نویسنده: حسن روحانی




 

مهم ترین سؤالی که در زمینه چالش با امریکا وجود دارد، این است که آیا اهداف و استراتژی آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران در سال های اخیر تغییری اساسی یافته و یا آنچه امروز شاهد آن هستیم، در واقع به نوعی ادامه استراتژی دوره کلینتون و دوره های قبل از آن است؟ برای توضیح این مسئله ضروری است برخی موضع گیری های دوران کلینتون بازخوانی شود.(1)
در آغاز دوران کلینتون بحث مهار دوگانه مطرح شد، در اوایل سال 1993 مقامات ارشد امریکا اعلام نمودند که دولت کلینتون به این جمع بندی رسیده است که رهبریت ایران و عراق در قبال اهداف ایالات متحده تا آینده قابل پیش بینی متخاصم باقی خواهند ماند و لذا بایستی گام های جدیدی به منظور منزوی ساختن دو کشور برداشته شود. این مقامات گفتند که سیاست دولت که به آن استراتژی «مهار دوگانه» گفته می شود، به دستور رئیس جمهور کلینتون بعد از یک بررسی جامع اتخاذ شده است. در واقع این تصمیم منعکس کننده توصیه هایی بود که توسط لابی یهود و کارشناسان وزارت امور خارجه، شورای امنیت ملی و وزارت دفاع و حتی رهبران خاورمیانه به وارن کریستوفر، وزیر خارجه امریکا، هنگام بازدید وی از منطقه در ماه فوریه آن سال ارائه می شد. مقامات امریکایی گفتند که اهداف جدید امریکا کسب اطمینان و خاطر جمعی نسبت به این است که هم ایران و هم عراق به طور مساوی، برای مدتی نامعلوم ضعیف باقی بمانند. اقدام اصلی دولت بر این محور قرار گرفت که هر دو کشور را اسیر محدودیت های تجارت بین المللی کند تا آنان از درآمد و تکنولوژی ضروری به منظور تقویت بنیه نظامی، ترویج تروریسم، تهییج انقلاب ها یا ارعاب همسایگان، محروم بمانند.(2)
این سیاست را اولین بار در ماه مه 1993، مارتین ایندیک، مسئول امور خارجه در شورای امنیت ملی دولت کلینتون مطرح کرد. وی سیاست مزبور را در سخنرانی اجلاس سالانه«مؤسسه واشینگتن برای مطالعه سیاست خاور نزدیک»مطرح کرد. ایندیک گفت:
«سیاست امریکا در منطقه خلیج فارس بایستی بر اساس استراتژی مهار دوجانبه استوار باشد و امریکا باید با توجه به موقعیت استثنایی کنونی که پس از اشغال کویت توسط عراق پدید آمده است، حداکثر استفاده را بنماید. دولتین ایران و عراق نشان داده اند که هیچ کدام مورد اعتماد نیستند و برای مهار هر یک از این دو قدرت منطقه ای نمی توان به دیگری تکیه و اعتماد نمود، بلکه امریکا با توجه به حضور خود در منطقه بایستی با اتخاذ سیاست هایی، اقدام به مهار هر دو کشور نماید.»(3)
نیویورک تایمز نیز طی مقاله ای در این زمینه نوشت:
این طرح که در بخشی از یک بررسی مربوط به خط مشی بین المللی امریکا تدوین شده، بیانگر این نتیجه گیری است که اگر قرار باشد از قد برافراشتن ایران به عنوان یک خطر عمده علیه منافع غرب جلوگیری شود، ایران می باید منزوی گردد. مقامات دولت امریکا خاطر نشان ساخته اند که روش جدید، محروم ساختن ایران از دسترسی به پول و تسلیحاتی است که ایران برای بازسازی و احیای نظامی خود به آن احتیاج دارد. این مقامات گفته اند که این طرح بر این تصمیم استوار است که امریکا و متحدینش اکنون می بایست با ایران رفتاری شبیه رفتار با عراق داشته باشند.(4)
بنابراین مسئله سیاست فشار تبلیغی- سیاسی و اقتصادی امریکا علیه ایران، که امروز شاهد آنیم، چیز تازه ای نیست و همین سیاست در دوران کلینتون نیز به اجرا گذاشته شده بود. سیاست مهار هم سیاست تازه ای نیست، بلکه ملهم از سیاست مهار شوروی است که جورج کنان در دوران پس از جنگ دوم جهانی( دوران جنگ سرد) آن را طراحی کرد و مبنای رفتار امریکا برای حدود چهار دهه شد. آنتونی لیک، مشاور امنیت ملی کلینتون، در مقاله خود در مجله امور خارجی(Foreign Affairs) در خصوص مهار دوجانبه، به عبارت جورج کنان درباره مهار شوروی در مقاله ای که حدود چهل و هفت سال پیش در همین مجله نوشته شده است، اشاره می کند و با این عبارت مقاله خود را خاتمه می دهد، جورج کنان درباره شوروی این گونه اظهارنظر کرده بود که امریکا باید فشارهای خود بر نظام شوروی را به شدت افزایش دهد تا در نتیجه این فشارها، قدرت شوروی را خرد کرده و یا به مرور قدرت آن را تحلیل برد.(5)
بدین ترتیب سیاست های بوش، سیاست جدیدی نیست، حتی تعبیر محور شرّ یا محور شیطانی بوش هم شعار جدیدی نیست،‌بلکه کلینتون نیز در یکی از سخنرانی های خود همین تعبیر را داشته است. او می گوید:« ما عهد کرده ایم که با حمایت های ایران از گروه های تروریست، تلاش های او برای به دست آوردن سلاح های شیمیایی و تبلیغات آن علیه رژیم های میانه رو، مقابله کنیم. ما از دوستان خود درخواست نموده ایم که نسبت به نیات واقعی ایران آگاه باشند و به ما کمک کنند که به ایران بفهمانیم رفتار شیطانی آن را تحمل نخواهیم کرد. سیاست ما بسیار واضح است: تضعیف و منزوی نمودن کسانی که آینده صلح آمیز برای مردم در این منطقه بحرانی را به مخاطره بیفکنند.»(6)

سیاست جلوگیری از تقویت بنیه نظامی ایران

از دوران کلینتون و حتی قبل از آن، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران سه هدف عمده را دنبال می کرد که اولین آن جلوگیری از دسترسی ایران به تسلیحات مدرن و تقویت بنیه نظامی بود. اعمال محدودیت های تسلیحاتی، یکی از عوامل مؤثر برای کنترل رفتار و جهت گیری بازیگران در نظام بین الملل می باشد. به کارگیری این رویه عموماً در شرایطی انجام می گیرد که قدرت ملی و توان تسلیحاتی یک کشور موازنه را در منطقه برهم زند و در نتیجه بین کشورهای موجود تعارض و سوءظن شکل گیرد. امریکا برای کاهش توان ملی جمهوری اسلامی ایران، محدودیت ها و مشکلات متعددی را برای سیاست نظامی و استراتژی تسلیحاتی آن ایجاد نموده است که بازتاب آن را می توان در جنگ تبلیغاتی رسانه های گروهی و ابزارهای ارتباط جمعی آن مشاهده نمود. به عنوان مثال یکی از نشریات امریکا می نویسد:« ایران در حال گسترش و توسعه نیروی نظامی تهاجمی خویش به منظور تسلط بر خلیج فارس می باشد.»(7)
نیکسون از رؤسای جمهور پیشین امریکا نیز به کارگیری سیاست محدودیت تسلیحاتی را به زمامداران و تصمیم گیران امریکایی توصیه نموده بود. وی تأکید داشت که با خلع سلاح منطقه ای در خلیج فارس نمی توان امنیت منطقه را تأمین کرد. بدین لحاظ باید بین کشورهای مطلوب و نامطلوب تمایز قائل شد و ایران را که کشوری نامطلوب محسوب می شود، در محدودیت تسلیحاتی قرار داد. در این راستا، وارن کریستوفر وزیر امور خارجه وقت امریکا در ژوئن 1993 از کشورهای اروپایی درخواست کرد که به منظور کمک جهت متوقف کردن تلاش تهران برای به دست آوردن سلاح های هسته ای و سایر تسلیحات پیشرفته، از فروش وسایل پیشرفته به این کشور خودداری کنند.(8)
پاتریک کلاوسون از طرفداران جدی سیاست «مهار»ایران نیز می گوید:
«برای محروم کردن ایران از بازار تسلیحاتی بین المللی، لازم است این کشور حداقل از ابزارهای الکترونیکی هشداردهنده که در غرب تولید می شود، محروم گردد. انجام این کار زمانی مقدور است که هماهنگی لازم بین کشورهای غربی فراهم آید. کشورهای صنعتی غرب باید متقاعد شوند که دستیابی ایران به سلاح های الکترونیکی و تجهیزات دیگری که دارای رده بالای فنّاوری می باشند، می تواند خطرناک باشد.»(9) مارتین ایندیک، عضو شورای امنیت ملی امریکا نیز اظهار داشت: واشینگتن تمام انرژی خود را به کار خواهد برد تا هم پیمانان اروپایی و ژاپنی خود و همچنین روسیه و چین را تشویق کند که به ایران اجازه ندهند بنیه نظامی خود را توسعه بخشد.(10)
روزنامه «واشینگتن پست» نیز با انتشار گزارشی، با استناد به اظهارات مقامات امریکا و انگلیس فاش ساخت که کاخ سفید برای جلوگیری از فروش زیردریایی های روسیه به ایران، از عربستان خواست به روسیه رشوه دهد.(11)
و بالاخره مجلس سنای امریکا در 24 فوریه 2000(5/ 12/ 1387)قانونی به تصویب رساند که طبق آن شرکت های خارجی که به ایران تکنولوژی حساس بدهند و یا ایران را در ساخت سلاح های کشتار جمعی یاری دهند، مورد تحریم امریکا قرار خواهند گرفت(12). نکته کوردزمن در این زمینه حائز اهمیت است، آنتونی کوردزمن، تحلیلگر مسائل نظامی و استراتژیک در سمپوزیوم مربوط به بررسی سیاست های ایالات متحده نسبت به ایران و عراق تأکید داشت که نوع برخورد ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران، بیش از آنکه ناشی از مسائل مربوط به امنیت ملی امریکا و یا امنیت منطقه ای خلیج فارس باشد، بیان کننده خصومت و دشمنی آمریکا نسبت به ایران است. بر این اساس وی بیان داشت: در صورتی که ایران در زمره دوستان کنونی ما درآید، حتماً خواهیم گفت که بهتر است مسلح شوید، چون ضعیف هستید و در صورت بروز مشکلاتی در منطقه نخواهید توانست به دفاع از خود برخیزید. ما خود نیز به تقویت بسیاری از توانایی های آن کشور خواهیم پرداخت. البته آن کشور در زمره دوستان نیست و در شمار دشمنان است. لذا فکر می کنیم هر حرکتی که در جهت تسلیح خود انجام دهد، از نظر ما حرکتی خصمانه تلقی می شود(13).

سیاست جلوگیری از دسترسی به فنّاوری پیشرفته

دومین هدف امریکا جلوگیری از دسترسی ایران به تکنولوژی پیشرفته است. یکی از اقدامات ایالات متحده در جهت «اضمحلال درونی» و کاهش بنیه اقتصادی و دفاعی ایران، ایجاد محدودیت اقتصادی و تجاری و یا ایجاد موانعی برای دستیابی ایران به بازار جهانی و کالاهایی با تکنولوژی پیچیده می باشد. اگر چه مؤسسات و سازمان های بانکی و مالی بین المللی به عنوان بازیگرانی محسوب می شوند که ایالات متحده قادر به تأثیرگذاری در روند تصمیم گیری آن می باشد، اما هدف عمده از محدودیت های اعمال شده ایالات متحده در حوزه انتقال تکنولوژی است و همان گونه که این کشور در روند کشمکش های جهانی و منطقه ای، در صدد نفوذ و به دست گرفتن مدیریت بحران می باشد، در حوزه انتقال تکنولوژی به ایران، برنامه دسته جمعی را برای ایجاد اجماع و توافق عمومی در نظر گرفته است که آن را می توان با مفهوم«مدیریت انتقال تکنولوژی» منطبق دانست.(14)
«وال استریت ژورنال» در این مورد می نویسد: به دلیل خریدهای گسترده و تجهیزات و دستگاههای دومنظوره ایران در غرب، امریکا شرکای خود را در گروه هفت تحت فشار قرار داده تا در زمینه اقلام مربوط به تکنولوژی پیشرفته و تجهیزات تولیداتی، ایران را تحریم کنند.(15)در وضع موجود، عمده محدودیت های اعمال شده در حوزه انتقال تکنولوژی و دسترسی ایران به منابع و مؤسسات مالی جهانی بوده است. رابرت گیتس، رئیس پیشین سازمان سیا، ضرورت جلوگیری از صدور تکنولوژی پیشرفته به ایران با مصارف دوگانه نظامی و غیرنظامی را متذکر شد و گفت: مشکل این است که ما باید فوراً با دیگر کشورها، درباره صدور تکنولوژی وارد مذاکره شویم و اگر از صدور آن جلوگیری نشود، در چند سال آینده با مشکل واقعی رو به رو خواهیم شد.(16)

سیاست جلوگیری از دسترسی به فنّاوری هسته ای

در همین راستا،‌ جلوگیری از استفاده صلح آمیز ایران از انرژی هسته ای، یکی از اهداف دولت کلینتون بود. این دولت از همان ابتدا بنای مخالفت با احداث نیروگاه های برق اتمی و استفاده های صلح آمیز ایران از انرژی هسته ای را گذاشت. امریکا با این بهانه که ممکن است ایران بتواند از این نیروگاه ها در جهت پژوهش های تسلیحات اتمی استفاده کند، با بهره برداری ایران از این تکنولوژی به شدت مخالفت می ورزید و این در حالی بود که رژیم صهیونیستی اسرائیل با کمک های مخفیانه امریکا صاحب ده ها بمب اتمی شده است و همچنان تسلیحات اتمی خود را در منطقه گسترش می دهد. مخالفت دولت کلینتون که هواداران صهیونیست ها در تار و پود آن رخنه کرده اند( در این باره بعداً توضیح داده خواهد شد) صرفاً‌ به دلیل ترس از دستیابی احتمالی ایران به تسلیحات اتمی و در نتیجه به خطر افتادن رژیم صهیونیستی و حاکمان دست نشانده غرب در منطقه می باشد. روزنامه «نیویورک تایمز» در مقاله ای می نویسد:« دولت امریکا،‌ کشورهای آرژانتین، ‌هندوستان، اسپانیا، آلمان و فرانسه را تشویق کرده است که از فروش تکنولوژی هسته ای برای برنامه های غیرنظامی ایران نیز خودداری کنند، با این باور که این تجهیزات می توانند در طرح های بمب اتمی نیز مورد استفاده قرار گیرند.»(17)
شرکت «زیمنس» آلمان نیز که قبل از انقلاب برای ساختن راکتور هسته ای بوشهر با شاه ایران قرارداد بسته و پیشتر هزینه آن را نیز دریافت کرده بود، در نتیجه فشار امریکا، پس از شروع جنگ ایران و عراق اظهار داشت که حاضر به تکمیل این پروژه نمی باشد. همچنین در فوریه 2000 (اوایل اسفند 1378) خبرگزاری ها گزارش دادند که دولت امریکا به جمهوری چک فشار وارد کردند تا تجهیزات موردنیاز نیروگاه اتمی بوشهر را به ایران ارسال نکند.(18)
ویلیام پری، وزیر دفاع امریکا نیز اظهار نمود که امریکا در مورد توانایی هسته ای ایران نگران بوده و در این رابطه با جمهوری های سابق شوروی تماس هایی برقرار کرده است تا مطمئن شود تکنولوژی و یا سلاح هسته ای از این کشورها به جمهوری اسلامی انتقال نیابد.(19)دولت امریکا حتی با پیشنهاد نوعی رشوه به روسیه،‌ درصدد برمی آید تا جلوی همکاری هسته ای ایران و روسیه را نیز بگیرد؛ و یک پیشنهاد همکاری هسته ای ده ها میلیون دلاری به روسیه می دهد تا روسیه را تشویق به لغو قرارداد یک میلیارد دلاری خود با ایران کند. وزیر خارجه امریکا در سال 1995، در مذاکره با وزیر خارجه روسیه در ژنو اعلام کرد که امریکا این مبلغ را به وزارت انرژی اتمی روسیه خواهد داد تا بتواند راکتورهای مدرن را در روسیه بسازد و مکان های زباله های هسته ای را در آنجا پاکسازی نماید.(20)

سیاست جلوگیری از دستیابی به قدرت اقتصادی

سومین هدف امریکا، ممانعت از اعطای وام و اعتبارات خارجی به ایران است. یکی از تحلیلگران شورای سیاست گذاری خارجی امریکا، مکانیسم اعمال محدودیت در حوزه دسترسی ایران به منابع و مؤسسات مالی جهانی را چنین بیان می کند:« امکان انزوای ایران از طریق سرمایه و بازار بین المللی وجود دارد، زیرا میزان اعتبار ایران از بین رفته است. ایالات متحده قادر است نفوذ خود را بر مؤسسات بین المللی مالی، نظیر بانک جهانی افزایش دهد، به گونه ای که این بانک ها تعهدات دلخواه ایران را فراهم نیاورند و از ارسال واقعی سرمایه به ایران جلوگیری نمایند. سازمان های اعتبارات پولی و دولتی باید اظهار کنند وام هایی که آنها برای ایران تمدید می نمایند، به گونه ای مؤثر در جهت هزینه های نظامی ایران صرف می شود. زیرا ایران از امکاناتی که برای تأمین نیازهای شهروندان خود فراهم می آورد، برای مقاصد نظامی هزینه می کند»(21).
مارتین ایندیک، ‌مشاور شورای امنیت ملی امریکا در مه 1993 طی یک سخنرانی اظهار داشت:
«امریکا دولت های خارجی را تشویق خواهد نمود که اعتبارهای صادراتی خود را به ایران کاهش دهند. به عقیده ما به نفع هیچ یک از کشورهای مذکور نیست که به بهبود یافتن اوضاع اقتصاد ایران کمک کنند تا این کشور بتواند روال عادی تجارت خود را در یک سطح دنبال نماید و در سطحی دیگر علیه منافع ما به انجام اقدامات خصمانه مبادرت ورزد»(22).
همچنین مقامات دولت امریکا به ژاپنی ها و دیگران هشدار می دهند که وام در اختیار ایران قرار ندهند و اجناس خود را به ایران نفروشند، زیرا با ریسک عدم پرداخت بهای اجناس خود مواجه خواهند شد. وام 360میلیون دلاری ژاپن که از طرف مؤسسه توسعه خارجی ژاپن در اختیار ایران قرار داده خواهد شد، صرف هزینه های مهندسی و خدمات مشورتی برای ساختن یک نیروگاه هیدرولیک و یک سد بر روی رودخانه کارون واقع در جنوب غربی ایران خواهد شد.
روزنامه «لس آنجلس تایمز» نیز طی مقاله ای می نویسد: از اواسط سال 1994، مقامات عالی مرتبه دولت امریکا، از جمله کلینتون، وارن کریستوفر(وزیر خارجه) و والتر ماندیل( سفیر ایالات متحده در ژاپن)، مقامات ژاپنی را تشویق کرده اند که اعطای وام به ایران را به تعویق بیندازد... ژاپن این وام را بعد از آنکه مقامات دولت امریکا اطلاعات جاسوسی گسترده ای پیرامون فعالیت های ایران در اختیار توکیو قرار دادند، به تعویق انداخت. مقامات دولت امریکا نمی گویند چه اطلاعاتی در اختیار توکیو قرار داده اند، ولی دولت کلینتون به دفعات ادعا کرده است که ایران از تروریسم و تضعیف روند صلح خاورمیانه حمایت می کند. ژاپن اعطای وام سه قسمتی مذکور را برای کمک به تأمین هزینه مالی ساختمان یک سد و یک پروژه هیدرولیک بر روی رودخانه کارون در جنوب ایران تدوین نموده بود.(23)
همچنین توانایی مؤسسات مالی بین المللی برای اعطای وام به ایران، به دلیل قوانین مختلف تصویب شده در کنگره امریکا طی سال های 1995، 1994 به شدت محدود شد. قانون تخصیص کمک خارجی برای سال مالی 1994، درخواست دولت امریکا برای کمک به بانک جهانی را به میزان وامی که بانک جهانی در سال 1993 در اختیار ایران قرار داده بود، کم کرد.(24)
فشارهای اقتصادی ایالات متحده بر مؤسسات مالی بین المللی از جمله صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، به گونه ای افزایش یافت که توافق قبلی بانک جهانی برای پرداخت سالیانه 750میلیون دلار برای انجام برنامه های عمرانی و صنعتی در ایران را در دو مرحله کاهش داد.

سیاست تحریم اقتصادی

و بالاخره دولت کلینتون اعمال تحریم های اقتصادی علیه ایران را آغاز نمود. هنوز یک سال از روی کارآمدن دولت کلینتون نگذشته بود که مقامات امریکا تصمیم به تحریم تجاری ایران گرفتند. روزنامه «وال استریت ژورنال» در یکی از شماره های اکتبر 1993 می نویسد:
«امریکا از متحدین خود خواسته است که از منافع بازرگانی چشم پوشی و برای فشار به ایران همکاری کنند.» در ماه ژوئن در پی جلسه ای با متحدین در لوکزامبورگ، وزیر امور خارجه امریکا گفت: اقتصاد ایران با مشکل مواجه است و در مقابل فشار هماهنگ از طرف غرب، ایران ضربه پذیر خواهد بود. امریکا امید داشت که در صورت موفقیت سیاست تحریم، نارضایتی عمومی در ایران به واسطه فشارهای بین المللی و اقتصادی افزایش یابد و از این طریق فشار بر دولت ایران بیشتر شود.
پاتریک کلاوسون نیز در این باره می گوید:« دولت امریکا در رابطه با رفتار غیرقابل قبول ایران شدت عمل به خرج داده و اقدامات جدی از جمله: تحریم تقریباً کل تجارت با ایران، مخالفت با اعطای وام و سرمایه گذاری در این کشور و فشار به روسیه در جهت متوقف ساختن پروژه راکتورهای هسته ای ایران را در پیش گرفته است.»(25)
البته هنگامی که در سال 1993 سیاست «مهار دوگانه» علیه ایران اعلام شد، معاون وزیر خارجه امریکا در امور خاورمیانه گفت که ایالات متحده قصد ندارد یک تحریم همه جانبه علیه ایران به راه اندازد، اما این سیاست به طور رسمی در بهار 1995 تغییر کرد و دولت کلینتون خط مشی«تحریم کالاهای ایرانی»را تبدیل به سیاست «تحریم همه جانبه تجاری ایران» کرد.(26)
جون آن هارت در این باره می نویسد:« تحریم های کامل تجاری که اخیراً ایالات متحده بر ایران تحمیل کرد، تازه ترین افزایش در سطح خصومت های میان دو کشور محسوب می شوند؛ خصومت هایی که از شانزده سال پیش با سقوط شاه ایران آغاز گشت.»(27)
به گفته گری سیک هنگامی که کلینتون به هالیفاکس سفر کرد تا در اجلاس سران هفت کشور صنعتی شرکت کند، قصد داشت که آن کشورها را نیز در تحریم تجاری امریکا علیه ایران شریک کند.(28) روزنامه «اکونومیست» نیز در این باره می نویسد: در سال 1995، امریکا تحریم اقتصادی خود را سخت تر کرد و اکنون دولت های اروپایی را که رغبت چندانی هم در این زمینه از خود نشان نمی دهند، تحت فشار قرار داده است تا سرمایه گذاری های خود را در ایران محدود کنند و در مراودات تجاری خود دقت و ملاحظه بیشتری به خرج دهند.(29)
سناتور داماتو نیز که از هواداران سرسخت رژیم صهیونیستی است، در جلسه کمیته بانکداری سنای امریکا در تاریخ 17/ 6/ 1384 که به منظور بررسی اثرات و پیشرفت تحریم ایران برگزار شد، می گوید: متحدین ما باید بدانند که نفت رگ حیات ایران است. اگر ما می خواهیم ایران را وادار کنیم که رفتارش را عوض کند، باید این رگ حیاتی یا منبع مالی ایران را قطع کنیم.(30)
بنابر اظهارات پاتریک کلاوسون در سخنرانی خود در دوم اکتبر 1996 در دانشگاه کلمبیا، هدف امریکا کاهش ارزش استراتژیک ایران و تبدیل شدن به یک کشور غیرمهم در منطقه(مانند پاکستان)است.(31) به اعتقاد برخی کارشناسان، امریکا از این تحریم ها و فشارهای اقتصادی، به عنوان یک استراتژی قهرآمیز و جایگزینی برای جنگ استفاده می کند.(32)
کنت تیمرمن نیز می گوید:« اگر ایران تحریم نشود، آن وقت به مسیر اصلی صادرات نفت و گاز دریای خزر به بازارهای جهانی تبدیل خواهد شد و ظرف مدت ده سال، درآمد ناشی از تولید انرژی خود را دو برابر می کند و همچنین در جهان مشروعیت و اقتدار بیشتری پیدا خواهد کرد. با لغو تحریم ها ما عملاً ابرقدرت شدن ایران را در منطقه تضمین می کنیم.»(33)به همین دلیل است که کلینتون در سیزدهم مارس 2000(23 اسفند 1378)، در نامه ای به رئیس مجلس نمایندگان امریکا، تحریم های نفتی سال 1995 علیه ایران را تمدید می کند. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 24 اسفند 1378 طی خبری با اشاره به این مطلب اعلام کرد که کلینتون در این نامه اظهار داشته که سیاست ها و اعمال ایران همچنان تهدیدکننده منافع ملی، سیاست خارجی و اقتصاد امریکا است، لذا تحریم نفتی ایران باید تمدید شود.

پی نوشت ها :

1. سمینار رؤسای نمایندگی های ج. ا. ایران در خارج از کشور، مدیران وزارت امور خارجه و سفرا، وزارت امور خارجه، 25 مرداد 1382.
2.نگاه کنید به:
Jeffery Smith and Daniel Williams,"White House to Step Up Plans to Isolate Iran and Iraq:Administration to Try Dual Containment",Washington Post,May 23,1993
3.http://www.Jewishaz.com/ Jewishnews
4.نیویورک تایمز، 27 مه 1993.
5.محمدکاظم سجادپور،«سیاست مهار دوجانبه در تئوری و عملی»، فصلنامه سیاست خارجی، بهار و تابستان 1373، ص 29.
6.بولتن دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی ایران در واشینگتن،‌هفته نامه شماره 197، ص 23.
7.Jo-Anne Hart,"Aspiral of Hostitlity;U.S.-Iran Relations Since Revolution",Middle East Insight,Vol.XI,No.5,p.25
8.بولتن دفتر حفاظت منافع جمهوی اسلامی ایران در واشینگتن، هفته نامه شماره 104، ص 57.
9.همان.
10.Smith and Williams,op.cit
11.روزنامه واشینگتن پست، 14 نوامبر 1992.
12.همان، 25 فوریه 2000.
13.Anthony Cordesman,"An Assessment of Iran's Military Capabilities",CSIS,October 1998,p.48.
14.مجله سیاست دفاعی، سال اول، پاییز 1372، ص 12.
15.Kenneth Timmerman,"The Time to Stop Iran's Nuclear Weapons",Wall Street Journal,April21, 1993
16.Steven,Coll,"U.S.Intervention Blocks Nuclear Transfer to Iran",The Washington Post,Nov17,1992
17.New York Times,February 26,2000
18.خبرگزاری رویترز، 7/ 12/ 1378.
19."Iran's Nuke Plant Deal with Russia Raises Fears",Washington Times,January 10,1995
20.Gary Sick,"A Sensible Policy Toward Iran",Middle East Insight,Vol.XI,No.5,July-Agust 1995,p.21
21.James Fallows,"The Military-Industrial Complex",Foreign Policy November-December2002,p.46
22.The Washington Report on Middle East Affairs,April21,1993
23.Los Angeles Times,February 15,1995
24.محمدجواد ظریف، «تحریم های یک جانبه امریکا علیه ایران»، فصلنامه سیاست خارجی، بهار 1376، ص 95.
25.کلاوسون، پاتریک،«با ایران چه باید کرد؟»، ماهنامه دیدگاه ها و تحلیل ها، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، شماره 97، دی 1374، ص 60.
26.Hart,op.cit,p.25
27.Ibid,p.23
28.Sick,Ibid
29."Handling Iran",The Economist,No.11,March 16,1996
30.Alfonse Marcello D'Amato,The Iran Foreign Oil Sanctions Act of 1995,Statements on Introduced Bills and Joint Resolutions(Senate-September08,1995),available at:http://thomas.loc.gov/cgi-bin/query/F?r104:1:temp/~r104 g1E31A:e36869.
31.محمدکاظم سجادپور،«ارزیابی مهار دوگانه: چهار نگاه متفاوت»، مجله سیاست خارجی، بهار 1376، ص 9.
32.نگاه کنید به:
Patrick Clawson,"Khatami's Dialogue with America,Not with Washington",Peacewatch,Plicywatch,anthology 1998,Washington,the Washington Institute for Near East Policy,1999,p.138
33.P.Clawson,"What to Do About Iran",The Middle East Quarterly,December1995,p.96

منبع :روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام، تهران: انتشارات کمیل، چاپ سوم 1391.