چرایی و چیستی پیوست فرهنگی
چکیده
پیوست فرهنگی از مفاهیم نوپدید است که در پی واژگان راهبردی «مهندسی فرهنگ»، «مهندسی فرهنگی» و «مدیریت فرهنگی» توسط مقام معظم رهبری(1) حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) طرح گردیده و علاوه بر این که موضوع مراکز عمده ی سیاستگذاری قرار گرفته، اذهان بسیاری از مراکز علمی و تحقیقاتی و پژوهشگران را به خود معطوف نموده است. وجه مشترک برداشت های گوناگون از پیوست فرهنگی، توجه به بعد عملیاتی و تأثیرگذاری این موضوع در مدیریت فرهنگی کشور است. سؤال اساسی این است که اجرای پیوست فرهنگی، فرهنگ عمومی و تخصصی کشور اسلامی را چقدر دچار تحول می کند؟ پیوست فرهنگی به عنوان ابزاری کارساز، پیوند مدیریت راهبردی با مدیریت اجرایی کشور را با محوریت فرهنگ فراهم می سازد و تمامی لایه ها و ابعاد اقصادی، فرهنگی و سیاسی کشور در یک فرآیند تدریجی بدون وجود پیوست فرهنگی قابلیت اجرا نخواهند داشت.این نوشتار با تأکید بر بیانات امام امت حضرت آیت الله خامنه ای (حفظ الله) و با توجه به ضرورت های مدیریت تحولات اجتماعی بر مدار فرهنگ اسلامی، سعی در تبیین چرایی و چیستی و تبیین مدل مفهومی پیوست فرهنگی داشته است.
مقدمه
چشم انداز توسعه پایدار مبتنی بر فرهنگ دینی با قابلیت های بسیار بالای آن ایجاب می کند که از هم اکنون برنامه پیشرفت متوازن و همه جانبه اجتماعی با محوریت فرهنگ اسلامی در طرح های بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت مورد توجه مسئولین سطوح مختلف نظام مقدس جمهوری اسلامی قرار گیرد.عدم توجه به روند متناسب سازی لوایح، سیاست ها، تصمیمات، اقدامات، طرح ها و فعالیت های جاری در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور با اهداف و محوریت بخشیدن به فرهنگ دینی باعث رشد نامتوازن و از دست رفتن زمان به عنوان مهم ترین سرمایه غیرقابل برگشت برای جبران نابسامانی ها خواهد بود.
با توجه به قابلیت های کشور ایران به عنوان یک کشور دین محور قبل از ظهور نابسامانی و بحران های ناشی از رشد نامتوازن ناشی از بکارگیری الگوهای توسعه پیشرفت، انجام مطالعات در این زمینه ضروری است. طرح پیوست فرهنگی با دو کارکرد بازدارندگی نسبت به آثار مخرب ناشی از اجرای طرح ها و پیش برندگی نسبت به آثار مثبت ناشی از اجرای طرح ها در راستای هماهنگی الگوهای پیشرفت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با محوریت فرهنگ غنی اسلامی پا به عرصه نهاده است.
تجارب اجرای برنامه های توسعه در کشورهای مختلف جهان خصوصاً کشوری های اسلامی نشان می دهد که عدم توجه به ابعاد رابطه صحیح بین قطب های توسعه با فرهنگ، علاوه بر آنکه میزان رشد کمی و کیفی قطب رشد ملی را محدود می سازد، در بلندمدت به دلیل توسعه نامتوازن موجب عوارض منفی و بحران سیاسی، فرهنگی و اقتصادی می گردد.
شناسایی تمامی ابعاد رشد و توسعه اجتماعی و کیفیت تاثیرپذیری و تأثیرگذاری این ابعاد بر همدیگر از آن جهت اهمیت دارد که با درک صحیح از مسائل توسعه می توان با اقداماتی آگاهانه و پیش گیرانه در مرحله اول از خسارات احتمالی جلوگیری نمود و در مرحله دوم راهبردهای سازگار و برخواسته از فرهنگ خودی را طراحی و در برنامه پیشرفت ساری و جاری کرد.
کشورهای در حال توسعه غالباً مراحل اولیه جهش به سوی پیشرفت را با تحرک شدید اقتصادی شروع می کنند و به همین دلیل عمده توجه مسئولین به هدایت های کاربردی با گرایش صرفاً اقتصادی معطوف می گردد. این امر کاملاً طبیعی است زیرا شدت تغییرات و جهش های توسعه به قدری سریع است که در مراحل اولیه، فرصتی برای مطالعات بلند مدت در مورد شناسایی تحولات آتی باقی نمی ماند. اما پس از مدت زمانی که از اجرای طرح ها می گذرد، ضرورت شناخت تحولات ناشی از آثار و پیامدهای توسعه خود را می نمایاند. در سند چشم انداز 20 ساله کشور که پس از قریب به 2 دهه در ایران تنظیم شده است می خوانیم:
«توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی فناوری در سطح منطقه، با هویت اسلامی و انقلابی، الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و مؤثر در روابط بین الملل».(2)
به همین دلیل نظام جمهوری اسلامی با اجرای طرح های جهش و تحرک شدید اقتصادی در سالهای اخیر و برنامه های پیشرفت آن در زمینه های مختلف از رشد و توسعه بسیار بالایی برخوردار شده است از جمله صنایع نفت و گاز، ICT، انرژی هسته ای، مسکن و راه، آموزش و پرورش، کشاورزی، پزشکی و... لذا شناسایی تحولات آتی و محورهای تغییرات عمده ای که اجرای این طرح ها در منطقه و جهان ایجاد خواهد کرد، در این مقطع زمانی کاملاً ضروری است. لذا هدف نهایی طرح پیوست فرهنگی امکان مدیریت بر تحولات آتی در سطوح ملی، منطقه ای و جهانی در راستای تحقق اهداف استراتژیک توسعه فرهنگی آن می باشد.
خاستگاه پیوست فرهنگی
در مقوله مهندسی اجتماعی که در چند دهه اخیر به طوری جدی طرح گردیده به سطوح مختلف دانشگاه ها نیز رسوخ کرده است و موضوعات آن به عنوان واحد درسی ارائه می شود، این تلقی که فرهنگ ها قابل مدیریت و بهینه شدن در سمت و سوی خاصی نیستند نیز در حال منزوی شدن است. در روزگاران گذشته اندیشمندان علم حکومت داری در مقابل این سؤال پاسخ چندانی نداشتند و یا حداقل پاسخ ماندگار و کارگشایی ارائه نمی دادند. البته حاکمان و صاحبات قدرت - مثل تفکر همیشه قدرت طلب یهودیت صهیونیستی - هیچگاه از به پذیرش رساندن خواسته های خود در جوامع بشری کوتاه نیامده اند و دستاوردهای ایشان تا حد زیادی برای کسانی که جویای آن باشند قابل رصد است.«فرهنگ» به عنوان بعدی از ابعاد جامعه که سازنده محیط زیست «انسانی» جامعه است(3)، موضوع اصلی این مناقشه می باشد. حتی غرب جدید که تمایل بسیار زیادی به تصرف و سلطه بر جهان دارد، نظریات رایج به سادگی قابل کنترل بودن اخلاق، رفتار و اعتقادات مردم را نمی پذیرد و یا الگویی برای آن ارائه نمی دهد.
اما فرهگ اسلامی اولاً به خاطر عقبه بسیار پر مشقتی که از ناحیه ی حاکمان ظالم و زورگویی ممالک اسلامی به ملل مسلمان تحمیل شده است، و ثانیاً به خاطر اعتقادات و احکام به وضوحِ فرهنگی اسلام، قابل هدایت بودن فرهنگ را به روشنی باور دارد. تجربه 30 ساله انقلاب اسلامی ایران با تمام ضعف ها و قوت هایش نماینده تجربه ای منحصر به فرد در مدیریت راهبردی فرهنگ محور در دنیای معاصر است و تجربیات بسیار مفیدی را برای استفاده جهانیان به ارمغان آورده است.
مسیر طی شده تا تحقق مدیریت راهبردی فرهنگی کشور پهناور ایران تاکنون شکل منطقی را طی کرده است که اخیراً، مفهوم جدیدتری به عنوان پیوست فرهنگی نیز به آن اضافه شده است.
برای روشن شدن خاستگاه پیوست فرهنگی به عنوان ابزاری جدید در مدیریت فرهنگی حداقل باید به دو موضوع توجه کرد:
1. تهدیدادت و فرصتهای فرهنگی، که در مقابل نظام اسلامی وجود داشته یا خواهد داشت.
2. تجربه سه دهه گذشته که مدیریت و رهبری کشور برای عبور از مشکلات مختلف به کار بسته است.
تهدیدها و فرصتها
تهدیدها
در زمان حاضر و در آینده به دلیل فقدان ابزاری با کارکردهای متصور برای پیوست فرهنگی، نظام مقدس جمهوری اسلامی با تهدیدات عمده زیر روبروست:1. توسعه نامتوازن و تخریب بنیانها و مولفه های فرهنگ ایرانی اسلامی.
2. آسیب پذیری جدی فرهنگی در مقابل تعاملات و تهاجمات سنگین سایر فرهنگ ها، در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی.
3. در حد شعار ماندن هدف گذاری های کلان فرهنگی و عدم دستیابی به چشم انداز مطلوب بر اساس آرمان های فرهنگی نظام مقدس اسلامی.
4. فراگیر شدن تضادهای اجتماعی و مخرب و بحران هویت و ابعاد نامطلوب و نگران کننده آن در عرصه های مختلف فرهنگی، سیاسی و امنیتی.
5. عدم بهره برداری و ناکارآمدی ابعاد در حال توسعه کشور به دلیل ناهماهنگی با سازه های اجتماعی و فرهنگی.
6. تحمیل هزینه های سنگین در خصوص ترمیم و اصلاح مسیرهای توسعه ای طی شده در درازمدت جهت افزایش بهره وری و کارآمدی.
فرصت ها
با ایجاد ابزارهایی همچون پیوست فرهنگی و در اختیار قرار دادن آن در دست مدیریت راهبردی کشور می توان تهدیدات را تبدیل به فرصت نمود.1. پیوست فرهنگی فرصتی قابل توجه برای طراحی و مدیریت توسعه متوازن در اختیار می گذارد.
2. پیوست فرهنگی فرصتی واقعی برای جاری ساختن سیاستهای کلان فرهنگی در موضوعات و ابعاد مختلف و تحقق آرمانهای نظام اسلامی در اختیار مدیریت کشور می گذارد.
3. پیوست فرهنگی به عنوان ابزاری کلیدی و راهگشا می تواند فرصت و زمینه ایجاد مصونیت فرهنگی و تقویت هویت ملی را در اختیار بگذارد.
4. پیوست فرهنگی فرصت تازه و آزمایشگاه فوق العاده ای برای آزمون و خطاهای مورد نیاز در طراحی و تدوین و ترسیم دقیق مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کشور محسوب می گردد.
5. پیوست فرهنگی فرصتی مغتنم برای ایجاد تعادل اجتماعی در ابعاد اقتصاد، فرهنگ و سیاست محسوب گشته و به همین دلیل می تواند نقش عمده ای در افزایش بهره وری در کشور ایفا نماید.
6. و....
تجربه رهبری فرهنگی سه دهه گذشته
مدیریت راهبردی کشور در نظام مقدس جمهوری اسلامی بر عهده فقیه می باشد.(4) مدیریت راهبردی کشورها بر اساس آنکه «هدف اصلی» آن کشور چه نوع اهدافی است و بر چه اهدافی تأکید دارد از نوع و جنس آن اهداف خواهد بود. کشورهایی که بر اهداف اقتصادی تأکید کامل دارند. و این اهداف را به عنوان اهداف اصلی مورد توجه قرار می دهند، باید مدیریت راهبردی اقتصادی اعمال نمایند. در جمهوری اسلامی ایران با توجه به اینکه بر بستر انقلاب اسلامی شکل گرفته است، اهداف اصلی، اهداف فرهنگی می باشد، بنابراین مدیریت راهبردی در کشور، مدیریت راهبردی فرهنگی است.»(5) (6).«پیوستِ فرهنگی» را می توان رویکرد جدیدی در مقام مدیریت راهبردی فرهنگی جامعه دانست. کمی توجه در مناسبات 3 دهه ی حیات پر برکت نظام مقدس اسلامی نیز نشان می دهد که آنچه امروز به عنوان پیوست فرهنگی مطرح شده است چیست و تا چه حد به موقع و به جا مطرح شده است.
برای شروع بررسی سیر تحول فرهنگی کشور حتماً انقلاب اسلامی 1357 و مقدمات آن را باید نقطه عطف برای شروع این تحول دانست. باید گفت این انقلاب اسلامی بود که باعث شد دغدغه های روزمرگی به نگاهی عمیق تر و کلان نگرتر در جامعه مبدل شود. ماهیت مذهبی و رهبران به وضوح فرهنگی این نهضت حامل این پیامد بودند که خواسته های این حرکت فرهنگی است. چنین حرکت و نهضتی که حامل چنین پیامهای روشن فرهنگی بود پیروز شد و توانست بیش از 98% آراء مردم را با خود همراه کند. از مهمترین پیام های این رأی این بود که این ملت تقاضای کشوری فرهنگ محور را داراست.
اشغال لانه جاسوسی امریکا و سپس تعطیل شدن دانشگاه ها برای اسلامی شدن علوم دانشگاهی، در سال 1359 و این بار نیز حمایت عمومی از آن، نشان دهنده این نکته بود که این مسیر آگاهانه انتخاب شده است و لحظه به لحظه شفاف تر و راهبردی تر نیز می شود. لذا در سال 1359 ستاد انقلاب فرهنگی با حکم حضرت امام (ره) شروع به فعالیت نمود و مأموریت اصلی آن نیز اصلاح نظام آموزش عالی و دانشگاه های کشور بود. بر این اساس کلیت جریان انقلاب فرهنگی در مسئله دانشگاهها منحصر گردید، شاید تصور می شد که بقیه امور فرهنگی بدون نیاز به تصمیم گیری در ستاد مرکزی نیز قابل مدیریت هستند. ریشه این امر را می توان در نگاه بسیطی که در آن زمان به فرهنگ وجود داشت تحلیل نمود.
در سال 1363 با حکمی از سوی امام (ره) شورای عالی انقلاب فرهنگی شکل گرفت. «کسانی که این مجموعه را در ابتدا در قالب ستاد عالی انقلاب فرهنگی ایجاد کردند و بعد به صورت تکامل یافته تر با عنوان شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه یافت. باورشان بر این بوده است که مسائل فرهنگ کشور مسائل مهمی است که نه با قانون اساسی و نه در سیاستهای کلی که در مجمع تشخیص مصلحت تنظیم می شود، نه با قانونگذاری در مجلس و اجرا در دولت و سیاستهای اجرایی در وزارتخانه ها، این نیاز تأمین نمی شود... شورا نقش دیگری دارد و حضور هر یک از دستگاهها و رؤسای سازمانهای فرهنگی در این شورا به دلیل همان نقش است... سیاستهای کلی ( که در مجمع تهیه می شود) کلیات است. آنچه در شورای عالی انقلاب فرهنگی تحقق پیدا می کند فراتر از مسأله کلیات است؛ نگاه به واقعیت ها، اجرا و به دستگاه ها دارد. خود مجری نیست اما فرمان عمومی و کلان اجرای فرهنگی در کشور در دست شورا است، جایگاه شورا این است.»(7)
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) از آغازین روزهای سکانداری نظام اسلامی به مسئله تهاجم فرهنگی دشمن توجه ویژه ای نشان دادند و مسئله تهاجم فرهنگی در دوران زعامت ایشان، به دلیل پایان یافتن جنگ نظامی 8 ساله و آغاز جنگ فرهنگی غرب علیه ایران شکل و شمایل جدیدی به خود گرفت. در سال 1375 حکم مقام معظم رهبری در تقویت شورای عالی انقلاب فرهنگی صادر شد و ایشان ضمن این پیام و سخنان بعدی خود مسئولیت «سازمانی» مقابله با تهاجم فرهنگی را متوجه این شورا دانستند. تا سال 1381 روند تثببیت شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه یافت تا این نهادی که ا زسال 1363 به عنوان ارگانی «واجب الطاعه» در جمهوری اسلامی ایران مطرح است به عنوان عقبه تصمیمات بنیادین فرهنگ تثبیت شود و بازوی شخص رهبر نظام در راستای رهبری فرهنگی نظام قرار گیرد. در سال 1381 بود که موضوع مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کشور را مطرح نمودند. از این پس تا کنون رهبری سعی بر رمزگشایی از مفهومی که فرمان آن را داده بودند را داشتند لذا سخن از مدیریت فرهنگی میراندند و نقشه هایی با ماهیت فرهنگی را برای کشور درخواست می نمودند: نقشه مهندسی فرهنگی کشور، نقشه جامع علمی کشور و... که همگی راهی بودند که باید طی می شدند تا بتوان به مهندسی اجتماعی کشور دست یافت.
البته همزمان با مدیریت سطوح بنیادین فرهنگ، ایشان به طور همزمان به ایجاد سندهای سیاستگذاری کشور با محوریت فرهنگ نیز مشغول شدند و از سند چشم انداز بیست ساله کشور تا اسناد چشم انداز ارگانها، نهادها و سازمانها و... همه و همه را از مسؤولین کشور مطالبه می نمودند. اما خود ایشان در نسبت بین شورا و مجمع تشخیص مصلحت نظام این گونه تبیین فرمودند که: «سیاستهای کلان (حوزه فعالیت مجمع تشخیص مصلحت نظام) چارچوبند، یک چارچوب کلی اند. که در این چارچوب کلان ( حوزه فعالیت شورا) باید انجام گیرند، ما برای تصمیم گیری کلان جز اینجا (شورای عالی انقلاب فرهنگی) جایی نداریم.»(8)
پس از طی این مراحل که نقشه ها لحظه به لحظه شفاف تر و کاربردی تر می شدند، نوبت آن بود که سازکارهای مقنن و سازمانی برای مصوبات شورا تدوین می شد. «.. پس بایستی مصوباتش لازم الاجرا باشد. این همان دغدغه ما از اوایل کار بوده است... برای تحقق هر چه بیشتر لازم الاجرا بودن مصوبات شورا، نیازمند ایجاد شیوه و قاعده ای می باشیم، بایستی قانونی پیدا کنید، یا تصویب قانونی شود، یا بالاخره ساز و کار این کار را پیدا کنید.»(9)
پیوست فرهنگی با دو مشخصه پیشنهاد گردیده است:
1- راهی برای اجرایی شدن مصوبات شورا
2- خاصیت مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی این است که چارچوبه های کلان فرهنگی را مد نظر دارد، پس پیوست فرهنگی واسطی بین نگاه کلان و نگاه خرد از منظر فرهنگ است!
«از جمله ساز و کارهای لازم الاجرا کردن مصوبات این شورا، برای نمونه، چگونگی حضور شورای عالی در تنظیم برنامه پنج ساله را پیش بینی کنید که حضور داشته باشد. به علاوه، در طرح های گوناگونی که در کشور تنظیم می شود، آقای رئیس جمهور هم اشاره کردند درست هم هست، طرح های اقتصادی، طرح های پولی و مالی، طرح های عمرانی حتماً یک پیوست فرهنگی داشته باشد که آن پیوست فرهنگی مصوبه آن شورا است و همه ملزم باشند که به آن پیوست فرهنگی توجه کنند و آن را لازم الاجرا بشمارند و مواردی از این قبیل را پیش بینی نمایید. بنابراین هم مسئله دوم بود که مسئله لازم الاجرا بودن مصوبات این شورا است. پذیرفتنی نمی باشد که شورا، (صحن عمومی و یا کمیسیون های تخصصی) بررسی کند و برای یک بخش یا برای یک صحنه عام که بخشی هم زیر مجموعه آن است تصمیمی اتخاذ کند و آن بخش به کلی به آن مصوبه بی اعتنا باشد و کار خودش را انجام دهد، نمی شود فلان وزارت خانه، سازمان و یا مرکز تبلیغی یا فرهنگی اساساً رأی دیگری داشته باشد. باید برای این مسأله راه حل مناسبی پیدا کرد. نظر قطعی من این است که مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی لازم الاجرا است. شما پیشنهاد بیاورید، بنشینید و فکر کنید، این موضوع برای ما اهمیت دارد.»(10)
در طول مدت مطالعات مهندسی فرهنگی از سال 81 تا کنون یکی از مسائلی که همواره مورد توجه بوده ا ست، ترویج فرهنگِ هدف (فرهنگ مطلوب) بوده است. اما به طور معمول و از آنجایی که ترویج فرهنگِ هدف پس از مهندسی آن قرار داشته است، به توصیفات کلی آن اکتفا شده است: « وقتی فرهنگ هدف در انواع و اجزای آن مهندسی و مشخص شد، باید محیط فرهنگی در سطح ملی، عمومی، بخشی و سازمانی بر این اساس شکل گیرد و این فرهنگ رواج پیدا کند. فرهنگ موجود تحول یابد و عناصر تعالی بخش آن تقویت و عناصر زوال آفرین آن کم رنگ و تضعیف شود»(11)
اما امروز که بیش از چندین سال از زمان آغاز مطالعات مهندسی فرهنگی می گذرد، لازم است که طرح های روشن و شفافی در خصوص چگونگی ترویج فرهنگ هدف ارائه شود. طرح پیوست های فرهنگی از این دسته ابزارها هستند که از جمله کارکردهای اساسی آن همین مسئله است. یعنی چگونگی تطبیق سندهای بالادستی فرهنگی هنوز طراحی نشده بود که معظم له در تاریخ 17/ 9/ 86 دستور به شکل گیری سندهای پیوست فرهنگی برای تمام طرح ها و پروژه های مهم و جدید اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را پیشنهاد نمودند.
ضرورت های موضوعی پیوست فرهنگی
جایگاه مفهومی
ضروری و لازم است نظام اسلامی ابزار یا ابزارهایی در اختیار داشته باشد که به وسیله آنها به کنترل و مدیریت راهبردی فرهنگی بر نقاط ربط و تعامل ارگانیک ابعاد اجتماعی یعنی اقتصاد، فرهنگ و سیاست بپردازد تا بتواند توسط این ابزارها و نتایج آن در فرآیند برنامه ریزی و مدیریت، توازن و بهره وری مورد نیاز در مسیر توسعه و تعالی همه جانبه جامعه و حفظ و صیانت از ارزشها و اصول نظام اسلامی را محقق سازد. پیوست فرهنگی می تواند یکی از مهمترین و حیاتی ترین این ابزارها در مدیریت تأثیرات و تأثرات بین فرهنگ و سایر ابعاد اجتماعی از قبیل سیاست و اقتصاد تلقی گردد.جایگاه کارکردی
در فضای تعاملات میان نظامات اجتماعی «فرهنگ، سیاست و اقتصاد» تحقق برخی نسبت و تناسبها ضروری و حیاتی به نظر می رسند که نظام اسلامی تا حدود زیادی فاقد ابزارهای دقیق در این خصوص می باشد. این کارکردها که ضرورت وجود ابزارهایی چون پیوست فرهنگی را اثبات می کنند عبارتند از:تعیین و تطبیق مصداقی تأثیرات و تأثرات ابعاد اجتماعی - فرهنگ، سیاست و اقتصاد - در مسائل و موضوعات مختلف. به عنوان مثال: ابزاری نیاز داریم تا به ما نشان دهد یک لایحه، تصمیم، پروژه یا اقدام خاص اقتصادی چه عوارض و تأثیرات فرهنگی و در چه ظرفی از مکان یا زمان به دنبال دارد. ( کارکردی که بر اساس آن صرفاً تأثیرات و تأثرات نشان داده می شود)
اندازه گیری و سنجش وضعیت و عوارض یک طرح، لایحه، تصمیم، اقدام یا پروژه با استاندارهای مشخص شده در اسناد و راهبردهای کلان نظام و احراز هم جهتی و همسویی آن با استانداردهای موجود در سایر ابعاد اجتماعی خصوصاً فرهنگ، پیش از اجرا و عملیاتی شدن آن تصمیم یا طرح، به عنوان مثال: مشخص شود که نتایج و عوارض یک پروژه و تصمیم سیاسی آیا مطابق نقشه مهندسی فرهنگی کشور و شاخصه ها و معیارهای موجود در آن هست یا نیست؟ و آیا تصمیم سیاسی اصولاً در مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی نظامی اسلامی قابل تعریف می باشد یا خیر؟ (کارکردی که بر اساس آن به سنجش و اندازه گیری و نهایتاً کنترل پیش از اجرا پرداخته می شود)
لازم است برای حذف و یا کاهش عوارض منفی و یا ایجاد یا تقویت کارآمدی و بهره وری در خود یک تصمیم یا طرح و پروژه و در تأثیرات آن در سایر ابعاد اجتماعی، در نقطه ای مشخص از فرایندهای طراحی و اجرای هر تصمیم، طرح و یا پروژه تدبیرات لازم در قالبی مشخص و همراه با ضمانت اجرایی لازم ضمیمه آن گردد. به عنوان مثال: لازم است در خصوص طرح عمرانی کلانی که تأثیرات مختلف فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی- امنیتی به دنبال دارد در زمان مشخصی از مراحل طراحی و معماری و اجرای طرح پس از تحقق کارکردهایی که در بندهای قبلی ذکر شد تدبیرات لازم الاجرا برای کاهش عوارض و یا افزایش بهره وری ضمیمه برنامه جهت عملیاتی شدن گردد. (کارکردی که بر اساس آن تدبیرات لازم در جهت کاهش عوارض و یا افزایش بهره وری ضمیمه فعالیتها می گردد) پس از اجرای یک تصمیم و پروژه لازم است صحت اجرا و کیفیت اجرا در خصوص تدابیر اندیشیده شده در مورد کاهش عوارض منفی و افزایش بهره وری مورد بازبینی و بازخورد گیری قرار گیرد تا میزان موفقیت تدابیر از سویی و میزان تأثیرات منفی و یا بهره وری قابل رصد و اندازه گیری باشد. (کارکردی که بر اساس آن سنجش و اندازه گیری پس از اجرای فعالیتها محقق می گردد.)
بسیاری از فعالیتها، تصمیمات، طرح ها و پروژه ها در ابعاد مختلف فرهنگی اقتصادی و سیاسی نظام در طول سه دهه از عمر انقلاب به اجرا گذاشته شده است. لازم است نسبت به اصلاح و بهینه سازی این فعالیتها از حیث تأثیراتی که بر سایر ابعاد اجتماعی می گذارند و عوارض منفی که به دنبال داشته اند فرایندی شامل بازشناسی عوارض و کارآمدی و ارائه تدبیرات ترمیمی انجام گیرد. به عنوان مثال برنامه ای اقتصادی یا فرهنگی مدتهاست در کشور اجرا می شود و تاکنون هیچ توجهی به عوارض ثانوی آن در سایر ابعاد اجتماعی و نقش این عوارض در کاهش بهره وری آن برنامه نشده است. بنابراین لازم است پس از بررسی و سنجش این برنامه در قالب و استانداردی مشخص به ارائه تدبیرات ترمیمی در خصوص آن پرداخت. (کارکردی که بر اساس آن سنجش و اندازه گیری و تدبیرات ترمیمی برای وضع موجود تصمیمات، طرح ها و پروژه های مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی محقق می گردد.)
جمع بندی ضرورت های موضوعی
به نظر می رسد در هر یک از ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می توان کارکردهای فوق را در قالب ابزاری به نام پیوست دنبال نمود به طوری که پیوست فرهنگی کارکردهای فوق را در بعد فرهنگی هر تصمیم، طرح و یا پروژه محقق می سازند.آنچه بدیهی است پیوست علاوه بر وجه تسمیه خویش که بیانگر ایفای نقش ابزاری آن در قالب ضمیمه ای معنادار برای شفاف سازی وضعیت تصمیم گیری و مدیریت و اجرای طرح ها و برنامه ها می باشد، در دقتی مفهومی نشانگر پیوند و پیوستگی مجموعه ای و تعاملات غیرقابل انکاری بین ابعاد مختلف جامعه نیز محسوب می گردد. در واقع پیوست، نقطه پیوند میان یک بعد از موضوع و مسئله را با سایر ابعاد توضیح داده و مطابق کارکردهای فوق می تواند بهترین ابزار برای استانداردسازی عوارض یک طرح و برنامه در چارچوب تدابیر از پیش مشخص شده و همچنین سنجش کیفیت و کارآمدی و میزان توازن یک طرح و برنامه با سایر ابعاد جامعه تلقی گردد.
باید اذعان نمود تاکنون ابزاری فراگیر و دقیق برای تحقق کارکردهای فوق در نظام اسلامی وجود نداشته و صرفاً ممکن است در موارد و مصادیق خاصی به صورت سلیقه ای و در قالبهای غیر منسجم و یا حتی ناکارآمد این کارکردها مورد توجه قرار گرفته باشند. چرا که حاکمیت دیدگاه های بخشی و یک جانبه نگر، عملاً مسیر مدیریت و برنامه ریزی و اجرا را در ابعاد گوناگون به سوی حذف چنین کارکردهای حیاتی برای نظام اسلامی سوق داده است. اگر بخواهیم در سه عنوان تأثیراتی که از ناحیه جبران این خلاء ابزاری جهت تحقق کارکردهای فوق متوجه کشور می شود را نام ببریم می توانیم ادعا کنیم که پیوست فرهنگی موضوعیت می یابد تا:
1. توازن لازم در مسیر توسعه و تعالی کشور بین انواع فعالیتها و طرح و برنامه ها در ابعاد مختلف شکل بگیرد.
2. بهره وری طرح ها و تصمیمات و برنامه ها با تزریق دیدگاههای نظام مند و ملاحظه ارتباطات بین ابعاد مختلف جامعه و تطبیق طرح ها و برنامه ها با نقشه مهندسی فرهنگی کشور محقق گردد.
3. از اهداف و راهبردهای کلان و اصول اعتقادی و ارزشهای اجتماعی نظامی مقدس اسلامی در طول برنامه ریزی و اجرای طرح های مختلف صیانت گردد.
ضرورت های محیطی و عرصه های اجتماعی
ضرورت های پیرامونی در واقع خلاء و نیازی است که در ابعاد مختلف جامعه در سطح برنامه ریزی و مدیریت راهبردی فرهنگ احساس می گردد.با صرف نظر از اینکه پیوست فرهنگی چیست و چه کارکردهایی دارد، کشور ما شاهد مشکلات مختلفی خصوصاً در مسیر پیشرفت بخشهای مختلف می باشد، مشکلاتی که پس از اجرای طرح ها، لوایح، پروژه ها و حتی تصمیمات و اقدامات اجرایی در هر یک از عرصه های فرهنگ، اقتصاد و سیاست نمودار گشته و مجموعه ای از نگرانی ها و ناکارآمدی ها را به دنبال می آورد.
بخش گسترده ای از این مشکلات ناشی از عدم پیش بینی تناسب فرهنگی و عوارض مستقیم و غیرمستقیم این طرح ها بر هنجارهای فرهنگی جامعه می باشد.
در این خصوص مثالهای فراوانی وجود دارد که می تواند مورد اشاره قرار گیرد که به برخی از این مثالها به صورت اجمالی پرداخته می شود.
محیط و عرصه اقتصادی
برنامه ها و طرح های اقتصادی همواره در مقام اجرا مجموعه متنوعی از عوارض و تأثیرات فرهنگی اجتماعی به دنبال دارد مثالهای زیر بیانگر برخی از این عوارض و تأثیرات پیرامونی می باشد:1. تصمیمات اقتصادی در بخش مسکن و عوارض و تأثیرات آن در اموری مانند ازدواج و سلامت و بهداشت اخلاقی خانواده ها، سلامتی روانی جامعه و طیف گسترده ای از تأثیرات و عوارض، که هم می تواند شکل منفی به خود گرفته و هم می تواند به صورت مثبت تأثیرگذار شود.
2. پروژه های صنعتی بزرگ و برنامه های توسعه مناطق آزاد و ویژه و عوارض تأثیرات فرهنگی آن مانند طرح عظیم مجتمع گازی عسلوی، یا جزایر تفریحی و توریستی کیش و قشم یا مجتمع زنجیره ای پدیده شاندیز.
3. طرح های عمرانی مانند راه ها و بزرگ راه ها که می تواند وضعیت یک منطقه را که در مسیر آن قرار گرفته به کلی دگرگون سازد و در این میان ممکن است برخی عوارض فرهنگی نیز بدنبال داشته باشد. بدیهی است در صورت پیش بینی این عوارض می توان با تدبیر و طراحی سازوکارهایی از بروز آن عوارض منفی جلوگیری نمود. به عنوان نمونه همانطور که در خصوص بزرگراه تهران 'O شمال، عوارض زیست محیطی، بخش عمده ای از نگرانی ها را به خود اختصاص داده، نگرانی در خصوص عوارض و تأثیرات فرهنگی این طرح بر کل کشور، تهران و مناطق روستایی مسیر نیز کمتر از عوارض زیست محیطی آن نیست. در همین مورد خاص می توان با ضمیمه شدن برخی تدابیر و برنامه ها از این تأثیرات در مرحله اجرا کاست و حتی فرصتهای فرهنگی نیز ایجاد نمود.
محیط و عرصه سیاسی
طرح ها، برنامه ها و تصمیمات سیاسی نیز همواره حجم قابل توجهی از تأثیرات و عوارض فرهنگی به دنبال دارد نمونه های زیر تنها گوشه ای از این تأثیرات را نشان می دهد.1. تغییر تقسیمات کشوری به عنوان یک تصمیم و برنامه سیاسی یکی از چالشی ترین و جدی ترین مثال هایی است که می توان در تعامل دو بعد اجتماعی سیاست و فرهنگ، طرح نمود. استان شدن یک منطقه، شهر شدن یک بخش، جداسازی بخشی از یک استان یا شهر و الحاق آن به استان یا شهری دیگر همانطور که منشأء بسیاری از تحولات اقتصادی سیاسی است؛ تأثیرات جدی و عمیق فرهنگی نیز به دنبال دارد. مطالعات فرهنگی در این خصوص و بررسی، پیشبینی و تدبیر عوارض و تأثیرات آن ضرورتی غیرقابل اغماض به نظر می رسد.
2. رویکردهای سیاسی که توسط دولت های مختلف انتخاب و در کشور به اجرا گذاشته می شود نمونه ای دیگر از عوامل تأثیرگذار بر عرصه فرهنگ است. دولتی که توسعه سیاسی را محور و حاکم بر مسیر توسعه کشور می داند و حتی تصمیمات فرهنگی را متناسب رویکرد سیاسی خود بر می گزیند بدیهی است حجم قابل توجهی از عوارض و تأثیرات را متوجه فرهنگ جامعه می سازد، نگاه های سیاسی به فرهنگ آن هم با رویکردهای مختلف در دولتها، گستره ای از تعارضات و نابسامانی ها را در عرصه فرهنگ رقم می زند. مثلاً عدم نظارت و کنترل مؤثر بر آزادی های سیاسی به عنوان یک رویکرد در یکی از دولتهای پیشین، منجر به نوعی از تنشها، آشفتگی ها و هرج و مرج ها در سطوح اجتماعی گردید که به قائله 18 تیر 1378 منتهی شد و هزینه های متفاوت سیاسی و امنیتی بر کشور تحمیل نمود، در این مورد شاید هزینه های فرهنگی ایجاد شده بسیار بیشتر باشد. عوارض و تأثیراتی که هرچند به صورت غیرملموس و پنهان اما عمیقتر و ماندگارتر از عوارض سیاسی و امنیتی آن قضیه محسوب می گردد.
محیط و عرصه فرهنگی
برنامه ها، طرح ها و پروژه های فرهنگی نیز به صورت مستقیم و غیرمستقیم مجموعه ای از تأثیرات و عوارض مثبت و منفی را بدنبال دارند. مثالهای زیر می تواند نمونه هایی از این دست تلقی گردد.1. توسعه فضاهای دانشگاهی در مناطقی که بافت فرهنگی خاصی داشته و عوارض رفت و آمد دانشجویان با فرهنگ های متفاوت در آن مناطق، نمونه ای از این تأثیرات می باشد مانند ایجاد شعب دانشگاه آزاد در شهرستانهای کوچک و عوارض فرهنگی آن.
2. توسعه مناطق تفریحی و گردشگری بدون پیش بینی و در نظر گرفتن تدابیر لازم جهت همسویی این مراکز با اهداف کلان فرهنگی نظام و شاخصه های ارزشی فرهنگ ایرانی اسلامی، نمونه مناسب دیگری در تأثیرات فرهنگی برخی اقدامات و برنامه هاست. مانند ایجاد مجتمع تفریحی پدیده شاندیز در شهر مقدس مشهد و...
3. برگزاری جشنواره ها و همایشهای فرهنگی که فاقد هدف گذاری های هم جهت با برنامه های فرهنگی کلان نظام هستند و همچنین عدم تطبیق آنها با شاخصه ها و استانداردهای بومی و دینی، منشاء تأثیرات تخریبی عمیقی بر پیکره فرهنگ عمومی شده و از پیامدهای قابل اشاره آنها، برجسته سازی نمادها و نشانه ها و الگوهای غیرمنطبق با فرهنگ هدف؛ می باشد.
چیستی پیوست فرهنگی را در چهار محور:
1. نسبت مهندسی فرهنگ، مهندسی فرهنگی، مدیریت فرهنگی با پیوست فرهنگی.
2. تعریف پیوست فرهنگی چیست؟
3. گستره پیوست فرهنگی
4. نتایج حاصل از تدوین و اجرای پیوست فرهنگی
ارتباط پیوست فرهنگی با مهندسی فرهنگ، مهندسی فرهنگی، مدیریت فرهنگی
گر چه هنوز تعریف دقیق و جامع و مانعی و به اجماع رسیده ای از پیوست فرهنگی ارائه نشده است اما لازم است که یک بار به طور شفاف نگاهی توصیفی به نسبت بین مهندسی فرهنگ، مهندسی فرهنگی، مدیریت فرهنگی و سپس پیوست فرهنگی داشت. برای این منظور سه مفهوم مهندسی فرهنگ، مهندسی فرهنگی و مدیریت فرهنگی را از تعاریف پذیرفته شده در شورا اخذ می کنیم و این تعارف را با آنچه در اینجا با عنوان پیوست فرهنگی مطرح شده است مقایسه می کنیم.مهندسی فرهنگ
مفهوم مهندسی فرهنگ از نگاه طراح و ایده پرداز اولیه آن که مقام معظم رهبری می باشند عبارت است از:... از مهمترین تکالیف ما در درجه اول، مهندسی فرهنگ کشور است، یعنی مشخص کنیم که فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی و حرکت عظیم درون زا و صیرورت بخش و کیفیت بخشی که فرهنگ نامیده می شود و درون انسان ها و جامعه به وجود می آید؛ چگونه باید باشد. اشکالات و نواقص اش چیست؟ کندی ها و معارضاتش کجاست؟ (در محضر ولایت، 1383).
بنابراین در مهندسی فرهنگ کانون توجه، فرهنگ جامعه است و هدف از آن شناخت عمیق اجزاء عناصر و روابط بین آنها و باز طراحی و ساخت دهی مجدد بر اساس اهداف و کارکردهای مورد انتظار از آن با توجه به مجموعه مقتضیات (قابل مدیریت) و شرایط ( نسبتاً ثابت) می باشد.»(12)
مهندسی فرهنگی
«به عبارت دیگر هدف مهندسی فرهنگی کشور، برقراری انسجام محتوایی (باورها و ارزش های هنجاری شده) بین سیستم های فرعی یک جامعه می باشد. برای نمونه باورها و ارزش های حاکم بر نظام فرهنگی جامعه باشد. بنابراین مهندسی فرهنگی عبارت است از فرآیند بازطراحی و وحدت بخش هدفمند بین نظام فرهنگی مهندسی شده با سایر نظام های فرعی به عنوان یک نظام یکپارچه و واحد در این فرآیند، کارکردها و ساختارهای هر یک از نظام های فرعی مبتنی بر مفروضات و ارزش ها و باورهای نظام فرهنگی، بازبینی و بازسازی می شود.مقام معظم رهبری مفهوم مهندسی فرهنگی کشور را بدین ترتیب روشن ساخته اند:
فرهنگ کشور کلاً به یک نظم و جهت گیری و جهت یابی و انسجام بخشهای گوناگون دولتی و غیردولتی در باب فرهنگ احتیاج دارد (در محضر ولایت 1381)» (13)
مدیریت فرهنگی
مدیریت فرهنگی، مدیریت بر سیستمها و سازمانهای خرد و کلانی است که با رویکرد و اهداف فرهنگی مهندسی شده باشند و اداره آن سیستم و سازمان با رویکرد و اهداف فرهنگی صورت پذیرد. بدین ترتیب همه دستگاهها، اعم از دستگاههای فرهنگی و غیرفرهنگی اگر دارای اهداف اصلی فرهنگی و یا کارکردهای فرهنگی قابل توجه باشند، باید مهندسی و مدیریت فرهنگی شوند.»(14)پیوست فرهنگی
«مدیریت فرهنگی کشور در دو سطح انجام می گیرد:سطح راهبردی (مدیریت راهبردی فرهنگی کشور)
سطح اجرا (مدیریت فرهنگی دستگاههای فرهنگی و غیر فرهنگی)»(15)
«مدیریت راهبردی مدیریت بازده است و مدیریت اجرایی، مدیریت فرآیند است.»(16)
پیوست فرهنگی ابزار پیوند بین مدیریت راهبردی و مدیریت اجراست. یعنی شاخصه ها، سیاست ها، روش ها، نرخ و سهم تأثیرهای کلان فرهنگی «کل» کشور و در سطح مدیریت راهبردی کشور تنظیم می شود، باید برای اعمال در مقیاس کوچکتر در سطح سازمانها و نهادهای اجتماعی آماده سازی مجدد شود.
آنچه که در قرارگاههای مدیریتی فرهنگ، همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی باید تأمین شود این است که:
1. سیاستهای حاکم بر چگونگی حضور «نقشه» های فرهنگی کلان در «موضوعات خرد» و عینی را تنظیم کند.
2. نحوه نظارت بر آن را نیز در چارچوب قوانین علمی و اجرایی مشخص کند.
تعریف پیوست فرهنگی
بنابر آنچه تاکنون آمده است می توان متغیرهای اولیه و مورد نیاز برای تعریف پیوست فرهنگی را برشمرد:- پیوست فرهنگی یک «ابزار» است که بدون حضور نقشه ها و سیاستهای بالادستی کارآمدی چندانی ندارد.
- کار آن ساماندهی نسبت بین مدیریت راهبردی و مدیریت اجرایی کشور در حوزه فرهنگ است.
بنابراین:
- پیوست فرهنگی در محور اول شناخت «بعد» فرهنگی کلیه پدیده ها و موضوعات مورد نیاز جامعه اسلامی است.
- سپس محلی برای تحلیل جایگاه بعد فرهنگ در نسبت با سایر ابعاد (سیاست، اقتصاد و....) همان موضوع است.
- این همه برای بررسی ارکان، مقومات و آثار فرهنگی یک موضوع است.
- تا بتوان بررسی کرد که این موضوع چه تأثیری از فرهنگ می پزیرد و چه اثری بر آن می گذارد.
- پیش بینی، هدایت و کنترل چگونگی جاری شدن فرهنگ در روح تک تک اجزاء جامعه مسئولیتی است که بر عهده مدیریتی فرهنگی است که پیوست فرهنگی ابزار کارسازی برای این سطح از مدیریت محسوب می گردد.
گستره پیوست فرهنگی
گفته شد که پیوست فرهنگی شناخت نسبت و تناسبات بعد فرهنگی هر موضوع است، پس هر جا که بعد و بار فرهنگی باشد، ارائه پیوست فرهنگی برای آن موضوع متصور است. اما بر سر اینکه چه اموری بار فرهنگی دارد و چه اموری ندارد در میان اندیشمندان اختلاف است. اینکه آیا علم، تکنولوژی، ارتباطات و.... دارای بار فرهنگی است یا نه اختلاف است، اما تعدادی از این امور در کلام مقام معظم رهبری و منشورات شورا مورد قضاوت قرار گرفته است:فناوری ها
«امروز وسایل ارتباطی بسیار پیشرفته ای که وجود دارند، مثل جریانهای متعدد(ی) که به دریا می ریزند، دارند چیزهایی را به درون جامعه منتقل می کنند، کتاب می آید، روزنامه می آید، کالاها و ابزارهای صنعتی می آید و هر کدام حاصل فرهنگی هستند. مصنوعات موجود دنیا هم، هر کدام با خود بخشی از فرهنگ را وارد کشور می کند.»(17)«هر دانش، فناوری و محصولی که در یک جامعه تولی می شود محتوا و بار فرهنگی آن جامعه را نیز با خود داشته و منتقل می نماید».(18)
تصمیمات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و...
«من فرهنگ را در سه عرصه به طور مهم و عام مشاهده می کنم. اول در عرصه تصمیم های کلان کشور است، یعنی فرهنگ به عنوان جهت دهنده به تصمیمات کلان کشور، حتی تصمیم های اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و یا تصمیماتی که در تولید نقش دارند. وقتی ما می خواهیم ساختمان بسازیم و شهرسازی کنیم، در واقع با این کار داریم فرهنگی را ترویج می کنیم، یا تولید می کنیم و یا اشاعه می دهیم. وقتی تولید اقتصادی هم می کنیم، یا اشافه می دهیم، یا اجرا می کنیم. اگر در سیاست خارجی مذاکره ای می کنیم و تصمیمی می گیریم، عیناً همین معنا وجود دارد. بنابراین فرهنگ مثل روحی است که در کالبد همه فعالیتهای گوناگون کلان کشوری حضور و جریان دارد.»(19)«بنابراین، برای تحقق فرهنگ هدف باید کشور را مهندسی فرهنگی نمود. باید مصنوعات اعم از محصولات و خدمات فرهنگی و کالا و خدمات غیر فرهنگی را سازگار با فرهنگ هدف، مهندسی، تولید و مصرف کرد.»(20)
علوم
«سیستمها و سازمانها، سیاستها و استراتژیها، طرح ها و برنامه ها، علوم و فناوری ها، خدمات و مصنوعات همه دارای بار فرهنگی اند و ظرفی هستند برای انتقال فرهنگی که بر اساس آن مهندسی و تولید شده اند. ظرف باید متناسب با مظروف طراحی و مهندسی شود.»(21)محصولات تمدنی
«ارتباط فرهنگ و مهندسی کشورها، نظامها، سازمانها، علوم و فناوری و مصنوعات، نیز از همین دست است. کشور، نظام، سازمان، علم و فناوری و مصنوعی که مبتنی بر فرهنگ ماتریالیسم سکولار مهندسی شده است، نمی تواند بار فرهنگی الهی را منتقل نماید. بلکه همان فرهنگ ماتریالیسم سکولار را بازتولید خواهد کرد.»(22)برای اساس آنچه که در بالا آمد و امروزه دیگر دارای طرفداران بسیار زیادی در میان کارشناسان و اندیشمندان متعدد نظام اسلامی دارد، حتی شاید بتوان ادعا کرد که هیچ شأنی از شئون اجتماعی یک سازمان و اجتماع وجود ندارد الا آنکه دارای بار فرهنگی است و لذا اگر بگوییم که ارائه پیوست فرهنگی به عنوان ابزار نظارت بر بعد فرهنگی موضوعات، هیچ حوزه ای را مستثناء نمی کند، سخنی به گزاف نگفته ایم!
در همه جای دنیا و همین طور کشور ما ایران مثال های زیادی از بود و نبود دقتهای فرهنگی در موضوعات می توان مثال زد که سود و زیان های بسیار زیادی داشته اند و با همه پراکندگی که نسبت به یکدیگر در حوزه های گوناگون بشری دارند، با ارائه پیوست فرهنگی می توانستند شفاف شوند تا اگر سودی را در پی دارند دو چندان شود و اگر ضرری را در پی هست، یا از آن جلوگیری شود و یا اینکه به حداقل و به حالت کنترل شده و خودآگاه تبدیل شود.
دستاوردهای حاصل از اجرای طرح پیوست فرهنگی
در قبال تأثیرگذاری محیط های زیست فرهنگی بیگانه بر فرهنگ خودی و تلاشی که سازندگان محیط های زیست فرهنگی غربی و سکولار برای تغییر محیط های زیست فرهنگی دین محور دارند؛ لزوم صیانت و حفاظت از فضای فرهنگی جامعه اسلامی بیش از هر زمان دیگر ضروری می نماید. بدین ترتیب تدوین و اجرای پیوست فرهنگی می تواند نتایج و دستاوردهای فراوان و متنوعی را برای کشور اسلامی ایران به دنبال داشته باشد.نتایج و دستاوردهای قابل پیش بینی حاصل از اجرای طرح پیوست فرهنگی را می توان به شرح زیر برشمرد.
1. خروج از روزمرگی و برنامه های غیر منسجم فرهنگی و تلاش در جهت ترسیم هدفمند حال و آینده فرهنگی کشور؛
2. پیش بینی و جلوگیری از آثار مخرب فرهنگی حاصل از بکارگیری علوم، فناوری ها، روش ها و الگوهای وارداتی؛
3. بازگرداندن هویت واقعی فرهنگی به جامعه در چارچوب استانداردهای برخواسته از فرهنگ دینی؛
4. تغییر قوانین و مقررات ملی در راستای حضور هر چه بیشتر فرهنگ دینی در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی.
5. به حداقل رساندن تأثیرات مخرب مستقیم و غیرمستقیم اجرای طرح ها بر فرهنگ عمومی جامعه؛
6. هماهنگ نمودن دو حوزه تقاضا و نیازمندی جامعه اسلامی با کیفیت، عرضه و پاسخ گویی به نیازمندیهای برخواسته از فرهنگ دینی؛
7. اصلاح کارکردهای فرهنگی فعالیت های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در داخل کشور؛
8. بومی سازی الگوهای کلان موجود کشور در عرصه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به صورت منطقی (و نه استقرایی ناقص یا موزاییکی) با تکیه بر آموزه های فرهنگ دینی؛
9. حفظ و صیانت از استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور در عرصه ملی، منطقه ای و جهانی؛
10. افزایش سهم حضور فرهنگ دینی در منظومه نیازمندی ها از طریق عارضه یابی، بازشناسی سازوکارها تحقق نیازمندی ها؛
11. تقویت حضور جلوه های بیان فرهنگ اسلامی ایرانی در عرصه های گوناگون اجتماعی اعم از سیاسی، فرهنگ و اقتصادی؛
12. ارتقای بخش فرهنگی به منظور متوازن شدن بخش فرهنگ با دیگر بخش های سیاسی و اقتصادی، اصلاح، نوسازی و توسعه فرهنگ دینی در سطح جامعه؛
13. ضمانت اجرایی برای تحقق مهندسی فرهنگی و مدیریت فرهنگی کشور در کوتاه و میان مدت.
پینوشتها:
1- بیانات رهبری، 17/ 9/ 86.
2- سند چشم انداز توسعه 20 ساله.
3- مقام معظم رهبری 26/ 9/ 1381.
4- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
5- در محضر ولایت، مجموعه رهنمودهای امام (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی 26/ 9/ 86.
6- ناظمی، مهدی، مهندسی فرهنگی کشور؛ تحلیلی بر دیدگاه مقام معظم رهبری، تهران: شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1384، ص 2.
7- بیانات رهبری معظم انقلاب اسلامی در دیدار شورای عالی انقلاب فرهنگی 17/ 9/ 1386.
8- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار شورای عالی انقلاب فرهنگی 17/ 9/ 1386.
9- همان.
10- همان.
11- ناظمی، مهدی، مهندسی فرهنگی کشور؛ تحلیلی بر دیدگاه های مقام معظم رهبری، تهران: شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1384، ص 39.
12- همان، ص 28.
13- همان، ص 30.
14- همان، ص 60، به نقل از مرعشی، سید جعفر، اصول و مبانی مدیریت تحول فرهنگی، تهران، دبیرخانه شورای فرهنگی، 1384.
15- ناظمی، مهدی، مهندسی فرهنگی کشور؛ تحلیلی بر دیدگاه های مقام معظم رهبری، تهران: شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1384، ص 60.
16- همان.
17- مقام معظم رهبری در جمع اعضای شورا 26/ 9/ 81.
18- ناظمی، مهدی، مهندسی فرهنگی کشور؛ تحلیلی بر دیدگاه های مقام معظم رهبری، تهران: شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1384، ص 52.
19- مقام معظم رهبری در جمع اعضای شورا 26/ 9/ 81
20- ناظمی، مهدی، مهندسی فرهنگی کشور؛ تحلیلی بر دیدگاه های مقام معظم رهبری، تهران: شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1384، ص 52، به نقل از کریمیان، حسن، کاربرد نشانهای اسلامی در بناها، تهران، دبیرخانه شورای فرهنگی، 1382.
21- ناظمی، مهدی، مهندسی فرهنگی کشور؛ تحلیلی بر دیدگاه های مقام معظم رهبری، تهران: شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1384، ص 53.
22- دنیس گولت، توسعه، آفریننده و مخرب ارزشها، ترجمه غلامعلی فرجادی نشریه برنامه و توسعه، دوره 3، شماره 10، بهار 1374.
1- در محضر ولایت، مجموعه رهنمودهای امام (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی 26/ 9/ 86.
2- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
3- سند چشم انداز توسعه 20 ساله.
4- ناظمی، مهدی، مهندسی فرهنگی کشور؛ تحلیلی بر دیدگاه های مقام معظم رهبری، تهران: شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1384، ص 2.
5- ناظمی، مهدی، مهندسی فرهنگی کشور؛ تحلیلی بر دیدگاه های مقام معظم رهبری، تهران: شورای عالی انقلاب فرهنگی.
6- اصول و مبانی مدیریت تحول فرهنگی، تهران، دبیرخانه شورای فرهنگی، 1384.
7- دنیس گولت، توسعه، آفریننده ومخرب ارزشها، ترجمه غلامعلی فرجادی نشریه برنامه و توسعه، دوره 3، شماره 10، بهار 1374.
منبع مقاله: سایت رسمی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}