نویسنده: بهزاد جامه‌بزرگ




 
بخشی از سفرنامه‌های ایرانیان دوران قاجار به خارج از کشور شامل سفرهای زیارتی از جمله سفر حج می‌شد. مسیری که غالباً برای سفر به مدینه و مکه و از جانب مسافران ایرانی برای رسیدن به این منطقه برگزیده می‌شد، شامل عبور از مناطقی نظیر گرجستان، اسلامبول، اسکندریه و برخی دیگر از شهرهایی بود که به واسطه‌ی نزدیکی به اروپا، در برخی شئون و ظواهر، تحت تأثیر ممالک اروپایی دستخوش تغییراتی شده بودند. تغییراتی که ولو ناچیز و سطحی در این مناطق رخ داده بود، شرایط این مناطق را حداقل در ظاهر با اوضاع ایران متفاوت می‌کرد.
از این رو، مشاهده‌ی این شرایط، برخی از مسافران ایرانی را، که از این مناطق عبور می‌کردند، وادار به بروز واکنش می‌کرد که از این دست می‌توان به فرهاد میرزا معتمدالدوله، محمد معصوم علی‌شاه (نایب‌الصدر شیرازی) و میرزا حسین فراهانی اشاره کرد که هر یک در سفر حج، با عبور از گرجستان و شهرهای عثمانی، نظیر اسلامبول و اسکندریه، نسبت به وقوع برخی تغییرات تحت تأثیر ممالک اروپایی و بعضاً با مقایسه‌ی این شرایط با اوضاع ایران، واکنش‌هایی نشان داده‌اند.

الف) سفرنامه‌ی فرهاد میرزا معتمدالدوله: تقلیل‌گرایی تمدن جدید به بی‌بندوباری اخلاقی

فرهاد میرزا، پسر پانزدهم عباس میرزا، از شاهزادگان مطرح قاجاری در دوران محمدشاه و ناصرالدین‌شاه بود که در سال 1292هـ‌.ق. برای به جای آوردن مناسک حج، ایران را به قصد مدینه و مکه ترک کرد. وی پس از ورود به تفلیس و با یادآوری تصرف گرجستان توسط روس‌ها و تسلط آن‌ها بر این منطقه می‌نویسد:
به نظر من، فتح شاه شهید تفلیس را و فتح نادرشاه افشار جهان‌آباد را، از کارهای بزرگ است که از این دو پادشاه قهار سرزده است؛ ولی این دو فتح باعث شد که دولت انگلیس به طمع هندوستان افتاده،[آنجا] را تصاحب کرد و دولت روس به خیال گرجستان افتاده، گرجستان را تصرف نمود. اگر سلاطین ایران به همان سکه و خطبه از ولات گرجستان قناعت می‌کردند، احتمال داشت به این زودی‌ها پرده‌ی ولات گرجستان دریده نشود و خانواده‌ی چندین ساله‌ی ولات به باد نرود. [1]
فرهاد میرزا بدون اینکه متوجه رقابت‌های استعماری شکل‌گرفته میان دولت‌های قدرتمند اروپایی در دوران جدید باشد، اقدام نادرشاه و آقامحمدخان در فتح هندوستان و گرجستان را عامل تحریک دولت انگلیس و روس در فتح این مناطق می‌دانست و متوجه این قضیه نبود که رقابت اروپاییان بر سر کسب منافع بیشتر، دیر یا زود شرق را مبدل به عرصه‌ی رقابت دولت‌های اروپایی در فتح سرزمین‌های بیشتر می‌کرد.
ورود به قلمروی عثمانی، به عنوان بزرگ‌ترین سرزمین اسلامی، به واسطه‌ی برخورداری از برخی صنایع جدید نظیر چاپخانه و کاغذگرخانه،[2] توپخانه‌ی مجهز،[3] مدارس جدید و آموزش علوم جدید،[4] روزنامه،[5] تیاتر و اوپرا[6] و... از مملکت ایران در اخذ ظواهر و صنایع جدید بسیار جلوتر بود؛ اما درک این‌ها و مشاهده‌ی اباحه‌گری و پرده‌دری‌های اهالی فرنگ حاضر در عثمانی، فرهاد میرزا را نسبت به آینده‌ی اسلام در این سرزمین و سرایت این رفتارها به مسلمانان عثمانی نگران کرده بود. وی در حین حضور در مجلس «حقه‌بازی» در اسلامبول، که با حضور سفرا و نمایندگان کشورهای آمریکا، هلند، فرانسه، بلژیک، اسپانیا و... برگزار می‌شد و پس از مشاهده‌ی «مجلس بال، که بعد از مراسم شعبده‌بازی به راه افتاد، می‌نویسد:
فی‌الحقیقه عالم غریبی است که هیچ قباحت در نظر اهل اروپا ندارد که زن‌ها گردن و سینه باز به انواع حلی و حلل آراسته با مردان اجنبی دست هم گرفته و دست به کمر انداخته در مجمع هزار نفر به رقص و وجد می‌آیند. صدق الله العلی العظیم کل حزب بما لدیهم فرحون؛ عن‌قریب این عادات به اهل عثمانی زودتر و به اهالی ایران قدری دیرتر سرایت خواهد کرد. یک نکته از این معنی گفتم و همین باشد. [7]
فرهاد میرزا، که انتظار مواجهه با چنین صحنه‌هایی را در خاک یک مملکت اسلامی نداشت، در گفت‌وگو با «ناظم افندی، که سال‌ها در تهران «شارژ دفر» دولت عثمانی بود، سخنی از «سویلزاسیون» عن‌قریب همه‌ی ولایات از جمله ایران می‌شنود. ناظم افندی در این خصوص به فرهاد میرزا می‌گوید: «از اتصال اروپا و راه‌آهن و واپور همه چیز نزدیک است مثل اروپا بشود. اگر در ایران هم راه‌آهن باز بشود، آنجا هم رفته‌رفته از اتصال اروپا به صورت ما خواهد شد.»[8]
فرهاد میرزا که می‌دانست «سویلزاسیون» در تعارض و تضاد با شریعت اسلام است، نسخ شریعت اسلام را با تحقق سویلزاسیون پیش‌بینی می‌کند:
«از عمر ما چیزی باقی نیست، ولی آیندگان خواهند دانست که هر چه نوشته شده حق است. در ایران، بلکه تمام آسیا، هر 7 نهاده با روی گشاده در کوچه و بازار حرکت خواهند کرد: لم یبق من الاسلام الا اسمه و درس رسمه
می‌خندد روزگار و می‌گرید چرخ/ بر طاعت و بر نماز و بر روزه و عقد و نکاح را برای شهرت و صلاح حفظ خواهند نمود. اطفال را که لب از شیر شستند، به تعلیم زبان فرانسه خواهند گذاشت. خواندن قرآن چنین منسوخ شود که اگر کسی احیاناً بخواهد یاد گیرد، باید به حجاز و مدینه برود. علی‌الظاهر از آثار فلکی و اسباب ارضی چنین می‌نماید تا از پرده‌ی غیب چه درآید و مشیت مالک‌الملک حقیقی به چه قرار گیرد.»[9]
فرهاد میرزا با مشاهده‌ی لایه‌هایی از آزادی فرنگی،[10] که در نحوه‌ی پوشش زنان و دختران مصری نمود پیدا کرده بود،[11] ضمن تصریح تعارض آزادی با دین اسلام،[12] در پاسخ به نامه‌ی میرزا یعقوب،[13] که به خاطر امتزاج «اساس اسلام با علوم فرنگ» در مصر آن را سرمشق ممالک اسلام دانسته بود،[14] ضمن رد نظر میرزا یعقوب می‌نویسد:
«در مصر کجا اساس اسلام باقی مانده است؟ زن‌ها بی‌ حجاب و نقاب حرکت می‌کنند و علانیه در کوچه و بازار مسکرات می‌فروشند و می‌خوردند. اسلام با غیراسلام هیچ تفاوت ندارد و قس علی هذا فعلل و تفعلل. در ایران اگر یک نفر مست راه برود، علمای اسلام واشریعتا می‌گویند. فی‌الحقیقه اگر اسلامی باقی باشد، باز ایران است که هنوز ارکان دین مسلم و بنیان آیین منهدم نشده است.»[15]
فرهاد میرزا در مواجهه‌ی برخی شئون و مظاهر تمدن جدید غربی، در مقام مدافع شریعت اسلام به بیان تعارضات سامان نوآیین با شریعت و دین اسلام می‌پردازد، ولی از آنجا که وی فرهنگ و تمدن جدید غربی را از نزدیک مشاهده نکرده بود و شناخت وی از سامان جدید غربی به برخی مشاهدات وی از مظاهر و شئون جاری‌شده در قلمروی عثمانی محدود می‌شد،[16] قادر به فهم دقیق آنچه تحت جاری شدن نظم جدید در اروپا شکل گرفته بود، نبود. از این رو، به سبب نقص در شناخت تمدن جدید غربی و متعلقات آن، قادر به نقد اساس و اصول آن نشد و در برابر پدیده‌‌های جدید در مقام انفعال باقی ماند.

ب) سفرنامه‌ی محمد معصوم علی‌شاه (روایتی ادبی از شرایط اخلاقی)

محمد معصوم علی‌شاه، از صوفیان مطرح عصر ناصری و رئیس فرقه‌ی طاووسیان گناباد، در سال 1305هـ.ق. عازم سفر حج گردید. بر خلاف انتظاری که از یک صوفی می‌رفت، چیزی که بیش از همه نظر نایب‌الصدر را در خارج از مرزهای ایران و در گرجستان و عثمانی به خود جلب کرد چهره و اندام «اصنام خوب‌روی فتنه‌انگیز» گرجی بود. وی به مناسبت حضور در شهر تفلیس می‌نویسد:
«عمارات و کلیساهای ممتاز دارد. ملل مختلفه بسیارند و عساکر سلطانی بی‌شمار. آب و هوایش کمتر سازگار، خاکش حسن‌خیز و لعبتان با تمیز، از هر گوشه و کناری، چون لشگر چنگیز خون‌ریز و فتنه‌انگیز... هر جا نظر کنی، حوریان بهشتی در جلوه‌ی گرجیان کنشتی با عشوه که زیرکان جهان از کمندشان ندهند.»[17]
نایب‌الصدر با ورود به خاک عثمانی و مشاهده‌ی شهر اسلامبول، این شهر را به واسطه‌ی برخورداری از «سربازخانه‌های خوب»، «عساکر فوق‌العاده»، «دواخانه‌های معتبره» و... دارای اوضاع مناسبی ارزیابی کرد.[18] اما عثمانی‌ها، در میان اجرای قانون اسلام و قانون فرنگ، سردرگم بودند و ناتوانی در اجرای تام و تمام «قانون حضرت ختمی مرتبت» منجر به خنثی شدن احکام اسلام و متعاقباً مریضی ملت عثمانی شده بود:
وکلای دولت و ملت اسلامیان، این زمان به این گونه همت خود را مصروف داشته‌اند که نه به قانون حضرت ختمی مرتبت، جریان انتظام مهام تمام امور دهند و نه به یاسا و یوسون ناپلئون رفته‌رفته احکام مملکت اسلامبول و اسلام مثل حکم خنثی شکل ‌شده و ملت مریض است و بدیهی است تا حالت وحدانیت در هر جا بنا شد، انتظام و قوای هیچ نخواهد به ظهور پیوست. از خداوند باید خواست که قلب شفا یابد؛ بسیار عجیب است که مطالب حقه‌ی اسلامی را دیگران جاری نموده و اسلامیان ترک نموده و معایب فرنگی را شعار خود ساخته و بیچاره فرنگستان را بدنام می‌نمایند. [19]
نایب‌الصدر نیز، مانند بسیاری دیگر از ایرانیان، معتقد بود رشد و بالندگی فرنگیان به سبب جاری شدن «مطالب حقه‌ی اسلامیبوده است و مسلمانان با ترک این قواعد و قوانین نه تنها در حق اسلام ظلم بزرگی را مرتکب شده‌اند، بلکه در تمامی زمینه‌ها محتاج به فرنگی شده‌اند؛ «چنان که در علم نظام و طب محتاج به معلم خارجه شده‌ایم. دو روز دیگر باید استاد نانوا هم معلم فرنگی بیاید. [20] نایب‌الصدر در ادامه، با اشاره به «ترک لوازم دین اسلام» در عثمانی و اجرای هر آنچه شارع مقدس نهی فرموده است، علاج درد عثمانی و سایر ممالک اسلامی را تعطیلی تقلید از فرنگ و اجرای شرع و قانون اسلام می‌داند.[21]

ج) سفرنامه‌ی میرزا محمدحسین فراهانی: معایب جمهوری و تطهیر سلطنت

یرزا محمدحسین فراهانی یکی از سفرنامه‌نویسان ایرانی بود که سفر خود را در سال 1302هـ‌.ق، به قصد به جای آوردن اعمال حج، به مکه و مدینه آغاز کرد. برای میرزا محمدحسین فراهانی نیز، مانند دیگر ایرانیانی که در این زمان از مملکت عثمانی دیدار کردند و شرایط آن مملکت را مشاهده نمودند، وقوع برخی تغییر و تحولات که چهره‌ی عثمانی را نسبت به گذشته متفاوت می‌کرد جالب توجه بود. این دگرگونی‌ها در برخی موارد واکنش ایرانیان را در پی داشت.
عثمانی در این زمان، تحت تأثیر هم‌جواری با اروپا و ورود آرا و افکار غربی به این کشور، تلاش‌های خود را به منظور نوسازی جامعه آغاز کرده بود و این تلاش‌ها، علاوه بر اینکه تا حدود زیادی بر تقلید از اروپا استوار بود، موجبات مهجوریت قوانین و شریعت اسلام را در این مملکت در پی داشت. این شرایط به مذاق برخی از ناظران مسلمان، از جمله میرزا محمدحسین فراهانی، خوش نمی‌آمد. از این رو، آن‌ها در قبال این شرایط که عثمانی را بینابین «سنن شرع و «قانون فرنگیان» معلق کرده بود، واکنش نشان می‌دادند:
آداب و سنن شرع را مستدرک و در جنب هوا و هوس مستهلک‌اند. قواعد دین احمدی را برانداخته و قانون ناقص به طرز فرنگیان ساخته‌اند. از آنجا رانده و از اینجا مانده‌اند. نه کار آخرت کرده‌اند، نه دنیا. فقط اسلام اسمی است، والسلام. رسوم و آدابی که حال به درجه‌ی کمال از فرنگیان آموخته‌اند نداشتن دین و لاابالی‌گری در مذهب و آیین است. [22]
سفرنامه‌ی فراهانی از معدود سفرنامه‌های دوره‌ی قاجار است که در آن به یکی از قالب‌های رایج حکومتی در عصر جدید پرداخته می‌شود. فراهانی با مشاهده‌ی اوضاع سیاسی حکومت عثمانی و قالب حکومتی آن کشور، که پس از دوران اصلاحات به صورت جمهوری درآمده بود، با توجه به دریافت‌هایی که از حکومت جمهوری داشت، بر اساس دانسته‌های خود، به بیان تناقض‌های این شکل حکومتی می‌پردازد:
معنی جمهوری را نمی‌دانم چیست. اگر وزرا و وکلا اختیاری ندارند، جمهوری نیست و اگر اختیار آن‌ها شرط است، یقیناً دو سه رأی با یکدیگر نمی‌سازد و هر رأی و حقی و طرحی به خلاف آن دیگری می‌اندازد. [23]
آنچه برای فراهانی عجیب جلوه می‌کرد این بود که حکومت عثمانی، علی‌رغم ادعای جمهوری، نه جمهوری بود و نه سلطنت مطلقه:
و عجب در آنکه حال مملکت عثمانی نه به وضع جمهوری و بی‌اختیاری سلطان است و نه به طریقه‌ی روس و ایران که سلطنت مستقله باشد. اگر وضع جمهوری است، سلطنت چرا دخیل در امور می‌شود و اگر وضع سلطنتی است، پس وکلای ملتی کدام است و تغییر دادن سلطان چه چیز است؟ اگرچه شنیدم این سلطان حالیه‌ی‌ عاقل و همه‌ی همّ خود را مصروف بر این داشته که وکلای ملت و اعیان دولت را مسلوب‌الختیار نماید. [24]
فراهانی که خود طرفدار سلطنت مطلقه بود و معتقد بود که «پادشاه و حاکم یک نفر باشد و «در امر و نهی با او نزاع‌کننده نبود و همه رو به یک نفر نمایند تا رفع نزاع بشود [25]به تجارب ناکام حکومت جمهوری در کشورهایی نظیر مکزیک و یونان که «در هنگام جمهوری در نهایت اغتشاش بودند»[26] اشاره می‌کند. همین طور در خصوص تجربه‌ی ناکام جمهوری در دو کشور «آمریک» و فرانسه نیز می‌نویسد:
آمریک بعد از آنکه جمهوری شد اختلافات به هم رسید و جنوبی و شمالی گردید و مدت‌ها جنگیدند و حاصلی جز خرابی مملکت ندیدند. دولت فرانسه، با آنکه از حیثیت دخل و آبادی مملکت اول دولت شده بود، مع‌ذلک چون دندان اعیان به جمهوری تیز شده، عظم سلطنت از انظار آن‌ها برداشته، اطاعت ناپلئون کما هو حقه نکردند و در باطن در صدد مخالفت و شکست او برآمدند تا عاقبت مقهور دولت آلمان گردید. [27]
با توجه به ناکامی‌های حکومت جمهوری در کشورهای مختلف و همچنین تشنج و اغتشاش، که به واسطه‌ی جاری شدن این قالب حکومتی در عثمانی پدید آمده بود، برای فراهانی تلاش در خصوص الگوبرداری از عثمانی از جانب برخی «اعیان و اعیان‌زادگان غیر خبیر دولت علیه ایران» که «افعال و اعمال دولت عثمانی را سرمشق خود کرده و آن‌ها را می‌ستایند و اقوال فخری بیگ و خالد بیگ را شاهد کلمات خود می‌نمایند [28] قابل هضم و باور نبود.

د) سفرنامه‌ی سهام‌الدوله بجنوردی: روایتی ناقص از دولت نوساز

سهام‌الدوله بجنوردی از رجال متنفذ عصر ناصری بود که به سبب توانایی‌هایش در تأمین امنیت شمال، به حکومت بجنورد و سپس استرآباد نیز رسید. وی در سال 1319هـ.ق. و با نیت سفر به مکه و مدینه و به جا آوردن اعمال حج، از ایران خارج شد، ولی زمانی که در خاک عثمانی بود، با آگاهی از شیوع وبا در جده و مدینه، از سفر حج منصرف شد و قصد سیاحت فرنگ را نمود.[29] سفرنامه‌ی فرنگ سهام‌الدوله ناقص است و دربرگیرنده‌ی حد فاصل خروج وی از ایران و گذر از روسیه، عثمانی، مجارستان و اتریش است و از ادامه‌ی سفر او پس از اتریش اطلاعی نداریم.
بر اساس اوراق معدودی که از سفرنامه‌ی سهام‌الدوله به چاپ رسیده است، سفرنامه‌ی وی چیزی فراتر از سایر سفرنامه‌های معاصران سهام‌الدوله به اروپا نیست و شامل توصیفات سهام‌الدوله از مظاهر و جذابیت‌های حسی شهرهای اروپایی، نظیر تماشاخانه‌ها،[30] «چراغ‌های الکتریک [31]و طبیعت و سرسبزی شهرهای اروپاست.[32]
از این رو، نشانه‌ها یا اشاراتی دال بر توجه وی به شکل‌گیری شرایط جدید و تفاوت‌های کشورهای اروپایی با اوضاع ایران، در بخش‌هایی از سفرنامه‌ی فرنگ سهام‌الدوله که به دست ما رسیده است، دیده نمی‌شود. تنها نکته‌ی قابل توجه در این سفرنامه اشاره‌ی سهام‌الدوله به تغییراتی است که در بادکوبه پس از تسلط روس‌ها در این شهر رخ داده است. برخی دیگر از سفرنامه‌نویسان ایرانی نیز، حین گذر از این ناحیه و نواحی هم‌جوار آن، نسبت به این مسئله واکنش نشان دادند:
بادکوبه یکی از شهرهای قدیم ایران است که در زمان سلطنت فتحعلی‌شاه به اغوای علما با روس جنگ کردند. ایرانیان شکست خورده، چندین شهر از ایران به تصرف روس درآمد، از آن جمله بادکوبه است. در آن زمان این شهر چندان آبادی نداشت. الآن که سنه‌ی یک ‌هزار و سیصد و نوزده هجری است، نسبت به سابق به منتها درجه‌ی آبادی رسیده که محل تمجید است. [33]

پی‌نوشت‌ها:

[1]فرهاد میرزا معتمدالدوله، سفرنامه‌ی فرهاد میرزا، غلامرضا طباطبائی مجد، تهران، مؤسسه‌ی مطبوعاتی علمی، 1366، ص 48.
[2]همان، ص 103.
[3]همان، ص 73.
[4]همان، صص 116 و 117.
[5]همان، ص 109.
[6]همان، ص 117.
[7]همان، ص 79.
[8]همان، ص 80.
[9]همان، ص 79.
[10]آزادی موجود در مصر، علی‌رغم تظاهر مقامات مصری، به برخی آزادی‌های ظاهری محدود می‌شد و برخی آزادی‌های اساسی، مانند آزادی اندیشه، در این زمان هنوز در مصر ممکن نبود. فرهاد میرزا، در خصوص محدودیت‌هایی که خدیو اسماعیل پاشا برای روزنامه‌های مصر به وجود آورده بود و مانع از ورود قواعد فرنگ و رسوم آزادی به مصر بود، می‌نویسد: «هر سال چند هزار انگلیسی به روزنامه‌نویس‌های فرنگستان می‌دهد که در روزنامه از او خوب بنویسند. روزنامه هم در ولایت او از خارج نمی‌آید که مردم معنی آزادی و بعضی از قواعد فرنگستان را بدانند.» (سفرنامه‌ی فرهاد میرزا، ص 109)
[11]سفرنامه‌ی فرهاد میرزا، ص 110.
[12]همان، ص 111.
[13]میرزا یعقوب پدر میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله است.
[14]سفرنامه‌ی فرهاد میرزا، ص 256.
[15]همان، ص 275.
[16]فرهاد میرزا، در پاسخ میرزا یعقوب، که از وی برای دیدار از فرنگ و آشنایی با تحولات جدید شکل‌گرفته در آن دعوت می‌کند، با بیان توجیهی که نشان‌دهنده‌ی درک و دریافت وی از اروپا بود، از سفر به فرنگ سر باز می‌زند: «آن‌ها که ارمغان‌ها بردند چه سود بردند که من پس از 60 سال مدلول کمثل الحمار یحمل اسفارا عمال اوزار و نقال اخبار شوم و هیچ حاصلی هم نداشته باشد، جز آنکه مردود زن و مطرود کوی و برزن شوم که بگویند فلانی از بیت جلیل و مقام خلیل به تماشای سنت بال و تمنای مجلس بال رفته است. این کار را بهانه کرده مقصود دیدن اروپا و خوردن سالاد و سوپ بود. من که در جوانی آلوده نبودم، حالا در پیری چرا آسوده نباشم.» (سفرنامه‌ی فرهاد میرزا، صص 176 و 177)
[17]محمد معصوم علی‌شاه (نایب‌الصدر شیرازی)؛ سفرنامه‌ی مکه، هارون وهومن؛ تهران؛ پانیذ؛ 1384؛ ص 91.
[18]همان، ص 110.
[19]همان‌‌جا.
[20]همان، ص 113.
[21]همان، صص 112 و 113.
[22]میرزا محمدحسین فراهانی، سفرنامه‌ی میرزا محمدحسین فراهانی، مسعود گلزاری، تهران، فردوس، 1362، ص 118.
[23]همان، ص 123.
[24]همان، ص 121.
[25]همان، ص 123.
[26]همان‌جا.
[27]همان، ص 124.
[28]همان‌جا.
[29]یارمحمدخان سهام‌الدوله، سفرنامه‌های سهام‌الدوله بجنوردی، قدرت‌الله روشنی، تهران، علمی و فرهنگی، 1374، ص 164.
[30]همان، ص 169.
[31]همان، ص 161.
[32]همان، ص 168.
[33]همان، ص 159.

منبع:برهان