سفرنامهی حاجی پیرزاده؛ محک غرب با عیار اخلاق
ورود اطلاعات از ممالک اروپایی به ایران در خصوص جذابیتهای اروپا، که در نیمهی دوم حکومت قاجاریه روند افزایشی داشت، بر تعداد مشتاقان سفر به اروپا میافزود؛ به طوری که برخی از ایرانیان، بدون دنبال کردن هدف خاصی
نویسنده: بهزاد جامهبزرگ
ورود اطلاعات از ممالک اروپایی به ایران در خصوص جذابیتهای اروپا، که در نیمهی دوم حکومت قاجاریه روند افزایشی داشت، بر تعداد مشتاقان سفر به اروپا میافزود؛ به طوری که برخی از ایرانیان، بدون دنبال کردن هدف خاصی از سفر، تنها به منظور سیاحت عازم ممالک فرنگ میشدند. حاجی پیرزاده، که از دراویش و عرفای مشهور و مورد احترام عصر ناصری به شمار میرفت، از جملهی این افراد بود که با تحمل رنج سفر طولانی برای دومین بار سفر خود را به کشورهای اروپایی و برخی کشورهای دیگر در سال 1303هـ.ق. و به منظور سیاحت آغاز کرد.
اگر ایرانیانی که به اروپا سفر میکردند را به 2 دسته تقسیم کنیم، دستهی اول با مشاهدهی ممالک اروپایی و نهادها و صنایع شکلگرفته در آنها متوجه تفاوتهای اساسی وطن خود با اروپا میشدند و دستهی دوم، بدون توجه به تغییر و تحولات اساسی رخداده در اروپا، تنها به برخی مسائل سطحی و بیاهمیت توجه میکردند و متوجه تفاوتهای بنیادین سامان نوآیین اروپا با ممالک دیگر و از جمله ایران نمیشدند. حاجی پیرزاده را میبایست در زمرهی دستهی دوم قرار داد که طیف غالب سفرنامهنویسان این دوره را تشکیل میدادند.
در حالی که شهرهای مهم اروپایی، از جمله پاریس، در زمان سفر حاجی پیرزاده، شکلگیری نهادهای نوین و صنایع جدید و در کل جاری شدن نظم جدید را تجربه میکردند، گزارشهای حاجی پیرزاده در این زمان شامل توجه به برخی مسائل بیاهمیت نظیر فربهی گوسفندان پاریس، انواع پرندگان این شهر،[1] نحوهی آرایش زنان پاریس[2] و استفادهی ایشان از کلاهگیس،[3] وضع حمل زنان پاریس،[4] بیان ظاهر و انواع سگها و گربههای پاریس[5] میشود.
حاجی پیرزاده، که مدعی عرفان و در سلک درویشان بود، بدون اینکه توجهی به کلیساها و نهادهای مذهبی و آموزشی پاریس داشته باشد، در عشرتکدهها و تماشاخانههای این شهر به دنبال «دیانت، معنویت و روحانیت» میگشت. بر اساس مشاهدات حاجی پیرزاده، اهالی پاریس مردمانی بودن که «هر روز و هر شب به یک بهانه اسباب عیش و عشرت فراهم میآوردند و هر زن و مردی [آن چیزی] که کسب میکند بیشتر آن را برای عیش و عشرت ذخیره میکنند» و تمام اینها از اساس و بنیان شهر پاریس سرچشمه میگیرد که آن را «چنان ساختهاند که محض از برای عیش و شادمانی است. [6] بر اساس این مشاهدات و دریافتها از «اساس و بنیان شهر پاریس» و اهالی آن، حاجی پیرزاده در این خصوص اقدام به صدور حکم کلی میکند. وی پس از حضور متعدد در تماشاخانهها و مشاهدهی دلقکبازی و بازی حیوانات[7] مینویسد:
باری قصهها و تماشاهای پاریس همه از این قبیل است و هوش و گوش مردم را برای این کارها دزدیدهاند و مردم اوقات خود را، بعد از کسب، صرف تماشای این نوع مضحکهها و لهو و لعبها مینمایند و ابداً در تمام پاریس دین و مذهب و دیانت و معنویت و روحانیت و حقیقت و انسانیت و ناموس و عرض و مردی و مردانیت و غیرت به هیچ وجه من الوجوه یافت نمیشود. دنیای محض، جهل محض، ظاهر محض، مجاز محض، ظلمت محض، ضلالت محض، گمراهی محض رواج دارد. خداوند شخص را از توقف در این جاها حفظ فرماید و اهل اسلام را به این ولایت نیاورد و مسلمی را در اینجاها نمیراند؛ معنی الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر.»[
8]
حاجی پیرزاده، که نمونهای از نمایندگان «عرفانیات مبتذل» سدههای متأخر تاریخ ایران بود[9]و بر این اساس بر عالم مینگریست، شرایط پاریس را برای نوع ایرانی مناسب نمیدانست. از این رو، از حضور جوانان ایرانی در پاریس، به دلیل فریبندگی ظواهر پاریس و در پی آن ترک شریعت و آداب دین از سوی ایشان، نگران بود:
خدا رحم کند به بعضی جوانهای ایرانی ما که به اینجاها و به پاریس میآیند و چشمشان به این نقش و نگار ظاهر پاریس میافتد و یکدفعه خود را گم میکنند و دین، آیین، مذهب و عقیده و پاکی و تمیزی و طهارت و تقوا و عبادت و نماز صدق و دیانت خود را به باد میدهند و حیران و سرگردان میشوند، نمیدانند چه کنند. [10]
سفرنامهی حاجی پیرزاده حاوی تلقیهای ناقص وی از برخی نهادها و مفاهیم جدید سیاسی رایج در اروپاست. او با مشاهدهی نهاد قانونگذاری فرانسه، که از لوازم حکومت جمهوری این کشور بود، در تداوم تلقیهای سطحی سفرنامهنویسان ایرانی از این نهاد، «مجلس جمهوری» را عمارتی بزرگ توصیف میکند که «به قدر هفتصد عدد صندلی در آنجا به ترتیب گذاردهاند و جمیع عقلای مملکت فرانسه و شهر پاریس در آن مجلس حاضر شده بر روی آن صندلیها مینشینند..
حاجی پیرزاده اگرچه خود قادر به درک بنیاد امور نبود، اما حماقت آن دسته از ایرانیان را که فکر میکردند با لذتپرستی متمدن خواهند شد، نیک دریافته بود. بنابراین اگر مبنا را به صورت ایجابی درک نمیکرد، به صورت سلبی درک میکرد. او بسیاری از ایرانیهای فرنگرفته را که در بازگشت از طریق تقلید از ظواهر فرنگیها تظاهر به فرنگی بودن میکردند دیده بود و در انتقاد از ایشان، که مایهی بدنامی «جمیع ملت ایران» میشدند، مینویسد:
تصور میکنند که اگر شراب بخورند و گوشت خوک و خرچنگ بخورند و طهارت نگیرند و نماز نکنند و راست نگویند، مثل فرنگیها صاحب دولت و مکنت خواهند شد. خدا لعنت کند این جنس مردم را که یک نفر از اینها از ایرانی در فرنگستان بدنامکنندهی یک ملت هستند. فرنگان گمان میکنند که جمیع ملت ایران این نوع لامذهب و سست عقیدهاند که به ورود در یک شهر فرنگستان جمیع دین و مذهب و قانون و آیین خود را از دست میدهند و خود را آلودهی هر نوع هرزگی مینمایند. [11]
حاجی پیرزاده، از آنجا که قادر به نفوذ به عمق و مبانی تمدن جدید نبود، طبیعتاً بر اساس مشاهدات سطحی و ناقص خود، نمیتوانست به ارائهی تصویری کلی از شرایط جدید شکلگرفته در اروپا و اجزای تشکیلدهندهی آن بپردازد. به عبارت دیگر، از مقدمات ذهنی کافی برای فهم تمدن جدید در قالب یک کل برخوردار نبود. از این رو، استنتاجات و احکام کلی صادره از جانب وی، در خصوص ممالک فرنگ، در برخی موارد همخوانی نداشت و تصویری نامتجانس از اروپا منعکس میکرد. این عدم تجانس و ناهماهنگی در اجزای تمدنی غرب، حاجی پیرزاده را در خصوص قضاوت دربارهی تمدن جدید دچار مشکل میکرد. برای مثال، در برابر تصویری که پاریس را تا حد یک عشرتکدهی مدرن با ابزار و ادوات لازم تقلیل میداد، حاجی پیرزاده از وجه دیگر پاریس و اهالی آن سخن به میان میآورد که با تصویر قبلی پاریس در تعارض قرار میگیرد و پیرزاده را در جمع این دو تصویر در کنار هم دچار مشکل میکند:
علم هر چیز را در پاریس به حد کمال رسانیدهاند و جمیع چیزهایی که در پاریس موجود است به اعلا درجهی کمال است و چیزهای پست را کمکم متروک نمودهاند و هر چیز اعلا بوده و امتیاز داشته رواج داده و منتشر نمودهاند و فقیر و غنی سیرشان در مراتب اعلاست و طالب چیزهای گران و ممتازند و در پی چیزهای ارزانی و پست نیستند و چیز شکسته و کهنه و پست با خود نگاه نمیدارند و مردم روزبهروز در مرتبهی ترقی و طالب امتیازند. [12]
او در جایی دیگر میگوید: «مردم پاریس و تمام مملکت فرانسه، زن و مرد، فقیر و غنی، اعلا و ادنی، تماماً صاحب سواد و خطاند و اغلب از علوم جغرافی و حساب و هندسه و سایر علومی که از برای انسان لازم است دارا میباشند و هر یک به کسبی مشغولاند و راه معیشتی برای خود فراهم آوردهاند. [13]
سفرنامهی حاجی پیرزاده، علاوه بر اینکه در بر گیرندهی اشارات سطحی در خصوص اروپای جدید است، حاوی دریافتها و تلقیهای ناقصی از برخی نهادها و مفاهیم جدید سیاسی رایج در اروپا نیز هست. حاجی پیرزاده، به مناسبت مشاهدهی نهاد قانونگذاری فرانسه، که از لوازم حکومت جمهوری این کشور بود، در تداوم تلقیهای سطحی سفرنامهنویسان ایرانی از این نهاد، «مجلس جمهوری» را عمارتی بزرگ توصیف میکند که "به قدر هفتصد عدد صندلی در آنجا به ترتیب گذاردهاند و جمیع عقلای مملکت فرانسه و شهر پاریس در آن مجلس حاضر شده بر روی آن صندلیها مینشینند. [14]
حاجی پیرزاده، بدون اینکه درکی از تأثیر و جایگاه نهاد قانونگذاری فرانسه در ساختار حکومتی و سیاسی این کشور داشته باشد، در ادامه به ارائهی توضیحی مختصر و سطحی از نحوهی کار نمایندگان در مجلس میپردازد:
از جمله کژفهمیهای حاجی پیرزاده در فهم مفاهیم جدید در تلقی وی از آزادی شکل میگیرد. حاجی پیرزاده آزادی در مغربزمین را به صرف «آزادی زنان» تقلیل میدهد. به گفتهی او، پاریس کانون خوشباشیهای اروپاییان به شمار میآمد که از هر مملکت، مردم به خیال زنها به پاریس میآمدند و «پولها خرج» میکردند؛ تا جایی که بسیاری سبب آبادی و نظافت آن شهر را «برای آزادی زنها میدانستند.
مثلاً حاکمی را میخواهند در شهری نصب کنند یا معزول نمایند، باید جمیع این هفتصد نفر راضی باشند. یا میخواهند قشون به جایی بفرستند یا میخواهند در جایی عمارتی بسازند، باید تمام آن جمعیت راضی باشند و وضع رضامندی آنها این است که در یک امری جمعی راضی هستند و جمعی دیگر راضی نیستند، با هم نزاع و جدال نمیکنند، قرار دادهاند که هر کس در آن امر راضی است، صندوق دربستهای در آنجا گذاردهاند، هر که راضی به آن امر است، یک گلولهی سفیدی در آن صندوق میاندازد و هر که در آن امر ناراضی است، یک گلولهی سیاه... در این صورت، ابداً نزاع و جدال در یک امری با همدیگر ندارند و با کمال اتحاد امر مملکت را میگذرانند. [15]
از جمله کژفهمیهای حاجی پیرزاده در فهم مفاهیم جدید در تلقی وی از آزادی شکل میگیرد. حاجی پیرزاده آزادی را به صرف «آزادی زنان» تقلیل میدهد. به گفتهی او، پاریس کانون خوشباشیهای اروپاییان به شمار میآمد که «از هر مملکت، مردم به خیال زنها به پاریس میآمدند» و «پولها خرج» میکردند؛ تا جایی که بسیاری سبب آبادی و نظافت آن شهر را «برای آزادی زنها» میدانستند.[16]بر اساس این دریافت، «آزادی» به «بیناموسی و بیعصمتی» تنزل پیدا میکند:
بیشتر لفظ آزادی که در ممالک اروپ، خاصه پاریس، ذکر میشود آزادی زنها با مردهاست که هر کس به خیال خودش حرکت کند، کسی متعرض نشود. حقیقت این آزادی بیناموسی و بیعصمتی است که هیچ کسی اختیار زن خود را در شهر ندارد؛ اگر زنی بخواهد با مرد اجنبی حرکت کند، آزاد و مختار است، چرا که آن زن آزاد است و فرنگستان شهر آزادی است. [17]
پس معنی آزادی صرف اختیار زنها در بیعصمتی زنها شد، والا در فرنگستان ابداً مردم آزاد و به اختیار خود نیستند. مثلاً اگر کسی در کوچه زیاد تند راه برود، پلیس او را میگیرد که چرا تند راه رفته و اگر خیلی یواش راه برود، باز پلیس میگوید که چرا خیلی یواش راه میروی... در سر میز و سفره باید چنان نشست و چنان خورد و کارد را به دست راست بشقاب گذارد و چنگال را به دست چپ... پنیر را نمیشود قبل از گوشت خورد یا آنکه سبزی را نمیشود قبل از پنیر خورد، همه ترتیب مخصوص دارد و اگر کسی از ترتیب معمولی وضع را تغییر بدهد، از او عیب میگیرند. [18]
حاجی پیرزاده نیز مانند اسلاف خود، که به اروپا سفر کردند، قادر به فهم مفاهیم نوین شکلگرفته در غرب نبود. از این رو، ماحصل سفر وی به اروپا، بر اساس رویکرد عرفانی وی به عالم و تلقی سطحیاش از پدیدههای مدرن، در بر گیرندهی مجموعهای از گزارشها و توضیحات وی در خصوص حواشی و مسائل فاقد اهمیت جاری در جوامع اروپایی بود که در آنها هیچ اشارهای به تفاوتهای بنیادین جوامع اروپایی با سایر ممالک، از جمله ایران، نشده بود.(*)
اگر ایرانیانی که به اروپا سفر میکردند را به 2 دسته تقسیم کنیم، دستهی اول با مشاهدهی ممالک اروپایی و نهادها و صنایع شکلگرفته در آنها متوجه تفاوتهای اساسی وطن خود با اروپا میشدند و دستهی دوم، بدون توجه به تغییر و تحولات اساسی رخداده در اروپا، تنها به برخی مسائل سطحی و بیاهمیت توجه میکردند و متوجه تفاوتهای بنیادین سامان نوآیین اروپا با ممالک دیگر و از جمله ایران نمیشدند. حاجی پیرزاده را میبایست در زمرهی دستهی دوم قرار داد که طیف غالب سفرنامهنویسان این دوره را تشکیل میدادند.
در حالی که شهرهای مهم اروپایی، از جمله پاریس، در زمان سفر حاجی پیرزاده، شکلگیری نهادهای نوین و صنایع جدید و در کل جاری شدن نظم جدید را تجربه میکردند، گزارشهای حاجی پیرزاده در این زمان شامل توجه به برخی مسائل بیاهمیت نظیر فربهی گوسفندان پاریس، انواع پرندگان این شهر،[1] نحوهی آرایش زنان پاریس[2] و استفادهی ایشان از کلاهگیس،[3] وضع حمل زنان پاریس،[4] بیان ظاهر و انواع سگها و گربههای پاریس[5] میشود.
حاجی پیرزاده، که مدعی عرفان و در سلک درویشان بود، بدون اینکه توجهی به کلیساها و نهادهای مذهبی و آموزشی پاریس داشته باشد، در عشرتکدهها و تماشاخانههای این شهر به دنبال «دیانت، معنویت و روحانیت» میگشت. بر اساس مشاهدات حاجی پیرزاده، اهالی پاریس مردمانی بودن که «هر روز و هر شب به یک بهانه اسباب عیش و عشرت فراهم میآوردند و هر زن و مردی [آن چیزی] که کسب میکند بیشتر آن را برای عیش و عشرت ذخیره میکنند» و تمام اینها از اساس و بنیان شهر پاریس سرچشمه میگیرد که آن را «چنان ساختهاند که محض از برای عیش و شادمانی است. [6] بر اساس این مشاهدات و دریافتها از «اساس و بنیان شهر پاریس» و اهالی آن، حاجی پیرزاده در این خصوص اقدام به صدور حکم کلی میکند. وی پس از حضور متعدد در تماشاخانهها و مشاهدهی دلقکبازی و بازی حیوانات[7] مینویسد:
باری قصهها و تماشاهای پاریس همه از این قبیل است و هوش و گوش مردم را برای این کارها دزدیدهاند و مردم اوقات خود را، بعد از کسب، صرف تماشای این نوع مضحکهها و لهو و لعبها مینمایند و ابداً در تمام پاریس دین و مذهب و دیانت و معنویت و روحانیت و حقیقت و انسانیت و ناموس و عرض و مردی و مردانیت و غیرت به هیچ وجه من الوجوه یافت نمیشود. دنیای محض، جهل محض، ظاهر محض، مجاز محض، ظلمت محض، ضلالت محض، گمراهی محض رواج دارد. خداوند شخص را از توقف در این جاها حفظ فرماید و اهل اسلام را به این ولایت نیاورد و مسلمی را در اینجاها نمیراند؛ معنی الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر.»[
8]
حاجی پیرزاده، که نمونهای از نمایندگان «عرفانیات مبتذل» سدههای متأخر تاریخ ایران بود[9]و بر این اساس بر عالم مینگریست، شرایط پاریس را برای نوع ایرانی مناسب نمیدانست. از این رو، از حضور جوانان ایرانی در پاریس، به دلیل فریبندگی ظواهر پاریس و در پی آن ترک شریعت و آداب دین از سوی ایشان، نگران بود:
خدا رحم کند به بعضی جوانهای ایرانی ما که به اینجاها و به پاریس میآیند و چشمشان به این نقش و نگار ظاهر پاریس میافتد و یکدفعه خود را گم میکنند و دین، آیین، مذهب و عقیده و پاکی و تمیزی و طهارت و تقوا و عبادت و نماز صدق و دیانت خود را به باد میدهند و حیران و سرگردان میشوند، نمیدانند چه کنند. [10]
سفرنامهی حاجی پیرزاده حاوی تلقیهای ناقص وی از برخی نهادها و مفاهیم جدید سیاسی رایج در اروپاست. او با مشاهدهی نهاد قانونگذاری فرانسه، که از لوازم حکومت جمهوری این کشور بود، در تداوم تلقیهای سطحی سفرنامهنویسان ایرانی از این نهاد، «مجلس جمهوری» را عمارتی بزرگ توصیف میکند که «به قدر هفتصد عدد صندلی در آنجا به ترتیب گذاردهاند و جمیع عقلای مملکت فرانسه و شهر پاریس در آن مجلس حاضر شده بر روی آن صندلیها مینشینند..
حاجی پیرزاده اگرچه خود قادر به درک بنیاد امور نبود، اما حماقت آن دسته از ایرانیان را که فکر میکردند با لذتپرستی متمدن خواهند شد، نیک دریافته بود. بنابراین اگر مبنا را به صورت ایجابی درک نمیکرد، به صورت سلبی درک میکرد. او بسیاری از ایرانیهای فرنگرفته را که در بازگشت از طریق تقلید از ظواهر فرنگیها تظاهر به فرنگی بودن میکردند دیده بود و در انتقاد از ایشان، که مایهی بدنامی «جمیع ملت ایران» میشدند، مینویسد:
تصور میکنند که اگر شراب بخورند و گوشت خوک و خرچنگ بخورند و طهارت نگیرند و نماز نکنند و راست نگویند، مثل فرنگیها صاحب دولت و مکنت خواهند شد. خدا لعنت کند این جنس مردم را که یک نفر از اینها از ایرانی در فرنگستان بدنامکنندهی یک ملت هستند. فرنگان گمان میکنند که جمیع ملت ایران این نوع لامذهب و سست عقیدهاند که به ورود در یک شهر فرنگستان جمیع دین و مذهب و قانون و آیین خود را از دست میدهند و خود را آلودهی هر نوع هرزگی مینمایند. [11]
حاجی پیرزاده، از آنجا که قادر به نفوذ به عمق و مبانی تمدن جدید نبود، طبیعتاً بر اساس مشاهدات سطحی و ناقص خود، نمیتوانست به ارائهی تصویری کلی از شرایط جدید شکلگرفته در اروپا و اجزای تشکیلدهندهی آن بپردازد. به عبارت دیگر، از مقدمات ذهنی کافی برای فهم تمدن جدید در قالب یک کل برخوردار نبود. از این رو، استنتاجات و احکام کلی صادره از جانب وی، در خصوص ممالک فرنگ، در برخی موارد همخوانی نداشت و تصویری نامتجانس از اروپا منعکس میکرد. این عدم تجانس و ناهماهنگی در اجزای تمدنی غرب، حاجی پیرزاده را در خصوص قضاوت دربارهی تمدن جدید دچار مشکل میکرد. برای مثال، در برابر تصویری که پاریس را تا حد یک عشرتکدهی مدرن با ابزار و ادوات لازم تقلیل میداد، حاجی پیرزاده از وجه دیگر پاریس و اهالی آن سخن به میان میآورد که با تصویر قبلی پاریس در تعارض قرار میگیرد و پیرزاده را در جمع این دو تصویر در کنار هم دچار مشکل میکند:
علم هر چیز را در پاریس به حد کمال رسانیدهاند و جمیع چیزهایی که در پاریس موجود است به اعلا درجهی کمال است و چیزهای پست را کمکم متروک نمودهاند و هر چیز اعلا بوده و امتیاز داشته رواج داده و منتشر نمودهاند و فقیر و غنی سیرشان در مراتب اعلاست و طالب چیزهای گران و ممتازند و در پی چیزهای ارزانی و پست نیستند و چیز شکسته و کهنه و پست با خود نگاه نمیدارند و مردم روزبهروز در مرتبهی ترقی و طالب امتیازند. [12]
او در جایی دیگر میگوید: «مردم پاریس و تمام مملکت فرانسه، زن و مرد، فقیر و غنی، اعلا و ادنی، تماماً صاحب سواد و خطاند و اغلب از علوم جغرافی و حساب و هندسه و سایر علومی که از برای انسان لازم است دارا میباشند و هر یک به کسبی مشغولاند و راه معیشتی برای خود فراهم آوردهاند. [13]
سفرنامهی حاجی پیرزاده، علاوه بر اینکه در بر گیرندهی اشارات سطحی در خصوص اروپای جدید است، حاوی دریافتها و تلقیهای ناقصی از برخی نهادها و مفاهیم جدید سیاسی رایج در اروپا نیز هست. حاجی پیرزاده، به مناسبت مشاهدهی نهاد قانونگذاری فرانسه، که از لوازم حکومت جمهوری این کشور بود، در تداوم تلقیهای سطحی سفرنامهنویسان ایرانی از این نهاد، «مجلس جمهوری» را عمارتی بزرگ توصیف میکند که "به قدر هفتصد عدد صندلی در آنجا به ترتیب گذاردهاند و جمیع عقلای مملکت فرانسه و شهر پاریس در آن مجلس حاضر شده بر روی آن صندلیها مینشینند. [14]
حاجی پیرزاده، بدون اینکه درکی از تأثیر و جایگاه نهاد قانونگذاری فرانسه در ساختار حکومتی و سیاسی این کشور داشته باشد، در ادامه به ارائهی توضیحی مختصر و سطحی از نحوهی کار نمایندگان در مجلس میپردازد:
از جمله کژفهمیهای حاجی پیرزاده در فهم مفاهیم جدید در تلقی وی از آزادی شکل میگیرد. حاجی پیرزاده آزادی در مغربزمین را به صرف «آزادی زنان» تقلیل میدهد. به گفتهی او، پاریس کانون خوشباشیهای اروپاییان به شمار میآمد که از هر مملکت، مردم به خیال زنها به پاریس میآمدند و «پولها خرج» میکردند؛ تا جایی که بسیاری سبب آبادی و نظافت آن شهر را «برای آزادی زنها میدانستند.
مثلاً حاکمی را میخواهند در شهری نصب کنند یا معزول نمایند، باید جمیع این هفتصد نفر راضی باشند. یا میخواهند قشون به جایی بفرستند یا میخواهند در جایی عمارتی بسازند، باید تمام آن جمعیت راضی باشند و وضع رضامندی آنها این است که در یک امری جمعی راضی هستند و جمعی دیگر راضی نیستند، با هم نزاع و جدال نمیکنند، قرار دادهاند که هر کس در آن امر راضی است، صندوق دربستهای در آنجا گذاردهاند، هر که راضی به آن امر است، یک گلولهی سفیدی در آن صندوق میاندازد و هر که در آن امر ناراضی است، یک گلولهی سیاه... در این صورت، ابداً نزاع و جدال در یک امری با همدیگر ندارند و با کمال اتحاد امر مملکت را میگذرانند. [15]
از جمله کژفهمیهای حاجی پیرزاده در فهم مفاهیم جدید در تلقی وی از آزادی شکل میگیرد. حاجی پیرزاده آزادی را به صرف «آزادی زنان» تقلیل میدهد. به گفتهی او، پاریس کانون خوشباشیهای اروپاییان به شمار میآمد که «از هر مملکت، مردم به خیال زنها به پاریس میآمدند» و «پولها خرج» میکردند؛ تا جایی که بسیاری سبب آبادی و نظافت آن شهر را «برای آزادی زنها» میدانستند.[16]بر اساس این دریافت، «آزادی» به «بیناموسی و بیعصمتی» تنزل پیدا میکند:
بیشتر لفظ آزادی که در ممالک اروپ، خاصه پاریس، ذکر میشود آزادی زنها با مردهاست که هر کس به خیال خودش حرکت کند، کسی متعرض نشود. حقیقت این آزادی بیناموسی و بیعصمتی است که هیچ کسی اختیار زن خود را در شهر ندارد؛ اگر زنی بخواهد با مرد اجنبی حرکت کند، آزاد و مختار است، چرا که آن زن آزاد است و فرنگستان شهر آزادی است. [17]
پس معنی آزادی صرف اختیار زنها در بیعصمتی زنها شد، والا در فرنگستان ابداً مردم آزاد و به اختیار خود نیستند. مثلاً اگر کسی در کوچه زیاد تند راه برود، پلیس او را میگیرد که چرا تند راه رفته و اگر خیلی یواش راه برود، باز پلیس میگوید که چرا خیلی یواش راه میروی... در سر میز و سفره باید چنان نشست و چنان خورد و کارد را به دست راست بشقاب گذارد و چنگال را به دست چپ... پنیر را نمیشود قبل از گوشت خورد یا آنکه سبزی را نمیشود قبل از پنیر خورد، همه ترتیب مخصوص دارد و اگر کسی از ترتیب معمولی وضع را تغییر بدهد، از او عیب میگیرند. [18]
حاجی پیرزاده نیز مانند اسلاف خود، که به اروپا سفر کردند، قادر به فهم مفاهیم نوین شکلگرفته در غرب نبود. از این رو، ماحصل سفر وی به اروپا، بر اساس رویکرد عرفانی وی به عالم و تلقی سطحیاش از پدیدههای مدرن، در بر گیرندهی مجموعهای از گزارشها و توضیحات وی در خصوص حواشی و مسائل فاقد اهمیت جاری در جوامع اروپایی بود که در آنها هیچ اشارهای به تفاوتهای بنیادین جوامع اروپایی با سایر ممالک، از جمله ایران، نشده بود.(*)
پی نوشت ها :
[1]محمدعلی پیرزاده نائینی، سفرنامهی حاجی پیرزاده، حافظ فرمانفرمائیان و توضیحات ایرج افشار، تهران، بابک، 1360، ج 1، ص 220.
[2]همان، ج 1، ص 265.
[3]همان، ج 1، ص 268.
[4]همان، ج 1، ص 271.
[5]همان، ج 2، صص 14 تا 17.
[6]همان، ج 1، ص 248.
[7]همان، ج 1، صص 247 و 248.
[8]همان.
[9]طباطبایی، مکتب تبریز، ص 259.
[10]پیرزاده، همان، ج 1، ص 249.
[11]همان.
[12]همان، ج 1، ص 221.
[13]همان، ج 1، ص 287.
[14]همان، ج 2، صص 3 و 4.
[15]همان، ج 2، ص 4.
[16]همان، ج 1، ص 286.
[17]همان.
[18]همان، ج 1، صص 286 و 287.
منبع : برهان
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}