نویسنده: دکتر حسن روحانی




 

کندوکاو در ابعاد نظری و جایگاه ولایت فقیه و شُبهات آن

از دیدگاه سیاسی، در یک جامعه هیچ بحرانی برای اصل نظام، خطرناک تر از بحران مشروعیت نیست. (1) ممکن است یک جامعه با مشکلات متعدد، حتی با جنگ، مواجه باشد، ولی عبور از همه مشکلات، حتی مشکلات دوران دفاع، در صورت استحکام پایه های نظام، آسان است. حتی در مقطعی ممکن است مردم یک کشور با قحطی رو به رو شده و برای زندگی روزمره و تأمین موادغذایی موردنیاز دچار مشکل شوند، ولی در صورتی که اصل نظام استوار و از دیدگاه مردم مشروع و مقبول باشد، گذر از این مرحله نیز چندان پیچیده نیست. اما بحران مشروعیت نظام، خطرناک ترین بحران برای کیان یک نظام است.
هدف دشمن از طرح برخی مباحث به صور گوناگون پیرامون« ولایت فقیه»، به عنوان محور و اساس نظام، ایجاد نوعی تردید در ذهن نسل جوان و زمینه سازی برای ایجاد این بحران بود که توفیق در آن می توانست بسیار خطرناک باشد. بحث ولایت فقیه ممکن است به اشکال مختلف مطرح شود. ممکن است کسی اصل ولایت را مورد تردید قرار دهد. گرچه از دیدگاه مبانی فقهی فکر نمی کنم کسی بتواند منکر این اصل شود. هیچ عالم، فقیه و آشنای به مبانی اسلام نمی تواند در این مسئله تردید کند. اصل ولایت مورد اتفاق همه فقهاست.(2) ممکن است راجع به محدوده اختیارات یا شرایط ولی فقیه مناقشاتی باشد، ولی اصل ولایت قابل تردید نیست. مباحث فقها عمدتاً پیرامون ولایت عامه فقیه می باشد.
امروزه در جامعه ما، ایجاد تردید نسبت به اصل ولایت، یا مصداق و اختیارات آن، به منزله تکان دادن سنگ زیرین نظام است و بسیار حساس و خطرناک است. طرح این گونه مباحث در سطح مجامع کوچک علمی و تحقیقی،‌ به منظور بررسی جوانب اصول زیربنایی سیاسی و حقوقی یک نظام، قابل قبول است. ولی طرح آن به صورت عمومی و با هدف تخریب، نوعی براندازی تلقی شده و در هیچ نظامی قابل تحمل نیست.

ولایت فقیه و قدرت ملی

نکته دیگر مسئله قدرت ملی است. ولایت فقیه در کشور ما محور قدرت ملی است. از آغاز انقلاب تاکنون، عامل ایستادگی ما در برابر انواع توطئه ها و عبور از مراحل بسیار سخت، ویژگی های قدرت ملی بوده است. قدرت ملی در کشور ما منوط به وحدت قدرت سیاسی و قدرت دینی است. در قرون گذشته در ایران و سایر کشورهای اسلامی منطقه، این مشکل وجود داشته و همواره قدرت سیاسی، در اختیار یک گروه و قدرت مذهبی در اختیار گروه دیگر بوده است. لذا مردم ما همواره در مواجهه با توطئه های بزرگ علیه تمامیت ارضی، یا وحدت ملی، یا علیه اسلام و جامعه اسلامی دچار مشکل می شدند. البته در تاریخ ایران نحوه رابطه این دو قدرت نسبت به یکدیگر متفاوت بوده و گاه بین علما و قدرت سیاسی نوعی همگرایی و گاه واگرایی، و حتی رویارویی وجود داشته است.
در دوران صفویه نوعی همگرایی بین این دو قدرت وجود داشت، ولی در دوران قاجار، مخصوصاً در اواخر این دوره، وضع متفاوت بود. البته هرگاه توطئه خارجی مطرح بود، علما و مراجع برای حفظ کشور و ملت مسلمان ایران، به نوعی از قدرت سیاسی حمایت کرده و شاه وقت را مشروع و مأذون اعلام می کردند تا کشور اسلامی بتواند در برابر توطئه خارجی ایستادگی و مقاومت کند. نکاتی که مرحوم میرزای قمی صاحب «قوانین»، در کتاب «ارشادنامه» و «جامع الشتات» مطرح می کند، همچنین مباحث مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطا،‌در کتاب«کشف الغطاء»، به خوبی گویای این حقیقت است.
در مقاطعی حمایت علما از قدرت سیاسی از باب اهم و مهم یا از باب دفع افسد به فاسد و یا عناوین دیگر بود. مرحوم نائینی، در بحث مشروطه، در نهایت از باب دفع افسد به فاسد، حکومت مشروطه را بر سلطنت ترجیح می دهد. کما اینکه در مقطع جنگ ایران و روس، به دلیل خطر روسیه،‌ کاشف الغطاء و میرزای قمی، فتحعلی شاه را تأیید می کنند. مرحوم کاشف الغطاء، در «کشف الغطاء»می نویسد: « اجازه دادم به فتحعلی شاه در اخذ آنچه مربوط به تدبیر لشکر و سپاه و سرباز و رد اهل کفر و طغیان است، اقدام نماید.»(3)
در بحران ها، به ویژه در مقاطع توطئه خارجی علیه کشور اسلامی، علما، مراجع و بزرگان، به دلیل مسائل اهم، حتی شاه و سلطان را که اساساً فاقد مشروعیت دینی هستند، از طرف خود مأذون اعلام کرده و به مردم دستور اطاعت می دادند(4). نامه محقق کرکی، در دوران شاه طهماسب و شاه اسماعیل، همین نکته را روشن می سازد. همین شواهد تاریخی نشان می دهد که همواره در کشور ما مشکل اساسی جدایی قدرت سیاسی از قدرت دینی، و بعضاً رویارویی قدرت سیاسی با قدرت دینی وجود داشته است.
یکی از مهم ترین ثمرات انقلاب اسلامی، از بعد سیاسی، ادغام قدرت سیاسی و قدرت مذهبی در یکدیگر بود. نقطه پیوند این دو قدرت هم، ولایت فقیه است. اگر اعتقاد به ولایت فقیه در افکار عمومی سست شده و مشروعیت سیاسی آن مورد تردید قرار گیرد، مشکل قبل از انقلاب تجدید شده و در نتیجه کشور، نظام، امت اسلامی و اسلام، به ویژه در شرایط فعلی که انواع توطئه های خارجی اسلام و ملت مسلمان ایران را محاصره کرده است، کاملاً آسیب پذیر خواهد شد.

اسلامیت و جمهوریت نظام

مسئله دیگری که درگذشته نیز مطرح بوده، اما عمدتاً در مدّت اخیر بحث آن گسترده تر شده و به مشروعیت نظام مربوط می شود، تقابل جمهوریت و اسلامیت نظام است. برخی بحث برنامه ریزی برای از بین بردن جمهوریت نظام در جمهوری اسلامی ایران را مطرح می کنند. عده ای نیز از سوی دیگر به مقابله برخاسته و می گویند که عده ای می خواهند اسلامیت نظام را از بین ببرند. البته هرکدام از این مباحث نوعی ضربه به مشروعیت نظام است. نظامی که مورد تأیید امام و ملت قرار گرفته، «جمهوری اسلامی» و به تعبیر حضرت امام(ره)«جمهوری اسلامی ایران، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» است. مردم ما هم به همین مفهوم رأی داده اند. جمهوری اسلامی هر دو بخش، یعنی هم اسلامیت و هم جمهوریت را دارد. تخریب هرکدام به مفهوم تخریب مشروعیت نظام است. بعضی فکر می کنند با تخریب جمهوریت، ‌اسلامیت و در نتیجه مشروعیت می ماند و یا حتی تقویت می شود، ولی چنین نیست. این مشروعیت سیاسی(مقصود مشروعیت دینی نیست) و مقبولیت مردمی در چارچوب قانون اساسی است. اگر قانون اساسی در این گونه مباحث زیر سؤال رود، درواقع مشروعیت نیز زیر سؤال رفته است.

ولایت فقیه و نظرات متفاوت فقهی

در حال حاضر شرایط ما با شرایط زمان حضرت امام(ره)متفاوت است. حضرت امام(ره) به عنوان یک شخصیت فوق العاده از لحاظ علمی و از لحاظ به ثمر رساندن یک انقلاب بزرگ، دارای مقامی استثنایی بود. این شخصیت، نظریه ولایت فقیه، آن هم ولایت مطلقه به شکل انتصابی و نصب را مطرح فرموده بود. با حضور امام(ره)، اگر در گوشه ای فقیهی نیز مخالف این نظریه بود، اهمیتی نداشت و کسی هم جرأت نمی کرد در برابر عظمت امام نظری ابراز کند. مراجع و علمای دیگر هم اگر نظر دیگری داشتند، احترام می کردند.
امروزه در شرایط بعد از امام(ره)، اگر بعضی از مراجع و علما در گوشه و کنار نظر خود را در این زمینه اعلام کنند، نمی توان با آنها به عنوان صاحبان فتوا یا نظر متفاوت، مخالفت کرد. ما نمی توانیم مانع بحث مرجعی شویم که ممکن است در درس خارج،‌در بحث قضاء، در بحث مکاسب، در بحث امر به معروف و نهی از منکر، و یا در دیگر ابواب فقهی که به مسئله اختیارات ولی فقیه می رسد، نظر خود را اعلام می کند، و از او بخواهیم که نظر فقهی خود را تشریح نکند! پس در این مقطع، شرایط آسیب پذیرتری داریم. در این شرایط ما باید از دیدگاه فرهنگی، فقهی و کلامی ذهن جوانان و حتی ذهن طلاب جوان را آماده کنیم.
این رسالت بیشتر به دوش مدرسین عالی مقام و مراجع آگاه به زمان است. ما در این زمینه باید مسائل لازم را در شرایط مختلف توضیح دهیم و تشریح کنیم. برای مثال اینکه اگر کسی در نظامی که دارای ولی فقیه مبسوط الید است، ولایت مطلقه را قبول نداشته باشد، چه وظیفه ای دارد؟ یا چگونه باید برای کسی که ولایت مطلقه انتصابی را قبول ندارد و آن را انتخابی می داند، ولایت را با شرایط موجود در قانون توضیح دهیم؟ حتی اگر کسی اختیارات ولی فقیه را منحصر به قضاء و افتاء‌ و امور حسبیه بداند، آیا شارع مقدس راضی است که در جامعه هرج و مرج باشد و احکام اسلام اجرا نشود؟ آیا مسائل مهم فرهنگی و اجتماعی اسلام از امور حسبیه نیست؟! آیا شارع به ترک آنها راضی است؟! اگر امروز قدرت اسلام، حفظ اسلام و اجرای حق در جامعه به عهده ولی فقیه است، آیا تضعیف او جایز است؟! اگر تضعیف او باعث هرج و مرج در جامعه و باعث به هم ریختن نظام اسلامی شود، آیا تضعیف جایز است؟ مرحوم محقق نائینی(ره) می گوید:
«از جمله قطعیات مذهب ما طایفه امامیه این است که در این عصر غیبت، آنچه از ولایات نوعیه را که عدم رضای شارع مقدس با اهمال آنها معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و نیابت فقهای عصر غیبت را در آن قدر متیقن و ثابت دانستیم حتی با عدم ثبوت نیابت عامه در جمیع مناصب، و چون عدم رضای شارع مقدس به اختلال نظام و ذهاب بیضه اسلام بلکه اهمیت وظایف راجعه به حفظ و نظم ممالک اسلامیه بر تمام امور حسبیه، از اوضح قطعیات است، لهذا ثبوت نیابت فقها و نواب عام عصر غیبت در اقامه وظایف مذکوره از قطعیات مذهب خواهد بود»(5).
تشریح فروض مختلف نظریات فقهی به ویژه برای طلاب خیلی مهم است. سیدمرتضی در رساله «العمل مع السلطان» قبول ولایتی را که موجب تمکن قدرت برپا داشتن حق و رفع باطل، امر به معروف و نهی از منکر باشد، واجب می داند.(6) بنابراین طبق فروض مختلف فقهی در شرایط فعلی تقویت نظام اسلامی و تقویت ولایت فقیه لازم و واجب است. اگر در نظرات فقهی اختلافاتی وجود دارد، در لزوم اطاعت از ولی فقیه در شرایط فعلی جامعه ما اختلافی نیست. ما باید روی فروض مختلف فقهی کار کنیم، راه حل مناسب را بیابیم و به روشنی اثبات نماییم که هرگونه تضعیف قدرت اسلامی، تضعیف محور نظامی که اکنون همه مسلمانان چشم امید به آن دوخته اند، حرام است. اختلاف نظر و فتوا نمی تواند در این مهم مؤثر باشد. افزون بر این، بسیاری از فقها، مدرسین و مراجع، نظر حضرت امام(ره)را در بحث ولایت فقیه قبول دارند. از طرف دیگر اکثریت مردم کشور ما هنوز با اجازه یکی از مراجع زنده بر فتاوای امام باقی هستند. اساساً از لحاظ سیاسی، همه مردم جامعه ما پیرو امام هستند.

ولایت فقیه، یادگار امام(ره)

زیر سؤال بردن اساس تفکر سیاسی امام و زیربنایی ترین نظریه سیاسی ایشان و ایجاد این گونه تردیدها در جامعه بسیار خطرناک است. اولین کسی که توانست ولایت فقیه را اجرا و پیاده کند، امام بود. البته اصل ولایت فقیه و اختیارات ولی فقیه در کتب و بیانات همه بزرگان و فقهای ما مورد تأکید قرار گرفته است. حتی لفظ« ولایت فقیه» هم در بیان برخی از فقها به کار گرفته است. در«مسالک»مرحوم شهید همین تعبیر به کار رفته است؛ «هذا فی ولایه الفقیه حال الغیبه...»(7) بسیاری از علما و فقها هم با تفصیل به این بحث پرداخته اند. مهم این است که امام(ره) توانست با دست مبارکش این اصل را پیاده کند. اگر بنا و نظامی که به دست حضرت امام(ره) بنیانگذاری شد، خدای ناکرده تخریب شود، دیگر تشکیل یک نظام سیاسی-اسلامی امکان پذیر نخواهد بود.
امام با آن عظمت، محبوبیت، نفوذ و قدرت، شخصیتی بود که توانست رژیم دو هزار و پانصدساله شاهنشاهی را سرنگون نماید. او رهبری بود که مردم در آتش و خون با او بیعت کردند. چنین شخصیتی معمار و مهندس ساختمان نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. حالا کسی بدون احساس مسئولیت بگوید ساختمان این نظام کارایی ندارد و باید خراب شود، یا باید به صورت دیگری بنا شود! آیا معقول است؟ مگر شدنی است؟ معماری که مورد اعتماد همه مردم بود. معماری که ملت با همه وجود او را پذیرفته بود. شخصیتی که علم، فقاهت، جهاد، درایت و آینده نگری او مورد قبول همه و از هر نظر یک شخصیت استثنایی و بی نظیر بود، ‌او این نظام را هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ عملی،‌ تبیین و بنیان گذاری کرده است. بسیار خطرناک است که اجازه دهیم بنیان های سیاسی تفکر چنین شخصیتی مورد تهدید قرار گیرد.
ممکن است گفته شود که با حرف و مقاله دو نفر، ده نفر، بیست نفر این بنیان مستحکم آسیب پذیر نخواهد شد؛ این سخن قابل قبول نیست. این شروع کار دشمن است. اگر اجازه داده شود تا دشمن، مقدس ترین نهاد را هدف قرار دهد، ‌نظام را به تدریج در معرض خطر و آسیب قرار داده ایم. اگر تعدادی از افراد در مجامع علمی حوزه یا دانشگاه با لحن تخریب، پایه های نظام را هدف قرار دهند،‌با آسیب پذیری های موجود، این امر می تواند خطرناک باشد.
در هر محیطی به تناسب مخاطبین یک نوع شبهه را مطرح می کنند. در جایی که نمی توان راجع به اصل ولایت فقیه بحث کرد، راجع به اختیارات ولی فقیه بحث می کنند. در جایی که اصل ولایت فقیه را می توانند هدف قرار دهند، منکر آن می شوند. در جایی که می شود اساساً حکومت دینی را مورد حمله قرار داد، وجود نوع خاصی از حکومت را در اسلام نفی کرده و واگذاری کامل این امر به مردم را مطرح می کنند. در جایی که شرایط مناسب تر باشد، اصل دین را مورد حمله قرار می دهند و اسلام را دین آخرت معرفی می کنند.

تهاجم گسترده غرب علیه ولایت فقیه

مسئله مهم دیگر که باید مورد توجه و دقت قرار گیرد، شناسایی ریشه این مباحث است. آیا واقعاً چند نفر، یکی در دانشگاه احساس کرده که دموکراسی به خطر افتاده، یکی هم در حوزه احساس کرده مرجعیت و اعلمیت به خطر افتاده است؟ مرور تحرکات دشمن خارجی، مقالات روزنامه ها و رادیوهای بیگانه نشان می دهد که تمام حرف هایی که در مدت اخیر در قم گفته شده، قبلاً بدون استثنا و بارها در روزنامه های خارج از کشور و رادیوهای بیگانه تکرار شده است. حتی مسئله اعلمیت در رادیوهای بیگانه ده ها بار مطرح شده است. از زمان رحلت حضرت امام(ره) و رأی خبرگان و آغاز رهبری مقام معظم رهبری، رادیوهای بیگانه بلافاصله این بحث را شروع کردند. با افرادی در این رادیوها مصاحبه کردند. یکی گفت ایشان آیه الله العظمی نیست. یکی گفت ایشان آیه الله نیست. یکی گفت ایشان حجه الاسلام و المسلمین است. یکی آمد و طبقات علمای متأخر را مطرح کرد. یکی گفت ایشان شاگرد چه کسی بوده و دیگری گفت کجا درس خوانده و یا درس گفته است. این بحث ها، بحث های امروز نیست. بحث های سالها قبل است.
در دادگاه میکونوس در آلمان هم قاضی دادگاه در مرحله به اصطلاح بررسی یک مسئله تروریستی و صدور حکم، مسئله اعلمیت را مطرح کرد! در چنین قضاوتی حداکثر باید گفته شود که دولت ایران هم مقصر بوده است. ولی در پیوست رأی این دادگاه، مسئله اعلمیت مقام معظم رهبری مطرح شده است. در آنجا مطرح شده که رهبری ایران از لحاظ علمی در رده اول نیست و رهبری مذهبی و روحانی کماکان در دست آیه الله العظمی ها می باشد. مسئله اعلمیت تنها در قم مطرح نشده است. صدها بار از زبان دشمنان اسلام و ایران و حتی همان گونه که ذکر شد، در پیوست رأی دادگاه میکونوس که این دادگاه با طراحی سیا و صهیونیست ها تشکیل شده بود نیز مطرح شد.
دشمن سال هاست این مسئله را دنبال می کند. تمامی مسائلی که در این سخنرانی مطرح شده، از اختیارات رهبری، مسئله نظارت،‌ عملکرد رهبری، سفرهای مقام معظم رهبری و تحلیل انتخابات اخیر، بارها در روزنامه ها و رادیوهای بیگانه مطرح شده است. اگر حتی مطالب روزنامه ها و رادیوهای بیگانه طی شش ماه اخیر را بررسی کنیم، می بینیم که همه این مسائل ده ها نوبت تکرار شده است. بدون تردید ریشه این گونه مباحث و القای تردیدها، از خارج از مرزهاست که با چندین واسطه به برخی از افراد در حوزه می رسد.

تشدید فعالیت دشمن در آستانه قرن بیست و یکم

دلیل هدف قرار گرفتن محوریت نظام و ولایت از سوی استکبار، روشن است و نیاز به توضیح چندانی ندارد، اما اشاره به چند نکته لازم است. جهان امروز در قرن بیست و یکم قرار گرفته است. ایران یکی از مهم ترین کشورهای جهان و منطقه از لحاظ ژئوپُلیتیکی و اقتصادی است. تقریباً تمام نفت صادراتی جهان در قرن 21، یا در شمال ایران و یا در جنوب ایران است. در حال حاضر تسلط بر انرژی جهان مهم ترین عامل رقابت پشت پرده اروپا با امریکا، ژاپن، چین و آ.سه.آن با امریکاست. ایران نقش محوری در این منطقه دارد. قبلاً تصور می شد که ذخایر انرژی قرن 21 تنها در خلیج فارس وجود دارد، در حالی که با اکتشافات جدید روشن شده که دریای خزر نیز بیش از آنچه تاکنون تصور می شده، دارای ذخایر نفت و گاز است. درواقع تمام نفت و گاز صادراتی جهان در قرن 21 در شمال و جنوب ایران است.
حالا چطور می توان رفتار ایران را تغییر داد و قابل پیش بینی ساخت و به اصطلاح ایران را به نظام درآورد؟ برای کسانی که می خواهند بر دنیا ریاست کنند، رفتار غیرقابل پیش بینی یک کشور بسیار مهم است. حتی اگر شما مدیریت جلسه ای را برعهده داشته باشید و رفتار یکی، دو نفر از اعضای جلسه برای شما غیرقابل پیش بینی باشد، مدیریت مشکل خواهد شد. رفتار غیرقابل پیش بینی یک کشور برای قدرتی که می خواهد بر منابع جهان مسلط شده و به اصطلاح جهان را رهبری کند، غیرقابل تحمل است.
صرف نظر کردن از ایران به دلیل اهمیتی که دارد، غیرممکن است. در مسیر به اصطلاح تعدیل رفتار ایران نیز، مشکل اصلی را مقام رهبری و محوریت ولایت می دانند. تفسیر دنیا این است که مسبب لاینحل ماندن مشکل رابطه ایران با امریکا و غرب، رهبری است. البته تحلیل آنها درست نیست. رهبری از مردم جدا نیست و تصمیمات رهبری بر مبنای مصالحی است که مردم هم به آنها توجه دارند و اهمیت می دهند. از طرف دیگر فکر می کنند، منشأ تمام نهضت های آزادی بخش اعم از حزب الله، حماس، جهاد اسلامی و گروه های مبارز مصر، الجزایر و سایر کشورهای اسلامی، ایران است. در ایران هم هدایت این حرکت به عهده مقام ولایت است و طبق دستور ایشان به این گروه ها کمک مالی و نظامی می شود. البته بخشی از این تصورات نادرست است. ما به آنها اسلحه نمی دهیم. تهیه اسلحه در جهان کار مشکلی نیست. کمک مالی نیز عمدتاً از منابع دیگر می گیرند. البته رهبری معنوی، فکری و سیاسی از طرف مقام معظم رهبری است. مسئله هدایت نهضت های اسلامی از طرف مقام رهبری برای آنها بسیار حساس است، چون آنها همه این نهضت ها را علیه منافع خود می دانند. به همین دلیل هم هر انفجاری را در دنیا به ناروا و به گونه ای،‌ حتی در مواردی که عاملین انفجار هم مشخص نیستند، به ایران نسبت می دهند.
در داستان خُبَر هرچه ما تأکید کردیم که ایران اصولاً در آن دخالتی نداشته، هنوز هم نمی خواهند بپذیرند و گاهی در گوشه و کنار شائبه دخالت ایران را مطرح می کنند. چند سال قبل که مرکز صهیونیست ها در آرژانتین منفجر شد، با وجود گذشتن چندین سال از آن حادثه و تکذیب مکرر آن از سوی ایران هنوز در گوشه و کنار زمزمه دخالت ایران قطع نشده است. دخالت ایران هم از دید غرب به مفهوم ولایت فقیه است. تبلیغات در خصوص مسئله ساخت سلاح کشتار جمعی را، گرچه یک دروغ بزرگ و اتهام است، همچنان ادامه می دهند و منشأ آن را نیز رهبری می دانند، چون نیروهای مسلح تحت فرمان رهبری است.
این وضعیت برای آنها غیرقابل تحمل شده است. و از طرفی، با وجود موقعیتی که ایران از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارد، نمی توانند آن را رها کنند. اگر هم بخواهند با ایران کنار بیایند، مشکل را رهبری می دانند. حتی اگر بخواهند ایران را با قهر و غلبه و زور هم بشکنند، باز مشکل را رهبری می بینند. می دانند اگر جنگی را آغاز کنند، آنها آغازگر هستند، ولی دیگر پایان دهنده آن نخواهند بود. تجربه عراق این واقعیت را نشان داد. عراق آغازگر بود، ولی نتوانست پایان دهنده باشد. عراق چند ماه پس از شروع جنگ و در حالی که بخش بزرگی از ایران را در تصرف داشت، می خواست جنگ را تمام کند، ولی نتوانست و جنگ، هشت سال به طول انجامید.
برای دنیای غرب، به ویژه امریکا بسیار مهم است که به هر قیمتی این محور را درهم شکسته و یک جمهوری(اگر نام آن نیز جمهوری اسلامی باشد عیبی ندارد) به وجود آورند که بتوانند با تبلیغات گسترده و با توجه به جوان بودن جمعیت ایران، آینده آن را شکل داده و نظام کشور را به سمتی ببرند که هم رفتار آن قابل پیش بینی باشد و هم منافع آنها را تهدید نکند. برای کار کمی عجله هم دارند! چون اکنون تمام بحث ها این است که در قرن 21، باید نحوه حرکت مشخص باشد. به همین دلیل بر شتاب حرکت خود در اجرای این توطئه افزوده اند. لذا از افراد مسئله دار که دارای نظر و اعتقاد خاصی هستند، استفاده می کنند. اگر در میان یک جمع مسائل جناحی مطرح است، از طریق منافع و مسائل جناحی وارد می شوند. اگر تعدادی از جوانان از برخی محدودیت ها ناراحت اند، از آن دریچه و برای گروهی دیگر از زاویه تفکرات غیرمذهبی وارد می شوند.

ایجاد شبهه و نگرانی در حوزه ها

اما دلیل اصلی اوج گرفتن مسئله در مدت اخیر، آماده شدن زمینه آن است. دشمن خارجی یا افراد ساده لوح یا افراد مرموز در داخل، اگر شرایط را مناسب و مساعد نبینند، گستاخانه وارد عمل نمی شوند. فعلاً شرایط را مناسب تشخیص داده اند. درست یا غلط، بحث دیگری است. چه مسئله ای پیش آمده که شرایط را از گذشته مناسب تر یافته اند؟ به نظر می رسد آنها نوعی نگرانی و ترس نسبت به رهبری نظام یا نهادهای وابسته به ایشان از طرف سه گروه خودی احساس کرده اند: 1) مراجع و به یک معنی حوزه؛‌2)برخی از گروه های سیاسی؛ 3)گروهی از مردم.
حالا چرا این تفسیر و تحلیل حاصل شده است؟ چند سال است که دشمن برای تأثیرگذاری بر حوزه و مراجع مشغول فعالیت است. با واسطه و بی واسطه مطالبی را مطرح می کنند. گروهی حساب شده خدمت مراجع می رسند و آنها را نگران می کنند. می گویند تعیین مرجع، دولتی شده است! چاپ رساله اجازه دولت می خواهد! استقلال حوزه به خطر افتاده است! نحوه طرح این مطلب، مراجع و مقلدین آنها را به گونه ای نگران می سازد. همه این مسائل را می خواهند به نحوی به مقام رهبری و یا دفتر ایشان منتسب کنند تا حمایت مراجع نسبت به نظام و ولایت را کم کنند.
تحرکات مرموز و حساب شده ای به خود مراجع و مخصوصاً نسبت به بیوت مراجع وجود دارد. ممکن است برخی از دوستان هم گاهی حرکت ناپخته ای داشته باشند که موجب تقویت این شبهه شود. باید نسبت به این مسئله حساس باشیم. به ویژه مدرسین محترم حوزه علمیه قم نگذارند بی جهت در ذهن مراجع یا بیوتات آنها نگرانی به وجود آید. در نطقی کاملاً از این حساسیت استفاده شده و در آن به نوعی، حمایت از مرجعیت مطرح گردیده است. از طرفی، سال هاست مسئله استقلال حوزه مطرح می شود. مگر در حوزه تصمیم گیرنده، مراجع و مدرسین نیستند؟ مگر شورای مدیریت غیر از مراجع و علمای قم هستند؟ مدیریت از آن قم است و مراجع و مدرسین نیز از قم هستند. به هر حال هر روز به نحوی وسوسه و القای شبهه می کنند. یک عده کارشان «نفاثات فی العقد» است. می خواهند پیوندهای مقدس را به هر قیمت متزلزل کنند. همه علما، مدرسین باید دست به دست هم دهند و نگذارند عده ای بی جهت ایجاد نگرانی کنند.

لزوم ایجاد اعتماد در گروه های خودی

از طرف دیگر، گروه های سیاسی نیز نباید احساس خطر کنند. همه گروههای طرفدار نظام، انقلاب و پیرو امام باید آسوده خاطر باشند و بی جهت از مقام ولایت، نهادهای منتسب به ایشان و مقامات قضایی و امنیتی احساس نگرانی و خطر نکنند. اگر می بینیم افرادی از یک گروه بی جهت احساس نگرانی می کنند، باید نگرانی ها را رفع کنیم. نباید بگذاریم گروه هایی که معتقد به امام،‌ مقام ولایت و قانون اساسی هستند و عزت اسلام و ایران را می خواهند، احساس نگرانی کنند. این احساس غلط یا درست، به صورت واقعی یا توهّمی، نباید به وجود آید. این خطرناک است که گروهی احساس کنند که اگر فردا بخواهند فردی را برای مجلس خبرگان نامزد کنند، نمی توانند و شورای نگهبان، که از دید آنها فراجناحی عمل نمی کند، صلاحیت آنها را تأیید نمی کند. یا برای دوره ششم مجلس شورای اسلامی کاندیداهای آنها را رد می کنند. صدا و سیما خطی است و نظرات آنها را منعکس نمی کند. یا نیروهای اطلاعاتی، امنیتی و بسیج خطی عمل می کنند. باید این نگرانی ها را برطرف کنیم. اگر صلاحیت کاندیدایی در انتخابات رد می شود، چنانچه اعلام عمومی دلایل آن به مصلحت نباشد، برای جلوگیری از شبهه، باید آن را برای رهبران جناح ها توضیح دهیم. شورای نگهبان رکن بسیار مهمی است. مشروعیت قوانین ما و همچنین اعتماد مردم نسبت به صحت انتخابات از این نهاد است. نباید بگذاریم تقدس این نهاد مهم مخدوش شود. باید شبهه ها را رفع کرده و نگذاریم بی جهت ارکان مهم نظام زیر سؤال روند. زیر سؤال رفتن بی طرفی صدا و سیما و نیروهای امنیتی برای امنیت ملی ما بسیار خطرناک است. نباید نسبت به این گونه مسائل بی تفاوت باشیم. این گونه احساس ها موریانه ای است که پایه های اعتماد و همدلی را در نظام و جامعه از بین می برد.
گاهی برخی از دوستان هم متأسفانه با حسن نیت یا با سوء نیت از مقام ولایت و از نظرات ایشان استفاده نادرست می کنند. استفاده از مقام معظم رهبری برای مسائل خطی و جناحی کار بسیار خطرناکی است. در انتخابات پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی، یک فهرست در تهران به نام «فهرست آقا» منتشر شد که مقام معظم رهبری از آن بی خبر بودند! بعد از انتخابات بنده خدمت ایشان رفتم و از ایشان سؤال کردم. دیدم انتساب این فهرست به ایشان کاملاً بی اساس بوده است. به هر حال، گروهی برای خودشان فهرستی به اسم «فهرست آقا» درست کردند. در روزی که تبلیغات نیز ممنوع بود، این فهرست را پخش می کردند! سر صندوق رأی هم این فهرست را به مردم می دادند! هرچند که این فهرست رأی نیاورد. متأسفانه معنای این کار برای گروهی از مردم این بود که رهبری شکست خورده است. استفاده از نام رهبری برای مسائل جناحی و خطی، حتی با حسن نیت، بسیار خطرناک است.
ممکن است بعضی از این کارها در کوتاه مدت کارساز باشد، ولی در بلندمدت بسیار مضر است. مقام رهبری متعلق به کل ایران و حتی جهان اسلام و مسلمانان است. این گونه کارها تنزل مقام ولایت در حد رهبری یک جناح است. درواقع اینها، ندانسته می گویند مقام رهبری، رهبر مسلمانان و مردم ایران نیست و فقط به ما تعلق دارد. معنای این عمل، از سوی گروهی که آرای آنها در میان مردم حداکثر 20 تا 30 درصد است، این است که نفوذ رهبری هم در همین حد است! حتی اگر ما گروهی داشته باشیم که نفوذ آنها در میان مردم 70 درصد باشد، باز هم تظاهر این گروه به برخورداری انحصاری از حمایت رهبری خطرناک است، چون مفهوم آن این است که 30 درصد مردم، مخالف رهبری هستند!
ما نباید بگذاریم شبهه درست شود. اگر قوه قضائیه بناست افرادی را محاکمه کند، باید دلایل قضایی بودن این حرکت به روشنی ارائه شود. مسئله با اظهارات چند نفر یا چند روزنامه مبنی بر اینکه کار، سیاسی نبوده و قضایی است، تمام نمی شود. باید رهبران جناح های خودی معترض را قانع کنیم تا احساس خطر نکرده و تصور نکنند که حرکتی علیه یک جناح طراحی شده و می خواهند به نام کار قضایی، یک گروه سیاسی را بی آبرو کنند. بدون استدلال و قانع کردن رهبران جناح ها، این گونه حرکات خطرناک و تخریب پایه های اعتماد عمومی است. به اعتقاد من در ماه های اخیر کارهای ناپخته ای انجام گرفته که در مجموع به ضرر همه ما تمام شده است. باید بدانیم اگر وحدت گروه ها و جناح های طرفدار انقلاب شکسته شود و خدای ناکرده رو در روی هم قرار بگیریم، قطعاً‌ شکست خواهیم خورد. تمام تلاش دشمن ایجاد شکاف و اختلاف بین ماست. نباید بگذاریم دشمن موفق شود.

دوستان نادان

نگرانی سوم، نگرانی بخشی از جامعه و مردم است. در خیابان گروهی به نام حزب الله، به راه می افتند و کارهایی که با ادب و اخلاق اسلامی منطبق نیست، انجام می دهند. اگر بناست گروهی در خیابان تظاهرات کنند، این اقدام باید در چارچوب قانون باشد. امر به معروف و نهی از منکر باید در چارچوب قانون باشد. اگر همه این کارها نیز درست انجام بگیرد، نباید به نهاد رهبری منتسب باشند. چرا اینها به نام رهبری فعالیت می کنند؟ چرا هر خشونتی، که گاهی واقعاً با شرایط امر به معروف و نهی از منکر هم منطبق نیست، به دروغ به رهبری نسبت داده می شود؟ چرا چند روزنامه و هفته نامه معروف به خشونت که دائماً و بی محابا به حیثیت افراد یا گروه ها می تازند، بذر نگرانی و ترس و وحشت در جامعه می پاشند، خود را به ولایت و رهبری منتسب می کنند؟ دوست نادان و دشمن دانا، هر بگیر و ببندی را به نهاد رهبری نسبت می دهند و این بسیار خطرناک است. این انتساب های بیجا و این احساس خطرها را باید از بین ببریم. نگذاریم دشمن سوءاستفاده کند. نگذاریم دوستان بی جهت و در هر جا از نام رهبری استفاده کنند. بنابراین یک زمینه برای این حرف ها احساس خطرهای بیجایی است که به وجود آمده و تا این احساس را ریشه کن نکنیم، این مشکل تمام نخواهد شد. باید این زمینه ها را از بین ببریم.

تحلیل غلط

نکته دیگر این بود که آنها فکر می کردند اگر چنین حرکتی را در این مقطع انجام دهند، رئیس جمهور، دولت و حتی بعضی از جناح های سیاسی با آنها مقابله نمی کنند. درواقع احساس می کردند که مقام معظم رهبری تنهاست و حداکثر یک جناح سیاسی و چند نفر مسئول، مدافع ولایت هستند و در برابر آنها قرار می گیرند. این یک تحلیل غلط و پیش بینی نادرست از اوضاع سیاسی جامعه بود. به اعتقاد من موضع رئیس جمهور در برابر اینها، که مقام معظم رهبری هم در بیاناتشان از آن تجلیل فرمودند، بسیار مهم بود. آنها در عمل، موضع گیری قاطع رئیس جمهور و هیئت وزیران را مشاهده کردند. این حرکت صحیح و اصولی دولت آنها را مأیوس کرد. ممکن است بعضی از شیاطین در گوشه و کنار این گونه القا کنند که موضع گیری بعضی از افراد از قوه مجریه و برخی از جناح ها ظاهری است و در باطن با این تحرکات موافق اند. ما باید با این توطئه بسیار خطرناک مبارزه کنیم. اگر قاطعانه با توطئه القای اختلاف بین دولت و مجلس، یا بین دولت و قوه قضائیه، یا بین دولت و رهبری مقابله نکنیم،‌ قطعاً دشمن امیدوار، دوستان مأیوس و وحدت ملی ما در خطر قرار خواهد گرفت.

شیوه های مناسب تبلیغ

گرچه دشمن در این مقطع شکست خورد، ولی به اعتقاد من ریشه مسئله باقی است و یک کار اساسی و گسترده فرهنگی، که بیشترین بار آن به دوش ائمه محترم جمعه، علما، مدرسین، محققین و نویسندگان است، باید صورت بگیرد. در این فرایند باید مسئله ولایت و سیستم نظام اسلامی را برای نسل جوان و طلاب توضیح داد، شبهات را مرتفع ساخت و ریشه های تفکر سیاسی اسلام را از دید کلامی، فقهی، حقوقی و سیاسی روشن نمود.
در اینجا نحوه تبلیغ ولایت فقیه بسیار مهم است. گاهی نحوه دفاع از مسئله ولایت فقیه غیرمناسب است. فرصت توضیح این مسئله نیست، اما در این زمینه می توان به یک نکته به عنوان یک پیشنهاد اشاره کرد. ما باید ولایت فقیه را در چارچوب و در حد قانون اساسی ترویج و تبلیغ کنیم. نمی خواهم بگویم قانون اساسی ما عین اسلام است، ولی این قانون اساسی را امام و مراجع عظام امضا کرده اند و قطعاً در آن چیزی خلاف احکام و معیارهای اسلامی نیست. در تبلیغات ما،‌این قانون اساسی باید معیار باشد. اینکه مشروعیت ولایت فقیه با رأی مردم است یا نیست، یک بحث علمی است. کسی ممکن است بگوید رأی مردم و رأی خبرگان تأثیری ندارد و مشروعیت از جانب خداوند است و از بیان امام صادق(ع)«فانی قد جعلته علیکم حاکماً»(8)استفاده نصب نماید. چه لزومی دارد این مسائل را برای نسل جوان مطرح کنیم. در دانشگاه سمینار بگذاریم و بگوییم که رأی مردم تأثیری ندارد. این رأی اگر در مشروعیت اثر ندارد، در مقبولیت که اثر دارد.این رأی اگر در مشروعیت اثر ندارد، در کارآمدی نظام که اثر دارد. در مقام ثبوت اگر اثر ندارد، در مقام اثبات که مؤثر است. اگر اصل ولایت از رأی مردم نیست، فعلیت این ولایت که قطعاً با رأی مردم است. چرا ما به گونه ای تبلیغ کنیم که نوعی توهین به مردم باشد.
خود امام(ره) در آغاز امر در پاریس و در تهران، فقط مسئله نظارت را مطرح کردند. فرمودند من به قم می روم و روحانیت در حکومت دخالتی ندارد و ما نظارت می کنیم که دولت منحرف نشود. بعد در زمان تدوین قانون اساسی مسئله ولایت فقیه را مطرح فرمودند. طرح ولایت مطلقه فقیه از طرف ایشان مربوط به این اواخر است. با اینکه نظر حضرت امام از اول، ولایت مطلقه فقیه بود، ‌ولی در طرح و بیان مطالب، امام شرایط را در نظر می گرفتند. حتی در آن نامه ای که امام به مجمع بازنگری نوشتند به مسئله انتخابی بودن ولی فقیه تصریح فرمودند. در آن نامه امام چنین می فرماید:
«من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت می کند. اگر مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را برعهده بگیرد، قهری او موردقبول مردم است. در این صورت او ولی منتخب مردم می شود و حکمش نافذ است.»(9)
امام در این نامه مسئله رأی مردم و انتخابی بودن ولی امر را مطرح می کنند. ما باید در تبلیغات خود همین نکات را مراعات کنیم. ولو اینکه کسی از لحاظ فقهی مسئله رأی مردم و انتخاب را در مشروعیت و اصل ولایت بی تأثیر بداند. برخی از لحن هایی که در دفاع از ولایت به کار می رود، ‌نتیجه معکوس دارد. ما باید به لحن مناسب و استدلال لازم مسئله را برای نسل جوان تشریح کنیم.
عبور موفق ما از این توطئه به معنای از بین رفتن ریشه های آن نیست. باید ماه ها و سال ها روی این مسئله، به ویژه در محیط دانشگاه و حوزه ها کار کنیم. مبنای ما هم در تبلیغ باید محدوده قانون اساسی و کلمات حضرت امام باشد. خداوند به همه ما توفیق انجام این مهم را عنایت فرماید.

پی نوشت ها :

1. تحرکات خاص در قم نسبت به بحث ولایت فقیه، در حضور ائمه جمعه مراکز استان ها، دفتر مقام معظم رهبری، تهران، 1 آذر 1376.
2. محقق ثانی، رسائل المحقق الکرکی،‌ج1، ص 142.
3. کشف الغطاء،‌اصفهان، انتشارات مهدوی، ص 396.
4.همان.
5.تنبیه الامة، ص 46.
6.رسائل مرتضی، ج2، ص 90.
7.مسالک،‌ج2، ص 286.
8.تهذیب، ج6، ص 301.
9.صحیفه نور، ج21، ص 129.

منبع :روحانی، حسن (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد اول: مبانی نظری) تهران: کمیل، چاپ سوم.