نویسنده: حسن روحانی




 

فعالیت هسته ای جمهوری اسلامی ایران در زمینه تولید سوخت هسته ای از سال 1367، در واقع در آخرین ماه های دولت آقای مهندس موسوی شروع شد. البته در آن زمان هم بیشتر، آقای هاشمی رفسنجانی این مسئله را پیگیری می کردند؛ و در زمان ریاست جمهوری ایشان نیز این مسئله با سرعت بیشتری دنبال شد(1). عمدتاً تجهیزات موردنیاز هم از کشورهای روسیه و چین خریداری شد. با کشور روسیه از سال 1992 مذاکرات هسته ای آغاز شد و نسبت به تکمیل نیروگاه بوشهر و سپس در زمینه های دیگر هسته ای نیز معاملاتی با روسیه انجام شد. البته بیشترین همکاری ها در آن مقطع با کشور چین بود. همزمان یکسری پروژه های آزمایشی هم توسط متخصصین کشورمان صورت می گرفت. این نوع آزمایشات در چارچوب NPT و مقررات آژانس بود.
به تدریج ابزار و تجهیزات نسبتاً خوبی از کشورهای مختلف خریداری کردیم، مانند تجهیزات لیزری تا غنی سازی از طریق لیزر را هم مورد بررسی قرار دهیم. این تجهیزات عمدتاً از کشورهای روسیه یا چین خریداری شدند. گرچه این خریدها بعضاً جنبه ی محرمانه داشت و اعلام نمی شد، ولی برخلاف مقررات آژانس نبود. یعنی نیازی بود تا این خریدها را به اطلاع آژانس برسانیم. با چینی ها همکاری های نسبتاً گسترده تری شروع شد. یک طرح با چینی ها ساخت UCF اصفهان بود. پروژه بعدی، ZPP در همان اصفهان بود. پروژه ی بعدی ساخت قرص اورانیوم برای میله سوخت بود. همین طور مقداری UF6 هم از چینی ها خریده بودیم. طبق مقررات هیچ کدام از این خریدها به آژانس اعلام نشده بود، چون الزامی به این اعلام نداشتیم. تعدادی سانتریفیوژ هم از دلال خریداری کردیم.
در دوران آقای خاتمی، فعالیت ها گسترده تر شد و بیشتر هم دنبال بومی سازی تجهیزاتی بودیم که قبلاً از طریق دلال خریداری شده بود. شروع فعالیت رئیس جدید سازمان انرژی اتمی هم همزمان با فعال شدن کمیته ای تحت عنوان«کمیته ی فنّاوری های پیشرفته» بود که آن کمیته اختیارات وسیع قانونی داشت و لذا از لحاظ مالی(چه ارزی و چه ریالی) و از لحاظ مقررات در زمینه فنّاوری های پیشرفته، بدون تشریفات و پیچ و خم های اداری، اقدامات لازم صورت می گرفت. به دلیل حذف تشریفات معمولی، پروژه ها بسیار سریع تر فعال می شدند.

تبلیغات گسترده علیه برنامه هسته ای ایران

در سال های 1380 و 1381، به دلیل ساختمان سازی مفصلی که در نطنز شروع شده بود، آن فعالیت ها منشأ شک و تردید کشورهای غربی نسبت به فعالیت های ایران در زمینه هسته ای شدند. چون از طریق ماهواره ها مرتب عکس می گرفتند و آنها را تطبیق می دادند و می دیدند در یک منطقه ای صدها کامیون، لودر و بلدوزر شبانه روز فعالیت می کنند. برای آنها جای تعجب بود که در منطقه کویر، چه نوع فعالیتی می خواهد انجام شود. لذا جاسوسان و منافقین را فعال کردند و به تدریج از طریق تخلیه تلفنی منافقین و عکس هایی که گرفته بودند و با اطلاعاتی که از طرق مختلف به دست آورده بودند، ‌در تابستان 1381 سروصدای تبلیغاتی به راه انداختند که ایران تأسیسات مخفی هسته ای دارد و در پی تولید بمب اتمی است. این سروصدا درست در مقطعی بود که امریکایی ها در تردید بودند که بعد از افغانستان، به عراق حمله کنند یا به ایران؟ چند هفته ای مسئله هسته ای ایران را روی آنتن آوردند و سپس برای مدتی سکوت کردند. این مسئله علامت خوبی برای ما بود که نمی خواهند به ایران حمله کنند و هدف آنها عراق است و لذا از آبان 1381 تقریباً برای ما روشن بود که هدف حمله بعدی در منطقه، عراق خواهد بود.

طرح موضوع هسته ای ایران در آژانس

در سال 1382 بعد از آنکه امریکایی ها در عراق خیلی سریع به پیروزی رسیدند، دوباره پرونده هسته ای ایران را مطرح کردند. با نگاهی به تاریخچه بحران روشن می شود که در تابستان 1381 راجع به ایران سروصدای زیادی شروع می شود و سپس تبلیغات کم رنگ می شود، ولی بعد از پیروزی در عراق در سال 1382 بار دیگر پرونده ایران با آب و تاب مطرح می شود و موضوع در دستور کار شورای حکام قرار می گیرد. این اولین بار بود که پرونده ی هسته ای ایران در آژانس در دستور کار شورای حکام قرار می گرفت.
وقتی پرونده هسته ای ما در دستور کار آژانس قرار گرفت، مسئول سیاسی-حقوقی در آژانس، ‌نماینده سازمان انرژی اتمی بود. در واقع سفیر ما در آژانس از طرف سازمان انرژی اتمی تعیین می شد. وقتی در خرداد 1382 پرونده ما در آژانس در دستور کار قرار گرفت، سازمان انرژی اتمی به مسئولین می گفت مسئله مهمی نیست، آقای البرادعی یک گزارشی به جلسه ارائه می دهد و مسئله تمام می شود. آقای البرادعی در خردادماه گزارشی(2)به شورای حکام داد و شورا، بیانیه ای(3) صادر کرد، مبنی بر تشویق این امر که در نطنز فعالیت غنی سازی تعلیق گردد. البته قطعنامه ای در این اجلاس نبود. بعد از آن، وزارت خارجه نسبت به این پرونده حساس شد و اعلام کرد ما در مسیری حرکت می کنیم که ممکن است روز به روز وضع بدتر شود. ولی سازمان انرژی اتمی می گفت، مسئله مهمی نیست و جای نگرانی وجود ندارد.
در شهریور 1382 و در اجلاس بعدی، قطعنامه شدیداللحنی(4)علیه ما صادر شد که به ما یک ضرب الأجل 50 روزه داد و پرونده ما را در چارچوب ماده 18 پادمان قرار داد. ماده 18 می گوید: فعالیت یک کشور اگر مورد تردید قرار بگیرد، شورای حکام موضوع را در دستور کار قرار می دهد و از آن کشور می خواهد که به همه سؤالات آژانس پاسخ دهد و اگر مدیرکل اعلام کرد که قادر نیست صلح آمیز بودن همه فعالیت ها را تأیید کند، موضوع به شورای امنیت گزارش می شود. امریکایی ها در جلسه شهریور 1382(سپتامبر 2003)اصرار داشتند قطعنامه به گونه ای تنظیم شود که در اجلاس بعدی پرونده ما به شورای امنیت ارجاع شود. (5) متن قطعنامه در تهران، موجب تعجب مسئولین مربوطه شد، چون با پیش بینی و وعده های سازمان انرژی اتمی، 180درجه متفاوت بود.
در این مرحله، چند راه مطرح بود و در کشور ما نیز هر یک از راه ها در میان سیاسیون طرفدارانی داشت. گروهی معتقد بودند که چون شورای حکام قطعنامه ای علیه ما صادر کرده است، بنابراین باید از NPT خارج شویم و رابطه خود را با آژانس قطع کنیم. یک تفکر هم این بود که باید فوری مسائل را حل و فصل کنیم و قطعنامه آژانس دقیقاً اجرا شود. اگر امضاء و تصویب پروتکل الحاقی را می خواهند، فوراً آن را در مجلس تصویب کنیم. اگر می گویند سؤالات را جواب دهید، ‌به همه سؤالات فوراً پاسخ دهیم؛ اگر تعلیق را خواسته اند، فوراً انجام دهیم تا سریع، مسئله را حل و فصل نهایی کنیم و کشور از لحاظ سیاسی و اقتصادی و حتی امنیتی دچار مشکل نشود. نظر سوم هم این بود که ما به تدریج فعالیت های خود را ادامه دهیم و لازم است فرصت سازی کنیم تا بتوانیم فنّاوری ها را تکمیل و از لحاظ حقوقی هم پرونده را حل و فصل کنیم. لذا برای دستیابی به این اهداف لازم بود از لحاظ سیاسی با یک قدرت بین المللی وارد نوعی تعامل و گفتگو شویم. این قدرت می توانست امریکا و یا اروپا و یا دیگر کشورها باشند.

ساختار جدید جهت اقدامات فوری

بعد از تصویب این قطعنامه در شهریور 1382 روند مدیریت پرونده هسته ای به این صورت درآمد که سیاست ها در جلسه مسئولین رده بالا و سران کشور جمع بندی می شد و تصمیمات لازم اتخاذ می گشت. بعد از چند جلسه، در همین جمع تصویب شد که یک نفر مسئول پرونده شود، چون در آن مقطع بخشی از اختیارات برعهده وزارت خارجه، بخشی بر عهده سازمان انرژی اتمی و بخشی هم بر عهده دیگر دستگاه ها بود؛ و لذا بنا شد یک نفر مسئول شود و همه ارگان های مربوطه زیر نظر او کار کنند که کار با هماهنگی بیشتری پیش برود.
در همان جلسه بحث شد که طرف مذاکره ی ما چه کشورهایی باشند؟ هنوز هم عده ای هستند که می گویند چرا ما با اروپا وارد تعامل و مذاکره شدیم. ما پرونده ای در آژانس داشتیم و می بایست فقط کار حقوقی می کردیم. پاسخ این است که تصمیم گیر در آژانس، مدیرکل یا تیم حقوقی آژانس نیست، تصمیم نهایی را حکام تعیین شده از 35 کشور (سفرا) در شورای حکام می گیرند. پس کار عمدتاً سیاسی است. ضمن اینکه بخشی، حقوقی و فنی هم هست. پس ما باید با یک قدرتی می نشستیم و مذاکره می کردیم. در آن جلسه بحث شد و تصمیم گرفته شد که با سه کشور اروپایی مذاکره کنیم، که آنها چند هفته قبل هم نامه ای به وزیرخارجه ایران در این زمینه نوشته بودند. (6) از لحاظ توانمندی هم اروپایی ها بعد از امریکا، توانمندی بیشتری داشتند. بنابراین در جلسه سران تصمیم گرفته شد که ما با سه کشور اروپایی مذاکره و وزرای خارجه آنها را به تهران دعوت کنیم. آنچه جلسه از ما خواسته بود، این بود که وقتی با سه وزیر صحبت می کنیم، از آنها قول بگیریم که مانع رفتن پرونده به شورای امنیت سازمان ملل شوند. چون در آن مقطع، امریکایی ها بسیار اصرار داشتند تا پرونده ما را به شورای امنیت سازمان ملل ببرند. مردم هم تحت تأثیر شرایط اشغال عراق و تبعات احتمالی ارجاع امر به شورای امنیت و دیوانگی های امریکا، نگران مسئله بودند.

مشکلات همکاری با آژانس

مشکلی که پیش رو داشتیم، این بود که چگونه فعالیت های انجام شده در زمینه هسته ای را به اطلاع آژانس برسانیم، چون اعلام آنها ممکن بود بهانه ای برای ارسال پرونده به شورای امنیت شود و اگر اعلام نمی کردیم، (چون تقریباً همه اطلاعات را قبلاً از طریق سرویس های جاسوسی غرب در اختیار داشتند) عدم اظهار آنها موجب شود که پرونده به شورای امنیت برود. البته بعدها روشن شد که دولت چین تمام خریدهایی را که از آن کشور داشتیم، به اطلاع آژانس رسانده بود. حتی چینی ها به ما گفتند که همه موارد را بگویید، چون ما همه آنها را به آژانس اعلام کرده ایم. روس ها هم همه موارد را به آژانس گفته بودند. برخی از فعالیت ها هم که مربوط به سال های قبل بود، خود آژانس اشاره کرده بود که این موارد را هم بنویسید، ‌چون از آنها باخبریم. برای مثال راجع به آزمایش پلوتونیوم یکی از همراهان آقای البرادعی در هنگام ترک تهران به یکی از کارشناسان سازمان انرژی اتمی گفته بود که این مورد را هم بنویسید، چون ما از آن اطلاع داریم.
بحث این بود که اگر همه ی موارد و فعالیت ها را به آژانس اعلام کنیم، چه تبعاتی خواهد داشت و رسانه های صهیونیستی و دشمنان آن را بزرگ و جوّسازی خواهند کرد. به هر حال در نهایت موارد را به آژانس اعلام کردیم که کار درستی بود، چون آژانس از همه موارد از طریق سرویس های اطلاعاتی غرب مطلع بود. حتی بعدها آن دلالی که برخی تجهیزات را به ایران فروخته بود، در مالزی دستگیر شد و همه اطلاعات را فاش کرد.

مذاکره با سه وزیر اروپایی

وقتی وزرای اروپایی به تهران آمدند، (7)چند مسئله را مطرح کردیم. یکی اینکه ما می خواهیم همه فعالیت های انجام شده که قبلاً اعلام نکرده ایم، به آژانس اعلام کنیم؛ در مقابل شما تعهد دهید که خود این مسئله را تبدیل به یک بلوای سیاسی-تبلیغاتی نکنید. موضوع دوم این بود که قطعنامه شورای حکام از ما خواسته بود که پروتکل الحاقی را فوراً تصویب و اجرا کنیم، نظر ما این بود که پروتکل را نمی توانیم به این زودی ها تصویب کنیم، چون سیر قانونی خود را دارد؛ باید لایحه تهیه شود، بعد به مجلس برود، بعد به شورای نگهبان برود و ممکن است سال ها طول بکشد و ما نمی توانیم قول تصویب پروتکل را بدهیم. ولی حاضریم آن را امضاء کنیم و داوطلبانه و به طور موقت اجرا کنیم. موضوع سوم اینکه ما می خواستیم دامنه تعلیق را بسیار محدود کنیم، چون می خواستیم اولاً، بقیه پروژه های نیمه تمام را تکمیل کنیم و ثانیاً، تعلیق به عنوان تعهد حقوقی ما نباشد و داوطلبانه باشد. ثالثاً، قطعنامه را اجرا نکرده باشیم و در ضمن یک تفاهم سیاسی هم انجام داده باشیم. خوشبختانه الان هم در همه بیانیه ها و مصاحبه ها و مذاکرات، این مسئله تأکید می شود که تعلیق ایران داوطلبانه و برای اعتمادسازی است و به عنوان تعهد حقوقی نیست.
در جلسه ای با وزرای اروپایی این موارد را مطرح کردیم و آنها در نهایت به ما قول دادند که مانع طرح پرونده ایران در شورای امنیت شوند و گفتند اگر امریکا بخواهد فشار بیاورد و به صورت یک جانبه پرونده را به شورای امنیت ببرد، آنها قطعاً مخالفت خواهند کرد. نسبت به تعلیق و پروتکل هم به توافق رسیدیم که طبق قطعنامه عمل نشود. بدین ترتیب مواردی که در جلسه سران از من خواسته شده بود که انجام شود، همه را گرفتیم. علاوه بر همه آنها، ضمن بحث، از آنها قول گرفتیم که اگر پرونده به شورای امنیت برود، با استفاده از حق«وتو»جلوی هرگونه قطعنامه ای را بگیرند که این مورد آخر بالاتر از خواست جلسه سران بود. بنابراین در چارچوب این موارد، «بیانیه تهران» تنظیم شد.
در اجلاس بعدی که اجلاس نوامبر بود، امریکایی ها در آن اجلاس مصرّ بودند که پرونده ایران به شورای امنیت ارجاع شود، ولی اروپایی ها قاطعانه مخالفت کردند، اسناد جلسه ی نوامبر 2003 شورای حکام آژانس گواه بر آن است. یعنی در جلسه شورای حکام نوامبر 2003 هر حرفی که امریکا علیه ایران می زد، در برابر آن فرانسه، آلمان و یا انگلیس جواب می دادند. کمتر در مجامع بین المللی سابقه داشت که اروپایی ها در برابر امریکا بایستند. به هر حال در اجلاس نوامبر 2004 پرونده ما جمع شد و ما از خطر ارسال پرونده به شورای امنیت عبور کردیم. پس هدف اولیه ما این بود که برنامه امریکا برای ارجاع پرونده به شورای امنیت را در آن مقطع حساس و خطرناک مواجه با شکست کنیم که خوشبختانه این کار شد.

فرصت برای ارتقاء فنّاوری

بعد از اینکه جوّ سیاسی و بین المللی را آرام کردیم، به دنبال این بودیم که از لحاظ فنی نواقص کارها را برطرف کنیم، به گونه ای که ظرف چند ماه توانستیم حدود هزار سانتریفیوژ را آماده کنیم. تأسیسات اصفهان هم که ناقص بود، تکمیل کردیم. چون اگر می خواستیم غنی سازی کنیم، به ماده اولیه UF6 نیاز داشتیم که ماده اولیه بسیار محدودی در اختیار داشتیم. لذا برای تکمیل اصفهان بسیج شدیم. ظرف شش ماه اصفهان تقریباً در مرز کامل شدن قرار گرفت. اراک را هم فعالانه ادامه دادیم. بنابراین ما فقط یک مورد را تعلیق کردیم و آن نطنز بود، ‌یعنی مقطعی که UF6 تبدیل به 3/5درصد غنا می شود.
این تعلیق را پذیرفتیم، چون برنامه پایلوت ما برای غنی سازی با موفقیت انجام شده بود. این مورد را موقتاً تعلیق کردیم، ولی بقیه فعالیت ها را با سرعت ادامه دادیم. بنابراین هرگز تکمیل اصفهان و اراک را تعلیق نکردیم. برنامه های مربوط به طرح اصلی نطنز را هم هیچ وقت تعلیق نکردیم، چون نیاز بود در سایه فرصت به دست آمده، همه آنها را به ثمر برسانیم.

شروع بی اعتمادی

در مجموع فکر می کنم شرایط بسیار خوبی به دست آوردیم. ولی متأسفانه بعد از ماه نوامبر اتفاقی افتاد که روند کار را تا حدی تخریب کرد و آن اینکه متوجه شدیم که سازمان انرژی اتمی یک مورد را در اظهاریه اعلام نکرده است و آن مسئله P2 بود.
طبق آنچه از مسئولین سازمان انرژی اتمی شنیده بودیم، این بود که متخصصین ما از طریق اینترنت با نسل جدید سانتریفیوژ هم آشنا شده اند و می توانند در این زمینه تحقیق کنند، ولی بعد معلوم شد که سازمان نقشه های P2 را خریداری کرده بود. آقای البرادعی سفیر ما را خواست و با ناراحتی موضوع را با او در میان گذاشت. این مسئله باعث شد که اعتماد اروپایی ها نسبت به ما سلب شود. چون در تهران به اروپایی ها گفته بودیم که قرار ما این است که همدیگر را فریب ندهیم؛ و گفتیم می خواهیم کار را با صداقت با شما شروع کنیم؛ و این همکاری، اولین همکاری خواهد بود و سپس می توانیم بر این مبنا سطح روابط ایران با اروپا را ارتقا دهیم. امریکایی ها از اول به اروپایی ها گفته بودند که ایرانی ها راست نمی گویند و شما را فریب می دهند.
بعد از ماجرای P2 اروپایی ها خیلی ناراحت شدند، چون در بحث P2 در برابر امریکایی ها و افکار عمومی تا حدی بی حیثیت شدند. بنابراین مسیری که آغاز کرده بودیم، دچار مشکل شد. البته ما توضیح دادیم و در جلسه وین به البرادعی گفتیم که P2 جزو مواردی نبوده که می بایست در اظهارنامه ذکر می شده است. ولی در آن جلسه دیدیم که مشکلات دیگری هم وجود دارد. البرادعی گفت گزارش شما در مورد پلوتونیوم هم دقیق نیست؛ گرچه کارشناسان ما می گفتند گزارش ما درست بوده است. سومین موردی که مدعی بودند در اظهارنامه نیامده است، بحث پلونیوم بود. یکی از کاربردهای پلونیوم استفاده در چاشنی بمب است. گفتند شما روی پلونیوم کار کرده بودید و اطلاع نداده اید. از آنجایی که کشورهای غربی در سازمان انرژی اتمی جاسوس داشتند، آژانس به مسئولین مربوطه گفته بود که همه مدارک پلونیوم در کدام اتاق و در کدام کشوی میز سازمان است.

تفاهم بروکسل

با توجه به مسائل فوق، در فروردین 1383 به نوعی گرفتاری های قبلی ما دوباره شروع شد و لذا ناچار شدیم حرکت جدیدی را آغاز کنیم و در بروکسل با سه کشور اروپایی در سطح مدیرکل توافق نامه ای امضاء کنیم. به آنها گفته شد که حاضریم تعلیق را یک قدم افزایش دهیم، یعنی قطعه و مونتاژ را هم تعلیق کنیم، به شرط آنکه شما کل این مسائل را جمع کنید و در ژوئن 2004(خرداد 1383) پرونده هسته ای ایران را در آژانس ببندید. بعد از ساعت ها بحث، دو طرف به توافق رسیدند و متنی هم امضاء شد. ولی بعد از آن، سروصدای زیادی شروع شد. امریکایی ها فهمیدند و به شدت به اروپایی ها حمله کردند و گفتند معنای این توافق این است که در ژوئن پرونده بسته شود و ایران بتواند بدون هیچ دغدغه ای غنی سازی را شروع کند و ما هم دیگر هیچ بهانه ای برای فشار به ایران نخواهیم داشت. بوش تلفنی با بلر صحبت کرد که مطالب این گفتگوی تلفنی بعدها در برخی از روزنامه های اروپا هم درز کرد. پس از این توافق در فروردین، UCF اصفهان را راه اندازی کردیم. تعلیق قطعه و مونتاژ هم عملاً 40 روز بعد شروع شد و در آن 40 روز، سه شیفته کار کردیم که این مسئله در رسانه های اروپایی منعکس شد. اروپایی ها هم نتوانستند یا نخواستند به قولشان عمل کنند و در ژوئن پرونده ما بسته نشد و لذا ما هم دوباره ساخت قطعه و مونتاژ را شروع کردیم. بنابراین وقتی ما به تابستان 1383 رسیدیم، وضع در مجموع دوباره حاد شد؛ به گونه ای که شرایط به سمتی پیش می رفت که کارشناسان پیش بینی می کردند ممکن است پرونده ایران در اجلاس بعدی به شورای امنیت ارجاع شود.

توافق پاریس

در سپتامبر 2004(شهریور 1383)قطعنامه بدی علیه ما صادر شد. (8) پس از آن مذاکرات و حتی ارتباط با اروپایی ها را قطع کردیم و قرار شد با اروپایی ها تماسی نداشته باشیم. تا اینکه آنها در مهرماه اعلام کردند که یک بسته مشوقی را برای ما آماده کرده اند. در نهایت با ارسال آن بسته به ایران و سپس ارسال بسته ایران به آنها، شرایط کمی تلطیف شد و جلساتی در وین تشکیل و سرانجام به مذاکرات و توافق پاریس منتهی شد. در این توافق، تعلیق در حد قطعنامه ها انجام و با اروپا یک مذاکره همه جانبه شروع می ش د، با هدفِ اولاً، بستن پرونده در آژانس و ثانیاً، با اروپا بتوانیم در زمینه های اقتصادی، فنّاوری، سیاسی و امنیتی خصوصاً در زمینه ی بحث غنی سازی به یک توافق نهایی برسیم تا در نهایت تهدیدها را به فرصت تبدیل نماییم.
در این بین یکی از هدف هایی که از ابتدا دنبال می کردیم، این بود که از لحاظ حقوقی بتوانیم جای پای خودمان را محکم کنیم. چون ما وقتی می گوییم غنی سازی حق ماست، مستند ما در این زمینه بند 4 NPT است که می گوید هر کشوری حق دارد فعالیت صلح آمیز انجام دهد، ولی این حق را منوط به اجرای بند 2 می کند. بند 2 می گوید نباید کشوری در مسیر دستیابی به سلاح حرکت کند. در حالی که وضع ما، از نظر کشورهای غربی، وضع مشکوکی بود، یعنی گزارشات آقای البرادعی می گفت که باید بررسی ها ادامه یابد تا صلح آمیز بودن فعالیت های ایران به اثبات برسد. برای اینکه ما حق خودمان را تثبیت کنیم، می بایست در قطعنامه ای تصریح می شد که فعالیت های ما هیچ گونه انحرافی نداشته است. بعد از توافق پاریس با اروپایی ها و مذاکرات با البرادعی و همکاری هایی که شد، در اجلاس بعدی(اجلاس نوامبر) این مسئله در قطعنامه آمد که فعالیت های ایران هیچ گونه انحرافی نداشته است. این قطعنامه بسیار مهم بود که حق ما کاملاً تثبیت شود و شبهه ای در این زمینه نباشد. در قطعنامه آذر 1383(نوامبر 2004) که به اتفاق آراء تصویب شد و خود امریکایی ها هم با آن مخالفت نکردند، ‌یک بند آن این بود که فعالیت های ایران بدون انحراف و در واقع صلح آمیز بوده است و طبق گزارش مدیرکل فعالیت های ایران تاکنون هیچ گونه انحرافی به سمت اهداف نظامی نداشته است. یک هدف دیگر این بود که ما می خواستیم در قطعنامه تصریح شود که تعلیق، وظیفه و تعهد حقوقی ما نیست و صرفاً یک عمل داوطلبانه است. این هم در قطعنامه آذرماه به صراحت ذکر شد.
چند مسئله هم پیش روی ما بود که اهمیت داشت. برای مثال آقای البرادعی کمیته ای را در وین تشکیل داده بود که نتیجه آن جلسه مهم بود و ممکن بود مصوبه آن به عنوان مصوبه ی آژانس تلقی شود که بعدها در نیویورک، در بازنگری NPT که هر پنج سال یک بار تشکیل می شود، تبدیل به یک مصوبه الزام آور شود. ما می خواستیم عضو آن کمیته باشیم، ولی به دلیل مخالفت امریکا و اروپا، آژانس موافقت نکرد. در اجلاس پاریس با اروپایی ها توافق شد که آنها تلاش کنند تا ایران از اعضای آن کمیته(معروف به MNA)باشد. خوشبختانه ما به آن کمیته وارد شدیم که حضور ما بسیار مؤثر بود و باعث شد که مصوبه نهایی آن به گونه ای نباشد که آنها می خواستند و در مجموع به نفع ما تمام شد. مثلاً آنها می خواستند به این مصوبه برسند که کشورهایی که تاکنون غنی سازی ندارند، حداقل تا پنج سال ‌آینده به هیچ عنوان نباید در پی آن باشند. این مصوبه شامل حال ایران هم می شد. در حالی که ما با حضور خود توانستیم در بندی که فهرست کشورهای دارای توان غنی سازی ذکر شده بود، ایران را هم جزو کشورهایی که دارای توان غنی سازی است، بگنجانیم. یا مثلاً می خواستند بندی را بیاورند که سوخت به اندازه کافی در جهان وجود دارد، که با تلاش ایران در آن کمیته در نهایت ثابت شد که سوخت به اندازه کافی وجود ندارد و در گزارش نهایی به آن اشاره شد. یا مثلاً اروپایی ها می گفتند هر کشوری که نیاز به سوخت دارد، ما به او تضمین می دهیم. در آنجا بحث شد که هیچ تضمینی نمی تواند وجود داشته باشد این مسائل بسیار مهم بودند که در آنجا مورد قبول واقع شد و نماینده ایران انصافاً خوب عمل کرد و اگر ما حضور نداشتیم، مصوبات این کمیته می توانست مشکلات فراوانی را برای ما ایجاد کند.
پس از توافق پاریس، با اروپایی ها توافق کردیم که جلسات مستمری، راجع به غنی سازی در ایران و راجع به مسائل سیاسی، امنیتی، اقتصادی و تکنولوژیکی داشته باشیم. یعنی همه اینها جزو برنامه های بحث با اروپا بود. سه گروه کاری تشکیل شد. یک گروه کاری با مسئولیت آقای مهندس آقازاده، مربوط به بحث های هسته ای و غنی سازی بود. یک گروه کاری سیاسی و با مسئولیت آقای دکتر خرازی بود. یک گروه کاری هم راجع به مسائل اقتصادی و تکنولوژیکی بود که مسئولیت آن به عهده آقای مهندس جهانگیری وزیر صنایع بود و بنا بود بعد از سه ماه در کمیته راهبری ببینیم این کمیته ها چقدر پیشرفت داشته اند. البته اروپایی ها می خواستند هر سه ماه یکبار جلسه کمیته راهبری تشکیل شود که با مخالفت ما به این جمله تبدیل شد:« بعد از هر ماه، کمیته راهبری تشکیل شود. »

طرح چهار مرحله ای

در جلسه راهبری که بعد از سه ماه با سه کشور اروپایی تشکیل شد، ایران اعلام کرد که پیشرفت کار خوب نبوده، ولی اروپایی ها معتقد بودند که پیشرفت کار خوب بوده است. البته در مسائل مهم بین المللی علی القاعده در سه ماه فرصت، کار فوق العاده ای نمی شود انجام داد. بحث اصلی ما با اروپا در این زمینه بود که آیا می شود کشوری غنی سازی داشته باشد و همزمان به جهان اطمینان دهد که دنبال بمب نیست. یا به قول آنها می شود یک گارانتی داد که فعالیت های ما صلح آمیز باقی خواهد ماند. این قسمت بحث، بسیار پیچیده و سخت بود و پیش نمی رفت. ما به اروپایی ها می گفتیم شما فرمول لازم را ارائه دهید و آنها هم می گفتند شما ارائه بدهید. کار خیلی سخت پیش می رفت؛ و لذا بعد از سه ماه، در اجلاس فروردین 1384 پاریس تصمیم گرفته شد تا یک طرح چهار مرحله ای به سه کشور اروپایی پیشنهاد شود.
طرح چهارمرحله ای به این صورت بود که در مرحله ی اول، اصفهان راه اندازی شود و در مقابل، لایحه پروتکل الحاقی را دولت به مجلس تقدیم کند. در مرحله دوم، ما 3000 دستگاه سانتریفیوژ را در نطنز نصب و آماده سازی کنیم، بعد اعلام کنیم که به هیچ عنوان از معاهده NPT خارج نخواهیم شد. در مرحله سوم، 3000 سانتریفیوژ را راه اندازی می کنیم؛ و در مرحله چهارم هم به طور کامل غنی سازی صنعتی را راه اندازی می کنیم. یک جدولی درست کرده بودیم که در هر مرحله ما چه می کنیم و اروپایی ها نیز چه باید بکنند. این جدول در پاریس در فروردین 1384 به اروپایی ها ارائه شد، آنها جدول را خواندند و اعلام کردند که لازم است روی آن کار شود. مهم این بود که ما می خواستیم آن جدول از این به بعد در دستور کار مذاکرات قرار بگیرد و مهم این بود که اروپا آن را پذیرفت و در واقع در دستور کار مذاکراتی دو طرف قرار گرفت و بنابراین در مذاکرات بعدی ایران و اروپا بر روی آن جدول بحث می شد. این موفقیت برای ما بسیار مهم بود.

اولتیماتوم ایران

وقتی نتیجه اجلاس فروردین 1384 پاریس به سران کشور اعلام شد- که به انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم هم خیلی نزدیک شده بودیم- نظر آنها بر این بود که ما دیگر مذاکره با اروپا را ادامه ندهیم و به اروپایی ها اعلام کنیم اصفهان که مرحله اول طرح چهار مرحله ای ما بود، ظرف 15 روز راه اندازی خواهد شد. در حالی که قرار ما در جدول چهار مرحله ای این بود که در ماه ژوئیه یعنی تیرماه اصفهان راه اندازی شود. این پیشنهاد در اجلاس لندن در اردیبهشت 1384 با اروپایی ها مطرح شد. این مسئله از نظر آنها نوعی اولتیماتوم و تهدید تلقی شد و باعث شد که فضای تفاهم و مذاکرات به هم بخورد. مبنای این طرح جدیدِ تهران این بود که با مذاکره با اروپا به این زودی ها به تفاهم نهایی نخواهیم رسید. بنابراین سریع تر باید اصفهان را راه اندازی کنیم و اعتنایی به تهدیدات غرب نکنیم.
بحث دوم در جلسات مسئولین کشور این بود که اگر مذاکرات به شکست کشانده شود، احتمال اینکه این پرونده به شورای امنیت برود وجود دارد عده ای مخالف بودند و می گفتند، اساساً بحث شورای امنیت یک بلوف سیاسی است و امکان ارجاع پرونده به شورای امنیت وجود ندارد و عده ای هم گفتند ممکن است 20، 30 درصد بلوف باشد، ولی70، 80 درصد هم این تهدید واقعی است و ممکن است پرونده به شورای امنیت ارجاع شود. بعضی هم می گفتند شورای امنیت مسئله مهمی نیست. مگر به شورای امنیت برویم، چه می شود؟!

آخرین توافقات

اروپایی ها در جلسات متعددی که آخرین آن اجلاس بروکسل و سپس اجلاس ژنو در خرداد 1384 بود، راه اندازی اصفهان را قبول کرده بودند، منتهی گفتند قول بدهید که نطنز تا چند سال راه اندازی نشود. به آنها گفته شد این کار امکان پذیر نیست. بعد گفتند اصفهان را راه اندازی کنید و نطنز را 5 سال تعلیق کنید که ما گفتیم به هیچ قیمت امکان پذیر نیست. گفتند اصفهان را راه بیندازید با یک پایلوت در نطنز و بعد نسبت به آینده نطنز مذاکره کنیم که ما می گفتیم پایلوت 3000 سانتریفیوژ است و آنها قبول نداشتند و می گفتند کمتر است، ولی در خبرگزاری هایشان این طور آمده بود که 500 سانتریفیوژ قابل قبول است. در واقع آنها راه اندازی اصفهان، ‌و حدود 500 سانتریفیوژ و ادامه تعلیق بالاتر را در نطنز مدنظر داشتند. مدت این تعلیق را هم در نهایت تا سه سال پایین آمدند. در جلسات غیررسمی، آلمان و فرانسه به این طرح راضی شده بودند، ولی انگلیسی ها موافقت نمی کردند.
یک مسئله مهم در آن مقطع این بود که چون به انتخابات ریاست جمهوری ایران نزدیک شده بودیم، آنها حاضر نبودند یک توافق مهمی را با ما امضاء کنند و منتظر بودند ببینند دولت بعدی چه ترکیبی دارد. هر چه به آنها می گفتیم که مسئله هسته ای ربطی به دولت ندارد و فرای دولت هاست و فرق نمی کند که چه کسی رئیس جمهور شود، آنها قبول نمی کردند. به اعتقاد من، اگر ما یکی، ‌دو سال دیگر زمان می داشتیم، قطعاً با اروپا به توافق می رسیدیم. به این صورت، که در طول سال 1384 در مورد اصفهان به توافق می رسیدیم و اصفهان راه اندازی می شد. نطنز هم در طول سال 1385 بر روی پایلوت توافق می کردیم. در سال 1386 هم با اروپا به توافق نهایی می رسیدیم.
در ایران این بدبینی هم وجود داشت که توافق نهایی با اروپا امکان پذیر نیست. البته ما دلایلی داشتیم که می توانیم با اروپا به توافق برسیم و دلایل ما این بود که آنها با راه اندازی اصفهان موافق اند و می گویند نطنز را باید تعلیق بلندمدت کنید. توافق آنها با یک پایلوت هم امکان پذیر بود. مشکل ما صرفاً در مورد مدت تعلیق برای غنی سازی صنعتی بود.
به هر حال به دلیل انتخابات ریاست جمهوری و تغییر دولت، آنها تا حدی عقب نشینی کردند و می گفتند باید رئیس جمهور و دولت آینده مشخص شود و در شهریور با روی کار آمدن دولت جدید حرف نهایی را خواهیم زد. در مرداد 1384 تیم مذاکره کننده هم عوض شد و تیم جدید با تاکتیک و شیوه جدیدی شروع به کار کرد.

بدترین قطعنامه آژانس

در دولت جدیدی مبنای اولیه این بود که مذاکره با اروپا بی ثمر است. لذا بعد از راه اندازی اصفهان فعالیت دیپلماتیک و به ویژه مذاکره با اروپا تقریباً قطع شد و در نهایت در سپتامبر 2005 منجر به تصویب یک قطعنامه بسیار شدید(شهریور 1384)(9) علیه ایران در آژانس شد. آن قطعنامه، بدترین قطعنامه تاریخ آژانس است. یعنی مبنای تمام فشارهای بعدی در آن قطعنامه ذکر شده است. در آن قطعنامه عنوان شده که اولاً ایران نسبت به معاهده NPT و پادمان عدم پایبندی داشته است. بدتر از این، در بندی از آن قطعنامه آمده که موضوع هسته ای ایران صلح و امنیت جهانی را تهدید می کند و لذا این مسئله صرفاً در صلاحیت شورای امنیت سازمان ملل است، که این جمله را حتی برای لیبی، عراق و کره شمالی هم نیاوردند و منحصراً برای ایران نوشته شد که برنامه هسته ای ایران صلح و امنیت بین الملل را تهدید می کند. معنای این سخن این بود که در شورای امنیت باید طبق فصل هفت منشور علیه ایران قطعنامه صادر شود.
وقتی قطعنامه سپتامبر 2005 تصویب شد، مسئولین مربوطه به آن اهمیتی ندادند و کار را ادامه دادند. شروع کار فعالیت پایلوت نطنز هم در زمستان 1384 به عنوان شروع یک کار آزمایشگاهی آغاز شد. ابتدا 4 سانتریفیوژ، بعد 10 و سپس 20 سانتریفیوژ فعال شدند و در حال حاضر یک زنجیره 164تایی در نطنز به عنوان یک پایلوت کوچک فعال است. البته اگر بخواهیم یک پایلوت کامل داشته باشیم، حداقل 500 یا 1000 سانتریفیوژ باید فعال باشند. فعلاً به مرحله اول پایلوت که یک زنجیره 164تایی است رسیده ایم. با راه اندازی پایلوت، پرونده به شورای امنیت ارجاع شد و در شورای امنیت هم بیانیه ای(10) صادر کردند. با ادامه وضعیت فعلی ما در آستانه قطعنامه هم قرار گرفتیم.
این بحث که می توانیم به روسیه و یا چین اعتماد کنیم که آنها از حق وتوی ‌خود به نفع ما استفاده کنند، از نظر من تصور درستی نیست و حتی احتمالاً این دو کشور هم به قطعنامه شورای امنیت رأی مثبت خواهند داد. برای مثال در مذاکرات مفصلی که در چند نوبت با آقای پوتین داشتم، ایشان هیچ وقت برای استفاده از حق وتو قولی نداد. اخیراً وزیرخارجه ایران اعلام کرد که روسیه در شورای امنیت با قطعنامه مخالفت خواهد کرد که آقای لاوروف، وزیرخارجه روسیه آن را تکذیب کرد. نسبت به چین هم، من با وزیرخارجه چین بیش از دو ساعت بحث کردم و در نهایت قولی برای استفاده از حق وتو به من نداد. او در جلسه خصوصی به من گفت تجارت ما با جهان حدود 1000 میلیارد دلار است، 500 میلیارد واردات، 500 میلیارد صادرات داریم. این تجارت 1000 میلیاردی عمدتاً با امریکا، اتحادیه اروپا و ژاپن است. یعنی 80 درصد آن با این کشورهاست. به من گفت تصمیم ما این است که چین تا دو دهه آینده به یک قدرت اقتصادی بزرگ تبدیل شود و لذا ما نمی توانیم تا 15، 20 سال آینده در مسیر تنش با دنیا باشیم و نمی توانیم برای پرونده شما در برابر اروپا و امریکا بایستیم. در دولت هشتم، هیچ گاه روس ها و چینی ها به ما قول ندادند که از حق وتو استفاده کنند و من بعید می دانم آنها حاضر باشند از این حق به نفع ما استفاده کنند.

قطعنامه های شورای امنیت

این موضوع که قطعنامه های احتمالی که تصویب می شود، چه خواهد بود؟ یا در شورای امنیت چه مشکلاتی برای ما ایجاد خواهد شد؟ بحث دیگری است. اولین نگرانی این است که در قطعنامه، تعلیق غنی سازی را الزامی کنند. چون الان همه معترف اند که غنی سازی حق ایران است. اما اگر شورای امنیت قطعنامه ای را بگذراند و تصویب کند که تا اطلاع ثانوی ایران حق غنی سازی ندارد، اولین قدم حقوقی-سیاسی برای محرومیت ایران از غنی سازی برداشته شده است. نکته دوم این است که وقتی پرونده به شورای امنیت ارجاع شد، خروج از این شورا نیاز به یک قطعنامه دارد و اگر امریکا مخالف باشد، با حق وتو آن را تصویب نمی کند. یعنی امریکا آنجا از حق وتو استفاده خواهد کرد، مگر اینکه ایران بخواهد با امریکا سازشی داشته باشد که این هم جزو سیاست ما نیست. امریکا هم بعید است در زمینه هسته ای به سادگی با ما به توافقی برسد. اگر بنا نباشد در بحث هسته ای به توافق برسیم، قاعدتاً موارد اختلافی دیگر را هم مطرح خواهند کرد. خطر سوم اینکه ممکن است موارد دیگر از قبیل موشک هم به عنوان حامل سلاح هسته ای، در شورای امنیت در قطعنامه ها مطرح شود، این هم یک خطر است. خطر چهارم اینکه ممکن است مانند عراق بازرسی های ویژه ای را در قطعنامه ها تصویب کنند. بازرسی آژانس در چارچوب پروتکل الحاقی است، پروتکل الحاقی هم حد و مرز مشخص دارد، ولی بازرسی شورای امنیت که برای عراق هم تصویب کرده بودند، یک بازرسی بی قید و شرط بود و لذا حتی کاخ صدام را هم بازرسی کردند. این هم مشکل چهارمی است که ممکن است با آن مواجه شویم.
ممکن است بگوییم ما هیچ یک از قطعنامه ها را اجرا نمی کنیم. بحث این است که اگر اجرا نکردیم، چه می شود؟ آن وقت اختلافات تشدید خواهد شد و نهایت امر روشن نیست که ادامه راه به نفع ما باشد.
بنابراین در این شرایط حساس، مسئولین امر باید خیلی دقیق تصمیم بگیرند و عمل کنند. ما با غنی سازی صنعتی هنوز فاصله داریم. یعنی ما اول باید 164 تا را به 500 تا و بعد به 1000 و بعد به 3000 تایی برسانیم که این مراحل یکی، دو سال طول می کشد. به هر مرحله ای که برسیم، باید چند ماه کار کنیم تا وضعیت ثابت شود. ممکن است امروز 164تایی کار کند، ولی بعد از یکی، دو ماه دچار اشکال شود. این دستگاه ها بسیار حساس هستند، کوچک ترین لرزش و قطع برق ایجاد اشکال می کند. هر وقت ما به 3000 تایی رسیدیم، در واقع پایلوت ما کامل شده و بر مبنای آن باید حدود 18 زنجیره 3000 تایی را نصب کنیم. یعنی مجموعاً 54/000 سانتریفیوژ برای تأمین سوخت رآکتور فعال شوند. بنابراین اگر همه شرایط عادی باشد، ما فاصله زمانی چند ساله ای را پیش رو داریم که پروژه نطنز تکمیل شود.
از طرف دیگر ممکن است بحث تحریم های سیاسی یا اقتصادی هم پیش رو داشته باشیم. برخی مسئولین می گویند تحریم های سیاسی مهم نیست، یعنی اگر سطح ارتباط دولت های غربی با ما کاهش پیدا کند، مثلاً رفت و آمدها در سطح بالا انجام نشود، به پیشنهادات ما در مجامع بین المللی توجه نشود، قراردادهای مهم با ما امضاء نشود و امثال این گونه موارد، اینها مهم نیست.
در زمینه اقتصادی تحریم هایی که احتمالاً ممکن است موردنظر باشد، اولین بحث، گردش مالی ما در دنیا و نحوه استفاده ما از ارزهای معروف جهان است. می دانید اگر بانک مرکزی اروپا در فرانکفورت اعلام کند که یوروی ایران را کِلِر نمی کند و نیویورک اعلام کند که دلار ایران را چرخش نمی دهد، در واقع استفاده از یورو و دلار برای ما بسیار مشکل خواهد شد. چون در واقع پول کشور دیگر یک حواله بیشتر نیست. بنابراین روی چرخش دلار و یورو ممکن است مشکل ایجاد شود. همچنین ما از طریق بانک ها سفارش کالا می دهیم، ما که نمی توانیم پول را به این کشور و آن کشور ببریم و در بازارهای منطقه و اروپا اجناس موردنظرمان را بخریم. بنابراین اگر همکاری بانک های جهان با بانک های ایران قطع شود، در تجارت بین المللی دچار مشکلات فراوانی خواهیم شد. پس از لحاظ اقتصادی هم ممکن است با مشکلاتی مواجه شویم که باید برای این موارد فکری کرد.
مسئله بعدی این است که قطعنامه ها قاعدتاً طبق فصل هفت منشور خواهد بود؛ و می دانید که قطعنامه های فصل هفت الزامی است و بنابراین اگر تحریمی باشد، کشورهای دیگر ناچار به تبعیت هستند که در این زمینه هم باید برنامه ریزی خاصی مدنظر قرار بگیرد.

راه خروج از شورای امنیت

راه خروج دیگری که ممکن است مطرح شود، بحث مذاکره با امریکاست و اینکه با امریکا به توافق برسیم، که این هم به اعتقاد من کار بسیار مشکلی است. حداقل با دولت بوش امکان پذیر نیست، که آنها غنی سازی را در ایران بپذیرند. البته امریکایی ها در مقطعی اعلام کرده بودند که راه حل ایران، مذاکره با امریکاست. آن زمان در شرایط دیگری بودیم، چون پرونده ما در شورای امنیت نبود، ولی الان آنها در موضع قدرت هستند.
قبلاً اروپایی ها می گفتند باید به یک روابط جامع برسیم. مثلاً فرانسوی ها می گفتند ما باید به یک روابط استراتژیک با ایران برسیم. بارها فرانسوی ها به ما گفتند که بحث ما با شما تنها بحث هسته ای نیست و ما می خواهیم به یک روابط استراتژیک برسیم. آلمان هم همین نظر را داشت. انگلیسی ها می گفتند باید به یک روابط جامع و همه جانبه برسیم. مهم این بود که بعد از 25 سال با اروپا به یک مذاکره جدی رسیده بودیم. هیچ وقت ما با اروپا یک مذاکره جدی و جامع نداشتیم. مثلاً آنها در همکاری امنیتی بندهایی را آماده کرده بودند که: هیچ کشوری حق ندارد به ایران با سلاح کشتار جمعی حمله کند و اگر هر زمان ایران در خطر تهاجم هسته ای قرار بگیرد، اروپا خود را برای دفاع از ایران متعهد می داند. بندهای دیگری نیز بود که می توانست برای آینده کشور مفید باشد. البته تا نهایی شدن موارد، نیاز به زمان داشتیم. مثلاً همین موافقت نامه تجاری(TCA) که با اروپا به سرعت داشت پیش می رفت، تاکنون تمام می شد و این موافقت نامه تا حد زیادی به اقتصاد و تجارت ما کمک می کرد. ولی با شرایط جدید، امیدی به مذاکره در زمینه موافقت نامه تجاری نخواهد بود. در سازمان تجارت جهانی (WTO)که ما هشت سال پشت دروازه ورود به آن بودیم، اولین قدم مهم برای عضویت برداشته شد که این هم برای اقتصاد آینده کشور مهم بود و می توانستیم به همه اینها برسیم، اما یک مقدار حوصله و تدبیر لازم بود.

پی نوشت ها :

1. پیرامون پرونده هسته ای، اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، دفتر روحانیون مبارز، تهران، 17 اردیبهشت 1385.
2. IAEA Doc. GOV/2003/40, 6 June 2003
3. IAEA Doc. Statement by the Board,IAEA Media Advisories,MA2003/72,19 June2003
4. GOV/2003/69,12 September 2003
5. IAEA Doc. Statement by Amb. Kenneth C. Brill,United States of America,IAEA Board of Governors Meeting,Vienna,Austria,8 September 2003,available at:http://www. iaea. org/NewsCenter/Focus/IaeaIran/blog092003-Statement-usa. pdf
6. 15 مرداد 1382(6 اوت 2003).
7. 29 مهر 1382(21 اکتبر 2003).
8. IAEA DOC. Gov/2004/79;18 September 2004.
9. IAEA DOC. GOV/2005/77;24 September 2005
10. UN DOC,Statement by the President of the Security Council,S/PRST/2006/15;29 March 2006

منبع :روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام، تهران: انتشارات کمیل، چاپ سوم 1391.