رجعت از دیدگاه قرآن (3)
بی شک ما رسولان خود و کسانی را که ایمان آورده اند یاری می کنیم؛ در این دنیا و در روزی که گواهان برخیزند.
بی شک نصرت و پیروزی که در این آیه وعده داده شده، تاکنون تحقق نیافته است و خداوند هرگز خلف وعده نمی کند، پس ناگزیر باید در آینده تحقق یابد، به خصوص که به هنگام نزول قرآن جز رسول اکرم صلی الله علیه وآله پیامبر دیگری در قید حیات نبود - غیر از عیسی، خضر، الیاس و ادریس علیهم السلام. پس برای تحقق یافتن این وعده راهی جز رجعت نیست.(2)
در تفسیر این آیه امام صادق علیه السلام می فرمایند:
به خدا سوگند، این آیه در مورد رجعت است. مگر نمی دانید که پیامبران بسیاری در این دنیا کشته شدند و نصرت خدا به آن ها نرسید، امام ها کشته شدند و نصرت و یاری خدا به آن ها نرسید. این آیه در رجعت تحقق پیدا می کند.(3)
در تفسیر قمی آمده است که منظور از «گواهان» در این آیه «امامان» هستند.(4)
امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی که از رجعت امام حسین و حضرت علی علیهما السلام بحث می کنند، می فرمایند:
اول کسی که سر از خاک برمی دارد حسین بن علی علیهما السلام است با 75 هزارتن. و این است معنای کلام خدای تبارک و تعالی که می فرمایند: (انا لننصر رسلنا...) (5)
علی بن ابراهیم در تفسیرش روایت کرده که این آیه مربوط به روزی است که رسول اکرم صلی الله علیه و اله و امامان معصوم علیهم السلام رجعت می کنند.(6) امام باقر علیه السلام در تفسیر این فرمودند:
حسین بن علی علیه السلام از آن هاست. او هنوز یاری نشده است. آری، قاتلان او کشته شدند ولی هنوز انتقام او گرفته نشده است.(7)
شیخ مفید علیه الرحمه در «مسائل عکبریّه» در تفسیر این آیه می نویسد:
شیعیان عقیده دارند که خدای تبارک و تعالی وعده نصرت خود را در مورد دوستانش، پیش از آخرت تحقق خواهد بخشید و آن هنگامی است که قائم علیه السلام قیام کند و در پایان آن مومنین رجعت می کنند و وعده الهی تحقق می یابد.(8)
2) (و یریکم آیاته فای آیات الله تنکرون)(9)
آیات خویش را به شما می نماید، پس کدامیک از آیات خدا را انکار می کنید.
علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه آورده است:
منظور از آیات الهی در این آیه، وجود مقدس امیرمؤمنان و دیگر امامان معصوم علیهم السلام هستند که در رجعت بازمی گردند. کافران آن ها را می بینند و می گویند: «ما به خدای یکتا ایمان آوردیم و آنچه را که به او شریک قرار می دادیم، دیگر باور نداریم. در آن هنگام که عذاب ما را دیدند دیگر ایمان آوردن، آن ها را
سودی نمی بخشد.» (10)
در ده ها حدیث، به تناسب های مختلف از معصومین علیهم السلام روایت شده است که منظور از «آیات الهی» حضرت علی و دیگر معصومین علیهم السلام هستند.(11)
3) (و تری الظالمین لما رأوا العذاب یقولون هل الی مرد من سبیل)(12)
ستمگران را می بینی، هنگامی که عذاب را ببینند گویند: آیا راهی برای بازگشت هست؟
علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه روایت کرده منظور از «عذاب» در این آیه، رجعت علی بن ابی طالب علیه السلام است.(13) هنگامی که امیرمؤمنان علیه السلام آن دست انتقام الهی رجعت کند، ستمگران آرزو می کنند که ای کاش بتوانند به زندگی قبلی برگردند و توبه کنند و عمل شایسته انجام دهند، ولی در رجعت راه توبه بسته می شود.
4) (فارتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین یغشی الناس)(14)
منتظر باش روزی را که آسمان، دودی آشکار بیاورد و مردم را فراگیرد.
علی بن ابراهیم در ضمن حدیثی طولانی روایت کرده که این آیه مربوط به رجعت است و هنگامی که از قبر بیرون آیند، می بینید که آسمان را دود فراگرفته است.(15)
در احادیث اهل سنت نیز در مورد «دخان» به تفضیل سخن رفته است. آن ها معتقدند که در آستانه فرا رسیدن قیامت، ده نشانه به طور قطع واقع خواهد شد که یکی از آن ها دخان است و این نشانه های دهگانه را «اشراط ساعه» می نامند. احادیث دخان در تفاسیر و مجامع حدیثی آن ها بسیار فراوان است.
در احادیث شیعه نیز «دخان» از «اشراط ساعه» شمرده شده است.(16) از بررسی احادیث مربوط به دخان استفاده می شود که این نشانه از نشانه های دهگانه، در اواخر رجعت و در آستانه قیام قیامت تحقق پیدا می کند.
5) (و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امه کرهاً و وضعته کرهًا)(17)
انسان را در مورد پدر و مادرش به نیکویی سفارش کردیم، مادرش او را به دشواری حمل کرد و به دشواری [بار] او را بنهاد.
این آیه از دو جهت تا امام حسین علیه السلام ارتباط دارد؛
اول: این که لفظ «کره» گذشته از مشقت و دشواری، حالت اکراه را نیز می رساند و حضرت فاطمه علیهما السلام که از سرنوشت فرزندشان آگاه شده بودند، در وضع حمل او نوعی اکراه داشته و فرمودند:
من چگونه بخواهم فرزندی را که با چنان طرز فجیعی خواهند کشت.
دوم: این که در ذیل این آیه به حداقل مدت حمل اشاره شده که شش ماه است و امام حسین علیه السلام شش ماهه به دنیا آمده بودند. در ضمن احادیثی که در تفسیر این آیه از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رسیده، آمده است:
خداوند متعال پیامبرش را آگاه ساخت که چه مصیبت هایی از قتل و غیره به امام حسین علیه السلام و اهل بیت او خواهد رسید، و در مقابل امامت در نسل او باقی خواهد بود. خدایش به او خبر داد که امام حسین علیه السلام کشته می شود، ولی بعداً به این دنیا بازمی گردد و بر اریکه سلطنت می نشیند و دشمنانش را نابود می کند و بر سراسر جهان فرمانروایی می نماید... خداوند به پیامبرش نوید داد که اهل بیتش یک بار دیگر به این جهان بازمی گردند و دشمنانشان را می کشند و بر سراسر زمین حکم می رانند.(18)
6) (قل للذین آمنوا یغفروا للذین لا یرجون ایام الله لیجزی قومًا بما کانوا یکسبون) (19)
بگو به کسانی که ایمان آورده اند، بگذرند از کسانی که به روزهای خدا امید ندارند، تا خداوند پاداش دهد هر قومی را در برابر آنچه که کسب می کردند.
گفته می شود: یکی از کفار فردی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه واله را دشنام داد. آن صحابی درصدد انتقام برآمد، که خداوند این آیه را فرستاد و آن صحابی را به گذشت فرمان داد تا در یوم الله رجعت از او انتقام گرفته شود.(20)
در تفسیر این آیه از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند:
روزهای موعود خداوند سه روز است:
1- روز قیام قائم علیه السلام 2- روز رجعت. 3- روز قیامت. (21)
7) (و استمع یوم یناد المناد من مکان قریبo یوم یسمعون الصیحه بالحق ذلک یوم الخروج) (22)
گوش فرا ده روزی را که منادی از جایی نزدیک آواز دهد. روزی که آن صیحه را به حق بشنوید، آن روز، روز خروج است.
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند: آن روز، روز رجعت است. (23)
8) (و یوم تشقق الارض عنهم سراعًا ذلک حشر علینا یسیر)(24)
روزی که زمین- از فراز آن ها - شتابان شکافته شود. آن روز حشری است برای ما آسان.
در این آیه که دنباله آیه قبلی است، از شکافته شدن قبرها و بیرون آمدن انسان ها و شتافتن آن ها به سوی سرزمین موعود سخن رفته است. در تفسیر علی بن ابراهیم روایت شده که این آیه نیز در مورد رجعت نازل شده است. (25)
9) (یوم هم علی النار یفتنون ذوقوا فتنتکم هذا الذی کنتم به تستعجلون) (26)
روزی که آنان بر آتش آزموده شوند[ گفته می شود:] بچشید عذاب خود را این است آنچه بدان شتاب می کردید.
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:
در رجعت آزموده می شوید؛ آن چنان که طلا آزموده می شود و حقیقت هر چیزی آشکار می گردد. (27)
10) (و فی السما رزقکم و ما توعدون) (28)
روزیِ شما و آنچه به شما وعده داده می شود در آسمان است.
در تفسیر علی بن ابراهیم آمده:
مراد از آنچه وعده داده می شود، اخبار رجعت و قیامت است.(29)
11) (و ان للذین ظلموا عذابًا دون ذلک لکن اکثرهم لایعلمون)(30)
بی گمان ستمکاران را عذابی است پیش از آن (قیامت) ولکن بیشترشان نمی دانند.
در این آیه برای ستمکاران، پیش از عذاب آخرت عذابی دیگر وعده داده شده، که دقیقاً با رجعت منطبق است. علی بن ابراهیم در تفسیر خود می نویسد:
منظور از ستمکاران در این آیه، کسانی هستند که به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ستم کرده اند، و منظور از عذاب، لبه شمشیر انتقام در رجعت است.(31)
12) (مهطعین الی الداع یقول الکافرون هذا یوم عسر)(32)
به سوی دعوت کننده (صاحب صیحه) می شتابند و کافران گویند: امروز روز دشواری است.
در تفسیر قمی آمده است:
این آیه مربوط به رجعت است. چون به کافران فرمان رجعت داده شود، گویند: امروز روز سختی است.(33)
13) (یا ایها الذین آمنوا لا تتولوا قومًا غضب الله علیهم قد یئسوا من الآخره کما یئس الکفار من اصحاب القبور)(34)
ای کسانی که ایمان آورده اید، از گروهی که خداوند بر آن ها خشم کرده پیروی نکنید، آن ها از آخرت مایوس شده اند چنان که کفار از اهل قبور.
امیرمؤمنان علیه السلام به هنگام بحث از ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام و رجعت امامان معصوم علیهم السلام فرمودند:
همه شگفتی ها در میان ماه های «جمادی» و «رجب» است. یکی از اصحاب بلند شد و عرضه داشت: ای امیرمؤمنان! این حوادث شگفت چیست که موجب این همه تعجب شما شده است؟ فرمود: وای بر تو، چه چیزی شگفت تر از این که مرده ها برخیزند و گردن دشمنان خدا و دشمنان رسول اکرم و اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و اله را بزنند! آن است تاویل آیه شریفه (یا ایها الذین آمنوا لا تتولوا...)(35)
همچنین در یک خطبه طولانی، جمله معروف: «کل العجب بین جمادی و رجب» را به زبان آوردند. یکی از مستمعان گفت:
ای امیرمؤمنان! این چه حادثه شگفت انگیزی است که این همه موجب تعجب شما شده است؟ فرمودند: وای بر تو! چه چیزی شگفت انگیزتر از این که مرده ها برخیزند و گردن زنده ها را بزنند! پرسید: این حادثه چه وقت اتفاق می افتد؟ فرمودند: سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، گویی با چشم خود می بینم که شمشیرهای خود را بر شانه حمایل کرده اند و در کوچه های کوفه پراکنده شده، گردن دشمنان خدا و پیامبر و دشمن مومنان را می زنند. و این است معنای آیه شریفه: (لا تتولوا قومًا غضب الله علیهم)(36)
14) (سنسمه علی الخرطوم)(37)
به زودی بر روی بینی اش مهر خواهیم زد.
در این آیه در مورد شخصی که حق را بشناسد و تکذیب کند، به دروغ سوگند بخورد، مردم را استهزاء کند، سخن چینی پیشه کند، گنهکار و تجاوزکار باشد، از کارهای خیر بازدارد، بی تبار و درشت خو باشد و به هنگام شنیدن سخن حق آن را افسانه بخواند، می فرماید: «زود است که روی دماغش مهر بزنیم و نشانی بگذاریم». در تفسیر قمی روایت شده:
این آیه مربوط به رجعت است؛ هنگامی که شاه ولایت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام رجعت کند، پیشانی چنین افرادی را مهر زده و نشان دار می کند، چنان که چهارپایان را داغ می زنند تا نشان دار شوند. (38)
امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:
هنگامی که روی بینی کافران مهر زده شد، دیگر کار از کار گذشته است.(39)
در احادیث دیگر نیز آمده است که در رجعت راه توبه بسته می شود و کسی که تا آن روز با دیدن حقایق ایمان نیاورده باشد، دیگر ایمان آوردن او را سودی نمی بخشد. هدف از این مهر زدن، مشوّه ساختن صورت کافر است که هر کس او را ببند، بداند که اهل دوزخ است و در برابر حق عنود و لجوج بوده است و پس از دیدن آن همه دلایل روشن در عهد ظهور و رجعت امامان پیشین، حق را نپذیرفته است.
نخستین امامی که رجعت می کند، امام حسین علیه السلام است و آخرین رجعت از آنِ امیرمؤمنان علیه السلام است و آن حضرت چندین رجعت دارند که در آخرین مرتبه بر پیشانی دشمنان و دماغ آنان مهر می زنند. در احادیث فراوانی از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده که فرموده اند:
من صاحب عصا هستم، من صاحب میسم هستم.(40)
در این حدیث منظور از «عصا» عصای حضرت موسی است که در دست آن حضرت خواهد بود، و «میسم» به معنای چیزی است که به وسیله آن بر پیشانی چهارپایان داغ می زنند و نشان دار می کنند. چنان که در آخرت امیرمؤمنان علیه السلام قسیم الجنه و النار هستند، در رجعت نیز دوست و دشمن را از یکدیگر جدا می سازند و بر روی بینی دشمنان مهر باطل می زنند.
اما در مورد این که چگونه این مهر را می زنند، در روایات آمده است که با عصای موسی به طرف آن ها اشاره می کنند و این مهر باطل بر پیشانی و دماغ آن ها نقش می بندد.(41)
15) (تعرج الملائکه و الروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه) (42)
فرشتگان و روح به سوی او بالا می روند؛ در روزی که اندازه اش پنجاه هزار سال [دنیوی] است.
در روایات بسیاری آمده است که منظور از آن روز، مدت سلطنت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و اله در رجعت است. امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:
روزی که پنجاه هزار سال است، روزگار رجعت و فرمانروایی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله است و مدت فرمانروایی امیرمؤمنان چهل و چهار هزار سال می باشد.(43)
البته این معنا با این که برخی از مواقف قیامت پنجاه هزار سال باشد، یا قیامت پنجاه موقف داشته باشد که هر یک از آن ها هزار سال به طول بیانجامد، منافاتی ندارد؛ زیرا برای آیات قرآن معنای ظاهری و معنای باطنی وجود دارد و برای هر باطنی، باطنی دیگر متصوّر است که این معانی باطنی را جز اهل بیت علیهم السلام نمی دانند. لذا ممکن است از این آیه، هم مدت موقف های قیامت منظور نظر باشد و هم مدت حکومت رسول اکرم صلی الله علیه واله در رجعت.
16) (حتی اذا رأوا ما یوعدون فسیعلمون من اضعف ناصراً و افل عدداً)(44)
هنگامی که ببینند آنچه را که به ایشان وعده داده شده، می فهمند چه کسی یاورش زبون تر و نفراتش کم تر است.
در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است:
منظور از آمدن وعده الهی، ظهور حضرت بقیه الله علیه السلام و رجعت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام می باشد.(45)
این آیه را امیرمؤمنان علیه السلام برای «زفر» (خلیفه دوم) تلاوت کرده و سپس فرمودند:
ای پسر صهّاک! به خدا سوگند اگر نبود وصیت پیامبر که با من عهد کرده، و نبود تقدیر الهی که تعلّق یافته بود، می فهمیدی که چه کسی یاورش زبون تر و نفراتش کم تر است.
هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله حوادث رجعت را برای اصحاب خود شرح دادند، آن ها پرسیدند: این حوادث چه وقت واقع خواهد شد؟ پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند:
خدا می فرماید: بگو من نمی دانم که آنچه به شما وعده داده شده نزدیک است و یا پروردگارم برای آن مدتی قرار می دهد.(46)
17) (یا ایها المدثر قم فانذر؟)(47)
ای جامه به خود پیچیده! برخیز و بیم ده.
امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه می فرمایند:
منظور رجعت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و بیم دادن آن حضرت در آن روز است.(48)
همچنین امام باقر علیه السلام از امیرمؤمنان روایت می کنند که فرمودند:
این آیه در رجعت تحقق می یابد. یکی از اصحاب عرض کرد: آیا پیش از قیامت زنده شدن و یک بار دیگر مردن است؟ فرمودند: آری. سپس اضافه کردند: به خدا سوگند کفر ورزیدن در رجعت، از کفرهای پیشین بسیار سنگین تر است.(49)
18) (نذیراً للبشر) (50)
بیم دهنده همه انسان هاست.
امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه می فرمایند:
منظور از «نذیر» در این آیه رسول اکرم صلی الله علیه و آله است که در رجعت همه انسان ها را بیم می دهد.(51)
19) (یوم ینفخ فی الصور فتاتون افواجًا) (52)
روزی که در صور دمیده می شود و گروه گروه می آیید.
در تفسیر این آیه از امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا رجعت حق است؟
فرمودند: آری. پرسیدند: اول کسی که رجعت می کند چه کسی است؟ فرمودند: امام حسین علیه السلام که به دنبال ظهور قائم علیه السلام رجعت می کند. پرسیدند: آیا همه مردم همراه آن حضرت رجعت می کنند؟ فرمودند: نه، بلکه گروه گروه، چنان که خدای تبارک و تعالی فرموده است: روزی که در صور دمیده شود، گروه گروه می آیید، هر گروهی بعد از گروه دیگر. (53)
20) (یوم ترجف الراجفه تتبعها الرادفه) (54)
روزی که جنبنده بجنبد و از پی آن لرزه ای [ دگر ] درآید.
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:
منظور از «راجفه» امام حسین علیه السلام و منظور از «رادفه» امام علی علیه السلام است.اول کسی که سر از تیره ی خاک بر می دارد، حسین بن علی علیهم السلام است که با 75 هزار نفر به این دنیا بازمی گردد. (55) در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام 95 هزار نفر آمده است. (56)
21) (قالو تلک اذاً کره خاسره) (57)
گویند: این بازگشتگی زیان بار است.
از محضر امام صادق علیه السلام پرسیدند: در مورد رجعت چه می فرمایید؟ فرمودند:
آن را می گویم که خدای تبارک و تعالی فرموده است. 25 روز پیش از آن که آیه «تلک اذا کره خاسره» نازل شود، تفسیر رجعت به رسول اکرم صلی الله علیه و اله گفته شده بود. چون به دنیا بازگردند می گویند: این بازگشتی زیان بار است؛ زیرا از آن ها هنوز انتقام گرفته نشده است. (58)
علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه در شرح این حدیث می نویسد:
ستمگران آن روز را بازگشت زیان آور می نامند؛ زیرا در آن روز از آن ها انتقام گرفته می شود، ولی عذاب از آن ها سلب نمی شود، بلکه آتش دوزخ در انتظار آن هاست. به این خاطر آن را زیان بار می دانند.(59)
22) (ثم اذا شاء انشره کلا لما یقض ما امره)(60)
سپس هنگامی که بخواهد او را برمی انگیزد، که هنوز آنچه را که به او امر فرموده انجام نداده است.
تفسیر این آیات از امام باقر علیه السلام سوال شد، فرمودند:
این آیه ها در حق امیرمؤمنان علیه السلام نازل شده است و منظور از برانگیخته شدن آن حضرت «رجعت» اوست، که آنچه خدا به ایشان امر فرموده است، در مدت زندگی او عملی نشده، پس رجعت می کند وآن قدر می ماند که تمام اوامر الهی را که به آن حضرت امر شده انجام دهد.(61)
نیازی به توضیح نیست که امیرمؤمنان علیه السلام آمادگی کامل برای انجام اوامر الهی داشتند، ولی غاصبان خلافت زمینه آن را از بین برده بودند و لذا امکانات و استعداد جامعه اجازه نمی داد که امیرمؤمنان علیه السلام همه ی مأموریت هایشان را انجام دهند. به همین خاطر فرزند رشیدشان حضرت بقیه الله روحی فداه ظهور کرده، ریشه انحرافات را از بین می برند. آنگاه سالار شهیدان حضرت اباعبدالله علیه السلام رجعت کرده، آثار ناکثین و قاسطین و مارقین را از ریشه و بن برمی کنند و سپس امیرمؤمنان علیه السلام رجعت نموده، همه ی فرامین الهی را مو به مو اجرا می نماید. ان شاء الله.
23) (انه علی رجعه لقادر)(62)
بدون شک او بر بازگردانیدن وی تواناست.
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:
خدایی که انسان را از نطفه آفرید، بر بازگردانیدن وی به این جهان و در آن سرای تواناست.(63)
اصولاً همه آیاتی که بر امکان رستاخیز دلالت دارد، بر امکان رجعت نیز دلالت می کند، ولی ما در این نوشتار فقط به آیاتی استدلال می کنیم که در کلام معصوم به آن تصریح شده باشد. در توضیح آیه فوق نیز امام علیه السلام تصریح می کنند که دلالت بر قدرت خدای تبارک و تعالی، به بازآفرینی انسان در این دنیا و آن دنیا دارد.
24) (فمهل الکافرین امهلهم رویدًا)(64)
پس مهلت بده کافران را، مهلتی اندک و نزدیک.
امام صادق در تفسیر این آیه می فرمایند:
این آیه در مورد کسانی است که به رسول اکرم صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام حیله و خدعه کردند. خداوند آن ها را تهدید می کند که در رجعت به سزای اعمال خویش خواهند رسید؛ هنگامی که قائم علیه السلام قیام کند، انتقام آل محمد صلی الله علیه وآله را از ستمگران و تجاوزگران قریش و بنی امیه و دیگر جنایت پیشگان می گیرد.(65)
25) (و الشمس و ضحاها و القمر اذا تلاها و النهار اذا جلاها و اللیل اذا یغشاها) (66)
قسم به آفتاب و روشنایی آن، و به ماه چون از پی آن درآید، و به روز چون جهان را روشن کند، و به شب چون آن را بپوشاند.
امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیات فرمودند:
منظور از «آفتاب» در این سوره، رسول اکرم صلی الله علیه و آله، منظور از «ماه» امیرمؤمنان علیه السلام و منظور از «روز» امامان اهل بیت علیهم السلام هستند که در آخرالزمان مالک روی زمین می شوند و آن را پر از عدالت می کنند.(67)
از ابن عباس نیز نقل شده که منظور از «روز» امامان اهل بیت علیهم السلام هستند که در آخرالزمان مالک زمین می شوند و آن را پر از عدالت می نمایند.(68)
26) (فدمدم علیهم ربهم بذنبهم فسواها) (69)
پروردگارشان به [سزای] گناهشان، عذابش را بر آن ها فرو فرستاد و دمار از روزگارشان درآورد.
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند که: مربوط به رجعت است.(70)
27) (و للآخره خیر لک من الاولی) (71)
بدون شک زندگی واپسین برای تو بهتر از نخستین است.
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:
مراد از زندگی واپسین «رجعت» است؛ زیرا زندگی رسول اکرم صلی الله علیه و آله در رجعت، بی شک بهتر از زندگی نخستین است.(72)
28) (کلا سوف تعلمون ثم کلا سوف تعلمون) (73)
نه، چنین نیست به زودی خواهید دانست، نه، این طور نیست به زودی خواهید دانست.
به طور کلی در آیاتی که عبارت قرآنی دو یا چند بار تکرار شده است، دلیل خاصی مورد نظر خدای تعالی می باشد. وقتی سبب تکرار این آیه را از محضر امام صادق علیه السلام پرسیدند، فرمودند:
یک بار در رجعت، و بار دیگر در روز قیامت خواهند فهمید.(74)
آنچه گذشت، آیاتی بود که در احادیث وارده از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به رجعت تفسیر شده است. بررسی همین بخش برای اثبات امکان و اصالتِ اعتقاد به آن کافی است. هدف این بود که خواننده گرامی توجه داشته باشد که آیات قرآنی در مورد رجعت بسیار فراوان است.
پی نوشت ها :
1- غافر(مؤمن): 51.
2- مستدرک سفینه، ج4، ص119.
3- الزام الناصب، ج2، ص338/ تفسیر برهان، ج4، ص101/تفسیر نورالثقلین، ج4، ص526/ بحارالانوار، ج53، ص65/تفسیر صافی، ج4، ص345.
4- تفسیر برهان، ج4، ص101/ تفسیر صافی، ج4، ص345.
5- الایقاظ، ص382/ تفسیر برهان، ج4، ص101/بحارالانوار، ج53، ص106.
6- الایقاظ، ص344.
7- کامل الزاریات، ص63/ تفسیر برهان، ج4، ص101.
8- بحارالانوار، ج53، 130.
9- غافر(مؤمن):81.
10- الزام الناصب، ج2، ص339/بحارالانوار، ج53، 56.
11- تفسیر صافی، ج4، ص79/ تفسیر برهان، ج2، ص204/ بحارالانوار، ج53، ص53/ الایقاظ، ص93.
12- شوری: 44.
13- تفسیر برهان، ج3، ص129/ الایقاظ، ص93.
14- دخان:10و11.
15- تفسیر برهان، ج4، ص160/ بحارالانوار، ج53، ص57/ الزام الناصب، ج2، ص350/الایقاظ، ص94/تفسیر صافی، ج4، ص405/ نورالثقلین، ج4، ص627.
447- صحیح مسلم، ج4، ص2226/سنن ابی داود، ج2، ص212/ کنزالعمّال، ج14، ص257/عقدالدّرر، ص327/تفسیر کشّاف، ج4، ص272.
16- تفسیر صافی، ج4، ص297/ بحارالانوار، ج6، ص301، 297.
17- احقاف: 15.
18- الزام الناصب، ج2، ص339/تفسیر نورالثقلین، ج5، ص11/ بحارالانوار، ج53، ص102/ الایقاظ، ص345.
19- جاثیه: 14.
20- تفسیر کبیر، ج27، ص262/ تفسیر ابوالفتوح، ج10، ص130.
21- الزام الناصب، ج2، ص350.
22- ق: 41و42.
23- تفسیر صافی، ج5، ص65/ تفسیر برهان، ج4، ص229/ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص119/بحارالانوار، ج53، 65/الایقاظ، ص94/ الزام الناصب، ج2، ص350.
24- ق: 44.
25- تفسیر صافی، ج5، ص165/ تفسیر برهان، ج4، ص229/تفسیر نورالثقلین، ج5، ص119/ بحارالانوار، ج53، ص58/ الایقاظ، ص95/ الزام الناصب، ج2، ص350.
26- ذاریات:13و14.
27- الزام الناصب، ج2، ص351/تفسیر برهان، ج4، ص231/ تفسیر بصائر، ج41، ص128.
28- زاریات: 22.
29- الزام الناصب، ج2، ص351/تفسیر برهان، ج4، ص232/ تفسیر بصائر، ج41، ص130/ الایقاظ، ص95/ نورالثقلین، ج5، ص124.
30- طور: 47.
31- الزام الناصب، ج2، ص351/تفسیر برهان، ج4، ص243/ تفسیر بصائر، ج41، ص361/تفسیر صافی، ج5، ص83/ نورالثقلین، ج5، ص143/ بحارالانوار، ج53، ص103/ مستدرک سفینه، ج4، ص121.
32- قمر: 8.
33- تفسیر برهان، ج4، ص260/ تفسیر صافی، ج5، ص100/ الایقاظ، ص95.
34- ممتحنه: 13.
35- تفسیر برهان، ج4، ص327/ بحارالانوار، ج53، ص60.
36- تفسیر بصائر، ج45، ص414/بحارالانوار، ج53، ص81.
37- قلم: 16.
38- تفسیر صافی، ج5، ص210/ تفسیر برهان، ج4، ص371/تفسیر نورالثقلین، ج5، ص394/ بحارالانوار، ج53، ص103/ مستدرک سفینه، ج4، ص122/الزام الناصب، ج2، ص352/ الایقاظ، ص346.
39- نورالثقلین، ج5، ص395.
40- اصول کافی، ج1، ص 197/ بصائر الدرجات، ص 54/ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 97/ بحارالانوار، ج 39، ص 343و ج 53، ص 119/ تفسیر برهان، ج 3، ص 209.
41- بحارالانوار، ج 53، ص 127 و ج 39، ص 345/ مجمع البیان، ج 7، ص 347/ تفسیر کشاف، ج 2، ص 370.
42- معارج: 4.
43- الزام الناصب، ج 2، ص 353/ تفسیر برهان، ج4، ص 383/ بحارالانوار، ج53، ص 104/ الایقاظ، ص 368.
44- جن: 24.
45- تفسیر صافی، ج5، ص 238/ مستدرک سفینه، ج 4، ص 121/ بحارالانوار، ج 51، ص 49 و ج 53، ص 89/ الایقاظ، ص 69.
46- الزام الناصب، ج 2، ص 353/ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص 441/ بحارالانوار، ج53، ص 58.
47- مدثر:1و 2.
48- الزام الناصب، ج2، ص 353/ تفسیر برهان، ج 4، ص 399/ تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 453/ بحارالانوار، ج53، ص 103/ الایقاظ، ص 357/ تفسیر بصائر، ج50، ص 426.
49- تفسیر برهان، ج4، ص 399/ تفسیر بصائر، ج 50، ص 426.
50- مدثر: 36.
51- تفسیر برهان، ج5، ص 399/ تفسیر بصائر، ج 50، ص 426/ بحارالانوار، ج 53، ص 42و 64.
52- نبأ: 18.
53- بحارالانوار، ج 53، ص 103.
54- نازعات: 6و 7.
55- مستدرک سفینه، ج4، ص 123/ تفسیر برهان، ج 4، ص 424/ تفسیر بصائر، ج 50، ص 149/ بحارالانوار، ج 53، ص 106/ الایقاظ، ص 382.
56- تفسیر فرات کوفی، ص 203/ تفسیر بصائر، ج 50، ص 149.
57- نازعات: 12.
58- الزام الناصب، ج 2، ص 354/ تفسیر برهان، ج4، ص 425/ تفسیر بصائر، ج 52، ص 150/ بحارالانوار، ج 53، ص 45.
59- بحارالانوار، ج 53، ص 45.
60- عبس: 22 و 23.
61- تفسیر بصائر، ج 50، ص 355/ تفسیر برهان، ج4، ص 428/ تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 510/ بحارالانوار، ج53، ص 99/ الایقاظ، ص 347و 96/ الزام الناصب، ج2، ص 354.
62- طارق: 8.
63- تفسیر بصائر، ج 54، ص 355/ تفسیر برهان، ج 4، ص 449/ تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 552/ تفسیر صافی، ج5، ص 314/ الایقاظ، ص 348.
64- طارق: 17.
65- تفسیر بصائر، ج 54، ص 358/ تفسیر برهان، ج 4، ص 449/ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص 553/ بحارالانوار، ج 53، ص 58/ الزام الناصب، ج2، ص 354.
66- الشمس: 1-4.
67- تفسیر فرات کوفی، ص 212/ تفسیر بصائر، ج 56، ص 93/ الزام الناصب، ج 2، ص 340/ الایقاظ، ص 388.
68- مستدرک سفینه، ج 4، ص 123/ بحارالانوار، ج 53، ص 118.
69- الشمس: 14.
70- الزام الناصب، ج2، ص 355/ تفسیر برهان، ج 4، ص 468/ بحارالانوار، ج53، ص 120.
71- الضحی: 4.
72- تفسیر بصائر، ج 56، ص 517/ تفسیر برهان، ج 4، ص 472/ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص 594/ بحارالانوار، ج 53، ص 59/ تفسیر صافی، ج5، ص 340.
73- تکاثر: 3و 4.
74- الزام الناصب، ج 2، ص 355/ بحارالانوار، ج 53، ص 107و 120.
307- بقره: 56.
308- تفسیر صافی، ج 4، ص 77/ تفسیر برهان، ج 1، ص 101/ بحارالانوار، ج 53، ص 73و 129.
309- تفسیر صافی، ج 1، ص 119.
310- تفسیر برهان، ج 1، ص 100.
311- بقره: 72و 73.
312- تفسیر صافی، ج 1، ص 124-130/ تفسیر برهان، ج 1، ص 108/ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 87/ الایقاظ، ص 113.
313- تفسیر صافی، ج1، ص 129/ تفسیر برهان، ج 1، ص 110.
314- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 46/ تفسیر برهان، ج1، ص 111.
315- تفسیر برهان، ج 1، ص 110.
316- بقره: 243.
317- تفسیر برهان، ج 1، ص 234/ روضه کافی، ج 1، ص 282.
318- تفسیر صافی، ج 1، ص 249/ تفسیر برهان، ج1، ص 233/ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 241/ الایقاظ، ص 124.
319- تفسیر عیاشی، ج1، ص 130/ تفسیر برهان، ج 1، ص 233/ تفسیر صافی، ج 1، ص 250/ بحارالانوار، ج 53، ص 74/ الایقاظ، ص 132/ مجمع البیان، ج 1، ص 347.
320- مجمع البیان، ج 1، ص 346/ الایقاظ، ص 131.
321- نورالثقلین، ج 1، ص 241.
322- پرتوی از قرآن، ج 2، ص 173.
323- تفسیر المنار، ج2، ص 458.
324- المیزان، ج 2، ص 361 و 365.
325- المیزان، ج 2، ص 280.
326- بقره: 259.
327 - تفسیر صافی، ج 1، ص 269/ مجمع البیان، ج 1، ص 370/ تفسیر کشاف، ج 1، ص 307.
328- مجمع البیان، ج 1، ص 370/ تفسیر برهان، ج 1، ص 249/ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 269/ تفسیر صافی، ج 1، ص 269/ الایقاظ، ص 151.
329- عبدالله بن ابی بکر یشکری، که از خوارج بود.
330- بحارالانوار، ج 53، ص 72 و ج 14، ص 347.
331- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 141/ تفسیر صافی، ج 1، ص 269/ تفسیر برهان، ج 1، ص 249/ بحارالانوار، ج 14، ص 374/ نورالثقلین، ج 1، ص 275.
332- بحارالانوار، ج 53، ص 127- 130/ الایقاظ، ص 79.
333- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 140/ تفسیر برهان، ج 1، ص 246-249/ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 268-275/بحارالانوار، ج 14، ص 360/ تفسیر صافی، ج 1، ص 264-269.
334- تفسیر صافی، ج 1، ص 269.
335- بقره: 260.
336- تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 280/ تفسیر برهان، ج 1، ص 250/ تفسیر صافی، ج 1، ص 270.
337- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 144/ تفسیر برهان، ج1، ص 251/ تفسیر صافی، ج1، ص 271.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}