نویسنده: حجت الاسلام محمد مهدی ماندگاری




 

برنامه ی سمت خدا از پر مخاطب ترین برنامه های شبکه سه سیماست که با دعوت از اساتید و اندیشمندان موضوع های دینی را با زبان ساده و جذاب در اختیار بینندگان خود قرار می دهد. آقای ماندگاری در برخی از برنامه های آن به طرح مباحث دینی از جمله مهدویت می پردازد. پرسش «آیا امام زمان (عج) می خواهد که ما زندگی را به بندگی تبدیل کنیم؟» در یکی از این برنامه ها و در تاریخ 13/ 4/ 1391 مطرح شده است و پاسخ ذیل را از ایشان می خوانیم.
امام زمان (عج) جز تبدیل زندگی به بندگی از ما چیزی نمی خواهد. امام می خواهد سه پیام را به مردم بدهد: یکی اینکه همه در این عالم می خواهیم بندگی کنیم.
خدا برای انسان ها شرط گذاشته است که اگر انسان ها بندگی کنند، خدا همه ی مخلوقات را مسخر آنها قرار دهد. پس تا انسان بنده ی خدا نشود عالم بنده ی انسان نمی شود، یکی اینکه برای بندگی نیاز به نعمت داریم؛ یعنی باید امکاناتی داشته باشیم تا بتوانیم زندگی کنیم مثل نعمت آب، هوا، خاک ، نور و ...این امکانات می تواند دو خاصیت داشته باشد: حیات دهنده و حیات کشنده. مثل چاقو که اگر در دست جراح باشد بیماری را نجات می دهد و اگر در دست بچه باشد فردی را زخمی می کند. امکاناتی که خدا برای زندگی ما گذاشته است نیز دو پهلو است، دیگر اینکه اگر ما بخواهیم از این امکانات برای حیات واقعی استفاده کنیم نیاز به راهنما و نقشه داریم؛ راهنما، پیامبر و نقشه، دین است. امام می گوید که شما آمده اید که در این دنیا زندگی و بندگی کنید، زندگی یعنی استفاده از امکانات و ابزارهای حیات که دو پهلو است.

صداقت، شرط همراهی با امام زمان(عج)

شرط همراهی با امام زمان(عج) داشتن صداقت است. جوانی به حضرت عیسی (ع) گفت که من می خواهم همراه تو باشم. حضرت عیسی (ع) می خواست جوان را امتحان کند و به او پولی داد تا نان بخرد. او سه قرص نان خرید، یکی را در راه خورد و به حضرت گفت که من دو قرص نان خریده ام یعنی به حضرت دروغ گفت. او با این کار شرط حضور در محضر حجت خدا را از دست داد. حضرت عیسی(ع) در راه، معجزه ای به او نشان داد و باز سؤال کرد که چند قرص نان خریدی؛ اوگفت: دو تا. حضرت این کار را تکرار کردند. آنها به محلی رسیدند که حضرت از زیر خاک سه تکه طلا بیرون آورد. حضرت خواست که تکه های طلا را به او بدهد؛ از او پرسید: چند تا نان خریدی؟ گفت: سه تا. حضرت فرمود که تو برای همراهی با ما راست گفتی و طلاها را به او داد. این طلا، همان داستان چاقو است که اگر بدون حجت خدا باشد، برای انسان خطرناک است. حضرت از جوان خداحافظی کرد و رفت. او برای نگهداری طلاها دو تا دوست پیدا کرد. این سه نفر فکر کردند که با این سه تکه طلا چکار کنند، بعد از مدتی گرسنه شان شد و قرار شد که یکی به بازار برود. و دو نفر دیگر از طلاها نگهداری کنند. کسی که به بازار رفت مکر کرد، انسان بی امام مکار می شود. او گفت که غذاها را مسموم می کنم و به دوستانم می دهم تا بمیرند و طلاها را بر می دارم. از طرفی دو نفر دیگر هم مکر کردند که او را بکشند تا طلای بیشتری بدست بیاورند.
ما فکر می کنیم که فقط خودمان می توانیم سر دیگران را کلاه بگذاریم ولی غافل هستیم که دست بالای دست بسیار است. ما گاهی می خواهیم سر خدا را هم کلاه بگذاریم. آن دو نفر، کسی را که غذا آورد کشتند و بعد غذاهای مسموم او را خوردند و سه نفر با هم مردند و سه جنازه با سه تکه طلا باقی ماند. مدت ها بعد حضرت عیسی(ع) با یارانشان از آنجا گذشتند و حضرت این داستان را برای آنها تعریف کرد و تکه های طلا را هم زیر خاک کرد.
اصلی ترین عنصر تبدیل زندگی به بندگی، راهنما است. نعمت ولایت نور است. اگر ما امکانات زیادی داشته باشیم ولی این نور را نداشته باشیم بیشتر به زمین می خوریم. الان دنیا امکانات زیادی دارد ولی چون نور امام زمان (عج) را ندارد مشکلات زیادی دارد. تا امام خودش را در زندگی ما نشان ندهد. زندگی ما تبدیل به بندگی نمی شود. امام صامت قرآن است و امام ناطق هم، امام زمان (عج) است. آیا ما قرار گذاشته ایم که با این قرآن و امام، زندگی خودمان را قانونمند کنیم؟ به تعبیری زندگی خودمان را محدود کنیم تا از وعده های خدا محروم نشویم؟ در آستانه ی نیمه شعبان خوب است که همه دستورات اسلام را به دل خودمان عرضه کنیم و ببینیم که چقدر پذیرنده و تشنه ی حکم خدا هستیم، چقدر تسلیم حکم خدا هستیم، چقدر دوست داریم که در عمل این حکم را انجام دهیم، چقدر دوست داریم که این اعمال را ادامه دهیم. خیلی از مسلمان ها در ماه رجب و شعبان و رمضان اعمال را انجام می دهیم ولی آنها را ادامه نمی دهند. اگر من نه اهل تسلیم، نه اهل عمل، نه اهل تداوم و نه اهل دفاع از حکم خدا هستم، کجای وجود من منتظر امام زمان(عج) است؟ بیاییم افکارمان را قانونمند کنیم. اگر ما فقط به ظاهر و زیبایی جسم مان توجه کنیم، کشورمان از نظر جراحی زیبایی رتبه ی اول را در دنیا بدست می آورد ولی به گفته ی رهبر، از لحاظ اخلاق و معنویت به اندازه ی صنعت پیشرفت نمی کنیم. همه در مادیات رشد می کنند ولی به همان اندازه در معنویات رشد نمی کنند. علت این است که هنوز فکر ما قانونمند نشده است و فقط ظاهر را می بینیم و باطن را نمی بینیم. اگر ما باطن فکر را نبینیم عملیات فکر ما ناقص می شود.

راه تبدیل زندگی به بندگی

برای تبدیل زندگی به بندگی، اول باید محدودیت و قانونمندی دین و ولایت را در عرصه ی فکرمان بپذیریم؛ یعنی فقط ظاهر و مادیات را نبینیم. فکری منتظر امام زمان (عج) است که نزدیک به فکر امام زمان (عج) باشد. باید فکرمان را به امام نزدیک کنیم. هنوز نگاه ما ظاهری است؛ حتی در جشن امام زمان (عج) گاهی فکر می کنیم جایی که شربت بهتر بدهند یا سکه بدهند خیلی خوب است. باید بگوییم: مجلس آنقدر معنوی بود که عطر امام را در آنجا استشمام کردیم. این فکر به امام زمان (عج) نزدیک می شود. این انسان می خواهد بنده بشود و پشت سر قانونمندی اسلام و عترت حرکت بکند. قانونمندی فکر، اعتقادات ماست و قانونمندی دل، اخلاقیات ماست و قانونمندی اعضا و جوارح احکام ماست. همه امام زمان(عج) را دوست دارند ولی باید ببینم که چقدر در اعتقادات شان محکم هستند، در حب و بغض شان به امام زمان(عج) نزدیک هستند. کسی که امام را دوست دارد محبوب حرام را دوست ندارد. در شب نیمه ی شعبان همه با هم دعا کنیم. خدا به عزت و جلالش قسم خورده است که در این شب دعای سائل را رد نکند. در دعا کردن باید چند نکته یادمان باشد. خدا بعضی از کارها را انجام می دهد و ارتباطی به دعا کردن یا نکردن ما ندارد. خدا یک سفره ی عمومی برای همه ی مخلوقاتش چیده است و ربطی به دعا کردن ندارد. خدا یکسری عنایت ها را برای کسانی گذاشته است که دعا می کنند. یک سری امکاناتی هست که اگر همه ی عالم دعا کنند خدا آن را برآورده نمی کند؛ زیرا با تدبیر و حکمت خدا منافات دارد؛ یعنی این دعاها مستجاب نمی شود.
مردم دوست دارند با افراد دارای شهرت یا ثروت یا مقام ارتباط برقرار کنند. اگر انسان اهل ارتباط است و به دنبال کسی است که از همه بیشتر دارایی دارد آن خداست. دعا ارتباط با داراترین موجود است. این ارتباط باعث هویت ما می شود. شما دعا کنید تا بگویید که با بالاترین موجود هستی صحبت کرده ام. بعضی از دعاها فقط ارتباط است مثل دعاهای اهل بیت: الهی انت مولای... بالاترین افتخار من این است که من بنده ی تو هستم و تو مولای من هستی. پس دعا برای کسب هویت است. دیگر اینکه دعا ارتباط با خدا برای شارژ شدن است. در سوره ی مزمل داریم که ای پیامبر، با من حرف بزن و قرآن را بخوان بعد بار سنگین را بردار. دیگر اینکه دعا ارتباط با خداست برای تعلیم و تربیت. خدا می فرماید که تو دعا کن ما تو را اجابت می کنیم. دعا یعنی عقد قرارداد با خدا به شرط حرکت تو و برکت خدا. ما حرکت را باید با قانونمندی قرآن و عترت انجام بدهیم. هر حرکتی هدفمند نیست. تعریف حرکت را باید در قرآن و عترت جست. دعا تنبل پروری و جری کردن انسان ها برای گناه نیست. در آیه ی 80 سوره ی توبه داریم: ای پیامبر، اگر تو هفتاد بار استغفار کنی من آنها را نمی بخشم. و این سنت الهی است. خدا به کاسبی که ربا می خورد، برکت نمی دهد؛ زیرا این جزو سنت خدا نیست. حالا اگر ما نماز خواندیم، روزه گرفتیم، جهاد کردیم و به پدر و مادر خدمت کردیم ولی کارهایمان کامل هم نبود، خدا آن را تکمیل می کند.
دعا نامه نوشتن به نشانی خداست. ما دو اشکال در دعاهایمان داریم: یکی اینکه کاغذ سفید به خدا می دهیم و دیگر اینکه نشانی خدا را هم نمی دانیم و آن را به جای دیگری می فرستیم، بعد خدا را محاکمه می کنیم. شما باید مشکلات تان را به خدا بگویید نه بنده ی خدا. در بعضی از ایام، خدا دعاها را مستحاب می کند به برکت زمان و مکان و واسطه. دعا در زمان های دیگر باید بررسی شود که شرایط آن وجود دارد یا خیر، ولی در نیمه ی شعبان این طور نیست. کافی است که شما با خدا صحبت کنید. و بخواهید. اگر شما زیر قبه ی امام حسین (ع) دعا کنید خدا در آن جا امضا کرده است که این دعا مستجاب بشود. پس دعا قرارداد بین من و خداست و یک کارهایی هم سهم من است که باید انجام بدهم. دعا، نامه نوشتن است و خدا هیچ نامه ای را بی پاسخ نمی گذارد. خدا هیچ پاکتی را خالی بر نمی گرداند اگر خدا دعای من را برآورده نکند حتماً بهتر از آن را برای من می فرستد. در مناجات ماه شعبان داریم: خدایا من نمی توانم خودم را از معصیت جدا کنم، تو به من کمک کن. آقایی گفت که من سیگاری بودم و نمی توانستم آن را ترک کنم. وقتی به کربلا رفتم به گنبد ابوالفضل نگاه کردم و گفتم که من نمی توانم این سیگار را ترک کنم، تو خودت محبت آن را از دل من بگیر و جای آن نفرت بگذار. یک لحظه تمام نفرت در وجود من جمع شد. این دعا است و واسطه ی آن ابوالفضل است و این فرد تلاش هم نکرده ولی حضرت به او عنایت کرد.
شاید فرج امام زمان (عج) مشروط به بیرون آمدن ما از گناه باشد. پس از خدا بخواهیم که ما را پاک کند تا مقدمه ی ظهور آقا باشد.
منبع :نشریه دوماهنامه امان، شماره 42.