نویسنده: پی یر روسو
مترجم: حسن صفاری



 

روشنفکرانی که قبلاً از ایشان گفتگو کردیم و درصدد بودند که رنج های آدمی را با استفاده از ماشین ها تخفیف دهند و این عامل را یگانه وسیله ی «اجتناب ناپذیر» (Sine qua non) این موضوع می دانستند و نیز می خواستند از این راه فعالیت تجارتی ایجاد کنند درصدد برآمدند که برحسب استعداد و الهامات خود در این طریق قدم بردارند.
طولی نکشید که در زیردست پیشه وران چیره دست و هوشمندان فعال سلسله ای از اسباب و ابزار به وجود آمد که امروزه ما آنها را بازیچه می نامیم و منظور از آنها ایجاد سهولت در کارهای عادی فنی و مشاغل مختلف و یا استفاده از آن در احتیاجات روزانه بوده است. بهترین نمونه ی این نوع مخترعین بنیامین فرانکلین (1790-1706) است. این شخص بعد از آنکه برق گیر را به تصور درآورد و برای اولین بار ماهیت الکترونی الکتریسیته را حدس زد، در نتیجه ی اختراعات کوچک خود شهرت و حیثیت خارق العاده ای در نزد عموم یافت. در سال 1742 نوعی بخاری اختراع کرد که کشش و بادگیری آن بر موازین علمی متکی بود و در سال 1776 عینک های با کانون مضاعف را اختراع نمود و فی مابین این دو اختراع تعلیم داد که چگونه می توان از گچ به عنوان کود استفاده کرد و به منظور تخفیف طوفان از روغن استفاده نمود و نیز نوعی ساز دهنی و یک «بازوی مکانیکی» و «عنکبوت الکتریکی» و غیره ساخت.
مردان دیگری نیز به منظور اینکه کارگران و پیشه وران را ساده کنند و فی المثل باعث تسهیل فعالیت نساج و فخار گردند درصدد برآمدند دستگاههایی بسازند که عیناً حرکات این پیشه وران را تقلید نماید. فی المثل برای اینکه ماشین را جانشین فخار سازند به فکر افتادند دستگاهی ابداع کنند که چرخ فخاری را به حرکت درآورد و در عین حال خمیر را نیز به صورت متفاوت درآورد.
چنانکه ملاحظه می گردد اول بار اختراع ماشین های صنعتی با تقلید مطلق از طبیعت انجام گرفت و طولی نکشید که سلسله ای از دستگاههای خودکار به وجود آمد.
اما در واقع شهرت این دستگاهها در سالن اشراف و در بازارهای مکاره و نمایش ها خیلی بیشتر بود تا در کارگاهها.
این دستگاههای خودکار در واقع اعقاب مستقیم دستگاههای خودکاری بودند که به وسیله ی هرون در اسکندریه و یا در مکتب او ساخته شد. در واقع هنر این پیشقدمان دستگاههای مکانیکی به میراث به اهالی بیزانس و بعد از آنها به اعراب و ایرانیان رسیده بود و ماحصل فعالیت این اقوام انواع ساعتهای عظیم و دستگاههای خودکار تجملی و تفریحی بود که در تمام طول قرون وسطی ساعتهای بزرگ را زینت می دادند و صحنه های متفاوت را آشکار می ساختند.
بعد از آن که در نتیجه ی ابداعات هویگنس و اکتشافات او در مورد قوانین آونگ ساعت های کوچک دیواری اختراع شد که در داخل خانه ها به کار می رفت کار سازندگان ساعتهای تجملی مشکلتر و ظریفتر شد و بیشتر جنبه ی هنری به خود گرفت. همین سازندگان اول بار به فکر افتادند که می توان از حرکات ساعت به منظورهای دیگری غیر از حرکت عقربه ها بر روی صفحه ی ساعت استفاده کرد و دستگاههای مکانیکی دیگری به وجود آورد.
به همین روش بود که افسر نیروی دریایی فرانسه به نام ژان باتیست دو ژن Jean Baptiste de Gennes (وفات در سال 1705) دستگاه حرکت دهنده ی ساعت را در داخل جسم پرنده ای که به شکل طاووس ساخته بود قرار داد و پرنده ی خودکاری به وجود آورد.
ساعت ساز سوئیسی پی یر ژاکه دروز Pierre Jacquet- Droz (1721-1790) و پسرش هانری (1752-1791) روش ژن را تعقیب کردند. این دو نفر با کمک یکی از کارگران خود به نام لشو Leschot لشکری از طیور خودکار زیبا و دلربا ساختند که آواز می خواندند و جیرجیر می کردند.
اما ممتازترین پرندگان خودکاری که در قرن هفدهم ساخته شد بدون تردید مرغابی زیبایی بود که یک نفر فرانسوی به نام ووکانسون در سال 1738 ساخت و این مرغابی «غذا می خورد. صدا می داد و در آب شنا می کرد و همچون مرغابی واقعی غذایی را که خورده بود هضم می کرد». در واقع ناظرین بسیار حکایت کرده اند که این مرغابی پر و بال خود را تمیز می کرد، از زمین دانه برمی داشت و بعد از آنکه به واقع این دانه ها را هضم می کرد عمل دفع را نیز انجام می داد!
ژاک دو ووکانسون Jacques de Vaucanson (1709-1782) نجیب زاده ای از اهالی شهر گرونوبل در فرانسه بود که از کودکی شور و عشق بسیار به مکانیک داشت. اعضای متنفذ خانواده اش با تنفر بسیار گفتند: تف بر این سلیقه باد! اما چنانکه می توان حدس زد این جوان از ذوق خود دست برنداشت و در سال 1735 که به پاریس آمد از مجسمه ی «نی زن» اثر کویزه وکس Coysevox (1) نمونه ای درست کرد و از روی آن دستگاه خودکاری ساخت. کاری بود به راستی حیرت انگیز! وی آدمکی ساخته بود از چوب، به قد و قامت آدم واقعی، که بر روی پایه ای نشسته بود و می توانست دوازده آهنگ مختلف را بنوازد و به این منظور عیناً مانند یک نی زن واقعی لبها را جفت می کرد و انگشت های خود را روی سوراخهای نی تغییر مکان می داد.
شور و هیجان مردم از مشاهده ی این دستگاه خودکار وصف ناپذیر است و این هیجان وقتی به نهایت رسید که وی در سال 1738 «مرغابی هضم کننده ی» خود را ساخت و بعد از آن «نوازنده ی نی لبکی» درست کرد که خود آن در عین حال طبل می نواخت و مابین این ادوات هماهنگی کامل به وجود می آورد.
این دستگاههای خودکار را با موفقیت کامل در تمام اروپا نمایش داده اند و این نمایش کم کم «مد» ساختمان دستگاههای خودکار بزرگ را در همه جا متداول کرد.
فریدریش فون کنائوس Friederich von Knaus آلمانی که «استاد مکانیک» فرانسوای اول پادشاه اطریش بود نیز ابتدا نوازنده ای ساخت که نوع خاصی از نی لبک را به خوبی می نواخت و سپس در سال 1759 یک نویسنده ی مکانیکی ابداع کرد و آن الهه ای بود که دستش به حرکت درمی آمد و کلماتی بر روی کاغذ می نوشت. آنگاه در سال 1774 نویسنده ی کاملتری از کارگاه ژاکه دروز خارج شد و آن پسر کوچکی بود که قلم خود را در دوات فرو می برد و حرکت خفیفی به آن می داد و آنگاه یک عبارت کامل بر صفحه ی کاغذ می نوشت به طوری که همه ی قواعد حسن خط در نوشته ی او رعایت شده بود. این دستگاه ها اولین و مشهورترین این نوع آلات مکانیکی بودند و از آن پس در اواخر قرن هیجدهم و در طول قرن نوزدهم سلسله ی بیشماری از دستگاههای خودکار ساخته شد که شهرت فراوان آنها موجب تقلید بسیار و قاچاق بیشمار گردید و معروف ترین همه ی آنها شطرنج بازی بود که بارون فن کمپلن Baron Von Kempelen در سال 1796 ساخت.
مسلماً همه ی این دستگاهها بازیچه هایی بیش نبودند لیکن طبعاً چنین سؤالی مطرح می شد که آیا می توان از این فکر برای تسهیل و پیشرفت و اصلاح کار اهل صنعت استفاده نمود؟
از آنجا که ووکانسون می توانست آدمکی بسازد که نی میز دو طبل می نواخت، به چه دلیل نتواند دستگاهی درست کند که از پنبه نخ بسازد و یا ابریشم ببافد؟ چنین فکری که هرگز به خاطر هرون خطور نکرده بود برای اولین بار از دهن ژان باتیست دوژن گذشت و در واقع وی در سال 1678 پیشنهاد کرده بود که یک دستگاه نساجی خودکار به وجود آورد. این فکر قدیمی در سال 1741 به مرحله ی قطعی عمل رسید: از آنجا که شهرت استعداد خارق العاده ی ووکانسون به گوش وزاری لویی پانزدهم رسیده بود، این جوان را نزد خود طلبیدند و رسماً از او خواستند که تحت حمایت دولت به کار اصلاح دستگاه ابریشم بافی بپردازد و او نیز تا سال 1772 فقط به این کار اشتغال داشت. در سال 1747 وی توانست دستگاه مطلوب را که در واقع صورت اولیه ای از دستگاه ژاکار Jacquard (2) بود به مرحله ی عمل درآورد. نه تنها این دستگاه کاملاً خودکار بود یعنی می توانستند آن را با قدرت اسب یا چرخی که با فشار آب حرکت می کرد به راه اندازند بلکه حتی قادر بود که نقش های متفاوت را بر ابریشم ترسیم کند و پارچه های ابریشمی متفاوت بسازد این نتیجه را با همان مکانیسم و ساختمانی به وجود آورده بودند که در دستگاههای خودکار نی زن یا نویسنده تناوب حرکات متوالی و لازم را ایجاد می کرد: و آن عبارت از استوانه ای بود که تیغه های نوک تیز متعدد بر آن نصب کرده بودند و وضع این تیغه ها را طوری حساب کرده بودند که چون استوانه به دوران می آمد هر تیغه به نوبه ی خود یکی از دستگاه های عامل را به حرکت وامی داشت.
قبل از این تاریخ باربری Barberi که در ایتالیا موزع پست بود ارغنونی اختراع کرده بود که حتی امروز به نام او معروف است و در آن نوار سوراخ داری را جانشین استوانه ی دوار کرده بود. ووکانسون از این فکر استفاده کرد و این نوار را در ماشین نساجی خود تعبیه نمود و به تدریج که نوار باز می شد وضع قرار گرفتن سوراخها بر روی نوار اهرم هایی را به عمل وامی داشت که هر یک به نوبه ی خود نخ و زبانه و ماکورا به حرکت درمی آوردند.
متأسفانه این دستگاه خودکار بدیع نتوانست جای خود را در کارگاه ها باز کند زیرا هنوز وضع اقتصادی در مرحله ای نبود که لزوم استفاده از چنین دستگاهی را ایجاب کند. دستگاهای صنفی که از دوران قرون وسطی باقیمانده و هنوز قدرتی داشته اند وحشت بیکاری را در میان کارگران ایجاد کردند و همه دست به دست هم دادند و این تازه متولد را خفه نمودند. بسیاری دیگر از خیرخواهان و نیک اندیشان نیز فریاد برآوردند که استفاده از ماشین خودکار برای نساجی، به طوری که مقادیر زیادی مال التجاره ایجاد کند، درخور شأن واقعی مملکت فرانسه نیست. زیرا سنت این کشور آن بوده است که جنس اعلا تهیه کند و تولید فراوان حتماً از کیفیت محصول می کاهد. بنابراین شایسته آن بود که بگذارند پیشه وران کوچک با عشق و علاقه ی فراوان به کاردستی خویش بپردازند و عزت نفس خویش را حفظ کنند و خود را برتر از دیگران در کار صنعت بپندارند.

پی نوشت ها :

1- آنتوان آن کویزه وکس (1710-1640) مجسمه ساز بزرگ فرانسوی است که به خصوص در ساختن مجسمه ی آدمی استاد بود. در مدت حیات سمت مجسمه ساز رسمی دربار لویی چهاردهم را داشته است و بسیاری از شاهکارهای او امروز نیز زینت بخش کاخ ورسای و میدانهای شهر پاریس است. (یادداشت مترجم)
2- ژوزف ماری ژاکار (1834-1752) مکانیک دان فرانسوی بود که در سال 1801 دستگاه نساجی را اختراع کرد و نام وی بر روی این دستگاه باقی ماند به طوری که امروزه دستگاه نساجی مزبور را نیز ژاکار می نامند. (یادداشت مترجم)

منبع: روسو، پی یر، تاریخ صنایع و اختراعات، حسن صفاری، تهران: امیر کبیر، چاپ هشتم، 1390.