نویسنده: بیژن تقی زاده(1)




 

چکیده

محدود هستند علمای اسلامی که از تاریخ پرفراز و نشیب و البته ناپسند یهود، برای شرح حال یهود و صهیونیسم در عصر به درستی بهره برداری کرده حاضر باشند.
شهید مظلوم دکتر بهشتی با اطلاع دقیق و ستودنی که از سرگذشت یهود طی قرون و اعصار گذشته داشت، وضعیت فعلی آنها را ریشه در رفتارو دیدگاه ناپسند خود آنها، و عبرت نگرفتن از گذشته را عامل اصلی مشکلات آنها در آینده می داند.
به جرئت می توان ادعا کرد که دید باز ایشان در برخورد با مسائل، آشنایی وسیعشان با تاریخ ادیان و تجربه ارزشمندی که از فعالیت دینی ـ فرهنگی دراروپا به دست آورده بود، همگی با هم منجر به
نظریاتی صحیح برآمده از نفسی سلیم شد که امروزه می تواند برای علاقه مندان یک حجت علمی باشد.
واژگان کلیدی:شهید بهشتی، یهودیان، رژیم صهیونیستی، تورات، نژاد پرستی.

مقدمه

درتاریخ هر کشور و در میان افراد هر ملتی، انسان هایی زیسته و می زیند که افکار، اندیشه ها و فعالیت های آنها از حیطه شخصی و فردی فراتر رفته و سرنوشت آن کشور را تحت تأثیر قرار داده است. یکی از این انسان ها، آیت اللّه دکتر محمدحسین بهشتی است. (2)آیت الله بهشتی از جمله شخصیت هایی بود که در جایگاه یک مجتهد، متفکر دینی ژرف اندیش و فقیه آشنا به زمان و اندیشه قرار داشت و در همان حال که به ارزش ها و آرمان های الهی وفادار بود، به عنوان صاحبنظری دارای اندیشه منسجم، نظام مند و متناسب با نیازهای جامعه شناخته شد.
بی دلیل نبود که حضرت امام خمینی(س)درخصوص مقام عالی این شهید فرمودند:«بهشتی مجتهدی است جامع الشرایط که امثال او را حتی در حوزه های هلمیه کمتر سرغ دارم(3). »آن پیر فرزانه در کلامی دیگر می فرمایند:«شهید بهشتی به معنای حقیقی کلمه، یکی از شخصیت های بزرگ و نادر روزگار ما بود».
شهید بهشتی نماینده جریان وسیع روشن اندیشی و آزاد اندیشی دردهه های اخیر ایران است. ویژگی های شخصیتی این شهید بزرگوار برای فراگیری روزافزون دانش روز در کنار نگاه تعمقی ایشان، در زمانی که اسلام و ایران از گوشه و کنار جهان، از سوی برخی قومیت ها و مذاهب تهدید می شد، مسئولیت پذیری در مدیریت ساختار نظام سیاسی و اجتماعی، باعث شد
که ایشان یکی از شخصیت های اصلی نظام جمهوری اسلامی محسوب گردد.
با نگاه به آثار و کتب و سخنرانی های آن شهید می توان به این نتیجه رسید که تفکر ایشان همچون:منشوری چند بعدی است که حوزه های علمی، فقهی، اجتماعی و سیاسی را تحت پوشش قرار می دهد. آثاری همچون اقتصاد اسلامی، اهمیت شیوه تعاون، بانکداری، ربا و قوانین مالی اسلام، باید و نبایدها، بررسی و تحلیلی از جهاد، عدالت، لیبرالیسم، امامت، بهداشت و تنظیم خانواده، التوحید فی القرآن، قسم الدراسات الاسلامیه، حج در قرآن، خدا از دیدگاه قرآن، شناخت از دیدگاه قرآن، طرح لایحه قصاص، مبارزه پیروز، موسیقی و تفریح در اسلام، شب قدر، سه گونه اسلام و سایر آثار، سخنرانی ها و مصاحبه های ایشان.
از جمله حوزه های شناختی آن شهید، شناخت سایر مذاهب و مکاتب از جمله یهودشناسی می باشد. متأسفانه از آن شهید کتاب یا مقاله ای که در آن دررابطه با احوال و ماهیت قوم یهود یا بنی اسرائیل توضیح داده باشد، به رشته تحریر درنیامده است اما با بازبینی سخنرانی ها و مصاحبه های ایشان، می توان به این موضوع دست یافت که ایشان تا چه میزان به ماهیت یهود و یا یهودشناسی اشراف داشت و این گونه مطالعات درکنار تجربیات ایشان، بر بار علمی شان افزوده بود.
بنابراین، دررابطه با بازخوانی سرگذشت قوم یهود از دیدگاه شهید بهشتی، فقط باید به سخنرانی های آن شهید بسنده نمود که در حال حاضر به صورت نوارکاست در«بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتی»، نگهداری می گردد. منابعی که در این مقاله ذکر می گردد، اشاره به سخنرانی های آن
شهید دارد که به صورت نوار کاست و با شماره بندی در آن مرکز نگهداری می گردد. از سوی دیگر تاریخ سخنرانی های ایشان در نوارهای آرشیوی مرکز مذکورنیزمشخص نگردیده است اما به نظرمی رسد که تاریخ این سخنرانی ها مربوط به سال های(1350)تا(1356)باشد. لذا در ذکر منابع تنها می توان به شماره نوار کاستی اشاره داشت که در بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتی نگهداری می شود.
سخنرانی های شهید بهشتی در رابطه با قوم بنی اسرائیل و یهود با توجه به آثار به جای مانده از ایشان به تفسیر آیات سوره مبارکه بقره و مطالبی که در این اثنا به میان می آید مربوط می گردد. ویژگی هایی که از قوم یهود در سخنرانی های ایشان مورد توجه قرار گرفته از این قراراست:ادعای واهی سرزمینی، بهانه جویی های مکرر این قوم به دلیل بی ایمانی و بی اعتقادی ایشان، انزوای خود ساخته قوم یهود، نژاد پرستی و ناسیونالیسم افراطی قوم یهود، کفاره مسلمانان از قتل عام یهودیان در اروپا و تلقی یهودیان از خود به عنوان نژاد برتر، که در زیربه آنها پرداخته می شود.
1. ادعای واهی سرزمینی
شهید بهشتی دراین باره به استناد تاریخ و تبارشناسی از حضرت ابراهیم(ع)، بیان می دارند که آن حضرت از شهر اور به کنعان مهاجرت کردند و سپس پسران و نوادگان ایشان با دعوت حضرت یوسف(ع)، فرزند حضرت یعقوب(ع)از فرزندان ابراهیم(ع)به مصر مهاجرت کردند تا بلکه مأمن مناسب تری پیدا کنند. اما بعد از مدتی که توأم با فوت حضرت یوسف(ع)گردید، مردم و فراعنه مصرازروند رو به
رشد قوم یهود بسیار نگران شدند و آنها را به بیگاری و کارهای سخت و جانفرسا گماردند که مبادا تولید نسل آنها، به انقلابی در مصر منجر شود. نکته قابل توجهی که شهید بهشتی بدان می پردازد، این است که قوم بنی اسرائیل، در هر مکانی که سکونت می کردند، آن محل را سرزمین موعود خود می دیدند(4)و خود را مالک ان سرزمین می دانستند. ایشان در خصوص تبارشناسی قوم بنی اسرائیل بیان داشت:
قوم بنی اسرائیل مردمی بودند که قبلا در سواحل فرات از شهری به نام اور که در نزدیکی بصره کنونی می باشد، سکونت داشتند. سپس بعد از مدتی حضرت ابراهیم از شهر اور به سرزمین کنعان (فلسطین کنونی)مهاجرت نمود. در این سرزمین به آن حضرت منزل دادند و از آنها پذیرایی کردند. حضرت ابراهیم دو پسر داشت،اولی اسماعیل و دومی اسحاق. اسحاق فرزندانی داشت[که]نام دو پسر از آنها در تورات آمده؛ یکی عیسو که فرزند بزرگترش بود، یکی یعقوب که فرزند دومی اش بود که به دنبال عیسو آمد. از اینها یعقوب همان اسرائیل بود و اینها مردمی بودند ستبر و بیابانی و آنجا که دیگر بیابانی و کوهستانی و شجاع و تنومند. یعقوب دوازده فرزند آورد که از هر یک از آنها نواده ها و تیره هایی [وجود]داشت و شدند اسباط یعنی نبیرگان یعقوب. هر یک از این نبیره ها یک تیره بودند، تیره ای که پدرشان یعنی یوسف، فرزند یعقوب، پدر آنها می شود. تیره ای که بنیامین یابه اصطلاح پدر آنها می شود و همچنین دوازده تیره و این دوازده تیره همچنان در بنی اسرائیل بود. شاید هنوز هم باشد،تیره های مختلف چون بنی اسرائیل همان طور که صحبت شد بر حفظ نسبت خودشان[بودند]. یوسف برحسب داستانی که در قرآن هم خوانده اید، به مصر آمد. مشابه این داستان در تورات هم هست. یوسف در مصر ماند و به عزت رسید. پس از آنکه به عزت رسید و شوکت رسید از پدرش و برادرانش دعوت کرد که به مصر بیایند. آن وقت نص تورات این است که یعقوب با تمام فرزندانش به دعوت یوسف به مصر
آمد؛ یعنی سرزمین فلسطین را به کلی تخلیه کرد. (5)
هدف شهید بهشتی از بیان این سیر و مهاجرت ها و سکونت گاه ها این است که چگونه یک قوم مهاجربه سرزمینی (فلسطین)دعوت می شود و بعد از مدتی سرزمین خود را به میل خود (نه به اجبار و زور)ترک می کند و دوباره مهاجرت می نماید (به مصر)و بعد از سال ها، ادعای مالکیت بر سرزمین هایی می کند که در آنجا مهاجر یا میهمان بوده است. درطول تاریخ به غیر از قوم یهود هیچ ملت، دولت یا قومیتی چنین ادعایی را نسبت به سرزمینی که درآن میهمان بوده نداشته است. دراین ارتباط شهید بهشتی می افزایند:
بعد از اینکه قوم بنی اسرائیل به مصر مهاجرت کردند، این میهمان ها ادعا کردند که ما صاحبخانه هستیم و الان هم هنوز می گویند که ما صاحبخانه هستیم. هر چه به اینها می گویی آقا برحسب تورات خودتان، اینجا ساکنان اصلی داشت و شما یه عنوان میهمان پدربزرگوارتان از کنار فرات به آنجا رفتید، نه تنها، می گویند که آنجا صاحبخانه هستیم، بلکه از کنار فرات که پدربزرگ ما بوده است تا نیل که یوسف رفت، تمام اینجاها، خانه و کاشانه ما است، صاحبش هستیم. با این تفسیر نقشه بزرگ اسرائیل، شرقش به فرات و غربش به نیل هم می رسد و بعد هم می گویند چون ابراهیم تا مدینه مهاجرت کرد، جنوبش هم [به]مدینه و شمالش هم تا حدود ترکیه فعلی می رسد. می گویند تمام این جاهایی که ابراهیم در آن مسافرت کرده، چون ابراهیم هم باز به مصر مسافرت کرد و سپس به اینجا مسافرت کردیم، بنابراین همه اش ملک مطلق ماست و قباله دکهنه ای داریم که سندش خیلی محکم و چند هزار ساله است. (6)
به قول شهید بهشتی آنها همواره به کتاب مقدس خود استناد می کنند، اما در کتاب تورات هیچ گونه سندی دراین رابطه وجود ندارد.

پی نوشت ها :

1-کارشناس ارشد روابط بین المللی
2-مجموعه قالات همایش شهید بهشتی و آموزش و پرورش، (تهران:بقعه، 1387)، ص 10.
3-محمد سروش، بررسی مبانی فکری آبت اللّه شهید بهشتی، سمینار تبیین اندیشه های شهید متفکر دکتر بهشتی در دانشگاه شیراز (تهران:بقعه، 1377)، ص 123.
4-شبیه به چنین ادعایی در مورد، مکه، مدینه، دماوند در ایران، قره باغ در ارمنستان، بخشی از افغانستان و...در کتب تاریخی آمده است.
5-نوار ش 510 ، تفسیر آیات 6046 سوره بقره.
6-همان.

منبع :نشریه 15 خرداد، شماره 20.