نویسنده: عجاج نویهض




 

یهود، فرمانروای جهان
بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985).

پروتکل هفدهم

وکالت قضایی- نفوذ روحانیون گوییم- آزادی وجدان- دربار پاپ- پادشاه یهود به جای پاپ- چگونه با کلیسای فعلی مبارزه کنیم- وظایف مطبوعات در عصر حاضر- سازمان پلیس- پلیس داوطلب- جاسوسی به شیوه ی سازمان قبالا- سوء استفاده از قدرت
اصولاً کار وکالت، افرادی خونسرد، سنگدل، لجوج و پست بار می آورد. کسانی که به این حرفه می پردازند تمام هم و غمشان این است که به یکی از نکات کشدار و مبهم قانون بچسبند و مدتها دور آن بچرخند. هر حق و باطلی را تجویز می کنند تا محملی برای دیدگاه خودشان در دفاع از موکل خویش پیدا کنند، نه این که به مصالح عمومی که برای جامعه اهمیت دارد خدمت نمایند. آنها برای رسیدن به این هدف خود حاضرند دست به هر عمل خلافی بزنند. سعی می کنند به هر قیمتی شده است و با تمسک به هر نکته ی ریز و کوچکی در مواد قانون متهم را تبرئه و آزاد کنند، و بدین سان شکوه عدالت را به بازی می گیرند. همین عامل ما را بر آن می داد تا حرفه ی این افراد را در چهارچوب تنگی قرار دهیم؛ چهارچوبی که موجب کنترل این حرفه و حفظ کرامت آن می شود و آن را در جایگاه قوه ی اجرائیه می گذارد. این کار به خاطر مصلحت عمومی صورت می گیرد. وکلای مدافع (همچون قاضیان) از حق تماس با طرفین دعوی(1) مروم و منع خواهند شد. آنها موظفند کاری را که دادگاه برایشان تعیین و مشخص می کند، انجام دهند. آنچه را دادگاه در اختیار آنها می گذارد مطالعه و بررسی می کننند و بر اساس آن گزارشهای مستند به مدارک قطعی را تهیه می نمایند و آن گاه، پس از استنطاق دادگاه از متهم درباره ی وقایع ملموس دعوی، به دفاع از موکل خود می پردازند. حق الوکاله بر اساس زحماتی که وکیل مدافع متحمل شده است پرداخت خواهد شد، نه با توجه به ارزش دفاعی که کرده است. این روش موجب می شود که وکیل مدافع در تهیه ی دفاعیات و توضیحات خود فقط مصلحت عدالت را در نظر بگیرد و لذا او در این کفه ی ترازوی عدالت همچون دستیاری برای دادستان کل در آن کفه ی دیگر خواهد بود. این اقدامات همچنین سبب می شود که رسیدگی های قضایی زمان کمتری را به خود اختصاص دهد و حرفه ی دفاع بر اساس پایه هایی آبرومند و بدون غرض ورزی و انحراف از مسیر عدالت استوار شود. در این صورت انگیزه ی وکیل مدافع در دفاع از موکل خود نه سودجویی او که الهام وجدان پاک خواهد بود. این روش همچنین به فساد ناشی از سازش و تبانی وکلای مدافع که امروزه ما شاهد آن هستیم و نتیجه اش همراهی وکلای مدافع با آن طرفی است که سود بیشتری به جیب آن ها سرازیر می کند، خاتمه خواهد داد.
ما در گذشته تلاش کرده ایم تا نفوذ روحانیون گوییم را از بین ببریم و آنها را از چشم مردم بیندازیم. هدف ما از این کار لطمه زدن به رسالت آنهاست؛ رسالتی که ممکن بود همواره سد راه ما شود. در حال حاضر این نفوذ روز به روز رو به کاهش می رود.
هم اکنون آزادی وجدان(2) در همه جا حاکم است و ما تا فروپاشی کامل مسیحیت چند سالی بیشتر فاصله نداریم. در برخورد با ادیان دیگر با دشواری کمتری مواجه خواهیم شد، اما صحبت کردن راجع به آنها فعلاً زود است. ما حلقه را بر روحانیت و روحانیون تنگ خواهیم کرد تا از این طریق دامنه ی نفوذ آنها جمع شود و در مقایسه با موفقیتهای گذشته آنها سیر قهقرایی بپیماید.
وقتی زمان نابودی دربار پاپ فرا رسد انگشتان یک دست نامرئی آشکار خواهد شد و به مردم اشاره خواهد کرد که پیش به سوی این دربار. اما وقتی ملتها به دربار پاپ یورش بردند ما تحت پوشش دفاع از آن و جلوگیری از خونریزی به سوی این دربار خواهیم شتافت و با این بازی دستهای خود را در شکم آن فرو خواهیم برد و تا زمانی که قوای آن کاملاً متلاشی نشود و از حرکت باز نایستد، آنها را بیرون نخواهیم کشید.
آن گاه پادشاه یهود پاپ حقیقی سراسر جهان و پاتریاک کلیسای بین المللی خواهد شد.
در خلال این دوره که مشغول آموزش سنتها و باورهای نوین مذهبی، به عنوان مقدمه ای برای رسیدن به دین ما، به جوانان هستیم، هرگز علیه کلیساهای فعلی اقدام آشکاری نخواهیم کرد، بلکه به مبارزه ی با آنها، از طریق حملات ویرانگر انتقادی که به اختلاف و تفرقه می انجامد، بسنده خواهیم کرد.
به طور کلی مطلبی که فعلاً می توان گفت این است که مطبوعات امروز ما باید به حملات انتقادی گزنده خود به کارهای دولتها، ادیان و اشتباهات و نقاط ضعف گوییم ادامه دهند. لحن این حملات باید بی نهایت شدید و بدور از آداب معمول در نامه نگاریها باشد تا تمامی وسایل در تضعیف و درهم شکستن ابهت و نفوذ این عناصر دست به دست هم دهند. تنها کسانی که از عهده ی این روش بخوبی برمی آیند مردان نابغه ی قبیله ی با استداد ما هستند و بس.
سلطنت ما از خدایی «ویشنو»(3) که صورت الوهیت در او تجسم یافته است، دفاع خواهد کرد. ما با صد دست خود کلیه ی مهارهای دستگاه حیات اجتماعی را در اختیار خواهیم گرفت(4) و با چشمهای خود، بدون کمک گرفتن از پلیس رسمی، همه ی زوایا و خفایا را خواهیم دید؛ چون ما به این پلیس نیازی نداریم؛ زیرا با وجود آن که حق دخالت دارد و این سلاحی است که خود ما او را به آن مجهز کرده ایم تا در بین گوییم فعالیت کند، به دلیل آن که به صورت مانعی در راه حکومتها درآمده است کارش مناسب حال ما نیست. برنامه های ما حکم می کند که یک سوم مردم جاسوسی دو سوم دیگر را بکنند. این جاسوسی برخاسته از احساس وظیفه و براساس خدمت داوطلبانه در راه حکومت می باشد. بنابراین، جاسوسی و خبرکشی نه یک کار شوم آور که فضیلت و امتیاز خواهد بود، و چنانچه کسی در این باره زبان به سرزنش و دشنام بگشاید کیفرش را خواهد چشید تا عزت و احترام جاسوسی حفظ شود.(5)
ما جاسوسان خود را از بین طبقات بالا و پایین جامعه، اداریهای عیاش و خوشگذران، روزنامه نگاران، نویسندگان، ناشران، کتابفروشان، کارمندان دوایر و دواوین، افرادی که از طریق داد و ستد و خرید و فروش با توده ی مردم ارتباط زیاد دارند، کارگران، رانندگان، خدمتکاران و غیره انتخاب خواهیم کرد. این افراد درست مثل پلیس بدون قدرت هستند: حق هیچ گونه اقدامی در رابطه با موضوعات گزارشهای خود ندارند و در این زمینه مطلقاً فاقد صلاحیت می باشند. آنها فقط موظفند ببینند و بشنوند و دیده ها و شنیده های خود را گزارش دهند. اطمینان از درستی این گزارشها و دستگیری وظیفه ی گروهی مسؤول و ماهر از افسران پلیس خواهد بود و مسؤولیت اجرای اوامر دستگیری را نیز نیروهای ژاندارمری و پلیس شهری به عهده خواهند داشت. چنانچه کسی در رابطه با مسائل حکومت مخالفتی را ببیند و آن را به اطلاع دولت نرساند به مخفی نگه داشتن اطلاعاتی که لازم است به حکومت گزارش دهد متهم و در صورت ثابت شدن این اتهام به مجازات محکوم خواهد شد.
همانطور که امروز برادران ما، با احساس این نکته که مسؤولند و در صورت اهمال و تقصیر باید شدیداً حساب پس دهند، مکلفند اگر در بین خویشاوندان و نزدیکان خود شنیدند کسی از دین یهود برگشته و یا قصد اغتشاش علیه هیأت قباله(6) را دارد و یا به آن تهمت می زند جریان امر را به این هیأت گزارش دهند، در زمان برقراری حکومت علنی و عالمگیر نیز وضع به همین منوال خواهد بود و همه ی رعایای ما، بدون استثنا، وظیفه خواهند داشت که با این کار به دولت خدمت کنند.
یک چنین تشکیلاتی می تواند با سوء استفاده از قدرت، قانون شکنی، رشوه خواری و دیگر مفاسدی که ما خود به توصیه ی دانشمندانمان، از طریق نظریات حقوق بشر پیشرفته، در بین گوییم رواج داده ایم مبارزه کند. اکنون باید پرسید: ما چگونه و به چه وسیله توانستیم عوامل ایجاد بی نظمی و اختلال در حکومتهای «گوییم» را خلق کنیم؟ یکی از این عوامل که مؤثر بود استفاده از مزدوران و جاسوسان است. ما این عده را به بهانه ی این که وظیفه شان اعاده نظم و حق است، می آوریم و آنها با استفاده از پستهای مناسبی که در اختیارشان گذاشته ایم عوامل اغتشاش و آتش افروزی را فراهم می آورند و با به کار گرفتن بدترین خصلتهای خویش، یعنی خوی ویرانگری، عناد، غرور، استفاده ی غیر مسئوولانه از قدرت و بدتر از همه ی اینها خودکشی در راه پول، در این زمینه وارد عمل می شوند.

پروتکل هجدهم

تدابیر دفاعی سری- زیر نظر داشتن توطئه ها از داخل- تدابیر دفاعی علنی که به استیلا بر قدرت می انجامد- گارد مخفی پیرامون پادشاه یهود- از بین رفتن صبغه ی مذهبی حکومت- دستگیری و زندانی کردن با کمترین شبهه
هرگاه مصالح ما اقتضا کند که دفاع سری خود را با اتخاذ تدابیر خشن و بی رحمانه (که این خطرناکترین سم برای هیبت حکومت است) تقویت کنیم، به وسیله ی تعدادی از سخنرانان زبان آور، عوامل وقوع بی نظمی و پیدایی مظاهر خشم و نارضایی مردم را در جامعه به وجود می آوریم. عده زیادی از مردم که فریب حرف را می خورند، دور این سخنرانان جمع شده به دنبال آنها راه خواهند افتاد و ما حالت هیجان عمومی را بهانه قرار داده، از طریق مزدوران خود- که فرمانبردار ما هستند و در دستگاه پلیس حکومتهای گوییم کار می کنند، به خانه ها و منازل هجوم برده دست به تفتیش و مصادره می زنیم، مردم را بازجویی می کنیم و آنها را تحت نظر می گیریم و آزادیهایشان را محدود می سازیم، و بدین ترتیب ترس و نگرانی بر همه جا سایه افکن می شود.
از آن جا که بیشتر توطئه چینان ذاتاً برای این کار آمادگی دارند و صرف اقدام به این عمل را برای خود شأن و مرتبتی می دانند و به آن عشق می ورزند، ما هم جلو آنها را باز خواهیم گذاشت و به هیچ رو مزاحمشان نخواهیم شد، چنان که گویی اصلاً بین ما و آنها رابطه ای نیست. منتها در میان آنها جاسوسهای مخفی می گماریم تا به وسیله ی آنها توطئه ها برملا شود. لازم است بدانیم که هر چه کشف توطئه های ضد حکومتی فزونی یابد، از هیبت و اقتدار حکومت کاسته می شود؛ زیرا مردم کشف این توطئه ها را نشانگر ضعف حکومت تلقی می کنند و دلیل آن را در موضعگیریها و ناتوانی ابزار کار او می بینند. بدتر از این، فکر می کنند که حکومت، مردم را در کام ستم فرو برده و این خود، مؤثرترین عامل در ویرانی آن است. شما می دانید که ما از طریق ترورهای متعدد سلاطین گوییم به دست عمال خود- که همچون گوسفند براحتی رام می شوند و هر چه بگویی اطاعت می کنند، فقط به این شرط که از آن ها تمجید، و در برابر مردم به عنوان قهرمانان جهان سیاست از آنها یاد شود- هیبت این سلاطین را درهم شکستیم و با این کار حکومتگران را مجبور کرده ایم که با اتخاذ تدابیر دفاعی علنی، که در واقع جزء اسرار حکومت است، به ضعف خود اعتراف کند و این خود کلید فروپاشی قدرت و حکومت است.
کار محافظت از حکام ما را گروه بسیار کوچکی از نیروهای گارد(7) به عهده خواهد گرفت؛ زیرا ما به هیچ رو، حتی در ذهن خود هم قبول نمی کنیم که ممکن است توطئه ی کثیفی بر ضد یکی از آنها صورت گیرد و او نتواند شخصاً آن را کشف و خنثی کند. ما حتی احتمال این را که فرمانروا در یک چنین وضعیتی شکست بخورد، نمی پذیریم؛ چون اگر این احتمال را بپذیریم- همان طور که گوییم معمولاً این احتمال را در مورد حکام خودشان می پذیرند- معنایش خود به خود و به نظر ما صدور حکم اعدام است، حکمی که اگر بی درنگ دامنگیر شخص حکمران ما نشود ناگزیر در آینده ای نزدیک دامن خاندان او را خواهد گرفت.
رعایت ظواهر، اقتضا می کند که پادشاه ما قدرت خود را فقط در راه خیر و مصلحت ملت به کار گیرد و به هیچ وجه حق ندارد در پی سودجویی برای خود یا خاندانش باشد. این رفتار درست مقام و منزلت او را تا سر حد تقدس در چشم مردم بالا می برد؛ زیرا پی می برند که رفاه جمعی و فردی آنها منوط به تقویت و تحکیم این نظام است.
تدابیر دفاعی علنی نشانگر ضعف درونی دستگاه حکومت است.(8)
هر زمان که پادشاه ما به میان مردم برود جمعیت انبوهی از زن و مرد، که ظاهراً از توده ی مردم هستند و آمده اند تا پادشاه را از نزدیک ببینند (اما در حقیقت محافظ او می باشند)، به صورت دایره هایی تو در تو پیرامون او را خواهند گرفت، به طوری که به نظر می رسد این یک حرکت خودجوش مردمی است. سایر افراد ملت در پشت سر این حلقه های جمعیت قرار خواهند گرفت. اگر توده ها به جلو هجوم بیاورند، این حلقه ها برای حفظ نظم، آنها را به عقب خواهند راند. چنانچه یکی از مردم سعی کند صفوف جمعیت را بشکافد تا خود را به پادشاه برساند و نامه ای را به دست او بدهد کسانی که در دایره ی نزدیک به پادشاه قرار دارند نامه را از او خواهند گرفت و در برابر چشم همه ی مردم آن را به پادشاه خواهند داد، تا مردم مطمئن شوند که نامه های آنها به دست پادشاه می رسد و او شخصاً آنها را می بیند و به کس دیگری واگذار نمی کند. اصولاً شعار قدرت و حضور آشکار و همیشگی آن در اذهان مردم مستلزم این است که مردم وقتی می گویند: «کاش پادشاه از این مسأله مطع شود. یا کاش این موضوع به گوش پادشاه برسد!!» بتوانند به تقاضای این چنینی خود دست یابند.
اگر سیستم دفاعی سری به صورت رسمی و آشکار درآید، آن هیبت اقتدار مرموز حکومت از بین می رود، و در نتیجه هر آدمکشی وقاحت و سبکسری را به آن جا می رساند که خود را از محافظان پادشاه قویتر به شمار آورد و سعی کند قدرت خویش را به منصه ی ظهور برساند؛ لذا در انتظار فرا رسیدن لحظه ای می نشیند که به طعمه ی خویش حمله برد و به خواسته ی خود دست یابد.
ما پیش از این گوییم را به پیمودن روش دیگری وادار می کردیم، و به کمک همین روش توانستیم سرانجام اتخاذ تدابیر دفاعی علنی را که اکنون گوییم به آن رسیده اند، ببینیم.
در حکومت ما با جنایتکاران و مجرمان مدارا نخواهد شد. آنها را به محض سوء ظن بازداشت خواهیم کرد. ترس از افتادن در ورطه ی یک قانون مبهم به هیچ وجه نباید اجازه دهد که متهم به جرم سیاسی یا هر جرم کوچک دیگری فرصت فرار از مجازات را پیدا کند؛ زیرا این جا، جای مدارا و ترحم نیست. در عین حال اگر موردی پیش بیاید که به دلیل تأویل و تفسیرهای کشدار یک نکته لازم باشد اجازه ی تجدید نظر در انگیزه های جرم داده شود این کار خواهد شد و این حداکثر کاری است که می توان کرد؛ اما با مجرمین سیاسی هرگز نباید برخورد مسامحه آمیز کرد. اینها خود را گرفتار مسائلی کرده اند که احدی جز دستگاه حاکمه از رموز و اسرار آنها آگاه نیست، و البته هر حکومتی نیز قادر به درک درست اسرار سیاست واقعی نمی باشد.

پروتکل نوزدهم

حق ملت در ارائه ی شکایات و پیشنهادها- آشوب سیاسی- اتهام زدن در مسائل سیاسی- آگهی کردن جرمهای سیاسی
ما گرچه اجازه نخواهیم داد که افراد خودسرانه امور سیاسی را بازیچه ی خود قرار دهند، اما از طرف دیگر ارائه ی هرگونه یادداشت، عریضه و پیشنهاد به حکومت را تشویق خواهیم کرد و حکومت همه ی اینها و طرحهای گوناگون آنها را که بهبود حال ملت می انجامد مورد بررسی قرار خواهد داد. فایده ی این کار این است که افکار ملت و کاستیها و تمایلات او را برای ما آشکار می سازد. در هر حال، ما با مطالب پیشنهادی برخورد فعال می کنیم. به این صورت که اگر خوب و بجا باشند آنها را می پذیریم و به کار می بندیم و اگر قانع کننده نباشند با بیان این دلیل که پیشنهادها سست و مبتنی بر تصوری کوته بینانه از امور است، آنها را رد می کنیم.
به راه انداختن آشوب و فتنه، در واقع همچون پارس کردن توله سگی در برابر فیل است؛ زیرا پارس کردن به حکومتی که از یک نظام استوار و پلیس هوشیار برخوردار می باشد(9) دلیل بر آن است که پارس کننده یا میزان توانایی و قدرت خود را درک نمی کند و یا نمی داند فیلی که به او پارس می کند چیست. کافی است که به اشاره ی ما این فیل، با یک نمونه ی صحیح، قدرت خود را نشان دهد، آن گاه خواهید دید که چگونه سگها از عوعو کردن باز می ایستند و به محض دیدن فیل در برابر او دم می جنبانند.
برای آن که افسر شجاعت و قهرمانی را از سر مجرم سیاسی برداریم او را در ردیف دزدها، جنایتکاران، آدمکشان و دیگر مرتکبان پست ترین و شنیع ترین جنایات، محاکمه خواهیم کرد. بدین ترتیب، موضوع برای افکار عمومی مبهم می گردد و حقیقت این مردی که تا دیروز برای آنها خوشنام بود و ناگهان امروز او را متهم به جرایمی این چنین می بینند، بر آنها مشتبه می شود و با دیده ی حقارت به او می نگرند و رهایش می کنند.(10)
تاکنون ما نهایت سعی خود را به کار بردیم- و فکر می کنیم موفق نیز شده ایم- تا دریافتیم که گوییم توانایی به راه انداختن آشوب را ندارند. برای رسیدن به این هدف، مطبوعات، تریبونهای عمومی و بویژه کتابهای درسی همچون کتب تاریخی را که با وسواس زیاد نوشته شده اند به استخدام گرفتیم و در آنها به طور ضمنی، و نه مستقیم و بی پرده، از شهادت و ارزش آن ستایش کردیم. اینها چیزهایی است که اهمیت و ارزش شهادت به اصطلاح در راه مصالح ملت را بالا می برد. نتیجه ی این عمل ما این شد که شمار آزادیخواهان گوییم فزونی گرفت و هزار هزار به ما پیوستند و به صفوف چهارپایان ما ملحق شدند.

پی نوشت ها :

1- خ.ت: حق تماس با موکلین خود.
2- خ.ت: آزادی عقیده .
3- ویشنو (Wishnu) دومین خدا از خدایان سه گانه ی هند است، اولین خدا «برهما» با خدای خلقت است. دومین خدا «ویشنو» یا خدای حیات و حافظ کل است و سومین خدا «شیوا» است که خدای مرگ و مهلک کل می باشد. خصوصیت ویشنو این است که دستهای باز فراوانی دارد.
4- خ.ت: حکومت ما همچون خدای هند، ویشنو، صدها دست خواهد داشت و هر دستش یک چرخ از دستگاه اجتماعی را در اختیار خواهد گرفت.
5- خ.ت: ...امتیاز خواهد بود. از طرف دیگر کسانی که گزارشهای دروغ بدهند بشدت مجازات خواهند شد تا درس عبرتی شود برای دیگر گزارشگران که از مصونیت خود سوء استفاده نکنند.
6- قباله یا قبله یا قبالا و یا قبّالا یک واژه ی قدیمی عبری است به معنای سری که حدود نوزده قرن از عمر آن می گذرد. این واژه در هیچ یک از شکلهای آن در کتابهای عربی- مگر به صورت تصادفی- نیامده است و به طور کلی این واژه بندرت به گوش عربها خورده است.
امروزه این کلمه به معنای زیر به کار می رود:
1- معنای ظاهری آن در نزد یهود عبارت است از «تصوف» یهودی.
2- اما چنان که خواهیم دید در واقع و حقیقت امر، «تصوف» پوششی است. باری مخفی نگه داشتن ماهیت وحشتناک سری آن و گمراه کردن اذهان.
3- قبالا مخفی ترین، قدیمی ترین، ناشناخته ترین و مستورترین سازمان دانشوران صهیون است. قبالا بزرگترین لانه ی این دانشوران است، و اینان فرزندان جانباز در راه آن هستند. بنابراین، محور اصلی «یهودیت جهانی» قبالاست.
4- قبالا مکان شناخته شده ای ندارد و با زمان حرکت می کند. «فراماسونری یهودیت جهانی» یکی از ابزارهای این تشکیلات است و «دانشوران صهیون» مجریان نامه ی آن. چرا که این سازمان از دانشوران صهیون است و دانشوران صهیون از آن.
5- خواننده ی رمانهای اروپایی معمولاً نام «قبالا» و «کهال» را همراه با توطئه های بسیار پیچیده مشاهده می کند. این نام با ابهام آغاز می شود و با ابهام و پیچیدگی پایان می پذیرد.
6- قبالا در نظر «دانشوران صهیون» قدرتی است بالاتر از هر قدرت دیگری و دستور قتل و ترور و تخریب را صادر می کند. بزرگترین صحنه ی نمایش آن روسیه ی تزاری بود، و بعد از 1918 به دست صهیونیستهای پیرو عقیده ی «تجمع و یورش» سرو کله ی آن در فلسطین پیدا شد.
7- در بین نویسندگان و مورخان معاصر عرب کسی را سراغ نداریم که به مسأله ی «قبالا» پرداخته باشد. حتی مورخ خوشنام، جرجی زیدان، نیز در کتابهای خود بویژه در داستان فتح اندلس که در آن از فعالیتهای پنهان و شیوه های سری یهود در اسپانیا و تظاهرشان به مسیحیت مفصلاً سخن می گوید، چیزی از «قبالا» نمی گوید.
8- کتابچه ی 122 صفحه ای شیعه المسونیین، چاپ «مطعبه الاباء المرسلین الیسوعیین»، بیروت 1885، تا حد زیاید نقاب از رسواییهای فراماسونری یهودیت برمی دارد، اما هیچ نامی از «قبالا» نمی برد.
9- ظاهراً معنای تحت اللفظی و لغوی «قبالا» قبول و دریافت و گرفتن است و اینها همه به معنای تلقین و تلقن می باشد.
10- شاید میان این کلمه ی عبری و فعل «قبل» در عربی ارتباط ریشه ای وجود داشته باشد. از جمله مصادر این فعل عربی «قباله» و «قباله» است. برای توضیح مطلب مثالی می آوریم: مثلاً فلان شخص ملتزم می شود که کاری را انجام دهد یا وامی را بپردازد. در این جا انجام مورد التزام «قباله» است و تعهدنامه یا سند کتبی التزام «قباله». «قباله» نیز داریم که به معنای مقابل و روبه روست. مثلاً می گوییم: جلست قبالته (= روبه روی او نشستم). هیچ کدام از اینها با «قباله ی» عبری ارتباط ندارد. از فعل «قبل» و گونه های مزید آن مصادر و اسامی چندی به چشم می خورد که در فرهنگنامه ها آمده اند و این جا محل ذکر آن ها نیست.
11- در فرهنگ انگلیسی- عربی معانی عجیبی از «قبالا» می بینیم. این واژه هم با «باء» مخفف نوشته شده و هم با «باء» مشدد:
Cabbala,Cabala,Cabal اسم فاعل آن Cabbaler، مصدر جعلی اش. Cabbalism و نسبت به آن: Cabbalistical, Cabbalistic, Cabbalist.
اولین معنای نخستین واژه، Cabal، عبارت است از یک باند سری چند نفره که برای هدفی پنهان دسیسه می چینند و نقشه می ریزند. از این کلمه فعل لازم «پنهانی توطئه چید» را به کار می برند. پس، کلمه ی «قبله» به معنای تصوف یهودی برای سرپوش نهادن است.
12- این «تصوف» همان تعالیم سری مکیده شده از تلمود است و به عقیده ی یهود، تعالیم تلمود همان اسرار شفاهیی است که موسی به هفتاد نفر از بنی اسرائیل و برادرش هارون و یوشع بن نون سپرد و سپس این اسرار از گروهی به گروه دیگر منتقل شد: از یوشع به «داوران» از داوران به «انبیاء» (بعد از داود و سلیمان) و از انبیاء به انجمن «سنهدرین» و از این انجمن به گردآورندگان تلمود در قرن اول و دوم میلادی رسید و از تلمود تعالیم «قبالا» سربرداشت. پیروان قبالا در هر عصری تا به امروز همان «دانشوران صهیون» بوده و هستند.
13- از این رو، ما که درصدد ارائه ی بحثی مستوفا پیرامون «دانشوران صهیون» هستیم بر آن شدیم تا نهایت کوشش خود را در افشای «قبالا» به کار گیریم. در بخش چهارم این کتاب از قبالا مفصلاً بحث کرده ایم، و ذکر این اجمال در این پاورقی فقط برای جلب توجه خواننده به اهمیت موضوع است؛ زیرا گر خواننده از کنه «قبالا» آگاه نشود، همچون خواننده ی رمانهای غربی، در حالتی از ابهام و گیجی می ماند. پروتکل ها مخصوص این نوشته نشده است که در میان یهود پخش شود بلکه هدف از نوشتن آنها تدوین یک دستورالعمل برای چند صد تن از «دانشوران» است. به همین دلیل پروتکل هفدهم نام «قبالا» را بی پروا می برد، چه، در روزی که پروتکلها نوشته می شد نمی دانست که بزودی روزی برای جهانیان برملا خواهد شد، در صورتی که حتی به آن روز هم نکشید بلکه- چنان که در جای خود بتفصیل ملاحظه کردید- در همان لحظه ی تولدش برای جهان فاش شد.
7- خ.ت: پادشاه ما به وسیله یک گارد کاملاً سری محافظت خواهد شد؛ چون ما هرگز به احدی نخواهیم داد که فکر کند حاکم ما شخصاً از عهده ی خنثی کردن توطئه علیه خویش بر نمی آید، و لذا از ترس ناچار می شود خود را از دسترس این توطئه ها دور نگه دارد؛ زیرا اگر اجازه بروز چنین تفکری را بدهیم - تفکری که در میان گوییم حاکم است- سند مرگ پادشاه خود را امضا کرده ایم، و این مرگ اگر به سراغ شخص پادشاه نباید یقیناً به سراغ سلسله و دودمان او خواهد رفت.
8- خ.ت: محافظت علنی از پادشاه برابر است با اعتراف به ناتوانی و ضعف قدرت او.
9- خ.ت: زیرا در حکومتی که از نظر اجتماعی، نه از نظر پلیسی، بخوبی سازمان یافته است، پارس کردن سگ به فیلی مشکلی ایجاد نمی کند.
10- خ.ت: ... محاکمه خواهیم کرد. در این صورت افکار عمومی به جرایم سیاسی با همان دیدی نگاه خواهد کرد که به جرایم عادی می نگرد، و داغ رسوایی و ننگی را که بر پیشانی مجرمان عادی می زند بر پیشانی مجرمان سیاسی نیز خواهد زد.

منبع مقاله: نویهض، عجاج. (1387)، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم(1387).