نویسنده: حسین خنیفر




 

چندین پله تا قله

بحث پیش رو زاییده شده از قالب پیرامون شناسی است که خود جزئی از معرفت است. باید بیدار بود، دید، شنید، شناخت، یافت و حرکت کرد؛ هرگونه توقف در هزاره سوم؛ بوی کهنگی و مرگ را متصاعد خواهد نمود. زیرا هر گونه حرکت باید با حفظ اصول و مبانی انسانی باشد که آن نیز بحثی جدی است و در عین حال درعصر موج آفرین کنونی در حال فراموشی است.

پله اول:

دنیا، دنیای موجی است و فوجی از تحولات هر روز به آن اضافه می شود. در آغاز سال(2008 م.)یعنی در آغاز دهه اول هزاره سوم اعلام شد که زمانی خواهد رسید که دانش بشر هر چهل روز، دو برابر خواهد شد و عظمت دریاها و اقیانوس های موجود در برابر دریاهای اطلاعات و امواج سهمگین داده ها و دانش، حقیر و کوچک می نمایند.

پله دوم:

دنیای امروز، دنیای همراه یا به تعبیری هر جا و همه جا یا دنیای مجازی می نامند. در این دنیا، مؤلفه ها و ادبیات متفاوت شده است و غفلت، نابخشودنی است.
قرن ها پیش نیز حضرت علی(ع) فرمودند: لاتنم فلا ینم عنک؛ تو را خواب فرا نگیرد؛ زیرا (نیروهای) مقابل تو نمی خوابند.

پله سوم:

در دنیای جدید و در کتاب های توسعه، تعاریف مختلفی برای توسعه یافتگی ذکر می کنند و معمولا پارامترهایی مثل درآمد ملت ها، تولیدات صنعتی، تراز تجارت خارجی و مهم تر از همه نیروی متخصص و ماهر را برای آن بیان می کنند؛ یعنی تعداد متخصصین، پژوهشگران و صاحب نظران و خبرگان یک کشور بسیار مهم و تعیین کننده است. غرب برای رسیدن به این امور، دو راهکار اتخاذ نمود و موفق شد طی پنجاه سال اخیر اوج گیرد و در اوج بماند. آن دو راهکار عبارتند از:1-همیشه سعی نمودند جست وجوگر نخست، نیاز آفرین، سرمایه ساز و سرمایه گذار باشند.
2-تلاش کردند تا زمینه لازم را برای تخلیه دنیای غیراز خود، به سمت خود را با جذب متخصصین و خبرگان فراهم سازند.

پله چهارم:

دانشگاه، محل بالندگی و زایندگی اندیشه است و دانشگاه ها، نهادهایی هستند که در توسعه کشور بسیار مؤثرند و سابقه دوره نوین آنها کوتاه است. واژه دانشگاه، به عنوان محلی برای آموزش و پرورش در سطح عالی، قدمتی حدود شصت تا هفتاد سال دارد و البته قدمت نهادهای آموزشی در سطح عالی در ایران، به دوران قبل از اسلام بر می گردد.(1) اگر در طی دهه های اخیر، منابع انسانی کشور ما چپاول می شد، قبل از آن نیز به خاطر وجود آکادمی های عمده علمی در این مرز و بوم، این اتفاق بارها و بارها روی داد.

پله پنجم:

نمونه ها و شواهد نشان می دهد که کشور ما خواسته یا ناخواسته در صدور اندیشمندان و ذخایر فکری (مغز افزارها)پیشتاز و تا مرحله برخورداری و مهاجرت معکوس در این بازی جهانی؛ فاصله بسیاری دارد؛ اما نباید شرایط فعلی را دائمی و ثابت انگاشت و نباید کبک وار واقعیت را نیز نادیده انگاشت و لازم است با درک درست واقعیت، برای رسیدن به توانایی جهت ایفای نقش مناسب برنامه ریزی کرد؛ زیرا لوازم اساسی برای رسیدن به اوج ها، پنج مؤلفه بیش نیست که عبارتند از: لوازم اساسی دنیای عصر تغییر
1-اراده محکم و عزم ملی، 2-شناخت خود و پیرامون، 3-برنامه ریزی، 4-حرکت و ارزیابی مداوم، 4-تداوم و پایبندی به برنامه.

پله ششم:

تحولات اخیردنیا، کشورهای صنعتی و همچنین جوامع در حال رشد را به تأمل و بازنگری در نظام آموزشی عالی خود واداشته است. این تحولات تا بدان حد عمیق است که یکی از سیاست مداران ایالات متحده آمریکا، جهان را آبستن چهار انقلاب جدید می داند؛ انقلاب سیاسی، انقلاب اقتصادی، انقلاب فرهنگی و انقلاب فن آوری که مهم ترین آنها انقلاب چهارم است. از این رو شاهد روی آوردن جهان به آن هستیم؛ به ویژه بعد از به هم خوردن معادلات سیاسی و انقلاب جدید تجارت و تحولات عمیق فرهنگی.

پله هفتم:

در دنیای فن آوری نوین، چهار مؤلفه مهم داریم که مجاورت و همراهی آن ها با هم در بالندگی و سازندگی یک کشور مؤثر است و عبارتند از:
الف-سخت افزار
ب-نرم افزار
ج-مغز افزار
د-دل افزار
سخت افزار و نرم افزار چیزی است که متخصص آن باید تربیت شود و درحقیقت، مغز لازم دارد و این مغز، زمانی می تواند موفق باشد که با عشق و علاقه عجین باشد و این در حقیقت دل افزار است.

پله هشتم:

«میجی» خطاب به جوانان ژاپنی که مغز اندیشمند جامعه هستند، می گوید:
«ای جوانان ژاپن! دنیا، کتاب باز است؛ بروید، بیاموزید، بجویید، بازگردید، بسازید و بمانید»؛ یعنی در حقیقت، غنی سازی خویشتن و رجعت و ساختن و ماندن و خدمت کردن؛ نه این که هر کسی در آغاز جاده الفبای شدن باشد و از همان آغاز، هوای آن طرف آب ها را در سر بپروراند و جایگاه خدمت و زیستن خود را در آن جا آرزو کند.
برای پختگی، کسی مخالف مهاجرت و آموختن نیست؛ ولی بهتر آن است که تجارت و دانش به میهن در میهن و برای میهن باشد و در تکمیل آن نیز می توان هجرت نمود و دوباره بازگشت و ساخت.

پله نهم:

« خواجه ابوسعید ابی الخیر» را مرام این بود که خدمت در مردم بباید و ادعای دیگر نشاید و این مکرمتی است که از هر کسی در هر سطح و دانش و علم و سواد و توانگری که باشد، باید صادر گردد. وقتی به او گفتند: چه کسی نیک است یا شیخ! گفت:«آن کسی که با مردم، در مردم و برای مردم باشد»

پله دهم:

در دنیای جدید و تفرقه مایه اضمحلال است، زیرا مرزهای جغرافیایی به خوبی در نور دیده می شوند و انسان های دنیای مجازی بسیار سریع به هم دسترسی دارند و هیچ چیز مانع نفوذ افکار و اندیشه هانیست؛ از این رو جایگاه و پایگاه ملت ها زمانی درست تعریف می شود که در سایه سار وحدت ملی واتفاق و تفاهم اجتماعی، ملی، خدماتی، علمی و پژوهشی باشند و هر فرد منافع جامعه را در خود جست وجو کند؛ نه تنها منافع خود را در جامعه.

پله یازدهم:

امروزه و در آغاز هزاره سوم شرایط کمی و کیفی علوم و فنون در ایران، عوامل متعدد و متنوع اجتماعی و تاریخی، همگی دست به دست هم داده اند و کشور ما را در آستانه یک تحول عمیق فرهنگی و علمی قرار داده اند. منشأ این تحولات نیز منابع انسانی است و قلب تپنده منابع انسانی نیز آن دسته از منابعی است که در حال شدن هستند و در حقیقت، در دانشگاه ها به سر می برند.

پله دوازدهم:

ما نباید چون پیرزنی خسته، سال های سال بر روی پله توقف کنیم(4). روزگار شتابان، عجول و فرصت ها زود گذر است؛ پس باید حرکت کرد.

پله سیزدهم:

یکی از بزرگان دانش مدیریت و برنامه ریزی می نویسد:
وقتی که صبح دمید و آفتاب طلوع کرد، آهو به خود می گوید: فردا باید آن قدر تند بدوم که از تندترین شیرها هم تندتر باشم و گرنه طعمه کندترین شیرها اگر نشوم، بالاخره تندترین شیر مرا خواهد بلعید و وقتی که صبح دمید و آفتاب طلوع کرد شیر به خود می گوید: فردا باید آنقدر تند بدوم که از کندترین آهوها باید تندتر باشم وگرنه طعمه ای نخواهم یافت؛ اگر کندترین آهو هم از من تندتر باشد.
حال مهم نیست که ما شیر باشیم یا آهو؛ مهم آن است که وقتی صبح دمید باید دوید.

پله چهاردهم:

دنیای توسعه نیافته، باید برای این امور چاره اندیشی کند:
1-دفع نیروهای متخصص.
2-ناتوانی در جذب نیروهای کیفی متخصص.
3-ناتوانی در پرورش استعدادهای جوان درخشان.
4-ضعف مدیریت نهادهای علمی.
5-جولان میان مایگی و کم مایگی.
6-کمبود بودجه تحقیق و توسعه.
7-تهاجم و غلبه فرهنگ کشورهای پیشرو.
8-توجه به ابزار و بی توجهی به مغزها و اندیشه ها.
9-تأکید بیش از حد به خرید خارجی و کم توجهی به تولیدات داخلی.
10-قهرمان پروری داخلی.
11-قهرمان پروری صرف و بی توجهی به کوشش های جدی.
12-ناتوانی در مدیریت سیستم های بزرگ و مغلوب بودن در مقابل سوانح طبیعی(5).. اینها همه و همه مانع تکامل و شدن است و باید چاره اندیشی جامع و جدی در خصوص آن ها صورت گیرد.

پله پانزدهم:

یکی از راه هایی که ژاپنی ها و در رأس آن ها «ماتسوشیتا» جهت غلبه برمشکلات برگزیدند و اعتقاد کاملی برای پدیدار کردن و ریشه دار کردن آرمان ها و فلسفه جهانی اش داشتند، از حرف به عمل درآوردن عوامل بالندگی از طریق برنامه ریزی بود.(6)

پله شانزدهم:

ژاپنی ها، تنها به اعلام این مأموریت، یعنی با برنامه در برنامه و میهن کفایت نکردند، بلکه «ماتسوشیتا» 250 سال آینده را برای اجرای کامل آن پیش بینی کرد. 250 سالی که باید به ده بخش 25 ساله تقسیم شود.
اول ده سال اول هر دوره را روزگار ساختن؛
ده سال دوم را روزگار به کار بستن؛
و 5 سال پایانی را زمان به کمال رسانیدن نامید.
و در راستای همین نگرش است که به رهبر آینده و رهبران آینده می اندیشد. از همین رو در سپتامبر 1978 میلادی «دانشکده حکومت و مدیریت ماتسوشیتا» را بنیان گذارد.

پله هفدهم:

دراین جامعه، افراد از خود شروع می کنند و برای جامعه ختم می کنند و به اصطلاح جامعه را در خود جست و جو می کنند که چه کاری می توانم برای جامعه انجام دهم و چون از خویش شروع می کنند، به معرفت خویش هم می رسند.

پله هجدهم:

وقتی درشهر کوبه ژاپن زلزله ای روی داد، شهردار تعهد کرد که در مدت سه ماه، گاز، آب و برق شهر را تأمین کند. کار سخت آغازشد؛ اما به جای مدت سه ماه، کار چهار ماه طول کشید. وقتی که در روز موعود، مسئولان جمع شدند و با شادمانی و بدون در نظر گرفتن سی روز تفاوت با زمان معهود، گل و هدیه به شهردار دادند، او ناراحت و غمگین بود و چهره ای افسرده داشت و تا روز بعد سرکار حاضر نشد. وقتی به منزلش رفتند، او مراسم «هارا گیری»(انتحار خود خواسته)برگزار کرده بود و روی یک تکه کاغذ نوشته بود:
من لیاقت این جامعه را ندارم؛ زیرا 90 روز تعهد کردم و در مدت 120 روز کار را تمام کردم.
ما می توانیم دنیا را عوض کنیم؛ اما شرط اصلی و اساسی این است که بایستی خودمان را عوض کنیم. هر چیزی از انسان شروع می شود و به انسان ختم می شود و در انسان و موجودیت او معنا می شود.

پله نوزدهم:

مرکز تغییرات، خود انسان است و به تعبیری پایتخت رقم زدن فرداها، خویشتن خویش است. هر تغییری که از هر جای دیگر آغاز شود؛ ضریب موفقیت آن کمتر است؛ پس باید از خویش شروع کرد؛ علیکم بانفسکم. باید طلسم ها را شکست. مهم نیست که دیگران نیز بدانند که شما کاستی هایی هم دارید.
با همین حال، می توان دست به کار شد و برای شروع کار، یک جو همت، آغاز حرکت و توسل به قرآن کریم کافی است.

پله بیستم:

دنیای فردا، دنیای تصمیم و عمل مبتنی بر پژوهش است و اقتصاد هزاره سوم نیز اقتصاد، دانش و دانشوری است. برای رسیدن به یک زندگی بهتر نیز پژوهش قسمتی از زندگی افراد است.

پله بیست و یکم:

در هزاره سوم، چهار عامل اساسی در نوسازی بنیاد جامعه که رقم زننده رشد و تحول کمی و کیفی یک جامعه اند، عبارتند از:
الف-انسانی کیفی.
ب-سازمان.
ج-انگیزش.
د-خود راهبری

پله بیست ودوم:

رابطه بین ما و دنیای فرا رو، مانند کسی است که بخواهد از یک نهر بپرد. اگر یک گام به پس بگذاریم، دو گام به پیش خواهیم جهید؛ یعنی باید موقعیت اطراف خود را بشناسیم و با شناخت جهش کنیم تا در وسط راه، معلق بین زمین و آسمان نمانیم.

پله بیست وسوم:

حرکت با جریان زمان، اصطلاح جدیدی است و به معنای شناخت زمان حال و پیش بینی و حدس نسبتا درستی از آینده است. اما چگونه می توانیم آینده را پیش بینی کنیم؟ برای این مقوله، سه راهکار ارائه می شود:
* حریت
* شناخت و آگاهی
* جهانی اندیشیدن و بومی عمل کردن

پله بیست وچهارم:

شناخت و آگاهی ما از وضعیت جامعه علمی چقدر است؟ بررسی علم سنجی ایران و مقایسه آن با کشورهای پیشرفته نشان می دهد که علوم و تکنولوژی ما به لحاظ کمیت، پنج تا ده درصد و از نظر کیفیت یک تا پنج درصد کشورهای پیشرفته است.(9) در مسیر توسعه، مرز بحرانی وجود دارد که با گذر از آن، توسعه یافتگی ممکن می شود و از آن پس، نیروی داخلی و توان موجود، برای توسعه سریع کافی است. این مرز کجاست؟

پله بیست و پنجم:

این مرز برای کمیت، حدود 25 درصد و برای کیفیت حدود 10 درصد است. اما رسیدن به این مرز بحرانی، در یک مدت معقول، کاری بسیار دشوار است که صرفا با تکیه بر نیروهای داخلی امکان پذیر است و کمتر کشور توسعه نیافته ای موفق شده است مرز بحرانی را پشت سر بگذارد؛ اما شکستن آن غیر ممکن نیست.

پله بیست و ششم:

این مرز برای فیزیک ایران، معادل است با یک هزار فیزیکدان و حدود یک صد مقاله پژوهشی در سطح بین الملل در سال است.(10) سایر علوم نیز مؤلفه ها و ارقام خود را دارند و همان طوری که قبلا نیز اشاره کردیم، باید حرکت کرد؛ زیرا توقف دراین عصر، مساوی با قبول ناتوانی است و جوانان دراین عرصه، قافله سالارند.

پله بیست وهفتم:

کشورهایی که از مرز توسعه یافتگی عبور کرده اند و درمسیر توسعه قرار گرفته اند، مانند کره جنوبی، آرژانتین، هندوستان و در دهه های اخیر مالزی، سنگاپور و تایون، مشترکات فراوانی دارند. در این کشورها، بودجه تحقیق و توسعه، درصد قابل توجهی از درآمد ناخالص ملی را تشکیل می دهد و علاوه بر این، نشانگر علوم(11)در آن ها، رشد فزاینده ای دارد و مهم تر این که مراکز تحقیقاتی زبده ای تأسیس کرده اند و توانسته اند برخی از نخبگان علوم و تکنولوژی بومی را در کشور خود حفظ کنند و یا به کشور خود بازگردانند.
آن ها اختیارات ویژه ای به محققان برجسته خود داده اند و فرهنگ تمایز میان پرمایگان و کم مایگان را پذیرفته اند و توانسته اند میان علوم و صنایع خود، یک ارتباط قوی(ارتباط کالبدی) برقرار کنند. همچنین توانسته اند اندیشه های بومی را به مجرای تولید رهبری کنند؛ هنجارهای بین المللی ارزیابی علمی را پذیرفته اند و از نظر ارتباط علمی بین المللی، قوی هستند.

پله بیست وهشتم:

چرا بعضی از کشورها قادر شدند تا توسعه نیافتگی را بشکنند و به سرعت به جرگه کشورهای پیشرفته بپیوندند وبرخی از کشورها در جای خود و در عقب ماندگی باقی مانده اند؟

پله بیست ونهم:

بحث توسعه و رشد و بالندگی کشورها، مرتبط به نسل بالنده و جوان آنهاست و عبور از کویر توسعه نیافتگی دعوت به میهمانی نیست؛ بلکه دعوت به عبور از یک بحران است.

پله سی ام:

همه کشورهای توسعه نیافته مایلند تا عقب ماندگی و توسعه نیافتگی را از خود بزدایند؛ ولی رسیدن به توسعه، امر پیچیده و دشواری است و راه حل های انفجاری و کلیشه ای، مشکل گشا نیست.

پله سی ویکم:

تحقیقات نشان می دهد که چیرگی و تفوق بر توسعه نیافتگی، احتیاج به برنامه ریزی و جسارت در اجرای آن دارد و برای این کار، افراد جامعه باید با برنامه باشند و به سمت جبران گذشته و ترسیم آینده ای مطلوب، جهت رسیدن به شایستگی های موعود قدم بردارند.

پله سی و دوم:

ژاپنی ها اولین بار حدود سال(1860 م.)و (1260 ش.) یعنی حدود 142 سال پیش، یک فیزیکدان انگلیسی و یک فیزیکدان فرانسوی را به کشورشان دعوت کردند تا علوم جدید را به آن ها بیاموزند و همزمان نیز چند سامورایی را برای تحصیل به خارج فرستادند. یادداشت های این دانشجویان اعزامی نشان می دهد که آن ها درعین حال که به مفاخر خود بسیار اهمیت می دادند، منکر پیشرفت غرب در علم هم نبوده اند.(12) آنها با وجود تحصیل در غرب، در دل خویش شوق وطن، حب مفاخر ملی و آب و خاک خویش را زنده نگه داشته بودند.

پله سی و سوم:

ده سال قبل از این، امیرکبیر، دارالفنون را تأسیس کرد و عده ای را برای آموختن فیزیک وشیمی، طب و سواره نظام به اروپا فرستاد.(13)
کشورهای مختلف و حتی ایران، در دهه های قبل این گونه خود را برای دنیای فرا رو آماده ساختند.
گرچه انقلاب شکوهمند اسلامی ما با جنگ تحمیلی و دوران هشت سال دفاع مقدس روبه رو شد، ولی ما درطول تاریخ نشان داده ایم که ملتی با اراده هستیم و اراده های علمی، عملی، عینی، ذاتی و متعالی ما از دل جوانان ما طلوع می کند. ما کشور غروب خالی نبودیم و طلوع های ما در شرق و غرب معروف است.
خورشید ما با عزم مردانی بی ادعا، اما اهل عمل، هماره درخشان و پاینده است.
این فصل، فصل شکفتن است و برای شکستن انجماد سخت باید جهید و سکوت شب تاریک را در هم شکست؛ باید طلوع را دوباره نیایش کرد؛ حی علی خیر العمل.

پله سی و چهارم:

کره جنوبی پس از پایان جنگ با کره شمالی در اوایل سال(1950 م.)دارای اقتصادی کشاورزی بود. منابع طبیعی این کشور، اندک و مبنای اقتصادی آن بسیار ضعیف بود و امکانات بسیار کمی برای تحقیق و توسعه داشت؛ در حالی که اکنون بعد از پنج دهه با کوشش های همه جانبه دولت و سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه و اجرای هفت برنامه اقتصادی، این کشور به چنان رشدی رسیده است که تولید ناخالص ملی آن در سال(1996 م.) به حدود 15300 میلیون دلار رسید و اتومبیل های آن اکنون به کشورهای صنعتی نیز صادر می شود.
یکی از ویژگی های این کشور، بهره گیری از نیروهای جوان و متخصص و پایبندی به اصل آموزش مداوم است.

پله سی و پنجم:

نمونه های یاد شده برای این بود تا بدانیم که برای گام زدن پیشرفت و ساختن، هیچ گاه دیر نیست؛ زیرا بعضی معتقدند:
کیفیت = عشق به میهن و کار + علم روز
و سازمان موفق = قلب تپنده + مغز بالنده
جایگاه واقعی و رفیع ملی = همت عالی + جوانان برومند

پله سی و ششم:

سازمان ها و مراکز حساس یک کشور؛ زمانی کامیاب و موفق می شوند که انسان های سازنده، آینده نگر، برنامه ریز و مسلح به علم و تکنولوژی روز را در صدر امور قرار دهند و قلب تپنده سازمان و سیستم را با مغزهای بالنده گره بزنند و همت عالی را با اوج شعله و بالا بردن فتیله روشن نمایند و برای طی این مسیر، ناگزیر باید از جوانان که از سرمایه های ملی هستند بهره برد.

پله سی و هفتم:

بایزید می گوید:
حیات در علم است، راحت در معرفت و شناخت و رزق در ذکر حق است(15).
برای کسب علم ، جوانی بهتر است و برای کسب معرفت، جوانان پاکدل ، شایسته ترند ؛ و بهترین و خالصانه ترین ذکر نیز، ذکری است که از دل جوان بترآود.
فصل جوانی، فصل ساختن و سرزندگی و آفرینش است.

پله سی وهشتم:

جوان مرکز دنیاست و کشوری که جوان دارد و رشد را تجربه نکند، مرکز خود را گم کرده است. جوانی که بداند پایتخت و قلب یک کشور است، اگر بالنده نشود و دود چراغ را تجربه نکند و در دوران تحصیل و مهارت ورزی، سوخت گیری علمی نکند، درست به خوردن جام پیری زودرس، زده است. جوانانی که وقت خود را بیهوده و با ناامیدی به بطالت می گذرانند، شاهد تحلیل زمان و فرسایش فرصت ها هستند و در نهایت ساکن سرزمین سوخته آرزوها می شوند.
یکی از مهم ترین و خطرناک ترین سرگرمی ملی تمام نشدنی و تخدیری، رسانه های تصویری و بازی ها و وقت کشی های هیجانی است(البته به جز ورزش که جایگاه ویژه ای دارد و مفید است و مقصود ما وسایلی مانند تلویزیون است که قاتل زمان می باشند.)
کانی رابرتسون به نقل از باب ویبرو می نویسد:
تلویزیون یک جور آدامس بادکنکی برای چشم است؛ تلویزیون وقت پرکن و بیفایده است(16)
حال ماییم و دنیای فرا رو که از آن به دنیای موجی، عصر بدون کاغذ(17)و دنیای مجازی (18)و..یاد می کنند. انتظارات فراوانی از من و شما می رود؛ به ویژه از شما جوانان و دانشجویان که قافله سالار بارهای اندیشه و مرکز دنیا هستید.

پی نوشت ها :

1-کرمی پور، محمدرضا(1378)مدیریت آموزشی در عصر اطلاعات، تهران، تکنولوژی آموزشی شماره 2، ص 44.
2-منصوری، رضا (1377)، عزم ملی برای توسعه علمی و فرهنگی، تهران، طرح نو، ص 119.
3-همان ص 240.
4-حجازی، خاطره(1371)از مکاشفه حوا، تهران: روشنگران.
5-منصوری، رضا(1373)توسعه علمی ایران، تهران، مرکز کمیسیون ملی یونسکو در ایران.
6-کاشانی، مجتبی(1382)نقش دل در مدیریت، تهران، سازمان مدیریت صنعتی، ص 68.
7-همان، ص 68.
8-صادقپور،(1370)دانش مدیریت، نرم افزار پیشرفت، تهران، مجله مدیریت دولتی، شماره 12، بهار70، ص 1.
9-منصوری، رضا(1373)، توسعه علمی ایران، ص31.
10-همان، ص31.
11-همان، ص44.
12-محبوبی اردکانی، حسین(1354)، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، دانشگاه تهران.
13-Swinbanks, David (2001) Naturr, Indian academic of Sciences Bangalore G. Wenkataraman. P12.
14-Ibid PP14-18.
15-شاه پرویزی، شاهرخ(1381)کتاب کوچک از عارفان بزرگ، تهران، فراروان، ص30.
16-رابرتسون، کانی (1379)نشان حماقت پنجم، تهران، جامعه ایرانیان. ص8.
17- Paperless world.
18- Viritual world.

منبع: حسین، خنیفر، (1348)، جوان در آینه جهان( مهارت های مدیریت بر خویشتن در عصر تغییر)،‌ تهران: موسسه نشر شهر، چاپ اول 1389.