ارتباط انسان با حقّ تعالی، از جمله نیازهای اساسی انسان است که در عین ظرافت، لطافت، عاشقانه و پُر از راز و رمز بوده، از معرفت زلال و منطق زیبا و قوی برخوردار است.
آراستن دل برای صاحب خانه، بدون دعا و تضرّع و نیایش و راز و نیاز و توبه و استغفار ــ آن هم مستمر و از سر صدق ــ ممکن نیست. آذین دل به نجوای با دلبر است و روی آوردن به تمامی وجه به سوی او که خواهان تمامیت دل، بی هیچ شریکی است.
در دعاهای وارده از ناحیه معصومین (علیهم السلام)، توبه و استغفار همراه با طلب حاجات و نیازها، دیده می شود. دعایی نیست که در آن، استغفار و توبه ــ که اعلام عذر از تقصیر و کوتاهی در عبادتها و اعمال و رفتار در پیشگاه ذات مطلق حقّ تعالی است ــ نباشد. استغفار و توبه، هموارکننده ی راه دعا و آماده کننده ی دل برای میهمانی از صاحب دل است.
این مجموعه ای است فراهم آمده از گفتارهای ولیّ فقیه و رهبر معظم انقلاب اسلامی در باب دعا، استغفار و توبه، و آنچه آمد، در بیانات آن حکیم عارف جمع است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، تعبیرات از مفهوم و آثار و شرایط توبه و استغفار را در عین روانی، با شیوایی و استدلال مطرح می فرمایند؛‌که به بررسی آنها می پردازیم.

توبه، یعنی بازگشت به خدا

یکی از هدفهای مهم روزمره ی ماه رمضان این است که ما تقوا پیدا کنیم ــ لعلکم تتّقون (3) ــ و بنده وقتی اعمالی را که در ماه رمضان، از سوی شارع مقدس مورد اهتمام است، ملاحظه می کنم ــ یعنی روزه ی ماه رمضان، تلاوت قرآن مجید، خواندن دعاهای مأثور و توسلاتی که به ذیل عنایات حضرت باری تعالی وجود دارد و استغفار، استغفار! در میان این چهار عنصر بسیار مهم که روزه ی ماه رمضان، واجب هم هست ــ آنچه من احساس می کنم که برای ما خیلی اهمیت دارد، استغفار است؛ طلب مغفرت، طلب گذشت از سوی پروردگار عالم نسبت به آنچه از روی قصور، از روی جهالت و خدای نکرده از روی تقصیر، از ما سرزده است.
من در سال گذشته در همین ایام ماه مبارک رمضان، درباره ی توبه و استغفار در این ماه مبارک، مفصلاً عرایضی را عرض کردم؛ امروز قصد ندارم که مجدداً درباره ی استغفار، به عنوان یک بحث فکری یا یک بحث قرآنی و حدیثی صحبت بکنم، بلکه می خواهم به مناسبت نزدیکی لیالی مبارکه ی قدر ــ این شبهای عزیز بسیار مهم است ــ مسأله ی استغفار را یادآوری کنم.
عزیزان من! برادران و خواهران، قدم اوّل، طلب مغفرت کردن از خدای متعال و به خدا بازگشتن است. توبه، یعنی به سوی خدا برگردیم. هرجا که شما باشید، در هر حدی از کمال که باشید ــ حتّی در حد امیرالمؤمنین (علیه السلام) ــ باز به استغفار احتیاج دارید! خدای متعال به پیغمبرش می فرماید: «و استغفر لذنبک» (4) «فسبح بحمد ربّک و استغفره» (5)، بارها در قرآن، خدای متعال به پیغمبر می فرماید «استغفار کن»؛ با این که پیغمبر معصوم است، گناه نمی کند، از دستور الهی تخلف نمی کند، اما به او هم می فرماید «استغفار کن»!
حالا این که استغفار اولیا و بزرگان از چیست، خود این، مقوله ی قابل بحثی است. استغفار آنها از گناههای امثال ما نیست؛ آن گناهها از آنها سر نمی زند. مقام آنها بالاست، قرب به حضرت ربوبی و مقام ربوبیت، در حد اعلاست. در آن مقام قرب، گاهی چیزهایی که برای ما مباح است ــ شاید حتّی چیزهایی که برای ما مستحب است ــ برای آن بزرگوار، مانع و رادع است. مناسب با شأن آن قرب است؛ لذا استغفار می کند ــ استغفار جدی، نه استغفر صوری ــ دعای کمیل را ببینید! امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دعای کمیل ــ که طبق روایات، این دعا از آن بزرگوار صادر شده است ــ انشاءً و در اوّل بار، شروع دعا با استغفار است. اوّل، خدا را به اسمش، به قدرتش، به عظمتش، به صفات جلال و جمالش سوگند می دهد، و بعد از آن همه قسم دادن، شروع می کند به استغفار کردن! «اللّهم اغفرلی الذنوب التی تهتک العصم»، تا آخر. و دعای ابوحمزه ثمالی و دعاهای گوناگون دیگر، از این انسانهای بزرگ!
من و شما به استغفار احتیاج داریم. ای مؤمنین، عزیزان، ای دلهای پاک و صاف، مبادا مغرور بشوید و بگویید ما که گناهی نکرده ایم! چرا، غرق قصوریم، غرق تقصیریم! «و ما قدر اعمالنا فی جنب نعمک» (6) آنچه کار خوب که ما ــ به خیال خودمان ــ انجام می دهیم، در مقابل نعم پروردگار و در مقابل حق شکر الهی، چه ربطی و چه نسبتی دارد؟ چه قدر قابل ذکر است؟! ما نمی توانیم آن حق شکر را ادا کنیم؛ نمی توانیم! (7)

توبه، یعنی توجه و برگشت

خدای متعال مکرر در قرآن و از جمله در این آیه ما را امر می کند به آمرزش طلبی و توبه ی به سوی خدا. توبه، یعنی برگشت. این برگشت، هم در مرحله ی ایمان و هم در مرحله ی عمل و رفتار است. ما کوتاهی هایی داشتیم و داریم؛ باید خود را اصلاح کنیم؛ و این در درجه ی اوّل اهمیت است. سوره ی مبارکه ی هود این طور شروع می شود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم. الر. کتاب احکمت ایاته ثمّ فصّلت من لدن حکیم خبیر. الّا تعبدوا الّا الله انّنی لکم منه نذیر و بشیر و ان استغفروا ربّکم ثمّ توبوا الیه». (8) یعنی رسالت قرآنی در درجه ی اوّل مسأله ی توحید است؛ بلافاصله بازگشت به خدا و آمرزش طلبی از خدا مطرح می شود. این، مربوط به همه ی طبقات است؛ از پیغمبران گرفته تا درجات پایین؛ منتها گناهی که از آن استغفار می کنیم، در ما یک چیز است؛ در پاکان و برجستگان چیز دیگری است. «کار پاکان را قیاس از خود مگیر.» آنها هم احتیاج دارند به استغفار؛ آنها هم ممکن اند؛ «سیه رویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد، و الله اعلم»؛ آنها هم احتیاج دارند که طلب مغفرت کنند و این نقص و نرسیدن و این کندی نسبی را با طلب مغفرت از خدا جبران کنند. در مورد ما هم که خطاها و گناهان یکی دو تا نیست؛ ما انواع و اقسام خطاها را داریم. این، حرف اصلی ماست.
روایتی را هم در این جا ذکر کنم: «ادفعوا ابواب البلایا بالأستغفار»؛ در بلا را به وسیله ی استغفار ببندید. در همین آیه هم که خواندیم، دارد « یمتّعکم متاعا حسنا»؛ یعنی بهره مندی نیکو از زندگی، با استغفار و توبه و آمرزش طلبی از خدای متعال حاصل خواهد شد.
در یک روایت دیگر دارد: «خیر الدّعا الأستغفار»؛ از همه ی دعاها بهتر، طلب آمرزش از خدای متعال است. در مناجات شعبانیه آمده است: «الهی ما اظنّک تردّنی فی حاجة قد افنیت عمری فی طلبها منک». این حاجت چیست؟ حاجتی که می گوید من همه ی عمرم را در طلب آن سپری کردم، عبارت است از مغفرت الهی.
آمرزش الهی به معنای اصلاح خطاهاست؛ به معنای جبران کردن ضربه هایی است که بر خودمان و بر دیگران وارد کردیم. اگر بشر بجد در صدد اصلاح خطاها و مفاسد باشد، راه خدا هموار خواهد شد و سرانجام بشر، سرانجام نیکی خواهد شد. اشکال کار ما انسانها غفلت از خطای خود، غفلت از لزوم اصلاح، و غفلت از اجرایی کردن اصلاح در خود است. اگر این غفلتها از بین رفت و اگر این عزم به وجود آمد، همه چیز اصلاح می شود. در مرحله ی اوّل ــ که مرحله ی مقدماتی و جزو بزرگترین وظایف ماست ــ خودمان اصلاح می شویم، که اساس هم این است؛ یعنی همه ی کارها مقدمه ی اصلاح خود است؛ همه ی کارها مقدمه ی کسب رضای الهی از خود است؛ «علیکم انفسکم لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم»؛ (9)
همه ی تلاشها و مجاهدتها برای این است که بتوانیم خدا را از خودمان راضی کنیم و به کمالی که در اصل آفرینش برای ما در نظر گرفته شده، خود را برسانیم.
مرحله ی دیگر، استغفار اجتماعی و اصلاح اجتماعی است؛ مسیر و هدف جمعی و کارکرد عمومی را در حوزه ی توانایی خودمان اصلاح کنیم؛ که این واضح ترین نمونه از تأثیر استغفار و مفهوم و محتوا و مضمون واقعی استغفار است. نباید این کار را دشوار به حساب آورد. اگر اراده کنیم، این کار آسان است و ما می توانیم. این شبها در دعای شریف ابوحمزه خواندید: «و انّ الرّاحل الیک قریب المسافة»؛ پروردگارا! کسی که به سمت تو بیاید، راهش نزدیک است. عمده، عزم کردن، حرکت کردن و همت گماشتن است. «و انّک لا تحتجب عن خلقک الّا ان تحجبهم الأعمال دونک». ما به دست خود و با خطاهای خود، بین خود و خدا فاصله ایجاد می کنیم. خدای متعال با ما فاصله یی ندارد؛ راه نزدیک است. اگر توفیقی پیدا شد، این توفیق نشانه ی رحمت الهی است. اگر توانستید از دل استغفاری برآورید و عزمی و حرکتی بکنید، بدانید که توفیق الهی و توجه الهی شامل حال شماست؛ شما را دارند جذب می کنند و می کشند. خدا در موارد متعدد توبه را به خودش نسبت می دهد؛ «ثمّ تاب علیهم لیتوبوا»؛ خدا توبه کرد تا انسانها توبه کنند. توبه یعنی چه؟ یعنی توجه و برگشت. خدا به شما عطف توجه کرد؛ این موجب شد تا دل شما هم به خدای متعال متمایل شود.
تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
در همین دعای ابوحمزه ثمالی عرض می کنیم: «معرفتی یا مولای دلیلی علیک و حبّی لک شفیعی الیک و انا واثق من دلیلی بدلالتک و ساکن من شفیعی الی شفاعتک»؛ این که تو من را به خود دلالت کردی، این که دلیل برای من اقامه شد، گواه بر این است که تو من را داری دلالت می کنی؛ تو من را داری می کشانی و جذب می کنی. اگر می بینید در ماه رمضان دستهای جوانان ما در مساجد به سوی آسمان بلند می شود و صدای « العفو» آنها فضای جامعه را پُر می کند، بدانید که نظر لطف خدا روی این ملت است؛ جذب الهی است؛ کششی است که خدای متعال ایجاد کرده است؛ چون می خواهد رحمت خود را بفرستد. «اللّهم انّی اسئلک موجبات رحمتک»؛ از خدای متعال موجبات رحمت را می خواهیم. این، موجبات رحمت را فراهم می کند. خدای متعال می خواهد رحمت و لطف خود را شامل حال این ملت کند.(10)

توبه، یعنی برگشت از راه خطا به سوی خدا

مهمترین مظهر قدردانی از جوانی همین است که از این صفا و نورانیّت و از این ناآلودگی و پیراستگی طبیعی انسان جوان، استفاده کنید و خودتان را در زمینه های تزکیّه و اخلاق پیش ببرید. این ان شاءالله ذخیره ی همه ی زندگی شما خواهد شد. راهش هم رعایت دو نکته است: ذکر و توبه. ذکر یعنی یاد. یاد در مقابل غفلت است؛ غفلت از خدا، غفلت از وظایف و مسؤولیّت، غفلت از آن هنگام حسّاس مواجهه با مأموران الهی در عالم ملکوت ــ عالم بعد از عبور از جسمانیّت ــ و محاسبه ی بزرگ انسان در مقابل خدا در قیامت؛ اینها یاد است. این یادها تعیین کننده است. این طور نبوده که فقط به ما بگویند به قیامت معتقد باشید برای این که اعتقادی مثل اعتقاد علمی داشته باشید؛ نه، برای این که این اعتقاد در زندگی ما، در حرکت ما و در تصمیم گیری ما تأثیر بگذارد، این یاد را در خودتان حفظ کنید. «انّما تنذر من اتّبع الذّکر» (11)؛ انذار پیغمبر و انذار الهی هم مفید به حال کسانی است که به دنبال یاد هستند و خود را از غفلت دور نگه می دارند؛ این یک نکته. نکته ی دیگر توبه است. ممکن است کسی بگوید ما که جوانیم و هنوز عمری از ما نگذشته که مثل شماها گناه زیادی کرده باشیم و محتاج توبه باشیم. نه؛ این درست نیست، توبه وظیفه ی همیشگی انسان است. پاکترین انسانها هم باید توبه کنند. توبه یعنی برگشت به خدا، برگشت از راه خطا، توجه دادن دل به پروردگار و رو را به طور کامل به خدا کردن؛ در حدّ امام سجّاد (علیه السلام). از امام سجّاد (علیه السلام)، این امام معصوم چه کسی پاکتر؟ شما صحیفه ی سجّادیّه را اوّل تا آخر ببینید. ببینید چه حالی، چه سوز و گدازی و چه توبه یی در آن نهفته است؛ «هذا مقام من استحیی لنفسه منک و سخط علیها و رضی عنک». امام سجّاد (علیه السلام) به خدای متعال عرض می کند: پروردگارا! من بر نفس خودم که گاهی از فرمان تو سرپیچی کرده، خشمگینم. از تو راضیم و به خاطر سرپیچی نفس از تو شرمنده ام. این راز و نیاز و سوز و گداز امام سجاد (علیه السلام) است.» (12)

توبه، یعنی پشت کردن به بدیها و ایجاد تحوّل

چه قدر مناسب و بجاست که با تحوّل سال و با ورود در آستانه ی ماه مبارک رمضان ــ که ماه رحمت و مغفرت الهی است ــ ما هم از کاستیها و کجیها و زشتیها و بدیها در درون و وجود خودمان رو برگردانیم؛ یعنی استغفار کنیم. استغفار و توبه، یعنی برگشتن به خدا، یعنی پشت کردن به بدیها، یعنی همین ایجاد تحوّل. «و ان استغفروا ربّکم ثمّ توبوا الیه یمتّعکم متاعا حسنا الی اجل مسمّی و یؤت کلّ ذی فضل فضله». (13) استغفار و برگشتن به خدا و اصلاح درونی در وجود خود ما، موجب خواهد شد که خدای متعال فضل و رحمت و برکت و قوّت و عزت خود را بیش از پیش بر ما نازل کند. همه ی قشرها، چه امثال من و کسانی که مسؤولیتی دارند ــ که ما بیش از دیگران باید به خودمان برگردیم و در خود تجدیدنظر کنیم و حاکمیت هوی و هوس را در وجود خویش از بین ببریم ــ و چه آحاد مردم، به این برگشت و اصلاح نیاز دارند.(14)

توبه، اصلاح خود و آمادگی برای قیامت

امیرالمؤمنین در خطبه ی نهج البلاغه می فرماید: «الا و انّ الیوم المضمار و غداً السّباق»؛ این دنیا محل آماده شدن و تمرین کردن است. در این اردوگاه بزرگ آماده ی ورود به میدان لقاء الهی ــ که قیامت است ــ خودتان را برای مواجهه ی با حساب و مؤاخذه ی الهی آماده کنید. امروز، روز تمرین کردن و آماده شدن و خودسازی است؛ و فردا ــ یعنی روز قیامت ــ روز شتاب و مسابقه گرفتن به سوی سرانجامی است که ما در همین جا برای خود، آن سرانجام را مشخص و منجز کرده ایم. «و السّبقة الجنّة و الغایة النّار»؛ چیزی که فردای قیامت به برندگان خواهند داد، بهشت است؛ و چیزی که بازندگان فردای قیامت دچار آن خواهند شد، جهنم و آتش است. «افلا تائب من خطیئته قبل منیّة»؛ آیا کسی نیست که قبل از مرگ از خطاهای خود برگردد و توبه کند؟ امیرالمؤمنین مردم را دعوت می کند به این که اگر خطایی از آنها سر زده است، آن را اصلاح کنند؛ راه هدایت را پیدا کنند و در راه صلاح و سداد قدم بردارند. «ألا عامل لنفسه قبل یوم بؤسه»؛ آیا کسی نیست که قبل از روز بدبختی، برای خود کار کند و توشه ذخیره نماید؟ زندگی ما، میدان توشه ذخیره کردن است. کسب و تحصیل و کار علمی و کار سیاسی و خانه و همه ی عرصه های زندگی ما، محل عمل برای خدا و تلاش و مجاهدت برای فرداست.(15)

توبه، زدودن ظلمت از دل و تابانیدن نور به آن

این ماه، ماه خالص شدن است. و اگر درست نگاه کنیم، خالص شدن در این ماه، از راههای دیگر خالص شدن، آسان تر است. ما با همین روزه و مبارزه کردن با نفس، می توانیم خودمان را خالص کنیم. اغلب گمراهیهایی که وجود دارد، یا به خاطر گناهانی است که از ما سر می زند و یا به خاطر خصلتهای زشتی است که در وجود ما نهفته است. «ثمّ کان عاقبة الذین اساؤا السوای ان کذّبوا بایات الله.» (16) گناه، عاقبتش گمراهی است؛ مگر اینکه نور توبه در دل انسان بدرخشد. اینکه مدام به ما می گویند «اگر یک گناه کردید، پشت سر همان گناه توبه کنید. از تکرار گناه، پشیمان شوید. و تصمیم بگیرید که دیگر گناه نکنید»، برای این است که فرورفتن در باتلاق گناه، کار خطرناکی است، و گاهی انسان به جایی می رسد که دیگر راه برگشتی ندارد.
یکی گناه است که وسیله ی گمراه شدن می گردد، و یکی هم خصلتهای ناپسند است. خصلتهای زشت، بیشتر از گناهان فعلی، به گمراهی انسان می انجامد. اگر ما در هر کار و هر حرف و هر عقیده ای، خودپرست و خودرأی باشیم، همدیگر را تخطئه کنیم و بگوییم «فقط من درست فهمیدم و من درست عمل می کنم»، آن گاه به هیچ مشورت و استدلال و منطقی اعتنا نکنیم و به هیچ حرف حقّی گوش نسپاریم؛ اگر حسد در وجود ما چنان ریشه دوانیده باشد که به خاطر آن، زیبا را زشت ببینیم و حاضر نباشیم حقیقت درخشانی را در جایی تصدیق کنیم؛ اگر حبّ شهرت، حبّ مقام و حبّ مال، ما را از پذیرش حقیقت بازدارد، اینجاست که پذیرای صفات خطرناک گمراه کننده شده ایم.
اغلب کسانی که می بینید در دنیا گمراه شدند، از این گذرگاهها گمراه شدند. و الّا: «کلّ مولود یولد علی الفطره». پاکی در همه ی روحها وجود دارد، و همه، وجدان حق بین دارند؛ اما این چشمه ی نورانی و درخشان را، با هواهای نفسانی و خصلتهای زشت ــ که بعضی ارثی و بعضی کسبی است ــ گل اندود می کنند.(17)

استغفار، یعنی طلب آمرزش الهی برای گناهان

در دعایی که در روزهای ماه مبارک رمضان وارد شده است، این طور می خوانیم که «و هذا شهر التوبة و هذا شهر الانابة و هذا شهر العتق من النار». ماه، ماه توبه و استغفار و بازگشت به خداست. امروز به همین مناسبت، در خطبه ی اول راجع به استغفار، عرایضی را مطرح می کنم.
استغفار، یعنی طلب مغفرت و آمرزش الهی برای گناهان. این استغفار اگر درست انجام بگیرد، باب برکات الهی را به روی انسان باز می کند. همه ی آنچه که یک فرد بشر و یک جامعه ی انسانی از الطاف الهی احتیاج دارد ــ تفضلات الهی، رحمت الهی، نورانیت الهی، هدایت الهی، توفیق از سوی پروردگار، کمک در کارها، فتوح در میدانهای گوناگون ــ به وسیله ی گناهانی که ما انجام می دهیم، راهش بسته می شود.
گناه، میان ما و رحمت و تفضلات الهی، حجاب می شود. استغفار، این حجاب را برمی دارد و راه رحمت و تفضّل خدا به سوی ما باز می شود. این، فایده ی استغفار است. لذا شما چند جا در آیات قرآن ملاحظه می کنید که برای استغفار، فواید دنیوی و گاهی فواید اخروی، مترتّب دانسته شده است. مثلاً: «استغفروا ربّکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا» (18) و از این قبیل. همه ی اینها، این طور قابل فهم و قابل توجیه است که راه این تفضلات الهی، به برکت استغفار، به سوی دل و جسم انسان و جامعه ی انسانی باز می شود. لذا استغفار مهم است.
خود استغفار، در واقع جزیی از توبه است. توبه هم یعنی بازگشت به سوی خدا. بنابراین، یکی از ارکان توبه، استغفار است؛ یعنی طلب آمرزش از خدای متعال. این، یکی از نعمتهای بزرگ الهی است. یعنی خداوند متعال، باب توبه را به روی بندگان باز کرده است، تا اینها بتوانند در راه کمال پیش بروند و گناه، آنها را زمینگیر نکند؛ چون گناه، انسان را از اوج اعتلای انسانی ساقط می کند. هر کدام از گناهان، ضربه یی به روح انسان، صفای انسانی، معنویت و اعتراز روحی وارد می آورند و شفافیت روح انسان را از بین می برند و آن را کدر می کنند. گناه، آن جنبه ی معنویتی که در انسان هست و مایه ی تمایز انسان با بقیه ی موجودات این عالم مادّه است، او را از شفافیت می اندازد و به حیوانات و جمادات نزدیک می کند.
گناهان در زندگی انسان، علاوه بر این جنبه ی معنوی، عدم موفقیتهایی را نیز به بار می آورند. بسیاری از میدانهای تحرّک بشری وجود دارد که انسان به خاطر گناهانی که از او سرزده است، در آنها ناکام می شود. اینها البته توجیه علمی و فلسفی و روانی هم دارد؛ صرف تعبّد یا بیان الفاظ نیست. چه طور می شود که گناه، انسان را زمینگیر می کند؟ مثلاً در جنگ احد، به خاطر کوتاهی و تقصیر جمعی از مسلمین، پیروزی اوّلیه تبدیل به شکست شد. یعنی مسلمین، اوّل پیروز شدند، ولی بعد کماندارانی که باید در شکاف کوه می نشستند و پشت جبهه را نفوذناپذیر می کردند، به طمع غنیمت، سنگر خودشان را رها کردند و به طرف میدان آمدند و دشمن هم از پشت، اینها را دور زد و با یک شبیخون، حمله یی غافلگیرانه کرد و مسلمانان را تار و مار نمود. شکست احد، از این جا به وجود آمد.(19)

استغفار، برای انواع گناهان

از سه گونه گناه باید استغفار کرد؛ اینها به درد ما می خورد؛ من و شما در کارهای مدیریتی هم به آن نیاز داریم. غفلت از اینها خسارتهای بزرگی را بر ما وارد کرده است و می کند. سه جور گناه وجود دارد: یک جور گناهی است که فقط ظلم به نفس است ــ که تعبیر ظلم به نفس در قرآن و در حدیث فراوان است ــ گناهی است که فرد مرتکب می شود و اثر مستقیمش هم به خود او برمی گردد؛ گناهان متعارف فردی معمولی.
نوع دیگر، گناهی است که فرد مرتکب می شود. اما اثر مستقیم آن به مردم و به دیگری می رسد. این گناه سنگین تر است. این گناه، ظلم به نفس هم هست؛ اما چون تعدی و تجاوز به دیگران است، دشواری کار آن بیشتر است و علاج آن هم سخت تر است؛ از قبیل ظلم، غصب، پایمال کردن حقوق مردم، پایمال کردن حقوق عمومی انسانها. این گناه بیشتر متعلق می شود به حکومتها؛ این گناه مدیران است؛ این گناه سیاستمداران است؛ این گناه شخصیتهای بین المللی است؛ این گناه آنهایی است که یک کلمه حرفشان، یک امضایشان، یک عزلشان، یک نصبشان می تواند خانواده هایی و گاهی ملتی را تحت تأثیر قرار دهد.
مردم عادی معمولاً این طور گناهی ندارند؛ اگر هم داشته باشند، دایره اش خیلی ضعیف است؛ کسی راه برود و مثلاً پای کسی را عمداً لگد کند؛ در این حد است. اما من و شما اگر قرار شد مبتلای به این نوع گناه شویم، دامنه اش وسیع است. همین طور که گفتیم، یک امضای ما، یک حکم ما، یک حرف ما، یک قضاوت ما، یک نشست و برخاست ما در محل تصمیم گیری می تواند اثر مستقیم خودش را به جماعتهای زیادی برساند. این نوع گناه هم استغفار متناسب با خودش دارد. گناه نوع اوّل استغفارش به این است که انسان صادقانه از خدای متعال آمرزش بخواهد؛ اما گناه نوع دوم مسأله اش فقط با استغفار حل نمی شود؛ انسان باید آن را درست کند. مقوله ی اصلاح کردن و درست کردن و مشکلات را برطرف کردن، این جا پیش می آید.
نوع سوم، گناهان جمعی ملتهاست. بحث یک نفر آدم نیست که خطایی انجام دهد و یک عده از آن متضرر شوند؛ گاهی یک ملت یا جماعت مؤثری از یک ملت مبتلا به گناهی می شوند. این گناه هم استغفار خودش را دارد. یک ملت گاهی سالهای متمادی در مقابل منکر و ظلمی سکوت می کند و هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهد؛ این هم یک گناه است؛ شاید گناه دشوارتری هم باشد؛ این همان «انّ الله لا یغیر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم» (20) است؛ این همان گناهی است که نعمتهای بزرگ را زایل می کند؛ این همان گناهی است که بلاهای سخت را بر سر جماعتها و ملتهای گنهکار مسلط می کند.
ملتی که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگی مثل شیخ فضل الله نوری را بالای دار بکشند و دم نزدند؛ دیدند که او را با این که جزو بانیان و بنیانگذاران و رهبران مشروطه بود، به جرم این که با جریان انگلیسی و غربگرای مشروطیت همراهی نکرد، ضد مشروطه قلمداد کردند ــ که هنوز هم یک عده قلمزن ها و گوینده ها و نویسنده های ما همین حرف دروغ بی مبنای بی منطق را نشخوار و تکرار می کنند ــ پنجاه سال بعد چوبش را خوردند. در همین شهر تهران مجلس مؤسساتی تشکیل شد و در آن جا انتقال سلطنت و حکومت به رضاشاه را تصویب کردند. آنها یک عده آدم خاص نبودند؛ این یک گناه ملی و عمومی بود. «و اتّقوا فتنة لا تصیبنّ الذین ظلموا منکم خاصّة»؛ (21) گاهی مجازات فقط شامل افرادی که مرتکب گناهی شدند، نمی شود؛ مجازات عمومی است؛ چون حرکت عمومی بوده؛ ولو همه ی افراد در آن شرکت مستقیم نداشتند. همین ملت آن روزی که به خیابانها آمدند و سینه شان را مقابل تانکهای محمدرضا پهلوی سپر کردند و از مرگ نترسیدند؛ یعنی تحمل و صبر و سکوت گناه آلود پنجاه ساله را تغییر دادند، خدای متعال پاداش آنها را داد؛ حکومت ظلم ساقط شد، حکومت مردمی سر کار آمد؛ وابستگی ننگ آلود سیاسی از بین رفت، حرکت استقلال آغاز شد و ان شاءالله ادامه هم دارد و ادامه پیدا خواهد کرد و این ملت به توفیق الهی و به همت خود، به آرمانهای خودش خواهد رسید. این به خاطر این بود که حرکت کرد. بنابراین گناه سوم هم یک طور استغفار دارد.(22)

استغفار و توبه در گناهان اجتماعی، سیاسی

در قرآن بارها «توبه» با «اصلاح» همراه آمده است؛ «الّا الّذین تابوا و اصلحوا» (23)، «من تاب و امن و عمل صالحا» (24) در جایی مصداق این اصلاح هم ذکر شده است: «انّ الّذین یکتمون ما انزلنا من البیّنات» (25) در مقابل کسانی که کتمان کنندگان حقایق بودند، «الّا الّذین تابوا و اصلحوا و بیّنوا» (26) یا «الّا الّذین تابوا و اصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دینهم لله»؛ (27) درباره ی کسانی که نفاق ورزیدند و دودله شدند. می فرماید توبه و اصلاح اینها به این است که خودشان را یک دله و خالص کنند. بنابراین اصلاح لازمه ی توبه است.
ما باید استغفار کنیم، استغفار ما فراتر از استغفار اشخاص خود ماست. بنده هم باید بروم برای شخص خودم استغفار کنم، شما هم باید استغفار کنید. در واقع نمی شود گفت ما گناهکاریم؛ غرق گناهیم. اینقدر کوتاهی، اینقدر تخلف و اینقدر تقصیر در اعمال شخصی ما وجود دارد؛ لذا باید استغفار کنیم. استغفار هم دل را نورانی و ذهن و روح را شفاف می کند. این که استغفارهای شخصی ماست؛ بین خود ما و خداست؛ لیکن استغفارهای عمومی هم داریم؛ چون جمعی که این جا نشسته اند، مسؤولان کشور هستند؛ رؤسای قوا هستند؛ مدیران ارشد کشور هستند. من پنج سرفصل را یادداشت کرده ام؛ اما چون قوّت نیست، توضیح نمی دهم؛ فقط عبور می کنم.
یکی مسأله ی اختلاف است. از اختلافات باید توبه و استغفار کنیم. اختلاف به ما ضربه می زند. اختلاف گاهی با برانگیختن احساسات قومی و مذهبی و محلی و سیاسی است؛ گاهی با به کشمکش رساندن اختلافات فکری ست. اختلاف فکری ممکن است وجود داشته باشد، ایرادی هم ندارد؛ اما نباید به کشمکش برسد. این که ما به بعضی از کسانی که بر ضد اعتقادات مردم، بر ضد حقایق موجود جامعه و بر ضد تاریخ صحیح قلم فرسایی های اغواگر می کنند، اعتراض می کنیم، به خاطر همین است؛ والّا ما با بیان آزاد، مسأله و مشکلی نداریم. بنده به معنای حقیقی و وسیع کلمه معتقد به آزادی بیانم؛ منتها برخی از حرفها جایش در منبرهای عمومی نیست؛ جایش در مباحث تخصصی است. بله، چند نفر فقیه بنشینند، چند نفر حقوقدان بنشینند، چند نفر فیلسوف بنشینند، چند نفر جامعه شناس بنشینند درباره ی اساسی ترین مسائل و درباره ی اصل توحید با هم بحث کنند؛ یکی رد کند، یکی قبول کند، یکی استدلال کند؛ بعد هم پخش بشود و جلوی چشم مردم قرار بگیرد؛ اما در محافل تخصصی این کار باید انجام بگیرد.
درباره ی بیّنات انقلاب هم همین طور است؛ درباره ی مسائل اساسی نظام جمهوری اسلامی هم همین طور است؛ در مجالس تخصصی بحث انجام بگیرد این نهضت آزاد فکری که ما مطرح کردیم، برای همین است. البته دانشگاهها و حوزه ها اوّل حرکت خوبی از خود نشان دادند و تجاوب کردند؛ لیکن عملاً من در صحنه چیزی مشاهده نمی کنم. محافل علمی راه بیندازند و بحث کنند؛ اما اگر قرار شد یک نفر اغواگرانه مطلبی را که در حوزه ی تخصصی باید به بحث و جدل و استدلال طرفینی گذاشته شود، برای عامه ی مردم بیان کند، این آزادی بیان نیست. البته اینها اختلافات فکری و سیاسی و اختلاف و شکاف بین ارکان حاکمیت نظام است که می تواند به کشمکش نرسد. چند سال تلاش داشتند این کار را بکنند؛ یعنی بین ارکان حاکمیت اختلاف بیندازند. پیداست که وقتی بین مسؤولان اصلی کشور کشمکش و دعوا و اختلاف بود و همدیگر را قبول نداشتند و دائم به فکر ضربه زدن به هم بودند، کارها پیش نمی رود. خوشبختانه برخی از مسؤولان هوشیارانه زیر بار نرفتند و اجازه ندادند؛ والّا دشمن برنامه اش خیلی وسیع بود.
امروز، هم جهتی سه قوّه برای ملت ایران یک فرصت است. البته عده یی این را محکوم می کنند، که این محکوم کردن غلط است. این که کسانی در قوای مختلف با انتخاب و خواست مردم در جهت واحدی از لحاظ مشی سیاسی حرکت کنند، هیچ چیز مضری نیست؛ برای کشور مفید است. البته عرصه باز است، کارها شفاف است و مردم می بینند. منتقد، انتقاد منصفانه می کند؛ قدرت و ظرفیت اشخاص، همتها و انگیزه ها مشخص می شود؛ این ایرادی ندارد. الان فرصتی پیش آمده است. نگذارید این فضای هماهنگی، با طرح بی مورد برخی از اشکالات یا با بزرگ کردن چیزهای کوچک، از بین برود.
توجه داشته باشید چشم و گوشهای بدخواه و بددلی وجود دارند که می خواهند بین عناصر هم جهت اختلاف به وجود بیاورند و نگذارند کار کنند. خیلی مراقب باشید؛ هم در دولت مراقب باشید، هم در مجلس مراقب باشید، هم در قوّه ی قضاییه مراقب باشید، هم در عرصه های گوناگون سیاسی و مطبوعاتی و غیره. انتقاد، طلب اصلاح و مطالبه ی مطالبات مردم، خوب است؛ عیب جویی بی منطق، بزرگنمایی، تهمت زنی و افترا و شایعه پراکنی بی اساس بد است؛ اینها را باید از هم تفکیک کرد. به نظر من این یکی از چیزهایی است که ما هرچه در گذشته در این زمینه کوتاهی داشتیم، حالا باید از این کوتاهیها استغفار کنیم و نگذاریم غفلت ما ادامه پیدا کند.
دوم، مسأله ی خودخواهی به معنای وسیع کلمه است. از خودخواهیها باید استغفار کنیم. خودخواهی نقطه ی مقابل خداخواهی است. دل خودخواه به همان اندازه که خودخواه و خودپرست است، از خداخواهی و خداپرستی دور است. این خودخواهی به معنای وسیع کلمه است؛ یعنی شامل حمایت بی استدلال و متعصبانه و حمیت آمیز از خود، از حزب خود، از جناح خود، از خویشاوند و وابسته ی خود و از دوست و رفیق صمیمی خود است؛ این غلط است. بسیاری از اختلافاتی که در جامعه ی سیاسی کشور ما وجود داشت، ناشی از همین بود. بنده سالها پیش ــ شاید بیست سال پیش ــ گفتم اختلافاتی که به عنوان چپ و راست بروز می کند، مثل اختلافات قبیله یی زمان قدیم است. نگذاریم این حالت ادامه پیدا کند؛ نگذاریم این خودخواهیها در ما رسوخ کند و منشأ اثر شود. سوم، غفلت از مردم و خدمت به آنهاست. اگر غفلتی در این مورد داشته ایم، باید به خدا پناه ببریم و توبه کنیم. نگذاریم دل ما از مردم غافل شود؛ بخصوص شما مسؤولانی که مردم با شعار «خدمت به مردم»، «مبارزه ی با فساد»، «عدالت اجتماعی» ــ چه در مجلس، چه در دولت ــ شما را انتخاب کرده اند. یک لحظه باید از خدمت به مردم غافل نشویم. به برکت گفتمان عدالت و خدمت و مبارزه ی با مفاسد، امروز این مجلس و این دولت شکل گرفته. علاقه ی مردم به این مفاهیم بوده؛ نمی شود این مفاهیم را مجرد و انتزاعی بدانیم؛ اینها مفاهیم واقعی است؛ در میدان زندگی است.
عدالت را باید در برنامه های گوناگون معنا کنید. آنچه مربوط به عدالت و خدمت به امور اقتصادی و مادّی مردم است، در سیاستهای برنامه ی چهارم وجود دارد؛ که از جمله ی آنها تقویت پول ملی، مهار تورم و گرانی، کم کردن شکاف و فاصله بین دهک های بالا و پایین جامعه و از این قبیل است. این سیاستها باید به برنامه تبدیل شود؛ والّا خود عنوان «عدالت» یک هدف آرمانی است. سیاستهایی که می تواند ما را به عدالت برساند و برنامه هایی که می تواند این سیاستها را محقق کند، باید مورد توجه قرار بگیرد. البته در برنامه ی چهارم در این زمینه مشکلاتی وجود دارد؛ این مشکلات هم باید برطرف شود؛ برنامه واقعاً طبق سیاستها تحقق پیدا کند تا بتوان امیدوار بود که با این برنامه به آن سیاستها خواهیم رسید.
سرفصل بعدی، غفلت از مبانی اقتدار ملی و موجبات پایه های اصلی اقتدار ملی است. یک ملت برای این که به سعادت معنوی برسد، برای این که به آزادی برسد، برای این که به قله های معرفت برسد، احتیاج دارد به این که قوی و مقتدر باشد؛ گرچه آن چیزها هم خودش از موجبات اقتدار است. یک ملت ضعیف، یک ملت توسری خور، یک ملت وابسته و دنباله رو، ملتی که چشمش به دست و دهان دیگران است، نمی تواند خودش را به قله های آرمانی برساند. اقتدار ملی را باید تأمین کرد. اقتدار ملی با چه چیزی تأمین می شود؟ با علم و اخلاق. درباره ی علم خیلی صحبت کرده ایم؛ در این جلسه درباره ی اخلاق صحبت می کنیم. در اخلاق، ما نباید نمره کم بیاوریم. پیغمبر ما معلم اخلاق است. پرچم تهذیب و تکمیل اخلاق را پیغمبر برافراشته و رسالت پیغمبر اعلام کرده. ما باید در زمینه ی اخلاق دچار عقب ماندگی نشویم. رفتارهای اجتماعی، انضباط، وجدان کاری، قانون گرایی و روح دینداری ــ که بعضی آدمهای بی انصاف، روح دینداری جوانهای ما را در معرض تطاول قرار دادند و به نام حرفهای بی محتوا و بی منطق و به نام آزادی، دستخوش غارت کردند ــ از پایه های اقتدار است.
از تواناییها و ظرفیتهای موجود هم نباید غفلت کنیم. یکی از پایه های اقتدار ملی این است که مسؤولان کشور و آحاد ملت اعتقاد داشته باشند می توانند این راهها را طی کنند و این کارها را انجام دهند؛ خود را عاجز، بی دست و پا و در محیط بن بست احساس نکنند. این را باید به مردم بدهیم؛ این از جمله ی وظایف ماست؛ این جزو کارهایی است که دولت باید انجام دهد. موجبات اقتدار ملی جزو کارهایی است که مربوط به حکومت است و دستگاههای حکومتی باید انجام دهند. البته توهّم قدرت هم نداشته باشیم. آنچه را که نمی توانیم، با تخیل و توهّم و خیال پردازی برای خودمان فرض نکنیم؛ غفلت از قدرت واقعی و حقیقی خودمان نداشته باشیم.(28)

توبه در نظام اسلامی

در نظام اسلامی، یکی از شعارهای همیشه زنده اش این است که: «من ساوی یوماه فهو مغبون».(29) من و شما اگر امروزمان مثل دیروز باشد، مغبونیم، و سرمان کلاه رفته است. امروز باید جلوتر از دیروز باشیم. از همه جهت، از جمله، از جهات معنوی. در نظام اسلامی، یکی از شعارهای همیشه زنده این است که، «هرکسی، باید در صدد خودسازی باشد. باید بر گناهان خود گریه کند؛ از بدیهای خود استغفار و توبه کند؛ کارهای خوب خود را زیاد کند؛ کارهای بدش را کم کند؛ و هر ارتباط غلطی را، تبدیل به ارتباط درست کند. اگر نظام اسلامی این است، ما نمی توانیم قبول کنیم که در نقطه ای از اداره ای، بدکاری و بیکارگی و شایعه پراکنی باشد. چند نفر حقوق دولت را بگیرند و بنشینند صبح تا ظهر شایعه پراکنی کنند، حرف مفت بزنند؛ دلسردی و یأس ایجاد کنند، و آدمهای خوب را مورد طعن و اهانت و مسخره قرار دهند! مگر چنین چیزی می شود!؟ آن وقت، در کنار آنها هم، یک عده آدمهای مؤمن، مشغول کار باشند. این و آن یکسان اند؟ هرگز چنین چیزی نیست!
مدیران باید به این نکته توجه کنند؛ و باید انجمنهای اسلامی را تقویت کنند؛ تا به وسیله ی انجمنهای اسلامی و با دست قوی و حضور همه ی آنان، نشانه های بدی و خلاف کم شود؛ بعد هم از بین برود، و نشانه های قوّت و معنویت زیاد، و بعد، همه گیر شود.(30)

استغفار و توبه در هر لحظه

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه ی نماز عید فطر، خطاب به مردم مسلمان می فرمود: «افلا تائب من خطیئته قبل یوم منیّته».(31) یعنی آیا کسی نیست که قبل از مرگ و فرارسیدن میعاد ناگزیر همه ی انسانها، از خطاها و گناهان خود در نزد پروردگار توبه کند؟ «الا عامل لنفسه قبل یوم بؤسه و فقره» (32): آیا کسی نیست که قبل از فرارسیدن روز تنگدستی ــ آن روزی که انسان هیچ وسیله یی جز رحمت خدا و اعمالی که از پیش فرستاده باشد، ندارد ــ عمل بکند؟ یعنی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روز عید و شادمانی، مردم را به توبه و انابه و تصمیم به عمل و ارتباط با خدا گره می زند.
برادران و خواهران! ما باید از همه ی خطاهای خود توبه کنیم. آن جایی که امام سجاد و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و سایر بزرگوارانی که در میان آحاد بشر نورانیت بی نظیری داشتند، با زبانهای گوناگون و با نفسهای سوزان استغفار و توبه می کردند، من و امثال من، برای بازگشت به خدا و طلب مغفرت و انابه ی به پروردگار، هیچ لحظه یی را نباید از دست بدهیم.
در تمام اعمال شبانه روز، تقوا را پیشه ی خود بکنید؛ یعنی مراقب گفتار و کردار و عمل و تصمیم و اقدام خودتان باشید و نگذارید که هواهای نفسانی، شما را از راه خدا و از تکلیف الهی منحرف بکند. شیطان به اتکای نفس اماره و هواهای نفسانی و خودخواهیها و منیتها و هوسهای ما، ما را از صراط المستقیم الهی منحرف می کند. باید مانند آن کسی که در پیچ و خمهای یک راه کوهستانی خطرناک، مراقب هر حرکت و هر قدم پیشرفت خود است، مواظب باشیم. این تقواست؛ یعنی مراقب بودن، خدا را در همه ی کارها شاهد و ناظر دانستن، از خطاها و اشتباهاتی که سر می زند، زود توبه کردن، به خدا اتکا کردن، از خدا کمک خواستن، به خدا التجا بردن.(33)

پی نوشت ها :

1.خطبه های نماز جمعه ی تهران، 29/ 7/ 1384.
2.خطبه های نماز جمعه ی تهران، 10/ 1/ 1369.
3.سوره ی بقره: آیه ی 183.
4.سوره ی غافر: آیه ی 55.
5.سوره ی نصر: آیه ی 3.
6.مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ی ثمالی.
7.خطبه های نماز جمعه ی تهران، 26/ 10/ 1376.
8.سوره هود، آیه 2.
9.سوره ی مائده، آیه ی 105.
10.دیدار کارگزاران نظام، 8/ 8/ 1384.
11.سوره یس، آیه 11.
12.دیدار با دانشجویان در دانشگاه شهید بهشتی، 22/ 2/ 1382.
13.سوره ی هود: آیه ی 3.
14.پیام به ملت شریف ایران، به مناسبت حلول سال نو، 1/ 1 /1369.
15.خطبه های نماز عید سعید فطر، 5/ 9/ 1382.
16.سوره ی روم: آیه ی 10.
17.خطبه های نماز جمعه ی سوم رمضان 1415، 14/ 11/ 1373.
18.سوره ی هود، آیه ی 52.
19.خطبه های نماز جمعه ی تهران، 28/ 10 / 1375.
20.سوره ی رعد، آیه ی 11.
21.سوره ی انفال، آیه ی 25.
22.در دیدار با کارگزاران نظام، 8/ 8/ 1384.
23.سوره ی بقره، آیه ی 160.
24.سوره ی مریم، آیه ی 60.
25.سوره ی بقره، آیه ی 159.
26.سوره ی بقره، آیه ی 160.
27.سوره ی نساء، آیه ی 146.
28.دیدار با کارگزاران نظام، 8/ 8/ 1384.
29.بحارالانوار: ج 71؛ ص 173.
30.دیدار اعضای انجمنهای اسلامی ادارات، کارخانه ها و بیمارستانهای سراسر کشور، 4/ 6/ 1371.
31.نهج البلاغه، خطبه ی 28.
32.همان.
33.خطبه های نماز عید فطر، 7/ 2/ 1369.

منبع: خامنه ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، (1318)؛ تنظیم موسسه فرهنگی قدر ولایت، صجنه آرایی دل، تهران: موسسه فرهنگی قدر ولایت، چاپ دوم،(1386).