شرایط دوران امامت امام رضا(ع)
دوران (1) امام هشتم دوران خاص و ویژه ای است. اولین بار است که بعد از حکومت مولای متقیان حضرت علی(ع)امامی در موقعیتی قرار می گیرد که به صراحت احکام واقعی اسلام، امامت و ولایت و تشیّع را بدون تقیه تبیین می کند.
نویسنده: دکتر حسن روحانی
دوران (1) امام هشتم دوران خاص و ویژه ای است. اولین بار است که بعد از حکومت مولای متقیان حضرت علی(ع)امامی در موقعیتی قرار می گیرد که به صراحت احکام واقعی اسلام، امامت و ولایت و تشیّع را بدون تقیه تبیین می کند. دوره دیگری به این صورت سراغ نداریم. این اولین دوره ای است که در حضور کسی که عنوان خلیفه را یدک می کشید، یعنی در حضور مأمون، بحث تشیّع و حقانیت شیعه مطرح می شد. در هیچ زمان دیگری چنین شرایطی را نمی بینیم. خود مأمون در مباحثات شرکت می کند.مأمون یک خلیفه دانشمندی بود، اهل علم و دانش و فضل و به علوم مختلف آن زمان آشنا بود. وقتی مباحثاتی را که مأمون با فِرَق مختلف داشته، در کتب تاریخی مطالعه می کنیم، می بینیم کاملاً با دانش آن زمان آشنا و اهل فضل بوده است. حالا داستان امام هشتم و رفتار وی با آن حضرت چگونه بوده است، ماجرای دیگری است؛ که به مختصری از آن در این مقالهاشاره خواهد شد.
این نکته حائز اهمیت است که خودِ خلیفه یعنی کسی که عنوان خلافت مسلمانان را برعهده داشته و از خاندان بنی العباس بوده، به صراحت درباره امامت و خلافت از فکر و نظر و مذهب شیعه دفاع می کند. با علمای اهل سنت وارد بحث می شود و در جلسات بحث آنها را محکوم می کند و حتی در مواقعی آنها را قانع می کند. امام هشتم را به مرکز خلافت اسلامی زمان و به کنار دربار خلافت ولو با اصرار و اجبار می رساند؛ اما مهم این است که در محضر امام هشتم علما و اندیشمندان مختلف اعم از یهودی و مسیحی و اهل سنت و دیگران با افکار مختلف، آن هم نه در مسجد و نه در حضور افراد عادی جامعه، بلکه در حضور سران، صاحب منصبان و امرای ارتش، در دربار خلافت این بحث ها مطرح می شود و امام هشتم نیز وارد این مباحث می شود. بنابراین یک فرصت مهم و استثنایی برای جهان تشیّع پیش می آید.
شاید علت اینکه امام هشتم سفر به ایران را با اکراه می پذیرد، همین است. گرچه امام هشتم مدت ها مقاومت می کند و نمی پذیرد و مأمون نه یک قاصد، نه دو قاصد، نه یک پیام و نه دو پیام، ماه ها با پیام های مختلف و اعزام قاصدهای مختلف حضرت را دعوت می کند تا از مدینه به خراسان سفر کند(2). امام این دعوت را نمی پذیرد، تا بالاخره برای این سفر مجبور می شود و با اکراه و اجبار آن را می پذیرد. اگر بخواهیم با بیان ساده ای آن را تبیین کنیم، درواقع امام بین این سفر و کشته شدن ناچار بود یکی را انتخاب کند. در ماجرای اصرار مأمون، کار به جایی رسیده بود که اگر امام هشتم، باز هم مقاومت می کرد، قطعاً این عدم قبول منجر به شهادت امام هشتم می شد. البته ممکن است کسی بگوید چرا امام هشتم مقاومت نکرد تا شهید شود، بالاخره که او در سرزمین طوس و خراسان به شهادت می رسد، چرا شهادت را در همان مدینه انتخاب نمی کند. معلوم می شود ضمن اینکه امام به این سفر مجبور می شود و این اجبار را هم امام در مدینه و در کنار قبر رسول خدا و در موقع خداحافظی با اهل بیت و بنی هاشم و آل ابی طالب به صراحت بیان می کند، ولی به هر حال این سفر دارای آثار مثبتی هم بوده و امام فرصتی را هم در این سفر اجباری می دیده است. به همین دلیل امام نمی خواست به آن صورت در مدینه شهید شود و در ظرف اجبار و اضطرار می خواست به خراسان بیاید، تا از این فرصت استفاده کند.
نحوه تعامل مردم ایران با اسلام
مردم ایران در طول تاریخ، مردم بسیار هوشمندی بودند. همواره صاحب یک تمدن بزرگ بودند. وقتی ما تاریخ این ملت را نگاه می کنیم و به قرن ها پیش و حتی قبل از اسلام برمی گردیم، تا مقعطی که تاریخ مکتوب در اختیار ماست که نزدیک به ده هزار سال پیش است، ملتی متمدن، فکور، آگاه، شجاع و با یک سابقه فرهنگی بسیار بزرگی بوده است. وقتی هم که اسلام وارد این سرزمین می شود، همانطور که می دانید، فقط بخش هایی از ایران با لشکرکشی تصرف شد و سقوط کرد و مردم در سایه شمشیر، مسلمان شدند، اما این فقط در یک بخش کوچکی از ایران بود. بخش اعظم ایران بدون شمشیر و بدون فشار و حضور قدرت خارجی، خودشان اسلام را پذیرفتند و قبول کردند. در خود این مناطق، یعنی منطقه قومس و منطقه خراسان بزرگ که سرزمین بسیار وسیعی بوده است. از مرو و بلخ و سمرقند و بخارا گرفته تا همه ترکمنستان امروز و ازبکستان و تاجیکستان امروز و تا بخشی از قرقیزستان و قزاقستان امروز، منطقه خراسان بزرگ بوده است. بسیاری از مناطق ایران از طبرستان گرفته تا گیلان و آذربایجان و بخش بزرگی از این سرزمین، بدون ورود ارتش اسلام، دین مبین اسلام را پذیرفتند. این تبلیغ دروغی است که علیه اسلام می شود که اسلام با شمشیر همه جا را فتح کرده است. مگر می شود قلب مردم را با شمشیر فتح کرد؟ مگر می شود ذهن و فکر مردم را با شمشیر فتح کرد؟ ممکن است جمعی را به اجبار، وادار کرد تا یک کلمه ای را بر زبان ادا کنند، اما مگر می شود آنها هنرمند بزرگ آن فرهنگ شوند. بزرگ ترین مفسّر کتاب آسمانی و بزرگ ترین مبلّغ آن دین شوند.در سراسر کشور اندونزی امروز که بزرگ ترین کشور اسلامی از لحاظ جمعیت است، بیش از 200 میلیون نفر جمعیت مسلمان وجود دارد و همچنین کشور هندوستان نزدیک به 200 میلیون مسلمان دارد؛ مگر در اندونزی و هندوستان لشکر و سربازی رفته تا آنان را مسلمان کند. در شبه قاره هند یعنی هندوستان و پاکستان و بنگلادش، مگر سربازی رفته بود. در کشور چین که مسلمانان جمعیت قابل ملاحظه ای هستند، اسلام را یک تاجر ایرانی به آنجا برده است. در این سرزمین ها تجار و مبلغین اسلامی وارد این سرزمین ها شدند و با فرهنگ، این مناطق را فتح کردند. اسلام با شمشیر آن سرزمین ها را فتح نکرد. در سرزمینی هم که اسلام با شمشیر وارد شد، فقط قلدرها را کنار زد. در بعضی از سرزمین ها افراد قلدری بودند، طاغوت هایی بودند که شمشیر اسلام آنها را کنار زد. اما اساساً اسلام با فرهنگ، جهان را قبضه کرد و با منطق، افکار را تسخیر کرد.
مردم ایران، اهل منطق و فرهنگ اند و لذا بهترین، جامع ترین و منطقی ترین مذهب در میان مذاهب اسلامی را برگزیدند و انتخاب کردند. این سخن کاملاً درست است که امیرالمؤمنین به دلیل اخلاق و رفتار و عدالتش بسیاری از مردم به ویژه ایرانیان را جذب کرده بود. امیرالمؤمنین کسی بود که در دوران خلافتش بین عرب و عجم، بین عرب، ایرانی، ترک و رومی فرقی نمی گذاشت و لذا عدل، حق طلبی، تواضع و سایر کمالات آن حضرت دلیل جاذبه قویّ وی بود. اما در عین حال مردم ایران صرفاً به این دلایل تشیّع را انتخاب نکردند. تنها به خاطر مقام و عظمت و اخلاق حسنه امیرالمؤمنین تشیّع را انتخاب نکردند، بلکه مردم ایران مردمی فکور، اهل نظر، اهل منطق بودند و با استدلال دین اسلام را پذیرفتند و با استدلال و منطق نیز مذهب تشیّع را پذیرفتند. به همین دلیل بزرگ ترین شخصیت هایی که فرهنگ اسلام را گسترش دادند، خود مردم ایران بودند. ملت بزرگ ایران در طول تاریخ و امروز هم به همان صورت به این رسالت ادامه می دهد. امروز هم ملت ایران، ملتی است که در صف مقدم مبارزه فرهنگی در برابر دشمنان اسلام ایستاده است. به حق، ما باید مبتکر گفتگوی تمدن ها باشیم، چون ما کشور تمدن ساز هستیم. کشور منطق و گفتگو هستیم. این راه و مسیر را همواره در طول تاریخ برگزیده ایم و انتخاب کرده ایم.
بنابراین علی بن موسی الرضا(ع) یک فرصت تاریخی می یابد تا مدتی در کنار این ملت بزرگ و این مردم اهل بیت دوست قرار گیرد. مردم شیعه مذهب و مخلص مناطق ری، قم، نیشابور، خراسان، خوزستان، طبرستان و دیگر مناطق که شیعه مذهب بودند، به اهل بیت عشق می ورزیدند. دلیل اینکه مأمون هم با اصرار و اجبار امام هشتم را به ایران می آورد، همین بود. چون تکیه مأمون به ایرانی ها و سربازان ایرانی بود و از این راه می خواست نفوذ معنوی خود را در میان مردم ایران گسترش دهد. مأمون دنبال اقتدار و استحکام حکومت خودش بود. می خواست از حضور امام هشتم به نفع خود بهره برداری و در راستای تثبیت قدرت خودش استفاده کند. حکومت مأمون در سرزمین و در میان مردمی بود که این مردم عاشق خاندان رسالت بودند. به این دلیل امام هشتم را به زور و اجبار به ایران آورد. اما از آن طرف امام هشتم هم وارد سرزمینی می شود که مردم این سرزمین عاشق این خاندان اند، عاشق علم و اخلاق هستند، عاشق منطق هستند. امام هشتم از این فرصت بزرگ برای تبیین اسلام واقعی و تفسیر صحیح قرآن و ترویج تشیّع استفاده و بهره برداری کرد.
مسیری که مأمون برای امام هشتم انتخاب کرده بود، مسیری بود که ایشان وارد کوفه نشود. البته در بعضی از نقل های تاریخی است که حضرت از کوفه عبور کرد، ولی دستور این بود که حضرت از کوفه،ری و از قم عبور نکند و لذا مسیری که برای امام انتخاب کرده بودند، این بود که امام از مسیر بصره وارد خوزستان و اهواز شوند، چند روز در اهواز توقف کنند و بعد از خوزستان به مرکز ایران، به سمت فارس و بالاخره به سمت حاشیه کویر و از آنجا به مرو بروند. در بعضی از نقل های تاریخی است که حضرت از نائین و یزد هم عبور کرده و آثاری هم در این دو شهر به این مناسبت وجود دارند. مکان ها و مقام هایی منسوب به امام هشتم است که دلیلی بر عبور وی از آن مناطق است. به هر حال وارد منطقه قومس می شوند و از مسیر حاشیه کویر به نیشابور و از آنجا به طوس و درنهایت به مرو وارد می شوند.
مهمترین اصل اعتقادی و سیاسی
در این سفری که امام در ایران وارد می شود در هر جایی که امام وارد می شود، مردم با اشتیاق دور آن حضرت را می گیرند و امام هم بیانات، رهنمودها و ارشاداتی را برای مردم دارد. آثار گرانبهایی را از خاندان رسالت و از اجداد طاهرینش و از پیامبراسلام برای مردم بیان می کند. اما در بزرگ ترین اجتماع در نیشابور که در تاریخْ اوصاف فراوانی برای آن اجتماع بزرگ ذکر شده است، از تعداد و ازدحام جمعیت چند ده هزار نفری تا تعداد نویسندگان و قلم به دست ها و تا شور و اشتیاق وصف ناشدنی و حتی نحوه عبور و توقف ایشان در این شهر و هنگام خروج از شهر و اجتماع بزرگی که مردم برای بدرقه تشکیل می دهند؛ از آن حضرت تقاضا می کنند که به عنوان یادگار، حدیثی برای مردم بیان کند. لازم است روی این کلامی که امام به عنوان یادگار برای مردم بیان می کند، دقیق شویم. عجیب این است که وقتی در منطقه سرخس هم از آن حضرت می خواهند تا یادگاری را برای آنها بفرماید، باز هم حدیث مشابهی، برای مردم بیان می کند.امام این حدیث را با یک مقدمه ای بیان می کند. حضرت می توانست بگوید که من این حدیث را که برای شما می خوانم از اجداد طاهرینم و از پیغمبر که نقل از قول خداوند است. اما با دقت سلسله سند را بیان می کند. حضرت می خواهد این حدیث در دل ها جایگزین شود. می خواهد مقدمه ای مفصل به دلیل اهمیت این حدیث بیان کرده باشد. حضرت فرمود:« حدثنی ابی موسی بن جعفر الکاظم»پدرم موسی بن جعفر کاظم برای من نقل کرد، «حدثنی ابی» و پدرم از پدرش جعفر بن محمد الصادق نقل کرد که امام صادق هم فرمود:« حدثنی ابی علی بن الحسین زین العابدین» حدیث را امام سجاد برای من بیان کرده است که امام سجاد هم فرمود:« قال حدثنی ابی الحسین بن علی شهید ارض کربلا» پدرم حسین بن علی که شهید سرزمین کربلا بود، برای من بیان کرد و او فرمود:« حدثنی ابی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب شهید ارض کوفه» پدرم علی بن ابیطالب(ع) شهید سرزمین کوفه برای من بیان کرده است که علی بن ابیطالب(ع) هم فرمود:« حدثنی اخی و ابن عمی محمد رسول الله صلی الله علیه و آله» امیرالمؤمنین هم فرمود: برادرم و پسرعمویم رسول خدا آن را برای من بیان کرده است که:« حدثنی جبرئیل» که پیامبر هم فرمود جبرئیل برای من این حدیث را بیان کرد که جبرئیل گفت:« قال سمعت رب العزه سبحانه و تعالی» گفت من از خدای سبحان این کلام را شنیدم که خداوند فرمود:« کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی»(3) متن حدیث این است که خداوند فرمود: کلمه «لا اله الا الله» حصن و حصار من است و هرکس که بگوید «لااله الا الله» وارد این حصار شده و هرکس که وارد این قلعه و حصار شود، «امن من عذابی» از عذاب من در امان خواهد بود. مولای ما، علی بن موسی الرضا(ع) می توانست در میان آن اجتماع حدیث را این چنین بخواند که «قال الله سبحانه کلمه لا اله الا الله حصنی». ولی نه، او این سند را با همه تفصیل آن بیان کرد تا اهمیت مسئله برای مردم روشن شود.
پیداست این «لا اله الا الله» ریشه فرهنگ اسلام و بسیار حائز اهمیت است. ما اگر«لا اله الا الله» را بگوییم و معتقد باشیم و عمل کنیم، همه دین است. «لا اله» یعنی هیچ معبودی، هیچ قدرتی، هیچ کلامی، هیچ فرمانی و هیچ فرمان بی چون و چرایی در این عالم وجود ندارد. «الا الله» آن فرمان بی چون و چرا، آن کلام حق، آن قدرت مطلق، آن قدرت حق، فقط الله است و بس. اگر فردی به چنین چیزی عقیده داشته باشد، مگر دیگر از کسی می ترسد؟ اگر فردی به چنین چیزی عقیده داشته باشد، مگر در برابر مکتب های پر زرق و برق مادی ضد دین سر فرود می آورد؟ اگر چنین چیزی را معتقد باشد، جبل راسخ است. مگر کسی می تواند او را تکان دهد و از مسیر حق منحرف کند؟ واقعاً اگر ما هیچ معبودی و هیچ موجودی و هیچ مکتبی را قابل پرستش و اطاعت بی چون و چرا ندانیم، جز الله مسیر اصلی زندگی ما مشخص شده و سعادت ما در دنیا و آخرت تضمین شده است و می توانیم در سایه آن از تمام پیچ و خم های زندگی در دنیای امروز به خوبی عبور کنیم.
جایگاه مشهد الرضا(ع)
به حدیث دیگری اشاره کنم، تا جایگاه مشهد مقدس و اهمیت زیارت امام هشتم برای ما روشن تر شود. یکی از یاران نزدیک امام از پدرش و او از جدش که از یاران امام هشتم بوده و از نیشابور در خدمت امام هشتم بوده است، نقل می کند. راوی حدیث می گوید از نیشابور همراه امام بودم، وارد طوس شدیم. حضرت سراغ قبر هارون را می گیرد و سپس به کنار قبر هارون می رود. کنار قبر هارون خطی را می کشد و می گوید اینجا مدفن من است. در واقع از همان ورود به طوس شهادت خودش را و محل دفن خودش را بیان می کند. بعد فرمود: هرکس اینجا به زیارت من بیاید، اگر غم و غصه و رنج و مشکلی داشته باشد، خداوند آن درد و غم را برطرف می کند. امام هشتم جایگاه خاص و ویژه ای دارد.پیغمبر فرمود:« سیدفن بضعه منی بارض خراسان»(4) قطعه ای از من، بخشی از بدن من در خراسان مدفون می شود که هرکس او را زیارت کند، غم او برطرف و گناهانش آمرزیده می شود. بر زیارت قبر امام هشتم و جایگاه خاص آن آستان مقدس در روایات تأکید خاصی شده است. گرچه زیارت قبور همه ائمه هدی نوعی وظیفه است و بر آن تأکید شده، ولی بر زیارت بعضی از قبور تأکید ویژه ای شده است. مانند قبر امام حسین(ع) که در بعضی از روایات آمده که برای کسی که قادر است،واجب است که به زیارت قبر امام حسین برود و یک تأکید خاص و ویژه ای بر آن شده است. در میان قبور ائمه(ع) روی زیارت قبر امام هشتم هم تأکید خاص و ویژه ای شده است. این یک نعمت بزرگی برای همه ما ایرانی هاست که بحمدالله در سایه برکت آن حضرت هستیم و می توانیم به زیارت قبر آن حضرت شرفیاب شویم.
به هر حال راوی حدیث همراه امام هشتم بود و آمد به خراسان تا به سرخس رسیدند. حضرت از سرخس که عبور کرد، سر از کجاوه بیرون آورد و فرمود شما دیگر برگردید، کافی است. فرمود:« یا عبدالله! انصرف فقد قمت بالواجب»، تو وظیفه خودت را انجام دادی و به آنچه لازم بود عمل کردی. « و لیس بالتشییع غایه»، برای بدرقه هم که پایانی نیست، که تا کجا بدرقه؟ تا چند فرسخ؟ تا چند منزل؟ بدرقه که پایان ندارد. یک جایی باید بدرقه را پایان داد. فرمود کافی است. آن وقت از حضرت خواست و گفت حالا که می خواهم از شما جدا شوم، یادگاری را برای ما بیان کنید. اینجا هم وقتی امام برای او حدیثی را بیان می کند، می فرماید« حدثنی ابی عن جدّی انه سمع اباه یذکر انه سمع اباه یقول سمعت ابی علی بن ابیطالب یذکر انه سمع النبی یقول قال الله عزوجل لا اله الا الله حصنی من قاله مخلصاً من قلبه دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی». پیداست تأکید خاص امام هشتم بر روی مسئله توحید است.
البته این حدیث نکته مهم سیاسی هم دارد که فرمود:« بشرطها» یا «بشروطها و انا من شروطها»، لا اله الا الله و توحید با همه شرایط و لوازمش اگر کسی معتقد به لا اله الا الله است، نمی تواند حکومت غیرالهی را بپذیرد. اگر کسی معتقد به توحید است، نمی تواند غیر از حکومت دینی و اسلامی را بپذیرد. اگر کسی معتقد به توحید است، نمی تواند امیر و فرمانروایی را بر خود بپذیرد، جز آن کسی که در چارچوب فرمان و حکم و دستور خداوند باشد. یعنی ولایت، درواقع جزئی از توحید است. همان طور که نبوت هم درواقع جزئی از توحید است. معاد هم همین طور. عدل هم همین طور. همه اینها از لا اله الا الله می تواند استخراج شود. بنابراین« من قاله مخلصاً» هرکه از خلوص قلب و از عمق جان بگوید لا اله الا الله، او در حصن و حصار قرار گرفته است. پیداست که امام هشتم بر این نکته خاص به دلایل اعتقادی و سیاسی تأکید دارد.
پی نوشت ها :
1. سخنرانی دکتر حسن روحانی، به مناسبت میلاد امام هشتم (ع)، در حضور هزاران نفر مردم شجاع سمنان، مسجد عابدینه سمنان، 24 دی 1381.
2. کافی، ج1، ص 448؛ مسند الامام الرضا، ج1، ص 64.
3.بحارالانوار، ج49، ص 120.
4.عیون اخبار الرضا، ج2، ص 261.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}