مشارکت سیاسی زنان و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن، چالش های نوین
چکیده:
توسعه یک فراگرد جامع با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. توسعه سیاسی بیش از دیگر مفاهیم دارای بار ایدئولوژیکی و قومی است. یکی از ابعاد توسعه سیاسی، مشارکت سیاسی است. زنان 50 درصد جمعیت را تشکیل می دهند. از آنجا که مردان نمی توانند به اندازه کافی از منابع زنان دفاع کنند، مشارکت زنان در همه فعالیت های سیاسی یک ضرورت است بنحوی که می توان گفت اگر زنان در حوزه سیاسی، اقلیتی بشمار آیند، دموکراسی ناتمام است. مشارکت سیاسی زنان به معنای شرکت زنان در انتخابات و رأی دادن نیست، بلکه مشارکت به معنای آن است که زنان در تمام نهادهای دموکراتیک نقش تعیین کننده و تصمیم گیرنده داشته باشند. در حالی که هنوز بعضی از وظایف سیاسی و فرهنگی با جنسیت تعیین می شود. مکانیسم های یکسانی مشارکت زنان در زندگی سیاسی، اقتصادی و علمی را تعیین می کند. در این مقاله نخست بر پایه تعریف سنتی سیاست، یک تحقیق پیمایشی درباره مشارکت سیاسی دانشجویان با تکیه بر جنسیت بررسی می شود و سپس نقدی از تعریف سنتی سیاست با توجه به دیدگاه های جامعه شناسی زن به عمل می آید. سپس مشارکت سیاسی دوباره تعریف شده و عوامل بازدارنده مشارکت سیاسی زنان بررسی و نهایتاً استراتژی مقابله با این عوامل ارایه می شود.توسعه یک فراگرد جامع با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. می دانیم که سازمان ملل متحد برای اولین بار دهه 1960 را به توسعه اختصاص می دهد و رشد اقتصادی به عنوان میزان آهنگ رشد یک کشور در نظر گرفته می شود. همچنین به کشورهای جهان سوم توصیه می شود که سعی کنند از نظر صنعتی شدن به کشورهای توسعه یافته برسند. گرچه این اصل نیز پذیرفته شده بود که هرچه برای توسعه خوب و سودمند است برای همه مفید است. در دومین دهه پس از ارزیابی ها مشخص شد که سیاست های اتخاذ شده از نظر اجتماعی و جغرافیایی مواجه با شکست شده است. بنابراین بهبود شرایط زندگی فقیرترین افراد در دستور کار قرار گرفته و برای اولین بار زنان و بخصوص زنان فقیر مورد توجه قرار می گیرند (زنجانی زاده، 1369:182) در دهه سوم، این سؤالات مطرح می شوند:
منظور از توسعه چیست؟
توسعه برای چه کسانی است؟
توسعه توسط چه کسانی تحقق می یابد و یا باید صورت گیرد؟
توسعه فراگردی است که بدون تردید منافعی دارد و نتایج منفی آن نصیب کسانی می شود که در آن مشارکتی ندارند. مشارکت وسیله ایست تا مردم به اهداف خود برسند. هدف توسعه عبارت از رشد همراه با برابری و مشارکت است.
اینک پس از یک دوره طولانی اقتصادگرایی، امروزه پذیرفته شده است که توسعه یک فراگرد جامع با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است.
توسعه سیاسی:
اصطلاح توسعه سیاسی بیش از دیگر مفاهیم دارای بار ایدئولوژیکی و قومی است و بسیاری از محققان آن را معادل (تجددگرایی) یعنی تقلید مسلم نهادهای سیاسی اروپایی، بر پایه آرای عمومی، تفکیک قوا و پارلمان می دانند.ج. کلمن توسعه سیاسی را بر اساس عمل 3 اصل یا 3 گرایش می داند. تفکیک در یک نظام سیاسی، کفایت به دست آورد. کفایتی که آگاهانه جستجو شود و از نظر کیفی، نوین و کامل باشد و به صورت نهادی موفق تجلی یابد:
1- اشکال جدید یگانگی که بر تنش ها و ستیزه های ناشی از تفکیک متزاید فائق آید و آنها را زیر کنترل آورد.
2- اشکال جدید مشارکت و توزیع مداخله که پاسخگوی تقاضاهای ناشی از مساوات خواهی باشد. (Colman 1965/15).
این تعریف بر اداره جامعه به وسیله دولت (نظام سیاسی) تأکید می کند و بر مبنای ساخت های نسبتاً ثابت و پذیرش مجموعه ارزش های مشترک اکثریت جامعه استوار است. این تعریف شاید در مورد کشورهایی که توسعه آنها به دلیل وابستگی به خارج متوقف مانده است صدق نمی کند.
نظریه دیگر، نظریه پ. ف گونیدک (P.F. Gonidec) است که توسعه سیاسی را فراگرد مبارزه بی وقفه ای می داند که دولت های جهان سوم از طریق آن می کوشند مسایل مربوط به گذشته خود را بزدایند و آثار سلطه خارجی را در آنچه که مربوط به حال و آینده است دور کنند و تمام ساخت هایی را که مانع پیشرفت هستند در هم بریزند و مردم را در کار ساختمان ملی مشارکت دهند (/Gonidec 1980/344). در اینجا تأکید بر رهایی از سلطه داخلی و خارجی است و پیشرفت باید به نفع مردم صورت گیرد.
همچنان که مشاهده می شود، مشارکت سیاسی. یکی از ابعاد توسعه سیاسی است - در جریان نوسازی، مسایل و تضادهای ذاتی شرایط تحقق توسعه مطرح شده و یکی از بحران ها، بحران مشارکت است که حل آن فراهم کردن شرایط مناسب برای مشارکت عمومی در امور حکومتی است. با توجه به این که توسعه سیاسی در گرو مشارکت عمومی و فراگیر همه افراد جامعه است و از آنجا که زنان نیمی از جمعیت را تشکیل می دهند، مردان نمی توانند (یا نمی خواهند) به طور کامل از منافع زنان دفاع کنند. مشارکت زنان در همه فعالیت های سیاسی یک ضرورت است به نحوی که می توان گفت اگر زنان در حوزه سیاسی، اقلیتی بشمار آیند، دموکراسی ناتمام است.
بنابراین هدف ما در این تحقیق بررسی چالش هایی است که بر سر راه مشارکت زنان قرار دارد. یعنی عوامل بازدارنده یا تسهیل کننده اجتماعی مشارکت سیاسی زنان. به این منظور یک تحقیق پیمایشی مورد بررسی انتقادی قرار می گیرد و نشان داده خواهد شد که این نوع تحقیقات بیش از آنکه تبیین کننده باشند توجیه کننده هستند و سپس یک پارادایم متفاوت طرح شده و نشان داده می شود چرا مشارکت سیاسی زنان کمتر از مردان است. در پایان موانع، بررسی و راهکارها ارایه می شوند.
تعریف مفاهیم:
مفهوم سیاست:
در تعریف سیاست اتفاق نظر وجود ندارد، به طور کلی سه دسته تعاریف سیاسی وجود دارد.دسته اول تعاریفی را دربر می گیرد که سیاست را در دولت و حکومت محدود می کند.
دسته دوم تعریف سیاست را وسعت می بخشند و آنرا در برگیرنده تمامی روابط قدرت و تضاد می دانند، خواه در رابطه قدرت بین دو نفر، دو جناح یا رقیب سیاسی
دسته سوم سیاست را در قدرت سیاسی محدود می کنند (جعفری، مهرداد 1376)
دیوید استون می نویسد: "سیاست فعالیتی است حول محور تخصیص آمرانه ارزشی در جامعه (بلوم 573:1372). ما سیاست و آنچه را که سیاسی است این گونه تعریف می کنیم: حوزه سیاسی تمامی روابط اجتماعی و روابط قدرت را دربر گرفته و نهادی می کند و آنها را به منظور کنترل و دست کاری روابط بین فردی گرایش ها و باورهای آن در جهت خاص به منظور کنترل یا تنظیم توزیع منابع بکار می گیرد.
تعریف مشارکت سیاسی:
در این تحقیق دو بار مشارکت سیاسی و بخصوص مشارکت سیاسی زنان تعریف خواهد شد، نخست در ارتباط با بررسی یک تحقیق، به همان تعریف مشارکت سیاسی سنتی اکتفا خواهیم کرد و سپس در بخش بررسی انتقادی بار دیگر تعریف خود را ارایه می کنیم.تعریف سنتی مشارکت سیاسی:
"مشارکت سیاسی هر عمل داوطلبانه موفق یا ناموفق سازمان یافته یا بی سازمان، مستمر یا دوره ای، شامل بکارگیری روش های مشروع یا نامشروع برای تأثیر بر انتخاب سیاست ها عمومی، اداره عمومی و انتخاب رهبران سیاسی در هر سطحی از حکومت ملی یا محلی است. (1645P 1941Weined)بر مبنای این تعریف، انواع مشارکت را می توان در پنج دسته دوتایی جای داد:
1- (ابزاری - ابرازی)؛ 2- (فعال - انفعالی)؛ 3- (حمایتی - اپوزیسون)؛ 4- (هدف - وسیله)؛ 5- (نخبه - توده)
مشارکت به عنوان یک وسیله:
نوعی آگاهی دادن که دولت نقش اول را ایفا می کند - مردم برای مشروعیت بخشی به رژیم بسیج می شوند. بدیهی است هر مشارکت سیاسی - ترکیبی از این انواع دوگانه خواهد بود. (جعفری، مهرداد، 1376:10)بررسی تحقیقات مربوط به زنان - سیاست:
به منظور بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی زنان که در یک تحقیق پیمایشی مورد بررسی انتقادی قرار گرفته - این تحقیق، از روش پیمایشی استفاده کرده و پایان نامه کارشناسی ارشد است.تحقیق اول: شناسنامه تحقیق:
بررسی میزان مشارکت سیاسی دانشجویان دانشگاه فردوسی و عوامل مؤثر بر آن - پژوهشگر مهرداد جعفری و یخفروانی - سال 1376سؤال تحقیق: دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد به چه میزان در فعالیت های سیاسی شرکت می کند.
چه عواملی موجب می شود افراد خاص به میزان خاصی مشارکت سیاسی داشته باشند.
جامعه آماری: دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد سال 76-75 * تعداد دانشجو 12685 نفر. روش نمونه گیری طبقه بندی و تصادفی.
حجم نمونه 170 نفر شامل دانشجویان دختر و پسر دانشکده های مختلف بر اساس درصد ترکیب بود. مدل علّی تحقیق در جدول بعد ارایه می شود و نتایج بدست آمده مدل تحلیل سیر روابط علّی نیز ارایه شده است.
در این تحقیق ابعاد و معرف های مشارکت سیاسی عبارت بودند:
رأی دادن
جستجوی اطلاعات سیاسی
بحث و تبلیغ
شرکت در راهپیمایی
امضاء طومار عضویت در تشکل ها
انتقاد سیاسی
نوشتن مقاله یا مطلب سیاسی
یکی از فرض های اساسی تحقیق این بود که بین دو گروه جنسی از لحاظ میزان مشارکت در سیاست تفاوت وجود دارد و مردان بیش از زنان مشارکت سیاسی می کنند.
جدول زیر آزمون تفاوت میانگین مشارکت در بین دو جنس را نشان می دهد:
سطح معنی داری t-Prob |
مقدار t |
انحراف معیار |
میانگین |
گروه جنسی |
000/0 |
4/5- |
84/1 |
97/6 |
زنان |
|
|
91/1 |
61/8 |
مردان |
این تحقیق تفاوت معنادار از لحاظ مشارکت سیاسی بین زنان و مردان را نشان می دهد. در بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی در داخل هر دو گروه زنان و مردان نتایج زیر شامل می شود.
تحلیل رگرسیونی مشارکت در بین مردان
Sight سطح معنا داری |
Beta ضریب رگرسیونی استاندارد |
نام متغیر مستقل |
*** |
4146/0 |
نگرش فرد به سیاست |
** |
2444/0 |
نظر دوستان به مشارکت |
** |
20298/0 |
نیاز به قدرت |
** |
1923/0 |
میزان اطلاعات سیاسی |
* |
1441/0 |
ارزیابی فایده مشارکت |
|
1399/0 |
ارزیابی عدالت توزیعی نظام |
0/51535 = R Square 0/000 = Sigf 0/71788 = Multiple R
*** 0/001 > P ** 0/01 > P * 0/05 > P
تحلیل رگرسیونی مشارکت سیاسی در بین زنان
Sight سطح معناداری |
Beta ضریب رگرسیونی استاندارد |
نام متغیر مستقل |
*** |
3787/0 |
نگرش دوستان نسبت به سیاست |
* |
2392/0 |
نظر والدین نسبت به مشارکت |
* |
2093/0 |
ارزیابی فایده |
* |
1607/0 |
نیاز به قدرت |
0/472 = R Square 0/000 = Sigf 0/6 = Multiple R
*** 0/001 > P ** 0/01 > P * 0/05 > P
نتایج پردازش تک متغیری
میزان مشارکت سیاسی در بین افراد نمونه آماری را در حد متوسط گزارش می کند.نتایج پردازش های دو متغیری:
متغیرهایی چون وضعیت اشتغال، وضعیت تأهل، الگوی سکونت، سن، ارزیابی فرد از عدالت توزیعی نظام سیاسی و رشته تحصیلی رابطه معناداری با میزان مشارکت سیاسی نداشت و این فرضیات نتوانستند از آزمون عبور کنند.متغییرهای نگرش فرد به سیاست، اهمیت نظر دیگران در مورد مشارکت سیاسی، ارزیابی فرد از دانش سیاسی خود، میزان اطلاعات سیاسی، میزان رضایت از نظام سیاسی، اثربخشی سیاسی، وجهه نظر نظام نسبت به مشارکت، تأمین رضایت بدون مشارکت، ارزیابی فایده، نیاز قدرت و جنسیت دارای همبستگی معنی داری با میزان مشارکت سیاسی بودند. بالاترین همبستگی با میزان مشارکت سیاسی را نگرش فرد به سیاست با ضریبی به شدت R=0/63 ضعیف ترین همبستگی را با میزان مشارکت احساس سرنوشت مشترک با نظام سیاسی با ضریبی به شدت R=0/25 داشت. در این تحقیق همبستگی جنسیت با مشارکت سیاسی با کنترل متغیرهای اطلاعات سیاسی، نگرش به سیاست، نظر دوستان به سیاست، نیاز قدرت و ارزیابی فایده مشارکت همچنان معنادار بود.
تحقیق نشان می دهد که یکی از عوامل مؤثر در میزان مشارکت افراد در سیاست، نحوه نگرش آنها به سیاست است که در کوتاه مدت قابل تغییر نیست ولی انجام کار فرهنگی می تواند برای تغییر نگرش به سیاست در بلند مدت در افزایش مشارکت سیاسی مؤثر باشد.
نقد و بررسی
نخستین انتقادات جامعه شناسان زن از روش و نظریه جامعه شناختی متضمن دو فرض است: نخست آنکه جنسیت (geuder) یک عامل تعیین کننده اساسی روابط و رفتار اجتماعی است و دوم آنکه تقسیمات جنسیتی در جامعه نگرش و تجارب هر دو جنس را شکل می بخشد. در نتیجه آنکه تجارب زنان به طور متمایزی متفاوت از تجارب مردان است.بعضی از زنان دانشمند فراتر از این مقوله رفته و این بحث را پیش کشیدند که جامعه جنسیتی است به شیوه ای که زنان و مردان را در جهان انسانی اجتماعی متفاوت و متمایز جای می دهد (Turner, J. 576:1998) جسی برنارد بر پایه نظریه زیمل که می گوید: "زنان، جهان خاص خود را دارند که قابل مقایسه با مردان نیست" این بحث را پیش می کشد که جامعه به دو جهان یک جنسیتی تقسیم شده است. جامعه شناسی و دیگر رشته های علوم اجتماعی تاکنون اغلب صرفاً با جهان مردانه سر و کار داشته اند. جسی برنارد درصدد آنست که این عدم توازن را با دنبال کردن توسعه تاریخی جهان زنانه و صرفاً تجارب و دیدگاه های زنانه که از آن نشئت می گیرند تصحیح کند. او می گوید: جهان زنان به طور ذهنی و عینی از جهان مردانه متفاوت است و جهان زنانه می بایست به عنوان یک کل مورد بررسی قرار گیرد و نه یک محصول جهان مردانه (Bernard, Jessis 1981). غفلت از جهان زنانه و تجارب زنان سبب شد که جامعه شناسی و دیگر رشته ها از بحث ها و دیدگاههایی که ممکن است راه حل نو و رهیافت تازه ای برای مسایل معاصر فراهم کند، محروم گردد.
در این تحقیق نیز همچنان که مشاهده می شود اسطوره سنتی زنان در سیاست به ظاهر تأیید می شود.
سیلتانن و استان ورث معتقدند که: "در نوشته های با دید مردانه توانایی سیاسی زنان دست کم گرفته شده است. تحقیقات با دید مردانه حاکی از آن هستند که مشارکت زنان در سیاست کم تر از مردان است و علایق و خواسته های زنان بازتاب تعهدات اخلاقی یا خانوادگی آنان اند و نه مواضع سیاسی بهتر (ابوت، پ و والاس، کلر 193:1376)
محققان با دید مردانه در مورد رفتار زنان در انتخابات اظهار داشته اند که زنان کمتر از مردان رأی می دهند، زنان از مردان محافظه کارترند، زنان از مردان دمدمی مزاج ترند و زنان بیشتر تحت تأثیر شخصیت ها قرار می گیرند. هنوز این تصور وجود دارد که مردان (به ویژه شوهران) بر عقاید و رفتار سیاسی زنان به خصوص در امر انتخابات تأثیر می گذارند و نه بر عکس و این فرض هم وجود دارد که برخوردها، گزینش ها و شیوه مشارکت سیاسی خاص مردان رفتار سیاسی سنجیده را تعیین می کند. از این رو، رفتار سیاسی زنان را در صورتی که با این تعریف مغایر باشد طبق تعریف نسنجیده می داند (همان: 193). همانند هابرماس که خرد را در مقابل احساسات قرار می دهد و غیر منطقی و احساس را با طبیعت برابر می داند. همچنان که در طی قرون مردان، احساس، طبیعت و زن را برابر دانسته اند، خرد عاری از احساس است، احساس غیر عقلانی است و هرچه غیر عقلانی است غیر انسانی است! (Wallace, R. 121:1929)
طرفداران حقوق اجتماعی زنان تعریف مجددی از سیاست بعمل می آورند، کیت میلت در کتاب "سیاست جنسی" سیاست را" روابط مبتنی بر قدرت یعنی نظم و ترتیباتی که به موجب آن گروهی از افراد زیر سلطه گروهی دیگر قرار می گیرند تعریف می کند (ابوت و والاس 200:1976). در نظر طرفداران این دیدگاه هر امر شخصی، سیاسی است یعنی از آن جایی که سیاست به تحرکات روابط قدرت در جامعه می پردازد پس باید به روابط قدرت میان مردان و زنان هم بپردازد. تقسیم میان حوزه عمومی و خصوصی، عقیده مرد سالارانه ای است برای دور نگهداشتن زنان. به اعتقاد آنها زنان بدین سان از شرکت در سیاست و زندگی عمومی محروم بوده اند. بنابراین بجای آنکه بپرسیم چرا تعداد بسیار کمی از زنان در فعالیت های سیاسی شرکت می کنند باید بپرسیم چگونه مردان توانسته اند در بازداشتن زنان از ورود به فعالیت سیاسی چنین موفق باشند؟ (همان منبع: 207)
مشارکت سیاسی زنان
می توان گفت در بین مسایل خطیری که پایان قرن بیست با آن مواجه بود یعنی مبارزه برای صلح، آزادی و دموکراسی، حذف فقر و نابرابری ها، استفاده منطقی از منابع طبیعی، پایگاه فرودست زنان مورد توجه قرار گرفته که این امر سبب روابط انسانی نابرابر و سلطه در تمامی سطوح جامعه و نظم جهانی می شود.ماهیت خاص و سطوح کهتری از مسایل زنان که بر صورت، خصلت و کفایت مشارکت زنان در زندگی سیاسی تأثیر می گذارد تحت تأثیر ساخت های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، زمینه تاریخی، پایه های ایدئولوژیکی روابط اجتماعی است. دو متغیر تاریخی و جغرافیایی بر مشارکت سیاسی زنان تأثیر می گذارد.
در کشورهای جهان سوم می توان از دوره مبارزه برای استقلال و رهایی از سلطه ای سخن گفت که در آن بسیج انبوه زنان را بهمراه دارد. در این دوره از استقرار دولت های قانونی که هر چند اصل برابری در همه حوزه ها پذیرفته می شود، ولی نهادها جای محدودی برای زنان قایل می شوند. این محدودیت یا عددی است (درصد کم زنان) یا محدودیت در سلسله مراتب است. (تعداد کمی از زنان در مرتبه های مدیریت قرار می گیرند) و یا محدودیت اجتماعی است (یعنی زنانی که ارتقاء می یابند متعلق به قشرهای اجتماعی بالا یا متوسط هستند) و اصل برابری، ضمناً برابری سیاسی را به دنبال نداشته است.
بنابراین هر پژوهشی در مورد مشارکت می بایست خصوصیات تاریخی و جغرافیایی را در برداشته باشد. آنگاه این مسئله مطرح می شود که حضور زنان در نهادهای سیاسی تا چه حد است و هرگاه حضور دارند آیا چیزی را به نفع زنان تغییر می دهند. آنچه باید بخاطر داشت اینست که زنان یک دسته اجتماعی همگن نیستند، به عبارتی زنان یک طبقه یا یک نژاد یا یک ملت نیستند و در میان زنان درخواسته ها و منافع تنوع وجود دارد. صرف حضور چند زن در مراتب مدیریت چیزی را تغییر نمی دهد. می توان گفت دولت هایی که توسط زنان اداره می شوند، بیش از دیگر دولت ها به مسایل زنان نمی پردازند. آنچه که باید تغییر کند ساختار اجتماعی و به عبارتی روابط اجتماعی بین دو جنس است، آنچه که نظام پدر سالار نامیده می شود. به عبارتی مسئله زنان و سیاست، مسئله نابرابری زنان نیست بلکه مسئله برتری مردهاست که به نحوی سعی کرده اند نابرابری ها را نهادی کنند. در واقع هرگاه بخواهیم مشارکت سیاسی زنان را افزایش دهیم، افزایش کرسی های مجلس و اجباری کردن تعلق 50 درصد کرسی به زنان، هیچ تضمینی برای بهبود وضعیت زنان ندارد. وقتی که نابرابری ها نهادی شده باشد، وقتی تقسیم جهان به خصوصی و عمومی انجام شده باشد جای شگفتی نیست که زنان تمایلی به مشارکت نداشته باشند. ولی در نظام پدر سالار عدم مشارکت زنان و بی تفاوتی آنها، آنگونه تبیین می شود که گویی این خصلت زنان است، محافظه کاری ویژگی زن هاست و چون به طبیعت زنانه برمی گردد پس دیگر نمی توان کاری کرد. این تبیین ساده اندیشانه خیال همه را راحت می کند!
در حالی که باید بخاطر داشته باشیم جهان در مورد تجربه ملموس زنان و مردان یکی نیست. پس دیگر نمی توان با سیستم فکری که مردان و خصوصیات آنها را به عنوان اصل پایه در نظر می گیرد، به بررسی وضع زنان و سیاست پرداخت. وقتی می خواهیم مشارکت سیاسی زنان را افزایش دهیم، باید آنرا در کلیت سیستم قرار دهیم و ملاحظه خواهیم کرد تا روابط ساختاری دگرگون نشود افزایش عددی زنان در پست های کلیدی راه به جایی نمی برد. مگر اینکه بخواهیم از این افزایش عددی، استفاده ابزاری کرده و به تثبیت سیستمی همت گماریم که در عمق خواهان حفظ روابط نابرابر است.
یک مثال عینی نشان می دهد که وقتی مواجه با افزایش عددی وضعیت زنان هستیم چه می کنیم. امروزه که دانشجویان ورودی در دانشگاه ها ترکیب 70 درصد دختران و 30 درصد پسران را نشان می دهد عکس العمل مسئولان به هیچ وجه شادمانه نیست. همه نگران تغییراتی هستند که نظام پدر سالار تحمل قبول آنرا ندارد، به همین جهت می بینیم به جای آنکه موفقیت دختران یک موفقیت ملی به حساب آید، صحبت از مداخله و مطرح کردن درصد قبولی برابر است. بنابراین می توان گفت موفقیت زنان در عالم سیاست نیز مادام که سیستمی که تمام مزایا را برای یک جنس می خواهد چندان شادی بخش نخواهد بود. همواره این خطر وجود دارد که افزایش مشارکت زنان وسیله ای برای تثبیت مزایا و وسیله ای برای جنگ قدرت بین مردان شود.
تعریفی مجدد از مشارکت سیاسی
منظور از مشارکت سیاسی یعنی مداخله در یک فعالیت سازمان یافته و عمومی که در جستجوی آنست تا خصلت، کارکرد، ساخت و سیاست ها، رفتار چندین نهاد و یا فرآیند قدرت در این حوزه ها را، تحت تأثیر قرار داده و آنها را تغییر دهد. تلاش برای حذف موانع به منظور کارآیی و تأثیر افزون تر و ایجاد کانال های جدید. صورت های بدیل قدرت در جایی که دسترسی به کانال های موجود نفی شده و یا ناکارا هستند را باید به عنوان مشارکت سیاسی در نظر گرفت.عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی زنان
دسترسی زنان به قدرت سیاسی باید از طریق حضور آنها در همه حوزه های زندگی عمومی از جمله روابط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، صورت گیرد. معذلک به نظر می رسد حوزه صرفاً سیاسی در برابر ورود زنان مقاومت می کند.وجود رژیم های اقتدارگرا در سراسر جهان و نبود فعالیت مداوم دموکراتیک یکی از موانع اصلی مشارکت فعالانه زنان در حوزه سیاست است. زنان بیش از مردان از سلطه سیاسی و نبود دموکراسی رنج می برند. زیرا آنها مسئولیت فرآیند اجتماعی کردن نسل جوان را به عهده دارند.
اسطوره عدم مشارکت و منفعل بودن زنان سهمی در ایدئولوژی سلطه داشته و خود سعی در محدود کردن نقش ها و حوزه های زنان دارد. این مقوله تنوع موقعیت زنان، را در نقش ها و اولویت هایشان چه در طبقات، سیستم اقتصادی و فرهنگی، دربرداشته و مبارزات و تلاش برای مشارکت زنان به شیوه های مختلف را در نظر نمی گیرد.
سیاست خود دولت ها در مورد موقعیت و نقش زنان در فرآیند باز تولید اقتصادی * اجتماعی و سیاسی ناشی از سیستم پدر سالار که در قوانین مربوط به دسترسی به منابع و درآمدها منعکس می شود.
شرایط اقتصادی مثل فقر، بیکاری، استثمار، دسترسی نابرابر به مشاغل جدید از عواملی هستند که مشارکت زنان در سیاست را محدود می کند.
استقلال اقتصادی برای مقاومت زنان در برابر نابرابری های اجتماعی ضروری است، در ضمن زندگی اقتصادی فرآیند جدیدی از اجتماعی شدن را فراهم می کند.
تفاوت اجتماعی شدن بین دو جنس که در نتیجه تفاوت رفتار را ایجاد می کند: مثل ترس زنان از صحبت کردن در مجامع عمومی، نبود اعتماد به نفس و جرأت نداشتن برای اعمال نظر خود.
پیشداوری ها، مخالفت خانواده، تصویر منفی زنانی که اهل سیاست هستند، کنترل اجتماعی اطرافیان که شرکت زنان را در مجمع های محلی و ملی دشوار می سازد.
پیشداوری های موجود درباره حوزه فعالیت زنان و مردان:
سیاست هنوز کار مردان تلقی می شود. در عین حال این تصور وجود دارد که زنان وقتی به فعالیت های سیاسی می پردازند حتماً از وظایف خانوادگی خود غافل می شوند.دسترسی زنان به قدرت سیاسی مستلزم آن است که در شکل اساسی نقش های نسبت داده شده به دو جنس و ایدئولوژی که آنرا توجیه می کند تغییر داده شود.
به طور کلی مجموعه فرآیند اجتماعی کردن دو جنس باید تغییر کند تا زنان برای زندگی اجتماعی آماده شوند و تصویر نوینی از روابط بین دو جنس ارایه گردد. این تصویر باید در گستره عمومی و گستره خصوصی ایجاد گردد.
چه نوع استراتژی باید اتخاذ گردد؟
سازمان های غیر دولتی زنان می توانند در بسیج زنان، آگاه کردن قشرهای مختلف زنان بسیار مؤثر باشند. شاید بتوان دشواری مشارکت سیاسی زنان را در همین واژه ها خلاصه کرد یعنی آنچه به زنان مربوط می شود و آنچه به حیات سیاسی آنها مربوط است.در فرآیند اجتماعی، روابط مکمل یا تساوی گرا بسط و گسترش یابد. بخصوص در ساخت های غیررسمی جامعه (خصوصی) مانند خانواده و همچنین روابط بین دو جنس برای آنکه به زنان و مردان امکان داد تا اعتماد به نفس و انرژی خود را برای بیان مؤثر نظرات خود در گستره عمومی، افزایش دهند.
- پخش سیستم های دانش و اطلاعات نوین از طریق تمام نهادهای تربیتی و فرآیندهای اجتماعی رسمی و غیر رسمی
- استفاده مؤثر از وسایل ارتباط جمعی به منظور گسترش دیدگاه های زنان
- تغییر و بهبود، سیاست دولتی، حقوقی به منظور وسعت بخشیدن دسترسی زنان به قدرت.
- جنبش های زنان نشان داده اند که می توانند آلترناتیو دیگری را برای فکر و عمل سیاسی زنان فراهم کنند.
1- آبوت، پاملا، والاس، کلر، "درآمدی بر جامعه شناسی، نگرش های فمینیستی"، تهران، دنیای مادر، 1376.
2- بلوم، ویلیام تی، "نظریه های نظام سیاسی"، ترجمه احمد تدین، تهران، نشر آران، جلد دوم، 1373.
3- جعفری نحفروزانی، مهرداد، "بررسی میزان مشارکت سیاسی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد و عوامل مؤثر بر آن"، زمستان 1376.
4- رنی، آستین، "حکومت، آشنایی با علم سیاست"، ترجمه ژیلا سازگار، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1373.
5- زنجانی زاده، هما، "فرهنگ و توسعه"، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، شماره چهارم، سال هجدهم، 1364.
6- زنجانی زاده، هما، "زن و توسعه در جهان سوم"، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، شماره اول و دوم سال 23، 1369.
7- میشل، آندره، "فمینیسم، جنبش اجتماعی زنان"، مشهد، نشر نیکا، چاپ دوم، 1377.
An introduction to sociology, London, Routledge. Abbott, P., wallace, C, 1997
The female world, New York, free press. Bernard, Jessie, 1981
Education and palitical development, princeton, princeton university press. Coleman, J. (ed.) 1965
feminism and political theory Sage publication. Evans J. et al,1986
Visage du Tiers Mond et force politique, paris, Montchrestein.: 1 t. , "politique comparee du Tiers monde" Gonidec, p.f et. Tran van minh, 1980
the sociology of houswork, New York, panthon. Oakley, Ann, 1974.
The structure of sociological thory. Turner, Janathan H. 1998.
Sociological theory, London, Sage.Wallace, Ruth A, 1989
منبع :مجموعه مقالات همایش مشارکت سیاسی زنان در کشورهای اسلامی(تهران؛ 28-29 مهر 1381).
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}