پرونده هسته ای و تبدیل چالش به فرصت
شورای عالی امنیت ملی از بدو تأسیس آن در همه مقاطع در زمینه تأمین امنیت، شاهد نقش مهم رسانه های گروهی بوده و در میان رسانه ها هم، صدا و سیما نقش اساسی را ایفا کرده است. (1) من در این جلسه به طور اختصار به وضعیت ایران در منطقه و در شرایط بین المللی فعلی اشاره می کنم و سپس در حد فرصت به مسئله همکاری های لازم دو نهاد امنیتی و تبلیغی کشور می پردازم.
سرعت فوق العاده تحولات
از زمان تشکیل شورای عالی امنیت ملی تاکنون در مدت 15 سال گذشته، شاهد تحولات مهمی در جهان بوده ایم. از فروپاشی شوروی(2) گرفته تا حمله عراق به کویت(3)، حمله ائتلاف به عراق(4) و دیگر مسائل پیش روی تا حوادث 11 سپتامبر(5)و مسائل بعدی آن. شاید در این 15 سال تحولاتی که در سطح مسائل بین المللی رخ داده، با ده ها سال قبل از آن برابری می کند. هم سرعت تحولات زیاد بوده و هم آثار این تحولات وسیع بوده است. به عنوان نمونه، چند کشور جدید در همین ده، پانزده سال اخیر در اطراف کشور ما تشکیل شده است. در شمال کشور یک همسایه بیشتر به نام شوروی نداشتیم، ولی امروز ترکمنستان، روسیه، آذربایجان و ارمنستان را داریم. در شرق، شاهد تحولات زیادی در افغانستان و پاکستان هستیم. در غرب هم شاهد تحولات وسیع در عراق هستیم. در جنوب هم تحولات زیادی را در کشورهای منطقه شاهدیم. بنابراین تحولات سیاسی بسیار سریع بوده و همزمان مبانی امنیتی هم به طور کامل تغییر کرده است.تغییر در مفهوم امنیت و دفاع
تغییر در مفهوم امنیت آنقدر عمیق است که تصمیم گرفته شد تا در وظایف سازمان ملل و مقررات آن هم تغییراتی ایجاد شود. اولین پیش نویسی که برای تحول در این سازمان تهیه شده است، متأسفانه طرح خوبی نیست. یکی از نکاتی که می خواهند در آن بگنجانند، در مفهوم تهدید و تجاوز است. قبلاً کشورها مجاز بودند زمانی که مورد تهدید قرار می گیرند و یا به آنها تجاوز می شود، از خودشان دفاع کنند و موضوعی تحت عنوان پیشدستی برای دفاع مطرح نبوده که اخیراً در همین پیش نویس مطرح کرده اند. در واقع، همان حمله پیش دستانه ای که امریکایی ها به عنوان استراتژی جدید خود(6) بعد از 11 سپتامبر اعلام کرده اند.البته اصل این گونه مباحث و مبانی آن از قبل مطرح بود. محافظه کاران جدید، قبل از اینکه بر سر کار بیایند، این مبانی را مورد بررسی قرار داده بودند، ولی عمدتاً بعد از 11 سپتامبر، این گونه مباحث بیشتر در رسانه ها مطرح شده است. بعد از انهدام برج های دوقلو، همه فعالیت ها و تجاوزات و سلطه گری های امریکا بر همین مبناست. اساس استدلال آنها این است که نوع تهدید عوض شده و کمتر به صورت کلاسیک است. به تعبیر آنها تهدید اصلی امروز، تروریسم است. تروریسم نام و نشان ندارد، محل خاص و تاکتیک ویژه ای ندارد. بنابراین هر کجا که ما احتمال دهیم از آنجا ممکن است به ما حمله شود، ما راهی نداریم جز اینکه پیشدستی کنیم و به آنجا حمله کنیم. یعنی در بحث بازدارندگی، اول پیشگیری را مطرح می کردند، ولی اخیراً تبدیل به پیشدستی شده است. البته این قدم اول آنها در اجرای استراتژی جدید است. یکی از نکات بارز پیش نویس اولیه مربوط به ساختار جدید سازمان ملل که منتشر شده، همین است. بنابراین مبانی بحث امنیت اساساً در حال تغییر است و اَشکال جدیدی مطرح می شود. متأسفانه محل اجرای اولیه تمام این تئوری ها و این برنامه های جدید، منطقه ماست. یعنی پایلوت تمام این طرح ها منطقه خاورمیانه و منطقه خلیج فارس است. بحث مبارزه با تروریسم هم که مطرح کردند، در منطقه خود ما و از افغانستان شروع کردند و بعد به عراق رسیدند. برنامه های بعدی هم قطعاً در منطقه ما خواهد بود. یعنی اگر مسئله فلسطین و خاورمیانه بزرگ مطرح باشد یا تغییراتی در عربستان و مصر مدنظر آنها باشد، یا تحولات در سوریه و لبنان و حتی مسئله ایران مدنظر آنها باشد، همه در همین منطقه خواهد بود. این مسئله بسیار مهمی است که با آن مواجه هستیم و در منطقه ما در حال اجراست.
نقش ائتلاف ها
بُعد دوم این است که در دنیای امروز در بحث امنیت ملی و همچنین در بحث رشد و توسعه، کشورها از فعالیت فردی خارج می شوند و به تدریج داخل بلوک های مختلف قرار می گیرند؛ همان طور که مبنای کار شرکت های چند ملیتی نیز چنین است. می گویند در دنیای امروز یک شرکت به تنهایی نمی تواند بازار را تصرف کند و قدرت رقابت جهانی داشته باشد، باید ده ها شرکت با هم متحد شوند تا بتوانند بازار را قبضه کنند. یک مرتبه باید سطح تولید، انبوه شود تا با انبوه سازی بتوانند قیمت تمام شده را کاهش دهند، کیفیت را بالا ببرند و درنهایت بازارِ هدف را توسعه بدهند.در بحث امنیت ملی هم این نکته مطرح است. می گویند به صرفه یک کشور نیست که برای امنیت ملی و یا استقلال و رشد و توسعه خود، به تنهایی برنامه ریزی کند. البته اینکه آیا این بحث نسبت به کشور ما هم صادق است یا نه، بحث دیگری است، چون ما شرایط و مسائل و مشکلات خاص خودمان را داریم. کم کم اطراف ما را ائتلاف ها می گیرند و دیگر آنها با ما رو به رو می شوند، نه کشورها. دیروز بحث امنیت ملی ما این بود که مثلاً تهدید ما عراق یا ترکیه است، ولی در آینده بحث تهدید اتحادیه عرب(7)، ناتو(8)، CIS(9) و امثال اینها خواهد بود. هم اکنون در شمال کشورمان ائتلاف وجود دارد، در غرب و جنوب هم ائتلاف وجود دارند. ما امروز با انواع ائتلاف ها مواجه هستیم و بسیار مهم است که چگونه بتوانیم استراتژی امنیت ملی خودمان را با شرایط جدید تنظیم کنیم؟ آیا ما می توانیم وارد یک ائتلاف شویم؟ یا خودمان به تنهایی باید برای خود برنامه ریزی کنیم؟ جمهوری اسلامی ایران تلاش های فراوانی درگذشته داشته، تا بتواند نوعی پیوند با کشورهای منطقه داشته باشد و با ائتلاف های مختلف، در بخش اقتصادی و یا در بخش مسائل امنیتی نوعی همکاری را پایه گذاری کند که تا به حال به نحو مطلوب به عمل ننشسته است. برای مثال در بخش اقتصادی دنبال این بودیم که سازمان اکو(10) را تحرک بیشتری ببخشیم، قدم هایی هم برداشته شد، ولی به نقطه مطلوب نرسید. چون ترکیه قبل از اینکه به اکو دل ببندد، دنبال ورود به اتحادیه اروپاست، کشورهای شمالی هم قبل از اکو به CIS فکر می کنند. بنابراین ما نتوانستیم اکو را به صورت دلخواه احیا کنیم. البته در فرصت دهه اول انقلاب، به دلیل جنگ و دیگر مشکلات نمی توانستیم به دنبال این اهداف باشیم. در دهه دوم تلاش شروع شد، ولی احیای آنها کار ساده ای نبود و نیاز به فرصت و کوشش بیشتری داشت. در بخش امنیتی هم چنین بحث هایی پیرامون همکاری با کشورهای خلیج فارس مطرح شده و برای امنیت منطقه خلیج فارس و ورود در فعالیت جمعی برای امنیت منطقه قدم هایی برداشته شده است، ولی تا به امروز به نتیجه ملموسی نرسیده ایم. صرف نظر از ریشه این مباحث، ما با چنین تحولاتی در منطقه و جهان مواجه ایم.
تاریخچه چشم انداز
مهم تر از موارد فوق، تحولات بسیار سریع در مسائل فنّاوری و اقتصادی است. با این تحول سریع، بدون اینکه کشوری دارای ثروت و سرمایه، فنّاوری بالا و قدرت حضور در بازار باشد، دستیابی به اهداف توسعه امکان پذیر نیست. ما چشم انداز 20 ساله ای را تصویب کردیم، بدان معنا که در 20 سال آینده به نقطه ای می رسیم که یک کشور پیشرفته هستیم، یک قدم هم پا را فراتر گذاشته و گفته ایم از لحاظ اقتصادی و از لحاظ فنّاوری باید به جایگاه اول منطقه برسیم.قبل از اینکه این بحث در مجمع تشخیص مصلحت مطرح شود، 12 سال قبل در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بحث مفصلی در این زمینه داشتیم که افق آینده کشور باید چگونه باشد؟ در واقع بحث استراتژی ملی کشور مطرح بود و بحث های مفصلی انجام شد. همان طور که می دانید، بسیاری از دعواهای رایج در کشور، گرچه به ظاهر، دعواهای موردی است، اما در واقع به مبانی برمی گردد. ما هنوز در مبانی به اجماع نرسیده ایم. از مجلس اول دنبال این مسئله بودیم که نحوه تهیه و تدوین استراتژی ملی و سپس استراتژی امنیت ملی را مصوب کنیم. این طرح را به مجلس اول بردیم، متأسفانه تصویب نشد. کلیت طرح این بود که هر رئیس جمهوری که انتخاب شد، اولین کار کابینه اش این باشد که طرح استراتژی ملی را تقدیم مجلس کند. بعد مجلس آن را تصویب کند و در طول چهار سال یا هشت سال، همان استراتژی مبنای عمل باشد. رئیس جمهور بعدی اگر تغییراتی مدنظرش بود، در همان آغاز دوره، به مجلس اعلام کند.
طرحی که در مجلس اول ارائه شده بود، بعدها به صورت دیگری در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مطرح شد که استراتژی ملی ما باید چه باشد. همه مسئولین را به دبیرخانه دعوت کردیم و بحث های طولانی در این زمینه مطرح شد. جلسه به صورت هفتگی و منظم حدود یک سال، یک سال و نیم ادامه داشت و همه مسئولین لشکری و کشوری در آن جلسه شرکت می کردند.
همه اختلاف ها و دعواها در واقع به این مسئله برمی گردد که استراتژی ملی ما چیست؟ استراتژی ما قدرت است یا ثروت؟ استراتژی ما امنیت است یا رشد؟ وارد این مباحث نمی شوم، بلکه می خواهم بگویم بسیاری از اختلافاتی که در مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی وجود دارد، ریشه آن مربوط به مبانی است که در مبانی اجماع نظر نداریم و این مباحث در کشور ما پخته نشده و به نتیجه نهایی و اتفاق نظر نرسیده ایم. امروز در جوامع، تحولات بسیار سریعی اتفاق می افتد، با توجه به اینکه ما هم داخل یک ائتلاف و یک مجموعه نیستیم، باید در امور مهم، صرفاً خودمان تصمیم بگیریم و به امکانات خودمان متکی باشیم و شرایط لازم را فراهم کنیم. بسیار مهم است که در این زمینه بیشتر بیندیشیم، بحث کنیم تا به یک اجماع نظر برسیم.
الزامات توسعه در کشور
اگر در افق 20 ساله می خواهیم یک کشور پیشرفته و در منطقه اول باشیم، بدون ثروت، سرمایه، فنّاوری و ورود به بازار امکان پذیر نیست. اگر در صنعت پیشرفت کنیم، ولی بازار نداشته باشیم، محصولات را چه می کنیم؟ باید برای محصولات بازار داشته باشیم. باید بازار منطقه را داشته باشیم. باید بتوانیم وارد بازار دنیا شویم. این بازار چگونه به دست می آید؟ قبل از بحث بازار، اگر می خواهیم به رشد و توسعه برسیم، نیاز به انباشت سرمایه داریم. این سرمایه از کجا تحصیل می شود؟ سرمایه داخلی ما که کافی نیست، ما باید سرمایه خارجی را جذب کنیم؛ چه سرمایه ایرانیانی که در خارج هستند و چه سرمایه خارجی. باید حجم سرمایه گذاری افزوده شود و حداقل رشد سرمایه گذاری 12 درصد باشد. در فنّاوری هم عقب هستیم. فاصله فنّاوری ما نسبت به کشورهای پیشرفته دنیا زیاد است. درست است که باید به خودمان متکی باشیم، اما چون فاصله ما زیاد است، اگر فقط به امکانات داخلی تکیه کنیم، هیچ وقت به سطح کشورهای پیشرفته نمی رسیم. ما ناچاریم این فنّاوری را از خارج وارد کشور کنیم. من این بحث را به این دلیل مطرح می کنم که در زمان جنگ روی این مسائل کار زیادی کردیم. چون همه دروازه ها به روی ما بسته شده بود، لذا ناچار بودیم روی پای خودمان بایستیم و با امکانات خودمان کار کنیم. کارهای بزرگی هم انجام دادیم. اما کار بزرگ، بدون نوعی پیوند با خارج و بدون استفاده از فنّاوری بیرون تا حدی امکان پذیر است و بیشتر از سرعت متوسط هم نمی توان پیش رفت. اگر می خواهیم پیشرفت سریعی داشته باشیم، بدون تعامل با خارج امکان پذیر نیست. این تعامل باید به نوعی انجام شود. متأسفانه ما تعامل جدی با دنیای خارج نداریم. شرایط و موقعیت های ما به گونه ای بوده که برای دستیابی به آن همواره با مشکلاتی مواجه بودیم. طبق نظر اقتصادیون یعنی ستاد اقتصادی کشور و همچنین ستاد سیاسی، مذاکراتی که در این روزها با اتحادیه اروپا داریم، اولین مذاکرات جدی ما بعد از انقلاب اسلامی با بلوک غرب است. هیچ زمان ما یک مذاکره جدی با هیچ بلوکی نداشته ایم.اولین مذاکره جدّی با اتحادیه اروپا
اگر به 25 سال گذشته نگاه کنیم، چه در زمان جنگ و چه بعد از آن، مذاکرات مهمی با غرب نداشته ایم. البته قصد این نیست که راجع به مذاکرات فعلی خود با اروپا قضاوتی داشته باشم که به کجا می رسیم، ولی اصل این فرصت که ما امروز وارد آن شده ایم و به طور جدی با 25 کشور اتحادیه اروپا وارد یک مذاکره جدی و جامع شده ایم، تازگی دارد و بی سابقه است. در این مذاکرات مسائل اقتصادی، فنّاوری، سیاسی و امنیتی مورد بحث است. چنین مذاکرات جامع و چنین فرصتی تاکنون نبوده که یک مذاکره جدی با اروپا داشته باشیم. قبلاً مذاکراتی تحت عنوان مذاکرات انتقادی یا مذاکرات سازنده بود و حدود 14 سال با اروپا مذاکراتی بدون هیچ نتیجه ملموسی داشتیم، اما اولین بار است که ما وارد یک مذاکره جدی شده ایم.در دنیای امروز اگر می خواهیم با کشوری که صاحب توان فنی، اقتصادی و سیاسی است نزدیک شویم، آن کشور یا امریکاست و یا کشورهای اروپایی و یا کشوری شبیه ژاپن و در مرحله بعد هم روسیه و چین است. کشور دیگری نیست. با هر یک از اینها هم کار کردن آسان نخواهد بود. کار کردن با هر یک از اینها مشکلات خاص خودش را دارد. ما به دلیل حوادث سال های گذشته، همه آنها را چند نوبت امتحان کرده ایم، یعنی روس، چین و کشورهای اروپایی را امتحان کرده ایم. به دلیل مسائل مختلف ناچار بودیم هریک از آنها را در مقطعی محک بزنیم. برای مثال در مقاطعی شخصاً با مقامات چینی مفصل بحث کرده ام. چینی ها می گویند که در مرحله ای هستند که فقط به رشد و توسعه اقتصادی خودشان می اندیشند. در فکر 20 سال آینده هستند که تبدیل به یک قدرت اقتصادی رده اول دنیا شوند. در این مسیر می اندیشند و بر این مبنا حرکت می کنند. هدف اصلی آنها، تفوق اقتصادی در 20 سال آینده است. مَعبری که چین می خواهد برای دستیابی به قدرت سیاسی و امنیتی از آن عبور کند، مَعبر اقتصادی است. (11) اگر اقدامی به استراتژی اقتصادی آنها لطمه وارد کند، وارد آن نخواهند شد. در سال 2004، هزار میلیارد دلار مجموع واردات و صادرات چین بوده، حدود پانصد میلیارد دلار صادرات و حدود پانصد میلیارد واردات و حجم عظیمی از پروژه های اقتصادی پیش روی دارند. در مذاکرات و در مباحث رودر روی با آنها به وضوح به این نتیجه رسیده ایم.
روسیه هم آمادگی لازم را ندارد. با روس ها کار زیادی کرده ایم. روس ها معضلات داخلی و منطقه ای فراوانی دارند و دنبال حل معضلات خودشان هستند. هرجا هم با ما وارد معامله ای شوند، می خواهند از برگ ما استفاده کنند. شما ببینید از پروژه بوشهر چقدر استفاده کرده اند و هنوز هم بوشهر تکمیل نشده است. چندین بار با همین بوشهر مسائل اقتصادی و سیاسی خودشان را حل و فصل کرده اند.
اما در مورد کشورهای غیرمتعهد، آنها در بعضی موارد خوب عمل کرده اند. به حمایت آنها هم نیاز داریم و باید با آنها کار کنیم، ولی باید بدانیم توان آنها از لحاظ علمی، فنّاوری، اقتصادی و سیاسی بسیار محدود است. شرایط امریکا هم که روشن است. تا امروز امریکا به عنوان دشمن ما بوده و ما هم دشمن امریکا بوده ایم. بنابراین فعلاً باید آنها را کنار بگذاریم. در حال حاضر اتحادیه اروپا می تواند به عنوان دروازه ای پیش روی ما باشد. در جامعه گاه بحث هایی مطرح می شود مبنی بر اینکه اروپایی ها قابل اعتماد نیستند. برای مثال چند ماه قبل در شورای عالی انقلاب فرهنگی که راجع به تحولات مسئله هسته ای صحبت شد، یکی از اعضای شورا معتقد بود که نباید به اروپایی ها اعتماد کرد، اینها ضد اسلام و ضد منافع منطقه ما هستند. ما هم قبول داریم که هر کشور و یا بلوکی به دنبال منافع خودش است، نه آنها عاشق مردم ایران اند و نه علاقه ای به عظمت و اقتدار ایران دارند، اما در شرایط فعلی تلاش می کنیم از این مذاکرات و ارتباط به نفع خودمان استفاده کنیم. امریکا که نه، اروپا هم که نه، چین و روس هم که نه، پس با چه کشوری باید تعامل داشته باشیم؟ شما بگویید راه حل چیست؟ ما می دانیم اروپا دنبال منافع خودش است، روس و چین هم همین طور، کشورهای منطقه و عرب های منطقه هم که میانه خوبی با ما ندارند، آیا دست روی دست بگذاریم؟ باید حرکت کنیم، ولو حرکت در مسیر مین گذاری شده باشد که باید با دقت و هوشیاری فراوان حرکت کرد.
یکی از مقامات اروپایی به من می گفت در مسئله هسته ای قبل از این که به ما بگویید به شما اطمینان کنیم، به همسایه های خود بگویید. آنها مدام با امریکایی ها و با ما صحبت می کنند و می گویند ایران برای ما خطر است. اینها به ظاهر به عنوان همسایه با ما نزدیک هستند، اما پشت پرده کار دیگری می کنند. روشن است که اروپا دنبال منافع خودش است. روشن است هر کشوری دنبال منافع خودش باشد. اما به هر حال ما باید چکار کنیم؟ می توانیم همه را کنار بگذاریم؟ بگوییم امریکا که دشمن است، کشورهای منطقه را هم که باید رها کنیم چون از ما در ترس و هراس اند، چین هم که در شرایط فعلی حاضر نیست خیلی به ما کمک کند، پس با هیچ کشوری در حال مذاکره و تعامل نباشیم؟!
آیا می توان به غرب اعتماد کرد؟
هر چند نباید نسبت به اروپا خوش بین باشیم، اما بیش از حد هم نباید بدبین بود. بسیار مهم است که ما شرایط را بسنجیم و راه میانه را برگزینیم. می شود با دنیا کار کرد، اما بسیار سخت است. می شود با اروپا کار کرد، ولی بسیار مشکل است. وقتی در مذاکرات پاریس به تفاهم رسیدیم، بعضی از سیاسیون در داخل به من می گفتند که اروپایی ها به قولشان عمل نخواهند کرد و دروغ می گویند. من به آنها گفتم از نظر من می ارزد یک بار اروپا را امتحان کنیم و با آنها وارد مذاکره جدی شویم، ما خیلی نباید عجله کنیم. در مسائل مهم ملی و بین المللی، چند ماه، زمان زیادی نیست. می ارزد که یک بار دیگر اینها را امتحان کنیم. حال به این نکته نمی پردازیم که در گذشته و در تفاهم های قبلی ما با اروپا، آنها چقدر مقصر بودند. از دید ما، آنها مقصرند و از دید آنها هم، ما مقصریم. ولی با کمی صبر و حوصله به نتایج اولیه رسیدیم. اروپا به ما قول داد که پرونده را از دستور دائمی شورای حکام خارج کند و به قول خود عمل کرد. اروپا به ما قول داد که تلاش می کند تا وارد کمیته چرخه سوخت(MNA) شویم و ما وارد شدیم. در 10 ژانویه اجلاس این کمیته است و نماینده ایران هم شرکت خواهد کرد و دعوتنامه رسمی برای نماینده ایران ارسال شده است. یکی از مقامات به من گفت امکان ندارد ایران بتواند وارد کمیته چرخه سوخت شود؟ اینها مگر می گذارند شما وارد کمیته چرخه سوخت شوید؟ این کمیته را اصلاً علیه ما تشکیل داده اند. راست می گفتند این کمیته علیه ما درست شده بود. می گفتند عضویت ما به هیچ عنوان امکان پذیر نیست. بوش رسماً در سخنرانی خود در سال گذشته اعلام کرد که ما نمی گذاریم ایران وارد این کمیته شود. گفتند بوش رسماً اعلام کرده است و شما فکر می کنید اروپا قادر است ایران را وارد این کمیته کند؟با همه ی این بدبینی ها، اما در عمل ما وارد کمیته چرخه سوخت شدیم و این امر تحقق پیدا کرد. دو سه روز بعد، مذاکرات TCA(12)و موافقت نامه تجاری با اروپا هم شروع می شود. همه اینها به دنبال تفاهم پاریس(13)است. در زمینه سازمان تجارت جهانی هم به احتمال قوی به قول خودشان عمل خواهند کرد. مذاکرات ما با اروپا طبق قرار که بنا بود نیمه اول دسامبر شروع شود، شروع شد. جلسه دوم آن هم قبل از تعطیلات ژانویه انجام شد. جلسات بعدی هم، ده روز دیگر شروع می شود. تا نیمه دوم ماه ژانویه، همه مذاکرات دو مرتبه شروع می شود.
بنابراین نباید به غرب خوش بین باشیم، لازم هم نیست زیاد بدبین باشیم. باید قدم به قدم پا را جلو بگذاریم، امتحان کنیم. پا را باید روی زمین محکم و مطمئن بگذاریم. حساب شده باید قدم برداریم. بحث این است که آیا ما می توانیم در این دنیای پیچیده امنیت خودمان را حفظ کنیم و دستاوردهای خودمان را محافظت کنیم و تهدیدها را به تدریج تبدیل به فرصت کنیم یا نه؟ نظر بدبینانه این است که نمی شود. برخی می گفتند اصلاً تفاهم، شدنی نیست و لذا می گفتند از NPT باید خارج شویم و در برابر دنیا بایستیم. شورای امنیت هم اگر برویم، مهم نیست، باید ایستادگی کنیم. این یک نظر است که الان هم طرفدارانی دارد که می گویند اینها مستکبرند، استعمارگرند، خائن اند و در نهایت به ما پشت می کنند و ما را به مخمصه می اندازند.
حداقل کاری که در این مدت انجام شده است اینکه برای کشور دو سال فرصت خریده ایم. در این امر که تردیدی نیست. سال گذشته اگر ما به شورای امنیت می رفتیم، بدترین زمان بود. امریکایی ها تازه بر عراق مسلط شده بودند و با دنیایی از غرور بودند، تلاش زیادی هم کردند تا ما را به شورای امنیت ببرند. ما این تهدید را عقب انداختیم. سال گذشته ستاد اقتصادی کشور به ما می گفت اگر بتوانید دو سال فرصت برای کشور بخرید، خیلی برای ما مهم است. استدلال مفصلی هم داشتند که از لحاظ اقتصادی الان کجا هستیم و دو سال دیگر به کجا خواهیم رسید. گفتم به اعتقاد من شدنی است که ما دو سال فرصت بخریم. حال ما این دو سال فرصت را خریده ایم، یک سال و نیم که گذشته، شش ماه دیگر را هم ما تضمین می کنیم که خبری نخواهد شد.
بخش سیاسی هم به من می گفتند شما اگر دو سال فرصت بخرید، خیلی مهم است، چون ما دو انتخابات مهم پیش رو داریم، مجلس و ریاست جمهوری که هر دو هم در این دو سال واقع می شوند. اگر بحران باشد، نمی توانیم انتخابات مجلس را به خوبی برگزار کنیم. ما این دو سال فرصت را تأمین کردیم، انتخابات مجلس انجام شد، ان شاءالله انتخابات ریاست جمهوری هم به خوبی برگزار خواهد شد.
به ما می گفتند که امکان بسته شدن پرونده در آژانس وجود ندارد. یکی از مقامات سیاسی در جلسه ای می گفت تا 20 سال دیگر هم پرونده ایران در آژانس بسته نخواهد شد. البته این بدبینی هم تا حدی بجاست. واقعاً آژانس مرکزی نیست که بگوییم یک نهاد بین المللی مستقل و آزاد است و عادلانه قضاوت می کند، اما علی رغم همه این مسائل اکثر مسائل ما در آژانس حل و فصل شده است. یک مسئله آلودگی باقی مانده که الان آژانس دنبال پاکستان است و به پاکستان فشار می آورد. مورد دیگر هم مسئله P2 است که این هم وابسته به بازجویی های دلالی است که دستگیر شده و در مالزی در حال بازجویی او هستند. در واقع ما کارمان را تمام کرده ایم. همین که پرونده ما از دستور دائمی شورای حکام خارج شده، علامت خوبی است و معنایش این است که این پرونده از حالت اضطراری خارج شده، پس برای ما از لحاظ حقوقی فرصت بسیار خوبی بوده و از این فرصت خوب استفاده شده است.
رسالت رسانه ها در تبیین موفقیت ها
متأسفانه در کشور ما رویه چنین است که اگر کسی وزنه سنگینی را بلند کند، همه کف می زنند و تبریک می گویند. اگر یک نفر توپی را وارد دروازه کند، همه کف می زنند(که البته باید ورزشکاران تشویق شوند)، اما این کار عظیم و بزرگ سیاسی که در کشور ما انجام گرفته، به جای تشویق و احساس افتخار عده ای مرتب نقد می کنند و عده ای هم اتهام و بدگویی. البته آنچه انجام شده نه کار یک فرد بوده، نه کار یک تیم، بلکه کار نظام بوده است. این کارآمدی دولت و نظام بوده و افتخاری هم اگر هست، این افتخار از آنِ رهبری نظام است. واقعیت این است که مسائل برای مردم درست تبیین نشده است. البته صداوسیما نسبتاً نقش خود را خوب ایفا کرده، اما رسانه های دیگر نقش خودشان را به خوبی ایفا نکرده اند. چرا مردم ما همیشه باید غمگین باشند؟ چرا اگر یک کار درستی در کشور انجام می شود، به مردم نمی گوییم؟ مردم باید همیشه غصه دار باشند، چهره ها باید همیشه گرفته باشد، هیچ وقت لبخند بر چهره مردم نباشد؟ چرا پیروزی های نظام را نمی گوییم؟ خروج پرونده از شورای حکام از صورت دائمی، یک موفقیت سیاسی و حقوقی برای جمهوری اسلامی ایران بود. آنچه ما با اروپا تفاهم کردیم، از بیانیه تهران(14)تا تفاهم بروکسل(15) و پاریس موفقیت بود. به اعتقاد من در هر سه مرحله، قدم های خوبی برداشته شد. کار بزرگی انجام شد. کمتر کشور جهان سومی قادر است با اتحادیه اروپا بنشیند و چانه بزند و آنها را از طرح اولیه چندین قدم پایین بیاورد. شما پیش نویس اولیه پاریس را ببینید چه نوشته بودند، مواردی بود که از خط قرمزها عبور کرده بودند و ما اینها را به نقطه قابل تحمل آوردیم. البته وقتی ایران با 25 کشور مذاکره می کند و به یک نقطه تفاهم می رسد- آن هم مبحثی که تنها مربوط به اروپا نیست و جزو مسائل جهانی است- پیداست که ایده آل صد در صد نیست و به طور نسبی موفقیت است. چرا ما این موفقیت را برای مردم نگوییم؟ ما حداقل یک فرصت دوساله به دست آورده ایم، از لحاظ فنّاوری پیشرفت زیادی کرده ایم، نسبت به پارسال در بخش فنّاوری موفقیت های فراوانی به دست آورده ایم. سال گذشته ما ماده اولیه برای غنی سازی نداشتیم و UF6 را تولید نمی کردیم. سال ها قبل حجم محدودی UF6 از خارج خریده بودیم، فقط همان را داشتیم. وقتی گفته می شود تعلیق، مردم فکر می کنند یک کارخانه عظیمی بوده، مثل فولادمبارکه و غنی سازی می کرده و یک دفعه کلید آن را زدیم و خاموش کردیم. ما سال گذشته ماده اولیه برای غنی سازی نداشتیم. آن موقع در اصفهان در حال نصب تجهیزات بودیم. از این فرصت استفاده کردیم، اصفهان را تکمیل کردیم. ما امروز به تولید UF4 و UF6 رسیده ایم. الان می توانیم بگوییم ماده اولیه کافی برای غنی سازی را در اختیار داریم و به خودمان متکی هستیم.از لحاظ فنّاوری هم موفقیت خوبی به دست آوردیم. در نطنز دستگاه های سانتریفیوژ به اندازه یک پایلوت نداشتیم، از این یک سال فرصت استفاده کردیم و سانتریفیوژها را به اندازه کافی تولید کردیم. قطعات لازم را هم ساخته ایم و مونتاژ کرده ایم و الان می توانیم به راحتی چند پایلوت را فعال کنیم. بعضی از اروپایی ها در جلسه خصوصی می گفتند سر ما کلاه رفته است، چون تعلیق نطنز را بزرگ کردید، تا اصفهان را تکمیل کنید، ما نمی دانستیم مشکل شما در اصفهان است. رفتید اصفهان را تکمیل کردید، حالا اصفهان را تعلیق کردید و دارید اراک را تکمیل می کنید(16). بعضی ها غیرمنصفانه می گویند فنّاوری تعطیل شده، نه، فنّاوری تعطیل نشده است، بلکه بخشی که تکمیل شده بود، تعلیق موقت کردیم تا بخش دیگر را که ناقص بود، تکمیل کنیم. البته بعضی از فعالیت ها را تعلیق کردیم. اما در سایه آن تعلیق، فعالیت های ضروری و لازم دیگری را که نیاز بود، به ثمر رساندیم. ما در نطنز خیلی اشکال داشتیم. آن اشکال ها را به تدریج رفع کردیم. هنوز برخی کارها باقی مانده است که از این دوره تعلیق برای تکمیل آنها استفاده خواهیم کرد.
تعامل با جهان امکان پذیر است
سخن من این است که اینکه گفته می شود«نمی توانیم با دنیا کار کنیم، تعامل با غرب از لحاظ اقتصادی و سیاسی امکان پذیر نیست، تعامل با جهان از لحاظ حقوقی و فنی امکان پذیر نیست و در تعامل با جهان از طریق دیپلماسی، ضرر می کنیم»، این حرف نمی تواند درست باشد. اما اینکه بگویند کار با دنیا سخت است، غرب در ته دل با ما دوست نیست، اینکه بگویند به لبخند غرب اعتماد نکنید، این حرف ها کاملاً درست است. ما باید با دنیا کار کنیم، گرچه بسیار سخت است. به اعتقاد من ما می توانیم با دنیا کار کنیم، البته پیچیده، مشکل و سخت است، اما شدنی است.من فکر می کنم تجربه ای که نظام در این مدت به دست آورده، تجربه بسیار ارزشمندی بوده است. به یک نتیجه دیگر هم رسیدیم و آن اینکه در سطح سران نظام، مسئولین در یک مسئله مهم بحث کنند و در نهایت به توافق نظر و اجماع برسند. البته قبلاً هم این چنین بود، ولی در این داستان هسته ای یک مقدار تجربه بیشتری به دست آمد که ارزشمند بود. اینکه ما در بعضی از مسائل مهم یک فرمانده بگذاریم و یک مسئول داشته باشیم و از او حمایت کنیم و نهادها و ارگان ها تابع او باشند، تجربه خوب ولی سختی بود که به دست آمد. اولین تجربه در این زمینه مسئله افغانستان بود. در مسئله افغانستان، شورای عالی امنیت ملی، دبیر این شورا را مسئول کرد و همه نهادها را موظف نمود که با او کار کنند. مسئله افغانستان مسئله ساده ای نبود. کار را پیش بردیم و موفقیت های خوبی به دست آوردیم. تجربه دوم در عراق بود که شورای عالی امنیت ملی، دبیر این شورا را فرمانده مسائل مربوط به عراق کرد و همه نهادها را موظف نمود که با او کار کنند و این تجربه دوم ما هم موفق بود؛ و تجربه سوم ما هم در مسئله هسته ای بود. در این سال های اخیر، ما در این سه مسئله این تجربه را داشتیم که تصمیم شورای عالی امنیت ملی و تصمیم رهبری نظام بود. من فکر می کنم ما موفق بودیم و این روند می تواند به یک مدل تبدیل شود، هم برای تصمیم سازی و تصمیم گیری و هم برای اجرا و هماهنگی. البته در این گونه موارد افراد باید آمادگی داشته باشند که حیثیت خود را برای منافع ملی در طَبَق اخلاص بگذارند. مهم نیست که افرادی فدا شوند، مهم این است که در کنار حفظ دستاوردهای مهم هسته ای، امنیت ملی تأمین شود و نگذاریم کشور به چاه شورای امنیت سازمان ملل بیفتد.
بازنگری معاهده NPT
نکته پایانی اینکه گفته می شود در بهار سال آتی که اجلاسی برای بازنگری NPT(17)است، در آن بازنگری به این تصمیم خواهند رسید که کشورها دیگر حق ندارند به هیچ عنوان از NPT خارج شوند و یا اینکه کشورهایی که دارای چرخه سوخت نیستند، دیگر حق ندارند در این زمینه فعالیت کنند. این مسائل بیشتر ادعاست تا واقعیت. این مسائل جزو اهداف امریکایی هاست، ولی احتمال موفقیت آنها چند درصد، بیشتر نیست و مطمئناً آنها موفق نخواهند شد. در این بحث اختلاف نظر زیادی است. در این گونه مباحث کشورهای جهان سوم همه با ما هستند و تعداد آنها کم نیست. در این بحث که خروج از NPT ممنوع شود، نمی توانند تا این حد معاهده را تغییر دهند. به فرض که بتوانند، ما قبول نمی کنیم. کسی نمی تواند ما را مجبور به قبول کند. ما NPT را با همان شرایط گذشته قبول کرده ایم. اگر تغییر عمده ای بکند، ما نمی پذیریم. ما را که نمی توانند مجبور کنند. ثانیاً تصویب این دو پیشنهادی که موردنظر امریکایی هاست، بسیار بعید است. البته در این اصلاح مقررات سازمان ملل متحد و تغییراتی که در ساختار آن دنبال می کنند، یک بند راجع به همین مسئله چرخه سوخت آورده اند که اگر بخواهد تصویب شود، نیاز به مدت زمانی طولانی دارد. بحث این است که کشورهایی که در مسیر چرخه سوخت هستند، از آنچه تا حالا به آن رسیده اند، پیش تر نروند، آن هم برای دوران موقت تحت عنوان Moratorium. مثلاً برای یکی، دو سال تا پنج سال از حدی که رسیده اند، جلوتر نروند. این بحث هم برای ما مشکل درست نمی کند. ما به چرخه سوخت رسیده ایم. قبلاً نرسیده بودیم، چون UF4و UF6 نداشتیم. الان ما به UF4 و UF6 رسیده ایم و مدیرکل هم در گزارش خود اعلام کرده است. (18) شورای حکام(19) هم در قطعنامه در قالب انتقاد اعتراف کرده که ایران به تولید UF6 رسیده است. قبلاً هم مدیرکل و شورای حکام اعتراف کرده بودند که ایران به غنی سازی رسیده است. پس ما هم به ماده(UF6) و هم به غنی سازی رسیده ایم. واقعیت امر این است که ما در حد آزمایشگاهی و تقریباً در حد پایلوت به غنی سازی رسیده ایم. به هر حال نگرانی که مدنظر بعضی هاست، وجود ندارد. نه اینکه اصلاً نگران نباشیم، ولی به اعتقاد من نگرانی جدی وجود ندارد و تصویب این پیشنهادات بسیار ضعیف است. اگر هم تصویب شوند، برای ما مشکل چندانی به وجود نخواهند آورد.پی نوشت ها :
1. پیرامون پرونده هسته ای، جمع مدیران سازمان صدا وسیما، صدا و سیمای ج. ا. ایران، 12 دی 1383.
2. شوروی در 1991 دچار فروپاشی شد و متعاقب آن جمهوری های تازه استقلال یافته حیات سیاسی خود را آغاز کردند.
3. عراق در 2 اوت 1990(11 مرداد 1369) به کویت حمله کرد.
4. حمله نظامی نخست نیروهای ائتلاف به عراق در 16 ژانویه 1991(26 دی 1369) صورت گرفت که نتیجه آن شکست نیروهای عراقی از نیروهای ائتلاف بود.
5. در 11 سپتامبر 2001، حمله تروریستی به برج های دوقلوی تجارت جهانی صورت گرفت و متعاقب آن تحولات عظیمی در عرصه نظام بین الملل به وقوع پیوست.
6. استراتژی امنیت ملی ایالات متحده امریکا در 17 سپتامبر 2002(26 شهریور 1381)انتشار یافت و در آن حمله پیش دستانه مورد توجه قرار گرفت.
7. اتحادیه عرب(League of Arab States)در مارس 1945(فروردین 1323)توسط 22 کشور عرب زبان تأسیس شد که هدف اصلی از تأسیس آن تقویت روابط و هماهنگ نمودن سیاست های کشورهای عربی عضو این نهاد بوده است.
8. سازمان پیمان آتلانتیک شمالی موسوم به ناتو(North Atlantic Treaty Organization,NATO)بر مبنای موافقت نامه امنیت جمعی معروف به پیمان آتلانتیک شمالی به عنوان یک ائتلاف نظامی- سیاسی در 4 آوریل 1949(15 فروردین 1328) در واشینگتن تشکیل شد و با گذشت زمان سعی دارد حوزه عملیاتی خود را به سایر مناطق جهان نیز گسترش دهد.
9. در دسامبر 1991 یعنی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نهادی میان 12 دولت تازه استقلال یافته از شوروی برای همگرایی بیشتر تأسیس شد و موافقت نامه مینسک در 8 دسامبر1991(17آذر 1370) زمینه ساز تأسیس نهاد کشورهای مستقل مشترک المنافع(The Commonwealth of Independent States,CIS)شد.
10. سازمان همکاری اقتصادی موسوم به اکو(Economic Cooperation Organization,ECO) ابتدا فعالیت خود را در سال 1964(1343)در قالب سازمان عمران منطقه ای(RCD)و با عضویت سه کشور ایران، پاکستان و ترکیه آغاز کرد و در نهایت با تصویب معاهده ازمیر(ترکیه)در سال 1977، رسماً فعالیت خود را آغاز کرد.
11. "Economic Restructuring",15 November 2000,available at:http://www. fmprc. gov. cn/eng/ljzg/zgik/3581/t17859. htm
12. در دسامبر 2002 مذاکراتی میان ج. ا. ایران و اتحادیه اروپا در خصوص موافقت نامه همکاری و تجاری(Negotiations on a Trade and Cooperation Agreement,TCA)صورت گرفت. این توافق نامه دارای مؤلفه های سیاسی، تجاری و حقوقی می باشد.
13. تفاهم نامه پاریس(INFCIRC/637)میان ج. ا. ایران و سه کشور اروپایی در 15 نوامبر2004(9 آذر 1383)به امضای طرفین رسید.
14. بیانیه تهران در 21 اکتبر 2003(29مهر 1382)با حضور وزرای امور خارجه سه کشور اروپایی(انگلیس، فرانسه و آلمان) در تهران به امضای طرفین رسید.
15. توافق نامه بروکسل در 23 فوریه 2004(4 اسفند 1382)میان ج. ا. ایران و سه کشور اروپایی به امضا رسید.
16. "A Good-Cop,Bad-Cop' Approach on Iran",NewYork Times,21November 2004,available at:http://www. query. nytimes. com/gst/fullpage. html?res=9F0CE0D61E3FF932A15752C1A9629C8B63
17. کنفرانس بازنگری NPT در 27-2 مه 2005(12 اردیبهشت-6 خرداد 1384)در شهر نیویورک برگزار شد.
18. GOV/2004/83,date:15 November2004
19. GOV/2004/90,date:29 November 2004
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}