صدر اسلام را مورد بررسی قرار دهد و در عرصه های دیگر حضور زنان از قبیل مورد مشورت قرار گرفتن ها، حضور در جنگ ها و... وارد نشود، گرچه در بسیاری از این جایگاه ها، سبب اصلی خط فکری و مشی سیاسی بوده است. حال بیان تفصیلی این موارد می پردازیم.
حرکت های سیاسی زنان تازه مسلمان
زنان تازه مسلمان به دنبال پذیرش دین خدا، خود را تحول یافته دیدند و در راه محکم کردن ایمان خویش قدم های مؤثری برداشتند. نمونه هایی از عملکرد ایشان به قرار زیر است:1- بیعت با رهبر مسلمانان
اولین نمونه مشارکت سیاسی زنان تازه مسلمان در سال های دوازدهم و سیزدهم از بعثت نبی اکرم (ص) به وقوع می پیوندد. در سال دوازدهم پس از بیعت، دوازده مرد از قبیله های اوس و خزرج در عقبه اولی با پیامبر (ص) ملاقات و بیعت کردند، رسول خدا (ص) با زنان نیز بیعت فرمود (1).بیعت کردن سنتی بود که قبل از اسلام در میان قوم عرب رواج داشت و بدین قرار بود که بیعت کننده دست به دست بیعت شونده می داد و با زبان حال یا مقال اعلام اطاعت و وفاداری می کرد و گاه در ضمن بیعت شرایط و حدودی برای آن قایل می شد. مثلاً بیعت تا پای مال، تا سر حد جان، یا تا سر حد همه چیز حتی از دست دادن زن و فرزند.
پیامبر اکرم (ص) نیز با طریق دست دادن با مردان بیعت فرمود، لکن در بیعت با زنان، فرمود تا ظرف بزرگی از آب تهیه کنند، آن حضرت دست خود را در یک طرف ظرف فرو برد و زنان بیعت کننده در طرف دیگر. در ضمن بیعت، گاه انجام کار یا ترک کارهایی را شرط می فرمود. بدین ترتیب آن حضرت با زنان به طور جداگانه از مردان بیعت گرفت.
ماهیت بیعت یک نوع قرارداد و معاهده میان بیعت کننده از یک سو و بیعت پذیر از سوی دیگر است و محتوای آن اطاعت و پیروی و حمایت و دفاع از بیعت شونده است. از لحن آیات قرآن و احادیث استفاده می شود که بیعت یک نوع عقد لازم از سوی بیعت کننده است که عمل بر طبق آن واجب است. همان گونه که می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً (فتح 10). آنها که با تو بیعت می کنند در حقیقت فقط با خدا بیعت می نمایند و دست خدا بالای دست آنهاست، هر کس پیمان شکنی کند به زیان خود پیمان شکسته است و آنکه نسبت به عهدی که با خدا بسته وفا کند به زودی پاداش عظیمی به او خواهد داد.
خداوند می فرماید: أَوْفُوا بِالْعُقُودِ (مائده 1) به عهد و پیمان وفا کنید. بنابراین بیعت کننده حق فسخ ندارد، لکن بیعت پذیر چنانچه صلاح بداند می تواند بیعت خود را بردارد و فسخ کند.
در سال سیزدهم بعثت جمعی از گروندگان به اسلام در مراسم حج شرکت کردند و با وجود همه فشارها و آزار مشرکان، در خانه عبدالمطلب با رسول خدا (ص) بیعت کردند که بیعت عقبه نامیده شد. آنها هفتاد یا هفتاد و سه مرد و دو زن بودند (2). در این پیمان، حقوقی بر عهده رسول الله (ص) است و حقوقی بر گردن بیعت کنندگان و عبارتست از اینکه اطاعت رسول الله (ص) را در حال شادی و کسالت، انفاق کردن در گشاده دستی و تنگدستی، امر به معروف و نهی از منکر در راه خدا بجا آورند و از سرزنش سرزنش کنندگان ترس نداشته باشند. در این بیعت ها، رسول خدا (ص) بیعت کنندگان را متوجه امر خطیر و مشکلات در پیش و سختی ها و رنج های آتی می نماید و با یادآوری مشکلات و سختی ها با آنها بیعت می کند که این نشانه آگاهی بیعت کنندگان، از جمله زنان حاضر در بیعت هاست که با آگاهی برای پیروی از سیاست و روش صحیح فرستاده الهی، مشکلات را پذیرا شده و با صاحب حکومت اسلامی و فرمانده جهان اسلام بیعت می کنند. بیعت کنندگان بر آنچه بیعت بسته اند باید پایدار و ثابت قدم باشند، لذا اگر روش و مسلکی که بر سر آن تعهد بسته اند، تغییر یابد و غیر مطلوب گردد، آنها باید از اطاعت آن سر باز زنند و پیرو سنت نبوی باشند و در امور تصمیم گرفته شده توسط رسول الله (ص) منازعه و چون و چرا نکنند و آن را بپذیرند. آیه 12 سوره ممتحنه نیز این مطلب را گوشزد می کند و اطاعت از پیامبر (ص) را مقید به معروف کرده و می فرماید:... وَ لاَ یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ ... و در هیچ کار شایسته ای مخالفت فرمان تو نکند، با آنها بیعت کن و...
با اینکه پیامبر (ص) معصوم است و هرگز امر به منکر نمی کند. لکن این تعبیر ممکن است به عنوان الگویی برای اطاعت از اوامر زمامداران اسلامی باشد، همانگونه که امیرالمؤمنین در نامه به مردم مصر درباره فرمانروایی مالک اشتر نوشت:... فاسمعوا له و اطیعوا امره فیما طابق الحق،... (3) آنجا که حق بود سخن او را بشنوید و او را فرمان برید.
در بیعت هایی که صورت گرفت، شروطی گذاشته شد. یکی از شروط این بود که چنانچه رسول خدا (ص) شخصی را برای جانشینی خویش معرفی فرمود، بیعت کنندگان از او پیروی کنند و او را مولا و حاکم خود بدانند و از اطاعتش سرپیچی نکنند و پیرو او باشند. توصیه های حضرت (ص) درباره اهل بیتش را با جان و دل پذیرا باشند و حقوق ایشان را رعایت کنند (4).
پس چگونه می توان گفت که پیامبر اکرم (ص) خلیفه خویش را معین نفرمود!! در حالیکه این مطلب را در دعوت از خاندان و نزدیکان خویش - انذر عشیرتک الأقربین... - مطرح فرمود و گفت: «اولین کسی که به من ایمان آورد، خلیفه و وصی من خواهد بود» و پس از آن بارها به صراحت و کنایه این مسئله را مطرح فرمود از جمله در واقعه غدیر نیز به صراحت به این امر اشاره گردید.
رسول خدا (ص) به بیعت کنندگان در عقبه اجازه نداد که در آن زمان علیه قریش دست به شمشیر ببرند - علی رغم اینکه تعدادی از ایشان بسیار پرشور و خواستار جنگیدن با قریش بودند، لیکن چون از جانب خداوند اجازه نداشتند، از امر رسول خدا (ص) اطاعت کردند. زنان بیعت کرده، این شرایط را بر گردن گرفتند و بعداً در تاریخ می بینیم که آنان بر پیمانشان با رسول الله (ص) ثابت قدم ماندند و با غاصبین خلافت آن حضرت و ناحقان، بیعت نکردند.
زن عرب، زن پس از دوره جاهلی که قبل از آن انسان تصور نمی شد و حقوقی برای او قایل نبودند با آمدن اسلام، دارای شخصیتی والا شد و آزاد و مصمم با رسول خدا (ص) بالاترین پیمان ها را بست. بنابراین پذیرش این بیعت از جانب بانوان جامعه، بزرگ ترین مشارکت سیاسی زن مسلمان بود. زنان مؤمن و با تقوایی چون اسماء دختر ابوبکر (5)، اسماء دختر عمیس (6)، ام سلیم دختر خالد خزرجی (7)، ام ایمن دختر ثعلبة بن عمرو (8). ام ایوب (9)، ام حرام دختر ملحان (10)، ام سنان الاسلمیه (11)، ام مبشر دختر براء بن معرور انصاری (12)، ام هشام انصاری که در بیعت رضوان با رسول الله (ص) بیعت کرد (13)؛ آمنه بنت محصن اسدی خنساء دختر خدام (14)؛ خوله دختر قیس انصاری (15)؛ زینب ثقفیه (16) سوده دختر زمعة (17)؛ صفیه دختر عبدالمطلب، عمه رسول الله (ص) (18)؛ رُبیّع دختر معوذ انصاری که با پیامبر اکرم (ص) در زیر درخت رضوان، - بیعت برای جنگ حدیبیه - بیعت کرد (19).
قابل ذکر است که قرآن کریم درباره بیعت کنندگان زیر درخت رضوان می فرماید: لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً (18 فتح). خداوند از مؤمنانی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند، راضی و خشنود شد. خدا آنچه را در درون قلب آنها نهفته بود می دانست، لذا آرامش را بر دل های آنها نازل کرد و فتح نزدیکی - به عنوان پاداش - نصیبشان کرد.
بسته به احوال بیعت کنندگان و اوضاع جامعه، عهد و پیمان بیعت ممکن است متنوع باشد؛ چنانکه درباره بیعت با زنان، پس از فتح مکه که به سرکردگی هند همسر ابوسفیان، نزد رسول الله (ص) می آیند و بالاخره مجبور به اسلام آوردن شدند، مشاهده می شود که آیه قرآن شرایط بیعت را بگونه دیگری که گویای خصلت ایشان بوده مطرح می فرماید: یا ایها النبی اذ جاءک المؤمنات یبایعنک علی أن لا یُشرکن بالله شیئا و... ای پیامبر هنگامی که زنان ایمان آورده، نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک الله قرار ندهند، دزدی نکنند، آلوده ی زنا نشوند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند، و در هیچ کار شایسته ای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برایشان از درگاه خداوند طلب آمرزش نما که خدا آمرزنده و مهربان است.
آیات و گزارش بیعت های رسول الله (ص) با زنان نشان می دهد که بر خلاف گفته بی خبران یا مغرضان که می گویند: اسلام برای نیمی از جامعه انسانی یعنی زنان ارزشی قایل نیست و آنها را به حساب نمی آورد، دقیقاً آنها را در مهم ترین مسایل به حساب آورده است و زنان در بیعت حدیبیه و در فتح مکه همانند مردان در این پیمان الهی شرکت کردند.
اگر بیعت جنبه اجبار و اکراه داشته باشد و به صورت غافلگیر کردن مردم باشد، ارزشی ندارد، بلکه بیعتی با ارزش است که از روی اختیار و آزادی اراده و فکر و مطالعه انجام گیرد.
بیعت تاریخی و مهم دیگر، بیعت مسلمانان با علی (ع) در روز واقعه غدیر خم بود که مسلمانان در آن روز ولایت علی بن ابیطالب را چون ولایت رسول اکرم (ص) پذیرفتند و با علی (ع) به عنوان رهبر جامعه اسلامی بیعت کردند. امام صادق (ع) فرمود: در این بیعت خطیر زنان نیز شرکت داشتند (20).
2- اطاعت از امر رسول الله (ص)
پیامبر گرامی اسلام (ص) که پیوسته غم اسلام و مسلمین را به جان خریدار بود، در آخرین ساعات از عمر مبارکش وسیله نوشتن می طلبد تا آنچه را برای حفظ امت اسلام لازم می داند برای آنها بنویسد و آنان را برای همیشه از ضلالت و گمراهی بدور سازد. لکن اطرافیان و در رأس آنها عمر بن خطاب جوسازی می کنند و مانع آوردن ابزار نوشتن می شوند در حالی که همسران پیامبر (ص) از پس پرده می گویند: آنچه را رسول الله (ص) خواسته فراهم آورید.این جریان شاهد بر التزام زنان به اطاعت از رسول الله (ص) و اعتراض آنها به اولین انحراف سیاسی است.
بیعت و انتخاب
بسیاری از افراد بیعت را شبیه انتخابات یا نوعی از آن می دانند، در حالیکه مسأله انتخابات عکس بیعت است. ماهیت انتخابات نوعی ایجاد مسؤلیت و وظیفه، به تعبیری نوعی توکیل در انجام کاری است، هر چند این انتخاب وظایفی هم برای انتخاب کننده دارد (مانند همه وکالت ها) در حالی که در بیعت چنین نیست. پس انتخابات اعطای مقام است همچون توکیل، لیکن بیعت، تعهد اطاعت است. گرچه ممکن است این دو در برخی آثار با یکدیگر شباهت پیدا کنند، لکن این شباهت هرگز به معنی وحدت مفهوم و ماهیت آنها نیست، لذا در بیعت، بیعت کننده قادر به فسخ نیست در حالی که در انتخابات در بسیاری از موارد انتخاب کننده حق فسخ دارد که دسته جمعی شخص انتخاب شده را می توانند از مقامش عزل کنند (21).رسول خدا (ص) و اهل بیت آن حضرت (امامان معصوم) که از جانب خداوند مأمور هستند، اطاعتشان به دلالت آیات قرآن واجب است، همچنانکه می فرماید:
«قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْکَافِرِینَ» (آل عمران 32) و «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» (نساء 59) و «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (احزاب 33) و تعدادی آیات دیگر (22). بنابراین اطاعت از پیامبر (ص) و امام (ع) بر همه مسلمانان واجب است و نیازی به بیعت نیست. بیعت رسول الله (ص) با مردم، نوعی تأکید بر وفاداری بوده و در مواقع خاص انجام می گرفته، خصوصاً جهت پایداری در سختی ها و بحران ها. لکن بیعت با خلفا جهت پذیرش مقام خلافت بود.
3- همکاری در بنای پایگاه فعالیت سیاسی
زنان صحابی رسول اکرم (ص) در امر ساختن مسجد پیامبر (ص) - پایگاه فعالیت دینی و سیاسی رسول الله (ص) نیز شرکت کردند، این مطلب را برخی از منابع اشاره دارند. سید جعفر مرتضی عاملی از کتاب کشف الاستار عن زوائد البزار نقل می کند که زنان در حمل سنگ های بنای مسجد شب ها مشارکت داشتند و مردها در روز به این مهم می پرداختند. اهمیت مشارکت سیاسی، اجتماعی و عبادی زنان در آن است که پس از دوران جاهلیت عرب که زن را تحقیر می کرد و در امور مهم دخالت نمی داد به وقوع می پیوندد. گزارش ها نشان می دهد که در اسلام زن ها با حفظ حجاب اسلامی و جداسازی محیط از مردان اینگونه فعالیت سیاسی، اجتماعی و دینی داشتند (23).ازدواج سیاسی
رسول اکرم به سبب مصلحت شرایط سیاسی با اجبار با زنانی ازدواج کرد، از جمله حفصه دختر عمر بن خطاب.امام حسن (ع) نیز با جعده دختر اشعث به سبب شرایط سیاسی ازدواج کرد (24).
حرکت های سیاسی حضرت زهرا (س)
زهرا (س) با خلیفه غاصب که خود را جانشین پیامبر (ص) معرفی می کرد، بیعت نکرد. بیعت نکردن او و همسرش، سبب خشم غاصبان و در نتیجه مضروب شدن و سقط جنین و بالاخره فوت فاطمه (س) شد (25). آن حضرت در سخنان گله آمیز خود خطاب به زنان انصار که برای احوالپرسی وی آمده بودند، فرمود:«بخدا قسم صبح کردم در حالیکه در نظر من دنیای شما مکروه و مبغوض است و مردان شما را دور افکندم زیرا آنها را دشمن خویش یافتم پس از آنکه آنها را امتحان کردم... من قلاده خلافت و غصب فدک و غیر آن را بر گردن ایشان انداختم و ننگ این کردار زشت مخصوص ایشان است و همچنین باشد مثله شدن و مجروح شدن و ملعون گشتن و بسخط الهی مبتلی شدن و در زمره ی ظالمان در آمدن که سزاوار این قوم است که منصب خلافت را از مرکز خود و امامت را از اهلبیت رسالت و قواعد متین نبوت و محل نزول امین وحی و حاذق به امر دنیا و دین این امت را غصب کردند... بخدا قسم اگر از اطراف علی پراکنده نمی شدند و زمام خلافت را که خدا و رسول بدست او داده بودند از او باز نمی گرفتند، هر آینه علی آنها را با سهولت و سلامت از عمق ظلالت می رهانید و بر سرچشمه آب حیوة ابدی و نهر سرشار علم و حکمت بتوفیق الهی می رسانید بدون اینکه صدمه ببینند. امر دنیا و آخرت آنها را چنان آباد می ساخت که مایه ی غبطه دیگران گردد و از جهت احاطه امیرالمؤمنین بمصالح و مفاسد امور و کثرت علم او به آنچه واقع شده و می شود در شب و روز و روزگاران، زیرا که علم علی دریایی است که در آن گل و لای و تیرگی آب ندارد و چنان وسیع است که از هر طرف می توانند تشنگان بر او وارد شوند...». (26)
زهرا (س) در سخنان عتاب آمیز خود در مسجد پیامبر (ص) با همه ضعف جسمی و آزردگی روحی خطاب به قوای حاکمه فرمود:... شیطان از کمین گاه خود سربرآورد و شما را بسوی خود خواند و شما را دعوت نمود و دید که دعوت او را اجابت می کنید و آماده ی فریب خوردن از او هستید، و چون شما را به قیام بر علیه حق خواند قیام و سرعت قبول شما را یافت...
وای بر شما! آیا می خواهید از او روی گردانید یا به غیر آنچه که در قرآن هست حکم کنید؟... سپس درنگ نکردید مگر به مقدار آرام شدن فتنه و جای گرفتن قلاده آن که شروع نمودید در برافروختن شعله های فتنه و برانگیختن هیزم های آن و ندای شیطان مکار را اجابت کردید و شروع به خاموش کردن انوار دینی روشن و بی اعتنایی به سنت های پیامبر برگزیده نمودید. به ظاهر طرفداری از دین می کنید در حالی که در باطن به نفع خود عمل می کنید و نسبت به اهل بیت و فرزندانش با حیله و نیرنگ رفتار می کنید... (27).
آن حضرت (س) خلیفه وقت را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید: ای پسر ابوقحافه! آیا در کتاب خدا نوشته شده که تو از پدرت ارث ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟ مطلبی تعجب آور و متحیر کننده آورده اید که از روی جرأت بر قطع رحم رسول الله (ص) و شکستن پیمان چنین اقدامی کرده اید! آیا از روی عمد کتاب خدا را رها کرده و پشت سر خود افکندید؟...
حق خواهی زهرا (س) و طلب فدک و ارث پدر فقط برای زندگی خود نبود، زیرا که رسول الله (ص) به او فرموده بود که او قبل از دیگران به آن حضرت می پیوندد. پس فاطمه (س) ارث را برای چه می خواست؟ او که به کم خوردن و سادگی عادت کرده بود و برای رضای خدا روزه می گرفت و افطارش را به فقیر و مسکین و اسیر داد. او این سرمایه را برای حمایت ولایت علی و اولادش، برای سیاست صحیح و الهی می خواست و نه غیر آن.
ابوبکر و عمر خواستند تا جهت دلجویی از زهرا (س) - هنگامی که آن حضرت در بستر بود - آن حضرت را ملاقات کنند، لکن زهرا (س) بدون ملاحظه جایگاه سیاسی و قدرتی آنها از ملاقات با ایشان امتناع کرد و هنگامی که آنها با اسرار و بالاخره موافقت از روی اکراه امیرالمؤمنین (ع) وارد خانه آنها شدند، زهرا (س) از آنها روی گرداند؛ آنها اصرار کردند و گفتند که برای عذرخواهی و طلب بخشش آمده اند. حضرت فاطمه (س) رو به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: من هرگز با آنها صحبتی نمی کنم مگر آنکه سؤالی از فرمایشات رسول الله (ص) کنم و ایشان پاسخ دهند. آندو گفتند: بفرمایید ما چیزی جز حق نخواهیم گفت. زهرا (س) از آنها اقرار بر حق علی (ع) گرفت و اقرار بر اینکه پیامبر (ص) فرموده بود: فاطمه بضعة منی و أنا منها من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من آذاها بعد موتی فکان کمن آذاها فی حیاتی و... (28).
گریه سیاسی
پس از رحلت رسول الله (ص) که با اطاعت نکردن از آن حضرت در آخرین دقایق حیات مبارکش همراه بود و با برپایی سقیفه و غصب حق خلافت علی بن ابی طالب (ع)؛ زهرای اطهر (س) شب و روز گریه می کرد و هر روز با دو فرزندش - حسن و حسین - که تعدادی از زنان مسلمان به دنبال ایشان بودند به بقیع می رفت و برای غم از دست دادن رسول الله (ص) گریه می کرد. گریه فاطمه (س) فقط برای غم از دست دادن پدر نبود، بلکه به جهت فقدان رسول خدا و مسیر انحرافی که جماعت در سقیفه انتخاب کردند بود؛ لذا ادامه حرکت او سبب افزایش طرفدارانش و اوج گرفتن فقدان وجود مبارک رسول خدا می شد. اینها برای حکمرانی خلیفه غاصب خطرناک بود. لذا عمر بن خطاب با ارایه حدیث: «ان المیت لیعذب ببکاء الحی» مانع گریه کردن آن بانوی گرامی می شد. باید گفت که رسول خدا (ص) هرگز مانع گریه کردن بر میت نشدند و شواهد تاریخی نشان می دهد که آن حضرت یکبار در شهادت حمزه و بار دیگر در غم از دست دادن عثمان بن مظعون گریست و به گریه کردن توصیه فرمود. خود آن بزرگوار در غم از دست دادن فرزندش ابراهیم نیز گریست.بنابراین نیروی حاکم بر جامعه (عمربن خطاب) مانع گریستن فاطمه (س) شد در حالی که این گریه یک حرکت سیاسی برای متوجه کردن مردم به وقایع روز بود. باید گفت که خلیفه دوم خود در از دست دادن نعمان بن مقرن که در سال 21 هجری - ده سال پس از رحلت رسول الله (ص) که دیگر قضیه گریه زهرا (س) فراموش شده بود - از دنیا رفت، گریه کرد. این گزارش گواه دیگری بر منع هدف دار حضرت زهرا (س) از گریستن است.
حرکت های سیاسی همسران پیامبر (ص)
در قضیه حدیبیه، هنگامی که رسول الله (ص) از مسئله حدیبیه فارغ شد، به اصحاب فرمود: برخیزید و شتر نحر کنید و سر بتراشید. راوی گوید که کسی اطاعت نکرد و انجام نداد و حضرت سه بار تکرار کرد لکن هیچکس برنخواست. رسول خدا (ص) نزد ام سلمه رفت و نظر او را درباره چگونگی شرایط موجود پرسید، پیشنهاد او مؤثر افتاد (29).این بانوی گرامی در غزوه خبیر فتح مکه، حصارة الطائف، غزوه هوازن و ثقیف و بالاخره در حجة الوداع و بدنبال آن در واقعه تاریخی غدیر خم و مسئله بیعت با امیرالمؤمنین، همراه رسول خدا بود.
در آخرین ساعات از عمر مبارکش قلم و کتاب می طلبد تا آنچه را لازم می آید بر امت خود بنویسد و آنان را برای همیشه از ضلالت و گمراهی بدور سازد؛ می فرماید: " ایتونی بداوةٍ و قرطاسٍ، اَکْتُبُ لکم کتاباً لا تضلّوا بعدی" لیکن اطرافیان و در رأس آنها عمر (خلیفه دوم) جوّ سازی می کنند که رسول خدا (ص) تب دارد و هذیان می گوید و "عندنا کتاب الله حسبنا" یا گفت: "حسبنا کتابُ الله" ما را کتاب خدا کفایت می کند (کتاب خدا برای ما کافی است) (30). کار به اختلاف و جنجال می کشد تا اینکه پیامبر (ص) می فرماید: "قوموا عَنّی لا ینبغی عندی التنازع" (31) ابن عباس در حالی که اشک از دیدگانش جاری است می گوید: چه معصیت بزرگی! با اختلاف و جنجال خود بین رسول خدا و نوشتن حائل گشتند (32). این غوغا و فتنه به حدی بود که زن های پیامبر (ص) به حال آن حضرت ترحّم کردند و از پس پرده فریاد زدند: آیا نمی شنوید پیامبر چه می گوید؟ عمر بن خطاب فریاد زد: شما مانند زلیخای یوسف هستید؛ هنگامی که پیامبر بیمار شود اشک می ریزید و وقتی سلامت باشد بر دوشش سوار می شوید! آن حضرت فرمود: "ایشان را واگذارید که از شما بهترند (33). همسران پیامبر (ص) که سال ها شاهد زحمات و غم خواری های رسول خدا (ص) بودند می دانستند که خواسته آن حضرت به نفع مردم است و به همین سبب تأکید در اطاعت آن حضرت داشتند.
ام سلمه از شهود آخرین لحظات حیات رسول الله (ص) بود (34). او پس از رحلت آن حضرت همچنان در بیعتش با رسول خدا (ص) پابرجا ماند و یاری دهنده وصی پیامبر (ص) و دشمن دشمنان و ستیزه جویان آن حضرت بود و خط سیاسی اش تغییر نکرد. ام سلمه بر حق بودن زهرا (س) در قضیه فدک را گواهی داد و به سبب این شهادت، ابوبکر و عمر یکسال خرجی او را قطع کردند (35). این بانوی گرامی در دوران خلافت چهار خلیفه پس از رسول الله (ص) به مناسبت وقایع سیاسی، بارها احادیثی از پیامبر (ص) نقل کرد تا گمراهان و مشتبهان را هدایت و رهبری کند.
ام سلمه و میمونه از همسران پیامبر (ص) هستند که خلافت اولی و دومی را نپذیرفتند و با بیان احادیث پیامبر (ص) دیگران را به حمایت از علی بن ابیطالب (ع) می خواندند.
ام سلمه برای نصیحت عثمان و اصلاح سیاست و روشش به او گفت: ای فرزند! چیست که می بینم رعیت تو از تو گریزان شده اند و از جناح و حرب تو روگردان شده اند. راهی را که پیامبر دوست می داشت در نگذر. برای حمایت از علی (ع) ابو ایوب انصاری را تحریض به رفتن بسوی علی (ع) کرد (36). فرزند خویش عمر را توصیه کرد که پیرو راه علی (ع) باشد و خود همواره حامی و طرفدار فرزندان امام علی (امام حسن و امام حسین) بود (37). ام سلمه به سبب وفاداری، صداقت، راستی و ایمانش به رسول الله (ص)، از اسراری سیاسی توسط آن حضرت آگاه شده بود و به همین دلایل پس از رحلت آن بزرگوار بارها و بارها مورد مشورت اصحاب رسول الله (ص) قرار گرفت. پس از شهادت امیرالمؤمنین (ع) برقراری خلافت ناحق و سلطه معاویه بر مسلمانان، بسر بن ارطاة والی مدینه شد؛ هیچ یک از مردان بنی سلمه با او بیعت نکردند تا جابر نزد ام سلمه می رود و درباره بیعت با معاویه با وی مشورت می کند. ام سلمه می گوید: می دانم که بیعت ضلالت است لکن در این شرایط چاره ای جز بیعت نداری (38).
ام سلمه برای بازداشتن عایشه از جنگ با امیرالمؤمنین، او را بسیار نصیحت کرد و بعد از آن نیز برای وی نامه نوشت تا او را از جنگ باز دارد. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه کلمات بلیغ او را آورده است. (39) عمر رضا کحاله موعظه و نصیحت ام سلمه به عثمان بن عفان و نامه اش به معاویه را نقل کرده است. (40) ام سلمه چون از نصیحت و احتجاج با عایشه فایده ای ندید، ناچار از مکه نامه ای به امیرالمؤمنین نوشت و آن را به پسرش عُمَر داد و گفت: این مکتوب را هرچه سریع تر به دست امیرالمؤمنین برسان، و ملازم رکاب او باش و هرچه گوید اجرا کن.
ام سلمه آنچه را بین او و عایشه گذشته بود، در آن نامه نوشته و عرض کرده بود: ای امیرالمؤمنین! اگر رسول خدا (ص) ما را به لزوم بیعت فرمان نداده بود، من ملازم رکاب شما می شدم، اکنون فرزند خود را فرستادم تا امر شما را اطاعت نماید. (41)
آنگاه که معاویه امر کرد که بر منبر علی (ع) را لعن کنند؛ ام سلمه به معاویه نوشت: تو با امرت خدا و رسولش را بر منبرهایتان لعن می کنید، زیرا علی بن ابی طالب و دوستداران او را لعن می کنید و من شهادت می دهم که دوستدار او، خدا و رسولند. لکن به گفته ام سلمه توجهی نشد (42).
حرکت های سیاسی زنان صحابی
اسماء بنت عمیس از بزرگ زنان صحابی پیامبر اکرم (ص) و همسر ابوبکر بود که پس از فوت او با علی بن ابیطالب (ع) ازدواج کرد. او در حق زهرا (س) بر فدک شهادت داد و حدیث جعلی «نحن معاشر الانبیاء لا نورث، ما ترکناه صدقه» را رد کرد (43) و با شهادت خویش، حرکت سیاسی صادقانه ای انجام داد. لکن ابوبکر شهادتش را نپذیرفت. بیان حدیث غدیر و تکرار آن، فعالیت سیاسی دیگری از اسماء است که خلافت بلافصل علی (ع) را گواهی می داد. اسماء اتفاق شوم جمعی را در خانه ابوبکر پس از واقعه حجة الوداع گزارش کرده و گفته است که آنها اجماع کردند که مخالف فرمایش رسول الله (ص) حرکت کنند. (44) وی از شهود لحظات آخر حیات رسول خدا (ص) بود و وصیت آن حضرت را شنید (45).اروی بنت حارث از اصحاب رسول الله (ص) و امام علی (ع) در حالی که پیرزنی بود، بر معاویه - پس از آنکه با نیرنگ به خلافت رسیده بود - وارد شد و او را به جهت خلافت ناحقی که غصب کرده بود، استیضاح کرد و آبروی خلیفه را در برابر درباریان بریخت تا جایی که عمروعاص طاقت نیاورد و با اهانت اروی را مخاطب قرار داد. اروی او را نیز مفتضح کرد (46). بنابراین در آن مجلس مردان سیاسی چون معاویه و عمرو عاص و مروان به سبب روشهای غلط و ناحقشان مورد انتقاد و افتضاح زنی چون اروی واقع شدند.
از دیگر زنان پیرو حق و سیاست راستین ام الخیر بارقیه، دارمیه حجونیه، سوده بنت عمّاره را مشاهده می کنیم که عدالت، جوانمردی، پیروی از حق، محبت و ولای علی چنان در ایمان قوی ایشان رسوخ کرده بود که در دربار معاویة بن ابی سفیان با شهامت، کلام حق را ادا کرده و به بیان خصایص و رفتار و کردار امیرالمؤمنین پرداختند، تا جایی که معاویه و درباریان او را به تعصب واداشته و باکی از کشته شدن به دست فردی چون معاویه نداشتند.
ام الخیر دختر حُرَیش بن سُراقه بارقیه که از تابعین رسول خدا و اصحاب علی بن ابی طالب که در بارگاه معاویه لغزشها و گمراهی های او را به یادش آورد و گفت:
علی طبق سنت های راستین پیامبر عمل کرد و برای کسب لذت ها از راه راست منحرف نمی شد؛ اوست دو شقّه کننده بدنها و شکننده ی بتها؛ آنگاه که نماز گزارد مردم مشرک بودند؛ پیامبر را اطاعت کرد در حالی که دیگران روی گرداندند. شجاعت ها و شهامت های علی در بدر، احد، خیبر و هوازن را یادآور شد، تا جایی که معاویه گفت: به خدا قسم اگر ترا بکُشم بر من حرجی نیست، ام الخیر گفت: به خدا سوگند که بدم نمی آید که به دست مرد شقی اش چون تو کشته شوم.
ام الخیر در جنگ صفین شرکت کرد در حالی که تازیانه ای در دست داشت و مانند شیر نعره می کشید و جنگاوران را به جنگ ترغیب می کرد و می گفت: «ای مردم بترسید از ساعت قیامت که امریست عظیم؛ به درستی که خداوند حق را برای شما واضح گردانیده و دلیل و برهان را آشکار کرده و راه را روشن نموده و علم را بلند گردانیده و شما را در کوری و تاریکی نگذاشته، خدا شما را رحمت کند به کجا می خواهید بروید؟ از امیرالمؤمنین فرار می کنید یا از جنگ؟ از اسلام روی گردانیده اید یا از حق برگشته اید؟» این بانوی با شهامت در مکتب علی آموخته بود که باید از حق دفاع کند و از چیزی نهراسد.
دارمیه حجونیه زنی سیه چهره، با فضیلت و فصاحت از قبیله بنی کنانه که سیرتی سفید داشت و از طرفداران و اصحاب علی محسوب می شد، در خلافت معاویه زنده بود و در حجون مکه زندگی می کرد (47). او نیز رفتار و کردار امیرالمؤمنین را برای معاویه چنین توصیف می کند:
«فانی احببت علیا علی عدله فی الرعیه و قسمه بالسویه و والیت علیا علی ما عقد له رسول الله من الولایه و حبه المساکین و اعظامه لاهل الدین... قالت: رأیته و الله لم یفتنه الملک الذی فتنک و لم تشغله النعمة التی شغلتک...» (48). علی را دوست دارم به سبب عدلش نسبت به رعیت و اینکه بیت المال را مساوی قسمت می کرد. تو را دشمن می دارم، زیرا با علی قتال کردی در امری که او بر تو برتر بود و چیزی را طلب کردی که حقی در آن نداشتی. علی را دوست دارم چون رسول خدا عقد ولایت او را بست. او دوستدار مساکین بود و اهل علم را بزرگ می شمرد. تو را دشمن می دارم، زیرا خون مردم را به ناحق ریختی و به جور و ستم قضاوت کردی و از روی هوا و هوس حکم می کنی. معاویه برای تحقیر وی مجدداً کلمات خوارکننده ای نثارش کرد و دارمیه نیز به او پاسخ داد.
معاویه گفت: ای زن! علی را دیده ای؟ دارمیه گفت: آری به خدا دیده ام. گفت: او را چگونه یافتی؟ دارمیه گفت: او را دیده ام، ولی آن مُلک و سلطنتی که تو را فریفته، او را فریب نداده و نعمتی که تو را مشغول داشته (از خدا غافل کرده) او را مشغول نکرده است. معاویه گفت: کلام او را شنیده ای؟ دارمیه گفت: به خدا قسم آری. دل ها را از ظلمت و تاریکی روشن می کرد و جلا می داد (49).
دیگر از زنان با صراحت لهجه که در امر سیاسی دخالت کرد سوده دختر عمارة ابن اشتر هَمدانی است که بانویی شجاع و فصیح و بلیغ و در گفتار ممتاز بود. سوده اجازه خواست تا به مجلس معاویه وارد شود. معاویه به او اجازه داد. هنگامی که وارد شد، معاویه به وی گفت: تو همان کسی هستی که در مدح علی و ذم ما شعر گفته ای؟ سوده گفت: بله، که از حق روی گردان نشوم و عذرخواهی نکنم.
معاویه گفت: چه چیز تو را بر آن داشته که اینگونه سخن بگویی؟
سوده گفت: دوستی علی و پیروی حق. معاویه گفت: به خدا اثری از آن (پیروی حق) در تو نمی بینم. سوده گفت: تو امروز رئیس مردم شده ای و امور آنان را به دست گرفته ای؛ خداوند درباره کار ما و حقی که بر تو داریم، از تو سؤال خواهد کرد. شخصی را حاکم ما کرده ای که تو را فریب داده است و با قدرت و سلطنت تو، بر ما دست درازی می کند و مانند درو کردن سنبله گندم، ما را درو می کند؛ ما را قطع و نابود می سازد، همچنان که گیاه را قطع می کنند. اموال و شوکت ما را از ما می گیرد. این بُسر بن أرطاة «89» است که به سرزمین ما آمده، مردان ما را می کشد و اموال ما را می گیرد. اگر اطاعت تو نمی کرد، عزت و سروری ما برقرار بود. اگر او را عزل کنی ممنون تو هستیم و اگر نه پس تو را شناخته ایم. معاویه گفت: مرا تهدید می کنی؟ لازم است که تو را بر شتر ناآرامی بنشانم و نزد او بفرستم تا حکمش را بر تو جاری کند. سوده ساکت شد و گریست و شعری سرود که ترجمه آن چنین است: خداوند صلوات فرستد بر بدنی که قبر آن را در برگرفته است و عدل در آن مدفون شده است. هم پیمان حق بود، و هرگز همتایی برای او نیست.
معاویه گفت: (این گفتار) درباره کیست؟ سوده گفت: علی بن ابی طالب. معاویه گفت: با تو چه کرده که نزد تو چنین است؟ سوده گفت: مردی را به حکومت ما گماشت، میان من و او بگو مگو پیش آمد. نزد علی رفتم تا از آنچه آن حاکم بر ما روا داشته شکایت کنم. او را در حال نماز یافتم. وقتی مرا دید نماز را تمام کرد و با رأفت و مهربانی گفت: آیا حاجتی داری؟ حکایت را برایش گفتم. گریه کرد و فرمود: خدایا تو بر من و ایشان شاهدی که من نگفتم، ظلم کنند...
سوده گفت نامه را از آن حضرت گرفتم، به خدا قسم که نه آن را مهر کرد و نه بست و من آن را خواندم. معاویه گفت: پسر ابوطالب، ماندن مزه مزه کردن آب، شما را آموخته و عادت داده که بر سلطان جَری شوید. بتدریج این مزه از زیر زبانتان برود.
سپس گفت: بنویسید که مالش را به او بازگردانند و به عدالت با او رفتار کنند. سوده گفت: برای من یا برای همه قومم؟ معاویه گفت: برای تو. سوده گفت: به خدا این عدالت نیست و کار زشتی است، وگرنه من هم مانند سایر افراد هستم. معاویه گفت: برای او و قومش بنویسید. (50)
نمونه دیگر از زنانی که در برابر سیاست حاکم، موقعیت خویش را اعلام کرد جروه زنی مسلمان و فاضل بود. هنگامی که معاویه او را به دربارش احضار کرد، او با شجاعت تمام از ظلم معاویه شکایت کرد (51).
غانمه دختر غانم از شیر زنان مسلمانی که بر جمعی از مردم سخنرانی کرد و به آنها هشدار داد که معاویه لایق امارت بر مؤمنان نیست. جاسوسان بنی امیه سخنان او را به معاویه گزارش دادند و اینکه او قصد دارد در مدینه نیز سخنرانی کند. معاویه برای رضایت او دستور داد تا مجلس با شکوهی برای او ترتیب دهند و جایگاه مناسبی برای غانمه فراهم کنند. هنگام ورود غانمه به مدینه، از او استقبال گرمی کردند. او نه تنها شیفته پذیرایی آنها نشد، بلکه به معاویه سلام نکرد و در جواب سلام او گفت: «سلام بر مؤمنان و ذلت و خواری بر کافران» سپس شرع به بیان فضایح بنی امیه و فضایل بنی هاشم کرد. چنان با شجاعت سخن گفت که معاویه برای ساکت کردنش، قسم خورد که دیگر به علی بن ابیطالب (ع) دشنام ندهد (52).
بانوی دیگری را که می توان از درون گزارش های تاریخی معرفی کرد، اسماء دختر ابوبکر خلیفه اول است که در حرکت سیاسی خواهر عایشه، موافق او نبود. اسماء پس از قتل فرزندش عبدالله بن زبیر بدست حجاج، بدون ترس از وی با او به سختی روبرو شد و با ذکر حدیثی از رسول الله (ص)، او را هلاک کننده و خراب کننده خطاب کرد.
حرکت های سیاسی حضرت زینب (س) و بانوان کربلا
آنگاه که امام حسین (ع) برای مقابله با یزید و ابن زیاد، مناسک حج را ناتمام رها فرمود و رهسپار سرزمین عراق گردید؛ زینب (س) نیز اعمال حج را به پایان نرسانده بهمراه امام و رهبر خویش عازم عراق شد با آنکه می دانست که سرنوشتی سخت و دردآور در انتظارشان است. آن علیا مخدره همواره در طول سفر و روزهای سخت اقامت در کربلا همگام و همراه برادر بزرگوارش بود. او که از زمان طفولیت شاهد رنج و ظلم وارده بر مادرش زهرای اطهر و غضب حق ولایت پدرش علی بن ابی طالب (ع) و خدعه ها و ظلم های دستگاه حاکم بر برادرش حسن (ع) و مصیبت عظمای کربلا و بی حرمتی ها و تعرض ها به ساحت خاندان رسالت بود، پس از واقعه کربلا و اسیر شدن در دربار ابن زیاد و یزید که دارای بیشترین قدرت و زور دوران بودند و کسی در برابر آنها جرأت سخن گفتن نداشت، علی رغم مصیبت های شدید وارد شده بر آن حضرت که هر فرد سالم را به فراموشی و بهت وامیدارد، بسیار هشیارانه، عالمانه، با فصاحت و شجاعت بود که همگان را به تعجب انداخت. او در کلامش علاوه بر یادآوری حق برادر، پدر و جدش، چنان سخن گفت تا دل های خفته را تکانی دهد و از خواب غفلت بیدار کند، تا در آینده جنبش های مفید سیاسی برپا شود. او در حال اسارت به دست ظالمان، چنان آنان را مفتضح کرد که ابن زیاد و یزید قصد کشتن آن حضرت را کردند. زینب (س) همچون پدرش امیرالمؤمنین چنان با فصاحت و بلاغت سخنرانی فرمود که پس از گفتارش دربار به لرزه در آمد. آن حضرت (س) در برابر ابن زیاد به حمایت از پیشوا و رهبرش، چنین فرمود:ای پسر زیاد وای بر تو تاکی با لباس نخوت و گمراهی بسوی ما می تازی اگر برادرم طلب خلافت بنماید هر آینه جای تعجب نباشد چه آنکه میراث جد و پدر خود را خواسته، اولی و سزاوارتر به منصب خلافت است از تو... (53).
زینب (س) در بارگاه یزید چنان سخنرانی فرمود که درباریان و شامیان به سرافکندگی و پشیمانی افتادند و یزید با تمام قدرت و ترسی که در دل اطرافیان داشت، در سراسر گفتار آن حضرت، گوش بود. آن بزرگ بانوی آل رسول در ضمن سخنان خویش چنین فرمود:
«... ای پسر اسیری که بر او منت گذاشته او را رهایش کردند. زنان و کنیزان خود را در پس پرده جای می دهی و پرده نشینان رسول خدا را بی پرده با صورت های بدون نقاب به شهرها و بیابانها می گردانی...
همانا نتیجه کفر و اولاد زنا جز این نکند و احقاد بدریه و احدیه مانند دیگ در سینه ی آنها جوش می زند چون صوت سوسمار که در جایی بپیچد در غلیان است برای کشته های بدر و اُحد این افعال از این جماعت اقتضای خبث آنهاست...
یزید قطع نکردی مگر پوست خود را و نه بریدی مگر گوشت خود را و هر آینه بزودی ملاقات کنی البته جدم رسول خدا را با آن بارهای گران از ریختن خون های ذریه ی رسول و هتک حرمت پاره های تن بتول هنگامی که خداوند متعال آن جماعت پراکنده را جمع آوری فرماید و حقوق ایشان را اخذ نماید از ظالمان و دشمنان ایشان و از همه آنها انتقام شدید بکشد و آنها را معذب نماید (54).
و در مجلس دیگر فرمود: ای یزید آیا در کشتن حسین از خدا نترسیدی و این کار ترا کافی نشد تا جایی که بانوان حرم رسول خدا (ص) را از عراق به طرف شام کوچ دادی و در هتک حرمت ایشان چیزی فرو نگذاشتی و ما را به مجلس خود کشاندی و مانند کنیزان بر شتران بی جهاز سوار کردی و شهر به شهر گرداندی.
یزید سر به زیر انداخت و گفت خدا لعنت کند پسر زیاد را که حسین را بقتل رساند. من به قتل حسین راضی نبودم...
حضرت سلام الله علیها فرمود: ای یزید بخدا قسم برادرم حسین را کسی جز تو نکشت. اگر فرمان تو نبود، ابن زیاد پست تر و ذلیل تر از این بود که بچنین کاری اقدام کند... (55)
پس از سخنان زینب (س)، ام کلثوم (س) خواهر آن حضرت در حمایت از امام و رهبرش و رسوا کردن، حکومت ظالم، خطاب به ابن زیاد گفت:
ای پسر زیاد اگر تو به قتل حسین چشمت روشن گردید هر آینه چشم رسول خدا به دیدار او خرسند می شد و او را می بوسید و در آغوش می کشید، پس در قیامت چگونه به رسول خدا پاسخ می دهی! در دروازه شام که شمر مشغول مباهات به عمل خود بود، ام کلثوم (س) خطاب به او گفت: «ای ملعون پسر ملعون! خاک بر دهانت باد. لعنت خدا بر ظالمان. بر یزید ملعون، پسر ملعون فخر می کنی که به قتل رساندی کسی را که جبرئیل برای او در گهواره لالایی می گفت. آیا افتخار تو اینست که کسی را کشتی که جدش خاتم پیامبران بود و پدرش نابودکننده مشرکین...»
از حرکت های سیاسی بانوان کربلا، اقدام سکینه دختر امام حسین (ع) بود در سال های پس از واقعه کربلا که وی در مدینه زندگی می کرد. خالد بن عبدالملک حاکم مدینه در روز جمعه بالای منبر به سب امیرالمؤمنین مشغول می شد، هنگامی که خبر به سکینه می رسید، خود را به آنجا می رساند، در مقابل خالد می ایستاد و با همراهان خود او را سب می کرد. خالد که جرأت توهین به آن بانو را نداشت به مردم فرمان می داد تا همراهان آن بانو را آزار دهند. (56)
فاطمه دختر امام حسین (ع) از جمله زنانی است که همراه پدر بزرگوارش در حرکت علیه ظلم و دستگاه غاصبه خلافت، شرکت داشت و پس از واقعه کربلا در کوفه خطاب به مردم آن که حمایت از حق را رها کرده و طرفدار حکومت ظالم و غاصب بودند، چنین فرمود:
ای اهل کوفه! ای اهل غدر و خدعه! خدای عزوجل ما اهلبیت را به شما مبتلا ساخت و ما را وسیله امتحان شما قرار داد. ما را بدین آزمایش ستود و فهم و علم خود را نزد ما به ودیعت گذاشت. مائیم ظرف علم و گنجینه ی فهم و حکمت او... بما فضیلت داد و شما ما را تکذیب کردید و تکفیر نمودید و ریختن خون ما را حلال شمردید و غارت اموال ما را مباح دانستید... چند خون از حضرت رسول (ص) نزد شماست؟ بسا حیله ها که با برادر و وصی او علی بن ابیطالب صلوات الله علیه کرده اید و... (57)
حرکت های غلط سیاسی زنان
شرکت در مسایل سیاسی ممکن است صحیح و یا غیر صحیح باشد. مشارکت سیاسی در راه حق یا غیر حق، مطلب قابل تأملی است که بینش صحیح و درک درست می طلبد.آنگاه که رسول الله (ص) در بستر بیماری بود و دستور داد که مردم نماز جماعت را بخوانند، عایشه پدرش را برای این نماز به مسجد فرستاد و مردم نماز را به امامت او بپا داشتند. در حالی که پیش از آن پیامبر (ص) مکرر تأکید فرمود که برخی از مهاجرین از جمله ابوبکر به لشکر اسامه بپیوندند و بدین ترتیب در زمان برپایی نماز باید کیلومترها از مدینه فاصله گرفته بودند. رسول خدا (ص) حتی یکبار با حال بیماری به مسجد رفتند و آنان را که از رفتن تخلف می کردند، سرزنش فرمودند (58). لکن می بینیم که در امر جانشینی رسول خدا (ص)، ولی، فرمانده و رهبر جامعه مسلمانان عایشه دخالت می کند و پدرش را برای این امر برمی گزیند.
در قضیه غصب فدک - که رسول الله (ص) آن را به زهرا (س) هدیه کرده بود - نیز اوس بن حدثان گوید: عایشه و حفصه حضور یافتند و شهادت دادند که پیامبر (ص) فرمود: ما انبیاء آنچه که باقی می گذاریم برای کسی ارث نیست (59). مالک بن اوس هم می گوید: شنیدم که عایشه گفت: همسران پیامبر عثمان را نزد ابوبکر فرستادند و سهم ارثشان از رسول الله (ص) را طلب کردند؛ من گفتم: آیا نمی دانید که پیامبر (ص) فرمود: لا نورث ما ترکناه صدقه انما یأکل آل محمد من هذا المال (60).
سوده بنت زمعه که همسر رسول خدا (ص) بود، هنگامی که دید که اسرای بدر را آورده اند و دسته ای سهیل بن عمر را با ریسمان به گردنش بسته اند، مشرکین را علیه آن حضرت و مسلمانان تحریک کرد، با این عمل وی، رسول الله (ص) کسی را می فرستند تا او را از جانب آن حضرت طلاق دهد. لکن سوده از اشتباه خود شرمنده شده و پوزش می طلبد و حتی برای باقی ماندن به همسری رسول خدا (ص)، سهم خویش از هم نشینی آن حضرت را به عایشه بخشید تا پیامبر (ص) از طلاق او منصرف شوند (61).
پس از قتل عثمان، علی رغم آیه صریح قرآن که زنان پیامبر (ص) باید ملازم خانه باشند و حضور سیاسی اجتماعی چشمگیر نداشته باشند؛ عایشه دختر ابوبکر که لقب ام المؤمنین را نیز داشت از موقعیت خود و احترامی که خلیفه اول و دوم به او می گذاشتند، سوء استفاده کرد و به بهانه خونخواهی عثمان، علیه خلیفه وقت علی بن ابیطالب (ع) که مردم با آن حضرت بیعت کرده بودند، برآشفت و با تحریک احساسات مردم، لشکر انبوهی فراهم ساخت و جنگی را بپا کرد که بقول طبری بیش از شش هزار مسلمان کشته شدند.
از دیگر مشارکت های سیاسی غیر صحیح زنان، می توان فعالیت قُطام را نام برد؛ دختری از خوارج که خانواده اش از فعالان سیاسی بر علیه حکومت علی (ع) بودند و پدر و برادرش در نهروان کشته شده بودند، او مهریه خود را قتل امام (ع) - خلیفه مسلمانان، حاکم و رهبر جامعه - و مقداری پول قرار داد و ابن ملجم را بر ترور آن حضرت مصمم ساخت (62).
جعده دختر اشعث بن قیس - همسر امام حسن (ع) - وعده معاویه برای همسری یزید را پذیرفت. او که در خانواده ای سیاستمدار تربیت یافته بود، آن حضرت را مسموم کرد (63). تا راه حکومت و سیاست معاویه را هموار سازد.
نتیجه:
از آنچه گذشت، چنین حاصل شد که زنان مسلمان از آغاز گرویدن به دین اسلام و رها کردن شرک و بت پرستی، علی رغم دیدگاه های آن روز نسبت به زن و محدودیت های فراوان و زنده بگور کردن دختران، در مسایل سیاسی مشارکت داشته و در بسیاری از آن فعالیت ها حضورشان مثبت بوده است. گرچه مشارکت های منفی را نیز گزارش کردیم. در هر حرکت و مشارکت باید رضای خدا و حق را در نظر گرفت تا فعالیتی مثبت انجام داد و رستگار شد.پی نوشت ها :
1. الصحیح من سیرة النبی؛ سید جعفر مرتضی العاملی، ج 3، ص 309
2. الصحیح من سیرة النبی، ج 3، ص 315
3. نهج البلاغه؛ ترجمه دکتر شهیدی، نامه 38، ص 312
4. اقتباس از الصحیح من سیرة النبی، ج 3، ص 326
5. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 8، ص 252، اعلام النساء، عمر رضا کحاله، ج 1، ص 47
6. محدثات شیعه، نهله غروی نائینی، ص 34
7. محدثات شیعه، ص 43
8. اسدالغابه فی معرفة الصحابة، ابن اثیر، ج 5، ص 408
9. محدثات شیعه، ص 51
10. اعلام النساء، 1، ص 253
11. الطبقات الکبری، ج 8، ص 292
12. محدثات شیعه، ص 105
13. اعلام النساء، ج 5، ص 211
14. محدثات شیعه، ص 168
15. محدثات شیعه، ص 170
16. محدثات شیعه، ص 182
17. محدثات شیعه، ص 218
18. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 7، ص 390؛ اعلام النساء، ج 2، ص 343
19. محدثات شیعه، ص 178
20. بحارالانوار؛ ج 94، ص 112
21. اقتباس از تفسیر نمونه، ج 22، ص 72
22. آل عمران 132، نساء 59، مائده 92، انفال 1، آل عمران 31
23. الصحیح من سیرة النبی؛ ج 4، ص 223
24. الصحیح من سیرة النبی؛ ج 5، ص 260
25. تاریخ طبری، ج 2، ص 443؛ الامامة و السیاسة، ص 13؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 20، محدثات شیعه، ص 10
26. بحارالانوار؛ ج 43، ص 159-160
27. بلاغات النساء، صص 23-29
28. بحارالانوار؛ ج 43، ص 203
29. تاریخ طبری؛ ج 1، ص 636؛ اعلام النساء، ج 5، ص 223
30. با آنکه بارها از زبان وحی شنیده بود که: و ما ینطق عن الهوی. ان هو الّا وحیٌ یوی. عبدالله بن مسعود این مطلب را از ابن عباس نقل کرده (صحیح بخاری: 7/4 چاپ دارالمعرفة)؛ اضواء: ص 52
31. بخاری این حدیث را در چندین جا از کتابش آورده است (کتاب العلم، کتاب الجهاد، کتاب المغازی، کتاب المرضی و...)؛ مسند احمد حنبل
32. طبقات الکبری: 245/1؛ صحیح بخاری: 127/1
33. الطبقات الکبری: 243/2
34. تاریخ طبری؛ ج 2، ص 98
35. ریاحین الشریعه؛ ج 2، ص 25 و 294
36. تاریخ طبری؛ ج 2، ص 534
37. الصحیح من سیرة النبی؛ ج 5، ص 249
38. تاریخ طبری؛ ج 3، ص 72؛ اعلام النساء، ج 5، ص 226
39. شرح نهج البلاغه: 2، 77-80
40. اعلام النساء، 5، 224-226.
41. ریاحین الشریعه: 2، 301.
42. اعلام النساء، ج 5، ص 226
43. بحارالانوار، ج 43، ص 182
44. بحارالانوار؛ ج 28، ص 102
45. تاریخ طبری؛ ج 2، ص 98
46. ابن طیفور، ابوالفضل احمد بن طاهر؛ بلاغات النساء، ص 43
47. ابن طیفور، پیشین: ص 55-58؛ عقد الفرید: ج 1 / 354-355.
48. ابن طیفور، پیشین: ص 105؛ عقد الفرید، پیشین: ج 1 / ص 352.
49. عقد الفرید؛ ج 1، ص 352؛ بلاغات النساء، ص 105
50. بلاغات النساء: 47؛ عقد الفرید: 1، 344.
51. اعیان الشیعه، ج 4، ص 70
52. ریاحین الشریعه؛ ج 4، ص 389
53. ریاحین الشریعه، ج 3، ص 142
54. بلاغات النساء، ص 32
55. ریاحین الشریعه؛ ج 3، ص 185 بنقل از منتخب طریحی
56. ریاحین الشریعه؛ ج 3، ص 261
57. ریاحین الشریعه؛ ج 3، ص 287-288
58. تاریخ طبری، ج 2، ص 429؛ نهج البلاغه، شرح ابن ابی الحدید، ج 9، ص 198-197
59. زن دین سیاست، ص 179 به نقل از شرح ابن ابی الحدید، ج 4، ص 101
60. الصحیح من سیرة النبی؛ ج 8، ص 227؛ شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 223
61. البدایة و النهایة؛ ج 3، ص 307
62. مروج الذهب؛ ج 2، ص 423
63. بحارالانوار، ج 44، ص 154
قرآن کریم
اضواء علی السنة المحمدیه؛ محمود ابو ریه؛ چاپ 3، قم، دار الکتب العلمیه.
اعیان الشیعه؛ سید محسن امین؛ تحقیق حسن امین، 11 ج، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1403 ق.
بحارالانوار؛ محمد باقر مجلسی؛ 110 ج، چاپ دوم، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1403 ق.
البدایه النهایه؛
بلاغات النساء؛ ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر، بیروت، دار الحداثه للطباعة و النشر، 1987.
تاریخ طبری؛ طبری، محمد بن جریر، 5 ج، بیروت، مؤسسه الاعلمی.
تفسیر نمونه؛ زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، بی تا.
ریاحین الشریعة در ترجمه بانوان دانشمند شیعه؛ ذبیح الله محلاتی، ایران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.
صحیح بخاری؛ محمد بن اسماعیل بخاری، بی تا.
الصحیح من سیرة النبی؛ سید جعفر مرتضی العاملی؛ 8 ج، چ 4، بیروت، دارالهادی - دار السیرة، 1415.
الطبقات الکبری؛ کاتب واقدی، محمد بن سعد، 9 ج، بیروت، دار صادر، بی تا.
العقد الفرید؛ ابن عبد ربه، احمد بن محمد، تحقیق مفید محمد قمیحه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1404.
محدثات الشیعه؛ نهله غروی نائینی؛ تهران، مرکز نشر دانشگاه تربیت مدرس، 1375.
مروج الذهب و معادن الجوهر؛ مسعودی، علی بن حسین، 6 ج، چاپ دوم، مصر، مکتبة السعادة، 1958 م.
نهج البلاغه؛ ترجمه سید جعفر شهیدی؛ چاپ سوم، تهران، 1371.
منبع :مجموعه مقالات همایش مشارکت سیاسی زنان در کشورهای اسلامی(تهران؛ 28-29 مهر 1381).
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}