نویسنده:پیمان صفردوست
*عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
**فوق‌‌تخصص روان‌پزشکی کودک و نوجوان و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران


 
با استقلال طلبی نوجوانان چه باید کرد؟
ساعت 10 شب است. پسر خانواده از در وارد می‌شود. سلام می‌کند.
پدر می‌پرسد: «کجا بودی تا حالا؟»
پسر می گوید: «بیرون بودم.»
پدر حس می‌کند که جواب سر بالا شنیده است. می‌گوید: «این رو که خودم هم می‌بینم. پرسیدم کجا بودی؟»
پسر جواب می‌دهد: «با دوستام رفته بودیم سینما.»
پدر می‌پرسد: «این دوستای جنابعالی خونه و زندگی ندارن که تا حالا بیرون موندن؟!»
پسر حس می‌کند که پدر دارد از او بازجویی می‌کند، می‌گوید: « مگه ساعت چنده؟!»
پدر ساعت روی دیوار را نشان می‌دهد و می‌گوید: «دو ساعت مونده به نصفه شب. الان وقت خونه اومدنه؟!»
پسر سرش را پایین می‌اندازد و سعی می‌کند از ترکش‌های سوالات پدر فرار کند ولی فایده‌ای ندارد.
پدر صدایش را بالاتر می‌برد و باز می‌گوید: «مگه با تو نیستم. به من نگاه کن. چرا تو این قدر خودسر شدی تازگیا؟»
پسر به اتاقش می‌رود ولی پدر همچنان صدایش بلند است.
شاید این اتفاقی باشد که هر از گاهی در خانه‌هایی که فرزند پسر نوجوان دارند رخ می‌دهد.
اما واقعا چرا پسرها در این سن این قدر خودرای می‌شوند. و اصلا آیا اسم این کار آنها خودرایی است؟! و خانواده‌ها چطور می‌توانند با این مساله برخورد مناسب داشته باشند؟ در ادامه نظرات متخصصان را درباره این موضوع مطالعه خواهید کرد.
نظر روان شناس / دکتر مریم بختیاری*
استقلال طلبی از3 سالگی شروع می شود!
استقلال، یک مرحله از رشد روانی افراد است. در 3 سالگی کودکان به اولین مرحله استقلال وارد می‌شوند و با «نه» گفتن، خواسته‌های خود را بیان می‌کنند و در برابر خواسته‌های دیگران که آن را قبول ندارند، مقاومت نشان می‌دهند. البته در بعضی موارد این «نه» گفتن از سوی خانواده‌ها به لجبازی تعبیر می‌شود. کودک در این سن متوجه می‌شود که ماهیت مستقل و جداگانه‌ای دارد و می‌تواند خواسته‌های متفاوتی داشته باشد و حتی بر‌ آنها تاکید کند. این هویت‌یابی و حس استقلال‌طلبی را می‌توان به شکلی دیگر در مرحله نوجوانی مشاهده کرد. مهم‌ترین تفاوت استقلال‌طلبی در دوره نوجوانی این است که نوجوان در این مرحله به سمت جدا شدن از خانواده‌، تصمیم‌گیری‌های تحصیلی، انتخاب شغل، ازدواج و زندگی مستقل می‌رود. خانواده‌ها نه تنها نباید از این حس استقلال فرزند خود نگران شوند، بلکه باید از این موضوع خوشحال باشند. در حقیقت مساله‌ای که خانواده‌ها از آن هراس دارند، استقلال نوجوان نیست بلکه مسایلی مانند اعتیاد، دوستان ناباب یا کارهای پرخطر آنها را نگران می‌کند. توجه به این نکته ضروری است که این نوع مشکلات که می‌تواند برای فرد مشکل‌آفرین باشد، نتیجه حس استقلال نیست، اعتیاد یا رفتارهای پرخطر نتیجه این است که خانواده‌ها در مراحل مختلف رشد، ابزارها و آموزش‌هایی را که برای گذر از این مرحله مورد نیاز بوده است به درستی در اختیار فرزند خود قرارنداده‌اند. تصمیم‌گیری درست، انتخاب منطقی، روش حل مساله و شیوه‌های برخورد با مشکل‌‌ها، آموزش‌هایی هستند که خانواده‌ها باید آن را طی مراحل رشد به فرزند خود بدهند. فرزند خواه‌ناخواه به مرحله نوجوانی می‌رسد و حس استقلال‌طلبی پیدا می‌کند و اگر ابزارهای لازم به شکل صحیح در اختیار او قرار نگرفته باشد، مسیر را اشتباه خواهد رفت.

نظارت و کنترل

اینکه خانواده‌ها می‌خواهند روی فرزند خود نظارت و کنترل داشته باشند، فقط مربوط به کشور ما و فقط در رابطه بین والدین و فرزندانشان هم نیست. وقتی در اداره یا سازمانی مشغول به کار هستیم نیز تحت کنترل و نظارت‌ایم. نظارت و کنترل خانواده‌ها به معنی دخالت در حس استقلال فرزندان نیست بلکه به این معناست که هر گروه و تشکل از جمله خانواده‌ قوانین خاص خود را دارد و کسی که عضو آن است باید آنها را رعایت کند. در خانواده هم برای نوجوان محدودیت‌‌ها، اختیارات و وظایفی معین شده، و هم برای پدر و مادر خانواده که آنها نیز موظف به اجرای آن هستند. اینکه خانواده‌ها بر فرزند خود نظارت داشته باشند به هیچ‌وجه با استقلال فرد در خانواده مغایر نیست. نوجوان با حفظ حس استقلال خود موظف‌ است قوانین خانواده را هم رعایت کند.

وابستگی، بیماری است

استقلال چیز بدی نیست که خانواده‌ها از آن بترسند. یک نوجوان باید بتواند زندگی روزمره خود را اداره و نوع پوشش مناسب خود را انتخاب کند، تصمیم بگیرد چه چیزهایی بخورد، برای حفظ سلامت خود چه کارهایی انجام دهد و... رفتار نوجوان نباید طوری باشد که دیگران در مورد مسایل روزمره او تصمیم بگیرند و روابط اجتماعی او را تعیین کنند. این حس استقلال جلوی بسیاری از انحراف‌ها را نیز می‌گیرد. یک نوجوان مستقل تحت‌تاثیر گروه همسالان به مواد مخدر روی نمی‌آورد یا با القای آنها تمام وقت خود را صرف تفریح نمی‌کند. او می‌داند که یک شخصیت مستقل، هویت و ویژگی‌های فردی دارد بنابراین برای کارهای خود تصمیم می‌گیرد. در واقع در نگاه روان‌شناسی، چیزی که عیب محسوب می‌شود، وابستگی است نه استقلال. البته همان‌طور که قبلا اشاره شد، باید این نکته را هم در نظر بگیریم که استقلال با بی‌بندوباری تفاوت دارد. ما با بی‌اطلاعی، فرزندان خود را وابسته تربیت می‌کنیم و زمانی که قرار است بنا به دلایل مختلف مثل تحصیل از آنها جدا شویم، ناخودآگاه فرزندانمان را به گروه‌های همسالان و سایر گروه‌های دوستی وابسته می‌کنیم و چون ابزارهای استقلال را به آنها نداده‌ایم، مشکلات بعدی به وجود می‌آید.

شروع ارتباط

اگر ما از کودکی ارتباط و تعامل خوبی با فرزند خود برقرار کنیم و بتوانیم چارچوب‌های قانونی خانواده را به او آموزش دهیم، مشکل زیادی برای ارتباط و نظارت بر او نخواهیم داشت و او نیز این کنترل و هدایت خانواده را به عنوان یک نیروی حامی به راحتی خواهد پذیرفت اما متاسفانه در بسیاری از خانواده‌ها این ارتباط به دلیل مشغله والدین به درستی برقرار نمی‌شود. پدر و مادر زمانی به فکر کنترل فرزند و هدایت او می‌افتند که به سن نوجوانی رسیده است و طبیعتا این نگرانی‌های ناگهانی نمی‌تواند آن طور که باید و شاید مورد پسند و پذیرش نوجوان قرار گیرد.

محیط خانواده

خانواده باید فضایی را ایجاد کند که هر یک از اعضا بتوانند مسایل روزمره خود را برای بقیه تعریف کنند. این فضا و صحبت والدین در مورد کارها و افراد مختلف که در طول روز با آنها برخوردکرده‌اند، این امکان را به نوجوان می‌دهد تا او نیز مسایل خود را در جمع خانواده مطرح کند و از آنها راهنمایی بخواهد. اگر در خانواده برای نظارت بر نوجوان فضای بازپرسی حاکم شود که مثلا «تو کجا بودی؟»، «با کی بودی» یا «چرا رفته بودی!» بدون اینکه نوجوان احساس راحتی و امنیت داشته باشد، آن را نخواهد پذیرفت. وقتی خانواده‌ها در مورد دوستان فرزند خود به طور مستقیم اظهارنظر منفی می‌کنند، بدون شک نوجوان که حالا احساس استقلال‌طلبی هم پیدا کرده، آن را نوعی ورود به حریم خصوصی خود فرض می‌کند و ارتباط خوبی با این موضوع برقرار نخواهد کرد. در حقیقت خانواده‌ها باید با استفاده از روش‌های ملایم‌تر، ابتدا دوستی خود را به فرزند خود ثابت و به تدریج او را متوجه نکات منفی و اشتباه‌های خود کنند.

چند نکته اساسی

1 . ارتباط با فرزند چیزی نیست که بخواهیم آن را در دوره نوجوانی ناگهان برقرار کنیم و باید آن را از کودکی به فرزند خود بیاموزیم.
2 . باید به فرزند خود اجازه صحبت و اظهارنظر بدهیم و به او ثابت کنیم که می‌تواند مشکلاتش را در خانواده مطرح کند.
3 . صحبت‌ها و نصحیت‌ها همواره باید با ملایمت باشد.
4 . در اظهارنظرها نباید مدام به نقاط منفی پافشاری کنیم بلکه باید در مورد جنبه‌های مثبت نیز صحبت کرد.
5 . همیشه یادمان باشد فرزند ما به دلیل تجربه‌های کمتر اجتماعی، اشتباه هم بکند.
6 . اگر کودک یا نوجوان اشتباهی کرد، می‌توانیم جمله پندگونه خود را با عبارت «بهتر نبود...» آغاز کنیم، که مثلا «بهتر نبود که فلان کار را این طور انجام می‌دادی؟»

هیچ‌وقت دیر نیست

خانواده‌ها هیچ‌وقت نباید زمان را برای ایجاد و ارتباط با فرزند خود، از دست رفته بدانند. آنها می‌توانند با صبر و حوصله این ارتباط را در هر مقطعی برقرار کنند و فرزند خود را در معرض یک تعامل سازنده قراردهند. اگر بتوانیم خود را به عنوان والدین تغییر بدهیم و با دید همراهی با فرزند ارتباط برقرار کنیم، بدون شک او هم این کار را انجام خواهد داد.
ممکن است در مراحل اولیه‌ ایجاد این تغییرات برای ما کمی سخت باشد. اینکه پدر بیاید و در مورد اتفاق‌های روزمره یا فرزند خود صحبت کند و مشکلات به وجود آمده را با خانواده در میان بگذارد، شاید کمی برایش سخت باشد ولی قدرت حل مساله را دراختیار فرد نوجوان قرارمی‌دهد. اگرچه ایجاد این ارتباط در سن نوجوانی کمی دشوارتر از سن کودکی است ولی دور از ذهن نیست و نوجوان با کمی مقاومت و شاید تاخیر دوباره در مسیر اصلی خود می‌افتد.

نظر روان‌‌پزشک / دکتر کتایون خوشابی**

بهترین راه برخورد با استقلال طلبی فرزندان از حدود 3 سالگی به بعد، وقتی کودک توانایی استفاده از قاشق و چنگال را به تدریج پیدا می‌کند و می‌تواند تا حدودی نیاز‌هایش را خودش رفع کند، احساس استقلال طبیعی تقریبا در او آغاز می‌شود.

بهترین راه برخورد

تقریبا با ورود کودک به دوران ابتدایی، حس استقلال‌طلبی او تکمیل می‌شود و بعد از آن در دوران نوجوانی شاهد استقلال‌طلبی دیگری به موازات سن?اش هستیم. نوجوانان برای مستقل شدن انتظاراتی از والدین دارند که گاهی معقول و گاهی غیرمنطقی است. استقلال‌طلبی از طبیعت انسان نشات می‌گیرد. انسان یک موجود مستقل است و می‌خواهد استقلال داشته باشد تا بتواند هر کاری را که دوست دارد، در محدوده فردی انجام دهد.
چقدر استقلال دادن به فرزند درست است؟
به هر حال ما باید عرف جامعه و خانواده را در نظر بگیریم. استقلال‌طلبی به معنی‌دادن آزادی بی‌حد و حصر نیست. استقلال‌طلبی به منظور استفاده از توانایی‌های کودک و نوجوان با توجه به سنش است. اگر نوجوان بخواهد و بتواند به تنهایی اطراف منزل برود تا وسیله‌ای را که نیاز دارد، بخرد، این به معنی استقلال‌طلبی و یک مرحله از رشد اجتماعی اوست. استقلا‌ل‌طلبی نباید با هرج و مرج و آزادی بی‌حد و حصر اشتباه گرفته شود. با توجه به سن و توانمندی‌های نوجوان، باید آزادی‌هایی به او داده شود اما این به معنی آن نیست که به فرزندمان اجازه بدهیم هر کاری که دوست دارد، حتی اگر خارج از عرف خانواده بود، انجام دهد. دادن اجازه رانندگی بدون گواهی‌نامه به یک نوجوان، کار صحیحی نیست. در بسیاری از موارد با توجه به ویژگی‌های دوران نوجوانی، نوجوانان در تصمیم‌گیرها دچار افراط و تفریط می‌شوند و می‌خواهند آرا و نظراتشان را به اعضای خانواده تحمیل کنند.
در خیلی از مواقع، شنونده بودن والدین می‌تواند موثر باشد. نوجوانان دوست دارند در امور منزل از آنها نظر خواسته شود و خیلی خوب است که والدین از آنها نظرخواهی کنند اما نظر خواستن به معنی اجرای خواسته‌ها و نظرات نوجوان نیست. این مساله را باید برای نوجوان توضیح داد. در سن نوجوانی به طور طبیعی ویژگی‌های رفتاری مثل رفتارهای لجبازی داریم. نوجوان برای استقلال‌طلبی ممکن است به نظرها و خواسته‌های خانواده جواب منفی دهد. خیلی از مواقع به محض اینکه نوجوان شروع به لج کردن می‌کند، والدین وارد بحث و لجبازی می‌شوند و این رابطه‌ای دو سر باخت است که در‌آن نوجوان و والدین هر دو عصبی می‌شوند. توصیه من به والدین این است که از بحث بپرهیزند و خیلی از اوقات فقط شنونده باشند. نصیحت نکنند زیرا فقط نصیحت کردن فایده‌ای ندارد و اثری مثبت بر رابطه والدین و نوجوان نمی‌گذارد.
منبع: هفته نامه سلامت