نویسنده: حسن روحانی




 

خاورمیانه با مسائل گوناگون سیاسی و امنیتی مواجه است که پیش بینی ثبات یا ستیز برای آینده خاورمیانه را دشوار و پیچیده ساخته است. شواهد و نشانه های متعدد از امیدواری و ناامیدی در صحنه آتی سیاسی، ‌امنیتی و اجتماعی خاورمیانه وجود دارد که بررسی و مطالعه آنها می تواند بسترساز فهم تحولات آینده این منطقه گردد.(1)
علاوه بر مسائل مزمنی همچون مسئله اعراب و اسرائیل، عوامل بی ثباتی در خاورمیانه را می توان بدین شرح دانست:
1. رقابت تسلیحاتی، امکان وقوع درگیری در میان کشورها را افزایش می دهد؛
2. صدور تروریسم و افراطی گری از خاورمیانه به جهان منجر به انزوای نسبی سیاسی-اقتصادی منطقه شده است؛
3. وجود و ظهور نسل جدیدی از رهبران با ضعف پایگاه های حمایتی و توانایی اندک؛
4. گرایش جوانان بعضاً تحصیل کرده به جریانات افراطی اسلامی به دلایلی از جمله فقر و بیکاری(2).
پیش بینی می شود که تا 15 سال آینده مسئله اسرائیل- فلسطین و تروریسم همچنان خاورمیانه را تحت تأثیر خود قرار دهد. تا زمانی که ملت فلسطین به حقوق حقه خود نرسد، همچنان یکی از عوامل اصلی تحریک اعراب و مسلمانان منطقه باقی خواهد ماند.
براساس گزارش توسعه انسانی کشورهای عرب، این مناقشه سه پیامد برای خاورمیانه به همراه دارد که در صورت به نتیجه نرسیدن تحرکات سیاسی در این زمینه، می توان پیش بینی کرد که این آثار همچنان باقی بماند:
1. احساس فراگیر ناامنی که به دلیل وجود معضل اسرائیل در منطقه به وجود می آید، باعث می شود تا انتقادات داخلی در کشورها نامشروع تلقی شود و تحت شعاع ضرورت وحدت کمرنگ شود.
2. این معضل بزرگ توجیهی برای صرف بخش زیادی از منابع ملی برای ایجاد نهادها و سیاست های امنیتی قوی می شود.
3. حکومت ها از وجود این معضل و جنایات اسرائیل، جهت توجیهی در سرکوب ها و ایجاد خفقان داخلی استفاده می کنند و جامعه در محیط آشوب زده، این شرایط را آسان تر تحمل می کند. (3)
رقابت های تسلیحاتی خاورمیانه ممکن است ابعاد وسیع تری را در سال های آینده پیدا کند. آنچه موجب ورود کشورهای منطقه به رقابت های تسلیحاتی شده است، ریشه در نگرانی ها و بیم حکومت ها از بی ثباتی های مزمن منطقه، نزاع های بین دولتی(4)، خطر دخالت های فرامنطقه ای و استانداردهای دوگانه غرب در این خصوص دارد. مجموعه این عوامل باعث شده است تا روند کنترل تسلیحات و عدم اشاعه در خاورمیانه دشوار و در آینده نیز پیچیده تر گردد. در واقع طرح مباحث خلع سلاح از جانب غرب، به دلیل سیاست های دوگانه به ویژه در رابطه با اسرائیل، مورد اعتماد کشورهای منطقه قرار نگرفته است. از مهم ترین دلایل ناهمواری مسیر خلع سلاح در خاورمیانه، بستر بی اعتمادی است که نسبت به غرب وجود دارد. در چنین فضای بی اعتمادی، کشورهای منطقه هم در سطح بین دولتی و هم فراملی احساس ناامنی می کنند که این امر نه تنها به روند خلع سلاح کمک نمی کند، بلکه جریان رقابتی میان حکومت های خاورمیانه را افزایش می دهد.
در واقع استاندارد دوگانه غرب نسبت به منطقه خاورمیانه باعث شده است که از طرفی آنها از لزوم حضور و ایجاد پایگاه های نظامی در منطقه و همان طور که اشاره شد، از گسترش نقش امنیتی ناتو در منطقه خاورمیانه حمایت نمایند، ولی در طرف مقابل با حمایت های نظامی و فروش تسلیحات گسترده به رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی منطقه با توجیه مقابله با تهدیدات ایران هسته ای، نیروهای تندروی اسلامی مانند القاعده و حتی سوریه، سیکل غیرمشخصی از رقابت تسلیحاتی در منطقه را با هدف کمک و تقویت جریان های میانه روی سیاسی و برقراری ثبات و امنیت مشروعیت بخشند. در واقع از آنجا که مقوله امنیت بیش از آنکه امری عینی و ملموس باشد، موضوعی انتزاعی و ذهنی است، ‌سیاستمداران آمریکایی در این مورد خاص به دنبال سیاست گسترش ترس در میان سیاستمداران محافظه کار منطقه بوده اند. به طوری که فروش 20 میلیارد دلاری تسلیحات مدرن به عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس و همچنین کمک های نظامی و تسلیحاتی به مصر که در حدود 13 میلیارد دلار در طی دو سال آینده می باشد، ایجاد پتانسیل و شرایطی است که با توجه به حضور متغیرهای آشوب و ثبات زا در منطقه، می تواند آینده خاورمیانه را به چالش بکشد.
به نظر می رسد که تسهیل روند خلع سلاح به جز با فشار مؤثر به اسرائیل و تصحیح اصل و ریشه برداشت ها در منطقه که نشئت گرفته از بی اعتمادی به غرب و وجود تهدیدات بالقوه و بالفعل منطقه ای و بی ثباتی های مزمن ساختاری می باشد، میسر نگردد. این در حالی است که دستیابی گروه های تروریستی و افراطی به امکانات و تسلیحات بیشتر می تواند چهره خاورمیانه را بیش از گذشته امنیتی سازد و پیامدهای آن، تهدیدی نه فقط برای منطقه بلکه برای کل جهان خواهد بود. لذا غرب نیز باید با انتخاب رفتاری مسئولانه و برابر نسبت به کشورهای خاورمیانه در جهت توفیق روند خلع سلاح در سطح جهانی تلاش نماید.
در خصوص تروریسم، ‌بر اساس گزارش 2020، تأثیر جهانی شدن بر تروریسم باعث تقویت رشد جنبش های کوچک و غیرمتمرکز می شود. در واقع جهانی شدن و تکنولوژی اطلاعات، پتانسیل اقدامات غیرمتمرکز را افزایش داده است. بنابراین به نظر می رسد که مقابله با تروریسم در آینده دشوارتر و پراکنده تر خواهد شد.
رشد اسلام و اسلام گرایی از جمله موضوعاتی است که تأثیر قابل توجهی بر آینده سیاسی، امنیتی، اجتماعی خاورمیانه خواهد داشت. اسلام گرایان در 15 سال آینده نقش مهمی در زندگی سیاسی منطقه و تأثیرات زیادی در محیط بین المللی خواهند داشت، هر چند به نظر نمی رسد آنچنان که در گزارش پروژه 2020 آمده است، سناریوی «خلافت جدیدی» ظهور کند. در این گزارش تأکید زیادی بر وجه افراطی اسلام شده، حال آنکه نگاه به اسلام به ویژه از جانب غرب، در سال های اخیر غالباً از دریچه رادیکالیسم صورت گرفته است. غالب شدن این نگاه به خصوص پس از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر پیامدهای ناگواری را به بار آورده و دشمنی و خصومت میان غرب و اسلام را تشدید کرده است.
سیاست های غرب در قبال جهان اسلام که غالباً برآمده از این نوع نگرش بوده، با قلمداد کردن اسلام به مثابه کلیتی واحد و نادیده گرفتن جریانات متفاوت در آن، تا مدت ها با پیمودن مسیری اشتباه عملاً به گرایشات افراطی دامن زده است. هر چند در حال حاضر به نظر می آید برخی محافل در غرب با توجه به واقعیات موجود، ضرورت بازنگری در رویکردها و تدوین سیاست هایی جدید در قبال اسلام و مسلمانان را توصیه می کنند. در واقع با فروکش کردن امواج اولیه پس از حادثه یازدهم سپتامبر، گروه هایی ضرورت مداخله و حضور فعال را دست کم در حوزه نظر احساس کردند که می توان آنها را در هر دو سوی غرب و جهان اسلام شناسایی کرد. بیشتر مسلمین بدین جهت که مجموعه اقدامات انجام شده و افکار ارائه شده از سوی گروه های تندروی اسلامی همچون القاعده، در وهله اول دین و نظام عقیدتی آنها را در قامت کلیت «اسلام»‌به چالش کشیده و در وهله دوم امنیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شان را به خطر افکنده است، خواستار تمایزگذاری جهانیان میان جریانات اسلامی هستند. به عبارت دیگر این بخش از مسلمانان، پیرایش اسلام از کژروی ها و ناخالصی ها و همچنین فراهم آمدن محیطی مطلوب تر برای زندگی را در گروی فاصله گذاری و شناسایی تمایزها در درون اسلام موجود، به ویژه از جانب غرب می دانند. در سر دیگر طیف نیز برخی صاحب نظران غربی بر این باورند که نوع نگرش غرب به جهان اسلام و به خصوص عملکرد امریکا در خاورمیانه تحت عنوان«مبارزه با تروریسم» با تأثیرگذاری مستقیم بر جهان اسلام، ‌عملاً پتانسیل تنش و انزجار را افزوده و هزینه های بالای سیاسی، اقتصادی را متوجه ایالات متحده ساخته است. این در حالی است که اعتبار و جایگاه امریکا نیز در نتیجه این اقدامات بیش از پیش به مخاطره افتاده است. این گروه، راهکار برون رفت از شرایط نامطلوب کنونی را در تغییر نگرش به جهان اسلام و باز تعریف سیاست های غرب با در نظر گرفتن نقش مذهب و اعتقادات به ویژه در خاورمیانه معرفی می کنند.
به نظر می آید در آینده جنبش های اسلامی غیرخشونت گرا در خاورمیانه تمایل بیشتری به بازی در چارچوپ قواعد دموکراسی بروز دهند. به هر حال سهم و میزان مشارکت و رقابت در سیستم سیاسی از سوی جنبش های اسلامی در مناطق مختلف خاورمیانه متفاوت خواهد بود. همچنین ممکن است غرب حمایت بیشتری از آنچه «جریان اصلی»(5) و یا «اسلام معتدل»(6)می خواند، داشته باشد.
اما تعامل غرب با جریانات اسلام گرا، شاید بهترین رویکرد غرب در قبال جریان اسلام گرایی باشد. در واقع با توجه به این واقعیت که اسلام گرایی همانند سابق و حتی بیشتر، نیرویی قدرتمند خواهد بود و امکان حذف آن وجود ندارد، بهتر آن است تا غرب با تمایز آن از جریان های خشونت گرا که قائل به گفتگو نیستند، با تمام گرایشات از دریچه تعامل وارد گردد. به عبارت دیگر غرب به جای دخالت در فرایندها( حمایت ها و سلب حمایت ها) باید با واقع گرایی از ادامه مسیر گذشته دست بردارد و با کنشی معطوف به نوعی مشارکت بیشتر به استقرار دموکراسی بر اساس اصول و مبانی ملی کشورها و ملت ها تمایل نشان دهد و از مهندسی اجتماعی اجتناب ورزد. مداخله در فرایندها از جانب غرب، تاکنون و در بیشتر موارد، منجر به بروز نتایج معکوس و انحراف از مسیر استقرار اصول دموکراسی منطبق با مبانی ملی کشورها شده است.
با وجود آنکه برخی کارشناسان، آینده خاورمیانه را دلسردکننده می بینند، اما وقایعی نیز رخ داده است که می تواند آغازگر مسیرهای روشن تری باشد. انتخابات کویت و ورود اولین زن به پارلمان، انتخابات اخیر لبنان، ‌تمایل اکثریت مسلمانان به فاصله گرفتن از جریانات افراطی و تقویت دموکراسی، نمونه هایی هستند که می تواند آینده ای متفاوت را برای منطقه و مسلمانان رقم زند. همچنین نباید فراموش کرد که هنوز خاورمیانه پویاترین منطقه جهان از نظر تحول خواهی و تمایل گسترده برای بازسازی و احیاست و خواهد بود. با وجود سرکوب های گسترده از جانب برخی حکومت های منطقه، جوامع موجود همچنان با پرداخت هزینه، آرمان ها و مطالبات خود را پیگیری می کنند و خواستار ایجاد تحول در کشورشان می باشند. نکته قابل توجه دیگر، وجود نخبگان و روشنفکران مذهبی در خاورمیانه با طرح مباحث جدید انتقادی، ‌از سکون و ایستایی مباحث علمی در حوزه دین و سیاست جلوگیری می کند. استمرار و تقویت چنین جریانات فکری در منطقه که عمدتاً درون زاست، ‌می تواند در چهره آینده خاورمیانه بسیار اثرگذار باشد.
از جمله نیروهای مؤثر در منطقه خاورمیانه که می توانند منشأ اثر و تحول گردند، عبارت اند از: رهبران مذهبی، جوانان به ویژه دانشجویان، احزاب سیاسی، زنان و صاحبان رسانه ها؛ که هر چند بعضاً با برخوردهای شدید از سوی حکومت های اقتدارگرای منطقه مواجه می شوند، اما مشی تحول خواهی و ایجاد تغییر را پیگیری می کنند. این گروه ها عمدتاً در راستای احقاق حقوق بشر، استفاده از فرصت های اقتصادی- سیاسی و ... فعالیت می کنند. (7) در این میان نقش افزایش میزان تحصیلات(به ویژه در میان زنان) با به چالش کشیدن سلسله مراتب مرسوم اجتماعی و همچنین نقش فنّاوری اطلاعات( از جمله اینترنت، ماهواره) در تغییر چهره خاورمیانه غیرقابل اغماض است. با رواج فنّاوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی در سطوح مختلف اجتماعی در خاورمیانه، اثرات زیر پدیدار می گردد:
1. درخواست برای مشارکت عمومی در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی؛
2. خارج شدن گردش انحصاری اطلاعات از دست دولت؛
3. اجبار دولت به ارائه عملکردی شفاف تر در تمامی حوزه ها.
این تغییرات در کوتاه مدت می تواند نوعی آشفتگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به بار آورد، اما در عین حال در درازمدت، ‌خود از ریشه های حرکت جوامع به سمت پیشرفت در موضوعات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و... خواهد شد.
هر چند وجود گسست و چند پارگی های اجتماعی، قومی و مذهبی در کنار سایر مسائل و معضلات خاورمیانه، چشم انداز امنیت و توسعه پایدار را پیچیده کرده، اما نشانه های امیدبخش که عمدتاً ناشی از خواست ملی جوامع خاورمیانه بوده است، می تواند منشأ تحولات مثبت آتی گردد. در هر حال آینده خاورمیانه بیش از آنکه متأثر از نیروهای خارجی باشد، در دست مردمان آن خواهد بود.

راهکارها

با توجه به نتایج نه چندان مثبت سیاست های غرب به ویژه آمریکا در خاورمیانه، به نظر می رسد که غرب به منظور ترمیم چهره و پیامدهای نامطلوب سیاست های پیشین خود ناگزیر از تغییر رویه می باشد. این بازنگری در سطح نوع نگرش و چگونگی عملکرد و سیاست ها قابل شناسایی می باشد.

الف- ضرورت تغییر نگرش غرب به خاورمیانه و مسائل آن

نگاه غرب به خاورمیانه، نگرشی صرفاً امنیتی و تنها متوجه اهداف و منافع غرب بوده است. نگاه صرفاً امنیتی غرب به خاورمیانه، بازخوردهای امنیتی را نیز از جانب خاورمیانه منعکس نموده که تبعات منفی آن هم متوجه منطقه و هم متوجه کشورهای غربی شده است. با توجه به مجموعه تحولات و پیامدهای برآمده از نگرش امنیتی به خاورمیانه، زمان آن فرارسیده است تا غرب با حذف چنین دیدگاهی، نوعی«نگاه مشارکتی» را جایگزین آن سازد. این جایگزینی ضمن کمک به ترمیم فضای بی اعتمادی می تواند متضمن منافع هر دو سوی بازی باشد.
همچنین نگرش غرب به مسئله اسلام و اسلام گرایی به طور خاص باید مورد توجه و بازنگری قرار گیرد. این اصلاح باید در سطوح نگرشی، گفتمانی و رفتاری اعمال گردد. چگونگی خطاب قرار دادن مسلمانان و پرهیز از استعمال واژگانی که دارای بار منفی در جهان اسلام می شود، برای آغاز فصل نوین در ارتباط میان غرب و اسلام ضروری است. از آنجا که هرگونه تغییری در رفتار، نیازمند تغییر در گفتمان است، لذا توجه به ساختارهای زمانی بازنمایی اسلام و مسلمانان از حساسیت ویژه ای در این موضوع برخوردار است. بنابراین در وهله اول، بازنگری نوع نگاه و سپس تصحیح گفتار و رفتار در قبال اسلام و مسلمانان می تواند علامتی برای چشم انداز نسبتاً مطلوب از آینده را ترسیم نماید.
همان طور که گفته شد، غرب بایستی با پدیده اسلام سیاسی به طور منطقی برخورد کند و در درازمدت با واقعیت منطقه خاورمیانه به تعامل بپردازد. اسلام سیاسی که دارای نگرش ها، دستور کارها و چشم اندازهای متفاوتی نسبت به غرب در خصوص سامان سیاسی فرهنگی جامعه می باشد، در صورت برخورد رادیکال، ایدئولوژیک و حذفی به تدریج ماهیتی افراطی پیدا خواهد کرد. چنین نگاهی می تواند به روند تعمیق دموکراسی های درون زا و قدرتمند شدن همه دیدگاه های موجود کمک کند و جامعه متکثری را توسعه دهد که رادیکالیسم خشونت گرا را در متن خود ایزوله خواهد کرد. در هر صورت بدون ایجاد یک رابطه معنادار و دیالوگ سازنده با همه جریان های اسلام گرا که به دنبال اهداف مشروع خود در برقراری نوعی از ترتیبات سیاسی- اجتماعی و فرهنگی احیاناً متفاوت با غرب هستند. آینده خاورمیانه در تعارض ساختاری خطرناک با کشورهای عمدتاً غربی باقی خواهد ماند.
نکته مهم دیگر در شیوه نگرشی غرب به خاورمیانه، در چگونگی دیدن مشکلات و تبیین سیاست ها می باشد. در واقع تدوین سیاست هایی که برآمده از نوع نگاه خطی و تک بعدی به مسائل باشد، ‌نمی تواند به نتیجه مطلوب بینجامد. وجود تعدد و تنوع موضوعات و مشکلات و شکاف های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی خاورمیانه، مسائل منطقه را پیچیده و حل هر یک از آنها را به اصلاح پاره ای امور زنجیروار وابسته ساخته است. بر این اساس تنها نگرشی همه جانبه و سعی در فهم چندبعدی پیچیدگی ها می تواند موجب تصمیم گیری و سیاست گذاری صحیح در غرب گردد؛ امری که غالباً در تدوین استراتژی های غرب در قبال خاورمیانه مغفول مانده است.

ب-ضرورت تغییر سیاست های غرب در قبال خاورمیانه

در بعد عملی و سیاست گذاری در خاورمیانه، غرب نیازمند تغییر و اتخاذ رویکردهایی نوین می باشد. حل مسئله فلسطین به عنوان کلیدی ترین معضل سیاسی-امنیتی منطقه، بهبود وضعیت در طیف وسیعی از مسائل را به دنبال خواهد داشت؛ به عبارتی حلقه طلایی زنجیره ای از مشکلات، همچنین اولویت استقرار صلح و ثبات منطقه محسوب می شود. تلاش غرب و به خصوص امریکا در حل این معضل به دلیل آنکه همواره برخاسته از بی عدالتی و جانبداری امریکا از اسرائیل بوده، ‌همیشه با شکست رو به رو شده است. بنابراین غرب باید با تغییر رویه موجود به تلاش جدی و غیرجانبدارانه در حل و فصل عادلانه مسئله فلسطین و احقاق حقوق آنان همت گمارد. تنها با پرهیز از رویکردهای جانبدارانه و غیرعادلانه می توان با ایجاد اعتماد، کشورهای منطقه را به جستجوی راه حلی منصفانه ترغیب کرد. این واقعیت بایستی برای سیاستمداران غرب به خصوص امریکا بیش از پیش روشن شده باشد که بدون احقاق حقوق ملت فلسطین، رابطه طبیعی مبتنی بر احترام متقابل بین خاورمیانه و غرب و در رأس آنها ایالات متحده هرگز شکل نخواهد گرفت و چالش های تاریخی و احساسات منفی همچنان پایدار خواهد بود.
در کل منطقه نیز غرب باید با فاصله گیری از سیاست های نظامی گری که اثرات مخرب فراوانی به بار آورده و احساسات ضد غربی را تشدید کرده است، ‌به سمت همکاری بیشتر با کشورهای منطقه حرکت نماید. تحرکات نظامی غرب در منطقه، ‌خشونت، افراط و فضای امنیتی را در منطقه پررنگ تر ساخته و منجر به تغییر توازن و بی ثباتی شده است.
کمک غرب به گسترش همکاری های منطقه ای و توسعه همه جانبه و متوازن در کشورهای خاورمیانه، راهکاری است که باید بیش از پیش در تدوین سیاست های غرب مورد توجه قرار گیرد. چنین حرکتی مستلزم دگرگونی سازوکارهای سنتی ارتباط با منطقه است. بازسازی منطقه بدون کمک های علمی، فنی، اقتصادی امکان پذیر نبوده و غرب، خصوصاً ایالات متحده، در شرایطی قرار دارد که توانایی سرعت بخشیدن به حرکت توسعه ای این منطقه را دارد. مشارکت با کشورهای منطقه در تربیت نیروهای متخصص و انتقال تکنولوژی به منظور آموزش نسل جدید که در حال کشمکش با تبعات جهانی شدن است، بهترین راه آماده ساختن خاورمیانه در کنار آمدن با جهان جدید و متحول خواهد بود. این کمک ها بایستی به نوعی مدیریت شود که یک رابطه سالم دوسویه را سامان دهد و همچنین تفاهم متقابل بین تمدنی را به ارمغان آورد.
علاوه بر ضرورت تغییر نگرش و نحوه عملکرد غرب نسبت به خاورمیانه، سهم کشورهای منطقه نیز در توسعه همکاری ها و حل مسائل نباید مورد غفلت قرار گیرد. هر چند گذشته تاریخی منطقه، حکایت از اعمال سیاست های استعمارگرایانه و همچنین رقابت قدرت های بزرگ در خاورمیانه دارد و این امر موجب اثرات سوء و نگاه بدبینانه و مقصرجویانه در منطقه شده است، باید توجه داشت که نگاه مستمر به گذشته به بهای از کف دادن آینده خواهد شد. بنابراین همان طور که غرب نیازمند تغییر نگرش و عملکرد است، کشورهای خاورمیانه نیز بی نیاز از تصحیح دید خود نیستند. حکومت های منطقه نیز بدون پذیرش سهم خود در بروز مشکلات قادر به تعامل سازنده با غرب نخواهند بود. بنابراین کشورهای خاورمیانه ضمن پرهیز از تسلیم در برابر ساختارهای گذشته باید توسعه و امنیت منطقه را در چارچوب همکاری های سازنده منطقه ای و فرامنطقه ای و با بنا نهادن ساختاری نوین پیگیری نمایند.
به نظر می رسد با روی کار آمدن دولت باراک اوباما و بهبود نسبی چهره امریکا( هر چند به صورت موقت) در خاورمیانه، فرصتی تاریخی برای پیگیری سیاست جذب و همکاری از سوی ایالات متحده فراهم آمده است. در صورت تقویت نگاه «همکاری جویانه» در دولت اوباما، ‌فرصت بهبود روابط منطقه با غرب بیش از هر زمان دیگری مهیا می نماید. در چنین شرایطی خواست غرب و کشورهای منطقه در وهله اول می تواند زمینه ساز تقویت همکاری ها گردد.

پی نوشت ها :

1. سمینار آینده خاورمیانه، میهمانان داخلی و خارجی، مرکز تحقیقات استراتژیک، 20 مرداد 1388.
2. نور ابن ساحل و دانیل ال، «با یمن آینده خاورمیانه»، ترجمه علی گل محمدی، زمانه، شماره 24، سال سوم، شهریور 1383.
3. Arab Human Development Report,2004,(www. Hdr. Undp. org).
4. Interstate
5. Mainstream
6. Moderate Islam
7. Smith,Ibid

منبع :روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام، تهران: انتشارات کمیل، چاپ سوم 1391.