نقش «هربرت ساموئل» در اشغال فلسطین
به دنبال شکست دولت عثمانی در جنگ جهانی اول، کنفرانس سان ریمو در 19 تا 26 آوریل 1920م، با شرکت وزرای کشورهای انگلیس، فرانسه و ایتالیا و نمایندگانی از ژاپن، یونان و بلژیک تشکیل شد و طی آن، سوریه و لبنان زیر قیمومیت فرانسه قرار گرفت و عراق و فلسطین تحت قیمومیت انگلیس.
هر چند «جامعهی ملل»(1)، متن «قیّمنامهی» انگلیس بر فلسطین را در جلسهی مورخ 24 ژوئیه 1922م، در لندن مورد تصویب قرار داد،(2) اما انگلیس از ژوئن 1920 قیمومیت خود را بر سرزمین فلسطین به صورت غیر رسمی به اجرا درآورد.
جامعهی ملل، در متن «قیّمنامهی» مزبور، اجرای مفاد اعلامیهی بالفور را مورد تأکید قرار داد و مقرّر کرد: دولت سرپرست، مسئول اجرای اعلامیهای است که اجرای آن را در سال 1917م بر خود مفروض داشته و به موجب آن، رعایت حقوق یهودیان در فلسطین و تمهید امر مهاجرت یهودیان و ترغیب آنان برای اسکان و اعطای جواز تابعیت به ایشان را تضمین نموده است.
در این مصوّبه، عبری، زبان رسمی یهود اعلام شد و آژانس یهود- که در همهی زمینههای مربوط به تأسیس کشور ملی یهود فعالیت میکرد- به رسمیت شناخته شد.
باری، از اواخر سال 1917م با تثبیت حاکمیّت نظامی دولت انگلیس بر فلسطین، افرادی به عنوان «فرماندار کل نظامی فلسطین» از سوی ژنرال آلنبی (کمیسر عالی انگلیس در مصر) برای ادارهی این سرزمین منصوب میشدند؛ اما دو ماه پس از تشکیل کنفرانس سان ریمو، دولت انگلیس در پاسخ به درخواست سران صهیونیسم، هربرت ساموئل(3) یهودی را به عنوان کمیسر عالی خود در فلسطین منصوب کرد.
ساموئل که یک صهیونیست متعصّب تمام عیار بود، در سیام ژوئن 1920م به عنوان «فرماندار کل» وارد فلسطین شد و ژنرال بولز، فرماندار کل نظامی فلسطین، آن سرزمین را ترک کرد.
دو ماه پیش از ورود ساموئل به فلسطین، ژنرال آلنبی که از انتصاب وی به این سمت آگاه شد، فوری از طریق تلگراف، مخالفت خود را با انتخاب ساموئل به وزارت خارجهی انگلیس، اعلام کرد. در بخشی از این تلگراف آمده بود:
... انتصاب یک یهودی به سمت فرماندار کل فلسطین، کار فوقالعاده خطرناکی است. جمعیّت مسلمانان فلسطین که از گنجاندن متن اعلامیهی بالفور در قراردادهای صلح به حدّ کافی عصبانی هستند، مسلّماً انتصاب یک یهودی را به عنوان حاکم بر فلسطین- حتی اگر او یک یهودی انگلیسی هم باشد- به مثابه اقدام در جهت یهودی کردن کلیهی تشکیلات و ادارات فلسطین تلقّی خواهند کرد. به همین جهت، پیشبینی میکنم که به مجرّد انتشار خبر انتصاب آقای ساموئل، یک جنبش عمومی در فلسطین علیه صهیونیسم برپا شود...(4)
یکی از اعضای وزارت خارجهی انگلیس به نام هیوبرت یانگ، دربارهی تلگراف ژنرال آلنبی یادداشتی برای جان تیلی (معاون وزارت خارجه) فرستاد و ضمن آن اظهار داشت:
... البتّه استنباط من این است که هدف دولت اعلیحضرت از انتخاب یک یهودی به سمت فرماندار کل فلسطین، جز این نبوده که نشان دهد واقعاً نسبت به سیاست صهیونیستی خود وفادار است...(5)
هربرت ساموئل، پیش از ترک لندن برای عزیمت به فلسطین، بیانیهای انتشار داد و در آن رئوس سیاستهای اجرایی خود را در فلسطین تشریح کرد. در این بیانیه آمده بود:
... بر اساس تصمیم متّفقین و قدرتهای وابسته، زمینهی مناسب برای تشکیل مجدّد وطن ملی یهود در فلسطین فراهم خواهد شد.
آرزوی دو هزار سالهی یهودیان- که در جنبش صهیونیسم جلوهگر شد- سرانجام تحقّق خواهد یافت و قدمهای استواری که در این مسیر برداشته میشود، همراه با دقّت فراوان در حفظ احترام و رعایت حقوق سایر سکنه غیر یهود خواهد بود.
فلسطین فضای کافی برای جمعیتی به مراتبی بیشتر از سکنهی فعلی آن دارد و ...(6)
این ساموئل که نقش عمدهای در صدور اعلامیهی بالفور داشت، یکی از بنیانگذاران شرکت نفتی «شل» بود. شرکت مزبور در انحصار یهودیان قرار داشته و بر بسیاری از دولتهای جهان، به ویژه بر دولتهای عربی تأثیرگذار بوده و هست.
حاییم وایزمن، در پی انتصاب ساموئل به عنوان کمیسر عالی، در ایالات متحده گفت:
آقای هربرت ساموئل دوست صمیمی ماست، و وی این مسئولیت سنگین را بنا به درخواست ما پذیرفت و ما او را در این مقام گماردیم. او ساموئل ماست.(7)
وی نخستین یهودی بود که پس از 2500 سال توانست در فلسطین حکومت کند. او به منظور بر هم زدن ترکیب جمعیّت منطقه، درصدد بود چهار الی پنج میلیون یهودی مهاجر از سراسر جهان را در سرزمین فلسطین جای دهد. از این رو، با روشهای ویژهای، زمینهای اعراب را مصادره و تبدیل به شهرکهای یهودینشین نمود. تنها در یک مرحله از این اقدامات، هشت هزار تن عرب را از پنجاه هزار هکتار زمینهایشان اخراج کرد و در برابر، به هر یک از آنان، سه لیره و ده شلینگ، معوّض پرداخت کرد!
رفتهرفته با حمایتهای ساموئل، آژانس یهود که وظیفهاش تنها ارائه خدمات اجتماعی- اقتصادی به یهودیان بود، به دولتی در دل دولت تبدیل گردید.(8)
اعطای امتیازات ویژه از سوی ساموئل به مهاجران یهود، و محروم ساختن اعراب از حقوق اولیه، نوعی رفتار غرورآمیز و پر نخوت را در یهودیان نسبت به مسلمانان و مسیحیان برانگیخته بود و همین امر، بسیاری از حوادث خشونتآمیز را از سوی یهودیان بر ضدّ بومیان فلسطین موجب میشد.
انتصاب ساموئل با برخورداری از اندیشه ی صهیونیستی و داشتن اختیارات وسیع، همان قدری که برای فلسطینیان خسارتی بزرگ به شمار میآمد، منشأ خدمات عظیم و حیاتی برای صهیونیستها و زمینهساز تشکیل دولت یهود شد. او خود در خاطرات خویش آورده است که دولت انگستان با «علم کامل به احساسات صهیونیستی او» او را به سمت منصوب کرده و سبب عمده انتصاب او بیتردید، همین احساسات بوده است.(9) حتی فلسطینیان نیز از آغاز کار، وی را به عنوان یک صهیونیست تمام عیار و متعصّب میشناختند و به همین جهت، انتصاب او با مخالفتهای فراوان اعراب روبهرو شد و حتی شایعهی اقداماتی جهت ترور وی نیز به گوش میرسید.(10) جنرال بولز، در پی سفری که در ماه مه به نقاط مختلف کشور کرد، در این باره مینویسد:
فلسطینیها معتقدند که کمیسر عالی، جانب صهیونیستها را خواهد گرفت، و این که نمایندهی دولتی یهودی است نه انگلیسی.(11)
باری، ساموئل پس از ورود به فلسطین، بلافاصله اعیان شهر قدس و نواحی اطراف آن را جلسهای در هفتم ژوئیه، و اعیان حیفا را به جلسهای در روز بعد دعوت کرد. این جا جنبش ملی فلسطین که پیش از این اعلام کرده بود که فلسطینها نمیتوانند هربرت ساموئل را به رسمیت بشناسند و او را یک صهیونیست تمام عیار میدانند، پا پیش گذاشت و جلسات را تحریم کرد... ولی سرانجام به جز گروه کوچکی، همه در جلسات شرکت کردند.
... ساموئل در هر دو جلسهی مذکور، نامهای را که از طرف پادشاه خطاب به مردم فلسطین نوشته شده بود، قرائت کرد، سپس نطقی ایراد کرد و ضمن آن گفت که قصد دارد مجلسی به نام «مجلس مشورتی» تأسیس کند و به این وسیله «نخستین قدم را به سوی خودمختاری» بردارد...
... مجلس مشورتی، اولین اجلاس خود را در ششم اکتبر 1920م برگزار کرد. مجلس زیر نظر ساموئل تشکیل میشد و بیست نفر نماینده داشت. از این بیست نفر، ده نفر انگلیسی و بقیه فلسطینی بودند: هفت نفر عرب (چهار مسلمان و سه مسیحی به نمایندگی از سه مذهب کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس) و سه نفر یهودی.(12) البته نمایندگان این مجلس، همگی انتصابی بودند، نه انتخابی! چه، در صورت انتخابی بودن، اعراب واجد بیشترین آرا بودند.(13)
اقدامات برنامهریزی شدهی ساموئل برای به استضعاف کشاندن ملت فلسطین و خلع ید از آنان نسبت به تمام امکاناتی که در اختیار داشتند، و از سوی دیگر، فراهم آوردن شرایط لازم برای مهاجرت یهودیان به فلسطین و واگذاری زمینهای عرب به ایشان(14) و گشودن دست آنان در اقدامات سیاسی وتسلّط بر امکانات طبیعی سرزمین فلسطین، چنان پرشتاب، بیرحمانه و حریصانه صورت میگرفت که خود او بر این باور بود که دولت یهودی موردنظر صهیونیسم، در دههی سی قرن بیستم، تحقّق خواهد یافت.
از نخستین رهبران صهیونیستی که بروز آشوب و فتنه و جنگ و کشتار و خونریزی میان اعراب و یهودیان را در عید فصح، در سالهای پس از جنگ جهانی اول موجب گردید، ژابوتنسکی(15) بود که حکومت قیمومیت بریتانیا در فلسطین، به سبب جنایات وی، او را به پانزده سال زندان محکوم ساخت؛ ولی هنوز اندکی از کیفر خود را نگذرانده بود که با انتصاب هربرت ساموئل در فلسطین، از زندان آزاد شد. وی از نخستین یهودیان به اصطلاح کمونیست (!) بود که به فلسطین مهاجرت کرد تا روشهای خشونتآمیز مسلّحانه را که در شرق اروپا آموخته بود، عملاً به کار گرفته و تجربه کند.(16)
ساموئل یک یهودی صهیونیست را به عنوان رئیس دستگاه قضایی فلسطین منصوب ساخت. در دوران ریاست وی، هر یک از قضات، چه مسلمان و یا مسیحی، که از جرایم یهودیان چشمپوشی نمیکردند، محکوم به انفصال از خدمت بودند.(17)
کمیسر عالی انگلیس به منظور تضعیف فرهنگ عربی و اسلامی و با هدف یهودی کردن فلسطین و گسترش فرهنگ عبری و صهیونیستی، از هیچ اقدامی فروگذار نمیکرد. «زبان عبری را در کنار زبانهای عربی و انگلیسی، رسمی اعلام کرد. نشر فرهنگ و معارف یهودی را تحت نظارت کمیتهی اجرایی صهیونیسم قرار داد و از سوی دیگر، ادارهی امور فرهنگ عربی و اسلامی را به دست یک نفر انگلیسی سپرد. روی پولها و تمبرها به عنوان ترجمهی واژه (فلسطین)، تعبیر (سرزمین اسرائیل) را به زبان عبری(18) درج کرد.»
ساموئل برای اطمینان از همکاری دولت خود با صهیونیست ها، دو تن از طرفداران سرسخت صهیونیسم، یعنی ویندهام دیدز و نورمن بنتویچ را به ترتیب، به سمت دبیر اوّل و دبیر حقوقی دولت فلسطین منصوب کرد. بنتویچ یک یهودی صهیونیست بود و تألیفاتی در باب صهیونیسم دارد. او دادستان دولت فلسطین شد و کار قانونگذاری به وی محوّل گردید، و به همین دلیل، همواره در معرض مخالفت اعراب قرار داشت.(19)
در دورهی پنج سالهی حکومت ساموئل بر فلسطین (1920- 1925م) یهودیان از امکانات و امتیازات فراوانی برخوردار شدند و بر بسیاری از منابع تولید ثروت دست یافتند.در سپتامبر 1921م، یک یهودی به نام روتمبرگ، امتیاز تولید برق فلسطین را به مدت هفتاد سال در انحصار خود گرفت.
چند سال بعد نیز امتیاز استخراج املاح و معادن بحرالمیّت به دو نفر یهودی، نمایندگان شرکت نونومسکی و طولوخ واگذار شد و سپس قرارداد میان دولت و شرکت پتاس فلسطین، برای واگذاری بحرالمیّت به مدت75 سال به امضا رسید.
همچنین به منظور حمایت از صنایع تولیدی یهودیان، ساموئل قوانینی وضع کرد که به موجب آن مواد و لوازم مورد نیاز یهودیان در احداث و راهاندازی کارخانجات، از معافیت گمرکی برخوردار شد، و از سوی دیگر، واردات اجناسی که مانند آن را اعراب در داخل تولید میکردند، آزاد و بدون گمرک اعلام شد.(20)
هربرت ساموئل حتی در مقام سخن و بیانات خویش نیز گرایشهای افراطی خود را نسبت به صهیونیسم، کتمان نمیکرد. وی ضمن یک سخنرانی که در سال 1935م در برابر انجمن تاریخی یهود، ایراد میکرد، گفت:
من پیشتر، در سالهای جنگ جهانی اول، به این جمعبندی مهم و اساسی رسیده بودم که اگر آتش جنگ، چنان که مورد انتظار همهی ما بود، با پیروزی متّفقین، فرو نشیند، باید بدون تردید فلسطین از امپراتوری عثمانی تفکیک شود و با مغتنم شمردن این فرصت، جامعهی بزرگ و مستقل یهودی، تحت حمایت بریتانیا در آن سرزمین بنا شود.(21)
وی همین مطلب را در نوامبر 1914م، ضمن گفتوگویی با سر ادوارد گرای، با این بیان مورد تأکید قرار داده بود که: «اکنون زمان آن در رسیده است که آرزوی دیرین ملت یهود تحقّق یابد و بار دیگر، دولت یهودی در فلسطین برپا شود» .(22)
او در همین گفتوگو، اعتقاد و نگرش خود را نسبت به 92% ساکنان اصلی فلسطین، یعنی اعراب، چنین ابراز کرده است:
اساساً تأسیس دولت جدید، اقدامی بس مهیب به نظر میرسد، به ویژه از منظر دید یک مشت عناصری که اکنون ساکن فلسطین هستند.(23)
وی بر آن بود که: «تأسیس یک دولت یهودی مستقل و متّکی به خویش، در شرایطی که پنج ششم از ساکنان فلسطین عرب هستند(24)، عملاً امکانپذیر نیست».(25)
به عبارت دیگر، آن چه در نگاه ساموئل، تنها مانع تأسیس دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین بود، نه نامشروع بودن آن، و نه تعارض آن با قوانین بینالملل و نه هیچ چیز دیگر، بلکه تنها در کثرت ساکنان بومی آن بوده است!
این گرایش تعصّبآمیز ساموئل نسبت به صهیونیسم و عملکردهای یک سویهی وی در حمایت از یهودیان و محدود ساختن عرصهی حیات بر فلسطینیان، موجی از خشم و نفرت را در اعراب ساکن فلسطین برانگیخت. از سوی دیگر، گسترش موج بیکاری در «یافا» و دیگر شهرها و افزایش نارضایتی ناشی از سیل مهاجرت یهودیان به فلسطین، رفتهرفته بر وخامت اوضاع افزود، تا این که کشف جسد یک عرب در حوالی یکی از اردوگاههای یهودیان، اوضاع را متشنّج ساخت و در سه روز نخست ماه مه 1921م، حوادث خونینی رخ داد.
کاپیتان برانتون (Brunton) عضو سازمان اطلاعات وابسته به دولت ساموئل، طی گزارشی که از اوضاع آن روزها تهیه کرده است، میگوید:
حوادث با تیراندازی یهودیان به ره گذران عرب آغاز شد، و در پی آن، اعراب به مهمانخانهای که مخصوص پذیرایی از مهاجران جدید یهودی بود، حمله کردند. مسلمانان و مسیحیان در این مناسبت، همبستگی کمنظیری در جنگ با صهیونیستها از خود نشان دادند.
... برانتون یک جا به «گماشتن افراد گارد یهودی در زرهپوشهای انگلیسی» اشاره میکند، و جای دیگر میآورد: «همه دیدند و شنیدند که یک یهودی غیرنظامی، به سربازان انگلیسی دستور میداد به مردم تیراندازی کنند.» سپس میگوید: «یهودیان در برابر چشم سربازان انگلیسی، اعراب را تفتیش میکردند».(26)
هنری فورد، که کتاب خود را در همان سالها تدوین کرده است، میگوید:
دولت یهودی ساموئل در فلسطین، تا حدود زیادی شبیه حکومت بلشویکها در روسیه است که بیشتر اعضای حکومت و دولت را بیگانگان تشکیل میدهند.(27)
خلاصه در یک کلام باید گفت: مشی سیاسی و عملکردهای ساموئل، دقیقاً بر اساس برنامههای حساب شده و دستورهای توصیه شده از سوی کمیتهی صهیونیسم و شخص وایزمن صورت میگرفته است.
پی نوشت ها :
1- جامعهی ملل مؤسسهای بود که پس از جنگ جهانی اول، در پی معاهدهی ورسای (28 ژوئن 1919م) در ژنو، به وسیلهی برخی از دولتهای بزرگ به منظور تأمین صلح جهانی تأسیس شد.
2- برای دیدن متن سند قیمومیت انگلیس بر فلسطین، مصوّب جامعهی ملل، ر.ک: دورین اینگرامز، بذرهای توطئه، ترجمهی حسین ابوترابیان، ص 221-228؛ عبدالوهاب کیالی، تاریخ نوین فلسطین، ترجمهی محمد جواهر کلام، ص 383-388.
3- سر هربرت لویس ساموئل (Sir Herbert Lovis Samuel 1870- 1963 م) کمیسر عالی دولت انگلیس در فلسطین.
4- دورین اینگرامز، بذرهای توطئه، ترجمهی حسین ابوترابیان، ص 129-130.
5- همان، ص 131.
6- همان، ص 133-134.
7- کامل سعفان، الیهود تاریخاً و عقیده، ص 120.
8- محمد السماک، الصهیونیة المسیحیه، ص 52-53.
9- عبدالوهاب کیالی، تاریخ نوین فلسطین، ترجمهی محمد جواهر کلام، ص 153.
10- همان، ص 161.
11- همان، ص 160.
12- همان، ص 162-163.
13- ر.ک: دورین اینگرامز، بذرهای توطئه، ترجمهی حسین ابوترابیان، ص 136-137.
14- در زمان ساموئل، تعداد شهرکهای یهودینشین از 44 به یک صد شهرک افزایش یافت. وی پس از برکناری از منصب فرمانداری فلسطین، مدتی رئیس شرکت «برق فلسطین» و سپس رئیس دانشگاه عبری و سرانجام سالها رهبر حزب لیبرال در مجلس لردهای انگلیس بود. (ر.ک: هنری فورد، الیهودی العالمی، ترجمهی علی الجوهری، پاورقی ص 242.)
15- ولادیمر ژابوتنسکی (Jabotinsky 1880- 1940م) از رهبران افراطی جنبش صهیونیسم که در روسیه به دنیا آمد و پس از سقوط امپراتوری عثمانی، به استانبول آمد و مسئول فعالیتهای تبلیغاتی صهیونیسم شد. وی در تأسیس گروه تروریستی «هاگانا» نقشی عمده و اساسی داشت. او میگفت: جنگیدن با شمشیر، ابتکار آلمانیها نیست، بلکه میراث اجداد باستانی ماست. شمشیر و تورات، از آسمان برای ما نازل شده است! (ر.ک: کامل سعفان، الیهود من سر ادیب الجیتو الی مقاصیر الفاتیکان، ص 292).
16- هنری فورد، الیهودی العالمی، ترجمهی علی الجوهری، ص 241-242.
17- همان، ص 242-243.
18- ارتز ایزرائل.
19- عبدالوهاب کیالی، تاریخ نوین فلسطین، ترجمهی محمد جواهر کلام، ص 162.
20- ر.ک: اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین، یا کارنامهی سیاه استعمار، ترجمهی اکبر هاشمی رفسنجانی، ص 130-131؛ حسین الهی، مسئله فلسطین، ص 47.
21- اچ. ام. ان. جفریز، فلسطین: الیکم الحقیقه، تعریبِ احمد خلیل الحاج، ص 157.
22- همان.
23- همان، ص 158.
24- نسبت صحیح، نه دهم بوده است.
25- اچ. ام. ان. جفریز، فلسطین: الیکم الحقیقه، تعریبِ احمد خلیل الحاج، ص 160.
26- عبدالوهاب کیالی، تاریخ نوین فلسطین، ترجمهی محمد جواهر کلام، ص 175.
27- هنری فورد، الیهودی العالمی، ترجمهی علی الجوهری، ص 243.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}